🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
________
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
عارفان را اینچنین در باور است
طفل این گهواره شیخ اکبر است
این علی ابن حسین ابن علیست؟
یا خدایا عیسی پیغمبر است
در کرامت با عمو هم شانه است
در امامت با پدر همجوهر است
صبح محشر فاش خواهد شد به ما
این پسر میزان روز محشر است
نسل زهرا خیر زهرا میدهد
شعبه کوثر خودش هم کوثر است
امتحانش کن به هنگام خطر
از دوصد مرد خطر غوغا تر است
حرمله تیر و کمان آورد اگر
این پسر راهی میدان با سر است
در کمان انگار تیر آماده است
یا رب این تیر است یا که خنجر است
تیر لازم نیست این لب تشنه را
از عطش این شاخه گل پرپر است
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
________
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
کوثر علیاصغر
امشب به مستان میدهد ساغر علیاصغر
غوغا به پا کرده
آیینهی کوچکتر حیدر علیاصغر
ارباب میخندد
بر سینهاش تا میگذارد سر علیاصغر
با سنوسال کم
در جنگ برپا میکند محشر علیاصغر
"هل من معین" آمد
طاقت ندارد در حرم دیگر علیاصغر
تیر سهپر خورده
پس شد علیاصغر، علیاصغر، علیاصغر
هم اکبر آورده
هم روی دستانش علیِ اصغر آورده
از باغ خود انگار
زیر عبا سیب گلاب نوبر آورده
در کربلا ارباب
یکساقی و هفتاد و اندی ساغر آورده
بر روی دستانش
انگار حیدر را به روی منبر آورده
تیر سهشعبه، آه!
اشک مرا این جمله هردفعه در آورده
پیش عمو بر نی
ششماهه حالا بین سرها سر درآورده
هربار جان میداد
تا روی نیزه اصغر خود را نشان میداد
تا دق کند مادر
هی حرمله گهوارهی او را تکان میداد
مثل علیاکبر
جنگاوری میشد اگر دنیا امان میداد
مثل عمو میشد
تیر سهشعبه چندسالی گر زمان میداد
آن وقت مادر هم
داماد خود را هی نشان این و آن میداد
باید رباب امروز
ششماه درس عاشقی را امتحان میداد
دنیای ششماهه
شد تیره تا خشکیده شد لبهای ششماهه
رو زد برای آب
" مُنّوا عَلَیَّ " بر لب بابای ششماهه
اُف بر تو ای دنیا
خالیست در آغوش مادر جای ششماهه
حالا رباب است و
لالایی و گهواره و رویای ششماهه
تنها امید ماست
کوچکترین بابالمراد، آقای ششماهه
هرکس حسینی شد
پای براتش میخورد امضای ششماهه
🔸شاعر:
#گروه_ادبی_یاقوت_سرخ
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#شب_هفتم_محرم #حضرت_علی_اصغر #دوبیتی_و_رباعی
@shere_aeini
از چهرهی آفتاب عرق میریزد
از مشکِ بدونِ آب عرق میریزد
از رو زدنِ حسین شرمنده شده
از مقنعهی رُباب عرق میریزد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
__
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
زهر تکانِ لبت هر چه آب ،شرمنده
زتشنگیِ تو قلب کباب ، شرمنده
فقط به مادر تو عرض می کنم که نشد
نشد که آب بنوشد رباب ، شرمنده
کسی ندیده که یک مرد پیشِ همسرِ خود
شود به صورت ِ از خون خضاب شرمنده
سپاهِ کوفه ببین روی من زمین انداخت
شد عاقبت پسرِ بوتراب ، شرمنده
شتابِ تیرزیاد وگلوی تو نازک
به چوبِ تیر، گلو خورده تاب ،.. شرمنده
پسر ببین پدرت را هنوز می لرزد
به پشتِ خیمه روم با شتاب ، شرمنده
اگر مراسمِ دفنت سریع گشته ببخش
شدم ز غصه ای در اضطراب ، شرمنده
اگر که قبر تو پیدا کنند من چه کنم؟
به زیرِ خاک همینجا بخواب ، شرمنده
تنِ تو ، پهنیِ نیزه؟! خدا به خیر کند
اگر به نیزه تنت شد عذاب ، شرمنده
عزیز ِ غیرتی ام ،دیده بسته ای، نشوی
زمحملی که شده بی حجاب ، شرمنده
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
دوساعت برای تو منت کشیدم
از این مردمِ بی مروت کشیدم
لبانت نشان دادم و خنده کردند
ولی منت این جماعت کشیدم
چقدر از رُباب و چقدر از رقیه
خجالت کشیدم خجالت کشیدم
تو را با سهشعبه به من دوختند و
چه دردی زمان اصابت کشیدم
تو چسبیده بودی بر این سینه دیدی
که این تیر را با چه زحمت کشیدم
مبادا که سر روی دستم بماند
به دقت کشیدم به دقت کشیدم
برای گلوی تو یک بوسه بس بود
چقدر آه از این جراحت کشیدم
سفیدی دندان شیریت دیدم
فقط تا در خیمه حسرت کشیدم
تو را خاک کردم برای نشانی...
به دور مزارت کمی خط کشیدم
ولی نیزهداری پس از من بگوید
که یک بچه از زیر تربت کشیدم
دعا کن که پیش رباب این را نگوید
به یک ضربه از خاک راحت کشیدم
"زدند و بریدند اما نگفتند
برای تو ششماه زحمت کشیدم"
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
باز هم نوبت آن است قمر در آيد
يك تنه آمده تا پشت پدر در آيد
آمده يارى بابا بكند اى جانم
آمده بلكه از او نيز سپر در آيد
چون پدر تشنه لب است آب نمى خواست على
اين چنين از گل ارباب پسر در آيد
به روى دست گرفته ست على را بالا
يك نفر مرد از آن قوم مگر در آيد
حرمله چله رها كرد گلو درهم شد
داد بى داد از آن دم كه خبر در آيد
آنقَدَر تير فرو رفت كه ديگر اصلا
چاره اى نيست به جز اينكه ز پر در آيد
نيزه دارش سر او را به زمين مى انداخت
تا كه از مادر او خون جگر در آيد
-
حرمله خير نبينى چِقَدَر بى رحمى
تير بر قلب زدى تا ز كمر در آيد
-
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
از حرای ِ کوچک ِ قنداقه ات ، آغاز کن
فاش کن پیغمبری را جرعه ای اعجاز کن
فرصتی کوتاه مانده ، از بغل پائین نیا
هرچه میخواهی در این کوتاه فرصت ناز کن
آی اسماعیل ، هاجر خون جگر شد هو بکش
چشمه ی ِ آب ِ حیاتی ، زیر پایت باز کن
هفت شهر عشق را پیری انا الحقی بگو
مسند ِ لاهوتی ِ اشراق را ، احراز کن
خاکیان از سِرّ ِ وَجه اللهی تو عاجزند
رازهایـت را برای ِ عرشـیان ابـراز کـن
ما همه دلتنگ عطر و بوی حیدر گشته ایم
شیشه ی عطر حرم ! خوشبوترین ! سر باز کن
چون عمو فرصت نداری تا ببازی دست و چشم
وقت کوتاه است ، شور ِ عشق را ایجاز کن
کمتر از قاسم نمی باشی بیا بالی بزن
از سر ِ دست ِ پدر تا نیزه ها پرواز کن ...
* * * * * *
... بانگ هَل مِن در میان کهکشان پیچیده است
ای رباب ِ شیر زن ، شش ماهه را سرباز کن
🔸شاعر:
#روح_الله_قناعتیان
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
ولی بدان نزدم لب به آب بعد از تو
در آن سپاه که شد انقلاب بعد از تو !
تمام دلخوشی ام دست دشمنان افتاد
گرفت بغض من و آفتاب بعد از تو
به روی دست پدر غنچه ی تو پر پر شد
و جمع شد کف دستش گلاب بعد از تو
قرار قلب دوعالم، هنوز هم مانده ست
دل رباب پر از اضطراب بعد از تو
به مشتهای گره کرده ات، چه ها کردی
که کاخ ظلم و ستم شد خراب بعد از تو
روا نبود بیوفتد رباب روی خاک
روا نبود بیوفتد حجاب بعد از تو
🔸شاعر:
#محنا_امیری
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
بی رمق، مثل لب خشک تو مادر هم شده
گریه های تو بلای جان هاجر هم شده
کاش اینجا بود زهرا و به دادم می رسید
کار خیمه با صدای العطش، درهم شده
دست بردار ای علی، اینقدر دست و پا نزن
مشک سقا دست بر دامان کوثر هم شده
می رود از حال مادر، چشمهایت را نبند
کاش می مُردم برای بار آخر هم شده...
بی عمامه رفت منبر، بر سر دست حسین
در همین شش ماه، این شش ماهه حیدر هم شده
قحط آب است اینقدر از حرمله منت نکش
رفته عباس از حرم، اوضاع بدتر هم شده
خورده ای تیر سه شعبه، وزن کم کردی چرا؟
بار خود برداشتی اندازهء پر هم شده
بی زره رفتی به میدان، آخرش این شد که شد
مثل قاسم، اصغر من پاره حنجر هم شده
یک عبا از دور دیدم با خودم گفتم چه خوب
شاید آنجا پهلوانم، قدّ اکبر هم شده
بعد تو با لشکری هستم طرف که در حرم
میکشد موی مرا از زیر معجر هم شده
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
"به خودش آمد و فهمید که چشمش تر بود
دو قدم مانده به بالای سر اکبر بود"
اصغر آمد به نظر، اکبرخود چون می دید
قد و بالای بلندش چو قد اصغر بود
هر طرف از اثرش رد علی اکبر بود
هر طرف را نگری دسته گل پرپر بود
"وقت ظهر است،علی" گفت و حسین میگوید
این علی اکبر من موذن لشکر بود
چو پدر سر به سر و روی پسر بنهاده
به میان همه سرها سر اکبر، سر بود
تا ز لب های پدر کام عطش سوز گرفت
لب عطشان پدر از عطشش بدتر بود
به خودش آمد و فهمید که در محشر بود
چون علی رفته ز دستش، پدر مضطر بود
🔸شاعر:
#رجبی_کاشانی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
نور چشمم، شبه پیغمبر، نکش پا بر زمین
آمدم بابا! علی اکبر(ع)، نکش پا بر زمین
کینۂ نام ِ تو را دارند این سرنیزه ها
شد عجب دور و برت محشر، نکش پا بر زمین
تیرهایش شد تمام و دید جان داری هنوز
بر تنت شمشیر زد بدتر! نکش پا بر زمین
بسکه با سرنیزه ها بر سینه ات ضربه زدند
از نفس افتاده این حنجر، نکش پا بر زمین
خشکی لب های خود را غرق خون بر هم نزن
پیش من بیتاب و مضطر پا نکش روی زمین
إرباً إربا یعنی افتاده ست از تو رویِ خاک-
تکّه تکّه هایی از پیکر، نکش پا بر زمین
رحم کن بر سنّ و سالم، جان سپردم تا تو را...
جمع کردم در عبا...دیگر نکش پا بر زمین!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
عمر من در انکسار پیکرش پیداشده
دانه هایی از انار پیکرش پیداشده
مثل تسبیحی که می ریزند و جمعش می کنند
خیلی اکبر از کنار پیکرش پیداشده
او که قرآن کثیر الانتشار من شده
قسمتی از انتشار پیکرش پیدا شده
صد نجف، صد کربلا، صد مکّه گم کردم ولی
یک مدینه در جوار پیکرش پیدا شده
نیزه در می آورد از پهلوی او فاطمه!
روضه خوانِ کهنه کار پیکرش پیدا شده
بین کوچه هر بلایی شد سرش آورده اند
زیر مرکب ذوالفقار پیکرش پیداشده
می گذارم در عبایم تکه هایش را ولی
باز می بینم دوباره پیکرش پیداشده
وادی من العطش، وادی او ثقل الحدید
می کشم زانو! عیار پیکرش پیدا شده
خشکی لبهای او با لختهء خون خیس خورد
از دهانش لاله زار پیکرش پیدا شده
عمه دارد مو پریشان می کند دور از حرم
پیش دشمن مستجار پیکرش پیدا شده
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
وابسته است بر پسر از هر نظر ، پدر
سیری ندارد از روی او ، تا سحر ، پدر
خوشحال میشود که پسرقدکشد چو سرو
خوشحال می شود که بگوید ، پدر ، پدر
وابسته می شود ، به پسر مادرش ولی
وابسته می شود به پسر ، بیشتر ، پدر
بـر چهـراش نـظـر ، نَـظَر َ آیِـس ٌ عَـلَیـه
افتاده بود پشت سرش در به در ، پدر
تا بوده رسم بوده پدر آرزویش است
حاضر شود پسر که شود محتضر پدر
افتاده روی خـاک _ پـاییـن پـا ، پسـر
افتـاده روی خـاک _ بـالای سـر ، پـدر
خواهر گرفت دست پدر را به خیمه برد
گم کرده بود ، راه ِ حرم را دگر ، پدر
در پیش چشم های پدر دست و پا زده
گم کرده دست و پای خودش را اگر پدر
پشتش به داغ علقمه در هم شکسته شد
چون خورده بود تازه ترک ، از کمر ، پدر
می چینمت اگر چه مرتب روی عبا
بعد از تو آه ، یا وَلَدی ، بَعدَکَ العَفـٰا
🔸شاعر:
#روح_الله_قناعتیان
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
کیست آن نور که اینگونه تماشا دارد
رشحات رخِ او نُزهَتِ طاها دارد
آیه آیه خبر از شاخه ی طوبیٰ دارد
والضُّــحای نِگهش این همه معنا دارد
باید از عرش برایش نفحاتی برسد
به تماشای رخ او صلواتی برسد
آیه ی روی نبی بود و مکرّر گشته
به صفای حرمِ عشق منوّر گشته
در شجاعت چو علی محشر ِ محشر گشته
از رخِ فاطمه گل کرد و معطّر گشته
من که باشم که از آن خطّ ِ نگارین گویم
از لبِ لعل همان شکّر شیرین گویم
از حرم آمده بیرون و خرامان در خود
به کجا می رود این خرم و خندان در خود
وقت میدان شدنش اینهمه تابان در خود
همه را کرده هراسان و پریشان در خود
شورِ شیرینی احساس تو دیدن دارد
هر چه هم ناز کنی باز خریدن دارد
آمده هم چو علی تیغ مرتب بزند
و بیاشوبد و بر پیکره ی شب بزند
ذوالفقاری شود و تیغ لبالب بزند
مثلِ خیبر سری از آن همه مَرْحَب بزند
کربلا بوده و تکرار علی در اکبر
همه دیدند شده یکسره حیدر اکبر
کربلا فرصت تکرار علی بود در او
مثل یک آینه دیدار علی بود دراو
زور بازوی شرر بار علی بود در او
پنجه ی حیدرِ کرارِ علی بود در او
مرتضی دیده در آن هیمنه تکرارش را
تا تماشا بکند فاطمه پیکارش را
آوخ آن لحظه که آن مصحف ایمان افتاد
پاره پاره ورق تازه ی قرآن افتاد
آن طرف تر به فغان عمه پریشان افتاد
حضرت فاطمه در عرش هراسان افتاد
آمدند از همه سو راه بگیرند از او
انتقام اسدالله بگیرند از او..
هر که دارد ز علی کینه بیاید بزند
هر که یکبار زده،تیغ مجدد بزند
با دل سنگ خودش آید و ممتد بزند
و نگوید که جوان است،مشدّد بزند
سالها قصه ی تلخی ست که در دل مانده ست
کینه از خیبر و بدر است که بر دل مانده ست
آه ای برگِ گلِ تازه ی قرآن در خون
ارباً اربا شده ی سوره ی رحمان در خون
آیه آیه همه ی لؤلؤ و مرجان در خون
می کشاند ز غمت عمه سر و جان در خون
لب گشا و ز خدا بارقه ی نور بخواه
ساقی آمد به برت باده ی انگور بخواه....
🔸شاعر:
#علی_کفشگر
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
اکبر علیاکبر
خَلقاً و خُلقاً مثل پیغمبر علیاکبر
پس میشود نازل
بعد از رسولالله قرآن بر علیاکبر
مثل علی در جنگ
بوده برابر با دوصد لشکر علیاکبر
ساقی عمو باشد
پس میشود در کربلا ساغر علیاکبر
آغوش ارباب است
مثل صدف پس میشود گوهر علیاکبر
آه از زمانی که
جسمش شده چندین علیاصغر علیاکبر
والا علیاکبر
کرده میان معرکه غوغا علیاکبر
لشکر هراسان شد
میزد قدم با قامت رعنا علیاکبر
وقت رجزخوانی
گفتند؛ حیدر رفته منبر یا علیاکبر؟
آغوش بابایش
ساحل که باشد میشود دریا علیاکبر
تا نیزهای آمد
پهلو گرفت، افتاد از بالا علیاکبر
شد ارباارباً پس
افتاد در سرتاسر صحرا علیاکبر
افتاد علیاکبر
بر روی زانوی پدر جان داد علیاکبر
ارباب میگوید؛
بعد از تو اُف بر کار دنیا باد علیاکبر
من بیتو میمیرم
شد قاتلم اینداغ دشمنشاد علیاکبر
ممسوسِ فیاللهی
ای در فنون دلبری استاد علی اکبر
دستان گلچینی
چیده تو را ایشاخهی شمشاد، علیاکبر!
هرگز نخواهم برد
تا زندهام داغ تو را از یاد علیاکبر
باران علیاکبر
بر تشنگان دریای بیپایان علیاکبر
جان میگرفت ارباب
وقتی به او میگفت؛ "باباجان" علیاکبر
پاشیده شد از هم
چون دانهی تسبیح در میدان علیاکبر
آنقدر از او کم شد
تا اینکه شد در یک عبا پنهان علیاکبر
آرام خوابیده
در پیش چشم عمهها بیجان علیاکبر
غیر از هزار اکبر
بعد از اذان باقی نماند ازآن علیاکبر
🔸شاعر:
#انجمن_ادبی_یاقوت_سرخ
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
علی علیست برادر!
چه فرق اصغر و اکبر
چه شیرخواره که شیرِ
خداست از همه منظر
عقیق سرخ ولا را
پدر گرفته به چنبر
قدش به زینت دوشِ
نبی شده ست برابر
ز شیرخوارگی اش پا
نهاده است فراتر
بزرگ بود و برایش
رکاب عرش، محقر
که در قواره ی فهمش
نبود جامه ی باور
بزرگ بود چو قرآن
به روی دست پیمبر
بزرگ بود تو گویی
علی مقابل خیبر
بزرگ بود و به دستش
چراغِ خفتنِ اختر
ملک نبسته خمیده
به گاهواره ی او پر
چنان بزرگ که خونش
از آسمان برود سر
سه شعبه چون سه خلیفه
حسود بود و مکدر
بگو که خصم بداند
حسین با علی اصغر
زمین کربوبلا را
غدیر میکند آخر
نیافت مرد دریغا
میان آنهمه لشکر
پس آب خواست که بیعت
به آب بود میسر!
امیر نطق که آندم
نشسته بود به منبر
به غیر خون گلویش
نخواند خطبه ی دیگر
اگر چه بود سه شعبه
پی جدایی آن سر
به نص لحمک لحمی
یکی شدند دو پیکر
🔸شاعر:
#مسعود_یوسف_پور
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
دریای عالم بود ، اما رود می رفت
مقصودِ عقبا ، خود سوی معبود می رفت
پای پدر لرزید دنبال قدمهاش
از جان شاهِ عشق هر چه بود می رفت
اول ، شناساندند او را موسپیدان
قبل از رجز ، پیغمبر مشهود می رفت
باید عمودِ خیمه می لرزید دیگر
وقتی که از خرگاه ، تار و پود می رفت
برگشت تا روی پدر جان را ببوسد
برگشت آزرده ، ولی خشنود می رفت
بی شک که اشک ذوالجناح اینجا در آمد
مرکب که سوی خصم خون آلود می رفت
بردند پیکر را غنیمت نیزه ها هم
تا شام بر نی ، سفره دارِ جود می رفت
مسمارها در ماتم او سرخ گشتند
چون مادرش صدیقه خیلی زود می رفت
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
کاش که در باغ اضطراب نیفتد
روی زمین شیشه ی گلاب نیفتد
چشم ابوالفضل در حرم نگران است
پای علی اکبر از رکاب نیفتد
میرود ارباب مثل باز شکاری
شیر حرم از روی عقاب نیفتد
کرده کمین نیزه ای به قصد تقرب
نقشه کشیدهست از ثواب نیفتد!
آمده شیطان ز صحنه عکس بگیرد
حرمله نزدیک شد ز قاب نیفتد
فاطمه ی کربلاست حضرت زینب
آمده تا باز ابو تراب نیفتد
خیمهی لیلا غریق اشک حرم شد
خانهی کس اینچنین در آب نیفتد
گفت که از ما گذشت کاش خدایا
ولوله در خیمه ی رباب نیفتد
🔸شاعر:
#سید_میلاد_حسنی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
اى يكه تاز عرصه ى پيكار يا على
اى ترجمان آيه ى ايثار يا على
آيينه ى حسينىِ زهرا كه مى شود
هر لحظه با وجود تو تكرار يا على
يك لشكراست برق نگاهت كه مى زنى
چون صاعقه به قلب شب تار يا على
پا در ركاب و دست به شمشير، كرده اى
در كارزار ، كار همه زار يا على
از رزم حيدرى تو پاشيده شد سپاه
فرياد زد ز شوق، علمدار يا على
بازوى لافتايى تو ذوالفقار شد
اى هيبت تو حيدر كرار يا على
اى قله ى غرور و قرار دل حسين
تنها مؤذن حرم يار يا على
اى حامى رقيه ز خيمه سفر نكن
گر مى روى برو جگرم را خبر نكن
وقتی تن تو طعمهء شمشیر می شود
آیینهء وجود تو تکثیر می شود
هر کس که از هراس هجوم تو می گریخت
برگشته و به کشتهء تو شیر می شود
اى نازنين جوان رشيدم، كمان شدم
داغ تو بر دل پدرت تیر می شود
برخیز ای تمام ادب، پیش پای من
دارد کنار تو پدرت پیر می شود
اى كه مدافع حرمى ، كوه غيرتى
بعد تو خيمه ها همه تسخير مى شود
سرو امید من ، همهء آرزوی من
برخيز خیمه بى تو زمینگیر می شود
بعد تو خاک بر سر دنیای بی وفا
بی تو ز زندگی دل من سیر می شود
اى آيه ى مقطعه ى مصحف عبا
اى قاب تكه تكه ى تصوير مصطفى
🔸شاعر:
#سعید_نسیمی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
در بغل میگیرمت افسوس دَرهَم میشوی
گاه پیدا میشوی و گاه مبهم میشوی
اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود
در عبا میچینم اما زود دَرهَم میشوی
بوسهای حتی تنت را نامرتب میکند
آه با نازی عزیزم نامنظم میشوی
پیش زینب پیش تو دارم خجالت میکشم
وای داری بر سرم خاک دو عالم میشوی
خیمهام را دخترانم را صدایت کُشت کُشت
آبرویم مرهم این چند مَحرم میشوی
روی زین اسب بودی نیزهها پیچاندنت
روی زین از درد دیدم هرطرف خم میشوی
نیزه هم قلبش به حالت سوخت وقتی که دید...
طعمهی یک دشت تیغ و دشنه از دَم میشوی
روی یال اُفتاده بودی اسب راهش را ندید
روی یال اُفتادی و دیدم فقط کم میشوی
قاتلت تا دید وضعم را به حالم گریه کرد
قبل آن گودال داری قتلگاهم میشوی
خوب شد لیلا کنارت نیست هنگام غروب
بر سر سرنیزهای با زور محکم میشوی
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
یا علی اکبر
آینه ی کامل خدا علی اکبر
خَلقاً و خُلقاً
جمع کرامات مصطفی علی اکبر
مثل حسن تو
بوده ای از سفره دار ها علی اکبر
شادی باباست
اینکه تو را می زند صدا علی اکبر
با نظر تو
حاجت ما می شود روا علی اکبر
داغ تو سخت است
گفته پدر بعدک العفا علی اکبر
روضه ی تو شد
جمع تمامی روضه ها علی اکبر
خیمه پس افتاد
تا که علی اکبر از روی فرس افتاد
لاله ی خیمه
باوزش باد دست خاروخس افتاد
گرگ می آید
چون خبرآمد که شیر درقفس افتاد
عمه رسید و
جسم تو را دید بر زمین،سپس افتاد
گفت عزیزم
کاش ببینی حسین از نفس افتاد
میوه ی قلبم
داس تورا دید وبعد در هوس افتاد
سرو رشیدم
راه تن تو به قیچی هرس افتاد
وقت عزا شد
پیش تن تو بساط روضه به پا شد
رفتی و اکبر
بر سر عالم پس از تو خاک عزا شد
تازه جوانی
قدّ پدر از غم فراق تو تا شد
رفتی و بابا
در دم پیری دگر بدون عصا شد
باد ادب کرد
گیسوی تو روی نیزه تا که رها شد
بس که زیاد است
خون سر و صورت تو مثل حنا شد
عمه ات افتاد
تا که در آن جا سر از تن تو جدا شد
جان حرم سوخت
نیزه ی دشمن به پهلوی تو که جا شد
اهل کسایی
چون کفن پیکر تو نیز عبا شد
حضرت غیرت
پای جسارت به خیمه بعد تو وا شد
سینه شکسته
سینه ی تو زیر پای کینه شکسته
قلب رقیه
بعد تو مثل دل سکینه شکسته
جان حسین است
آن چه پس از تو به هر زمینه شکسته
ارباً اربا
آینه ی تو چه بی قرینه شکسته
پهلوی تو بود
پهلوی مادر که در مدینه شکسته
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
تنها اگر ماندم ندارم غم علی دارم
حتی اگر باشد سپاهم کم، علی دارم
شکر خدا که قلب اهل خیمه آرام است
وقتی که هم عباس دارم هم علی دارم
شکر خدا که پرچمم در دست عباس است
از دست او افتاد اگر پرچم، علی دارم
آری عصای دست دارم، قامتم روزی
از داغ عباسم اگر شد خم علی دارم
با خویش میگفتم اگر روزی نباشم هم
زنها نمیمانند بیمحرم، علی دارم
دور و برم کمکم شد از اصحاب هم خالی
اما دلم خوش بود میگفتم علی دارم
میخواستم عالم پر از نام علی باشد
حالا به روی خاک یک عالم علی دارم
🔸شاعر:
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
بزن به چوبه محمل فلک کنون سر خود را
حسین راهى میدان نمود اکبر خود را
وداع کرد ولى هشت مرتبه که نفهمیم
چگونه آمد و آرام کرد خواهر خود را
چنان براى لقاء خدا ز خویش برون شد
به چشم هم زدنى ترک کرد محضر خود را
بپرس از همه گبریان, نظیر ندارد
که مسلمین بکشند این چنین پیمبر خود را
پدر محاسن خود را گرفته بود به دستش
پسر شنید صداى فغان مادر خود را
گمان کنم که اگر مانده بود, عمه سکینه
گرفته بود به بر, دختر برادر خود را
گمان کنم که اگر مانده بود, شاه شهیدان
ز نیزه پاره نمى دید گوش دختر خود را
کسى که زد سر او را به نیزه, جایزه اش را
گرفت و خرج پسرهاش کرد این زر خود را
سخن خالصه کنم, عرض روضه این دو سه خط است
حسین گفت که محکم کنید معجر خود را!
🔸شاعر:
#پیمان_طالبی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
چگونه جمع کند پارههای جانش را؟
به خیمهها برساند تن جوانش را
شکفت روی لبانش: علی عَلَی الدنیا...
همین که غرق به خون دید پهلوانش را
علی، همان که جهان محو در شمایل اوست
ندیده هیچکجا، هیچکس نشانش را
همان که در شب میلاد او پدر فهمید
پیمبر آمده زیبا کند جهانش را
به آنکه تشنۀ معنای «قاب قوسَین» است
بگو نظاره کند ابروی کمانش را
میان سجده خدا را فقط صدا میزد،
جهان کفر، اگر میشنید اذانش را
چقدر زخم مصور، چقدر مصرع سرخ
خبر دهید جوانان نوحهخوانش را
به هر طرف که نظر کرد اکبرش را دید
خبر دهید ندارد دگر توانش را...
به خیمه آمدن او دوباره ممکن نیست
نگیرد عمه اگر زیر بازوانش را
🔸شاعر:
#فائزه_زر_افشان
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
____
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
نه كسی دیده دلی بی سر و سامانتر از این
نه شنیدهست كسی دیدۀ گریانتر از این
دیدۀ ابری یعقوب و دلسوختهاش
نه بیابانتر از این بوده، نه بارانتر از این...
«زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم»
مپسندم كه شوم بیتو پریشانتر از این
اَشبهُالناس تویی خَلقاً و خُلقاً به رسول
یک نفر نیست بگوید كه مسلمانتر از این؟
تو رجز خواندی و در یاد ندارد جنگی
که سپرها شده باشند هراسانتر از این
هیچكس چون تو نرفتهست سراپا با شوق
جانب مرگ خودش با لبِ خندانتر از این
بیتو از حال دل سوختهام پرسیدند
خیمۀ شعلهوری گفت كه سوزانتر از این...
🔸شاعر:
#سیده_تکتم_حسینی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini