eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
6.5هزار دنبال‌کننده
503 عکس
131 ویدیو
78 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
5.mp3
3.64M
الهی عظم‌البلاء علی فانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتگوی حضرت زینب با امام حسین(علیهماسلام) آتش برای صحنۂ محشر گرفتند صد فتنه بعد از دفنِ پیغمبر گرفتند حقّ خلافت را، فدک را، غصب کردند آن عدّه که غیر از پدر رهبر گرفتند یک شب همین ها هیزم آوردند و با خشم در پشتِ «در» تصمیم ِ شعله ور گرفتند با یک لگد پرپر شد و از شاخه افتاد شش ماهه را با کینۂ خیبر گرفتند در کنج خانه گریه می کردیم و آن ها از ما شبانه حضرتِ مادر گرفتند آنها پدر را زجر می دادند و حتی هر شب برای صبّ او منبر گرفتند تا عاقبت شمشیر در مسجد کشیدند با کشتنش صد دِرهم ِ دیگر گرفتند زخم ِ سرش کاری شد و در یک سحرگاه از ما پدر را با غمی بدتر گرفتند بغض یتیمی را به رویِ شانۂ هم- می ریختیم و فتنه را از سر گرفتند عشقم حسینم! خوب می دانی از آنها خیری ندیدیم و سراغ از شَر گرفتند ما خوب میدانیم که جانِ حسن را در کوچه! بینِ شعله؛ پشتِ «در» گرفتند من ماندم و تو! کربلا و داغِ هجران... دیدم تو را هم نیزه ها بر «سر» گرفتند من روی تل روضه گرفتم؛ تا که آن ها با هلهله پیراهن از پیکر گرفتند دیدند جان داری هنوز و شمر آمد ای وای! آخر حاجت از خنجر گرفتند من: «وا عَلیّا» گفتم و مادر: «بُنیَّ» جان دادی و روزِ خوش از خواهر گرفتند دیدی عزیزم؟! عشقِ مان آخر نظر خورد دیدی تو را از زینبت آخر گرفتند! ✍️مرضیه عاطفی
زبان حال حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) با سر بر نیزه (زمینه _شور _زمزمه) هلال زینب دعا کنم من پای نیزه تموم بشه غمهای نیزه نیفتی از بالای نیزه باور نداشتم یه روز چنین بی بال و پر شم در کوه و صحرا در بدر شم با شمر و خولی همسفر شم دیدم رو نیزه میریزی اشک و دلغمینی چشماتو بستی تا نبینی آواره شد پرده نشینی چشم تو روشن رو ناقه ی عریان سوارم ببین کجا کشیده کارم نمونده یک محرم کنارم ببین برادر این روزگار چه کرده با من من محو دیدارت ولیکن افتاده بر من چشم دشمن ای کاش بمیرم آخه چجوری زنده باشم همراه با نامحرما شم رو نیزه ها سر داداشم مظلوم حسین جان مظلوم حسین مظلوم حسین جان
مرثیه اول اسارت حضرت زینب و کاروان اسرای اهل بیت(علیهم السلام) 🔽🔽🔽🏴🏴🏴 رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:«هرکس بر این دختر بگرید همانند کسی است که بر برادرانش حسنین(علیهماسلام) گریسته باشد».سپس فرمود:وصیت می‌کنم حاضران و غایبان امت را که حرمت این دختر را پاس بدارید؛ همانا این دختر به حضرت خدیجه(سلام الله علیها) شبیه است. این وصیت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) به این امت بود، اما عجب به این وصیت عمل کردند، یا رسول الله نبودی ببینی چطور حرمت زینبت را نگاه داشتند. او را همراه زنان و دختران دیگر سوار شتران برهنه کرده بودند و در منظر نامحرمان از این شهر به آن شهر می‌چرخاندند. (گریزهای، ص۲۹۹)
راء رفعت، راء رحمت، راء رضوانِ حسین راء رازق، راء رأفت، راء ریحانِ حسین قاف قدر و قاف قُدس و قاف قُرب قلب ها قاف قاهر، قاف قبله، قاف قرآن حسین ( ایتها الشهیده ، سیدتی رقیه ) یاء یاس و یاء یوسف، یاء یاقوت یقین یاء یاسین، یاء یکتا، یاء یزدان حسین هاء هیبت، هاء همت، هاء هستی، هاء هو هاء هامون، هاء هیزم، هاء هجران حسین ( ایتها الشهیده ، سیدتی رقیه ) طورِ نام تو کجا و پای لنگ طبع من؟! ای کلید منزلِ اسرارِ پنهان حسین کُلُّکُم نورید اما این چنین فهمیده ام از همه عاشق تری بین یتیمان حسین ( ایتها الشهیده ، سیدتی رقیه ) حال و روز شامیان را هم پریشان کرده ای گوشه ی ویرانه با موی پریشان حسین شام وصلت آنقدر مبهم شده، معلوم نیست شد پدر مهمان تو یا که تو مهمان حسین؟ ( ایتها الشهیده ، سیدتی رقیه ) ✍️ با حذف چند بیت ،گوشواره افزوده شده
شب جمعه امام سجاد(علیه السلام) (مرثیه خوان عشق) اشکی که می ریزم برایت فرق دارد صاحب عزای من عزایت فرق دارد نام غریب تو برایم گریه دار است مرثیه خوانی در هوایت فرق دارد تابی نداری تا که بی تابی نمایی نی در نوای نینوایت فرق دارد حالی که داری با تمام مردم شهر جان دوعالم به فدایت...فرق دارد آقای من گریه ست " قوت غالب" تو با دیگران آب و غذایت فرق دارد با شاهدان ِ دیگر غوغای گودال هر بار شرح ماجرایت فرق دارد ای کوه صبر از زخمِ "قتل صبر" گفتی حال و هوای روضه هایت فرق دارد زخمی که تیر حرمله بر قلبتان زد با داغ دیگر بی نهایت فرق دارد داغ سه ساله گوشه ی دنج خرابه این گریه های "های هایَت" فرق دارد مولای سجاده نماز اشک خواندی پس با همیشه ربنایت فرق دارد در هر شب جمعه پریشان حال بودی حتما به یاد روضه ی گودال بودی ✍️اسماعیل شبرنگ
دوبیت پندی🍃 یارب مرا به وادی غفلت رها مکن جانم به حرص و بخل و حسد مبتلا مکن دستم بگیر و در همه ی عمر یک نفس از آستان آل محمد جدا مکن ✍️نصرت الله بیگی
نه روز عید صیام و نه عید قربان است چه روی داده که شام اینچنین چراغان است زنان شام همه می زنند و می رقصند به هر که می نگرم سخت شاد و خندان است چه روی داده که در دست شامیان سنگ است؟ مگر که دختر حیدر به شام مهمان است میان هلهله ها هیجده سر است به نی به هر سری نگرم مثل ماه تابان است سری به نوک سنان می خورد لبش بر هم هنوز روی لبش آیه های قرآن است سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند یکی نگفت که این سر، سر مسلمان است هنوز بر لبش آثار تشنگی پیداست هنوز آن گلوی پاره پاره، عطشان است حرامیان ستم پیشه! کعب نی نزنید به کودکی که تنش مثل بید لرزان است ز دست دختر زهرا طناب باز کنید که او بر این اسرا یاور و نگهبان است به سیل اشک جهان را خراب کن «میثم» که جای گنج الهی به شام ویران است ✍️ حاج غلامرضا سازگار باحذف دوبیت
مصائب اسارت🥀 سحر خیز ناله ها طی شد مه محرم و ماه صفر رسید از شام و کوفه و دل زینب خبر رسید با اشک بی صدای سفیر ستاره ها یک کاروان کجاوه ز راه سفر رسید سنگ صبور قافله ی دل شکستگان از کوره راه شب زده ی پر خطر رسید زوار لاله های خزان گشته خسته جان بهر طواف زاده ی خیر البشر رسید پرچم فراز قافله ی نینوای عشق ام المصیبه زینب خونین جگر رسید با یک جهان مصیبت و یک کوه دردو غم از کوچه های فاصله با چشم تر رسید گلبوسه زد به تربت پاک برادرش گویی به نخل باور صبرش ثمر رسید بگشود عقده از دل و با یک نگاه گفت جان برادرم غم هجران به سر رسید از کوچه ی خرابه سحر خیز ناله ها با کوچی از ستاره بدون قمر رسید یعنی سه ساله کودک با محنت آشنا از شام غم به کرب و بلایت مگر رسید؟ آری ( فراز ) ! آینه پرداز کربلا با داغ لاله های بخون غوطه ور رسید ✍️فراز مردانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفتم صفر نوحه شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) زمینه🎙 مدینه گریه کن بامن که من تنهای تنهایم زسوز سینه می سوزم ولی در فکر زهرایم غریبم من... بیاور طشتی ای خواهر که در سینه جگر سوزد چنان سوزم که در آتش دل جن و بشر سوزد غریبم من... بیا خواهرحلالم کن مرا دیگر نمی بینی گلی از گلشن رویم در این عالم نمی چینی غریبم من... دگر چشمم نمی افتد به روی قاتل مادر دلم چون شمع می سوزد بر احوال دل مادر غریبم من... به یاد آرم زمانی را که غم ما را محک می زد مغیره مادر ما را در آن کوچه کتک می زد غریبم من... فراموشم نمی گردد صدای ناله ی مادر به پشت در صدا می زد چه آمد بر سر حیدر غریبم من.. فراموشم نمی گردد که شد رخسار او نیلی که پیش چشم من ثانی بزد بر روی او سیلی غریبم من... من آن شمعم که غربت دور من پروانه می باشد زغمهایی که من دیدم فلک دیوانه می باشد غریبم من...