eitaa logo
بررسی روایات و احادیث
699 دنبال‌کننده
34 عکس
9 ویدیو
5 فایل
ارائه نظر تخصصی درباره سند ، متن و محتوای روایاتی که در فضای مجازی به عنوان حدیث معصومان (ع) منتشر می شود
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ ماجرای جعلی مرتاض هندی و علامه طباطبایی! داستان مشهوری بر سر زبان ها است، و در برخی کتب آمده که خلاصه مرتاضی توانمند از هند به قم آمد و بسیاری از طلاب و از آن جمله سید موسی صدر را با اوراد یا نگاهش به هوا می‌برد. ولی در برابر آقای طباطبایی شدیداً درمانده شد، و نزدیک بود آقای طباطبایی با نگاهشان، مرتاض را قبض روح کنند! آقا محسن کمالیان، که تحقیقات مفصل و البته تألیفی تفصیلی در مورد زندگانی جناب سید موسی صدر داشته‌اند، پاسخی در این زمینه نوشته‌اند: 🔸 «طی روزهای گذشته قصه‌‌ای در برخی شبکه‌های مجازی منتشر شد که به‌مرتاضی هندی، امام موسی صدر و علامه‌ی طباطبابی مربوط بود. ناقل قصه را آیةالله العظمی سید موسی شبیری زنجانی معرفی کرده بودند. سال‌ها پیش نیز این قصه را دیده بودم و مطلب تازه‌ای نبود... در مورد صحت و سقم قصه تحقیق کردم: دوست فاضل و عزیزم، حجةالاسلام‌والمسلمین شیخ علی فاضلی، روز دوشنبه، ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ش از آیةالله شیخ رضا مختاری، رئیس مؤسسه‌ی کتاب‌شناسی شیعه، برایم نقل کرد که وی مطلب را از خود آقای زنجانی سؤال و آن بزرگوار قصه را تکذیب نمودند. همچنین روز سه‌شنبه، ۲۶ فروردین، حجةالاسلام‌والمسلمین سید محمد شبیری، پسر آقای شبیری، تلفنی برایم گفتند که سال‌ها پیش قصه را از پدر سؤال و ایشان تکذیب کرده بودند. [بعد از این تکذیبیه] ناقلین قصه‌ی ساختگی مرتاض هندی، [یعنی مولف کتاب «ز مهر افروخته»، سید علی تهرانی] نام راوی را تغییر دادند! اول آیةالله العظمی شبیری زنجانی را راوی قصه معرفی کرده بودند، اکنون خطای خود را اعلام و مرحوم آیةالله سید مهدی روحانی را راوی شمردند (اینجا)! بزرگواری که دستش از دار دنیا کوتاه است و امکان تکذیب ندارد. انسان حقیقتاً در می‌ماند از این همه اصرار بر رواج جعلیات. تعویض ناشیانه‌ی نام راوی برایم تاکید مؤکدی است که قصه، اصل و فرعش دروغ است. سا‌ل‌ها خدمت مرحومان آیات معظم حاج سید مهدی روحانی و میرزا علی احمدی میانجی می‌رسیدم و از خاطرات‌شان درباره‌ی امام موسی صدر سوال می‌کردم. هرگز قصه‌ی جعلی مرتاض هندی را از آنها نشنیدم! ضمناً آیةالله العظمی شبیری زنجانی نزدیک‌ترین دوست مرحوم روحانی بود در قم. بیش از شصت سال عصر هر روز در منزل پدری امام موسی صدر با هم گعده‌ی علمی داشتند. هرگز نه خود نه دیگران، از ایشان چنین قصه‌ای نشنیدیم! مگر می‌شود مرحوم روحانی شاهد یا حتی صرفاً راوی چنین قصه‌ای بوده باشد، اما آقای زنجانی آن را از وی نشنیده باشد و تکذیب کند (اینجا)؟ خودتان فکر کنید! از دیگر دوستان نزدیک مرحوم روحانی، مرحوم سید احمد اثنی‌عشری بود و نیز مرحوم آیةالله العظمی موسوی اردبیلی. از این دو بزرگوار نیز هرگز این قصه‌ی جعلی را نشنیدم! در حالی‌که امام موسی صدر گل سرسبد و اسم رمز این حلقه‌ی علمی بود که از افراد مؤثرش نام بردم. هر کدام این بزرگان اگر شاهد و راوی چنین قصه‌ای بوده باشد، قطعاً برای دیگر اعضای حلقه تعریف کرده بود! غرض آنکه اصل و فرع قصه دروغ محض است و به‌نظرم اکنون دیگر مابقی منقولات مؤلف کتاب (ز مهر افروخته) را نیز باید با دیده‌ی شک و تردید نگریست.» @mkamalian1964 گویم فارغ از این‌که در این داستان مسئول جعل و سندسازی واقعاً کیست، امثال این نمونه‌ها در راستای تبیینِ چراییِ قلبِ سند‌ها توسط بعضی از راویان متهم متقدم نیز قابل توجه است، و در کنار پژوهش‌های تفصیلی که در زمینه سندسازی در حال انجام است، می‌تواند سودمند باشد. @gholow
انگیزه جعل پیشگویی درباره کرونا و ضرورت احتیاط درباره روایات آخرالزمانی و.mp3
1.83M
انگیزه جعل شعر منسوب به امام علی (ع) درباره پیشگویی ویروس کرونا چه بوده است؟ بخش چهارم - 4 دقیقه صوت عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 عضویت در کانال واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولا علی بن ابی طالب امیر المؤمنین علیه السلام
بحث روایات پیشگویانه1 و.mp3
4.88M
کدام پیشگویی ها و روایات آخرالزمانی معتبرند؟ معیار در این مورد چیست؟ آیا روایت قیام پرچم‌های سیاه از خراسان، معتبر است و به حوادث عصر ظهور اشاره دارد؟ بخش اول - 10 دقیقه صوت عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 عضویت در کانال واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
درباره روایات پیشگویانه آخرالزمانی 2.mp3
1.97M
کدام پیشگویی ها و روایات آخرالزمانی و علایم ظهور معتبرند؟ معیار در این مورد چیست؟ بخش دوم - 4 دقیقه صوت عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 عضویت در کانال واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
هدایت شده از بصیرت افزایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ⭕️ حدیثی از منابع برادران اهل سنت که هیچ بهانه ای را برای اثبات جانشینی اهل بیت پیامبر باقی نمی گذارد... حداقل برای یک نفر بفرستید ✅ @basiratafzayi
آیا مطلب زیر صحیح است؟ «علی پس از پیروزی بر قبيله بنی قريظه ۷۰۰ یا ۹۰۰ نفر از مردان قبيله را گردن زد. (منبع: تاريخ طبری)» پاسخ: مطلب بالا درست نیست زیرا مقایسه مجموع روایات تاریخی نشان میدهد در ماجرای بني‌قريظه فقط حدود 40 نفر از یهودیان جنایتکار کشته شدند اما بعدها در دوره بنی‌امیه بعضیها با انگیزه‌های خاصی این آمار را به هفتصد و نهصد نفر تبدیل کردند! سپس طبری (حدود سیصد سال بعد از حادثه)، همان روایت تحریف‌شده و اغراق‌آمیزِ عصر اموی را بدون اینکه نقد کند، در کتاب تاریخش آورد و روایت اصلی و معتبر را از قلم انداخت! در حالی که روایت معتبر در کتاب ابن زنجویه که حدود نیم قرن پیش از طبری می‌زیست ذکر شده بود (رجوع کنید به کتاب الاموال، ابن زنجویه ص 299، روایت شماره 461) ضمنا آن چهل نفر که اعدام شدند همگی به دست مولا علی (ع) کشته نشدند بلکه به دست چندین نفر کشته شدند و جرمشان این بود که بارها از پشت به مسلمانها خنجر زده، در مرحله آخر در جنگ احزاب نیز از پشت به قلعه محل استقرار زنان و کودکان حمله کردند ولی موفق نشدند و خودشان گرفتار شدند. حمله به مسلمانان از پشت سر در قرآن اشاره شده است: "إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ ..." "هنگامی که (دشمنان) از بالا و پایینِ شما (جلو و پشتِ شهر مدینه) آمدند ..."(سوره احزاب؛ آیه 10) ماجرای هجوم یهود به قلعه محل پناه گرفتن زنان و کودکان نیز در کتاب المغازی واقدی که حدود صدسال قبل از تاریخ طبری تالیف شده آمده است(رجوع شود به: المغازى، واقدى؛ ج ‏2، ص: 462 ) وانگهی اعدام شدگان فقط از بنی قریظه نبودند بلکه شماری از آن چهل نفر، از قبیله بنی‌نضیر بودند که قبلا نیز درگیریهایی داشتند و پیامبر ص با رأفت اسلامی با آنها رفتار کرده بود اما این بار با همدستی شماری از بنی‌قریظه در حساسترین شرایط جنگ احزاب، از پشت به مسلمانان خنجر زده، به قلعه محل پناه گرفتن زنان و کودکان حمله کرده بودند. ضمنا حکم اعدام سران بنی‌نضیر و همدستانشان از بنی‌قریظه را شخص پیامبر (ص) یا امام علی(ع) صادر نکردند بلکه یک قاضی مورد قبول طرفین به نام "سعد بن معاذ" چنین حکمی را داد و پیامبر (ص) آن را عادلانه دانستند. عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 عضویت در کانال واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
🌱 داروی منسوب به امام کاظم ع ✍️عمیدرضا اکبری، علی عادل‌زاده این روزها و البته پیشتر هم فراوان از سوی جریان موسوم به طب اسلامی، داروی امام کاظم ع، به عنوان دوای امراض و دردهای جهان‌گیر معرفی می‌شود. بازخوانی تنها مستند این نسخه خالی از لطف نیست: «قَالَ السَّرِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ السَّرِيِّ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْأَرْمَنِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع وَ قَدِ اشْتَكَى فَجَاءَهُ الْمُتَرَفِّعُونَ بِالْأَدْوِيَةِ يَعْنِي الْأَطِبَّاءَ فَجَعَلُوا يَصِفُونَ لَهُ الْعَجَائِبَ فَقَالَ أَيْنَ يَذْهَبُ بِكُمْ اقْتَصِرُوا عَلَى سَيِّدِ هَذِهِ الْأَدْوِيَةِ الْإِهْلِيلَجِ وَ الرَّازِيَانَجِ وَ السُّكَّرِ فِي اسْتِقْبَالِ الصَّيْفِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ فِي كُلِّ شَهْرِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ فِي اسْتِقْبَالِ الشِّتَاءِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ كُلَّ شَهْرٍ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ يُجْعَلُ مَوْضِعَ الرَّازِيَانَجِ مَصْطَكَى فَلَا يَمْرَضُ إِلَّا مَرَضَ الْمَوْتِ.» (طب الأئمة عليهم السلام، ص50) 🔸بررسی اعتبارسنجی منبع این روایت تنها کتاب منسوب به فرزندان بسطام است. در پژوهشی نشان داده‌ایم نسبت این کتاب به فرزندان بسطام نادرست است؛ بلکه بنا بر نسخه فرزندان بسطام در طبقه مشایخ مؤلف و صرفاً واسطه روایت از محمد بن خلف از وشاء فرض شده‌اند، و جایگاه دیگری ندارند. بر این اساس مؤلف کتاب شناخته شده نیست. هرچه هست شواهد علاقه مؤلف به راویان غالیان خطابیه و از آن جمله خود ابو الخطاب، سردمدار این فرقه در نسخه بسیار است. (نک: مقالات اکبری و انصاری در مورد کتاب) با این حال اگر بر فرض هم نسخه موجود اثر فرزندان بسطام می‌بود، باز درگیر این مشکل بود، که از خود آن دو، و نیز و واسطه روایت کتابشان جرح و تعدیل و شرح حالی دردست نیست. تنها در گزارش نجاشی آمده که راوی متسامح و پرتخلیطی چون ابن عیاش (نک‍: نجاشی، ص85) از این اثر گزارش داده است. (نجاشی، ص39) به کلی معلوم نیست طب الأئمه موجود از طریق کدام جریان های روایی به دست ما رسیده. اما از اسناد آن برمی‌آید خود مؤلف با راویانی از جبال و مناطق میان عراق و شام ارتباط داشته است. مناطقی که امامیه از راویان این محافل کمتر روایت کرده‌اند. واسطه ابن عیاش و فرزندان بسطام نیز صالح بن الحسين النوفلي‏ است که در هیچ سند دیگری جز دو سندی از خود ابن عیاش دیده نمی‌شود، و البته در سند دیگر غیر از طب الأئمه نیز از سران صوفیه و با مصطلحات غلات روایت می‌کند. (مقتضب الأثر، ص53) اما از نظر سند داخل کتاب نیز، روایت داروی امام کاظم ع از دو واسطه ناشناس روایت شده، و البته نسبت یکی از آن دو یعنی ارمنی در اسناد غلات رایج است. او از محمد بن سنان روایت می‌کند که سخن در مورد اتهام او مفصل است (نمونه نک‍: حسینی‌نژاد، وثاقت محمدبن‌سنان در ترازوی نقد و بررسی) 🔸بررسی متنی: گذشته از بحث سندی و منبعی، در متن خبر نیز اضطرابی وجود دارد. اولا در این روایت سخن از بیمار شدن خود امام کاظم است و اطباء به عنوان معالجه دارو معرفی می کردند در حالی که امام از یک برنامه دارویی سه ماهه برای پیشگیری سخن می‌گوید. ثانیا به فرض که این اضطراب با توجیهاتی حل شود اگر امام کاظم خودشان به این عمل نکرده‌اند چرا آن را با این لحن توصیه می‌کنند؟ و اگر استفاده کرده اند چرا بیمار شده اند؟ با این که در انتها به صورت مطلق گفته اند : فلا یمرض الا مرض الموت؟! که این هم اضطراب دیگر است. البته اگر کسی هم بگوید که این مرض، مرض موت امام کاظم ع بوده است درست نیست امام کاظم در زندان و دور از امام رضا با سم شهید شدند. ثالثا بر فرض چشم‌پوشی از این اضطراب‌ها؛ این روایت برنامه‌ای سه ماهه برای پیشگیری توصیه می‌کند. پس در شرایط واگیر بیماری این روزها، که مثلاً کرونا چند روزه ممکن است فرد را بیمار کرده، و یا حتی بکشد، چرا مدعیان طب اسلامی در پی تبلیغات گسترده برای فروش این دارو برآمده اند؟! و از طرفی نیز نسخه روایت نیز در «استقبال تابستان و زمستان» آمده، اما ایشان در همه ایام سال آن را تبلیغ می‌کنند. البته منکر آن نیستیم که شاید -چنان‌که از مقدمه روایت نیز بر می‌آید- این نسخه بنا بر تجربه بشری، گاه اثر مفیدی نیز داشته باشد. با این همه نسبت آن به امامان معصوم ع، ناروا و به دور از روش علمی است؛ به ویژه که گاه افراد بسیاری را هم که از این نسخه نتیجه نگرفته‌اند، متهم به ضعف عقیدتی می‌کنند. به هر رو تجویز عمومی آن بر اساس تجربه نیز نیازمند مطالعات بالینی پزشکی دقیق، و با ارائه داده‌های آماری در مقیاس گسترده از نظر مزایا و مضرات است، و طبعاً این از عزیزان دوستدار طب اسلامی که با روش علمی نه در پزشکی و نه در علوم حدیث آشنا نیستند، بر نمی‌آید. @gholow
🚫 بسم الله الرحمن الرحیم السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هر ساله در آغاز ماه محرم الحرام، 2 حدیث زیر در گروه ها و فضای مجازی دست به دست می شود که هیچ یک سندی ندارند و باید از نشر آنها اجتناب شود:👇 1️⃣قال للصادق(علیه السلام)؛ سیدی جعلت فداک! ان المیت یجلسون بالنیاحه بعد موته او قتله، و اراکم تجلسون انتم وشیعتکم من اول شهر بالمأتم و العزا للحسین (علیه السلام). فقال: ما هذا... إذا هل هلال محرم نشرت الملائکه ثوب الحسین و هو مخرق من ضرب السیوف و ملطخ بالدماء فنراه نحن و شیعتنا بالبصیره و لا بالبصر فإذا تنفجر دموعنا.. به امام صادق (علیه السلام)عرض شد: آقای من به فدایتان شوم!...وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او می گیرند، و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه ی جلسه عزا می کنید. حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود ملائکه پیراهن امام حسین را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است؛ ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم دل (و نه با چشم ظاهری) می بینیم پس اشک های ما سرازیر می شود. جزایری، خصائص الزینبیه ص49 ، الهاشمی النجفی، ثمرات الاعواد، ص36. ✍️در مورد این روایت باید گفت در اولین منبعی که این روایت آمده است همین کتاب است که از تاریخ وفات مولف کتاب کمتر از نیم قرن می گذرد؛ و منبعی معاصر محسوب می شود. لذا باید دید این کتاب از چه منبع قبل از خودش و با چه سندی ذکر کرده است. در صورتی وقتی به کتاب مراجعه می کنیم؛ می بینیم نه منبعی برای روایت ذکر کرده است نه سندی برای روایت آورده است. لذا به روایت نیست؛ و باید از نشر آن جلوگیری کرد. این روایت حتی در مجامع روایی مفصل ما امثال بحارالأنوار، وسائل الشیعة و مستدرک الوسائل نیز نیامده است. 2️⃣ روایت دوم که سالهای قبل نیز منتشر می شد؛ اما امسال بدلیل شرایط ویژه کرونا نشر پیدا کرده است؛ روایتی است به شرح زیر: قال الإمام الصادق صلوات الله عليه: مَنْ علّقَ علماً اسوداً على بابِ دارِهِ أوْ سطحِ بيتِهِ في ايّامِ عزاءِ جدّي الحسين صلواتُ الله عليه دَعَتْ لهُ ولأهلهِ أمُّنا فاطمةُ صلواتُ اللهِ عليها صباحاً ومساءً. 🏴هرکسی که پرچم سیاهی در ایام عزای جدم اباعبدالله علیه السلام بر روی در خانه اش یا بالای آن بگذارد،، برای آن و عیال آن مادرمان حضرت زهراء علیها السلام صبح و شب دعا میکند. 📓مقتل مبکی العیون/ص۱۱۱ ✍️ در مورد این روایت نیز علاوه بر اینکه این مقتل مبکی العیون عنوانی است مشترک بین 2 کتاب که قدمت هر دو کتاب حداکثر به دوران قاجاریه می رسد؛ این روایت نیز در منابع متقدم و حتی امثال بحارالأنوار و وسائل و مستدرک نیز نیامده است. و بر این روایت نیز نیست و باید از نشر آن جلوگیری شود. منبع: کانال دین‌پژوهی (تلگرام) عضویت در کانال دین‌پژوهی در تلگرام 👇: https://telegram.me/joinchat/A3ScEjz1VcXiflnayKJHrA کانال بررسی روایات در ایتا و تلگرام👇 @shenakhtehadis @shenakhtehadis
پرسش: آیا روایت زیر درست است؟ "به امام صادق(ع) گفتم: مردی از پیش شما می‌آید که به دروغ معروف است و سخنی می‌گوید که ما آن را ناروا می‌دانیم. امام فرمود: «به تو می‌گوید که من گفته ام شب، روز است و روز شب؟!» گفتم: نه فرمود: «حتی اگر این را به تو گفت که من آن را گفته‌ام باز هم تکذیبش نکن که همانا مرا تکذیب کرده‌ای!»" منابع: 📗البرهان في تفسير القرآن، ج ۵، ص ۸۶۰ و 📚بحار الأنوار، ج ۲، ص ۲۱۱ پاسخ: قدیمی‌ترین منبع این حدیث، کتاب بصائرالدرجات منسوب به صفّار (معاصر کلینی) است که متن عربی را به صورت زیر آورده که تفاوت فاحشی با متن بالا دارد: ... قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَأْتِينَا مِنْ قِبَلِكَ فَيُخْبِرُنَا عَنْكَ بِالْعَظِيمِ مِنَ الْأَمْرِ فَيَضِيقُ بِذَلِكَ صُدُورُنَا حَتَّى نُكَذِّبَهُ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ لَيْسَ عَنِّي يُحَدِّثُكُمْ قَالَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَيَقُولُ لِلَّيْلِ إِنَّه‏ نَهَارٌ وَ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَيْلٌ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ لَا قَالَ فَقَالَ رُدَّهُ إِلَيْنَا فَإِنَّكَ إِنْ كَذَّبْتَ فَإِنَّمَا تُكَذِّبُنَا. 📚 منبع: بصائر الدرجات، ج‏1، ص: 537 ترجمه حدیث بالا: به امام صادق (ع) عرض کردم: "جانم به فدایت! گاهی کسی از سوی شما نزدِ ما می‌آید و مطلبی عظیم می‌گوید که سینه‌های ما آن را بر نمی تابَد تا جایی که می‌گوییم: «دروغ است» حضرت فرمود: مگر از سوی من برای شما حدیث نیاورده است؟! گفتم : چرا. فرمود: آیا می‌گوید روز، شب است و شب روز است (تناقض صریح می‌گوید)؟ عرض کردم: خیر فرمود: پس آن را به ما ارجاع بده (نه اینکه بگویی دروغ است) زیرا اگر (سخنِ ما باشد و ) بگویی دروغ است، در واقع ما را دروغگو نامیده‌ای. در اینجا چند نکته مهم هست: 1- در متن این روایت نمی‌گوید که راوی، "معروف به دروغگویی" بوده است. 2- در این حدیث، سخن درباره کسی است که در زمان حیات امام (ع)، مستقیما از سوی ایشان آمده و مطلبی نقل کرده یعنی "واسطه‌های متعدد" و "فاصله زمانی قابل توجه" در میان نبوده است. 3- در این حدیث، بحث درباره مطلبی است که گرچه پذیرشش برای مخاطبان دشوار است اما نمی‌گوید که " شب ، روز است" یعنی حاوی "تناقضِ آشکار" نیست. تا اینجا دیدیم که متن قدیمی حدیث در کتاب بصائرالدرجات، با روایت فارسی که در پرسش مطرح شده تفاوت‌های فاحش و معناداری دارد. اما این تفاوت فاحش از کجا آمده است؟ پاسخ اینست که متن روایت در بصائرالدرجات، چند قرن بعد در کتاب "مختصر البصائر" که درباره هویت و وثاقتِ مؤلفش تردیدهای جدی وجود دارد با دو تحریف مهم نقل شده است: نخست اینکه به جای عبارت "الرَّجُلَ لَيَأْتِينَا مِنْ قِبَلِكَ " (گاهی مردی از سوی شما می‌آید)، نوشته‌اند: "يَأْتِينَا الرَّجُلُ مِنْ قِبَلِكُمْ يُعْرَفُ بِالْكَذِب‏" (مردی که معروف به دروغگویی است از سوی شما می‌آید)!! دوم اینکه عبارت "فَإِنْ قَالَ لَكَ هَذَا إِنِّي قُلْتُه‏" در آغازِ جمله پایانی حدیث افزوده شده که معنایش اینست که "حتی اگر گفت: من گفته ام (روز، شب است) باز هم تکذیبش نکن" (مختصر البصائر، ص: 233) متأسفانه مؤلفانِ کتاب‌های البرهان و بحارالانوار که چند قرن پس از مؤلفِ مختصرالبصائر می‌زیسته‌اند این متنِ تحریف‌شده را از او نقل کرده اند ولی با منبع اصلی، مقابله و مقایسه نکرده، توجه خواننده را به تحریفاتِ ایجاد شده جلب ننموده‌اند. البته مجلسی (ره) در بحارالانوار در ج 2 ، ص 187 متن اصلی را نیز نقل کرده بود. خلاصه: در حدیث اصلی حضرت نفرمودند که هر روایتی برایتان آوردند لزوما باید قبول کنید بلکه فرمودند: "اگر خلاف مسلّمات نیست، نگویید دروغ است". یعنی (در زمان حضور معصوم ع)، "روایتی که برای شما نقل شده، هرچند برایتان سنگین به نظر می‌آید باز هم اگر چند درصد احتمال صحت دارد، آن را رد نکنید بلکه به ما ارجاع بدهید که تکلیف آن را روشن کنیم" طبعا در زمان غیبت که امکان ارجاع دادن روایت به خود امام (ع) نیست و باید آن را فعلاً فقط به قرآن ارجاع دهیم و در هر موردی که به نتیجه قطعی نمی‌رسیم توقف کنیم و روایت را ردّ یا تایید نکنیم. نکته دیگر اینست که احادیث دیگری داریم که ما را به "سنجیدنِ حدیث با قرآن و سنت پیامبر (ص)" توصیه می‌کنند: ... فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا مَا خَالَفَ قَوْلَ رَبِّنَا تَعَالَى وَ سُنَّةَ نَبِيِّنَا (ص) " ... پس از خدا بترسید و آنچه با سخن خداوندگارِ ما و سنتِ پیامبرمان (ص) ناسازگار است ولی از ما نقل می‌شود نپذیرید" (رجال الکشی، ص 224) عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 عضویت در کانال واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
آقای مصطفی ملکيان و تاريخنگاری عاشوراء الآن دوست دانشمندم مؤرخ برجسته تاريخ صدر اسلام و عصر اموی جناب آقای علی بهراميان برای من فايلی صوتی فرستاد از استاد و حکيم گرامی جناب آقای مصطفی ملکيان در رابطه با تاريخنگاری کربلاء. از گفته های آقای ملکيان خيلی تعجب کردم. ايشان ابراز داشته اند که ما از حادثه کربلا بسيار بسيار کم می دانيم و غالب رواياتی که نقل می شود مربوط به دوران صفوی به اين طرف است و اينکه منابع چندان زيادی برای ثبت روايات تاريخی در قرن نخست وجود نداشته. آنگاه استناد می کنند به فرمان خليفه دوم در رابطه با منع کتابت حديث و اينکه گفت: حسبنا کتاب الله. من احتمال می دهم کثرت مطالعات استاد ملکيان در رشته های ديگر علوم مانع شده تا آن دانشمند محترم به درستی با تاريخ اسلام و منابع تاريخی و وضعيت تاريخنگاری در صدر اسلام آشنایی يابند. چند نکته را اينجا تذکر می دهم. اميدوارم به نظر شريفشان رسانده شود: 1- سنت نقل روايات به ويژه روايت شعر و "ايام"، سنتی بسيار کهن در ميان عرب بوده و به دوران ماقبل اسلام و عصر جاهليت و تمدن های کهن يمن قديم و شمال جزيرة العرب می رسد. اين نقل ها عموما گرچه مکتوب نمی شد اما سينه به سينه منتقل می شد. در جنگ ها از هر دو سوی جنگ کسانی به عنوان راويان قصص جنگ ها و اشعار و رجزخوانی های مرتبط با جنگ ها شرکت می کرده و به ضبط اشعار و علل سرودن اشعار و نقل حوادثی که منجر به سرودن اشعار جنگ ها می شد مبادرت می کرده اند. اين يکی از مهمترين سنت های قبيلگی در ميان اعراب جاهلی بود. شعر و روايت اخبار قبائل و جنگ ها و حماسه های قبائل بنابراین سنتی نا آشنا برای مسلمانان صدر اول نبود. 2- علاوه بر این با شکلگيری دولت در اسلام و دیوان های اداری ثبت روايات و اخبار تاريخی ابعاد تازه تری گرفت. بخشی از اين مسئله به وجود شماری از مخبرين حکومتی بر می گردد که برای امير و يا خليفه کار می کرده اند و بخشی هم به وظايف کاتبان دولتی بر می گردد که می بايست وقايع جنگ ها و ميزان مشارکت ها و خسارت ها و غنائم و غيره را دقيقا ثبت می کردند. قبائل هم برای خود راويانی معمولا به سنت قديم همراه می داشتند. 3- حادثه کربلا در جایی پنهان و در غياب ناظران آفريده نشد. بر اين واقعه بسياری از مردم منطقه و يا کسانی که به دلائلی در جنگ مشارکت نکردند ناظر بوده اند و برخی از روايات حادثه کربلا به آنها بر می گردد. در ميان قاتلان و کشندگان قساوت پيشه حضرت ابا عبد الله و اهل بيت و اصحاب بزرگوارش کسانی بودند که بعدا به دلائل مختلف بخش هایی از آنچه به چشم خود ديده بودند برای ديگران نقل کرده اند (و از جمله برای عبيد الله بن زياد و به خوشايند او). وانگهی از سوی خود خاندان رسالت هم علاوه بر حضرت زينب کبری (عليها السلام) و سيد الساجدين (عليه السلام) تعدادی ديگر از ميان بازماندگان کربلا بعدها روايت دست اولی از واقعه عاشوراء به دست دادند. 4- در زمان قيام مختار ثقفي تعدادی از کسانی که شاهد واقعه بودند از ميان اهالی کوفه و به دستور او آنچه در کربلا گذشت و به ويژه آنچه قاتلان زشت سيرت انجام داده بودند برای امير نقل کردند. روايات کربلا و مساهمت اشخاص و قبائل به روشنی برای مختار روشن بود و اصولا حادثه عاشوراء برای کوفيان امر پوشيده ای نبود. 5- دست آخر بايد چند کلمه ای هم درباره اين گفته آقای ملکيان بنويسم که عمر خليفه دوم منع از کتابت کرد. باری او منع از کتابت کرد. اما او منع از کتابت حديث کرد و نه کتابت شعر و اخبار تاريخی و يا امور ديوانی و فرامين دولتی. تازه امروزه می دانيم که با وجود منع کتابت حديث بسياری از اصحاب پيامبر (ص) احاديثی که از حضرت شنيده بودند را به انحای مختلفی ثبت می کرده اند. سيره ابن اسحاق و مغازی واقدي و مدونات تاریخی عروه و زهری و زبيريان و بسياری ديگر اخبار زيادی از عصر رسالت و خلفای نخستين به دست داده اند. تاريخنگاری و اخبارنگاری از نخستين سنت هایی بود که مسلمانان بدان خوگر شدند و اخبار جنگ هایی مانند جمل و صفين و نهروان و حادثه کربلا را کسانی مانند ابومخنف بر اساس روايات گاه دست اول نقل کرده اند. بنابراين اين استناد آقای ملکيان به کلی مردود است. واقعيت اين است که حادثه کربلا از نقطه نظر روايات تاريخی در روشنایی تاريخ قرار دارد و ما درباره بسياری از جزئيات آن اطلاع کافی داريم. https://t.me/azbarresihayetarikhi
حسین ع و ایرانیان.mp3
2.56M
آیا براستی امام حسین (ع) به ایرانیان توهین کرده؟! افشای دروغ بیشرمانه کانالهای ضد اسلام و تحریف حدیث ائمه (ع) درباره ایرانیان که در کتاب سفینة البحار آمده بود 10 دقیقه صوت عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 عضویت در کانال واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
فضیلت زیارت امام حسین (ع) شیخ طوسی(ره) با سند صحیح از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: « مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَوْمَ عَاشُورَاءَ عَارِفاً بِحَقِّهِ كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ تَعَالَى فِي عَرْشِهِ » « هرکس در روز عاشورا به زیارت قبر ابی عبدالله (حسین علیه السلام) برود در حالی که حق او را نیز (به عنوان امامِ واجب الطاعه) به رسمیت شناخته باشد ، همانند کسی است که خدای بزرگ را در عرش زیارت کرده باشد » منبع: 📚 شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص51 توضیح: بدیهی است که این روایت نمی خواهد مقام خدایی برای امام حسین ع قایل شود بلکه می خواهد بگوید زیارت امام (ع) موجب تقرب به خداست. این حدیث شبیه همان حدیثی است که فرمود هرکس فاطمه (س) را خشنود کند خدا را خشنود کرده است. اینگونه احادیث حاکی از مقام والای اهل بیت (ع) است. عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 عضویت در کانال واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
گریه آسمان ابن قولویه قمی در کتاب کامل الزیارات با سند صحیح نقل کرده است که امام صادق(ع) فرمود: " آسمان تنها برای {مظلومیت} حسین (ع) و یحیی بن زکریا (ع) گریسته است " منبع: 📚 کامل الزیارات ، ص77 ، حدیث اول عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 عضویت در کانال واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
سرخ شدن آسمان کربلا تا مدتها پس از شهادت امام حسین (ع) ابن سعد که از علمای بزرگ اهل سنت است در کتاب «الطبقات» (بخش مربوط به طبقه پنجم صحابه) با سند صحیح از ابن سیرین (عالم سنی بصره) نقل می کند که به سرخی افق (به سمت کربلا) اشاره کرد و گفت: این سرخی از زمان قتل حسین رحمت الله علیه پدیدار شده است. (الطبقات ، الطبقة الخامسة ، ج1 ، ص507) در واقع این سرخی مربوط به آسمان بالای کربلا بوده که مدتها از بصره که محل سکونت ابن سیرین بوده دیده می شد. محمد صامل السلمی (محقق سنی که وضعیت سندی روایات این کتاب را در پاورقی نوشته ) درباره این روایت می گوید: «إسناده صحيح‏». این مطلبی نیست که یک شیعه دو آتشه نقل کرده باشد بلکه سخنی است از زبان محمد بن سیرین که از علمای مشهور اهل سنت است و اتفاقا یک سنی است و به مخالفان امام علی (ع) نزدیک بوده است. عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 عضویت در کانال واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
♦️ قتل عُمر بن خطاب در ماه ذي‌الحجة بوده است، نه ربیع‌الأول؛ تاریخ قتل عُمر بن خطاب در تمام منابع تاریخی -اعم از شیعه و سنی- بدون استثناء در ماه ذی‌الحجه و در روزهای آخر این ماه گفته شده است. اختلاف اقوال در تعیین دقیق روز است؛ روز زخمی شدن و روز فوتش. خنجر خوردنش را اکثر قریب به اتفاق مورخان و تقریباً به اجماع، در بامداد روز چهارشنبه ٢٦ ذی‌الحجه سال ٢٣ق گفته‌اند. و فوتش را اغلب سه روز پس از زخمی شدنش دانسته‌اند. شروع خلافت عثمان را نیز همگی در ابتدای ماه محرّم گفته‌اند. بهرحال شهرت جرح و قتل عُمر بن خطاب در ماه ربیع‌الأول، پایه و استنادی علمی ندارد و بر خلاف اجماع مورخان و لذا فاقد اعتبار است. 📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٤: ٢٩٩ و ٣٠٠. ــــــــــــــــــــ ❖ جهت تسهیل مراجعه به منابع، عنوان برخی منابع کهن و نیز برخی منابع میانی و متأخر که به ذکر تاریخ قتل عمر بن خطاب یا تاریخ شروع خلافت عثمان پرداخته‌اند در پی آمده است: - الطبقات الكبرى (ابن سعد، ٢٣٠ق)، ج٣، ص٣٦٤ و ٣٦٥؛ - تاریخ خليفة بن خياط (٢٤٠ق)، ص١٠٩؛ - التاريخ الصغير (بخاري، ٢٥٦ق)، ج١، ص٧٥؛ - أنساب الأشراف (بلاذري، ٢٧٩ق)، ج١٠، ص٤٣٩؛ - تاريخ اليعقوبي (٢٨٤ق)، ج٢، ص١٥٩؛ - المعجم الكبير (طبراني، ٣٠٦ق)، ج١، ص٧٠، ح٧٢، ٧٣ و ٧٤؛ - تاريخ الطبري (٣١٠ق)، ج٣، ص٢٦٥ و ٢٦٦؛ - همان، ج٤، ص١٩٣؛ - التنبیه والإشراف (معسودي، ٣٤٦ق)، ص٢٥٠ و ٢٥٣؛ - مروج الذّهب (مسعودي، ٣٤٦ق)، ج٢، ص٣٠٤ و ٣٣١؛ - مسار الشيعة (شيخ مفيد، ٤١٣ق)، ص٢٣؛ - الإستيعاب (ابن عبد البر، ٤٦٣ق)، ج٣، ص١١٥٢؛ - تاريخ مدينة دمشق (ابن عساكر، ٥٧١ق)، ج٤٤، ص٤٦٤ و ٤٦٧؛ - الكامل في التاريخ (ابن أثير، ٦٣٠ق)، ج٣، ص٥٢؛ - وفيات الأعيان (ابن خلكان، ٦٨١ق)، ج٣، ص٤٣٩؛ - العدد القوية لدفع المخاوف اليومية (علي بن يوسف حلي(برادر علامه حلي)، حدود ٧٠٥ق)، ص٣٢٨؛ - الوافي بالوفيات (صفدي، ٧٦٤ق)، ج٢٢، ص٣٠٤؛ - البداية والنهاية (ابن كثير، ٧٧٤ق)، ج٧، ص١٥٥ و ١٥٦؛ - مجمع الزوائد (هيثمي، ٨٠٧ق)، ج٩، ص٧٩؛ - فتح الباري (ابن حجر عسقلاني، ٨٥٢ق)، ج٩، ص١٥؛ - المصباح (جُنة الأمان الواقية وجَنة الإيمان الباقية) (شيخ إبراهيم كفعمي،٩٠٥ق)، ص٥١١ و ٥١٥؛ - بحار الأنوار (علامه مجلسي، ١١١١ق)، ج٥٥، ص٣٧٢؛ - الكُنى والألقاب (شيخ عباس قمي، ١٣٥٩ق)، ج٣، ص١٦٧؛ - مستدرك سفينة البحار (شيخ علي نمازي شاهرودي، ١٤٠٥ق)، ج٢، ص٢١٦. @Yusufi_Gharawi
پرسش: پاسخ شما به مطلب زیر که مخالفان اسلام مطرح می‌کنند چیست؟ "چکیده تاریخ عرب اینست: ﺑﺮﯾﺪه شدﻥ ﺳﺮ عمرو بن عبدود در جنگ احزاب (خندق) به عنوان اولین سر بریدن در تاریخ صدر اسلام توسط ﻋﻠﯽ ابن ابیطالب ﻭ سپس بریده شدن سر فرزندش حسین و ﺑﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﺰﺩ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ ... بنابراین سر بریدن بعنوان یک حرکت وحشیانه، رسمی بوده که محمد و علی بنیاد گذاشتند و فرقی نداشت که ظالم یا مظلوم باشی اگر شکست می‌خوردی سرت را بر نیزه می‌زدند" پاسخ: مطلب بالا حاوی اطلاعات غلط و فریب‌کاری است زیرا: 1 - درباره نبرد امام علی (ع) در جنگ احزاب (خندق)، آنچه در کتب تاریخ آمده اینست که آن حضرت(ع)، عمرو بن عبدِوَدّ را در گرماگرم جنگِ تن به تن و با یک ضربت شمشیر به قتل رساندند اما اینکه ادعا می‌شود بر سینه‌اش نشسته و سرش را از تن جدا کرده‌اند در منابع تاریخی قرنهای نخست یافت نمی‌شود و صرفاً یک داستان دروغین و یک خیالپردازیِ شاعرانه است که چند قرن بعد در شعر برخی از شاعران به زبان فارسی و برخی دیگر از منابعِ نامعتبر مطرح شده است. (1) 2 - سر بریدن در طول تاریخ در بین ملتهای گوناگون بوده و در میان عربها نیز قبل از اسلام رواج داشته اما در اسلام جز در موارد خاص ممنوع شد مثلا اگر کسی را ذبح کرده باشند خانواده‌اش می‌توانند قاتل را به همین شیوه قصاص کنند. مشرکان مکه در سال سوم هجری، پیکر شهدای اُحُد را مُثله کردند یعنی اعضای بدن آنها را بریدند. ابوسفیان و هِند (والدینِ معاویه) سینه حمزه را شکافتند و گوش‌ها، بینی و اسافل اعضای او را بریدند (2) اما پیامبر(ص) از مُثله کردن -حتی درباره جسم کافران، جنایتکاران و حیوانات- نهی می‌کرد. امام علی (ع) و سایر ائمه (ع)، تعالیم پیامبر (ص) درباره «ممنوعیتِ مُثله کردن» را برای نسل‌های بعدی نقل کرده اند(3) 3 - بریدن سر و زدنِ آن بر سر نیزه و چرخاندنِ آن در شهرها و هدیه دادنِ آن به حاکمان ظالم، دقیقا از سوی معاویه یعنی چند دهه پس از وفات پیامبر (ص) رسم شد و قبل از آن در بین مسلمانان رواج نداشت. اساساً نه در زمان پیامبر (ص) و نه در زمان ابوبکر که عراق را فتح کرد و نه در زمان عمر که ایران را تسخیر کرد و نه در زمان امام علی (ع) که فتوحات در عصر او متوقف شد، چنین شیوه‌ای رواج نداشت و ترویج یا توصیه نمی‌شد. در سال 37 هجری وقتی سپاهیان معاویه عمار یاسر را به شهادت رساندند، سرش را از تن جدا کردند(4). همچنین در سال 51 هجری (حدود ده سال پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام)، مأموران معاویه سر یکی از اصحاب امام علی (ع) به نام عَمرو بن الحَمق را بریده، برای زنش هدیه فرستادند (5) این شیوه ادامه یافت تا در سال 61 هجری سپاهیان یزید با سرهای شهدای کربلا نیز چنین کردند. نتیجه: رسمِ مُثله کردن و بریدنِ سرِ کشته‌ها در جاهلیت بوده ولی پیامبر (ص) و امام علی (ع) اینگونه رفتارها را تقبیح و نهی می‌فرمودند. سپس چنین رفتارهای جاهلانه مجدداً به دست معاویه و یزید ترویج شد و در دوره ی مروانیان و عباسیان ادامه یافت و داعش و سایر تروریست‌های تکفیری در زمان ما دقیقا از شیوه بنی‌امیه پیروی می‌کنند. پانوشت‌ها (1) السیرة النبویة، ابن هشام، ج ‏2، ص: 225 و أنساب ‏الأشراف، بلاذری، چاپ ‏زکار، ج ‏1، ص: 429 و تاریخ ‏الیعقوبى، ج‏ 2، ص: 50 و تاریخ الطبری، ج ‏2، ص: 574 (2) السیرة النبویة، ابن هشام، ج2 ، ص: 93 و الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 3، ص: 8 و 9 و انساب الاشراف، بلاذری، چاپ‏زكار، ج‏1، ص: 393 و تاریخ الیعقوبی، ج 2 ، ص: 47 و تاریخ الطبری، ج 2، ص: 524 و 527 و تاريخ ‏الإسلام، ذهبی، ج ‏2، ص: 187 (3) نهج البلاغه، شریف رضی، نامه 47 و دعائم الاسلام، قاضی نعمان مغربی، ج 2، ص: 175 و 411 (4) المحبر، الهاشمی، ص: 296 و انساب الاشراف، بلاذری، چاپ‏زكار، ج‏1، ص: 193 (5) انساب الاشراف، بلاذری، چاپ زکار، ج‏5، ص: 282 و تاریخ الیعقوبی، ج2 ، ص: 232 و البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 8، ص: 48 عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 عضویت در کانال واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
پرسش: آیا حدیث زیر درباره فضیلت « » صحیح است؟ "هرکس یکبار در عمرش کند درجه اش همانند حسن(ع) و هرکس دو بار صیغه کند درجه اش همانند حسین(ع) است و ..." (لئالی الاخبار، ج3 ، ص243) پاسخ خلاصه: این روایت فاقد سند معتبر است و در کتب معتبر و طراز اول حدیث شیعه یافت نمی شود. کتاب « لئالي الأخبار » از منابع درجه چندم است که در اواخر عصر قاجار نوشته شده و حکایات و روایات بی اساس فراوانی در آن یافت می شود که از نظر علما و محققان شیعه فاقد اعتبار است. پاسخ مفصل: 1 - کتاب « لئالی الاخبار » نوشته مرحوم محمدنبی تویسرکانی ( متوفای 1320هجری ) است و در آن همه گونه حکایات و روایات ضعیف و قوی و حتی مطالب نامربوط و بی اساس نیز یافت می شود. این کتاب هیچگاه به عنوان یک کتاب معتبر حدیثی در نزد علمای شیعه شناخته نمی شده بلکه بخشهایی از آن دارای مطالب سخیفی است که در شأن علما و دینداران نیست و به هزلیات شباهت دارد. بر فرض اگر این کتاب از کتب حدیث بود باز هم مورد اعتماد و مراجعه نبود زیرا یک کتاب قدیمی متعلق به عصر محدثان متقدم شیعه نیست و در اواخر قاجاریه نوشته شده و نویسنده به دلایلی سند روایات و حکایاتش را نیاورده است. 2 - مولف کتاب ، این روایت را به این شکل نقل نکرده بلکه با تفاوت نقل کرده و در ترجمه بی دقتی شده است. 3 - مولف کتاب «لئالی الاخبار» ، این روایت را بدون سند (بدون ذکر زنجیره اسامی راویان) نقل کرده و صرفا گفته است که مولف «خلاصة الاخبار» ، آن را از «تفسیر ملا فتح الله کاشانی» نقل کرده است. وقتی به آن تفسیر رجوع می کنیم می بینیم آن نیز بدون سند نقل کرده است. بنابراین این روایت از یک سو در منابع طراز اول حدیث شیعه یافت نمی شود و حتی در منابع درجه چندم نیز به ندرت نقل شده و از سوی دیگر فاقد سند معتبر است. 4 - درباره ازدواج موقت نباید دچار «افراط» یا «تفریط» شد. از روایات معتبر که در کتب اصلی حدیث شیعه گردآوری شده بر می آید که « قطعا ازدواج موقت (صیغه) - اگر با شرایط آن انجام شود - جایز است». این ازدواج گرچه برای برخی از افراد که دسترسی به ازدواج دائم ندارند یک راهکار موقت به شمار می رود ولی نباید برای همه و در همه شرایط به عنوان «کاری مستحب» وانمود شود زیرا برای برخی از مردان متأهلی که نیازی به صیغه ندارند و این کار با شأن آنان سازگاری ندارد ناروا یا مکروه است. کلینی با سند صحیح نقل کرده که امام کاظم (ع) به علی بن یقطین (وزیر شیعه دربار عباسی) که درباره حکم صیغه از آن حضرت سؤال کرده بود فرمودند: « تو که به لطف خدا نیازی به صیغه کردن نداری چرا باید درباره صیغه بپرسی؟!» (کلینی ، الکافی، ج5 ، ص452 ، حدیث اول) مقاله ای دیگر درباره وضعیت سند و متن برخی دیگر از روایات درباره صیغه 👇 http://arabi-maleki.blogfa.com/post/433 عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 عضویت در کانال واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
سن عایشه در هنگام ازدواج با پیامبر (ص) توضیح مترجم: علامه مالکی در این یادداشت کوتاه ، نظر مشهور درباره سن عایشه در هنگام ازدواج را یکی از دروغهای رایج تاریخی و ناشی از بی مهری نسبت به پیامبر (ص) می داند. وی بر این باور است که هر مسلمانی باید بداند که منافقان از همان آغاز تلاش های جدی برای تخریب چهره آن حضرت(ص) انجام داده اند. درباره سن عایشه هنگام ازدواج با پیامبر(ص) ، روایتی که نزد علما مشهور شده که مدعی است عایشه در آن زمان تنها 9 سال داشته است!! شماری از محققان معاصر با استناد به برخی از شواهد و روایات تاریخی دیگر بر این باورند که این «روایت مشهور» دچار اشکال جدی است و سن عایشه در زمان ازدواج با پیامبر ص بیش از 15 سال و به احتمال قوی 18 سال بوده است. اسامی برخی از این محققان به این شرح است: عباس محمود العقاد ، دکتر حسین مؤنس(مصری) ، دکتر عبدالصبور شاهین(مصری) ، دکتر سهیله زین العابدین(عربستانی) ، خالد الجندی(مصری) ، دکتر عدنان ابراهیم (فلسطینی مقیم اتریش) ، اسلام بحیری(مصری) ، طارق السویدان(کویت). ترجمه یادداشت علامه مالکی: اختلاف نظر بین محققان و مقلدان درباره سن عایشه تنها به عنوان یک پرسش مطرح می کنم که « چرا من (حسن فرحان مالکی) ، عدنان ابراهیم و اسلام بحیری – پس از تحقیق – به این نتیجه مشترک رسیدیم که عایشه در زمان ازدواج با پیامبر(ص) ، نه ساله نبوده بلکه هیجده سال داشته است؟ چرا {هر سه نفر} بدون هماهنگی قبلی به نتیجه ی یکسان رسیده ایم؟ این نکته نشان می دهد که {اولا} «مستندات علمی(تاریخی)» در منابعِ {مورد استفاده ی همه} وجود دارد و {ثانیا} دغدغه ی ما نیز یکسان است یعنی همه ما این دغدغه را داشتیم که پیامبر(ص) را از اتهامِ ازدواج با خردسالان تبرئه کنیم که البته {برای اثبات دیدگاه خود} دلیل نیز یافتیم. من شخصا اگر به درستیِ مستنداتِ {تاریخی} که آنها را ترجیح داده ام باور نمی داشتم اصلا درباره این موضوع اظهارنظر نمی کردم همانطور که هنوز درباره برخی از موضوعات به نتیجه نرسیده ام {و درباره آنها سکوت کرده ام}. گمان دارم که این دو برادر (عدنان ابراهیم و اسلام بحیری) نیز چنین هستند { و سخنی بر خلاف باور قلبی خود نمی گویند}. مشکل در ذهنیت و شیوه ی تفکرِ دیگران است که مستنداتِ دال بر «برائت پیامبر» (صلوات الله و سلامه علیه) را نادیده گرفته اند و تنها به روایتی تکیه کرده اند که شخصیت ایشان را تخریب می کند. اگر پدر خودشان جای پیامبر(ص) بود آیا می پذیرفتند که درباره اش گفته شود که با یک دختر نه ساله ازدواج کرده است یا {روایتی را ترجیح می دادند که می گوید} با دختری هیجده ساله ازدواج کرده است؟! مشکل اینست که ذهنیتشان در برخورد با روایات ، خشک و بی عاطفه است {و همین موجب می شود برخی از نکات را متوجه نشوند}. عاطفه نه تنها همیشه مذموم نیست بلکه اگر مورد تایید علم و برهان باشد ستودنی نیز هست. پیشفرض اینست که قلب هر مسلمان ، سرشار از علاقه و احترام نسبت به پیامبر (صلوات الله علیه) باشد. عاطفه داشتن نسبت به پیامبر (صلوات الله علیه و آله) و علاقه ، احترام و سپاسگزاری نسبت به ایشان باید از هر علاقه ، احترام و سپاسگزاری نسبت به هر مخلوق دیگری – حتی خویشاوندانِ نزدیک ما– بیشتر و شدیدتر باشد. متأسفانه {روندِ} سیاه نمایی و تخریب سیره و چهره ی پیامبر صلوات الله علیه و آله مورد نقد قرار نگرفته و به آن پاسخ درخور داده نشده است. آن اهتمامی که بعضی ها برای تبرئه کردن برخی از شخصیت های فرقه ای دارند برای دفاع از پیامبر صلوات الله علیه و آله ندارند. پیشتر گفته ام که منافقان و فرهنگ و تعالیم آنان (المنافقین و الثقافة النفاقیة) به طور خاص بر دشمنی با شخص پیامبر متمرکز شده بود: «هم العدو فاحذرهم» (دشمن ، آنان هستند پس از آنها حذر کن). {خداوند در این آیه} ایشان را با ضمیر مفرد یاد کرده است {و شخص پیامبر را بر حذر داشته است}. یک پرسش: دشمن چه می کند؟ آیا دشمنِ تو درباره ی تو امانت و صداقت را رعایت می کند؟! آیا تلاش نخواهد کرد سیره و چهره ی تو را تخریب کند و زشت جلوه دهد؟! آیا برخی از اموری که شایسته ات نیست به تو نسبت نخواهد داد؟! بنابراین باید درباره ی منافقان و نقش و تأثیرشان تحقیق کنیم. دشمنان ممکن است اموری را به انسان نسبت بدهند که صحت ندارد و مورد خوشنودی او نیست. ممکن است این دروغها را به نقل از پسر انسان یا همسر یا غلامش و ... بیان کنند. صریح تر می گویم: ما نمی گوییم عایشه {درباره سن خود در هنگام ازدواج با پیامبر ص} دروغ گفته است بلکه می گوییم کسی که این سخن را از او نقل کرده دروغ گفته است. مشکل اینست که دفاع از پیامبر صلوات الله و سلامه علیه و آله بسیار سخت شده است. دفاع از هر شخص دیگری – هرچند ظالم باشد – آسان است اما دفاع از پیامبر را {منافقان و پیروانشان} بر ما دشوار کرده اند. منبع: hasanfarhanalmaliky.blogfa.com/post/16
پرسش: آیا در حدیث داریم که در آینده کسی به نام «روح الله» به حکومت می‌رسد ؟ پاسخ: 1 – حديث صریحی نداریم که بگوید «در آخرالزمان کسی با نام روح الله به قدرت خواهد رسید» بلکه روایت متفاوتی وجود دارد که با دو متن و سند متفاوت از راویان شیعه و سنی نقل شده و می‌گوید گروهی از اهل بهشت هستند که «تحابّوا بِرَوح الله» یعنی کسانی هستند که «با لطف خاص خدا با هم صمیمی بوده اند». وانگهی در این روایت، عبارت «روح الله» نداریم بلکه «رَوح الله»(با فتح راء) ذکر شده که اساساً نامِ شخص معینی نیست بلکه به معنای «رحمت و لطفِ شادی بخشِ خداوند» است چنانکه در سوره یوسف (ع) به همین معنا آمده است: « ... لَا يَيْأَسُ مِن رَوْحِ اللَّـهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ»(سوره یوسف؛ آیه 87) ترجمه: " ... جز کافران، کسی از «رحمتِ مژده بخشِ خدا» نومید نشود " 2 –روایتی که عبارت «رَوح الله» در آن آمده و از طریق راوی اهل سنت نقل شده اینست که پیامبر (ص) فرمودند: «إِنَّ مِنَ الْعِبَادِ عِبَاداً يَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِيَاءُ- تَحَابُّوا بِرَوْحِ‏ اللَّهِ‏ عَلَى غَيْرِ مَالٍ وَ لَا عَرَضٍ مِنَ الدُّنْيَا، وُجُوهُهُمْ نُورٌ، لَا يَخَافُونَ إِذَا خَافَ النَّاسُ، وَ لَا يَحْزَنُونَ إِذَا حَزِنُوا» ترجمه: " برخی از بندگان خدا هستند که پیامبران نیز به آنان غبطه میخورند زیرا نه به خاطر مال و نعمتهای زودگذر دنیا بلکه با «رَوح الله»(عنایت الهی) با یکدیگر محبت داشته اند. (در قیامت) چهره های آنان، نورانی است و هنگامی که همه مردم در هراسند، نمی ترسند و در زمانی که همه اندوهگین شوند، محزون نمی شوند." سپس پیامبر ص فرمود: " آنها علی (ع) و حمزه و جعفر و عقیل هستند". منبع:حاکم حسکانی(متوفای 490هـ)، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج ‏1، ص: 354 ملاحظه: این روایت نه تنها از نظر سند بلکه از نظر محتوا نیز اشکال دارد زیرا می‌گوید پیامبران الهی(صلوات الله علیهم اجمعین) به مقام عقیل (برادر امام علی علیه السلام) غبطه می‌خورند!! در حالی که از روایات دیگر فهمیده می شود که عقیل، دارای سوابق عالی یا مقامات والا نبوده است(صدوق، علل الشرائع، ج‏1، ص: 155 و ثقفی، الغارات (چاپ قدیم)، ج ‏2، ص: 379 و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج ‏11، ص: 250) 3 – مجلسی نیز روایتی با متن متفاوت و سند شیعی از یکی از نسخه های کتاب بشارة المصطفی (ص) که پیامبر (ص) فرمودند: « ... گروهی از ما هستند که (در پیشگاه خدا) بر منبرهایی از نور خواهند بود و چهره هایی منوّر و لباسهایی درخشان دارند و نورِ صورتشان، چشمِ ناظران را پُر می کند» هریک از ابوبکر، زبیر و عبدالرحمن بن عوف به صورت جداگانه پرسیدند: «این افراد چه کسانی هستند؟» اما پیامبر (ص) ساکت ماند. سپس وقتی علی (ع) همین سؤال را پرسید، پیامبر (ص) فرمود: « هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ‏ اللَّهِ‏ عَلَى غَيْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ؛ أُولَئِكَ شِيعَتُكَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ يَا عَلِيُ‏ » ترجمه: « آنان کسانی هستند که نه بر اساسِ معیارهای نَسَبی(قبیله ای و فامیلی) یا منافع اقتصادی بلکه با «رَوح الله» (رحمت الهی) با یکدیگر دوستی و محبت می کنند؛ ای علی! آنان شیعیانِ تو هستند و تو امامِ آنان هستی» منبع: بحارالأنوار (چاپ بيروت) ؛ ج ‏65 ؛ ص: 139 این روایت گرچه سند محکمی ندارد اما محتوای معقولی دارد و با انبوهی از احادیث دیگر که درباره فضایل پیروانِ حقیقی امیرالمؤمنین(ع) نقل شده سازگاری دارد. با اینهمه در اینجا نیز نگفته که فردی به نام «روح الله» به «حکومت» می رسد بلکه مضمونش اینست که رحمت و مژده آسمانی، موجب صمیمیت شیعیان راستینِ امیرالمؤمنین (ع) است». بنابراین «رَوح الله» همان «لطف ویژه و فرحبخش الهی» است که شیعیانِ راستین به خاطر ایمان و پایبندی به ولایت امیرالمؤمنین (ع) از آن برخوردارند و در دنیا موجب صمیمیت بینِ آنان می شود و در آخرت نیز آنان را به بهشت خواهد رساند. بنابراین کسانی که تصور کرده اند نام امام خمینی(رضوان الله علیه) در احادیث ذکر شده، دچار شتابزدگی و بی دقتی شده اند. عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
♦️ قتل عُمر بن خطاب در ماه ذي‌الحجة بوده است، نه ربیع‌الأول؛ تاریخ قتل عُمر بن خطاب در تمام منابع تاریخی -اعم از شیعه و سنی- بدون استثناء در ماه ذی‌الحجه و در روزهای آخر این ماه گفته شده است. اختلاف اقوال فقط در تعیین روز است: روز زخمی شدن و روز فوتش؛ خنجر خوردنش را اکثر قریب به اتفاق مورخان و تقریباً به اجماع، در بامداد روز چهارشنبه ٢٦ ذی‌الحجه سال ٢٣ق گفته‌اند، و فوتش را اغلب سه روز پس از زخمی شدنش. شروع خلافت عثمان را نیز همگی بی اختلاف در ابتدای ماه محرّم گفته‌اند. بهرحال شهرت جرح و قتل عُمر بن خطاب در ماه ربیع‌الأول، پایه و استنادی علمی ندارد و بر خلاف اجماع مورخان، و لذا بی اعتبار است. 📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٤: ٢٩٩– ٣٠٠. ــــــــــــــــــــ ❖ جهت تسهیل مراجعه به منابع، عنوان برخی منابع کهن و نیز برخی منابع میانی و متأخر که به ذکر تاریخ قتل عمر بن خطاب یا تاریخ شروع خلافت عثمان پرداخته‌اند در پی آمده است: - الطبقات الكبرى (ابن سعد، ٢٣٠ق)، ج٣، ص٣٦٤– ٣٦٥؛ - تاریخ خليفة بن خياط (٢٤٠ق)، ص١٠٩؛ - التاريخ الصغير (بخاري، ٢٥٦ق)، ج١، ص٧٥؛ - أنساب الأشراف (بلاذري، ٢٧٩ق)، ج١٠، ص٤٣٩؛ - تاريخ اليعقوبي (٢٨٤ق)، ج٢، ص١٥٩؛ - المعجم الكبير (طبراني، ٣٠٦ق)، ج١، ص٧٠، ح٧٢ و ٧٣ و ٧٤؛ - تاريخ الطبري (٣١٠ق)، ج٣، ص٢٦٥– ٢٦٦؛ - همان، ج٤، ص١٩٣؛ - التنبیه والإشراف (معسودي، ٣٤٦ق)، ص٢٥٠ و ٢٥٣؛ - مروج الذّهب (مسعودي، ٣٤٦ق)، ج٢، ص٣٠٤ و ٣٣١؛ - مسار الشيعة (شيخ مفيد، ٤١٣ق)، ص٢٣؛ - الإستيعاب (ابن عبد البر، ٤٦٣ق)، ج٣، ص١١٥٢؛ - تاريخ مدينة دمشق (ابن عساكر، ٥٧١ق)، ج٤٤، ص٤٦٤ و ٤٦٧؛ - الكامل في التاريخ (ابن أثير، ٦٣٠ق)، ج٣، ص٥٢؛ - وفيات الأعيان (ابن خلكان، ٦٨١ق)، ج٣، ص٤٣٩؛ - العدد القوية لدفع المخاوف اليومية (علي بن يوسف حلي(برادر علامه حلي)، حدود ٧٠٥ق)، ص٣٢٨؛ - الوافي بالوفيات (صفدي، ٧٦٤ق)، ج٢٢، ص٣٠٤؛ - البداية والنهاية (ابن كثير، ٧٧٤ق)، ج٧، ص١٥٥– ١٥٦؛ - مجمع الزوائد (هيثمي، ٨٠٧ق)، ج٩، ص٧٩؛ - فتح الباري (ابن حجر عسقلاني، ٨٥٢ق)، ج٩، ص١٥؛ - المصباح (جُنة الأمان الواقية وجَنة الإيمان الباقية) (شيخ إبراهيم كفعمي،٩٠٥ق)، ص٥١١ و ٥١٥؛ - بحار الأنوار (علامه مجلسي، ١١١١ق)، ج٥٥، ص٣٧٢؛ - الكُنى والألقاب (شيخ عباس قمي، ١٣٥٩ق)، ج٣، ص١٦٧؛ - مستدرك سفينة البحار (شيخ علي نمازي شاهرودي، ١٤٠٥ق)، ج٢، ص٢١٦. @Yusufi_Gharawi @shenakhtehadis
خود طبری درباره مطالب کتابش چه نظری داشت؟ عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 https://chat.whatsapp.com/JsgIpTf31whGSs80EWSDwh
پرسش: پاسخ مطلب زیر که اخیرا فردی غیرمتخصص نشر کرده و بازتاب زیادی داشته چیست؟👇 "خانه های حجاز، جز پارچه ای حائل، اساساً در نداشتند چه رسد به درِ چوبی که آتش بگیرد و مسمار داشته باشد و شکسته شود و ... امام علی (ع) نیز به خلفا مشورت داده و تحت فرمانشان به جهاد می رفت" پاسخ: مطلب بالا درباره صدر اسلام و عصر خلفا، دچار اغراق و اشکال است زیرا برآیند شواهد و مستندات روایی و تاریخی، ما را به نکات زیر می رساند:👇 1- هیچ سند معتبر تاریخی نداریم که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) تحت فرمان هیچیک از خلفا به جنگ رفته باشند. حتی خود خلفا هم تمایلی نداشتند ایشان از پایتخت (مدینه) خارج شود زیرا می خواستند تحرکات سیاسی و اجتماعی ایشان را از نزدیک، زیر نظر داشته باشند. 2- خلفا مکررا در مسایل مختلف دینی و سیاسی از امام علی(ع) سؤال می کردند زیرا همگان می دانستند که هیچیک از صحابه از نظر علم، تقوا و درایت، قابل مقایسه با امیرالمؤمنین(ع) نیستند. امام(ع) نیز به پرسشهای خلفا پاسخ می داد و هرگاه از او مشورت میخواستند، خیرخواهانه نظر و نصیحت خود را نقدیم می فرمود و از اشتباهات، نهی می کرد تا شریک در خطاها نباشد. 3- کلمه «باب» در زبان عربی لزوما به معنای «درِ چوبی و سنگین» نبوده بلکه به هرگونه «ورودی»، خواه دارای حائلی از جنس پارچه یا لیف خرما باشد یا دارای دربِ چوبی باشد یا نباشد، «باب» گفته می شد. در قدیم، درهای چوبی و سنگین، معمولا مربوط به دارالاماره(مقر حکومت)، قلعه ها(مثل خیبر) و اتاقهایی بوده که محل نگهداری اموال بودند و بسیاری از خانه های عادی، صرفا دری از جنس لیف خرما داشتند و فاقد قفل و چفت و بست بودند و برای گشودنشان تلاش چندانی نیاز نبوده است. اساسا وضعیت جغرافیا و پوشش گیاهی حجاز با ایران تفاوت داشت و چوب مناسب و کافی برای ساخت در برای عموم خانه های حجاز، به وفور یافت نمی شد اما لیف خرما فراوان بود. بنابراین گرچه ثروتمندان که خانه های مجلل داشتند میتوانستند درهای محکمی از چوب برای حفاظت از اموال خود بسازند اما این مربوط به عموم مردم عربستان که زندگی معمولی داشتند نبوده است. گاهی نیز فقط یک اتاق در خانه (مثلا یک انبار یا بالاخانه) که برای حفاظت از اموال اختصاص داده شده بود، دارای در چوبی و قفل بوده است. درباره روایاتی که حاوی فعل «اَغلَقَ» یا «فَتَحَ» هستند نیز باید دانست که همیشه به معنای «قفل کردن یا گشودنِ قفلِ در با کلید» نیست بلکه گاهی نیز به معنای بستن در بدون قفل کردن است. بنابراین درهای چوبی، محکم و سنگین، مربوط به خانه های محقر و ساده ی عموم مردم نبوده است. 4- اصل هجوم به خانه فاطمه(س) و اینکه مهاجمان، آتش آوردند، تهدید به سوزاندن خانه کردند، بدون اجازه وارد خانه شدند، مولا علی (ع) را با وضع توهین آمیزی بردند و فاطمه (س) به مهاجمان اعتراض کرده، احتجاج فرمودند، قطعی و غیر قابل تشکیک است زیرا با تواتر نقل شده است. طبق برخی نقلها، حضرت زهرا(س) گریه و شیون سر دادند و فرمودند:«آیا میخواهید فرزندانم را یتیم کنید؟!» و این بیاناتِ پر سوز و گداز، موجب گریه حاضران شد. با اینهمه برخی از جزئیات که در برخی روضه ها بیان می شود با سند معتبر نرسیده و متخصصان، در مورد ردّ یا تأییدِ «برخی از جزئیات»، اختلاف نظر دارند. به عنوان نمونه روضه مسمار (اصابت میخِ در به سینه حضرت زهرا سلام الله علیها) سندی در کتب محدثان و مورخان متقدم شیعه و سنی ندارد و حدسیّات و تصورات ذهن خلّاق برخی از افراد در صدسال اخیر است. حتی کتاب «مؤتمر علماء بغداد» که اشاره ای به روضه مسمار کرده نیز تألیف یکی از فضلای عرب در قرن اخیر است و به غلط به نام «مقاتل بن عطیه»(از علمای قرن شش هجری) نشر شده و این از سبک و ادبیات امروزیِ کتاب هویداست. روایات کتب شیعه که بحث شهادت را مطرح میکنند، اموری غیر از مسمار را به عنوان علت شهادت آورده اند. 5- رابطه مولا علی(ع) با خلفا دستکم دارای دو مرحله بوده است: در یک برهه دستگاه خلافت شیوه رویارویی با اهل بیت(ع) را در پیش گرفت که اوج آن، ماجرای متواتر و غیرقابلِ تردیدِ هجوم به خانه فاطمه سلام الله علیهاست ولی پس از حدود ششماه، مرحله آتش بس و همزیستی شروع می شود که امام علي(ع) از احقاق حق در آن شرایط نومید شده بودند، زمزمه ارتداد قبایل و شورش های تجزیه طلبانه از گوشه و کنار کشور اسلامی به گوش می رسید و خلیفه نیز این دفعه از باب آشتی وارد شد و در این مرحله، امام علی(ع) برای دفع افسد و حفظ مصلحت مهمتر (امنیت، تمامیت ارضی و وحدت اسلامی) تقاضای خلیفه برای بیعت را پذیرفتند و از آن پس در نمازجمعه خلیفه حاضر می شدند و هرجا لازم بود به حاکمان مشورت می دادند یا انتقاد و نصیحت می کردند. عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
آیا کتاب نهج الفصاحه کاملا معتبر است؟ آیا این کتاب را پیامبر (صلی الله علیه و آله) تألیف فرموده است؟ پاسخ: کتاب نهج الفصاحه را خود رسول الله (صلی الله علیه و آله) ننوشته اند و به همین علت، حاوی برخی احادیث نامعتبر نیز هست. این کتاب را مرحوم ابوالقاسم پاینده در حدود سی سال قبل از انقلاب، صرفا با سلیقه شخصی خود و بدون بررسی کافی درباره سندیت یکایک روایات، جمع آوری کردند که در 1347 خورشیدی منتشر شد. در تالیف این کتاب از روایات اهل سنت و برخی از منابع معتبر و نامعتبر نیز استفاده شده است. نباید تصور شود هر جمله ای که در این کتاب یا سایر کتابهای حدیثیِ قرنهای اخیر یافت می‌شود دقیقا عین کلمات پیامبر (ص) است زیرا بسیاری از احادیثِ اینگونه کتابها قبل از تولدِ نویسندگان، دستخوش تحریف شده بود. مرحوم استاد پاینده(مؤلف نهج الفصاحه) با حُسن ظنِّ حداکثری، هر جمله ای که با سلیقه خود سازگار یافته اند باور کرده و در کتاب نهج الفصاحة درج نموده اند. امروزه ادای وظیفه به پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) می طلبد هر جمله عجیب و مشکوک را صرفا به خاطر اینکه در آمده به عنوان حدیث وانمود نکنیم زیرا برخی از روایاتِ این کتاب، جعلی یا تحریف شده اند گرچه بخش مهمی از روایاتش، معتبر و درست هستند. از آنجا که پالایش احادیث معتبر از نامعتبر، یک کار تخصصی است، هر حدیثی که محتوایش تا حدی عجیب یا شک برانگیز باشد باید درباره اش احتیاط و از ترویج آن به نام معصومان (ع) خودداری شود. حتی درباره احادیثی که احساس میکنیم محتوای منطقی و مطابق قرآن دارند نیز باید به مواردی اکتفا کرد که در منابع معتبرتر و قدیمی تر آمده نه روایاتی که تنها در قرنهای اخیر ترویج شده اند و در منابع شناخته شده و قدیمی یافت نمی شوند. عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis آیدی اینستاگرام مدیر👇 @khodemani57 https://chat.whatsapp.com/JsgIpTf31whGSs80EWSDwh
فضیلت دوچندان صلوات از غروب پنجشنبه تا غروب جمعه با سند معتبر امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: " هرگاه که غروب روز پنجشنبه و شب جمعه فرا رسد، گروهی (خاص) از فرشتگان از آسمان نازل می‌شوند که قلم‌هایی طلایی و برگه‌هایی از نقره دارند و (مأموریت این گروه اختصاصی چنین است که) از غروب پنجشنبه و شب جمعه تا غروب خورشیدِ روز جمعه چیزی جز صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و اله) نمی‌نویسند. " منبع : شیخ صدوق، الخصال، ناشر: جامعه مدرسين - قم، چاپ: اول، 1362ش، ج 2 ، ص 393 توضیح: برای ثبت ثواب صلوات در این شبانه روزِ مقدس، فرشتگان خاصی نازل می شوند که کار دیگری ندارند. طبیعی است ثبت سایر اعمال و عبادات، بر عهده فرشتگان دیگری است. عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis عضویت کانال در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/JsgIpTf31whGSs80EWSDwh