اشعار ناب آئینے
برای دسترسی به بیش از ۳ هزار قطعه شعر سال های گذشته روی #هشتگ های زیر کلیک کنید ( بعد از کلیک بر رو
برای دسترسی به بیش از ۳ هزار قطعه شعر سال های گذشته و امسال روی متن پین (سنجاق) شده کلیک کنید
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
گشود جانب دریا، نگاهِ شعلهورش را
همان نگاه که میسوخت از درون، جگرش را
به دور دست بیابان نگاه کرد، چگونه
گرفته بود عطش، خیمهخیمه، دور و برش را
و کوه، یعنی او ـ آنکه ارث برده به دوران ـ
غرور مادریاش را، صلابت پدرش را
کدام کوهگران راست، تاب بستن راهش؟
کدام جرأت یاغیست، سد کند گذرش را؟
کفی ز آب، فراروی خود گرفت و فروریخت
کسی ندید در آن لحظه، چشمهای ترش را
هنوز هم که هنوز، آب، مَهر حضرت زهرا
به صخره میزند از داغ دوری تو، سرش را
چه کردهای تو در این پهنهٔ فرات؟ که گویی
هنوز فاطمه فریاد میزند، پسرش را
گریست مشک به حالِ همایِ عشق، دمی که
عمودها به زمین ریختند، بال و پرش را
حسین بود، که با قامتی خمیده میآمد
شکسته بود غمِ بیبرادری، کمرش را
عمود خیمهٔ عباس را کشید، که یعنی:
ز دست داده دگر آن امیرِ نامورش را
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نمنم به خروش آیم و هِقهِق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لبهای تو لبهای فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دلها همه مست رجز گاه به گاهت
هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
افتاد نگاه تو به مهتاب، دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی آب، دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب، دلش ریخت
با سجدۀ خونین تو محراب، دلش ریخت
صد حیف که آن یار وفادار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
انگار که در علقمه غوغا شده آری
خونبارترین واقعه برپا شده آری
در بزم جنون نوبت سقا شده آری
دیگر پسر فاطمه تنها شده آری
این قافله را قافلهسالار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
ای علقمه از عطر تو لبریز، برادر!
ای قصۀ دست تو غمانگیز، برادر!
بعد از تو بهارم شده پاییز، برادر!
برخیز! حسین آمده برخیز! برادر!
عباسترین حیدر کرار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
🔸شاعر: ؟؟؟
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
میرفت که با آب حیات آمده باشد
میخواست به احیای فرات آمده باشد
احساس من این است که با پر شدن مشک
از خیمه خروش صلوات آمده باشد
بشتاب! که در مشک تو این سهم امام است
بشتاب! اگر فصل زکات آمده باشد
برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد
میخواست به رمی جمرات آمده باشد
جایی ننوشتهست که در علقمه زهرا
اما نکند آن لحظات آمده باشد
نقل است که توفان شد و پیداست که باید
چه بر سر کشتی نجات آمده باشد
طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه
شاید عمو از راه فرات آمده باشد
🔸شاعر:
#حسین_بیاتانی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
اگر دردمندی اگر بی قراری..
اگر سربه زیری اگر شرمساری...
اگر زخم خوردی اگر پرغباری..
چرا ناامیدی؟ابالفضل داری!
بده دست خود را برو با ابالفضل
بزن روی سینه بگو یا ابالفضل
خوشا این کرامت خوشا این گدایی
نمیپرسد از تو که هستی؟ کجایی؟
به یمن ابالفضل در کربلایی
خیال تو راحت که حاجت روایی
نه تنها خودی ها نه تنها تنی ها
که قرص است بر او دل ارمنی ها
همه با مرامان اسیر مرامش
همه نامداران گرفتار نامش
حسین است امامش فدای امامش
غلامم غلام غلام غلامش
ابالفضل لنگر حسین است کشتی
بقول رفیقان ابالفضل مشتی
هوا داغ داغ و حرم قحط آب است
علی بی قرار و پریشان رباب است
عمو تشنه را آب دادن ثواب است
ببین هرطرف را که دیدم سراب است
بیا مشک بردار جان رقیه
که زخم است دیگر دهان رقیه..
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
به کام لشکر دشمن شدی شراب ای آب
به چشم تشنهلبان میشوی سراب ای آب
تو حقّ مادر آبی تو را شبیه فدک
گرفتهاند، از اولاد بوتراب ای آب
شنیدی العطش کودکان دریا را
و باز هم نشدی از خجالت آب ای آب
شبیه کودک خود مشک را بغل کردم
بمان و در دل گهوارهات بخواب ای آب
بگیر، منسب «بابالحوائج» از سقا
مرا که رو زدهام را نکن جواب ای آب
نریز در غم من سیل اشکهایت را
بنای آبرویم را نکن خراب ای آب
ترکترک شدنش را ببین و زود ببار
از آسمان به لب کودک رباب ای آب
نبار دیر شده آبروی رفته به ابر !
بسوز، در عطشم پیش آفتاب ای آب
نگرد، دور مزار کسی که آب شده
تو بین دشمن و من کردی انتخاب ای آب
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
رفتی از خیمه و پا تا به سرم میسوزد
دل زینب، دل زن های حرم میسوزد
گفتم عباس! فقط مشک و علم را بردار
بغض کردی و از این غم سپرم میسوزد
با لب تشنه، لب علقمه رفتی امّا
جرعه ای آب نخوردی! جگرم میسوزد
نیزه بر مشک زدند آبرویت ریخت زمین
گُر گرفتی و تن شعله ورم میسوزد
با غضب! تیر کجی رفته به خورد چشمت
اشک می ریزم و چشمان ترم میسوزد
آسمانم به زمین خورده چه بد! با صورت!
سر و پیشانی قرص قمرم میسوزد
غرق خون، «أدرک أخا» گفتی و بالای سرت
می نشینم بدن محتضرم میسوزد
بعد تو شعله می افتد به ستون خیمه
چوب گهواره، لباس پسرم، میسوزد
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
برسر نعش گل ام بنین غوغا شد
همه گفتند:حسین بن علی تنها شد
تاکه حیرت زده دردشت دودستت دیدم
گفتم ازیوسف من یک اثری پیدا شد
صوت ادرکنی تو گم شده در هلهلهها
این چه شوریست که درلشگریان برپاشد
تا که دیدم بدنت را کمرم درد گرفت
خیزازجا و ببین پشت حسینت تا شد
از بلندای قدت جای دو لب باقی نیست
این همه تیر کجای بدن تو جا شد
با چه بغضی زده این ضربه خدا میداند
که ز فرق سر تو تا به ابرو واشد
صورت تو اثر از چادر خاکی دارد
گوئیا سجده تو بر قدم زهرا شد
گوئیا لشگری از پیکر تو رد شده اند
زیر پا خطبه ترویه تو امضا شد
بین یک دشت تنت ریخته صاحب علمم
صحنه قتلگهت علقمه نه دریا شد
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
طاق ابرویت مرا سمت مصلی می کشد
اشک، چشمان تو را مانند دریا می کشد
از خجالت آب گشتی تا که دیدی دختری
عکس مشکی را به روی خاک صحرا می کشد
ماه جایش آسمان است علتش این است اگر
آسمان دارد تو را بالا و بالا می کشد
یک عمود آهنین آمد سرت پاشیده شد
ناله ات امّ البنین را دارد این جا می کشد
راهزن هایی که دور پیکرت حلقه زدند
کارشان در علقمه دارد به دعوا می کشد
تا رسیدم پیش تو دیدم که یک دست کبود
یک به یک از پیکر تو تیرها را می کشد
سینه و پهلوی تو بوی مدینه می دهد
می کشی درد عجیبی را که زهرا می کشد
رفتی و چشمان هرزه روی زینب باز شد
نا نجیبی بی حیایی را به معنا می کشد
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
دل داده ام به نغمه ی ادرک اخای تو
با من چه کرد شور برادر بیای تو
ای مسجد وفا بدنت، روی خاک ها
گلدسته است یا که دو تا دست های تو
دست تو روی دست من و جبرییل هم
آورده است بال پریدن برای تو
با تو چه کرد دیدن قد دوتای من
با من چه کرد دیدن فرق دوتای تو
هارون من چگونه شکافد در این دیار
دریای غصه های دلم بی عصای تو
دیگر بس است گفتن روحی لک الفدا
دیدی که مستجاب شد آخر دعای تو
در پیش خیمه گفته ام" إرکب بنفسی انت"
یعنی که بی مبالغه جانم فدای تو
یک چشمه آب اگر که میان خیام بود
صد چشمه خون نبود کنون زیر پای تو
از خنده ها بلند شده های های من
از گریه ام بلند شده های های تو
🔸شاعر:
#عطیه_سادات_حسینی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
میانِ خون تنم پرپرم فدای سرت
چنین جراحتِ بال و پرم، فدای سرت
تو را صدا زدم اینگونه تا دمِ رفتن
بگویمت نفسِ آخرم فدای سرت
سرِ شکسته سردارِ سربلندت را
به دامنت بگذار ای سرم فدای سرت
فقط نه ماهِ بلند سپاه امِّ بنین
چهارتن پسرِ مادرم فدای سرت
نبینمت شده ای قدکمان، که سقایت
فدای عشق، فدای حرم، فدای سرت
🔸شاعر:
#فاطمه_معصومی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
شیر افتاد و هزاران گرگ در دور و برش
هر که آمد نیزه ای می کاشت روی پیکرش
کار دنیا را ببین ... کارش به مشک افتاده است
او که اقیانوس هم زانو زده در محضرش
مشک را تا خیمه ها هر طور می شد می رساند
حرمله نگذاشت ... با تیری که زد بر ساغرش
زینب کبری، همان کوه حیا، مجبور بود
بعد سقا بیشتر باشد به فکر معجرش
روضه یعنی از کنار خیمه می بیند حسین
در کنار علقمه می پاشد از هم لشکرش
غیرت الله است، یعنی میرود بر نیزه ها
تا که باشد چند روزی سایه بان خواهرش
🔸شاعر:
#احسان_نرگسی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
خواست تا معرکه احساس کند بویش را
به نمایش بگذارد خم ابرویش را
تیغ آزاد کند نعره ی هوهویش را
بچشاند به عدو قدرت بازویش را
تا بفمند که عشق ازلی یعنی چه؟
و بدانند که شاگرد علی یعنی چه؟
رفت تا محضر دلداده اش اقدام کند
عرض آمادگی اش را به وی اعلام کند
با مصافش دل خود را کمی آرام کند
باید او میکده را پر شده از جام کند
خواست تا اذن بگیرد که به میدان برود
یا به بالین سر حضرت باران برود
حضرت ماه زمانی که علم بر می داشت
با ادب جانب خورشید قدم بر می داشت
راوی عشق سراسیمه قلم بر می داشت
باد با لاله می آمیخت و دم برمیداشت
شاه تا یک نظر انداخت به رخساره ی ماه
گفت لاحول و لا قوه الا بالله
ماه در محضر خورشید سرش پایین بود
نگران،خسته،پریشان چقدر غمگین بود
آنقدر صفحه ی پیشانی او پر چین بود
که دعا کرد و سپس روی لبش آمین بود
کاش یک لحظه از آن ثانیه را درک کنم
کاشف الکرب بگویم همه را ترک کنم
شاعر غم زده از بس قلمش خورد زمین
شعر حیران شد و در اوج غمش خورد زمین
تا از آن فاصله مشک و علمش خورد زمین
مادری آمد و با قدِّ خمش خورد زمین
دست هم دست به دامان لب و دندان شد
مشک از گریه سقای حرم گریان شد
آسمان در نظرش آنهمه دلگیر نبود
مشک تا بود که از زندگی اش سیر نبود
خم ابروش کم از تیزیِ شمشیر نبود
کاش یا حرمله یا آن دو سه تا تیر نبود
بیت با ناله ی ای تیر نیا می سوزد
چشم خود را به دو چشم قمرش می دوزد
🔸شاعر:
#محمد_معین_پوریلان
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل!
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل!
تو از آب میآمدی، مشک بر دوش
و من در تو غرق تماشا، اباالفضل!
اگر دست میداد، دل میبریدم
به دست تو از هر دو دنیا، اباالفضل!
دل از کودکی از فرات، آب میخورد
و تکلیف شب، آب، بابا، اباالفضل!...
فدک مادری میکند کربلا را
غریبی تو هم، مثل زهرا اباالفضل!
تو را هر که دارد ز غم بینیاز است
وفا بعد از این نیست تنها اباالفضل!
تو با غیرت و آب و دست بریده
قیامت به پا میکنی، یا اباالفضل!
🔸شاعر:
#ابوالقاسم_حسینجانی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
پنجه در پنجۀ آتش فِکَنَد گاهِ نبرد
دشت از هیبت این معرکه، سرگردان است
مشک بر دوش گرفتهست و دلش را در مُشت
کوهمردی که همه آبروی میدان است
تا که لبتشنه نمانند غریبان، امروز
میرود در دل آتش، به سر پیمان است
این طرف، کوه جوانمردی، ایثار، شرف
روبرو قوم جفا پیشه و سنگستان است...
خیره بر خیمۀ زینب شده و مینگرد
کودکی را که تمامی عطش و... گریان است
سمت خون: علقمه در آتش و... در سمت عطش:
خیمهها شعلهور و بادیه اشکافشان است
این که بر صفحۀ پیشانی او حک شده است
آیههایی است که در سورۀ اَلرَّحمان است
🔸شاعر:
#جلیل_دشتی_مطلق
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
امیر لشگر من دست من به دامن تو
رباب مانده و امید آب بردن تو
به اهل خیمه سپردم که آب گردن من
بلند گر نشوی خون من به گردن تو
عبای من که نصیب علی شده ماندم
چگونه جمع کنم پاره پاره تن تو
دو تیر با دو کمان و سپاه مژگان کو؟
چه امده سرچشمان مرد افکن تو
بدون چشم تو تکلیف خیمه روشن نیست
حصار امن خیامم نگاه روشن تو
بلند شو که نشیند هر آنکه استاده
برای کسب غنیمت نشسته دشمن تو
بلند شو گره از کار خیمهها وا کن
که چشم بسته حرامی به چشم بستن تو
🔸شاعر:
#موسی_علیمرادی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
درد ناموس استخوان سوز است
فکر ناموس خانمان سوز است
اگر از اولیای حق باشی
غم ناموس سخت جان سوز است
آن امامی که بین دشت بلا
روضه هایش همه عیان سوز است
میشود گفت از نگاه آخر او
ترس ناموس دودمان سوز است
اگر از غصه هاش می میریم
ریشه هایش درون آن سوز است
غیرت الله و ترس از حرمش؟
آتشی سخت آسمان سوز است
از همین رو محرم و صفرش
عالمی آه و یک جهان سوز است
اینکه گفتند نام اوست ملاک
علتش در دل همان سوز است
تو مگو شمر کشت یا که سنان
داغ زینب غمی نهان سوز است
گر نویسی حسین یا زینب
معنی هر کدامشان سوز است
ما که یا دست یار مانع شد
یا که گفتیم که نخوان! سوز است
درد اربابمان همیشه مخفی ماند
زخمهایی که کهکشان سوز است…
🔸شاعر:
#هادی_قهرمانی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
عاقبت لشگری ازتیر گرفتارش کرد
به زمین خوردن درعلقمه وادارش کرد
اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد
تن بی دست خجالت زده از یارش کرد
دستش افتادونیفتاد علم از دستش
رحم الله به شیری که علمدارش کرد
ترگ خشگ لبش رو نمی انداخت به آب
غم چندین لب تاول زده ناچارش کرد
آبرو درخطرومشک به دندانش بود
تیر نامرد به یک طفل بدهکارش کرد
گرچه خم شدکمرکوه ولی فایده داشت
سجده برهمت دریایی ایثارش کرد
سردرهم شده اش راسرنیزه بستند
زخمش انگشت نمای سربازارش کرد
🔸شاعر:
#علی_ناظمی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
رفتی ولی فراق تو باور نمی شود
"داغی شبیه داغ برادر نمی شود"
باید چگونه بی تو به خیمه روم، دلم
وقتی حریف گریه ی خواهر نمی شود
خواهم تو را به خیمه رسانم ولی چرا
جسمت جدا ز نیزه و خنجر نمی شود
با رفتنت که آب به دردی نمی خورد
گیرم رسید آب، لبی تر نمی شود
با من بگو چگونه تنت پُر ز تیر شد
با یک "سه پَر" تنت که پُر از پَر نمی شود
خواهم کِشم ز سینه ات این نیزه را برون
اما قسم به حضرت مادر نمی شود
خیزی اگر ز جا به خدا قول می دهم
زینب اسیر این همه لشکر نمی شود
می خواهم از کنار تنت بگذرم ولی
فکرم رها ز غارت پیکر نمی شود
شرح تو را چگونه رسانم به خیمه ها
از مشک پاره خاطره بدتر نمی شود
باید سر تو بند نگردد به روی نی
وقتی سرت به نیزه برابر نمی شود
🔸شاعر:
#مهدی_جلالی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین(ع)
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین(ع)
شک ندارم که دلِ عرشِ خدا میلرزد
گاه و بیگاه به یاد لب عطشان حسین(ع)
آسمان گریه کنان یکسره با هق هقِ ابر
شده همراه به یاد لب عطشان حسین(ع)
کاسه آبی شده خورشید و دلش میجوشد
هر سحرگاه به یاد لب عطشان حسین(ع)
مطمئنم شده تر دیده ی یوسف آری!
در تهِ چاه به یاد لب عطشان حسین(ع)
از خجالت شده سرگشته و میپیچد رود
راه و بی راه به یاد لب عطشان حسین(ع)
خم شده مثلِ کمانی به شکستن نزدیک
کمرِ ماه به یاد لب عطشان حسین(ع)
تا به "سر" میرسد این واقعه لب میبندم
قصه کوتاه! به یاد لب عطشان حسین(ع) ...
🔸شاعر:
#الهه_سلطانی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
زدی دستِ عطش بر آب و لیک از آن ننوشیدی
خدا داند فقط در آن چها بود و چها دیدی
گلوی پاره اش دیدی، و یا گهواره اش دیدی
که اینگونه حیا کردی بساطِ صحنه را چیدی
کدامین عشق از این بهتر که در قاموسِ دریایی
شرارِ العطش در جان ولی تو فکرِ صحرایی
به چون تو در حجابِ آفرینش نیست موجودی
کدامین وصل بِه از این که تو فرزندِ زهرایی
چرا راضی شدی خالی کنی از پنجه باران را
چرا حیفت نیامد تا دمی راضی کنی جان را
برای آن که بخشیدی تمامِ هستیِ خود را
نبیند با وفائیت غمِ جانسوزِ طفلان را!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
شرمنده رباب شدم آبها که ریخت
داند خدا کباب شدم آبها که ریخت
من قول دادم آب بیارم برایشان
پیش همه خراب شدم آبها که ریخت
رویی نمانده تا که ببینم رباب را
اصلا خود من آب شدم آبها که ریخت
ام البنین که جای خودش من در این مسیر
مدیون بوتراب شدم آبها که ریخت
دردانه حسین روی من حساب کرد
صد حیف بد حساب شدم آبها ریخت
در خیمه ها برادرم ادرک اخا که گفت
دیدند بی جواب شدم آبها که ریخت
🔸شاعر:
#امیر_فرخنده
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
تا روز محشر پرچمت بالاست عباس
مدیون کام خشک تو دریاست عباس
گرچه به ظاهر مادرت امّ البنین است
اما به باطن مادرت زهراست عباس
پشت و پناه اهل بیتی یا اباالفضل
دلگرم نامت زینب کبراست عباس
یک رکن عاشورا اگر نام حسین است
نام تو هم یک رکن عاشوراست عباس
بر ارمنی ها هم کراماتت رسیده
لطف و کریمی تو یک دنیاست عباس
بابُ الحوائج منسبی شایسته ی توست
محشر دخیلت دستهای ماست عباس
شرمنده ی لبهای تو آب فرات است
کی مثل تو هم تشنه! هم سقّاست؟ عباس
اهل حرم در انتظار تو نشستند
دیدند که در علقمه غوغاست عباس
دیدند که با قدِّ خم برگشته مولا
داغ غم تو از رخش گویاست عباس
آمد حسین و خیمه ات را واژگون کرد
یعنی که افتاده دگر از پاست عباس
گفتا؛ از این پس من علمداری ندارم
بی تو حسین فاطمه تنهاست, عباس
گفتا به زینب؛ زیور از دستت دَرآور
شام غریبان بی تو واویلاست عباس
شش ماهه, لب تشنه, به آغوش رباب و
لبهاش مثل خشکی صحراست عباس
من با سکینه از تو و قولت چه گویم
حال تو را از من اگر که خواست؟ عباس…
🔸شاعر:
#رضا_رسول_زاده
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
افتاده ای برای چه از پا؟ بلند شو
خوردم زمین کنار تو, از جا بلند شو
لشکر به قامت خم من خنده می کند
شد علقمه محلِّ تماشا, بلند شو
لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است
گوید رباب؛ حضرت دریا بلند شو
مادر فتاد روی زمین گفت: “یاعلی”
تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو
یک جور می دهیم جواب سکینه را
باشد… بیا به خیمه تو حالا… بلند شو…
من قول می دهم که به رویت نیاورد
که خالی است مشک تو سقّا, بلند شو
اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را
خواهر بگو به زینب کبری, بلند شو
امّ البنین نیامده, زهرا که آمده
بی دست من, به خاطر زهرا بلند شو
🔸شاعر:
#رضا_رسول_زاده
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini