فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 حلول ماه مبارک #رمضان
ماه بندگی، ماه قرآن، ماه علی ع... بر همه ما مبارک و سرشار از رزقهای معنوی باد
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#ماه_رمضان
دوستان مژده که ماه رمضان میآید
وقت آمرزش هر پیر و جوان میآید
میتوان کرد نثار قدمش جان عزیز
که ز درگاه خداوند جهان میآید
سفرۀ رحمتش افتاده و این ماه شریف
به خبر کردن ما بیخبران میآید
صیقلی از مه نو در کف روشنگر فیض
به جلا دادن آیینۀ جان میآید
تا کند پاک ز آلایش عصیان همه را
موج رحمت ز کران تا به کران میآید
نیست مه، بلکه هماییست که از اوج شرف
بر سر خلقِ جهان بالفشان میآید..
تا به شب، ابر کرم فیض و عطا میبارد
تا سحر، تیر دعاها به نشان میآید
گل بچین زین چمن فیض، که ده روز دگر
گلشن عمرِ تو را فصل خزان میآید
عمل خویش، تو امروز نکو کن «واعظ»!
که بد و نیک تو فردا به میان میآید
📝 #واعظ_قزوینی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#مناجات
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گِل
به فصل خزاندر نبینی درخت
که بی برگ مانَد ز سرمای سخت
برآرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهیدست باز
مپندار از آن در که هرگز نبست
که نومید گردد برآورده دست...
همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکیننواز
چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی برگ از این بیش نتوان نشست
خداوندگارا نظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود
گناه آید از بندۀ خاکسار
به امّید عفو خداوندگار
کریما به رزق تو پروردهایم
به اِنعام و لطف تو خو کردهایم
گدا چون کرم بیند و لطف و ناز
نگردد ز دنبال بخشنده باز
چو ما را به دنیا تو کردی عزیز
به عُقبا همی چشم داریم نیز
عزیزیّ و خواری تو بخشی و بس
عزیز تو خواری نبیند ز کس
خدایا به عزت که خوارم مکن
به ذُلّ گنه شرمسارم مکن
مسلط مکن چون منی بر سرم
ز دست تو بِه گر عقوبت برم...
مرا شرمساری ز روی تو بس
دگر شرمسارم مکن پیش کس
گرم بر سر افتد ز تو سایهای
سپهرم بُود کمترین پایهای
اگر تاج بخشی، سرافرازدَم
تو بردار تا کس نیندازدَم
تنم میبلرزد چو یاد آورم
مناجات شوریدهای در حرم
که میگفت شوریدۀ دلفکار
الها ببخش و به ذُلّم مدار
همی گفت با حق به زاری بسی
میفکن که دستم نگیرد کسی
به طفلم بخوان و مران از درم
ندارد به جز آستانت سرم
تو دانی که مسکین و بیچارهایم
فروماندۀ نفس اَمّارهایم
نمیتازد این نَفْس سرکش چنان
که عقلش تواند گرفتن عنان...
به مردان راهت که راهی بده
وز این دشمنانم پناهی بده
خدایا به ذات خداوندیات
به اوصاف بیمثل و مانندیات
به لبَّیک حُجاج بیتالحرام
به مدفون یثرب علیهالسَّلام...
به طاعات پیران آراسته
به صدق جوانان نوخاسته
که ما را در آن ورطۀ یکنفس
ز ننگ دو گفتن به فریاد رس
امید است از آنان که طاعت کنند
که بیطاعتان را شفاعت کنند
به پاکان کز آلایشم دور دار
وگر زَلّتی رفت معذور دار
به پیرانِ پشت از عبادت دو تا
ز شرم گنه دیده بر پشتِ پا
که چشمم ز روی سعادت مبند
زبانم به وقت شهادت مبند
چراغ یقینم فرا راه دار
ز بد کردنم دست، کوتاه دار
بگردان ز نادیدنی دیدهام
مده دست بر ناپسندیدهام...
مرا گر بگیری به انصاف و داد
بنالم که لطفت نه این وعده داد
خدایا به ذلت مران از درم
که صورت نبندد دری دیگرم
ور از جهل غایب شدم روزِ چند
کنون کآمدم در به رویم مبند...
خدایا به غفلت شکستیم عهد
چه زور آورد با قضا دستِ جهد؟
چه برخیزد از دست تدبیر ما؟
همین نکته بس عذر تقصیر ما...
📝 #سعدی_شیرازی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
بخشی از شعر: ترانهی آبی اسفند
... دوست داری
راه رفتن زیر باران را
در خیابانهای بیپایان تنهایی
دست خالی باز گشتن
از صف طولانی نان را...
فکر کردن، فکر کردن
در میان چارچوب قاب بارانخوردهی اسفند
خیرگی از دیدن یک اتفاق ساده در جاده...
مثل حس جاری رگبرگهای یک گل گمنام
در عبور روزهای آخر اسفند
حس سبزی، حس سبزینه
مثل یک رفتار معمولی در آیینه
عشق هم شاید
اتفاقی ساده و عادی است!
گلها همه آفتابگردانند
#قیصرامینپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سلام موهبت بیکران! خوش آمدهای
سلام مرحمت ناگهان! خوش آمدهای
سلام آیهتر از لحظههای جاری عمر
سلام بهتر از آب روان خوش آمدهای
سلام بر تو و بر سی سحر ستاره و نور
سلام ماه پر از کهکشان خوش آمدهای
تو ای خلاصۀ باران بیامان حضور
تو ای چکیدۀ هفت آسمان خوش آمدهای
نسیم خوشخبری آمد از مناره، چه خوب!
وزید عطر تو بین اذان، خوش آمدهای
بیا که باز نمکگیرمان کنی با عشق
کنار سفرۀ خرما و نان، خوش آمدهای..
جوانهها همه چشمانتظار مهر تواند
به باغ خشک دل ای باغبان خوش آمدهای
برای من که پر از شرم ماه شعبانم
بمان تو ای رمضانم! بمان! خوش آمدهای
#فاطمه_عارفنژاد
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از بوستان سعدی
رازداری
تَکِش، با غلامان، یکی راز گفت
که این را نباید به کس باز گفت
به یک سالش آمد ز دل بر دهان
به یک روز شد منتشر در جهان
بفرمود جلّاد را بی دریغ
که: بردار سرهای اینان به تیغ
یکی زان میان گفت و زنهار خواست
مکُش بندگان، کاین گناه از تو خاست
تو اول نبستی که سرچشمه بود
چو سیلاب شد، پیش بستن چه سود؟
تو پیدا مکن راز دل بر کسی
که او خود بگوید برِ هر کسی
جواهر، به گنجینهداران سپار
ولی راز را، خویشتن پاس دار
سخن تا نگویی، بر او دست هست
چو گفته شود، یابد او بر تو دست...
لغات:
تکش: علاءالدین تکش، از شاهان خوارزمشاهی بود
تیغ: شمشیر
زنهار: امان
خاست: به وجود آمد
برِ: نزدِ
کلیات سعدی، بوستان، باب هفتم در عالم تربیت
#بوستان_سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبرنگار غزه:
این بدترین ماه رمضانی نیست که بر امت مسلمان میگذرد بلکه بدترین امت مسلمان است که ماه رمضان بر او می گذرد، دو میلیارد مسلمان چیزی جز دعاء برای نوار غزه ندارند.
نمیدانیم خداوند چطور دعا و نماز و روزه و قیامشان را قبول میکند؟! در حالیکه مردم مسلمان غزه گرسنه هستند.
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
#مولانا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
"ربنا" مال تو ای زاهد پاکیزه سرشت
دم افطار، همین ذکر "حسین" ما را بس...
#شب_جمعه
#شب_زیارتی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
۲۵ اسفند
بزرگداشت بانوی شعر و ادب فارسی
خانم پروین اعتصامی گرامی باد💐💐💐
پروین اعتصامی
پروین فرزند یوسف اعتصامالملک آشتیانی، در سال ۱۲۸۵ شمسی در تبریز متولد شد. آموختن فارسی و عربی را در خانواده آغاز کرد؛ زیرا پدرش مردی فاضل بود.
او سرودن شعر را از هشت سالگی شروع کرد و نخستین شعرهایش را در مجلهی بهار که پدرش منتشر میکرد، به چاپ رسانید و مورد تشویق اهل ادب قرار گرفت. از عوامل دیگری که موجب تقویت ذوق و پرورش استعداد شعری پروین شد، رفت و آمد او به محافل ادبی آن روزگار بود که پدرش با آنها سر و کار داشت. در یکی از همین محفلها بود که ملکالشعرای بهار که بعدها بر دیوان او مقدمه نوشت، به استعدادش پی برد و وی را تشویق کرد.
پروین در سال ۱۳۱۳ با یکی از بستگان پدر ازدواج کرد و به کرمانشاه رفت؛ اما به دلیل عدم توافق اخلاقی، دو ماه بعد، از همسرش جدا شد و به تهران بازگشت. او در سال ۱۳۲۰ در ۳۵ سالگی، به بیماری حصبه درگذشت و در قم مدفون گشت.
یگانه اثر مانده از پروین، دیوان اوست که بیشتر قطعات او، به صورت مناظره است؛ مناظرهی دو انسان، یا دو جانور، یا دو شیء.
بخشی از یک قصیدهی پروین:
گویند عارفان، هنر و علم کیمیاست
و آن مس که گشت همسر این کیمیا، طلاست
وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفروش خیره، کاین گهر پاک، بیبهاست
زان راه بازگرد که از رهروان تهی است
زان آدمی بترس که با دیو آشناست
خوشتر شوی به فضل، ز لعلی که در زمی است
برتر پری به علم، ز مرغی که در هواست
آزاده کس نگفت تو را، تا که خاطرت
گاهی اسیر آز و گهی بستهی هواست...
لغات:
خیره: بیهوده
دیو: شیطان
لعل: سنگی قیمتی، یاقوت
زمی: زمین
مرغ: پرنده
آز: طمع
با تلخیص از کتاب چون سبوی تشنه، دکتر یاحقی
#پروین_اعتصامی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
#پروین_اعتصامی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اینکه خاک سیهش بالین است، اختر چرخ ادب پروین است!
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast