پرسش:
آیا ترجمه فارسی و سند روایت زیر دقیق و معتبر است؟
« عَلَیکمْ بِذَوَاتِ الْأَوْرَاک فَإِنَّهُنَّ أَنْجَبُ » (کلینی، الکافی ، ج5 ، ص334)
ترجمه: « شما را به ازدواج با زنانی که دورِ کمرِ بزرگتری دارند سفارش می کنم زیرا نجیب تر هستند »
پاسخ:
1 - روایت بالا گرچه در برخی از کتب حدیث آمده اما فقط یک سند دارد که آن نیز به اعتراف علامه مجلسی ، ضعیف است(1). فردی که این روایت را نقل کرده « سهل بن زیاد » (ابوسعید الآدمی الرازی) است که علما درباره موثق بودن یا نبودن او اختلاف نظر دارند(2) بنابراین نمی توان با قاطعیت گفت که این جمله « یک حدیث معتبر از معصومان (ع) » است. حتی اگر کاملا جعلی نباشد احتمال تحریف در برخی از واژه های آن وجود دارد.
2 – حتی اگر فرض کنیم متن عربی این روایت دقیقا سخن معصوم (ع) باشد باز هم نمی توانیم با قاطعیت بگوییم ترجمه ای که برای آن بیان شده لزوما صحیح است زیرا ممکن است کلمه عربی « اَنجَب » در اینجا معنای دیگری داشته باشد. در واقع در عربی قدیم کلمه های « نجیب » و « نجابت » با معنای فارسی آن تفاوت معنایی داشته است. « نجابت » در فارسی امروز فقط به معنای « اخلاق والا و احترام آمیزِ انسانی » است در حالی که در عربی قدیم به هرگونه « ویژگی ممتاز » - اعم از جنبه های جسمی ، روحی و اخلاقی گفته می شد و گاهی شامل « بنیه جسمی » ، « قدرت بدنی » و « اصالت نژادی » نیز می شد. به عنوان نمونه به اسب یا شتری که دارای امتیاز نژادی ، قدرت بدنی یا سرعت در دوندگی بود « نجیب » می گفتند(3). همچنین اگر زنی « فرزندان گزیده و سرآمد » به دنیا می آورد به او « المُنجِبَة » و « المِنجاب » می گفتند(4). بنابراین این احتمال وجود دارد که کلمه « أنجَب » در این روایت به « توانایی بیشتر برای تولد فرزندانی که از نظر بنیه جسمی یا روحی سرآمد هستند» اشاره داشته باشد. آنچه این احتمال را تقویت می کند اینست که کلمه عربی « ذوات الأوراک » در این روایت می تواند به « بزرگی و قدرت استخوانهای لگن » اشاره داشته باشد که در موضوع « سهولت زایمان » اهمیت دارد.
3 - بسیاری از اقوام و ملت ها در گذشته بر این باور بودند که « بزرگ بودن دور کمر برای زنان » یک « ویژگی مثبت » است. این باور در اشعار و متون ادبی عربی قدیم نیز دیده می شود(5). این احتمال قابل بررسی است که شاید روایت مورد بحث در واقع حدیث معصومان(ع) نبوده بلکه چکیده یک باور عمومی در آن روزگار بوده که بعدها برای تثبیت و تاکید بیشتر در قالب حدیثی با سند ضعیف به معصومین (ع) نسبت داده شده است.
4 - از نظر قرآن ، « ایمان و پاکدامنی » مهمترین معیارها در ازدواج هستند(6) در احادیث معتبر درباره معیارهای اصلی انتخاب همسر ، توضیح بیشتری بیان شده و بر « اخلاق نیکو » و « توانایی باروری » نیز تأکید شده است(7).
سایر ویژگی های جسمی و مادی همچون « دوشیزگی » ، « زیبایی » و ... نیز در برخی از روایات آمده(8) اما در اولویت های بعدی قرار می گیرد و به شرایط فرد و جامعه بستگی دارد. در آیات و روایات سفارش شده که نباید « جایگاه اجتماعی » ، « ثروت » و « زیبایی همسر » به عنوان اولویت اول و معیار اصلی در نظر گرفته شود(9).
پانوشت ها:
(1) مجلسی ، مرآة العقول ، ج20 ، ص26
(2) رجال الکشی ، ص566 و رجال النجاشی ، ص185 و فهرست الطوسی ، ص228 و رجال الطوسی ، ص387 و رجال ابن الغضائری ، ص59 و 67.
(3) ابن منظور، لسان العرب، ج1، ص: 748 و
(4) جوهری، الصحاح، ج1، ص: 222 و ابن سیده ، المحکم و المحیط الأعظم، ج7، ص: 466
(5) محمد بن ابی الخطاب قرشی ، جمهرة اشعار العرب ، ج1 ، ص632 و ابن طیفور ، بلاغات النساء ، ج1 ، ص91 و مجالس ثعلب ، ج1 ، ص106
(6) سوره بقره ، آیه 221 و سوره ممتحنه ، آیه 10 و سوره نساء آیه 25
(7) کلینی ، الکافی ، ج5 ، صص324-325 و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام ، ج7 ، ص400 ، شماره 6
(8) کلینی ، الکافی ، ج5 ، صص324 ، شماره 24 و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام ، ج7 ، ص400 ، شماره 7
(9) سوره بقره ، آیه 221 و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام ، ج7 ، ص399 ، شماره 1 و 5
کانال بررسی روایات👇
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
هشدار درباره روایات ضعیف و چند کتاب نامعتبر.mp3
2.3M
معرفی چند کتاب غیرمعتبر و هشدار درباره روایات جعلی و ضعیف
بررسی اعتبار "تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع)" ، "دلائل الامامه" و "نوادرالمعجزات" که منسوب به طبری امامی هستند و "الهدایة الکبری" تالیف حسین بن حمدان خصیبی
ده دقیقه صوت
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
درباره معجزه منسوب به حضرت حمزه و تفسیر منسوب به امام عسکری ع - ویراسته.mp3
622.9K
آیا معجزه منسوب به حضرت حمزه (ره) که خانه کعبه را با نیزه خود بالا برده اند صحت دارد؟
آیا تفسیر منسوب به امام عسکری (ع) واقعا به دست این امام تألیف شده است؟
3 دقیقه صوت
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
نقدی بر اظهارنظر جناب رائفی پور
اینکه صلاة یعنی ولایت اهل بیت (ع) یکی از عقاید باطل فرقه باطنیه هست و یک شیعه اثناعشری پیرو اهل بیت (ع) نباید چنین تأویلات باطنی را نشر کند.
صلاة یعنی نماز
ولایت هم یعنی ولایت
هیچیک با دیگری یکسان نیست و جای دیگری را نمی گیرد و البته ولایت، شرط قبولی نماز است.
هیچ حدیث متواتری از اهل بیت (ع) نرسیده که بگوید «صلاة یعنی ولایت».
ادامه در زیر👇
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
نقدی بر اظهارنظر جناب رائفی پور
اینکه صلاة یعنی ولایت اهل بیت (ع) یکی از عقاید باطل فرقه باطنیه هست و یک شیعه اثناعشری پیرو اهل بیت (ع) نباید چنین تأویلات باطنی را نشر کند.
صلاة یعنی نماز
ولایت هم یعنی ولایت
هیچیک با دیگری یکسان نیست و جای دیگری را نمی گیرد و البته ولایت، شرط قبولی نماز است.
هیچ حدیث متواتری از اهل بیت (ع) نرسیده که بگوید «صلاة یعنی ولایت». اگر یکی دو روایت با این مضمون از راویان بدنام یا ناشناس (با سند ضعیف) در برخی از کتب حدیث نقل شده باشد دلیل نمی شود فردی مثل جناب رائفی پور که انصافا هیچ تخصصی در شناخت معیارهای ارزیابی روایات ندارد به آن استناد کنند و آن را «حدیث متواتر» بنامند. حدیث ضعیف السند را نباید به عنوان حدیث صحیح یا متواتر قلمداد کرد وگرنه اولویتهای دینی جابجا خواهد شد و راه برای ترویج عقاید باطنی ها و فرقه های ضاله هموارتر از گذشته خواهد شد.
حرمت مکتب اهل بیت (ع) بالاتر از حرمت اشخاص و عزیزان ماست. کاش بعضی از عزیزان اینقدر با اعتماد به نفس کاذب درباره احادیث اظهارنظر نکنند.
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
دعایی با سند معتبر برای مغفرت گناهان
شیخ صدوق (ره) با سند معتبر امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمودند:
" هر کس در آخرین سجده نماز نافله بعد از مغربِ شب جمعه هفت بار چنین بگوید، آمرزیده از جای برخواهد خاست:
« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَ اسْمِكَ الْعَظِيمِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِي ذَنْبِيَ الْعَظِيمَ »
البته اگر این دعا را هر شب در آخرین سجده نافله بگوید فضیلتش بیشتر است. "
منبع :
شیخ صدوق) ، الخصال، ناشر: جامعه مدرسين - قم، چاپ: اول، 1362ش، ج 2 ، ص 393
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
فضیلت دوچندان صلوات از غروب پنجشنبه تا غروب جمعه
ا سند معتبر امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
" هرگاه که غروب روز پنجشنبه و شب جمعه فرا رسد، گروهی (خاص) از فرشتگان از آسمان نازل میشوند که قلمهایی طلایی و برگههایی از نقره دارند و (مأموریت این گروه اختصاصی چنین است که) از غروب پنجشنبه و شب جمعه تا غروب خورشیدِ روز جمعه چیزی جز صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و اله) نمینویسند. "
منبع :
شیخ صدوق) ، الخصال، ناشر: جامعه مدرسين - قم، چاپ: اول، 1362ش، ج 2 ، ص 393
توضیح:
ثبت سایر اعمال شایسته و غیره بر عهده فرشتگان دیگر است.
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
هدایت شده از حامد کاشانی
برگزاری مراسم عزاداری برای شهادت امام حسن علیه السلام، امام غریب ما شیعیان در روزهای ۷ و ۲۸ صفر بسیار عمل پسندیدهای است. همانطور که در فاطمیه با دو نقل عزاداری میشود، اجر همه با کریم اهل بیت علیهم السلام.
اما اصرار بر ترجیح ۷ صفر بر ۲۸ صفر یک فاجعه پژوهشی تاریخی محسوب میشود.
حقیر با نیت عدم تضعیف مراسم عزاداری امام حسن علیه السلام در ۷ صفر، در این باره اظهار نظری نکردم تا ایام ۷ صفر بگذرد و به مراسم با شکوه حضرت مجتبی آسیبی نرسد.
اما اصرار عجیب برخی بر ترجیح ۷ صفر به ۲۸ صفر مرا واداشت، به زودی مجددا متن و فیلم بررسی اسناد و نسخ خطی مورد نیاز برای نقد این فاجعه پژوهشی را منتشر کنم.
حامد کاشانی
@kashani1395
جعل معجزه و تخریب چهره امام رضا (ع) - بخش اول
پرسش:
آیا داستانی که می گوید « امام رضا(ع) به تصویر شیرهای روی پارچه اشاره کردند و تصویر به شیرهای زنده تبدیل شد و یکی از مخالفان امام(ع) را دریدند» با سند معتبر نقل شده و قابل اعتماد است؟
پاسخ:
به طور کلی اینکه پیامبران و امامان صلوات الله علیهم اجمعین احیانا در موارد خاصی با اذن الهی و برای مصلحت دین و دنیای مردم معجزات یا کراماتی انجام می دادند صحیح است اما معنایش این نیست که هر روایت ضعیف یا معجزه ساختگی که توسط برخی از مبلغان دینی بیان می شود قطعی بپنداریم. درباره اینگونه روایات نیز باید بررسی سندی و متنی انجام شود و اعتبار روایت از جهات مختلف بررسی گردد.
درباره روایت مورد بحث باید گفت: شواهدی وجود دارد که نشان می دهد روایتی که این معجزه خاص را برای امام رضا(ع) نقل کرده معتبر نیست. در ادامه به برخی از شواهد اشاره می کنیم:
منبع اصلی داستان:
داستانی که می گوید امام رضا(ع) در دربار مأمون به تصویر دو شیر که روی پرده بودند اشاره فرمودند و تصاویر به امر ایشان زنده شدند و به حاجب مأمون که با امام(ع) جدال کرده بود حمله ور شدند و او را خوردند تنها در بخش پایانیِ یک روایت طولانی با سندی ضعیف نقل شده است.
گرچه این روایت را شیخ صدوق(ره) در قرن چهارم در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) در آخر باب چهلم (در برخی چاپها در باب چهل و یکم) نقل کرده اما دستکم بخش پایانی آن که به معجزه مورد بحث اشاره دارد به دلایلی که خواهیم گفت قابل تایید نیست. (رجوع شود به: عيون أخبار الرضا عليه السلام، تصحیح و تحقیق مهدی لاجوردی، نشر جهان، ج2، باب 41 ، ص: 171).
سند و راویان این روایت:
طبق نسخه چاپی کتاب عیون اخبار الرضا(ع) ، شیخ صدوق این روایت را از شخصی به نام « محمد بن القاسم المفسر » شنیده است. گفتنی است محمد بن القاسم المفسر خود مدعی بوده که این داستان را از یوسف بن محمد بن زیاد و علی بن محمد بن سیار شنیده و هر یک از آنها نیز به نوبه خود از پدر خود شنیده اند و پدرانشان از امام حسن عسکری(ع) و آن حضرت از امام هادی(ع) و ایشان از امام جواد(ع) شنیده اند.
یک اشکال این سند اینست که راستگویی و وثاقت «محمد بن القاسم المفسر» توسط علمای رجال قدیم شیعه تایید نشده بلکه برخی از رجال شناسان همچون علامه حلی و ابن داود حلی تصریح کرده اند که «محمد بن القاسم المفسر» در نقل حدیث ، «ضعیف»(غیر قابل اعتماد) و «کذّاب»(دروغگو) بوده است.(خلاصة الاقوال، علامه حلی، ص251 و رجال ابن داود حلی، ص510 )
اشکال دیگر مربوط به یوسف بن محمد بن زیاد و علی بن محمد بن سیار است که هر دو ناشناس هستند. (معجم رجال الحدیث، خویی، چاپ 23 جلدی، ج : 12 ص : 147)
بنابراین شیخ صدوق(ره) این داستان را از افراد ثقه که به راستگویی شناخته شده اند نشنیده است. طبعا افراد دروغگو ممکن است در نقل یک روایت طولانی ، یک بند به آن بیفزایند.
شهرت یافتن این روایت در قرنهای بعد:
بعد از آنکه شیخ صدوق(ره) این روایت طولانی را در کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» با سندی ضعیف نقل فرمود ، مؤلف کتاب «دلائل الامامة»(که به غلط به طبری شیعی منسوب شده است) نیز آن را با واسطه از شیخ صدوق(ره) نقل می کند.(دلائل الامامة، منسوب به طبری شیعی، چاپ بعثت قم، ص381)
سپس در قرن ششم ابن حمزه طوسی در کتاب «الثاقب فی المناقب» و ابن شهرآشوب در کتاب «مناقب آل ابی طالب» همین روایت و قطب الدین راوندی در « » را نقل می کنند.( الثاقب في المناقب، ابن حمزه طوسی، ص: 471 و مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ، ابن شهرآشوب ، ج4، ص: 370 و الخرائج و الجرائح، راوندی، ج2، ص: 658 )
سپس در قرن نهم ، علی بن یونس نباطی بیاضی خلاصه ای از این داستان را در کتاب الصراط المستقیم نقل کرد.(الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، علی بن یونس نباطی بیاضی، ج2، ص: 198)
سپس در آغاز قرن دوازدهم ، شیخ حر عاملی(متوفای 1104هـ) و علامه مجلسی(متوفای 1110هـ) و عبدعلی بن جمعه حویزی(متوفای 1112هـ) و سید نعمة الله جزائری(متوفای 1112هـ) این داستان را در کتب خود نقل کردند.( إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، شیخ حر عاملی، ج4، ص: 320 والإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، حر عاملی، ص: 191 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، مجلسی، ج49، ص: 184 و تفسير نور الثقلين، الحویزی، ج1، ص: 276 و رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، نعمة الله الجزائری، ج2، ص: 381)
از مقابله متن و سند روایت با متن و سند روایتی که شیخ صدوق(ره) در عیون نقل کرده معلوم می شود که همگی این داستان را بی واسطه یا باواسطه از شیخ صدوق(ره) گرفته اند.
بنابراین این داستان فقط یک روایت ضعیف السند دارد که بعد از شیخ صدوق(ره) به تدریج مشهور شده است.
ادامه دارد ..
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
جعل معجزه و تخریب چهره امام رضا (ع) - بخش دوم
مبنای شیخ صدوق در نقل روایات:
گرچه شیخ صدوق(ره) در کتاب «من لا یحضره الفقیه» تنها روایاتی که از نظر خودش معتبر هستند را نقل می کند اما در کتابهای دیگر خود حتی روایات ضعیف را نیز نقل می کند با این امید که شاید همه یا بخشی از آنها سخن معصومین(ع) باشد. بنابراین گاهی در کتابهای دیگر ایشان از جمله کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» روایاتی با سند یا متن ضعیف یافت می شود.
وقتی شیخ صدوق(ره) که از علمای قرن 4 است روایتی را نقل می کند حتی اگر آن روایت ضعیف باشد در قرنهای بعدی علما ناخودآگاه حسن ظنی نسبت به آن روایت پیدا می کنند و آن روایت را در آثار خود نقل می کنند و ماجرا شبیه «بازی دومینو» می شود.
استدلال عقلایی بر جعلی بودن داستان مورد بحث:
برخی از علمای اصول و کلام بیان فرموده اند که «اگر محتوای یک روایت به نحوی باشد که شاهدان عینی آن انگیزه قوی برای نقل کردن آن داشته باشند اما آن روایت تنها توسط یک یا دو نفر نقل شود همین دلیل بر جعلی بودن آن است».
در متن روایت مورد بحث آمده که یکی از اطرافیان مأمون به او اعتراض کرد که چرا با اقدام به نصب امام رضا(ع) به عنوان ولیعهد ، موجب شهرت و محبوبیت بیشتر امام (ع) در میان مردم شده است. وی گفت ما باید به تدریج کاری کنیم که امام(ع) شأن و جایگاه خود را در مقابل مردم از دست بدهد و برای همین جلسه ای ترتیب دادند تا آن شخص ، امام رضا(ع) و یارانش را در مقابل عموم علما ، شخصیتها و بزرگان لشگری و کشوری به چالش بکشد. بنابراین در مقابل این جمعیت متنوع و انبوه که در دربار مأمون جمع شده بودند از امام (ع) خواست که حقانیت خود را با زنده کردن تصویر دو شیر که روی پرده شاهانه بود اثبات کند و امام(ع) نیز چنین کردند ولی امر فرمودند که آن شیرها آن شخص را بدرند و حتی استخوانهایش را نیز خرد کرده ، بلیسند!!. در اینجا می بینیم که این امر عجیب در حضور گروهی از شیعیان امام رضا(ع) و نیز انبوهی از علما و شخصیتها انجام شده است بنابراین باید افراد متعددی از شاهدان ماجرا بعدها این ماجرا را نقل کنند و در نتیجه این داستان باید با اسناد متعدد دستکم در کتب شیعه ثبت شود حال آنکه آنچه در واقعیت مشاهده می کنیم اینست که علمای شیعه و سنی تا حدود 150 سال بعد از شهادت امام رضا(ع) از این داستان بی اطلاع بوده اند!! و آن را نقل نمی کردند تا اینکه در اواسط قرن چهارم شخصی به نام «محمد بن القاسم المفسر» این داستان را در پایان روایتی افزود و برای شیخ صدوق(ره) نقل کرد.
یک مثال امروزی :
اگر امروز خبر برسد كه در نیویورك از آسمان سكه طلا باریده ولی این خبر را فقط یک سایت اینترنتی مجهول و مشكوك نقل كند و سایتهای معتبرو مشهور از آن اظهار بی اطلاعی کنند اولا نباید آن را قبول كرد ثانیا باید درباره اعتبار و راستگویی سایتی که چنین خبری را نشر کرده تردید کرد. قطعا اگر چنین حادثه عجیبی رخ داده بود همه سایتها برای پوشش دادن به اخبار و جزئیات آن انگیزه کافی داشتند و محال بود از چنین خبر جذابی به سادگی عبور کنند.
انگیزه راوی برای جعل و تحریف:
یک نکته مهم درباره ارزیابی روایات اینست که به انگیزه های جعل روایت توجه کنیم. اگر یک راوی سنی فضیلتی برای ابوبکر نقل کند قطعا نمی توان به سادگی آن را قبول کرد زیرا اولا روایات معارض دارد ثانیا این راوی سنی است و تعصبات و انگیزه فرقه ای او می تواند موجب جعل یا تحریف به نفع ابوبکر شود. درباره ائمه (ع) نیز با اینکه به طور کلی قبول داریم که احیانا در موارد خاصی معجزات یا کراماتی از آنان صادر می شده است اما باید توجه کنیم که بسیاری از راویان علاقه داشتند روز به روز به تعداد معجزات بیفزایند تا به خیال خود به اثبات حقانیت اهل بیت(ع) کمک کرده باشند غافل از اینکه جعل و تحریف و دروغ پردازی گرچه ممکن است در کوتاه مدت عده ای را جذب کند اما در درازمدت به "آلوده شدن ذهن و فکر مردم با خرافات" خواهد انجامید و "رویکرد عقلی و علمی" را در جامعه تضعیف می کند و چه بسا جلوی پیشرفت فکری و تمدنی مسلمانان را بگیرد.
هیچ بعید نیست که یک راوی دروغگو خواسته باشد سخنی عجیب یا معجزه ای جدید نقل کند و مستمعان خود را جذب کند یا اینکه خواسته باشد عقاید شیعه را سرشار از خرافات کند یا اینکه به خیال خودش فضیلتی به فضایل فراوان اهل بیت ع بیفزاید!! برخی از شیعیان افراطی بودند که به خیال خودشان برای نشر فضایل اهل بیت ع حتی به جعل حدیث دست می زدند غافل از اینکه این کار در نهایت به تحریف تشیع می انجامد و به مذهب حق زیان می زند. علاوه بر اینکه فضایل حقیقی اهل بیت(ع) در قرآن و احادیث متواتر آمده و نیازی نیست کسانی با نشر اکاذیب به تکمیل این فضایل بپردازند.
ادامه دارد ...
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
جعل معجزه و تخریب چهره امام رضا (ع) - بخش سوم
یک اشکال:
اگر داستان تبدیل شدن تصویر روی پرده به شیر با معجزه امام رضا (علیه السلام) صحت ندارد پس چرا برخی از علمای فلسفه و عرفان ، آن را صحیح می دانند؟
پاسخ به اشکال:
هر یک از علمای عالیقدر ما دارای تخصصها و رویکردهای مختلفی هستند. برخی بیشتر بر مباحث فقه و اصول و مرجعیت فتوایی متمرکز شده اند و برخی بر مباحث فلسفی و عرفانی و کلامی و برخی به تحقیقات تاریخی و حدیثی و بررسی سند و متن روایات متمرکز شده اند. به عنوان مثال تخصص اصلی مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر قرآن و فلسفه اسلامی است حال انکه تخصص اصلی آیت الله بروجردی و ایت الله خویی در مباحث علم رجال و فقه و اصول بوده است. همچنین تخصص مرحوم علامه امینی و علامه سید مرتضی عسکری در اثبات حقانیت تشیع با استناد به روایات تاریخی و احادیث اهل سنت بوده است. بنابراین نباید تصور کرد که هر آیت الله یا عالم یا علامه ای لزوما در همه علوم اسلامی تخصص و مطالعات دقیق دارد بلکه هر یک در چند زمینه برجستگی دارند و در سایر تخصصها اطلاعاتشان محدود است.
درباره داستان زنده شدن تصویر شیر با اشاره امام رضا(ع) و دریدنِ آن شخص ، برخی از علمای عالیقدر شیعه که مطالعات علمی خود را بر مباحث فلسفی و کلامی و عرفانی متمرکز کرده اند همانند مرحوم علامه سید محمدحسین طهرانی احساس کرده اند نیازی به بررسی جدی سند این داستان و دقت در متن آن نیست بنابراین فرض را بر این گرفته اند که این داستان صحت داشته است. این عالم جلیل القدر – که غالبا در نقل روایات اصراری بر بررسی سند روایت ندارد – فرض گرفته که این معجزه رخ داده بنابراین با همان ذهنیت فلسفی و عرفانی خود چنین تحلیل می کند که « مىتوان گفت كه اشاره حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليه السّلام به آن نقش شير در روى پرده در مجلس مأمون و زنده شدن آن و پاره كردن و خوردن آن شخص مسخره از قبيل اسم المُحيى و المُميت بوده است»(معادشناسی، ج1 ، ص228)
ایشان در پاورقی بیان می کند که این داستان را شیخ صدوق(ره) در عیون اخبار الرضا(ع) نقل کرده ولی اشاره ای به ضعف متن و سند این روایت نمی کنند زیرا شیوه عموم علمایی که بر مباحث فلسفی و عرفانی متمرکز هستند همین است که «نخست صحت روایت را فرض می گیرند و سپس در پی ارائه تحلیلها و توجیهات فلسفی و عرفانی برای آن بر می آیند».
اما استاد علی اکبر غفاری صفت (از شاگردان علامه ابوالحسن شعرانی و علامه امینی) که از حدیث شناسان نقّاد شیعه در عصر حاضر بودند وقتی کتاب عیون اخبار الرضا(ع) را با همکاری آقای حمیدرضا مستفید ترجمه می کردند بعد از ترجمه روایت مورد بحث به تفصیل به نقد سند و محتوای آن می پردازند و 4 صفحه درباره اش می نویسند تا به تعبیر خودشان «ساحت ائمه معصومين- عليهم السّلام- را از اين گونه داستانها پاك سازند»(عيون أخبار الرضا عليه السلام / ترجمه غفارى و مستفيد، ج2، ص: 395 تا 398).
اختلاف نظر در مباحث علمی امری طبیعی است و منطقی تر اینست که در هر موضوعی به متخصص آن رجوع کنیم. منطق حکم می کند درباره صحت معجزه مورد بحث به نظر متخصصان تاریخ و حدیث شیعه رجوع کنیم نه اینکه دیدگاه برخی از استادان فلسفه و عرفان اسلامی را که چه بسا اعتقادی به ضرورت بررسی متن و اسانید روایات ندارند مبنا قرار بدهیم.
خاطره شفاهی نگارنده از مرحوم استاد علی اکبر غفاری صفت:
نگارنده این یادداشت که خود ، در سالیان آخر عمر شریف این استاد عالیقدر توفیق شاگردی در محضر ایشان را داشتم ، به یاد دارم که ایشان صریحا از ترویج همین داستان و داستانهای شبیه به آن توسط برخی از مبلغان دینی انتقاد می کردند و به این مضمون می فرمودند که «این شیطان است که مبلغان دینی را بر نقل این مطالب جعلی وا می دارد و از بیان معارف حقیقی و ناب اهل بیت(ع) باز می دارد».
به زودی بخش چهارم بحث نقد روایت مورد بحث نیز ارسال خواهد شد ان شاء الله
ادامه دارد ...
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
هشدار ائمه (ع) درباره روایات غلوآمیز و جعلی
از ابن ابی عمیر - که از اصحاب معتبر اهل بیت علیهم السلام است - نقل شده که یکی از راویان شیعه به او گفته بود:
به امام صادق (ع) عرض کردم که ابوهارون مکفوف(از افراطیهای شیعه نما) مدعی است که شما به او فرموده اید که « اگر (خداوندِ) قدیم (و ازلی) را می خواهی دست یافتنی نیست ولی اگر می خواهی بدانی چه کسی آفرینش و روزی دادن را انجام می دهد بدان که او محمد بن علی(امام باقر ع) است»
امام صادق (ع) در پاسخ به من فرمود:
« كذب عليَّ عليه لعنة الله و الله ما مِن خالقٍ إلا الله وحده لا شريكَ له. حق ٌّعلى اللهِ أن يُذيقنا الموتَ و الذي لا يَهلك هو اللهُ خالقُ الخلقِ بارئُ البريةِ »
ترجمه:
« او (ابوهارون مکفوف) بر من دروغ بسته است! لعنت خدا بر او باد! به خدا سوگند خالقی جز الله یکتا وجود ندارد که کسی شریک او نیست. بر خداست که مرگ را به ما بچشاند (یعنی مرگ ما دست خداست) و آنکس که هلاک نمی شود الله است که آفریننده مخلوقات و خالق مردمان است»
منبع:
📚 رجال الكشي ص : 223
توضیح :
روایت بالا نشان می دهد برخی از راویانِ غالی (افراطیهای منحرف) به جعل و نشر احادیث اغراق آمیز خو کرده بودند و عقاید باطل و دروغین خود را به ائمه(ع) نسبت می دادند تا جایی که اهل بیت (ع) آنان را لعن فرمودند. به این گروهها غُلاة (جمع غالی) می گویند.
عضویت در کانال بررسی روایات و احادیث👇
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
والاترین فضایل اخلاقی
شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که پیامبر اکرم (ص) خطاب به امام علی(ع) فرمودند:
" يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ مِنْ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ أَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلَ مَنْ قَطَعَكَ وَ تَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِل عليكَ "
ترجمه:
" ای علی! سه چیز در دنیا و آخرت از فضایل اخلاقی شمرده می شود:
1 - اینکه از کسی که در حق تو ظلم کرده گذشت کنی
2 - رابطه ات را با کسی که از تو بریده و دوری گزیده ، محکم کنی ( و از رسیدگی احوال او کوتاهی نکنی)
3 - در برخورد با کسی که با تو تُندی کرده شکیبایی به خرج دهی "
منبع:
📚 شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص357
توضیح:
روشن است که گذشت کردن از دیگران مربوط به مسایل شخصی و روابط بین افراد است و شامل حق الناس و مسائلی که مربوط به سرنوشت امت اسلامی است نمی شود.
عضویت در کانال:👇
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
هدایت شده از پژوهشهای تاریخ اسلام
❓ با توجه به ابهامهایی که گاه دربارۀ شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) مطرح میشود، نظر حضرتعالی چیست؟
● بر اساس روایات، وفات امام حسن عسکری(علیه السلام) در هشتم ربیع الأول سال ٢٦٠ هجری، در ٢٨ سالگی، در زمان خلافت احمد بن جفعر ملقب به معتمِد عباسی (المعتمِد علی الله)، و در حصر خانگی و پس از یک بیماریِ هشت روزه بوده است.
گروهی از محدثین و علمای شیعه بیماری حضرت را ناشی از مسمومیت غذایی، و مسبب آن را خلیفۀ وقت، معتمِد عباسی میدانند. و در این زمینه به روایتی از امام رضا(علیه السلام) استناد میکنند که میفرماید: «کسی از ما نیست جز اینکه مقتول یا مسموم باشد.».
بیتردید حکام عباسی همچون دیگر حاکمان در طول تاریخ، نگران از دست دادن تاج و تختشان بودند و چون پاکدستی، پاکدامنی و دانایی امامان اهل بیت(علیهم السلام) را موجب تقویت هرچه بیشتر جایگاه مردمی آنان، و در نتیجه این امامان را مهمترین رقیبان خود، و آزادی و حضور ایشان در بین مردم را مهترین خطر و تهدید برای زمامداری و تاج و تخت خود میدیدند لذا از هیچ تلاشی در جهت انزوا و حذف آنان و حفظ حکومت خود فروگذار نبودند.
همچنین سخنچینیها، بدگوییها و افترائات مقرّبان حکومت و دیگر حاسدان که موقعیت و آینده خود را در گروی حفظ آن حکومتها میدیدند مزید بر علت بود و موجب هراس و و حشت بیشتر در حاکمان میشد.
در مجموع، تردیدی در این نیست که حاکمان هر نوع محدودیت و اذیت و آزاری را بر امامان روا میداشتند.
اما چون بعد از واقعۀ کربلا و نیز بعد از زندان رسمی امام موسی بن جعفر(علیه السلام)، اغلب این محدودیتها علنی نبود و سرّی و محرمانه بود لذا نحوۀ شهادت ایشان و عامل آن با ابهام آمیخته است.
در خصوص شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) از بین روایات و اخباری که به ما رسیده، معتبرتر از همه خبر احمد بن عُبیدالله بن خاقان است که دشمنی و بغض شدیدی نسبت به علی بن ابی طالب و اولادش(علیهم السلام) اظهار میکرد و گماشتۀ عباسیان بر املاک و خراج شهر قم بود و پدرش عبیدالله وزیر دو حاکم عباسی، متوکل و معتمِد بود.
این خبر را مرحوم کلینی و مرحوم صدوق نقل کردهاند. او میگوید:
«.. به هنگام وفات ابن الرضا -امام حسن عسکری(علیه السلام)- چیزی از سلطان و اطرافیانش دیدم که باعث شگفتی من شد و هیچ انتظارش را نداشتم؛ وقتی او بیمار شد به دنبال پدرم فرستادند که ابن الرضا مریض شد. پدرم به سرعت خود را به دارالخلافه رساند و شتابان و همراه پنج تن از خدمتکاران خلیفه برگشت که همگی از افراد مورد اطمینان و خواصّ خلیفه بودند. نحرير (خادم مخصوص خليفه) نیز در ميانشان بود.
پدرم به آنها دستور داد كه در خانۀ [امام] حسن باشند و از حالش خبر گيرند. و دنبال چند تن از طبیبان نیز فرستاد و به آنها دستور داد که هر روز صبح و شب بر او وارد شوند و جویای حالش باشند.
دو سه روز که گذشت به پدرم خبر دادند که حالش رو به ضعف گذاشته است. پس به طبیبان دستور داد در خانهاش بمانند. و دنبال قاضی القضات فرستاد و به او دستور داد ده تن از کسانی که از نظر دینی و درستکاری و پاکدامنی مورد اعتماد هستند را برگزیند. پس آنها را احضار کرد و به خانۀ [امام] حسن فرستاد و دستور داد شبانه روز آنجا باشند.
پس این افراد همگی آنجا بودند تا زمانی که وفات کرد..»
احمد بن عُبیدالله ادامه میدهد:
وقتی خبر وفات آن حضرت پخش شد، سامرا یکپارچه عزا شد.. و شهر سامرا در آن روز همچون قیامت شده بود.. همه بر پیکر مطهر ایشان حاضر شدند و هنگامی که آمادۀ نماز شدند برادر خلیفه که به دستور خلیفه برای اقامۀ نماز بر پیکر امام آمد، صورت امام را نمایان کرد و اعلام کرد که این حسن بن علی بن محمد بن الرضاست و به مرگ طبیعی و در بستر خود فوت کرده است (بدون قتل یا زدن و شکنجه). و آن افرادی که به دستور حاکم در مدت بیماری در خانۀ امام بودند را به عنوان شهود و گواه به مردم معرفی کرد.
چنین اقداماتی که حتی برای نزدیکان و خواصّ دربار هم دور از انتظار و موجب تعجب و حیرت است نشان میدهد که سرّی در کار بوده و همۀ این تمهیدات به منظور انحراف اذهان عمومی انجام گرفته است، و بیشتر گویای اینست که خلیفۀ عباسی از خون امام بریء نیست؛ زیرا اگر در این جنایت دست نداشت نیازی به این کارها نبود.
📓 مجموعۀ مصاحبهها: ٨٢٧- ٨٢٨.
@Yusufi_Gharawi
رفتار امام صادق (ع) با فقیران سُنّی مدینه
در تفسیر عیاشی که از منابع قدیمی حدیث است و حدود 1100 سال پیش نوشته شده آمده است که امام صادق(ع) در هنگام شب کیسه ای بسیار سنگین و پر از نان را بر دوش می کشید و برای گروهی از فقیران بی خانمان مدینه که زیر سایبان محله بنی ساعده خوابیده بودند می برد. ایشان قرص های نان را در لباس آن فقرا قرار می داد تا صبح فردا که از خواب بر می خیزند گرسنه نمانند.
یکی از شیعیان به امام(ع) عرض کرد: آیا این فقیران به امر امامت و ولایتِ{ اهل بیت(ع)} شناخت و اعتراف دارند (یعنی آیا شیعه اند)؟
امام فرمود: خیر. اگر شناخت داشتند که بر ما واجب بود حتی آرد و نمک خود را نیز با آنان شریک شویم.
سپس امام صادق(ع) به آن شخص فرمودند:
" پدرم (امام باقر ع) وقتی چیزی را به عنوان صدقه به سائل می داد {برای چند لحظه} از او پس می گرفت و آن را می بوسید و می بویید و سپس دوباره به او بر می گرداند زیرا صدقه پیش از آنکه به دست سائل برسد ، در دست خدا قرار می گیرد { و متبرک می گردد } از این رو دوست دارم آن را {صدقه یا دست سائل را} ببوسم زیرا هم خداوند و هم پدرم به آن عنایت داشته اند. "
منبع: تفسير العياشي(متوفای حدود 320هـ) ، ج2 ، صص 107-108
توضیح مهم:
در این ماجرا می بینیم که امام صادق(ع) به دنبال آن نبود که با نان دادن به فقرای سُنی مدینه ، آنان را مدیون خود کند و به مذهب تشیع وادار فرماید بلکه کمک به آنان را وظیفه ی اسلامی و انسانی می دانست و از این رو در تاریکی شب و در زمانی که در خواب بودند برایشان نان می برد.
کلیدواژه ها: #حدیث #هفته_وحدت #شیعه #سنی #تشیع #اهل_سنت #تسنن #میلاد #پیامبر ص #امام_صادق #اهل_بیت ع #ناصبی #نواصب #برائت #تبری #فقرا #فقیران #کارتن_خواب ها #بی_خانمان ها #مدینه #سقیفه #بنی_ساعده #فیروز #ابولولو
عضویت در کانال "بررسی روایات "👇
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
هدایت شده از پاسخ صوتی پرسش ها و شبهات
روایت تنقیص زن در نهج البلاغه.mp3
3.31M
نکات مهمی درباره روایات تحقیر زنان و بدگویی از آنها که به پیامبر (ص) و مولا علی (ع) نسبت شده است
آیا صد درصد مطالب کتاب نهج البلاغه کلام امیرالمؤمنین (ع) است یا برخی از جملاتش از حضرت (ع) نیست؟
آیا واقعا رسول الله (ص) و امام علی (ع) فرموده اند که زن ناقص العقل است و نباید با او مشورت کرد؟
7 دقیقه صوت مهم
عضویت در کانال👇
@pasokhvoice
@pasokhvoice
پرسش:
آیا مطلب زیر صحت دارد و قابل انتشار است؟
" امام سجاد (ع) فرمود: «هرکس سه صلوات برای مادرم حضرت فاطمه(س) بفرستد تمامی گناهانش بخشیده میشود: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ»
به اندازه ارادتت به حضرت زهرا فوروارد کن و به اشتراک بگذار "
پاسخ:
1 - صلوات فرستادن بر هریک از خاندان پاک پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) قطعا فضیلت عظیمی دارد اما حدیث خاصی در منابع حدیث شیعه از امام سجاد (ع) درباره "بخشوده شدن گناهان در اثر سه صلوات بر حضرت زهرا (س) " نیافتیم. به نظر می رسد از جعلیات سالهای اخیر در فضای مجازی است و چه بسا نشر کردن اینگونه مطالب مصداق "افتراء به معصومان(ع)" و "نشر اکاذیب و احادیث جعلی" باشد.
درباره طریقه صلوات بر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیز عبارت " و السرّ المستودع فیها" در هیچ یک از احادیث نیامده و علما نیز توصیه نکرده اند بلکه توسط برخی از اشخاص، افزوده شده است.
2 - شیوه صلوات بر حضرت زهرا (س) که بیش از هزار سال بین علمای شیعه سابقه داشته و رایج بوده به صورت زیر است:
" صلّی اللهُ علی فاطمةَ و اَبیها و بَعلِها و بَنیها "
این شیوه، گویا از ادبیات احادیث، الهام گرفته شده و البته می توان عبارت " بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ" را نیز به آخرش افزود زیرا ابهام یا اشکالی در محتوا ایجاد نمی کند.
3 - عبارت " و السرّ المستودَع فیها" در احادیث معتبر و کتب علمای شیعه یافت نمی شود و از افزودنیهای سلیقهای اشخاص است که معنای روشنی هم ندارد زیرا اگر "رازی در ایشان به ودیعت نهاده شده" باشد لزوما یک شخص نیست که بر او صلوات بفرستیم. اگر کسانی مقصودشان از افزودنِ این عبارت، اشاره کردن به حضرت محسن باشد باید بگوییم عبارت "بَنیها" (پسرانش)، جمع است و نه تنها شامل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است بلکه شاملِ محسن (ع) نیز هست پس لزومی ندارد صلوات رایج بین شیعیان که هزارسال سابقه داشته به خاطر نظرات شخصی خودمان دستکاری کنیم.
کانال بررسی سندیت و اعتبار روایات و احادیثی که در محافل مذهبی و فضای مجازی مطرح میشود👇
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
ام فروه، مادر مطهره امام صادق علیه السلام
یکی از آسیب های جدی عرصه تهذیب منابع در دوران اخیر، افراط و عجله در انکار روایات اهل بیت ع و گزارش های تاریخی مربوط به ایشان است. و نمونه های شایعی از این دست به استناد به برخی از متشابهات کلامی متکی است. آثاری مانند نوشته های نجاح الطائی از این دست است. او در کتب خود در تکذیب احادیث اهل بیت ع و گزارش های مسلم تاریخی شیعه و سنی بسیار افراط نموده؛ تا آن جا که به عنوان اسناد بسیار زیاد در مورد نام های مشترک فرزندان ائمه با برخی از دشمنان را انکار کرده است. (نمونه های دیگر: t.me/gholow2/185)
از مواردی هم که نجاح طائی منکر شده، انتساب امام صادق ع به محمد بن ابی بکر است. و اخیراً نیز دیگر بار این انکار از برخی از منابر بازگو می شود.
اما نسبت امام صادق ع به ابی بکر منحصر در خبر ولدنی مرتین نیست. که دلالت آن مورد نقد برخی قرار گرفته. (إحقاق الحق، ج1، ص67) با چشم پوشی از این خبر، باز ادله تاریخی بسیار باقی است. گذشته از عامه، در مصادر امامی زیر تصریح شده که ام فروة دختر فقیه مشهور قاسم بن محمد بن ابی بکر بوده و در برخی نیز تصریح شده که مادرش نیز دختر عبدالرحمن بن ابی بکر بوده است:
الكافي، ط - الإسلامية، ج1، ص: 472؛ منتخب الأنوار في تاريخ الأئمة الأطهار، ابن همام، ص:72؛ المقالات و الفرق؛ سعد اشعری، ص79؛ المقنعة، ص473؛ الإرشاد، ج2، ص176و180؛ تهذيب الأحكام، ج6، ص 78؛ مناقب آل أبي طالب؛ ج4، ص210 و 280؛ روضة الواعظين؛ ج1، ص212؛ إعلام الورى، ص271؛ كشف الغمة، ج2، ص120 و 131و 147و 155و 161و 166و 187و 201؛ العدد القوية؛ ص148؛ تاج المواليد، ص92 و 93؛ الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص617و621 و 643؛ راحة الأرواح، ص 185؛
و از اخبار معصومان ع: قرب الإسناد، ص114؛ عيون أخبار الرضا ع، ج1، ص: 41؛ كمال الدين؛ ج1، ص305 و الإحتجاج، ج2، ص373 و الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج2، ص 138 و 139. الخرائج و الجرائح، ج2، ص642 و 643 و الدر النظيم، ص632.
علاوه بر تصریح کلینی، سیاق حدیث دوم از باب مولد امام صادق در کافی و نیز برخی اخبار دیگر نیز مؤیّد است. (الكافي، ج1، ص472 و نیز ر.ک: قرب الإسناد، ص358)
و از دیگر مؤلفان مرتبط با شیعه: الجعفريات، ص: 24 و 29؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج6، ص54؛ مروج الذهب، دارالهجره، ج2؛ ص300.
و از مؤلفان جریان های غلو: الهداية الكبرى، ص: 247 و دلائل الإمامة، ص: 248؛ عيون المعجزات، ص85 و اثبات الوصية، ص182.
با این وجود بنا بر برداشتی گسترده که از سوی برخی خطیبان گرامی نیز ترویج می شود، خبر «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا» هرنوع انحراف را در اجداد ائمه علیهم السلام چه از سوی با نسبت های مادری و چه پدری انکار می کند. بر این اساس آیا این عزیزان نسبت امام سجاد علیه السلام به شاهان ایران و امام زمان عج به شاهان روم را انکار می کنند؟!
(نمونه اسناد نسب امام سجاد ع: الكافي، ج1، ص466؛ الإرشاد، ج2، ص137؛ إعلام الورى، ص256؛ روضة الواعظين، ج1، ص201؛ مناقب آل أبي طالب، ج4، ص 49؛ كشف الغمة،، ج2، ص83)
مرحوم علامه مجلسی تبیین خوبی در این راستا دارد:
«پدر آن حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام، و مادر آن حضرت امّ فروه دختر قاسم پسر محمّد بن ابى بكر، و اگر در پدران و مادران انبياء و اوصياء كافر و منافقى باشد، ضرر ندارد، مىبايد كه ايشان در پشت كافر و رحم كافره نبوده باشند. و گويند كه نام او فاطمه بود.
كلينى به سند معتبر از آن حضرت روايت كرده است كه قاسم بن محمّد از معتمدان و مخصوصان حضرت امام زين العابدين عليه السّلام بود، و فرمود كه: مادرم از آنها بود كه ايمان آوردند و پرهيزكار و نيكو كار بودند، و خدا دوست مىدارد نيكوكاران را.» (جلاء العيون، نشر سرور، ص870)
در نهایت فارغ از اشکالات این انکار، عجیب آنکه برخی از صاحبان منابر آن را پاسخی برای این شبهه دانسته اند که «توجه سنیان به امام صادق ع به خاطر نسبت ایشان به ابوبکر بوده است». حال آنکه شبهه، گرایش عامه را بر اساس تفکر خودشان بیان می کند. پاسخ بهتر این که بگوییم چنان که خود عامه بارها اعتراف کرده اند، علم والای حضرت امام صادق ع و شاید اخلاق ایشان عامل اصلی گرایش برخی از عامه به ایشان بود. و اگر نسب شخص در توجه مردم موثر باشد، این نسبت حضرات به رسول اکرم ص بوده که تاثیر داشته است. وگرنه خود محمد بن ابی بکر نزد عامه چندان جایگاهی ندارد.
ضمناً نه تنها نقل قابل اعتمادی در سوء نسب ابوبکر ارائه نشده؛ بلکه ظاهر برخی روایات نفی آن است. (معاني الأخبار، ص412. کلام علما: الأنوار النعمانية، ج1، ص49 و منهاج البراعة ، ج3، ص 40) (در مورد نسب ابوبکر: جمهرة النسب، ص127؛ الطبقات الكبرى، ج3، ص126 و...)
@gholow2
بقیه 👇
... دلیل دیگر منکران این است که قرمانی در اخبار الدول جدّ امام را «القاسم بن محمد بن ابی سمرة» دانسته است. قرمانی مؤلف قرن دهم است و قبل او مؤلفان به اتّفاق جدّ ایشان را قاسم بن محمد بن ابی بکر دانسته اند با این حال چگونه می توان به نقل مؤلفی در قرن دهم استناد کرد؟! ضمن این که به احتمال بسیار زیاد در کتاب قرمانی تصحیف صورت گرفته است. اصلاً «قاسم بن محمد بن ابی سمرة» کیست که کسی نمی شناسد و سخنی از او در میان نبوده است؟!! وقتی در مصادر نزدیک بلکه هم عصر با ائمه ع این نسب ذکر شده است؛ چگونه می توان آن را دروغ دانست؟! با این که عادتاً نسب هر کس معلوم و مشهور است آن هم نسب اشراف و اعیان چون امام صادق علیه السلام.
غلوپژوهی
@gholow2
هدایت شده از چهل نیوز | 40News
🔴شبهات دینی کرونایی
حدیثی از امام صادق علیه السلام رو نقل میکنن درباره شهر قم و شبهاتی رو مطرح میکنن، که مگه قم محل امن نبود، پس چی شد؟
امام صادق عليه السلام فرمودند:
“اذا عَمَّتِ الْبُلْدانَ الْفِتَنُ فَعَلَیکمْ بِقُمْ وَحَوالیها وَنَواحیها فَانَّ الْبَلاءَ مَدْفُوعٌ عَنْها”
هنگامی که فتنه ها همه شهرها را فرا بگیرد به قم و اطراف آن پناه ببرید که بلا از قم دفع شده است
(بحار الانوار ج ۲۶ ص ۲۱۴)
1⃣ ببینید در فهم احایث باید دو عنصر رو خوب فهم کنیم، زمان و مکان صدور حدیث، بعبارتی باید شرایط تاریخی اون زمان رو خوب مسلط باشیم تا بفهمیم منظور امام معصوم چیه
زمان امام صادق(ع) که مصادف با حکومت عباسیان بود، شیعیان وعلویان خیلی تحت فشار حکومت بودن، زندانی و کشته میشدن. از طرفی هم قم با مرکز حکومت فاصله زیادی داشت، حکومت کاری با اهالی قم نداشت و محل مناسبی برای تجمع شیعیان بود. تو این فضا باید روایت امام صادق علیه السلام رو درنظر بگیریم، و گرنه به اشتباه میفتیم. البته درباره قم تا زمان ظهور امام زمان عجل الله، روایات بلندی اومده، و همیشه قم از قداست خاصی برخوردار است
فلذا شما به تاریخ رجوع کنید، اولین کسانی که به قم مهاجرت کردن، خاندان اشعری بودن که در قرن دوم و حدودا همزمان با امامت امام صادق علیه السلام زندگی میکردن.
2⃣نکته دوم اینکه، اگر دقت کنید، در متن روایت اومده، در مواقع فتنهها به قم مراجعه کنید. حالا این چه ربطی به ویروس کرونا داره، خدا میدونه. آیا ویروس، معنی فتنه رو میده؟
3⃣نکته سوم اینکه، معنی بلا، در متن حدیث به چه معناست؟ آیا منظور شیوع بیماری هست؟ چون کسی که به این حدیث ایراد گرفته، فتنه و بلا رو معادل شیوع بیماری و کرونا گرفته. آیا منظور بلایای طبیعی هست؟ یا منظور چیز دیگهای هست، چون تو خود قم چند بار سیل اومده. اصلا بالاتر از این، در طول تاریخ، خود خانه خدا، چندین بار سیل اومده و کعبه ویران شده، مسجدالحرام حرم امن الهی هست و جزء امنترین نقاط دنیا بحساب میاد، که در قرآن هم به امن بودنش اشاره شده. پس نباید موضوعات مختلف رو باهم قاطی کنیم و مصادیق غلط نباید جایگزین کنیم
#حسین_دارابی 👇
http://eitaa.com/joinchat/113508352Cdd1d77aefa
⚠️تأملی در جایگاه رجالی آقای عباس تبریزیان
شاید اگر در سالهای پیش، در ابحاث نقد آرای آقای تبریزیان، به ضعف رجالی ایشان تصریح میشد، بر بسیاری از مخاطبان سنگین میآمد. و لذا به اشاره، به مجموعه مستنداتی در این راستا پرداختیم. (t.me/gholow2/401 - t.me/gholow2/403 و t.me/gholow2/1095 و t.me/gholow2/1432) اما در این ایام مناسب است دیگر بار خوانندگان محترم را به تأملی در این راستا فرا بخوانیم.
قضیه نشر فیلم جنجالی آتش زدن کتاب هاریسون توسط آقای تبریزیان، سکوت بسیاری از بزرگان حوزه را شکست، و شدیداً به نقد و رد او پرداختند. البته آقایان تبریزیان عقب ننشست، و چند روز بعد در کانال رسمی ایشان با تخطئه عموم علوم اسلامی از فقه و اصول تا فلسفه و عرفان، حتی به آتش زدن کتاب «کفاية الأصول» آخوند خراسانی دعوت کرده، و گفت: «اگر هم کتاب کفایه چند حدیث دارد... جدا کن، وکتاب را آتش بزن. بتی بشکن»! (هرچند افراط حوزه در پرداختن به اصول فقه در بروز چنین تفریط هایی جداً مؤثر است: نک t.me/gholow/148 )
در میان بیانیهها، مدیر حوزه علمیه قم، آقای اعرافی نیز در بیانیهای «حرکت ناپسند و جاهلانه اخیر در تعرض به یکی از متون مهم علم پزشکی را که در فضای مجازی انتشار یافته» محکوم کرد. اما در برابر کانال تبریزیان اطلاعیهای جعلی را نشر دادند که «هیئت پنج نفره روز جمعه گذشته از طرف حجت الإسلام والمسلمین اعرافی رئیس حوزه علمیه سراسر کشور نزد آیت الله تبریزیان برای معذرت خواهی از کار شتابزده در محکومیت آتش زدن کتاب هاریسون تشریف آوردند و اظهار داشتند که اشتباهی رخ داده و بنا نبود چیزی بنام حاج آقای اعرافی صادر بشود ولی این مسأله اتفاق افتاد.» این اطلاعیه جعلی و عجیب به سرعت از کانال حذف شد!
دعاوی آقای تبریزیان پیشتر تا آنجا پیش رفت که رسماً بی هیچ پشتوانهای ادعای «شفای سندروم داون» را داشت؛ و می گفت «درمان سرطان» برایش «مانند سرما خوردگی» است! سادهدلیِ برخی از عوام (حتی بعضاً حوزوی) کفایت میکرد، که تبریزیان برای این حجم داستان پردازی، هیچ سند و مدرک رسمی علمی ارائه نکند.
ایشان فراتر از این قصههایِ معجزهآسایِ ندیده رفته و اخیراً پیش از نشر اخبار شیوع کرونا در ایران میگوید: «چینیها به این باور رسیدند که مسلمانان به بیماری کرونا مبتلی نمیشوند ومیگویند دو میلیون چینی مسلمان شدند واین روزها در خیابانها نماز میخوانند در حالی که نماز قبلا ممنوع بود.»
در ادامه مطالبش پس از نشر خبر شیوع کرونا در قم، آن را تکذیب کرده، و به این خبر استناد میکند که «امام کاظم میفرمایند: ان الله یدفع عن اهل قم شر الاعادی وکل سوء»!
در حالی که گذشته از ضعف سندی این خبر، اصلاً عبارات قبلی آن نشان از هلاکت تعدادی از جوانان قمی دارد: لَكِنْ سَيَهْلِكُ جَمَاعَةٌ مِنْ شَبَابِهِمْ بِمَعْصِيَةِ آبَائِهِمْ وَ اَلاِسْتِخْفَافِ وَ اَلسّخْرِيّةِ وَ مَشَايِخِهِمْ (بحار الأنوار، ط - بيروت، ج57، ص214) گرچه بر فرض صحت خبر، ممکن است معنای آن، حفظ برخی از اهل قم از بیایمانی باشد.
باید پرسید چرا هیچ مسلمانی نباید با کرونا بمیرد؟! کرونا یک استثنا است یا به صورت کلی مسلمان با هیچ بیماری نمی میرد؟! طبعاً استثنای این بیماری هیچ مدرکی ندارد. بیمار نشدن مسلمین نیز خلاف عقل و نقل و قرآن و همه چیز است و فقط با عقیده غلات میسازد. وانگهی اگر مسلمان بیمار نمی شود، یا از بیماری نمی میرد، پس تبریزیان مدعی درمان چیست؟
روشن است که نگاه مطلقنگرانه به این اخبار آحاد تا چه حد مفاسد در پی دارد. (به عنوان نمونه دیگر در اخباری آمده انگشتر عقیق هم از هر سوئی محافظت میکند. الكافي، ج6، ص471؛ ثواب الأعمال، ص174 حال ادعای اطلاق کلی آن چگونه با برخی تجارب میخواند؟)
ایشان دروغی دیگر را چنین مطرح میکند: «با خبر شدیم ده ها پزشک که مسئول معالجه بیماران کرونایی هستند از مراکز طب اسلامی داروی امام کاظم (ع) تهیه کرده ودر حال مصرف هستند واین نشان از عظمت طب اسلامی و اهل بیت (ع) است.»
در حالیکه ایشان همواره پزشکان را به خاطر بی توجهی به آنچه آن را طب اسلامی میشمرد، تکفیر میکند. گاه از نبود کرونا در ایران میگوید، و گاه از ناتوانی پزشکان سخن میراند، و...
آخر با این همه اضطراب و تعارض و تناقض چه کنیم؟
منبع: کانال تلگرامی غلوپژوهی👇
@gholow2
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
... انگاره همهچیزدانی آقای تبریزیان تا آنجا پیش میرود که بدون اطلاع از اولیات اعتبار سنجی احادیث (نمونه نک: t.me/gholow2/1264) به اتکای چند خبر مجمل، خود را محور علم و حلال همه معضلات پنداشته، و نه تنها در طب، که در «فقه اصول طب فیزیک کیهان شناسی زمین شناسی» مدعی برتری روش خود بر دیگران است. چون گمان میکند روشش را از ائمه ع گرفته است!
تبریزیان به دخالتهای غیر علمی در طب اکتفا نمیکند، و می گوید: «چیزی به نام جاذبیت اجرام وجود ندارد» و مطالبی غیر مستند را به عنوان «تجدید نظر در قواعد فیزیک وکیهان شناسی» اظهار میکند. از آن جمله که «هستی از شش قلم یعنی تاریکی نور آب عرش باد وآتش خلق شده» و به صورت عامیانه بخشیهایی از آن را به دلالت مبهم اخباری وصل میکند، و به طور معمول هیچ ملاک روشنی از اعتبارسنجی آن به دست نمیدهد.
ایشان میگوید: «شما اصلا اطلاعی ندارید سینه ام پر از راز است. اگر از خلقت هستی مراحل خلقت کیهان شناسی راههای اسمان زمین شناسی ورازهای دیگر خلقت برای شما بگویم خواهید دید همه جیز وارونه جلوه دادند وخواهید فهمید چقدر بشر نادان وبیسواد است ولی ظالمها نه اجازه درمان بیماران میدهند نه اجازه نشر این علوم میدهند فقط یک علم طب مطرح کردم هزار مشکل برای من درست کردند اگر فیزیک اسلامی شیمی اسلامی روش تبدیل فلزات به طلا مطرح میکنم. من را میکشند و نابودم میکنند.»
به نظر میآید نمیتوان به مانند برخی، عامل چنین دعاوی را به چیزی چون شیادی تقلیل داد. آیا چنانکه برخی از پزشکان نیز انتباه دادهاند این حجم از تخیل پردازی و نوع ادبیات ایشان مشعر به نوعی از اختلال روانی است؟ به هر حال این مطلبی است که جای بررسی دقیق توسط متخصصان فن را دارد. باشد که راهی برای کمک به آقای تبریزیان و بالطبع مخاطبان بسیار ایشان را پیش رو نهد.
منبع: کانال غلوپژوهی👇
@gholow2
@shenakhtehadis
@shenakhtehadis
هدایت شده از پاسخ شبهات و پرسش ها - متن
❇️پرسش
آیا روایاتی در مورد اینکه بلاء از شهر قم به دوراست ودستور به پناهنده شدن شیعیان به شهر قم داده شده صحیح وقابل استناد هستند؟
✅پاسخ
اولا :سند ومتن این گونه روایات باید به صورت محققانه مورد دقت وبررسی قرار گرفته شود
ثانیا: با توجه متن وظاهر برخی از این احادیث متوجه خواهیم شد که این روایات ناظر به زمان ومقطع خاصی از تاریخ بوده است که جان شیعیان در خطر بوده است لذا ائمه معصومین (ع)دستور به پناه بردن برخی شیعیان به شهر قم که شهری شیعه نشین وامن بوده داده اند از این رو به نظر می رسداین روایات به هیچ وجه ناظر به اینکه شهر قم از بلایای طبیعی مانند :زلزله ،سیل و بیماری و...مصون ومحافظت شده است نیست چرا در طول تاریخ شهر قم دچار بلایای طبیعی مانند:سیل ،زلزله ،قحطی،خشکسالی و بیماری های واگیر دار شده است
ثالثا : قِداست داشتن ،مطهر بودن یک سرزمین هرگز به معنای عدم جریان قوانین وسُنن طبیعی در یک سرزمین نمی باشد بلکه اراده تکوینی خداوند متعال بر این قرار گرفته است که قوانین مادی وطبیعی در هر سرزمینی جاری شود که برای نمونه به چند مورد از تخریب و رُخ دادن بلا های طبیعی در شهر ها واماکن مقدسی که با توجه به روایات(من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۴۳)بدون تردید از شهر قم جایگاه برتر و خاص تری دارند اشاره می کنیم :
1-تخریب شهر مکه،و کعبه به وسیله سیل وآتش(مروج الذهب ،مسعودی ، ج 3، ص 71)
وهمچنین شیوع بیمار های واگیر دار در آن با توجه به اینکه درآیات قرآن تصریح به قداست وامنیت(تشریعی) شهر مکه هم شده است مانند: آیات«أَوَ لَمْ نُمَکنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً»(قصص آیه 57)«وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً»(آل عمران 91)
2-تخریب وشخم زدن حرم امام سیدالشهداء (ع)توسط هارون الرشید ومتوکل عباسی (امالی ،شیخ طوسی، ص۳۲۵)
3-تخریب حرمین امامین عسکریین(علیهما السلام) توسط تروریست های تکفیری و مزدور در سال های 84 و86شمسی و دیگر مواردی از قبیل بیماری های واگیر دار مانند :وبا ،جزام وکه در طول تاریخ در شهر های مقدس رُخ داده است.
با توجه به مطالب فوق نتیجه گرفته می شود:
که قِداست و مقدس بودن یک شهر و سرزمین هرگز به معنی عدم وقوع بلایا طبیعی در آن ها نمی باشد بلکه به معنای شرافت و برتری معنوی و اتفاقات مهم ومقدسی است که در این سرزمین ها اتفاق افتاده است.
نویسنده:
فرهاد امرایی
@pasokhtext
@pasokhtext