🔹یا ایها الساقی🔹
نه در توصیف شاعرها، نه در آواز عشاقی
تو افزونتر از اندیشه، فراوانتر از اغراقی
وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی
ندارند این صفتها جز تو دیگر هیچ مصداقی
به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان
یزید آنجا که میگوید «الا یا ایها الساقی»
تمام کودکان معراج را توصیف میکردند
مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟
چنان رفتی که حتی سایهات از رفتنت جا ماند
رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی
فرار از تو فراری میشود در عرصۀ میدان
چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی
بدون دست میآیی و از دستت گریزانند
پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی
به سوی خیمهها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد
که تو بیمشک سقّایی، که تو بیدست رزّاقی
شنیدم بغض بیگریه به آتش میکشد جان را
بماند باقی روضه درون سینهام باقی
#سیدحمیدرضا_برقعی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔹کربلای تو🔹
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
ای چشم آسمان و زمین مانده خیرهوار
بر شور و جذبههای تو در سجدههای تو
ای دیدن قتال غمانگیز کربلا
حُزنِ همیشه ساخته از ماجرای تو
یک روز بود واقعۀ کربلا، بلی
یک عمر وقفه داشت ولی کربلای تو
ای وارثِ پیمبر و حیدر که اَختران
بر آفتاب فخر کنند از ولای تو
محراب را به وقت مناجات تو، همه
افتاده لرزهها به تن از هایهای تو
ای یک نیای تو به نَسَب، مفخر عرب
وی محور عجم به حَسَب یک نیای تو
ای زینت تمامی پرهیزیان به زهد
وی زیور تمام دعاها، دعای تو
در مدح تو، ترانۀ توحید سر دهد
هرچند نیست زمزمۀ من، سزای تو
#حسین_منزوی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ای تکیهگاه و پناه
زیباترین لحظههای
پرعصمت و پرشکوه
تنهایی و خلوت من
ای شطّ شیرین پرشوکت من
#مهدی_اخوانثالث
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
امشب از آسمان دیدهی تو
روی شعرم، ستاره میبارد
در سکوت سپید کاغذها
پنجههایم جرقه میکارد
شعر دیوانهی تب آلودم
شرمگین از شیار خواهشها
پیکرش را دوباره میسوزد
عطش جاودان آتشها
آری آغاز، دوست داشتن است
گرچه پایان راه، ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن، زیباست
#فروغ_فرخزاد
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🔸 برخی از پرآوازهترین بیتهای الحاقیِ شاهنامهٔ فردوسی:
۱- بیت بسیار پرآوازهای هست که همواره آن را از فردوسی دانستهاند؛ اما بیگمان و بیهیچ تردیدی سرودهی او نیست. آن بیت چنین است:
«چنین گفت پیغمبر راستگوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی»
این بیت را بر سر درِ بسیاری از آموزشگاهها و دانشگاهها مینویسند؛ اما از فردوسی نیست و مصراع دوم آن را کسی به نام «فخر الاسلام ذاکری» در سال ۱۳۱۵ مهی (قمری) به نظم کشیده است. سرایندهی مصراع نخست آن هنوز ناشناخته است.
۲- بیت بسیار آشنای:
«که رستم یَلی بود در سیستان
منش کردهام رستم داستان»
در هیچ کدام از دستنویسهای کهن شاهنامه دیده نمیشود؛ حتی در چاپهای غیرعلمی شاهنامه هم نمیتوان آن را یافت. این بیت در طومارها و مجلسهای نقالی و داستانگویی شفاهی آمده است. کهنترین جایی که من توانستهام نشانی از این بیت بیایم، در نسخه ی «طومار نقالان هفت لشکر» است که در سال ۱۲۹۹ مهی نوشته شده است، بی آن که در آنجا گفتهشده باشد که این بیت از فردوسی است.
۳- بیت بسیار پرآوازهٔ :
«بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی»
در ۴ دست نویس از ۱۵ دست نویسی که پایهی ویرایش آقای خالقی مطلق بوده است، دیده میشود و در ۱۱ نسخهی دیگر و نیز در دست نویس کهن شاهنامهی کتابخانهی «سَنژوزف» نیامده است؛
۵- بیت بسیار گَزاینده و پَست:
«زن و اژدها هر دو در خاک بِهْ
جهان پاک از این هر دو ناپاک بِهْ»
در هیچ دست نویسی از دست نویسهای کهن شاهنامه دیده نمیشود و بیگمان از فردوسی نمیتواند باشد. در برخی از دستنویسهای نزدیک به زمان ما و نیز چاپهای غیرعلمی شاهنامه، این بیت را در «داستان سیاوش» و درباره "سودابه" گنجاندهاند. کهنترین جایی که من توانستهام نشانی از این بیت بیابم، در یکی از دستنویسهای «گرشاسپنامه»ی اسدی توسی است که در سال ۸۶۰ هجری نوشته شده است. حتّی ویرایشگر «گرشاسپنامه» -حبیب یغمایی- هم این بیت را به حاشیه برده و شایسته ندانسته است که در متن کتاب اسدی توسی آورده شود. پیداست که این بیت از سدهی نهم به این سو، زبانزد شده است.
۶- دو بیتِ:
«به روز نبرد آن یَل ارجمند
به شمشیر و خنجر به گُرز و کمند
بُرید و دَرید و شکست و ببست
یلان را سر و سینه و پا و دست»،
که آن را یکی از زیباترین نمونههای آرایهی ادبیِ «لفّ و نشر » میدانند و گمان میکنند که از شاهنامه است، سرودهی فردوسی نیست و در هیچ دستنویس کهنی از شاهنامه نیامدهاست.
🔹 دلیل افزوده شدنِ برخی بیتهای الحاقی :
همواره خواست و پسند شاهنامهخوانها چنین بوده است که همهی روایتهای ملی و پهلوانی ایران باید در کتابی به نام «شاهنامه» گردآوری شود و آن کتاب هم به نام و سرودهی فردوسی باشد. بر اثر چنین برداشتی است که گذشتگان ما داستانها و منظومههایی را به شاهنامه میافزودند که سرودهی فردوسی نبود.
نمیتوان ناگفته گذاشت که بسیاری از بیتهای افزوده شده به شاهنامه، از دید ادبی، زیبا و استوارند؛ چون شمار بسیاری از کاتبان شاهنامه، مردمان خوش ذوق و بااستعدادی بودهاند که بر اثر نوشتن چندین و چندبارهی شاهنامه، این توانایی را یافته اند که بیت یا بیتهایی نزدیک به سخن فردوسی، به نظم بکشند و بسیاری را به این گمان بیفکنند که آن بیتها سرودهی فردوسی است.
#مقاله
#سجادآیدنلو
#شاهنامه
#ابیات_الحاقی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast