🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
سلام کرد و نشان داد جای سلسله را
چه بی مقدمه آغاز می کند گله را
نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی
بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را
نگاش چونکه به رگ های نامرتب خورد
نکرد شکوه و پوشاند زخم آبله را
ز استلام لب و خیزران شکایت داشت
از اینکه چوب، رعایت نکرد فاصله را
کشید زجر، هم از دست زجر هم پایش
شبی که گم شد و گم کرده بود قافله را
سبب چه بود که هنگامه ورود به شام
نمی شنید صدای بلند هلهله را
و در ازای دو تا بوسه داد جانش را
ندیده چشم کسی اینچنین معامله را
🔸شاعر:
#محمد_علی_بیابانی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
گر چنین است چه کردهست ندانم با عرش
آه! طفلی که غریب است و اسیر است و یتیم
از چه ویران نشدی ای فلک آندم که شدند
اهلبیت شه بییار به ویرانه مقیم
ساخت ویرانهنشین ظلم عدو قومی را
که خداوند ثنا گفته به قرآن کریم...
گشت آن سلسله را روز و شب و صبح و مسا
آه و فریاد انیس و، غم و اندوه ندیم
بود با یاد قد تازه جوانان همه را
قدی از هجر دوتا و دلی از غصّه دو نیم
دید در خواب رقیّه که به دامان پدر
کرده جا با دلی آسوده ز هر وحشت و بیم
بگُشودی دهن از شوق پدر بهر سخن
بشکفد غنچه به وقت سحر از فیض نسیم...
گشت بیدار و برآورد خروش و سر شاه،
آمد از بهر تسلّای وی از لطف عمیم
داشت از بهر پذیرایی مهمان عزیز
نیمهجانی به تن و کرد همان دم تسلیم...
🔸شاعر:
شاعر فقید #استاد_صغیر_اصفهانی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است
التیام جگر سوختهی اسلام است
گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه
نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است
لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند
گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است
آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین
گریهی زینب، در حال عبور از شام است
ای که باران به دعای تو می آمد...حالا
سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است
نیستی تا که ببینی دم دروازه شام
دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است
چوب میزد به دهانت پسر مرجانه
چوب در دستی و در دست دگر یک جام است
دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند
چه بگویم...همه روضه همان الشام است
🔸شاعر:
#مسعود_یوسف_پور
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
زهرا شدی و قد کمانت گواه تو
آرام شد سر پدرت در پناه تو
زینب شدی به حکم رد تازیانه ای
که اینچنین نشسته به چادر سیاه تو
مثل پدر قدم به قدم در نگاه دشت
خون گریه کرده خار مغیلان به راه تو
از زجر دیدنت چه بگویم که نیمه شب
دست خسوف پرده کشیده به ماه تو
تشت طلا شبیه به ظرف طعام نیست
سیلی چه کرده با دل خون نگاه تو؟
اشکت تباه کرده شب و روز شام را
دیگر چه حاجت است به نفرین و آه تو؟
زخمی ترین سه سالهی تاریخ بوده ای
معصوم بودنت شده تنها گناه تو
🔸شاعر:
#احمد_حیدری
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
خودم را میکِشم سویت دو پایِ ناتوان را نَه
غمم از یاد بُردم طعنههای کودکان را نَه
سرِ تو رفت و قولت نه یقینم بود میآیی
به عمه صبر دادی دخترِ شیرینزبان را نَه
تمام دختران خوابند زیرِ چادرِ عمه
یتیمت را ببر سربارم اما عمهجان را نَه
خداصبرت دهد دیدی که میخندند بر وضعم
که بر هر زخم طاقت داشتم زخم زبان را نَه
شنیدم غارتت کردند و عُریانت به خود گفتم
که دزدان را نمیبخشم خصوصا ساربان را نَه
حلالت میکنم ای تازیانه سنگ خاکستر
حلالت میکنم ای خار اما خیزان را نَه
همینکه چوب میخوردی لبانم چاک میخوردند
به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نَه
طنابی در تمام شهر دورِ گردنِ ما بود
فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نَه
گذشتم با مکافات از حراجیِ یهودیها
من عادت داشتم بر درد ، درد استخوان را نَه
به من برمیخورَد ما سفرهدارِ عالمی هستیم
بیاندازید سویم سنگ اما تکه نان را نَه
اگرچه کودک و پیرش هولم دادند و مو کندند
پدر بخشیدم آنان را ولی پیرِزنان را نَه
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
آیینه دار عصمت کبرا رقیه
بالا نشین عالم بالا رقیه
بابای او باب نجات امت است و
باب ورود قلب این بابا رقیه
دنیا اسیر دست های کوچک اوست
فردا امیر عرصهٔ عقبی رقیه
ابر کرم، باران رحمت، رود جود است
عالم کویر تشنه و دریا رقیه
با هر نفس از نای عاشق روضه خیزد
دم یا حسین و بازدم هم یا رقیه
هم کوثر و هم کاف ها یا عین صاد است
زینب ترین زهرای عاشورا رقیه
با یک نگاه از گوشهٔ چشم کبودش
حاجات ما را می کند امضا رقیه
از اربعین جا ماند اما ماند رزقِ
مشّایهٔ ما سینه زن ها با رقیه
از کربلا تا شام با صدها مغیره
شد قاب عکس روضهٔ زهرا رقیه
دوران هجرانش سر آمد تا سر آمد
بر زانویش بنشاند بابا را رقیه
حالا خرابه هیئت و او روضه خوان است
گشته گریزش بوسه بر رگها رقیه
🔸شاعر:
#سعید_نسیمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
بی تو پنهان کردن بغض گلو مشکل شده
زندگی دور از تو و دور از عمو مشکل شده
گریه کردم! آمدی با «سر»...خدایا حاجتم-
-شد برآورده، اگر چه آرزو مشکل شده
جانِ من بابا کجا بودی که مویت سوخته؟!
دست-بردن بین مویَت؛ مو به مو مشکل شده
عمه زینب(س) تازیانه خورد جای ما همه
نا ندارم! گفتنِ راز مگو مشکل شده
زجر(لع) بسکه بر دهانِ من زده با پشتِ دست
زخم بر لب دارم و این گفتگو مشکل شده
میگذارم این سرت را آنطرف پهلوی خود
چون برایم دیدنِ از روبرو مشکل شده
سنگ خورده روی چشمانم سرِ بازار شام
تار می بینم! برایم جستجو مشکل شده
میکشم دست کبودم را به روی صورتت
بوسه بر پیشانی و زخم ِ گلو مشکل شده!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
هنوز ردَ غروبت در آسمان باقیست
طلوع سرخ تو باقیست، تا جهان باقیست
در این دیار، که فانیست هر چه شادی و غم
غمِ مقدسِ داغِ تو همچنان باقیست
قسم به «قَوِّ عَلیٰ خِدمَتِکْ»، جوارح من
در اختیار غم توست، تا توان باقیست
بیا و مشتری آبروی چشمم باش
هنوز قطرهی اشکی در این دکان باقیست
سیاهیام؛ نه زغالی که چای دم داده
منم همانچه که در قعرِ استکان باقیست
هزار و نهصد و پنجاه بار باید مرد
چقدر زخم شنیدم؛ چقدر جان باقیست
صدای کشتنت اللهاکبرِ کوفیست
هنوز داغ تو در روضهی اذان باقیست
مگر جماعت کفتار غارتت کردند؟!
که از رشیدِ تنت چند استخوان باقیست
اگر چه جوهر تاریخ، قطرهقطره مکید
هنوز خون تنت در رگ زمان باقیست
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
"پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟
پدر! حالا که تو در آسمان هستی بپرس از ابر
که من از تشنگی پرپر زدم، باران نمیگیرد؟
علیاکبر پس از این شانه بر مویم نخواهد زد
علیاصغر سرانگشت مرا دندان نمیگیرد
به بازی باز هم خود را به مردن زد عموجانم
ولی با بوسههایم چون همیشه جان نمیگیرد
نگاه عمه طعم اشک دارد، امشب تلخیست
دل دریایی او بیدلیل اینسان نمیگیرد
نمیدانم چرا این ذوالجناح مهربان امشب
تمرّد میکند، از هیچکس فرمان نمیگیرد
پدر! میترسم، این تشویش را پایان نخواهی داد؟
دلم آرام جز با چند خط قرآن نمیگیرد"
🔸شاعر:
#آرش_شفاعی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
کیست تا چاره کند غربت این قافله را
زخم جانسوز به جا مانده ی از سلسله را
غیر این روسری پاره که بر سر دارم
نیست چیزی که ببندم دهن آبله را
دست و پا گیرم و تقصیر خودم نیست ببین
برده ام از همه ی همسفران حوصله را
رمقی نیست به جسمم که بیایم پیشت
تو بیا سوی من این چند قدم فاصله را
آنقدر دشمن تو مشت زده بر دهنم
که نمانده دهنی تا به تو گویم گله را
خولی و شمر و سنان چشم چرانند ولی
کاش می شد که نبینیم دگر حرمله را
وای از شام که یک عمر به ما سخت گذشت
بس که از حد گذراندند کف و هلهله را
کوچه ها تنگ و پر از ننگ به دست همه سنگ
کاش بودی که بگیری جلوی غلغله را
عمه در مانده شد و گریه امانش را برد
نتوانست که پایان دهد آن غائله را
🔸شاعر:
#حسن_شیرزاد
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
دختر چه میخواهد؟
جز کنج آغوش پدر دیگر چه میخواهد؟
جز دیدن بابا
مرهم برای سینهی مضطر چه میخواهد؟
با گریه میگوید؛
حالا رقیه با سر او هرچه میخواهد
خلخال یا معجر؟
من که نفهمیدم پدر، آخر چه میخواهد!
بابا نمیدانم!
ازجان من این زجر زجرآور چه میخواهد؟
پس کو عمو عباس؟
بر نیزه راس اکبر و اصغر چه میخواهد؟
پایش ورم دارد
درد زیادی با خودش در هرقدم دارد
با اینکه کمسن است
اما شبیه عمّه زینب قد خم دارد
شبها نمیخوابد
آنقدر که در سینهاش احساس غم دارد
آنقدر هم بد نیست
این موی آشفته فقط یکشانه کم دارد
در زیر چشم خود
ارثی کبود از مادر اهلحرم دارد
دشمن نبرده؟ نه!
بخشید النگو را خودش از بس کرم دارد
بغض گلویش را
میخورد تا میدید روی نی عمویش را
در کوچهوبازار
با آستین پاره میپوشاند مویش را
بردند شامیها
با آن لباس پارهپاره آبرویش را
از رنگ رخساره
میفهمد آخر هرکسی راز مگویش را
خیلی دلش تنگ است
دوری بابا تنگ کرده خلقوخویش را
دندانش افتاده
سیلی عوضکردهست روی خندهرویش را
پَر دردسر دارد
وقتی که سنگین میشود سر، دردسر دارد
خواهر اگر باشد
بین شلوغی هی برادر دردسر دارد
مویی که میسوزد
وقتی که باشد زیر معجر دردسر دارد
اصلا چه بهتر سوخت
القصه در بازار کمتر دردسر دارد
القصه در بازار
فهمیدهام خلال و زیور دردسر دارد
القصه در بازار
در ازدحام چشم، دختر دردسر دارد...
🔸شاعر:
#انجمن_ادبی_بروجرد
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
انداخته روی سر من جا گُلِ سر
از روسری گفتم برایت یا گُلِ سر
روزی سرت را طبل ها می بُرد اما
می برد دشمن از تمام ما گُلِ سر
چشمم که بر انگشتری ساربان خورد
دادم هوا می رفت که بابا ... گُلِ سر
هرشب برایم عمه جان با آه میگفت
می آورد بابای تو فردا گُلِ سر
امشب بیا بگذر ز خیر گوشواره
جشنی بگیر اینجا برایم با گُلِ سر
دستی نداری که ببافی گیسویم را
من را ببین خوش باورم، کو تا گُلِ سر!
لبهای تو خشکش زده چون صورت من
چیزی بگو، کی خواسته حالا گُلِ سر؟
وقتی دلم آشفته چون بازار شام است
یک بوسه می ارزد به یک دنیا گُلِ سر
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
لب های او جز ناله آوایی ندارد
دیگر برایش خنده معنایی ندارد
اکنون که اینجا آمدی باید بگوید
جز این خرابه دخترت جایی ندارد
باید بگوید از غم تنهایی خود
چون هم نشینی غیر تنهایی ندارد
یادش بخیر آن بوسه های گرم بابا
حالا لبش سرد است و گرمایی ندارد
در کوچه های شام هم با گریه می گفت
یک کاروان نیزه تماشایی ندارد!
تفسیری از ایثار و غیرت می شود چون
از نسل زهرا است و همتایی ندارد
هر چه مصیبت بود از آنجا شروع شد
وقتی که فهمیدند بابایی ندارد...
🔸شاعر:
#محسن_زعفرانیه
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
شنیدم از زبان نیزه ها قصد سفر داری
بگو در این سفر اصلا مرا مد نظر داری
تو تنهایی و من تنهاترم از تو در این دنیا
خدا را شکر مثل من در اینجا یک نفر داری
به لطف بوسه ات از روی نیزه مطمئن هستم
هوایم را از آن بالا پدرجان بیشتر داری
به قدری ضربه خوردم که لهوفی مستند هستم
کتاب روضه ام باید مرا با بوسه برداری
هنوز از سنگها آزار می بیند سر عمه
به جرم اینکه تو هم نام حیدر یک پسر داری
خبر دارم سرت از روی نی تا پای می رفته
تو هم از حال ما در مجلس مستان خبر داری
سرم بر بالش خاک خرابه خوب میداند
که بر لب چوب تر در زیر سر هم طشت زر داری
کنار اکبر و عباس یا پیش علی اصغر
کدامین نیزه را بابا برایم زیر سر داری
🔸شاعر:
#سعید_پاشازاده
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
قلبم شکست اما ، اندازه ی سرت نه
آشفته دیده بودم مانند پیکرت نه
تا شام غصّه خوردم با تو ولی نگفتم
ای کاش ساقی ات بود اینجا و خواهرت نه
پای تو ایستادم وقتی همه نشستند
پایت همه نشستند سرو تناورت نه
یک کربلا برایت تا کوفه گریه کردم
در اشک دیده بودم در خون شناورت نه
از ابرها گذشتیم با کاروان گریه
چشم همه سبک شد چشمان دخترت نه
در خواب پر گرفتم ای ماهِ مِه گرفته
تا عرش دیده بودم بالای منبرت نه
بین صفای آهت تا مروه ی نگاهت
عالم دویده اما همپای هاجرت نه
🔸شاعر:
#محمد_بختیاری
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
زدن نداره
دختری که رمق به تن نداره
راه میرم آروم
این پا که نای دویدن نداره
گفته بودم: آب
این دیگه ناراحت شدن نداره
خیال میکردم
نماز خونه؛ دست بزن نداره
سه سالهمه من
سه ساله دختر که زدن نداره
هیچ کسی تو شام
ماه تر از بابای من نداره
بگم کی هستم
ظاهر من جای سخن نداره
شاهزاده آخه
پیراهن پاره به تن نداره
اومدی بابا!
گلت که رنگ یاسمن نداره
موهای سوخته
ببخش دیگه شونه زدن نداره
اسیر کوچیک
جز آغوش باباش وطن نداره
دیگه رقیهت
طاقت بی بابا شدن نداره
عمه! بمیرم
بابای من چرا بدن نداره؟
گلاب و معجر
کسی واسه غسل و کفن نداره؟
هیچ کسی اینجا
جواب واسه سوال من نداره
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
می آید آخرسر، سرت ... چیزی نمانده
تا جان بگیرد دخترت ... چیزی نمانده
با چادری گلدار و سنجاق و عروسک
می آید این جا مادرت ... چیزی نمانده
خورشید ویرانه قدم رنجه نمودی
دیر آمدی از اخترت چیزی نمانده
«عجّل وفاتی» گفتنم را که شنیدی
از عُمر یاس پرپرت چیزی نمانده
من خواب دیدم که در آغوش تو هستم
حالا ولی از پیکرت چیزی نمانده
داری نگاهم می کنی با چشم بسته
از پلک چشمان ترت چیزی نمانده
لکنت زبانم علتش سیلی زجر است
از نور چشم کوثرت چیزی نمانده
با تازیانه روز و شب مأنوس بودم
یعنی که از نیلوفرت چیزی نمانده
سنگ و تنور و نعل و نیزه ... علت این هاست
که ای پدر! از ظاهرت چیزی نمانده
لعنت به شمر و خنجر کُندش ... چرا که
بابای من! از حنجرت چیزی نمانده
حرف کنیزی شد، عمو از نیزه افتاد
طوری که از آب آورت چیزی نمانده
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
من ديگه بال پريدن ندارم
من ديگه حال دويدن ندارم
بعد از اين ديگه سراغ من نيا
گيسويي برا كشيدن ندارم
ميشه روناقه سوارم نكني
گلمو اسيره خارم نكني
ميشه گوشوارمو برداري بجاش
با لگد ديگه بيدارم نكني
يه نفر نگفت كه دختره نزن
پر و بالم كه نميپره نزن
بخدا اگه يه لحظه صبر كني
عمه مياد منو ميبره نزن
ساقه ام شكسته ميشود نزن
تازيانه بزن و لگد نزن
حالا كه دل پري داري باشه
بزن اما ديگه حرف بد نزن
بنشينيد موهامو حنا كنيد
ليلة الوصل منو نيگا كنيد
من ديگه مسافرم بايد برم
پس ديگه رخت منو جدا كنيد
كي ميتونه مثل من وفا كنه
عالمي رو به تو مبتلا كنه
باورت ميشد سه ساله دخترت
روزگاره يزيد و سيا كنه
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
خوب شد آمدی و فهمیدم
سرِ در خون خضاب یعنی چه
خیزران را که خوب حس کردم
آه بابا شراب یعنی چه؟
خواهرم بعد مجلس آن روز
گوشه ای بهت کرده می لرزد
من نفهمیده ام چرا اینقدر
او از اسم کنیز می ترسد
قاریِ نیزه ها ،مسافر من
زیر چشمت ردِ کبودی چیست؟
راستی ای سلاله ی حیدر
قصه ی خیبر و یهودی چیست؟
یادگاریِ آن شبِ صحرا
استخوان درد و این کبودی هاست
ولی این زخم تاول دستم
اثر کوچه ی یهودی هاست
حرکت دست هام علتش این است
تار گردیده چشم کم سویم
گیسوی من که خوب یادت هست
نیست حالا ولی نمی گویم...
ازدحام و شلوغیِ بازار
ملأ عام و رقص و خوشحالی
دور تا دورم از غریبه پر
حیف جای عمویمان خالی
پرِ خاکستر است رگ هایت
جای سر که تنور روشن نیست
طاقت من زیاد گشته بگو
قصه ی ذبح از قفایت چیست؟
🔸شاعر:
#حسن_کردی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را
وا کن گره يِ موی به هم ریخته ام را
دیگر رمقي نيست به رویت بگشایم
چشم تر كم سویِ به هم ریخته ام را
من فاطمه ی شام شدم خُرده نگیری
لرزیدنِ بازوی به هم ریخته ام را
از مو که مرا بین هوا زجر نگه داشت
دیدند تكاپوي به هم ریخته ام را
آرام کن عمّه تو پس از حرف کنیزی
این خواهر کم روی به هم ریخته ام را
هر تکه ای از زيور من دست کسی رفت
پیدا کن النگوی به هم ریخته ام را
در شام غریبان من آرام بشوئید
خونابه ی پهلوی به هم ریخته ام را
زيبايي دختر يكي اش مويِ بلند است
صد حيف كه گيسويِ به هم ريخته ام را...
🔸شاعر:
#جواد_پرچمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
زلف تو در باد بود و زلف من بر باد رفت
هر چه زیبایی خدای تو به مویم داد....رفت
من سند آورده ام از زجرهای زجر ،حیف
باد با خود برده موهای مرا...اسناد رفت
پا برهنه می دویدم گرچه با قصد فرار
ذهن من ناخواسته تا "انک بالواد..." رفت
از عروسک های من چیزی نمانده پیش من
اکثرش وقت فرار از دست من افتاد رفت
کربلا تا شام ، قطره قطره شمعم آب شد
شعله ی لرزان عمرم شد اسیر باد رفت
چند روزی می شود چیزی نخوردم غیر آب
دخترت کنج خرابه ظاهرا از یاد رفت
قطعه قطعه از من آخر دور شد بابای من
صفر تا صد، کاف و ها و یا و عین و صاد رفت
🔸شاعر:
#مظاهر_کثیری_نژاد
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
در سن سه سالگی ز جان سیر شدم
از پای پُر از آبله دلگیر شدم
از بسکه مزاحمت فراهم کردم
شرمنده ام عمه دست و پا گیر شدم
گفتی که پدر مسافرت رفته و من
صد بار دگر دوباره پیگیر شدم
من بی تو چگونه از زمین برخیزم
باید کمکم کنی ٬ زمین گیر شدم
یک موی سیاه بین گیسویم نیست
سنی نگذشته از من و پیر شدم
از نَسل علی بودنِ من باعث شد
در طیِّ سفر بسته به زنجیر شدم
🔸شاعر:
#سعید_خرازی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
زود می پیچد به هر سو بوی موی سوخته
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سوخته
ردّی از سیلی نمی ماند به روی آفتاب
محو می گردد کبودی های روی سوخته
آبله سر وا کند می سوزد از هر قطره آب
کار آتش می کند آب وضوی سوخته
سعی بیجا می کند وضع گره را کورتر
دست شانه می کَند از ریشه موی سوخته
دامن آتش گرفته سخت می چسبد به تن
دردسر ساز است دفن و شستشوی سوخته
سوخت لبهایت شبیه موی و رویت نیمه شب
تا گرفتی بوسه ای از آن گلوی سوخته
🔸شاعر:
#محمد_رسولی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
گوش طفل مرا ز جا کندی
بی مروّت حیا کن از سر من
دختر تو چگونه راضی شد
که شود پاره گوش دختر من؟
مثل این گوشواره، ای نامرد
بین بازارها فراوان است
تو به انگشت من قناعت کن
قیمت گوشواره ارزان است
چِقَدَر باید التماس کند
چادر دختر مرا بدهید
دست خود را کشیده تا نیزه
به یتیمم سر مرا بدهید
چِقَدَر تازیانه و سیلی
مگر از غصّه هاش بی خبرید
پای او کوچک است و کم طاقت
لاأقل روی ناقه اش ببرید
بسکه از تازیانه ها خورده
سیر گشته، غذا نمی خواهد
وعده تشت را به او ندهید
جز پدر از شما نمی خواهد
وسط شهر هرچه می خواهید
دائماً سنگ بر سرم بزنید
چوبتان را به لب خریدارم
ولی از این سه ساله درگذرید
اینکه در خود خزیده سردش نیست
درد پهلو کشیده خم شده است
با همین قدّ کوچکش امشب
چِقَدَر مثل مادرم شده است
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
هم بازیانم نیستند، امشب کنار بسترم
قاسم، عمو عبّاس، عبدالله، داداش اکبرم
یادت می آید من چقدر آسوده می خوابیدم آن
شبها که می خندید در گهواره ی خود اصغرم؟
امشب ولی بدخوابم و هی خواب می بینم چهل
اسب بزرگ سرخ مو رد می شوند از پیکرم
بر گونه ام جای چهار انگشت می سوزد عمو!
زخم است، تاول تاول است انگشتهای لاغرم
بابا! برای من نخر آن گوشوار نقره را
حالا که هی خون می چکد از گوشهای خواهرم
بابا لبش را بسته و دیگر نمی بوسد مرا
دیگر نمی گوید به من «شیرین زبانم، دخترم»
من دختر خوبی شدم آرام می خوابم فقط
امشب نمی دانم چرا هی درد می گیرد سرم
🔸شاعر:
#پانته_آ_صفایی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini