#امام_رضا #زیارت_مخصوص
@shere_aeini
یابن الشبیب گریه کن از غربت حسین
در کربلا شکسته شده حرمت حسین
شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما
خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین
بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب
یابن الشبیب ذکر لبش بود آب آب
٭٭٭
یابن الشبیب نیزه به حلقوم دیده شد
چون گوسفند سر ز تن او بریده شد
یابن الشبیب پیکر جد غریب ما
در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد
یابن الشبیب چکمه به پهلوی او زدند
در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند
٭٭٭
یابن الشبیب جد غریبم کفن نداشت
یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت
از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند
یک جای سالمی به تمام بدن نداشت
یابن الشبیب تَر َک روی آئینه دیده ای؟
جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟
٭٭٭
یابن الشبیب گریه به جز داغ او مکن
این حرف را به پیش کسی بازگو مکن
ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت
ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن
یابن الشبیب تیغ به حنجر کشید شمر
رگها وگوشتهای گلو را برید شمر
٭٭٭
یابن الشبیب آتش قلبم زبانه زد
نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد
هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود
دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد
یابن الشبیب لاله ی پژمرده دیده ای
یابن الشبیب طفل کتک خورده دیده ای
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
@shere_aeini
وقتی فرشته دست دعای مرا گرفت
کم کم بساط یک سفر تازه پاگرفت
مبدا دلِ شکسته ی من بود وبعداز آن
بال فرشته مقصد ایوان طلا گرفت
بی اختیار مرغ دلم پرکشید وبعد
بین کبوتران حریم توجا گرفت
باب الجواد بودم وباران شروع شد
اذن دخول را که دلم از شما گرفت...
لب وا نکرده بودم وحاجت روا شدم
لطفت مجال حرف زدن از گدا گرفت
من حاجی فقیرم و تو کعبه ی منی
سعی صفا هم از قدم تو صفا گرفت
دیدم کنار پنجره فولادتان شبی
معلول بود کودکی اما شفاگرفت
هرکس به گوشه های ضریحت دخیل بست
از دست با عنایت تو کربلا گرفت
🔸شاعر:
#مجتبی_عسکری
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
@shere_aeini
مرغم که در حرم چمنی دارم از قدیم
پروانهام که سوختنی دارم از قدیم
دل تا مقیم گوشهی بابالجواد شد
از یاد بُرد که قَرَنی دارم از قدیم
از کُنیهی ابالحسنت خواندهام رضا
من رزق و روزیِ حسنی دارم از قدیم
دلخوش مرا به آبیِ فیروزهای مکن
من میل سرخیِ یمنی دارم از قدیم
مادر مرا به دست رئوفت سپرده است
صد شکر، بیمهی بدنی دارم از قدیم
در آسمان پرچم و گلدستههای تو
حال و هوای پرزدنی دارم از قدیم
از راه دور آمدهام پایبوسیات
با تو هوای همسخنی دارم از قدیم
من نذر کردهام که بمیرم برای تو
در دست خویشتن کفنی دارم از قدیم
کرب و بلا... مدینه... نجف... جای خود، ولی
در مشهدالرّضا وطنی دارم از قدیم
یابنشبیب خویش مرا هم حساب کن
من التهاب سینهزنی دارم از قدیم
شال عزای مادرتان را خریدهام
بر تن سیاه پیرهنی دارم از قدیم
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
@shere_aeini
مریض آمده اما شفا نمی خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
برای پیش تو بودن بهانه ای کافیست
بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد
دلیل ناله ی من یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت «إهدِنا» نمی خواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق، دعا نمی خواهد
تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟
ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟
به حکم آنکه «عَلیکَ الرَّفیق ثُمَّ طَریق»
دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد
خدا مرا به طواف تو مبتلا کرده ست
طواف کعبه بخواهم، خدا نمی خواهد
نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا
نگفته است، نه اینکه عبا نمی خواهد
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
چشم در چشم تو می دوزد و بد می خندد
دست و پا می زنی و در به رویت می بندد
سر و کار جگرت تا که به زهرش افتاد
نقل شادی عوض مرهم زخمت می داد
اینچنین ناله نکن عرش خدا می لرزد
در خراسان دلت قلب "رضا" می لرزد
پسرت نیست سر از خاک تو را بردارد
کمی از رنج غریبیِ شما بردارد
از ترک های لبت درد عطش می بارد
چقدر حجره به گودال شباهت دارد
افتابت به لب بام تماشایی شد
تا سه روز از بدنت خوب پذیرایی شد
دل خورشید به تنهایی تان می سوزد
چهره ات گفت که عمرت چه جوان می سوزد
🔸شاعر:
#حسن_کردی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
سن و سالی نداشتی اما
درد، همسفره ی تنت شده بود
غربت از این بزرگتر هم هست؟!
همسرت نیز دشمنت شده بود
جگرت پاره پاره در خون و
روبه روی تو یک طبق انگور
موذیانه مدام می خندید
چشم های کنیزکان از دور
عطش از چشم های کم سویت
روی لبهای خشک خاک چکید
چشم می بستی و عبایت را
پر و بال فرشتگان بوسید
ذوب کرده تمام عمرِ تو را
آتش دور بودن از پدرت
این حکایت هنوز هم باقیست
درد را ارث می برد پسرت
سالها بار جهل این مردم
کرده خم پشت خاندان تو را
شیعه یک روز می دهد پاسخ
هتک حرمت به آستان تو را
شیعه یک عمر منتظر مانده
که علمدار منتقم برسد
آخرین بند شعر من باید
که به دستان معتصم برسد
🔸شاعر:
#میتراسادات_دهقانی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
هرچه جوان از دست و پا افتاده باشد
زشت است پیش چشمها افتاده باشد
ای کاش با افتادنش طشتی نکوبند
روی زمین بی سر صدا افتاده باشد
تلخ است همسر زهر همسر را بنوشد
مردی ز ظلم آشنا افتاده باشد
انصاف اصلا نیست در بیرون برقصند
در حجره اش آقای ما افتاده باشد
در راه پشت بام میبیند مصیبت
پیکر که بین پله ها افتاده باشد
هرجا بیوفتد روزگارش کربلاییست
فرقی ندارد که کجا افتاده باشد
ای وای اگر در ازدحام سخت گودال
روی تنی سرنیزه ها افتاده باشد
این آبرودار قبیله ست و روا نیست
عریان در این صحرا رها افتاده باشد
🔸شاعر:
#سیدپوریا_هاشمی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
تویی که جود و عطا بر امام ها داری
چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟!
جواد فاطمه ارث از کریم او بردی
غریب خانه شدن را ز مجتبا داری
اگر که زهر زمینت زده است، می دانم
به سینه مثل حسن داغ کوچه را داری
صدای هلهله و رقص و پایکوبی ها
نمی گذاشت بگویی به دل چه ها داری
شرار زهر لبت را چقدر خشکانده!
به حجره روضه ی عطشان کربلا داری
تنت رها شده است پشت بام خانه، بناست
سه روز روضه ی ارباب را به پا داری
سلام ای تن بی سر، سر بدون بدن
چرا درون تنور و به نیزه جا داری؟
تو روی نیزه حواست به عمه ها بوده
تو سایه بر سر بی سایبان ما داری...
🔸شاعر :
#امیر_عظیمی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
كبوترانه نگاهش به سمت بالا بود
سفر براى دل خسته اش مهيا بود
كبوترى كه فقط شوق پركشيدن داشت
ميان خانه خود هم غريب و تنها بود
خزان ،كنار نفس هاى او قدم مى زد
بهار، گمشده در چشم هاى دريا بود
چه حس و حال عجيبى دوباره باران داشت
كه سوز حنجره از ناله اش هويدا بود
نماز غربت خود را شكسته برپا كرد
اگرچه يك دلِ سير آشناى غم ها بود
در آن فضاى نفس گير بى وفايى ها
كه انعكاس صدايش به حجره پيدا بود-
مراد اهل نظر ،لحظه هاى آخر را
ميان بستر خود بى قرارِ زهرا(س) بود
چراغ عاطفه با موج اشك روشن شد
نگاه ماه نهم ،سمت عرش اعلى بود
🔸شاعر:
#محمدمهدی_عبدالهی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
بر شعله ی جگر، نم باران می آورند
باران نبود، دیده ی گریان می آورند
با هلهله کنار حرم دف نمی زنند
در پیش محتضر به خدا کف نمی زنند
فکری برای غربت یوسف نمی کنند
این جا به تشنه آب تعارف نمی کنند
دلواپس از پلیدی کرکس شدن بس است
مرد غریب خانه و بی کس شدن بس است
تا این که چنگ بر جگر خاک می کشی
رخت سیاه بر سر افلاک می کشی
حرف از غلاف و همسر یعسوب دین بزن
نفرین به دومی کن و مُشتی زمین بزن
خاکی شده تمام عبایت بلند شو
هر طور هست روی دو پایت بلند شو
در آسمان چشم یتیمان قمر بمان
ابن الرضا... بیا و کمی بیشتر بمان
رنگت پرید، قلب رئوفت مذاب شد
از سرفه کردنت دل عالم کباب شد
خون جگر به دامن زهرایی ات نریز
ساعات آخر است کمی صبر کن عزیز
این قدر جسم لاغر خود را زمین نکش
حالا که می پری، پر خود را زمین نکش
خنده بس است در وسط خانه بس کنید
افتاده بین حجره غریبانه بس کنید
ای حامل امام به قدش نظاره کن
پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره
تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن
در بین راه پله کمی احتیاط کن
دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام
او را رها کن و برو از روی پشت بام
این پشت بام از ته گودال بهتر است
در زیر سایه بانِ هزاران کبوتر است
از روی پشت بام کسی رد نمی شود
یا این که لااقل فرسی رد نمی شود
رأس کسی به خنجر و سم آشنا نشد
با ضربه ی دوازدهم آشنا نشد
این جا کسی برای اسیری نمی رود
جسم امام بین حصیری نمی رود
این جا کسی به خاطر غارت گذر نکرد
نیت برای بردن شال کمر نکرد
یک عمر گریه کردم و حقش ادا نشد
داغی شبیه غارت خون خدا نشد
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
لطف تو بی واسطه دریای جودت بیکران
عالمی از فهم ابعاد وجودت ناتوان
صورت و سیرت نه اصلاً عمرت از مضمون پراست
ماه گندمگون! غریب خانه! مولای جوان!
چاههای خشک با دست تو جوشان میشدند
ای نگاهت مثل چشمه! ای دلت آتشفشان!
روز حسرت هیچکس حسرت نخواهد خورد تا
بخشش ابن الرضایی تو باشد در میان
داستان عمر تو کوتاه بود اما نبود
لحظهای تاریخِ نور از ردپایت بینشان
یوسفی اما عزیز خانهات هم نیستی
یا سلیمانی که شأنش را نمیفهمد زمان
دوستانت بیوفایی... دشمنانت خون دل...
آشنای طعنهای از کودکی... از این و آن
نامتان را شیعیان گاهی به قصد... بگذریم
ما چنین گفتیم تا وا شد دهان دیگران
از قضا من هم جواد بن الرضایم گر چه باز
بین ما فرق است مولا از زمین تا آسمان
🔸شاعر:
#محمدجواد_الهی_پور
___________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
دارم از داغ غمت اشک دمادم بیشتر
چشم هایم می زند بارانِ نم نم بیشتر
تو جوادی و کرامت با تو معنا می شود
پس دخیل حاجت باب المرادم بیشتر
همسر نامهربان خیلی اذیت می کند
هرچه او نامهربان تر، شدت غم بیشتر
روی خاک حجره می پیچی به خود آقای من
ناله هایت میشود هر لحظه، کم کم بیشتر
مادرت زهراست آقا آمده بالا سرت
قامتش را کرده این حالات تو خم بیشتر
از به خود پیچیدنت اینگونه حاصل می شود:
زهر هر چه تلخ تر، سوز جگر هم بیشتر
این عطش ، این گریه ها، این خنده های زهر دار
شد بساط روضه ات حالا فراهم بیشتر
یک طرف این ناله ها، یک سو صدای هلهله
می کنم در روضه ات یاد مُحرّم بیشتر
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
اُفتاده است رویِ زمین و برابرش
لبخند می زند به تقلاش همسرش
اُفتاده است رویِ زمین دید مثلِ او
اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش
جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او
از بس که آب گفت تَرَک خورد حنجرش
قسمت نبود آب بنوشد بجای آن
خاکی شده است حیف لبان مطهرش
باب الحوائج است ولی می توان شنید
از بینِ حُجره ناله یِ موسی بن جعفرش
این دفعه می زدند به دَف تا که جان دهد
کَف می زدند وقتِ نفسهای آخرش
از پا گرفته و بدنش می کشند...وای
تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش
خون گریه می کند لبه یِ تخته سنگ ها
از بَس که خورد بر لبه یِ پله ها سرش
این پشت بام گودی گودال نیست شُکر
با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش
سخت است فکر این غم و سخت است باورش
مردی که قاتلش بشود زخمِ همسرش
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
درحقیقت رنگ غم تغییر کرد
آخرین انگور هم تغییر کرد
درمیان چشم انگور سیاه
جای آب و جای سم تغییر کرد
در زد آقا از صدای در زدن؛
زود رنگ متّهم تغییر کرد
پس به روی زن نیاورد و نشست
اینچنین نوع کرم تغییر کرد
دانه ی انگور را برداشت و...
گفت شاید که زنم تغییر کرد
زن ولی وقت تعارف هم که شد
یا جوادی گفت و کم تغییر کرد
دم که پایین رفت آقا خوب بود
حال او در بازدم تغییر کرد
چون حسن مثل حسین و مثل خویش
حالتش در هر قدم تغییر کرد...
۲
پس غریبی دروطن تکرار شد
شمع بودن سوختن تکرار شد
یک حسین تشنه در هنگام زهر
بعد از آن صدها حسن تکرار شد
چونکه ام الفضل،ام الرّذل گشت
باز نامردی زن تکرار شد
چون که مثل طوس در بغداد هم
زهر و انگور و دهن تکرار شد
پس غریب بی کفن در دشت...نه
پس غریب با کفن تکرار شد
با دهان و با گلو و با جگر
یک نبرد تن به تن تکرار شد
اِرباً اِربا...نه ولی سرخ و کبود
ماه زیر پیرهن تکرار شد
۳
باچه توجیهی مداد از هم نریخت؟
هرقدر توضیح داد از هم نریخت
با وجودی که گذشت از جسم تو
ازچه خاک و ابر و باد از هم نریخت؟؟؟
باورش سخت است که با حرز تو
آیه آیه ان یکاد ازهم نریخت
کربلا تکرار شد اینجا ولی
پیکر بغداد...داد از هم نریخت
درقیاس اکبر و فرزند تو
لااقل جسم جواد از هم نریخت
کربلا در کوچه ودر طوس بود
با جواد این امتداد از هم نریخت
شکر که پیراهنش بر پیکرش
هر قَدَر هم شد گشاد از هم نریخت
اِرباً اِربا گشت آقا از درون
از برون شاید زیاد از هم نریخت
سخت برهم ریخت در مشهد،رضا
با وجودی که جواد از هم نریخت
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
تشنگى از نگاهتان پيداست
جگرت بى شكيب میسوزد
جگر پاره پارهات پيشِ
عدهاى نانجيب میسوزد
دست و پا میزنى و میگويى
جرعهاى آب...تا كه جان گيرم
باز تكرار مىكنى آقا
جرعهاى آب...وَرنَه میميرم...
چقَدَر پير گشتهاى آقا
گيسوانت همه سفيد شده
داغ كه به روى دل دارى؟
پدرى كه ز زهر شهيد شده؟
همه ى شهر با تو لج كردند
دلشكسته شدى و مايوسى
حس غربت به خانه ات دارى...
با غريب مدينه مانوسى.....
اى على اكبرِ امام رضا
كاش خواهرى كنارت بود
كاش تنها نبودى آقا جان
كاش همسرى كنارت بود
گرچه تنهايىات مسلّم شد
سر پيراهنت كه دعوا نيست
بدنت زير آفتاب اما....
بدنت زير دست و پاها نيست
جاى شكرش هميشه باقى است
سرِ تو از تنت جدا نشده
كفنت كردهاند آقا...شكر
قسمت تو بوريا نشده
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
آه ای اسیرِ روضهیِ سربسته کیستی
مردِ غریبِ حُجرهیِ دربسته کیستی
این حُجره هم به ناتوانی تو گریه میکند
پیری بر این جوانیِ تو گریه میکند
در خانهی امام چرا دست میزنند
با نالهات مدام چرا دست میزنند
ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن
آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن
اصلا صدای تو به صدایی نمیرسد
این آب آب آب به جایی نمیرسد
اُفتادهای زِ دامن زهرا به رویِ خاک
کمتر بکش محاسن خود را به روی خاک
کِل میکشند گریهی زهرا درآورند
کف میزنند دادِ رضا را درآورند
تو هرچه میکنی جگرت را چه میکنی
با حال و روزِ خود پسرت را چه میکنی
با خود چه داشت زهر ، تنت را کبود کرد
باور نمی کنم دهنت را کبود کرد
جانم حسن شبیه حسن روضههای توست
"نامرد بِینِ کوچه مزن" روضههای توست
اما به این صدای غریبانه خنده کرد
بر نالهی تو کُلفَتِ این خانه خنده کرد
میکوبد آه پا به زمین پیش مادرت
میریزد آب را به زمین پیش مادرت
بُردند نیمه جان بدنت را به پُشتِبام
از پا کشاندهاند تنت را به پشتِبام
میرفت پیکرت به روی پلههای تیز
میخورد هِی سَرَت به روی پلههای تیز
از سنگها برای تو اَبرو نماده است
آقا چرا برای تو پهلو نمانده است
رفتی به روی بام ولیکن هزار شُکر
گیرم سه روز و شام ولیکن هزار شُکر
گیرم به پشت بام ولی سایبان که هست
چندین کفن برای تو با دوستان که هست
گیرم سه روز و شب ولی آخر پسر رسید
اینبار هم پسر به کنار پدر رسید
شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد
رنگ لبان خشک تو را خیزران نبرد
آقا قسم که پیرهنت را نمیکِشند
با نیزهای شکسته تنت را نمیکِشند
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
یا جواد الأئمه میگویم
میشود کفتر دلم آزاد
دم باب الجواد با نامت
پدرت هرچه خواستم را داد
پسر بهترین پدر , بَه بَه
پدر بهترین پسر , بَه بَه
خلقتت اوج آفرینش بود
به ظرافاتِ این هنر , بَه بَه
مدح جود تو را خدا گفته
از تو گفتن نه کار شاعر هاست
از تو کم گفته ایم , تقصیرِ
بی هنر بودن معاصر هاست
نسخه ی دیگر امام رضا
صاحب منبر امام رضا
لقبت میبرد دل ما را
ای علی اکبر امام رضا
حکمتی داشته , امام رضا
به خراسان اگر که راهی شد
پدرت ساکن است اینجا , پس
اهل ایران حساب خواهی شد
نام زیبای تو مِی ناب است
رونق کسب و کار ساقی هاست
یا جواد الأئمه , انصافا
مرقدت مشهد عراقی هاست
🔸شاعر:
#حمیدرضا_محسنات
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
زهری تمامیِّ جگرش را گرفته بود
سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود
طوبای باغ سبز "رضا" زرد زرد شد
آفت تمام برگ و برش را گرفته بود
از درد مثل حضرت زهرا س خمیده شد
با دستهای خود کمرش را گرفته بود
جان می کند مقابل چشم کنیزها...
یک عده پست دور و برش را گرفته بود
رقص و صدای هلهله های بلندشان
تأثیر آه شعله ورش را گرفته بود
دور از مدینه غربت بغداد را چشید
ارث غریبی پدرش را گرفته بود
شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود
نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود
...
در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای
شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود
با ضربه های ممتد او استخوان شکست
در پیش خواهری که سرش را گرفته بود
ای کاش بیخیال شود ساربان فقط.
انگشترش ولی نظرش را گرفته بود
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
دوستان بر من و رنج و محنم گریه کنید
بهر مظلومی و تنها شدنم گریه کنید
نیست یک روز که من یاد مدینه نکنم
بر غریبیم که دور از وطنم گریه کنید
هر کجا روضه جانسوز حسین است و رباب
بر من و بهر عمویم حسنم گریه کنید
شب میلاد پدر گریه برایم میکرد
با رضا یاد جوانمرگ شدنم گریه کنید
یاد آن لحظه که گفتم جگرم میسوزد
یاد این زمزمه دلشکنم گریه کنید
بهر این روضه که مجبور شدم مثل حسین
تا که بر قاتل خود رو بزنم گریا کنید
جای آن عده که در پشت در حجره من
خنده کردند به پرپر زدنم گریه کنید
پسرم نیست که از خاک سرم بردارد
بر من و سوختن و ساختنم گریه کنید
بر روی بام تنم را به چه وضعی بردند
همره فاطمه پیش بدنم گریه کنید
در همان لحظه که افتاد تنم در کوچه
کاش بودید که بر زخم تنم گریه کنید
هر چه بود عاقبت کار کفن شد بدنم
همه بر جد بدون کفنم گریه کنید
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
ذکر لب های خسته ام این است:
یا جواد الائمه ادرکنی
چِقَدَر این کلام شیرین است:
یا جواد الائمه ادرکنی
تا حرم پای دل مرا آوَرد
کاظمینت چقدر زیبا بود
در حرم ذکر ما فقط این است:
یا جواد الائمه ادرکنی
مادری بغض کرده بود اما
تا نگاهش به گنبدت افتاد
زیرلب گفت ذکر تسکین است:
یا جواد الائمه ادرکنی
چِقَدَر کم ارادتیم، ببخش
با تو دنبال جنتیم، ببخش
زائرت را بهشت تضمین است
یا جواد الائمه ادرکنی
قصد روضه نداشتم اما
تا کمی چشم بسته ام، دیدم
روضه هایت چقدر سنگین است
یا جواد الائمه ادرکنی
خانه ات قتلگاه شد آخر
دور جسمت کنیزها... ای وای
بسکه این ام فضل بی دین است
یا جواد الائمه ادرکنی
ما که یک عمر داغدار تو ایم
تا زمانی که منتقم برسد
ختم ذکر غروب آدینه است:
یا جواد الائمه ادرکنی
🔸شاعر:
#محمدرضا_نادعلیان
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
افتاده ام به کنج همین حجره ی غریب
درگیر پای کوبی زنهای نانجیب
پا می کشم به خاک و جوابی نمی رسد
با آب آب گفتنم آبی نمی رسد
در لحظه های آخر خود آه می کشم
از خنده های همسر خود آه می کشم
زهر جفا چشیدم و افتادم از صدا
یک گوشه مثل بیدم و افتادم از صدا
بال و پری نمانده زمین گیر گشته ام
در اول جوانی خود پیر گشته ام
مانده میان هلهله قلب صبور من
در پشت درب بسته شکسته غرور من
🔸شاعر:
#مسعود_اکثیری
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر
یا ایهاالجواد تصدق علی الفقیر
حس کرده است ثروت عالم به دست اوست
وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر
این گوشه چشم توست که اکسیر اعظم است
با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر
از حداکثر همه سر بوده هر زمان
از تو رسیده است به حداقل ، فقیر
از دیگران اگر چه شنیده کرم ، ولی
دیده همیشه لطف تو را در عمل فقیر
با دست پر به خانه ی خود رفته هر زمان
با دست خالی آمده در این محل فقیر
(( دارایی کریم به منزل نمی رسد ))*
درباره ی تو ساخته ضرب المثل فقیر
از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد
شد زندگی تلخ به کامش عسل فقیر
*محمد سهرابی
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
نا امیدان را دهد امّید این بابالمراد
میدهد حاجاتِ حاجتمند از لطف زیاد
دل به دریای کریمی میزنم کز فرط جود
در میان چارده معصوم خوانندش جواد
بر در این خانه فیض نوکری هرکس نیافت
ای خدا شکرت که هستم من غلام خانهزاد
تا شود آرام، قلب خسته از بار گناه
میدهم پر مرغ روحم را سوی بابالمراد
تا کنم دل را حریم عشق آن والا مقام
میکنم از آن حریم کبریائی باز یاد
کاظمینی گشته ام با بردن نامش، یقین
حضرت زهرای اطهر بر من این توفیق داد
فارغ از غم شد دل تنگم ز فیض نام او
بردن نامش کند بازار غمها را کساد
گر گرفتاری بگو ابنالرضا دستم بگیر
کن صدا از عمق جان محبوب را با اعتقاد
جان به قربان امامی که نه تنها دشمنش
بلکه با او همسرش در خانهاش دارد عناد
چون حسن مسموم شد از زهر کینِ همسرش
لعنت دائم به امالفضل همچون جعده باد
دید کز سوز عطش دارد تقلا میکند
قطره آبی بیحیای پست بر مولا نداد
پیکر بی جانِ جانان از فراز بام بر
خاک گرم کوچه با مظلومی و غربت فتاد
🔸شاعر:
#عبدالحسین_یعقوبی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini