eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.7هزار دنبال‌کننده
628 عکس
10 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini از من گرفتی رو نبینی شوهرت را؟‌ یا اینکه پنهان می کنی چشم ترت را؟ من خوب میدانم دلیلش چیست خانم اینکه نبینم صورت نیلوفرت را دست تو که بالا نمی آید عزیزم انقدر زحمت پس نده بال و‌ پرت را گفتم به زینب شانه نه!مادر مریض است عشقم خودت دستی بکش موی سرت را وقتی که میخوابی حسن دلشوره دارد می ترسد اخر بر نداری تو سرت را این روز ها از بس پریشانی حسینت بو می کند وقتی که خوابی بسترت را 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کوچه_از زبان امام حسن علیه‌السلام شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمی‌اُفتد تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی‌اُفتد غرورم را شکسته خنده‌ی نامحرمی یارَب چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمی‌اُفتد جماعت داشت می‌آمد دلم لرزید می‌گفتم که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمی‌اُفتد کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه می‌اُفتد نشد حائِل کند دستش  گرفته بود چادر را که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمی‌اُفتد به رویِ شانه‌ام دستی و دستی داشت بر دیوار به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمی‌اُفتد سیاهی رفت چشمانش  سیاهی رفت چشمانم وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمی‌اُفتد میانِ خاک می‌گردیم و می‌گویم چه ضربی داشت خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمی‌اُفتد دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمی‌اُفتد 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دادِ علی تا خالق منان بلند است از خانه من بوی الرحمن بلند است صد طعنه از این و از آن مانده به گوشم باید برای همسرم مشکی بپوشم دیگر نمیخواهم که مرد صبر باشم باید برای تو به فکر قبر باشم حکم خدا بوده که جای رزم‌جامه در شهر میگردم عزیزم بی عمامه بر پات می‌افتم گلم دورت بگردم یک‌ روز دیگر هم بمانی سود کردم صبح علی از طعنه های خلق شام است همسایه میگوید که کار تو تمام است تو خوب شو تو خوب شو ریحانه سادات هجرت کنیم از این مدینه سمت شامات زینب به من میگفت پایان محن نیست دادی کفن هارا ولیکن یک کفن نیست بین وصیت تا که حرف خواب آمد.. گفتی حسین و حرف ظرف آب آمد.. پایان این قصه دراینجا نیست زهرا روز دهم هنگام قربانی ست زهرا آنروز که سر نیزه ی کوفه بلند است جسم حسینم هرطرف بر نیزه بند است از گوشه ی گودال بوی خون‌می آید هرکس که رفته دست پر بیرون‌می آید قاتل می آید که ببرّد آن گلو را یک دست خنجر دارد و یک دست مو را.. پس میخورد این روضه تکرارش به زینب کوچه به تو افتاد و بازارش به زینب 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چند ماه است که رنگ غم و ماتم دارد خنده ی فاطمه را بیت علی کم دارد از قنوت سحر فاطمه باید پرسید گیسوی زینب او را، که منظم دارد؟! تا که پا می شود از بستر خود، می افتد چون که جز دیده ی تارش، قد خم هم دارد آب شد آب ولی باز غم حیدر را بر تمامیِ غم خویش مقدم دارد همه ی خانه بهم ریخته، یعنی حیدر تا ابد، روضه درین بیت مکرم دارد دردش انداخته از فایده مرهم ها را شکوه از وضع بد فاطمه، مرهم دارد هر که آمد به عیادت، دل زهرا خون شد بس که از مردم این شهر به دل غم دارد می شود گریه و حسرت همه ی روز و شبش محسنش را که در آغوش، مجسم دارد قول داده به حسینش که به جای کفنش جامه ای با پر زخمی اش فراهم دارد ساربان کاش نمی دید، میان گودال بین دستش پسر فاطمه، خاتم دارد 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را تا خلق کند حوری انسانی خود را ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد بر خاک قدم های تو پیشانی خود را هفتاد یهودی نه، که سلمان و ابوذر مدیون تو هستند مسلمانی خود را در بند غمت هر که اسیر است عزیز است آزاد مکن یوسف زندانی خود را چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم یک روز ببینیم سلیمانی خود را ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم در روضه تو لحظه پایانی خود را محشر همه فاطمیون چشم به راهند از یاد مبر این همه قربانی خود را 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ناراحتم که گریه ی بسیار کردم با سرفه ام‌ همسایه را بیدار کردم هرچند این مردم دل من را شکستند.. من بهرشان هرروز استغفار کردم طاقت ندارم فضه را خسته ببینم.. جان دادم و مثل گذشته کار کردم از چوب دلگیرم...بدم می آید از در.. با چه عذابی صحبت از مسمار کردم در خانه ی من خون من مانده به دیوار.. خیلی گلایه از در و دیوار کردم یادم نرفته نانجیبی پشت در بود من تا پشیمانش کنم اصرار کردم جوری به در زد استخوانهایم صدا کرد با چهل نفر زیر لگد پیکار کردم حوریه ای بودم که آتش اذیتم کرد.. در سوخت و باشعله ها دیدار کردم جان علی بادا سلامت..جان من هیچ هرکار کردم من به عشق یار کردم 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini من مصیبت‌زده‌ی بزم گناهم چه کنم با دل مُرده و با روی سیاهم چه کنم سینه‌ام سوخته از شدت اندوه و فراق راه، طولانی و بی‌توشه‌ی راهم چه کنم به خدا منت اغیار کشیدن سخت است روز و شب هم‌نفس غصه و آهم! چه کنم لکّه افتاده به پرونده‌ی پُر معصیتم مانده‌ام با هوس گاه به گاهم چه کنم دیگر از دست خودم جازده‌ام در دنیا شرمسار از کرَم حضرت شاهم چه کنم کاش می‌شد رسد از ابر هدایت باران تا بفهمم وسط حال تباهم چه کنم قصه این است که افتاده‌ام از چشم خدا تشنه‌ی جرعه‌ای از جام نگاهم چه کنم عبدِ آلوده، زمین‌خورده‌ی رفتار خود است آخر ای آینه! بی‌پشت و پناهم چه کنم دست کوتاه من از دامن محبوب جداست بی‌مناجات و غم ای فاطمه با هم چه کنم غربت کوچه به جانم زده آتش ای وای من اگر عمر پس از داغ نخواهم چه کنم 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini فاطمه در آتش ظلمی نمایان سوخته مرتضی از دیدن این داغ سوزان سوخته آمدند آتش زدند اهل جهنم بر بهشت قدسیان را با خبر سازید رضوان سوخته کوچه‌های شهر از عطر گلاب آکنده است اشک می‌ریزند گل‌ها چون گلستان سوخته ناله جانسوز زهرا شهر را آتش زده آنچنان سوزانده حتی بیت الاحزان سوخته این طرف دست امیر مومنان را بسته‌اند آن طرف در شعله‌های فتنه ایمان سوخته سوره کوثر میان شعله‌ها افتاده است ای مسلمانان به پا خیزید قرآن سوخته لااقل از منظر انسانیت کاری کنید پیش چشمان شما مردم یک انسان سوخته آتش از یک سمت و داغ محسن از سوی دگر با چنین وضعیتی زهرا دو چندان سوخته ظلم در حق پیمبر بیش از این ممکن نبود پاره جان نبی تا حد امکان سوخته فاطمه در کربلا هم سوخت آنجایی که دید در میان خیمه ها طفلی هراسان سوخته گرگ‌ها سالار زینب را به نحوی کشته‌اند قلب حیوانات وحشی بیابان سوخته زیر نور آفتاب داغ دشت کربلا پیکر صدپاره شاه شهیدان سوخته ظاهراً شام غریبان آب نوشیده رباب پس عروس فاطمه شام غریبان سوخته 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تفسیر او به دست قلم نامیسّر است در شأن او غزل ننویسیم بهتر است او فاطمه‌ست معنی این نام را هنوز از هر زبان که می‌شنوم نامکرّر است در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل مرز بهشت و دوزخ از آن روز این "در" است با پهلوی شکسته هم از کوه، کوه‌تر با قامت خمیده هم از آسمان سر است لبخند می‌زند که بخندند بچه‌ها مادر اگر که جان بدهد باز مادر است مولا هنوز اوّل بی‌هم‌نفس شدن بانو در انتظار نفس‌های آخر است! 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای کشتی شکسته! که پهلو گرفته‌ای برگو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای؟! گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته‌ای؟! هرگه که در به‌روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای گاهی ز دردِ شانه زدل آه می‌کشی گاهی ز درد، دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من؛ بگو، اکنون چرا ز مَحرم خود رو گرفته‌ای؟! دیوار گشته است عصای تو باز هم، بینم که دست برسر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله‌ی تو نشسته بود دیدم که دستِ خویش به پهلو گرفته‌ای رنگی ز داغ گر که «وفایی» به شعر توست چون لاله‌ها ز باغ ولا بو گرفته‌ای 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
دردبود و دردبود و دردبود و دردبود زیرچشمان زن من جای دست مرد بود 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
اشعار شهادت حضرت زهرا (س) با هشتگ زیر در دسترس است
@shere_aeini بادِ سردی آمد و برگ و برش را جمع کرد پُر شد از پاییز تا کوچه ، پرش را جمع کرد ابرِ تاریکی رسید و کوچه را تاریک کرد غم وزید و شادمانی دفترش را جمع کرد شادیِ یک کودکِ زیبا چرا کوتاه بود؟ غم زد آتش بر دلش خاکسترش را جمع کرد تکیه‌گاهِ مرتضی را دید از مسجد که رفت نانجیبی لب گزید و لشکرش را جمع کرد گِرد او اوباش بودند و برایش بس نبود از حرامی اولش تا آخرش را جمع کرد وای ناموسِ علی را پیشِ راهش تا که دید در دلِ خود کینه‌های همسرش را جمع کرد کاش می‌شد که حسن هم قَدِ مادر بود کاش رویِ پا برخاست چشمان تَرش را جمع کرد یک صدا آمد... صدای سیلی و دیوار بود چشم وا کرد... از زمین نیلوفرش را جمع کرد تا که او را زد علی درخانه‌اش بر خاک خورد تا که نامحرم نبید مادرش را جمع کرد آه بر خاکِ زمین یک گوشواره پخش شد وای از زیر قدمها چادرش را جمع کرد یک پسر در کربلا هم پیشِ بابایش نشست عاقبت روی حصیری پیکرش را جمع کرد پیکرش اینجا و سر بازیچه‌ی سرنیزه‌ها بارها عمه کتک خورد و سرش را جمع کرد آنقدر سرنیزه خورده بود و خنجرهای کُند دخترش تا دیدش اول حنجرش را جمع کرد... 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تنهاترین مظلوم تاریخم کنارم باش تنها طرفدارم تو بودی آخر افتادی این‌روزها مجروح جنگ غربتم برخیز آه ای طبیب من چرا در بستر افتادی قدری کنارم باش ای رنجیده از دنیا کی من به دوری تو عادت می‌کنم زهرا از بی‌ملاقاتی مشو غمگین خودم هر روز جای همه از تو عیادت می‌کنم زهرا تو شاه‌بانوی بهشتی پس بگو از من کی قصری از فیروزه و یاقوت می‌خواهی از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان حالا که چیزی خواستی تابوت می‌خواهی؟ حس میکنم آرام جانم رفتنی هستی دست تو را در دست خود هر بار می‌گیرم دیروز اگر تو می‌گرفتی دست بر دیوار حالا منم که دست بر دیوار می‌گیرم 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini رسم است مردم! بین دعواهای مردانه.. بیرون نمی آید به هیچ عنوان زن از خانه اما در اینجا در نبرد قوم بیگانه زهرا به میدان می‌زند پیروزمندانه گویا پیمبر به جدال بولهب رفته بانو به جنگ قوم بی اصل و نسب رفته مثل شراری که به یک گلزار می افتد آتش به روی در روی دیوار می افتد ضرب لگد بر مخزن الاسرار میوفتد با ضربه ی مسمار دست از کار میوفتد پای غریبه بر روی قرآن به شدت خورد سادات می‌بخشند،در محکم به صورت خورد دست علی بسته ست و دست همسرش زخمی زهرا سرش زخمی،دلش زخمی پرش زخمی شاخه شکست و گشت سیب نوبرش زخمی با دیدن مادر غرور دخترش زخمی با روضه های کوچه روز پنج تن شب بود پایان کوچه روضه های شام زینب بود راه حرم را کوچه پشت کوچه سد کردند با آل عصمت مردمان شام بد کردند بد مست ها توهین به الله الصمد کردند هر سر که می افتاد از نیزه لگد کردند تا دختران را با لباس پاره می‌دیدند بر گریه های بچه ها مستانه خندیدند دروازه غوغا کوچه و بازار غوغا بود قوم یهود آماده صدجور بلوا بود پیش اسیران بین آن اوباش دعوا بود زینب میان حرف های بددهن ها بود حال بزرگ قاقله خیلی مشوش بود بر صورت سرخ اسیران جای آتش بود 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کمتر سخن می گفت از در تا همیشه دیوار را می دید کمتر تا همیشه وقت عبور از کوچه ها هر بار هر بار بغض عجیبی داشت حیدر تا همیشه سی سال با یک چاه خلوت کرد اما تنها رفیقش بود کوثر تا همیشه یعنی چرا زهرا جلوی چشم حیدر دائم جلو آورد معجر تا همیشه؟! با این که حق فاطمه شد غصب، زینب برده است ارثش را ز مادر تا همیشه! آن جامه ای را که برای محسنش دوخت حالا شده تن پوش اصغر تا همیشه 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini محکم به در خوردی و محکم تر به دیوار هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار به گونه‌ای به گونه‌ی تو لطمه خورده گفتم نگیرد صورت کافر به دیوار از اين كبودی دو پهلوي تو پيداست يك ضربه ميخ در زده يك ضربه ديوار بگذار فضه زير بالت را بگيرد اينگونه زهرا ميخوري كمتر به ديوار حال من از حال تو چيزي كم ندارد تو دست به ديواری و من سر به ديوار در خانه بعد از آنکه با تو‌ دشمنی کرد تکیه نکرده هیچ کس دیگر به دیوار تو جانِ جانِ جانِ جانِ اهل بیتی خوردند با تو آل پیغمبر به دیوار من کربلا را پشت درب خانه دیدم تنها نه محسن، خورد علی اصغر به دیوار 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini درد داری! دست بر بازو بگیر؛ اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر؛ اما بمان من که می‌دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلاً دست بر زانو بگیر؛ اما بمان گرچه سختی می‌کشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر؛ اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانه‌ات با غم تنهایی من خو بگیر؛ اما بمان چهره می‌پوشانی از من، گرچه دل‌خونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر؛ اما بمان 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هق هقِ هرشب من تا به ثریا رفته حیف... دیگر خوشی از زندگی ما رفته از دوصد ضربه‌ی شمشیر مرا بدتر کشت آن لگد که به روی چادر زهرا رفته هردم و بازدم فاطمه زحمت دارد چه کنم من؟! نفسش باز خدایا رفته! چشم در چشم علی دست به پهلو نگرفت تا که من فکر کنم دنده او جا رفته به روی آن در چوبی که نبی می‌بوسید غاصب حق من و فاطمه با پا رفته در و همسایه ز من حال تورا می‌پرسند که بگو فاطمه زنده‌ست علی یا رفته...؟! 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini السلامُ علیکِ یا سیّدة الجلیلة الجمیله روحِ جاریِ رودها ! زهرا بانیِ خنده‌ی خدا ! زهرا آینه دار هَل اَتیٰ! زهرا نقطه ی عَطف ماجرا! زهرا قصّه‌ی عشق را مقدمه ای علت خلقتی تو؛ فاطمه‌ ای! ابر از جلوه ی قمر به تو گفت راز شب را دمِ سحر به تو گفت هر که رنجید، زودتر به تو گفت ضَعف خود را فقط پدر به تو گفت* حس آرامشِ تو مطلوب است حالِ بابا کنار تو خوب است اُف به بالی که جلد بام تو نیست تشنه ای که فقیر جام تو نیست وای از آن دل که وقف نام تو نیست احدی در حدِ مقام تو نیست در خورِ والیِ خدا..،ولی است لایق فاطمه فقط علی است قبل از آنکه سر و صدا برسد از سر کوچه ها گدا برسد می نشینیم تا غذا برسد نانِ گرمَت مگر به ما برسد دور هُرم تنورِ تو جمعیم همه پروانه های این شمعیم نورِ لبخندهات جای خودش... اثرِ پندهات جای خودش... حُبِّ دلبند‌هات جای خودش... تو وُ فرزندهات جای خودش... هر کنیز تو باب حاجات است فضّه ات صاحب کرامات است تو کجایی و ما کجا هستیم دردمندیم..،بی دوا هستیم از خواصیم..،با شما هستیم ما گدایانِ مجتبی هستیم سرور نوکران تو حسن است پسر ارشد تو عشق من است خادم کوی تو برادر ماست نوکری کردنِ تو باور ماست دامن تو دخیل آخر ماست چادرت سرپناه کشور ماست تو خودت سایه ی سر مایی به اَبَالفَضل مادر مایی! فرصت نَقلِ اصلِ مطلب شد وقت خون‌گریه‌ی مُرَکَّب شد گُذر از جمعیت لبالب شد ناگهان بین کوچه ها شب شد شیشه با ضربِ سنگِ خاره شکست آنچنان زد که گوشواره شکست دست با صورت تو بد تا کرد خون به قلب تمام دنیا کرد این زمین خوردنت چه با ما کرد حسن از بخت بد تماشا کرد... آینه روی خاک‌ها افتاد چادرت زیر دست و پا افتاد 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای قدر تو پنهان تر از پنهان زهرا تر از هر زُهره ي تابان ای قبله ي اذکارِ تسبیحات سبوح تر از واژه ي سبحان ای روشنی بخشِ ازل نورت قبل از نخست و بعد از پایان ای بسم ربِّ النور سلمان ها نام بلندت نسخه ي درمان يا فاطر و يا فاطمه يعني افلاك با مِهر تو شد بنيان مسند نشین آیه ي تطهیر! ای مُصحفِ والاتر از قرآن! از عالمِ ناسوت تا لاهوت می گیرد از چشمان تو فرمان مریم گُلی از باغ بستانت دلبسته تو روضه ي رضوان دُرّ نجف شد گردن آویزت دو گوشواره، لؤلؤ و مرجان ای زمزمِ چشمانِ تو کوثر تنها غدیر مانده در جریان نهج البلاغه گوشه ي مسجد از خطبه خوانیِ تو شد حیران رعشه به جان عرش افتاده آهِ کلامت سلسله جنبان نام علی جاری ست در نطقت شیرینی اش گردیده دو چندان فرمودی: ای مردم! چرا تردید؟ حق علی از چه شده کتمان بغضِ امیرالمومنین کفر است حب امیرالمومونین ایمان ممسوس ذاتِ حضرت باری در غزوه ها، جنگ آورِ میدان خورشید را تکذیب می کردند خفاش های کورِ گورستان با خود فدک هر روز می خواند شرحِ عبورت را گُلِ ریحان در دست های مجتبی دستت ای دست گیرِ عالمِ امکان فرشِ رهت عرش معلا شد دیوارها شد آینه بندان انسیه بود و کوچه‌ای باریک حوریه رویارویِ يك شیطان چادر نمازت روی خاک افتاد یا کعبه ي حاجات شد ویران دردا لگد شد خیمه ي توحید در زیرِ پای نامسلمانان "تبت یدا" می زد به تو سیلی پوشیه ات نیلی شد و گریان ای روحِ دو پهلوی پیغمبر پهلو گرفتی بعد از این طوفان گُل کرد بر پیراهنت لاله پژمرد از این داغ یک بستان سوگند که پایِ علی بانو! تو ایستادی تا به پای جان 🔸شاعر: ؟؟؟؟؟ ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یک چشم تو خواب و یکى بیدار مانده بانوى خوبم, تا سحر بسیار مانده زانو بغل کردم, شدم خیره به بستر مثل کسى که بر سرش آوار مانده قرآن بخوانم؟ هم تو هم من جان بگیریم؟ از فرصت دیدار یک مقدار مانده با دستها دنبال مهر و جانمازى سیلى که خوردى, چشمهایت تار مانده انگار بدجور استخوانت جوش خورده بعد از دو ماه, این دردِ بدکردار مانده در شعله چادر سوخت, زهرا سوخت, در سوخت امّا صحیح و سالم این مسمار مانده از خانه تا مسجد, میان کوچه دیدم خون تو روى کاگلِ دیوار مانده قبل از نماز مغرب از بس سرفه کردى دیگر از آن سجاده یک گلزار مانده امشب که غسلت مى دهم, مى فهمم آخر که زیر این چادر چقدر اسرار مانده ! نصف شبى دیدم حسن رفته به کوچه دارد خودش را مى زند, غمبار مانده یک کم بجاى نان به فکر بچه ها باش در این مصیبت خانه, خیلى کار مانده گفتى خودم باید حسینم را بشویم چه حکمتى در پشت این اصرار مانده موهاى زینب شانه خورد و شانه افتاد شانه به موهاى حسین انگار مانده یک روز برمى گردى و مى بینى آن روز موهاى او در دست نیزه دار مانده این قوم زن را مى زنند, آن هم چه راحت در بین شان این رسمِ ناهنجار مانده دو مرتبه ناموس من را مى زنند, آه کوچه گذشت, اما سر بازار مانده چادر نمازت را بده زینب که فردا بى پوشیه در بین آن تالار مانده 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چنان که قصد میسازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را "ولولا فاطمه" یعنی که بی زهرا نمی دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی باشد الفبا را حماسه می تراود آنقدر از خطبه هایش که به خطبه میکَند از جای کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه اش حتی فرستاده خدایش "سوف یعطیک فترضی" را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او بهم زد حیله ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می کند امروز و فردا را مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمیدانم که سیلی با رُخش...اصلا چه میگویم؟! که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش : به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته ی ما را گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه ی امّ ابیها را 🔸شاعر: (علی_مقدم) ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini روزِ مرا سیاه کرد  روز و شبِ پُر آهِ تو وای از این تبسمت  آه از این نگاهِ تو قاتلِ تدریجیِ من  از چپ و راست می‌شوند سرفه‌ی خونین تو و  ناله‌ی گاه گاهِ تو خنده‌ی تلخ می‌کند  آنکه شکست پشت من راهِ نفَس گرفته‌است  آنکه گرفت راهِ تو باورِ کس نمی‌شود  خاصه دلیرانِ عرب خانه‌ی مرتضی شده  گوشه‌ی قتلگاهِ تو ضربه به در نشست و در خورد به تو ...دوباره خورد خورد به دیوار  دوبار  شانه‌ی بی پناهِ تو آه شده جوابِ من  آه شده جوابِ تو خورد شده غرورِ من  خورد شده سپاهِ تو قسمت بچه‌ها نشد  بازی مادرانه‌ات قسمت گهواره نشد  بچه‌ی بی گناهِ تو 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini