eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.7هزار دنبال‌کننده
628 عکس
10 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini از روی دلسوزی دهاتی های اطراف تاصبح دور پیکر تو گریه کردند همراه حیوانات صحرا دور گودال باگریه های مادر تو گریه کردند از تکه های چادری بر خاک پیداست بازور خواهر را جدا کردند از تو تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده بر جای دست خواهر تو گریه کردند پیرِ قبیله گفت کی؟سر را بریده در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد چون گیسوی آشفته گشته وضع رگها بر حال و روز حنجر تو گریه کردند دربین پیکرها دوتایش فرق دارد یک پیکری پامال قدری قد کشیده آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود بر اربا اربا اکبر تو گریه کردند نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است پای فرات و باصدای موج دریا بر ساقی آب آور تو گریه کردند پرپشت خیمه مشتی از زنها نشستند بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد ناخواسته جای رباب دست بسته بهر علی اصغر تو گریه کردند از راه زین العابدین آمد صدا زد من صاحب اسرار این گودال هستم بوسه به بوسه پیکرت را شرح می داد آنها همه دور و بر تو گریه کردند فرمود مردم تکه بوریا بیارید باید کنار هم بچینم این بدن را دیدند پیداکرد یک انگشتِ خونین بر دست بی انگشتر تو گریه کردند 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini روزی به پات غم نخورم شب نمی شود این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است "پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند هرگز قفس سرای مودب نمی شود در بارِگاه شاه،یکی جُون می شود هر نوکری،غلامِ مُجَرَّب نمی شود هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی شود این روضه ها ستون بنای تشیُّع است مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود هرکس که صحبت از تو کند..،گریه می کنم دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای مانند گریه بر غم زینب نمی شود قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه هر کار می کنند مرتب نمی شود 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شُهرتِ ماست، مُحِبّانِ اباعبدالله ریزه خواریم، سَرِ خوانِ اباعبدالله نظرِ فاطمه از روزِ اَزَل بر ما بود نامِ ما بوده به دیوانِ اباعبدالله اَشکِ ما از کَرمِ زینبِ او تأمین است تا که هَستیم پریشانِ اباعبدالله "یاعَلی" گفتم و دیدم که علی گفت؛ "حُسین" پدرش رفته به قُربانِ اباعبدالله قَلمِ عَفو کِشیدند به پَرونده ی ما تا نِشَستیم به اِیوانِ اباعبدالله دینِ ما را نَبی آوَرد و حُسین اِبقاء کرد زیر دِینیم و مسلمانِ اباعبدالله مَرگ حَقّ است، ولی در دلِ میدان خوب است کاش باشَم زِ شهیدانِ اباعبدالله مادرم لُقمه ی نانی که سَرِ سُفره گذاشت همه خوردیم به اِحسانِ اباعبدالله جُرعه آبِ خُنَکی خوردم و گُفتَم با اَشک به فَدای لَبِ عَطشانِ اباعبدالله رَفته بودم سَرِ بازار لِباسی بِخَرَم یادَم آمَد تَنِ عُریانِ اباعبدالله عِلَّتِ سوختنِ چوب دَر آتش این است؛ چوبها خورده به دَندانِ اباعبدالله آه از شامِ غریبان، که به صَحرا اُفتاد شُعله بَر دامَنِ طِفلانِ اباعبدالله 🔸شاعر: _______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هرچند فاتح همه ی جنگ ها شدم خیلی میان کوفه اسیر بلا شدم ابروی من شکست سر کوچه ای شلوغ زخمی سنگ بازی این بچه ها شدم همسایه ی قدیمیمان داد زد سرم آزرده از نگاه بد آشنا شدم خیلی سرت مقابل من خورد بر زمین افتاد زیر پا و من از غصه تا شدم پایین نیزه ی تو به من پشت پا زدند دست خودم نبود که از تو جدا شدم ام‌ حبیبه آمد و‌ نشاخت زینبم! من تا نبینمش دو قدم جابجا شدم لب باز کردم‌ و همه کوفه لال شد من‌ ناخدای کشتی کرببلا شدم 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یه جای سالم تو تنت نمونده به قدر یک نگینه انگشتری قافله سالار روی نیزه ها بگو منو داداش کجا میبری غنچه ما رو با سه شعبه چیدن به روی نیزه ها شکوفه بردن باب الحوائجای این عالمو با دست بست سوی کوفه بردن تن تو روی خاک گرم صحرا منو با یک قلب کباب می‌برن من سند آیه تطهیر مو من و سوی بزم شراب میبرن پرده نشین خیمه ی عفاف و میون محملی بی پرده بردن روم نمیشه بگم که کاروانو انگاری که به حرمله سپردن نجف کجاست می خوام شکایت کنم به روی چادرم که پا میذارن حرمت ما رو توی کوفه کشتن که نون و خرما صدقه میارن علی رو باز تو کوفه زنده کردم نهج البلاغه است روی لبهای من تو رو قسم میدم به مادرم که از روی نی با دخترت حرف بزن سرت اگرچه غرق خاک و خونه رو نیزه ها آیه نور شدی تو شکسته شیشه غرور زینب چرا که مهمون تنور شدی تو 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دست منو زنجیر ،فکرش را نمی کردم چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر باحنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو... ...اینقدر باشم سیر ! ، فکرش را نمی کردم مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد آن دستِ پرچم‌گیر،...فکرش را نمی کردم تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم شمشیر بالارفت و پایین آمد و اکبر... مُردم از آن تصویر،فکرش را نمی کردم در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم خیلی شدم تحقیر،فکرش را نمی کردم خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام با اینکه شد تعبیر،فکرش را نمی کردم حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه ای وای از این تقدیر،فکرش را نمی کردم 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها اُسکُتوا گفت‌ و عوالم همگی لال شدند ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها سالها پيش در اين شهر بزرگى مى كرد آه دیگر خبری نيست از آن عزت ها بين اين شهر بنا بود كه مهمان باشد اُف بر اين رسم پذيرايى و اين دعوت ها شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى دست بسته برسى ، مى شكند حُرمت ها دختر پرده نشین علی و فاطمه را نگهش داشته کوفه سرِپا ساعت ها لااقل کاش ابالفضل برایش میماند با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها خارجى زاده كه گفتند دلش سوخت ولى قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها داشت‌ مانند علی خطبه ی غرّا میخواند سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها دست بر شانه ی طفلان حرم میگيرد آنكه خم بود به پايش همه ی قامت ها میدوَد تا كه كسى نانِ تصدّق نخورد آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها شد قبول اُمّ حبيبه! همه نذرى هايش خانمش آمده در كوفه پس از مدت ها اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت تا سرِ نیزه نشین، کرد عیان نسبت ها روز از شدت گرما و شب از سرمایش پوست انداخته بودند همه صورت ها سَر كه افتاد زمين زود برَش داشت رباب چون‌ دگر گير نمى آمد از اين فرصت ها 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini پاگیر ماتمیم..،عقب هم نمی کشیم عمری گذشت و دست از این غم نمی کشیم از بس شبانه دور و بر شمع می پریم باران اشک هم برسد..،نم نمی کشیم ای کشتی نجات! تویی مایه ی حیات ما بی جهت تو را به رُخ یَم نمی کشیم شرط گرفتنِ پرِ شال‌اَت..،طهارت است ما بی وضو که دست به پرچم نمی کشیم سرمایه ای به جز تو اگر سهم ما شود پس می‌دهیم..،حسرت دِرهَم نمی کشیم داغ تو روحِ خامِ گدا را قوام داد هرگز بدون هُرم غمت دَم نمی کشیم عشق تو را همین که چشیدیم..،کافی است نقشه برای سفره ی حاتم نمی کشیم امروز زنده ایم اگر..، کار فاطمه است بی لطف او..، به ماه محرم نمی کشیم ما لطف کرده ایم..، تو را رو نمی کنیم آتش به جان عالم و آدم نمی کشیم ما را کسی نخواست..،فدای سرت نخواست تا با تواییم..،منت همدم نمی کشیم تا آب‌های کُلمَن اطراف صحن هست خود را به سمت چشمه ی زمزم نمی کشیم اندوه دوری‌ از تو بلا شد به جانمان ما از فراق کربُبلا کم نمی کشیم از بعد آن که شمر به زلف تو چنگ زد شانه به هیچ گیسویی،محکم نمی کشیم اوج تحمل دل ما..،نعل تازه است... دیگر به ساربان و به خاتم نمی کشیم 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini اندازه سر تو سرم زخم خورده است مثل تن تو بال و پرم زخم خورده است بعد از غروب روز دهم بین شعله ها هرکس که بوده بین حرم زخم خورده است با زجر و شمر و حرمله ها هم سفر شدن جان بر لبم شده جگرم زخم خورده است باخنجری که شمر گرفته تو را ز من هر کس که هست دور و برم زخم خورده است از بسکه روی نیزه سرت جابجا شده این پلکهای چشم ترم زخم خورده است در آن هجوم سخت و نفس گیر خیزران لبهای مادر و پدرم زخم خورده است 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی یا به دنبال مسلمانی در این اطراف می‌گردی با سکوتت پاسخم را می‌دهی هرچند حق داری خسته‌ای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی خط به خط پیشانی خون‌رنگ تو تفسیر صدها زخم زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی در نگاه تو بعینه می‌توان تاریخ غم را دید من یقین دارم که با یحیی در این غم‌نامه هم‌دردی در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را نیمه‌شب تابیدی و بر دیر ظلمت سایه گستردی شست‌وشو دادی دل آیینه‌ام را، با نگاهی گرم مشکل از دل بود می‌دیدم پر از خاکی پر از گردی   هدیه آوردی برایم یک نفس عطر مسیحا را با دم توحیدی‌ات در من دمیدی زنده‌ام کردی 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini دلی که سوخته جز آه راه چاره ندارد که داغ سوختگان غمت شماره ندارد بیا به دیدن ما خستگان کنج خرابه ببین که شام غریبان ما ستاره ندارد بگو به مردم این شهر شوم خیره نمانند بگو که اشک یتیم حرم نظاره ندارد رقیه آمده و گریه می کند بغل من گلایه می کند از این که گوشواره ندارد گلایه می کند از این که چادرش شده غارت به روی سر به جز این روسری پاره ندارد رباب را چه کنم زیر آفتاب نشسته تمام غصه اش این است شیر خواره ندارد بغل گرفته خیالِ علی اصغر خود را دلش خوش است ولی حیف گاهواره ندارد 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
در سینه ی من دلی پر از جوش گذاشت در کام من از محبتت ،نوش گذاشت اشکی که برای غربتت ریخته ام بر هر چه" گناهِ کرده" سرپوش گذاشت 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بیچارگان به دامن تو پر گشاده اند اعیان ، به خاکبوسیِ پایت فتاده اند جز نوکری به درگه میخانه ی شما کاری بلد نبودم و یادم نداده اند میخواستم که سر به سرکوی تان دهم دیدم سرآمدان سر خود هدیه داده اند خیل عظیم لشکر دلدادگان تان تنها خراب گشته به یک جرعه باده اند آنانکه شهره نزد سماواتیان شدند بر خاک پاک کرب و بلا سر نهاده اند کانون حسرتِ همه ی اهل محشرند آن عده که "بابِ حسین" ایستاده اند این ارث خانوادگیِ دودمان ماست ما را برای خدمتِ این خانه زاده اند مردم اگر جواب سلامی به ما دهند تنها دلیل عزتم این خانواده اند 🔸شاعر: ____ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @Shere_aeini
@shere_aeini از عشق تو شده‌ست، فراقت نصیب من جانم به لب رسید و به‌ سر شد شکیب من لطفی نما، به گوشه‌نگاهی، دوا بده بیمار چشم‌های توام، ای طبیب من گر حرف عشق می‌زنم، آقای من، بدان تنها تویی که معنی عشقی، حبیب من گردد روان سرشک من از دیده‌، آن دمی کاید به یاد، روضه‌ی تو ای غریب من ** خواهر رسید تا به کنارت، چه دید؟! آه... صَلّیٰ عَلَیْکْ، ای مَهِ خَدُّالتَّریب من یک جای سالمی، به همه پیکر تو نیست زینب شود فدای تو، شیب‌الخضیب من انگشتر تو هست، چرا دست ساربان؟! افتاده دست شمر، چرا خاطراتمان؟! 🔸شاعر: ____ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @Shere_aeini
@shere_aeini به نام آنکه دلم را زده به نام حسین که جلد کس نشوم تا که هست بام حسین خوش است اینکه شب جمعه جان دهم از شوق بدون دغدغه در پاسخ سلام حسین غلام همت آنم که زیر چرخ کبود به لطف بند تعلق شده غلام حسین چقدر حال جهان مرا عوض کرده شده است گریه به کام من و به نام حسین برای گریه نبود و به لطف توبه نبود خدا گذشت از آدم به احترام حسین به این امید که یک جمعه عاقبت بدمد به برق تیغ دعا صبح انتقام حسین 🔸شاعر: ____ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @Shere_aeini
@shere_aeini همه محوند، محو عزت ما از گِلِ اولیاست طینت ما کنج عُزلَت برای ما گنج است وه چه سرمایه ای ست عُزلَت ما نگران نیستیم از مردن مرگ ما هست استراحت ما ثروت ما محبت زهراست نرسد ثروتی به ثروت ما نامه هامان نخوانده امضا شد باز راضی نشد به خجلت ما گریه کردیم راهمان دادند بی نتیجه نماند زحمت ما هر کسی پنج روز نوبت اوست با بزرگان گذشت نوبت ما فرصت گریه را به ما دادند بهترین فرصت است فرصت ما همه جا رفت و از تو صحبت کرد هر که بنشست پای صحبت ما تا که در خدمت شما هستیم دیگران میکنند خدمت ما خواستند از دیار تو برویم نه ، اجازه نداد غیرت ما ما اویسیم و آمدیم ، ولی دیدن تو نبود قسمت ما آس و پاست شدیم و با این حال درهمی کم نشد ز قیمت ما شبی از خاک ما گذر کردی مرده را زنده کرد تربت ما حاجت دل شکسته ها گریه است جان زینب برس به حاجت ما روضه داریم روضه‌ی زینب یک سری هم بیا به هیئت ما کربلا ، شام ، هر کجا رفتی یک سلامی بده به نیت ما ما که از هجر ، بال بال زدیم و نیامد کسی عیادت ما 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini به ما تنها اهانت می‌شد ای کاش و جسارت نه! شهادت بود ارث خاندان ما، اسارت نه! نوامیس رسول‌الله در آن خیمه‌ها بودند به آتش می‌سپردم خیمه را، اما به غارت نه! «قَتَلْتُم عِترَتی او اِنْتَهَکْتُم حُرمَتی» یعنی که آیا روضه‌ای هم هست بیش از این عبارت؟ نه! اگرچه آیه‌ی تطهیر بر روی زمین افتاد ولی ای کاش با دستان مشتی بی‌طهارت نه! به دیدار کریم ابن کریمی رفت در گودال نیامد شمر هم با دست خالی از زیارت، نه! دریغا! کشتن شش‌ماهه با تیر سه‌پر در جنگ دل سنگ و نشان ننگ می‌خواهد، مهارت نه! به رزمی نابرابر آبروی خویش را بردند کسی دیده به این اندازه در جنگی خسارت؟ نه! به نرخ گندم ری میوه‌ی قلب نبی را کشت به ابن سعد سودی می‌رسد از این تجارت؟ نه! سرافرازی نصیب سربلندان سر نی شد به دشمن‌ها رسید آیا نصیبی جز حقارت؟ نه! به سمت شهر پیغمبر که آمد کاروان ما بشیر از ما خبر می‌برد، اما با بشارت نه...! حسین‌بن‌علی شمع همیشه روشن دل‌هاست به‌سعی دشمنان خاموش می‌شد این حرارت؟ نه! به لب آوای؛ "اَینَ‌المُنتقِم؟" دارد جهان بی‌تو که دارد اشتیاق دیدنت را، انتظارت نه! 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini حال مرا بپرس از این تازییانه ها دارم ز عشق تو به تن خود نشانه ها بر روی نیزه قاری قرآن مادرم پایان بده به اینهمه شک و گمانه ها تشییع میکنند تو را سنگهای شهر همراه نیزه ها به سر بام خانه ها مثل زبان حرمله بددهن مرا سوزانده است شعله سرخ زبانه ها آیات حق کجا و شراب و قدح کجا قرآن کجا و رقص و نوای ترانه ها یک کاروان بریده و زنجیرها برید جان اسیرها به لب از دانه دانه ها منکه حریف اشک رقیه نمیشوم باید چه داد پاسخ سیل بهانه ها هر روز زخم تازه به روی تو میخورد جانم به لب رسیده زدست جوانه ها رفتی تنور خولی و رفتی به روی نی دارم به سینه حسرت این آشیانه ها گاهی به دست باد و گهی هم به دست شمر خورده گره به موی سر تو ز شانه ها بین من و تو حرف نگفته زیاد هست خاموش گشته زمزمه عاشقانه ها 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini * سفر آغاز شد دریا دلی قصد سخن دارد رسول عشق در زنجیر فکر پر زدن دارد اگر چه شاهدی دارد که جسمی بی کفن دارد برای چشم عالم یوسف او پیرهن دارد سرودن می شود آغاز بانو شور می خواند زنی این داستان را با صدای نور می خواند * چه بسم الله زیبایی نشانده بانویش برلب نمی افتد مسلم با چنین عشقی ز تاب و تب کند روز بداندیشان شهرآشوب را چون شب قیامت می کند در کوفه و شام بلا زینب نگاهش می رود سمت حسین و می کند اعجاز همین جا خطبه خوانی های بانو می شود آغاز * منم زینب، حسین من، اسیر عشق شیرینیت تمام هستی ام باشد بلاگردان آیینت گذشتم از سر دنیا برای حرمت دینت دعایم کن، بمانم در مسیرت، مرغ آمینت چه کردی با دلم دستت، یداللهی تر از موسی به اعجاز تو زینب مانده در این دشت، روی پا * شهادت را علم کردی. اسیران را علمدارم برای لحظه ای این پرچمت را بسته نگذارم خدا قسمت کند، درد و بلایت را خریدارم به آب دیده، گرد از چهره آن ماه بردارم مهیایم نمودی، می روم پیغمبرت باشم هماوازی هماهنگ و هوادار سرت باشم * خیالت راحت این پرچم ز دوش من نمی افتد بدان با اربعینت هم خروش من نمی افتد پیام روشنت، هرگز، ز گوش من نمی افتد حسینم واحسینم از سروش می نمی افتد بمان، ای سایه ی بر سر، کنار زینبت دائم که من دشمن شکن باشم، به هر شهری شوم عازم * منم زینب، تو می دانی؛ دلی پیغمبری دارم به وقت خطبه خوانی من بیان حیدری دارم پی احقاق حقت نطق های مادری دارم خوشم که با سرت در پیش رویم دلبری دارم می افتم از نفس اما نمی افتم ز پا هرگز نباشم روی گردان از تو و حسن القضا هرگز * برای بعد از این تدوین کنم دیوان خونت را به عالم می دهم با خطبه ها درس جنونت را سرپا می کنم این خیمه های سرنگونت را مفسر می شوم انا الیه الراجعونت را من از شور اباالفضلی پرم لبریز احساسم مطیع امر تو، جان برادر، مثل عباسم * خداحافظ برادر، در مکنون خدا در خون دل لیلایی ام گردیده دور قامتت مجنون به من پیغمبری دادی برادر از توام ممنون تمام خطبه هایم نیز باشد با همین مضمون حسینی آمدم رفتم حسینی از سر کویت مرا آزاد می بینی میان بند گیسویت * تمام آبرویم را برایت خرج خواهم کرد اگر جانی بماند پا به پایت خرج خواهم کرد قنوتم را برای کربلایت خرج خواهم کرد دلم را در میان روضه هایت خرج خواهم کرد برادر، هیچ کوتاهی ز زینب سر نخواهد زد اگر صبری بماند، او به محمل سر نخواهد زد * مرا آیینه باران در مسیرت کرده ای جاری به دستم داده ای یک کهکشان خورشید بیداری نمودی از تمام رازهایت پرده برداری خبردارم که از فردای زیبایی خبر داری چه با دل های عالم می کنی، فردا و فرداها دل و دین می بری از آسمان و دشت و دریاها * دمشقی را پس از مشق سکوت آزاد می سازم تمام شهر را لبریز از فریاد می سازم شب این شام را ویرانه از بنیاد می سازم پس از این هر دل آماده را آباد می سازم دفاع از حرم را با جوانان می کنم تصویر کجا خواب حرامی در حرم ها می شود تعبیر * حسینی های بعد از این، مکرر عشق می ورزند اذان گویت شوند و مثل اکبر عشق می ورزند به یاد کربلا سنگر به سنگر عشق می ورزند سری دارند و در راه تو بی سر عشق می ورزند همین عاشق ترین ها قاسمت را مقتدا گیرند به سمت کربلایت با نماز عشق می میرند * پس از این کربلا، کرب و بلاها شکل می گیرند چه عابس ها که با احساس در این راه می میرند اسیری هم که باشد مثل ما شیری به زنجیرند مسلح با سلاح نور و با آهنگ تکبیرند مسلم شور عاشورایی ات پایندگی دارد محرم بیش از این ها بعد از این بالندگی دارد * زمان روضه خوانی شد، شدم کرب و بلایی تر فراز ناقه، بی هودج، نشستم بر روی منبر تویی امن یجیب من که با عشقت شدم مضطر نما تایید خواهر را بر اوج نیزه ها با سر به چوب خیزران دادی لبت ای آیه الکرسی مدام از روی نی از خواهرت احوال می پرسی * خدا قوت برادر پای بند من شدی در راه هلال من چه می بینم به روی چهره ات ای ماه نمی سازی چرا ما را از آن راز تنور آگاه چه صبری داده ای بر زینب دل خسته یا الله به شاعر می شود لطفی کنی تا زائرت باشد اگر برگشت، برگردد و بهتر شاعرت باشد * 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم دستی به سوی آب، بی گریه نبردم مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم با هر بهانه مجلس روضه گرفتم خانه به خانه مجلس روضه گرفتم اشک ربابه در وجودم آتش افروخت هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند دستان عمه زینبم را تا که بستند نامردهاخیلی غرورم را شکستند مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام گفتم به شاگردان خود، الشام الشام یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد از پیرزن های یهودی چنگ می خورد از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم من کشته ی بزم شراب و خیزرانم شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه این زخم ها، آثار جنجال است با ماست یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست سوزاند داغش تا دم آخر دلم را ناله کشیدم از درونم واحسینا 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تمام عمر خود، آزار دیدم جهان را بر سرم آوار دیدم عزیزانِ خدا را خوار دیدم میان مجلس اغیار دیدم چهل منزل که نه، عمری حزینم چهل سال است من چله نشینم شبانه روز، یاد اربعینم همیشه چشم خود، پُربار دیدم کنارِ گریه دوشادوش ماندم فقط خیره شدم، خاموش ماندم گمانم ساعتی بیهوش ماندم همینکه آب، بالاجبار دیدم شده اشکم روان، با که بگویم غمِ هفت آسمان با که بگویم ازین داغ گران با که بگویم حرم را بر سرِ بازار دیدم الهی که زنی مضطر نماند میان کوچه، بی یاور نماند اگر هم ماند، بی معجر نماند خودم این درد را ناچار دیدم ازین غصه گریبان می دهم چاک میان خنده های قوم ناپاک عقیله عمه ام را بر روی خاک... به زیر کعب نی، بسیار دیدم نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه نرفت از خاطر من، حرمله... نه از آن ملعون غمی دشوار دیدم مداوا کرد چشم تار ما را تسلا داد قلب زار ما را خدا خیرش دهد، مختار ما را سر شمر و سنان بر دار دیدم رباب و گریه اش... ای داد، ای وای صدای گریه ی نوزاد، ای وای کشیدم از جگر فریاد ای وای... پرِ گهواره را هر بار دیدم نمی دانم، گمانم خواب بودم میان خیمه ها بی تاب بودم مریض اما پیِ ارباب بودم به حال زار، داغ یار دیدم به روی سینه اش دیدم دویدند تنش را سمت گودالی کشیدند سرش با خنجر کندی بریدند خودم دیدم، اگرچه تار دیدم بمیرم عاقبت انگشترش را لباسِ دستباف مادرش را عبا، عمامه ی پیغمبرش را میان دکه ی تجار دیدم 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini منی که آسمان خاک رهم بود تمام هستیم زیر و زبر شد تمام مردها رفتند اما نصیب من فقط خون جگر شد اگر چه نیمه جان بودم پدر جان ولی خیلی بجانت راه رفتم برایم باورش سخت است اما کنار قاتلانت راه رفتم میان نیزه داران حرامی کجا آخر مجال خواب میشد بروی ناقه ی رم کرده بودم تکان میخورد و پایم آب میشد نمک نشناس های شهر کوفه به اشک چشم عمه خنده کردند به ما خرما و نان خیرات دادند مرا پیش سرت شرمنده کردند میان حلقه دستم جا نمیشه نمیدانم چرا بازش نکردند گل اتش سرم افتاد بابا ولی عمامه را بازش نکردند همه بر بام خانه جمع بودند امان از اتش و از دود در شام در آن اوضاع سهل ساعدی دید تمام چکمه ام خون بود در شام میان مجلس یک عده عیاش توان خویش را از دست دادیم همه بر صندلی هاشان نشستند ولی ما چند ساعت ایستادیم نمیخواهم بدانی اصلا از کاخ نمیخواهم بدانی اوج غم را که من بر هیچکس حتی تو بابا نگفتم روضه ناموسیم را 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عالم مريد اوست كه پير مراد بود زين الموحدين شد و زين العباد بود با غصه ها قرين شد و يعقوب گريه شد از كربلا به روى دلش غم زياد بود با دست بسته در پى هجده سر به نى آواره بين كوفه و شام و بلاد بود تا لحظه ى شهادت او روضه اش فقط "يك جرعه آب بر لب عطشان نداد" بود يك لحظه هم ز خاطر آقا نمى رود زلفى كه روى نيزه در آغوش باد بود عارض بر او تبى شده و سد راه كرد عباس شاهد است كه مرد جهاد بود 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini می نشیند تا زمین با آسمان دور و برت میشود سرشارِ آهی بیکران دور و برت بوسه برمیدارد از خاک مزارت آفتاب میدهد از غربتت آهسته جان دور و برت میرسد بر گوش، از گلدستهٔ اینجا اذان نیست یک گلدستهٔ غرقِ اذان دور و برت جای زائر، جای خادم، جای ایوان و رواق داشتی ایکاش قدری سایه بان دور و برت پاکسازی میشود از فتنهٔ وهابیت میشود با شیعیان امن و امان دور و برت میشود حک در محرّم «یاعلی بن الحسین(ع)» بر ضریحی که می آید روضه خوان دور و برت دور قبرت می نشیند میکشد با گریه آه یادِ آن ساعت که گریان شد جهان دور و برت بی عمو عباس(ع) جانِ کاروان آزرده شد داشتی جای پدر، شمر(لع) و سنان(لع) دور و برت یاد آن بازار شام و لحظه ای که بعدِ سنگ از فراز بام ها می ریخت نان دور و برت گریه میکردی و عمری قلبت از جا کنده شد بسکه پُر بود از صدای خیزران دور و برت! 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود صحیفه‌ای که سراسر شعور و شیدایی‌ست حدیث سلسله گیسوی آشنایش بود گرفته بود صبورانه صبر را در بر همیشه آینه مجذوب سجده‌هایش بود حدیث تشنگی و آب را مپرس از او که عهدنامۀ عُشّاق کربلایش بود اگر چه آب روان بود مَهر مادر او چه شد که آینه‌گردان غصه‌هایش بود چگونه لب بگشاید به یک تبسم سبز کسی که حادثه‌ای سرخ پابه‌پایش بود 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini