eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
479 دنبال‌کننده
2هزار عکس
621 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
به هوای حرمت می‌گذرد ایامم کوه دردم که کند نام حسین آرامم... "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 این روزها که می گذرد، هر روز احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند احساس می کنم که مرا از عمق جاده های مه آلود یک آشنای دور صدا می زند آهنگ آشنای صدای او مثل عبور نور مثل عبور نوروز مثل صدای آمدن روز است آن روز ناگزیر که می آید روزی که عابران خمیده یک لحظه وقت داشته باشند تا سربلند باشند و آفتاب را در آسمان ببینند روزی که این قطار قدیمی در بستر موازی تکرار یک لحظه بی بهانه توقف کند تا چشم های خسته خواب آلود از پشت پنجره تصویر ابرها را در قاب و طرح واژگونه جنگل را در آب بنگرند آن روز پرواز دست های صمیمی در جستجوی دوست آغاز می شود روزی که روز تازه ی پرواز روزی که نامه ها همه باز است روزی که جای نامه و مهر و تمبر بال کبوتری را امضا کنیم و مثل نامه ای بفرستیم صندوق های پستی آن روز آشیان کبوترهاست روزی که دست خواهش، کوتاه روزی که التماس، گناه است و فطرت خدا در زیر پای رهگذران پیاده رو بر روی روزنامه نخوابد و خواب نان تازه نبیند روزی که روی درها با خط ساده ای بنویسند: «تنها ورود گردن کج، ممنوع» و زانوان خسته ی مغرور جز پیش پای عشق با خاک آشنا نشود و قصه های واقعی امروز خواب و خیال باشند و مثل قصه های قدیمی پایان خوب داشته باشند روز وفور لبخند لبخند بی دریغ لبخند بی مضایقه ی چشم ها آن روز بی چشمداشت بودن لبخند قانون مهربانی است روزی که شاعران ناچار نیستند در حجره های تنگ قوافی لبخند خویش را بفروشند روزی که روی قیمت احساس مثل لباس صحبت نمی کنند پروانه های خشک شده، آن روز از لای برگ های کتاب شعر پرواز می کنند و خواب در دهان مسلسل ها خمیازه می کشد و کفش های کهنه سربازی در کنج موزه های قدیمی با تار عنکبوت گره می خورند روزی که توپ ها در دست کودکان از باد پر شوند روزی که سبز، زرد نباشد گل ها اجازه داشته باشند هر جا که دوست داشته باشند بشکفند دل ها اجازه داشته باشند هر جا نیاز داشته باشند بشکنند آیینه حق نداشته باشد با چشم ها دروغ بگوید دیوار حق نداشته باشد بی پنجره بروید آن روز دیوار باغ و مدرسه کوتاه است تنها پرچینی از خیال در دوردست حاشیه ی باغ می کشند که می توان به سادگی از روی آن پرید روز طلوع خورشید از جیب کودکان دبستانی روزی که باغ سبز الفبا روزی که مشق آب، عمومی است دریا و آفتاب در انحصار چشم کسی نیست روزی که آسمان در حسرت ستاره نباشد روزی که آرزوی چنین روزی محتاج استعاره نباشد ای روزهای خوب که در راهید! ای جاده های گمشده در مه! ای روزهای سخت ادامه! از پشت لحظه ها به در آیید! ای روز آفتابی ای مثل چشم های خدا آبی! ای روز آمدن! ای مثل روز، آمدنت روشن! این روزها که می گذرد، هر روز در انتظار آمدنت هستم! اما با من بگو که آیا، من نیز در روزگار آمدنت هستم؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20221121-WA0004.mp3
7.43M
حافظ » غزلیات »غزل شمارهٔ ۱۷۰ زاهدِ خلوت نشین دوش به میخانه شد از سرِ پیمان بِرَفت با سرِ پیمانه شد صوفیِ مجلس که دی جام و قدح می‌شکست باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد شاهدِ عهدِ شباب آمده بودش به خواب باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد مُغْبَچه‌ای می‌گذشت راهزنِ دین و دل در پِی آن آشنا از همه بیگانه شد آتشِ رخسارِ گل خرمنِ بلبل بسوخت چهرهٔ خندانِ شمع آفتِ پروانه شد گریهٔ شام و سحر شُکر که ضایع نگشت قطرهٔ بارانِ ما گوهرِ یکدانه شد نرگسِ ساقی بِخوانْد، آیتِ افسونگری حلقهٔ اورادِ ما مجلسِ افسانه شد منزلِ حافظ کنون بارگهِ پادشاست دل بَرِ دلدار رفت جان بَرِ جانانه شد  "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
مُغبچه مغبچه در لغت یعنی فرزند مغ و در اصطلاح عرفانی مرشد حقیقی باشد و با پیر مغان، ترسابچه و صنم باده فروش مترادف و همان ساقی می‌باشد. مغبچه و پیر مغان: مراد، مرشد حقیقی باشد که راهنمای راستی است و سعی او تا به حدّی است که به اقصی الغایات رسانیده و حواس خمسه را ازو دور ساخته تا به کل الجمال مراد رساند تا هدایت لم یزلی به او ملحوظ گردد. (شرح مرادات حافظ.) مغبچه «لغتاً یعنی فرزند مغ و اصطلاحاً پسرکی که در میکده‌ها خدمت کند» (فرهنگ معین). آری مغبچه و ترسابچه و صنم باده فروش همان «ساقی» حافظ است که برای خود، چون پیر مغان -ولی در ساحت دیگر- پایه و پایگاهی بلندی در شعر حافظ دارد. (حافظ نامه خرمشاهی ج ۱ ص ۱۵۰) "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
بهاءالدین خرمشاهی (زاده فروردین ۱۳۲۴ در قزوین)  نویسنده، مترجم، فیلسوف، روزنامه‌‌نگار، طنزپرداز، فرهنگ‌نویس، حافظ پژوه، شاعر و استاد دانشگاه است. وی تألیفاتی در حافظ‌شناسی و تفسیر اشعار او دارد. پژوهش در شعر و زندگی حافظ شیرازی حوزهٔ تخصصی کار پژوهشی خرمشاهی است. خرمشاهی تاکنون بیش از دوازده کتاب دربارهٔ حافظ نوشته و در آن میان کتاب «حافظ‌نامه» در زمینهٔ شرح الفاظ، اَعلام، مفهوم‌های کلیدی و بیت‌های دشوار حافظ بیش از همه شهرت دارد.  "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
خانواده‌ش گفتند دَرست رو بخون در کنارش تاریخ هم بنویس😊😊😊 "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
*🔰سروده افشین علاء برای تیم ملی ایران* بعد از دو ماه خون جگر خوردن در عصر سرد جمعه‌ی آذر ماه لبخند بر لبان وطن گل کرد با عزم تان به عرصه‌ی میدانگاه بسیار طعنه ها که ز نامردان دیدید و بغض خویش نهان کردید شیطان هزار وسوسه کرد اما وجدان هر آنچه گفت همان کردید در اشتیاق گلشن بیگانه خود را به منجنیق نیفکندید وقتی وطن در آتش و خون می سوخت هیزم در این حریق نیفکندید جرم شما چه بود: چرا خواندید با هم سرود ملی ایران را؟! یا این که روی دوش چرا بردید با خود، درفش خاک دلیران را؟! از دست نارفیق نمک نشناس خنجر ز پشت گرچه بسی خوردید نوکیسه بود و باخت در این میدان اما در این قمار شما بردید کاری که در زمین قطر کردید مرهم به جان زخمی میهن شد بدخواه تان شکار نگون بختی در تور پاره پاره‌ی دشمن شد آذر ۱۴۰۱ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
#در_مسیر_نوشتن #قسمت_چهارم این قسمت مخصوص کسانی است که دوست دارند بنویسند ولی نمی‌دانند چه؟ از کجا
موقع نوشتن چه نکاتی را رعایت کنیم؟ 1️⃣همان‌گونه که حرف می‌زنید بنویسید: این شیوه، ساختار(دستور زبان) جمله شما را اصلاح می‌کند. بعضی‌ها موقع نوشتن تصور می‌کنند قرار است محصول عجیب غریبی تولید کنند! جمله را می‌پیچانند و کلمات قلمبه سلمبه‌ای که گاه خودشان هم معنایش را نمی‌دانند به کار می‌برند! جملات بلند و گاه بی‌فعل و یا با فعل ناسازگار استفاده می‌کنند و شعبده بازی‌هایی از این دست! نیازی نیست! راحت باش خودت باش همانطور که حرف می‌زنی بنویس! این کار تا حد زیادی ایرادات دستوری شما را رفع می‌کند. چون ما ناخودآگاه درست حرف می‌زنیم. فاعل و مفعول و دیگر اجزای جمله را سر جایش به کار می‌بریم. فعل‌هامان به‌جا و به‌قاعده است و غلط فاحشی در جمله‌بندی نداریم. پس، از منطق گفتار استفاده کن. نهایتا موقع ویرایش کلمات را اصلاح می‌کنید. یا کلمات بهتری جایگزین می‌کنید. 2️⃣ گفتاری ننویسید! منظور از نکته اول این نیست که "گفتاری" بنویسیم! مثلا بنویسیم" رفتاراش منو دیوونه میکنه!" گفتاری نوشتن صرفا برای موقعی است که واقعا نوشتن جایگزین گفتن می‌شود مثل پیامک‌ها و گفتگوهای مجازی(که آن هم بی در و پیکر نیست چارچوب‌های کوچکی دارد). در بقیه موارد باید مطابق‌ با فارسی معیار بنویسید بدون شکسته‌نویسی و لهجه. در یک مراحلی، گفتاری نوشتن خودش نشانه‌ی بی‌سوادی‌است. شاید اولش سخت باشد ولی در زمان کوتاهی عادت می‌کنید. اگر نوشتاری بنویسید علاوه بر اینکه خشت اول را درست می‌گذارید، بهره‌گیری شما از مطالعات هم بالا می‌رود.(دلیل روانشناسی دارد). این تفکر هم غلط است که خواننده با متن گفتاری ارتباط بهتری برقرار می‌کند! خیر، شما درست و زیبا بنویس مطمئن باش به فارسی معیار نوشتن فاصله‌ای بین شما و خواننده نمی‌اندازد‌. 3️⃣ از جمله‌های کوتاه استفاده کنید: سعی کنید جملات کوتاه به‌کار ببرید. یعنی زود‌به زود فعل بیاورید. این کار نوشته‌ی شما را خوشخوان می‌کند. اغلب نثرهای درخشان را بررسی کنید این ویژگی را در آن‌ها می‌بینید. 4️⃣ در نوشتن محدودیت زمانی داشته باشید: کلا محدودیت و ضرب‌الاجل برای هر کاری، به شما برای رسیدن به یک پایان موفقیت آمیز کمک می‌کند. اما زمان نامحدود مساوی‌است با اهمال‌کاری و عدم تمرکز. پس اگر نشستید ۵ خط خاطره بنویسید یک زمان (مثلا ۱۰دقیقه یا کمتر و بیشتر) برای خودتان تعیین کنید. 5️⃣مست بنویس، هوشیار ویرایش کن! موقع نوشتن به چیزی فکر نکنید فقط بنویسید. اما بعد از آن دقیق بخوانید و اصلاح کنید. 6️⃣اولین ویراستار متن خودتان باشید: چطور؟ متن را برای خودتان بلند بخوانید اگر لازم بود صدای خود را ضبط کنید و گوش کنید. در این مواقع گاهی آدم خودش بهترین ناقد نوشته‌اش خواهد شد. روی واژه‌ها و جملات دقت کنید. برای تمرین‌های اول سعی‌تان بر غلط ننوشتن باشد. بعد از مدتی به زیبا نویسی هم بپردازید. همچنین متنی را که نوشتید گاهی بعد از گذشت مدتی(مثلا یک یا دو ماه) دوباره بخوانید می‌بینید که تشخیص اشکالات برای خودتان چقدر راحت‌تر شده، و حتی قدرت جایگزین کردن کلمات بهتر را دارید. ادامه دارد.... "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یک‌روز می‌آیی که من، دیگر دچارت نیستم از صبر ویرانم ولی، چشم انتظارت نیستم "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
📚این را یاد دارید که ورقِ خود را می‌خوانید، از ورقِ یار هم چیزی فروخوانید. شما را این سود دارد. این همه رنج‌ها از این شد که ورقِ خود می‌خوانید، ورقِ یار هیچ نمی‌خوانید. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
📚فُروغی بَسطامی (زادهٔ ۱۲۱۳ در کربلا – درگذشتهٔ ۲۵ محرم ۱۲۷۴ در تهران) از غزل‌سرایان دوره قاجار است. او شاعر معاصر سه تن از پادشاهان قاجار بود: فتحعلی‌شاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار. وی شاعری صوفی‌منش بود که غزل‌های عارفانه‌اش لطیف و دلنشین است. اشعارش ساده و رسا و بیشترین و برجسته‌ترین شعرهایش در قالب غزل است. هرچند که گفته می‌شود فروغی بسطامی، حدود بیست‌هزار بیت شعر داشته‌، اما آنچه از او برجا مانده‌است و در زمان خود او هم به صورت پیوست دیوان قاآنی به چاپ رسیده، چیزی در حدود پنج‌هزار بیت است. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
jalal-mohamadian-mardane-khoda(128).mp3
3.02M
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶ مردان خدا پردهٔ پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند جمعی به در پیر خرابات خرابند قومی به بر شیخ مناجات مریدند یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند فریاد که در رهگذر آدم خاکی بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند همت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند زنهار مزن دست به دامان گروهی کز حق ببریدند و به باطل گرویدند چون خلق درآیند به بازار حقیقت ترسم نفروشند متاعی که خریدند کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند مرغان نظرباز سبک‌سیر فروغی از دام گه خاک بر افلاک پریدند  "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast