#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
من ولی الله اکبر هستم
پنجمین حجت داور هستم
باقر آل پیمبر هستم
از ستم طایر بی پر هستم
همه دیدند ز من مهر و وفا
باز کردند به من ظلم و جفا
گر چه از زهر به خود پیچیدم
کس نداند که چه غم ها دیدم
از غم کودکی ام پاشیدم
همه شب تا به سحر نالیدم
گر به هم ریخته اعضایم شد
قاتلم،دیده ی بینایم شد
طفل بودم که اسارت دیدم
خیمه ها را همه غارت دیدم
من چهل روز حقارت دیدم
عمه را بزم جسارت دیدم
بزم می بود لعینی برخاست
دختری را به کنیزی میخواست
غنچه ها را همه پرپر دیدم
بر سر نی،سر اصغر دیدم
چادر پاره ی خواهر دیدم
دم کاخ یزید،سر دیدم
خاکها زخم رخش پوشیدند
سر او را به زمین کوبیدند
رفتم از یاد و نرفته از یاد
همه ی زندگی ام رفت به باد
تا که همبازی ام از ناقه فتاد
زجر آمد ز ره و زجرش داد
لگدی زد به تن او که خداش
نکند قسمت کافر ای کاش
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
آن روزهایِ شعله ور یادم نرفته
دستان تب دارِ پدر یادم نرفته
دریا همان نزدیکی اما تشنه بودیم
بیتابی و چشمانِ تر یادم نرفته
شش ماهه را تیر سه شعبه بُرد با خود
داغِ عجیب ِ این خبر یادم نرفته
گهواره را بردند بعدِ گوشواره
هول و وَلایِ دور و بر یادم نرفته
افتاد خیمه دستِ یک عدّه حرامی
آن لحظهٔ پر دردسر یادم نرفته
بعد از جسارت ها اسارت ها کشیدیم
یک تکه نانِ مختصر یادم نرفته
یکریز در آغوش عمه بغض کردیم
زخم زبانِ رهگذر یادم نرفته
یک گوشه خوابید و صدایش درنیامد
اشک رقیه(س) تا سحر یادم نرفته
دیدم به عینه روضه ها را پیشِ چشمم
لحظاتِ تلخِ آن سفر یادم نرفته!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
وقتی که زهر کینه ز زین تا جگر رسید
انگار قصّه ی غم عمرش به سر رسید
از سوز زهر ناله ی جانکاه می کشید
از فرط تشنگی چِقَدَر آه می کشید
او سروِ دانشی ست که قدش خمیده است
خود را به کنج حجره به زحمت،کشیده است
پروانه ای که پر زدنش فرق می کند
شمعی که شکل سوختنش فرق می کند
حالا به یاد خاطره ها گریه می کند
با یاد داغ کرببلا گریه می کند
او امتداد غُصّه ی فردای کربلاست
همبازی سه ساله ی صحرای کربلاست
دریای غیرت و غضبش پر تلاطم است
بین تمام قافله او مرد دوم است
او آشنای هق هق اشک شبانه هاست
زخمیِّ دست سلسله و تازیانه هاست
طفل آمده ولی چِقَدَر پیر گشته بود
بی جان و خسته از غل و زنجیر گشته بود
با آبله ز پای خودش کار می کشید
مثل رقیّه از کف پا خار می کشید
انگار زهر تازه تری از جگر گذشت
تا غصه های بی حد شام از نظر گذشت
او دیده با چه سختی و آزار برده اند
ناموس شاه را،سر بازار برده اند
او دیده شامیان حرامی،دریده اند
او دیده معجر از سر عمه کشیده اند
او دیده رقص مستی بزم شراب را
او دیده خیزران و لب آفتاب را
با یاد صحنه ای،جگرش پاره پاره شد
حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم
رسیده ای به سرانجام ماجرا مسلم
علی ندیده وفا از اهالی این شهر
نشسته ای به امید وفا چرا مسلم؟
نماز مغرب اگر صدهزارتا باشند
دوباره یک نفری موقع عشا مسلم
دوچشم مردم این شهر کور خواهد شد
اگر اشاره کند برقی از طلا مسلم
ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی
امید نیست به این قوم بی حیا مسلم
شب نجات تو از دست شبه مردان است
هزار شکر که دیگر شدی رها مسلم
نمانده راهی و تو بی پناهی و باید
فقط بلند کنی دست بر دعا مسلم
رسیده ای به سرانجام و حیله ی کوفی
ببین خیال تو را برده تا کجا مسلم
اگر چه از سر دارالعماره می افتی
سرت نمی رود اما به نیزه ها مسلم
هزار شکر خدا را دگر نمی ماند
تن تو روی زمین زیر دست و پا مسلم
ولی قرار شده تشنه لب شهید شوی
به احترام لب شاه کربلا مسلم
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
بالای بام از دور میبینم
از اولین غم تا به آخر را
در اشکهایم کاش میدیدی
این صحنههای گریهآور را
از دور میبینم که میآیی
اهل و عیالت حالشان خوب است
دارد رباب از ذوق میخندد
دید اولین دندان اصغر را
سجادهات را پهن کرد و گفت
«بابا رقیه دوستت دارد»
چادر نمازش را سرش کردی
اکبر که گفت اللهاکبر را
دارد سکینه آب مینوشد
اصحاب و اهل خیمهگاهت هم
سیرابها بعدش دعا کردند
در لشکرت سقای لشکر را
دور سرت هر لحظه میگردد
پروانهی شمع وجود تو
میبینم اشک شوق زینب را
تا سیر میبیند برادر را
این دلخوشیها را نگیر از خود
با آمدن در سرزمینی شوم
از خیر کوفه بگذر و برگرد
از اهل خیمه دور کن شر را
اینجا بهارش هم زمستان است
از ساقه میبُرّند گلها را
برگرد، این مردم تبر دارند
بر پیکرِ خود حفظ کن سر را
دلشوره میآید سراغ من
با دیدن چشمِ حرامیها
حالا که میآیی نیاور پس
همراه خود ناموس حیدر را
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
شبیه ابر بهاری به ناله می بارم
صدای قافله ات را به گوش دل دارم
شنیده ام که مسیرت عوض شده داری
به سمت کرب و بلا می روی و می باری
کنار اکبر و عباس و قاسمت بودی
چقدر دل نگران محارمت بودی
به چشم می خورد از دور نیزه ها انگار
به پای زینبت افتاده لرزه ها انگار
به دشت کرب و بلا بوی سیب می پیچد
صدای ناله و آهی غریب می پیچد
حذر کن از سفر کربلا بیا برگرد
ببین سکینه و حال رقیه را برگرد
سه شعبه های مهیبی برایت آوردند
چه نیزه های عجیبی برایت آوردند
چه نقشه های پلیدی کشیده اند اینها
برای پیرهن پاره یوسف زهرا
سرت حواله ی سر نیزه ها در این صحرا
تنت به نعل ستوران مقطع الاعضاء
زدند بر تن تو با هزار و صد حربه
جدا شده سر تو با دوازده ضربه
چه شد که این همه از هم تنت گسست اینجا
چقدر روی زمین استخوان شکست اینجا
🔸شاعر:
#مسعود_اکثیری
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_باقر
تسلیت صاحب شیعه که غمی دیگر شد
برگ مژگان ملائک ز سرشکش تر شد
بسکه بر ساقهی گل ریخت عدو زهر جفا
پنجمین گل ز گلستان علی پرپر شد
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
همیشه تا که بود بر لب مَلَک تهلیل
هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل
درود باد به اوّل شهید راه حسین (علیه السلام)
سلام باد به اوّل قتیل نسل خلیل
مؤیّد پسر فاطمه، معلّم عشق
محرّم آور ذی الحّجه، مسلم بن عقیل
امیر کشور دل، نایب امام حسین
که سیدالشّهدا می کند از او تجلیل
به خط عشق و وفا و شهادت و ایثار
پیام اوست طریق و قیام اوست دلیل
چنانکه شعله برای خلیل گل گردید
گنه شود به ثواب از محبّتش تبدیل
ز اوج طبع ریاضی به مدح او بیتی
نزول یافت به طبعم چو آیۀ تنزیل
چه شعر نغز و لطیفی، سزد که از این بیت
شود دو مصرع ترجیع بند من تکمیل
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم ابن عقیل»
زهی به مسلم و ایمان و عشق و ایثارش
که چشم دوخته عیسی به چوبۀ دارش
دو دست بسته به بازار کوفه می بینم
هزار یوسف مصری اسیر بازارش
اگر چه در دل شب سر نهاد بر دیوار
بود تمامی خلقت به ظل دیوارش
دمی گریست برای حسین دیدۀ او
که سیدالشهدا خنده زد به رخسارش
کسی که طاعت او طوع گردن ملک است
کنار کوچه، شب تیره، طوعه شد یارش
ز سیّدالشّهدا لحظه ای نشد غافل
گواه من شب تاریک و چشم بیدارش
نه بر محمّد خود داشت غم نه ابراهیم
نه بیم داشت ز فردا و آخر کارش
هماره دیدۀ او می گریست بر زینب
که می زنند در این شهر، سنگ بسیارش
خدا کند که به دامان مسجد کوفه
گلاب اشک فشانم به پای زوّارش
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم ابن عقیل»
گلوی تشنه چو جا بر فراز بام گرفت
به زیر تیغ ز دست رسول، جام گرفت
سلام داد، ولی ظهر روز عاشورا
ز سیّدالشّهدا پاسخ سلام گرفت
هنوز واقعۀ کربلا نیامده بود
که او اجازۀ جانبازی از امام گرفت
شهادت شهدای قیام عاشورا
ز خون مسلم از آغاز انسجام گرفت
درود ما به قیام حسینی اش بادا
که نسل خون و شرف درس از این قیام گرفت
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم ابن عقیل»
امیر کوفه که یک آسمان جلالت داشت
ندانم از چه به صورت غبار غربت داشت
به کوفه وارث یک کربلا مصیبت بود
کسی که در دل خود یک جهان محبّت داشت
درون خانۀ هانی نکشت دشمن را
ز بس وفا و جوانمردی و مروّت داشت
نهان ز مردم کوفه لبش به هم می خورد
در آن سیاهی شب با حسین صحبت داشت
ز خردسالی خود در مدینه چون عباس
به سیّدالشّهدا الفت و ارادت داشت
از آن زمان که به دوش عقیل جایش بود
همیشه یوسف زهرا به او عنایت داشت
قسم به حال خوش آخرین نماز شبش
نماز با او، او با نماز الفت داشت
میان آن همه دشمن گریست بهر حسین
به اشک او قسم، او گریۀ ولایت داشت
کنار تربت او می شنید گوش دلم
دو مصرعی که به حق یک جهان ملاحت داشت
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم ابن عقیل"
چو خواست تر شود از آب، کام عطشانش
برون ز دُرج دهان ریخت دُّر دندانش
سخن ز حنجر خشک حسین میگوید
دهان غرقه به خون و گلوی عطشانش
کشیده شد بدن بی سرش به خاک زمین
تو گوئی آنکه ندانست کس مسلمانش
پس از گذشت زمان ها به گوش جان همه
رسد ز خانه طوعه صدای قرآنش
روا نبود که با دست کفر کشته شود
کسی که ثانی عباس بود ایمانش
قسم به فاطمه هرگز نمیرود نومید
کسی که دست توسل زند به دامانش
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم ابن عقیل»
قسم به آن شب و آن رازهای پنهانی
قسم به چشم تو هنگام اشک افشانی
قسم به همت و ایثار و غیرت طوعه
قسم به عزم تو و رادمردی هانی
قسم به خون گلوی دو ماه پارۀ تو
به اشک نیمه شب آن دو طفل زندانی
تو روی بام و دو طفلت کنار شط فرات
غریب تر ز شهیدان شدید قربانی
جسارتی که پس از مرگ شد به پیکر تو
روا نبود به جسم یهود و نصرانی
بریدن سر مهمان و دعوی اسلام
هزار مرتبه نفرین بر این مسلمانی
چه می شود که به قبر تو و دو فرزندت
کنم به اشک دو چشمم گلاب افشانی
هماره تا که سخن بر لب است (میثم) را
به این دو مصرع زیبا کند ثناخوانی
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم ابن عقیل»
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
سفیر مملکت دلبرم مرا بکُشید
بجای دلبر مه پیکرم مرا بکُشید
بجرم غیرت اگر قطعه قطعه ام بکنید
بجان بلای جهان میخرم مرا بکُشید
یزید حکم قتالم نوشته مرگش باد
فدای مکتب پیغمبرم مرا بکُشید
من و شکستن پیمان عاشقی، هیهات
به خاندان علی نوکرم مرا بکُشید
در این محاربه مسلم کجا و مرگ کجا
که پیش مرگ علی اصغرم مرا بکُشید
شما که تیغ به کشتار عاشقان بستید
کنون من از همه عاشقترم مرا بکُشید
حسین فاطمه تحسین کند مرامم را
اگر به نیزه ببیند سرم مرا بکُشید
خوشم که سیف بنی هاشمم لقب دادند
که داده شیر شرف مادرم مرا بکُشید
مقام قدس ابوالفضل برتر است از من
غبار مقدم آن سرورم مرا بکُشید
به من گریسته قبل از ولادتم طاها
چو مرغ سوی جنان میپرم مرا بکُشید
غریب شهر بلا قاصد تولّایم
جدا کنید سر از پیکرم مرا بکُشید
منافقان که به دل کینه علی دارید
من آن غلام در حیدرم مرا بکُشید
قسم به دوست مرا خوفی از شهادت نیست
کجاست مرگ دهد ساغرم مرا بکُشید
عطش بریده امانم ولی نخواهم آب
چرا که مشتری کوثرم مرا بکُشید
علی الصّباح امامم به کوفه می آید
به زیر پای همان رهبرم مرا بکُشید
🔸شاعر:
#استاد_ولی_الله_کلامی
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین
همه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسین
باورم نیست که آواره شدم در این شهر
نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر
تو نبودی که ببینی چه شبی سر کردم
تا سحر گریه به تنهایی حیدر کردم
باورم نیست که آواره ی صحرا شده ای
باورم نیست که تو یکه و تنها شده ای
کاش اینجا نرسی، کوفه پر از نیرنگ است
کوچه هاشان همگی مثل مدینه تنگ است
رفته از کف همه تاب و توانم چه کنم
نامه دادم که بیا، دل نگرانم چه کنم
نگرانم نکند زینبت اینجا برسد
تو نباشی و خودش بی کس و تنها برسد
چقدَر نقشه شوم است که در سر دارند
نکند دخترکان معجر نو بر دارند
وعده زیور و خلخال به هم می دادند
وعده غارت گودال به هم می دادند
نگرانم چه کنم، پیرهنت را بردار
آه آقای غریبم کفنت را بردار
چند تا مشک پر از آب بیاور حتما
آه لب تشنه شدم، آب ندادند به من
کوفه در فکر اسیرند چه بد خواهد شد
خیزران دست بگیرند چه بد خواهد شد
کوفه از قهقه ی حرمله ها سرمست است
کمر قتلِ غریبانه ی مهمان بسته است
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
ای که به غربتِ شب بر من تویی ستاره
از من به سر دویدن از تو به یک اشاره
جان من و دوطفلم نذر تو باد صد بار
یک دم اگر ببیند مسلم تو را دوباره
قصابهای کوفه چون فصلِ عید قربان
آورده اند انگار بر جسم من قناره
این چشمها که دیدم خشکیده از محبت
بر جان اصغرت کن فکری به راه چاره
این دستها به غارت بران چو تیغشان است
از گوش دخترانت بردار گوشواره
ترسم از آن دمی که بر خاک چون فتادی
قاتل کشد چو خنجر زهرا کند نظاره
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
پسرفاطمه افتاده ز پا یاور تو
پیکرم باد به قربان سر و پیکر تو
با تو اینقدر بگویم که دگر کوفه میا
می زند موج؛دورویی،نشود باور تو
کوچه هایش چقَدَر مثل مدینه تنگ است
بود ذکر لب من نام خوش مادر تو
جان زینب تو میا کاش ز ره برگردی
بیم دارم به اسارت برود خواهر تو
بعد تو نیّت این کوفی بی دین این است
که بریزند به خیمه به سرِ دختر تو
مثل تسبیح که پاره شود ازهم آقا
ترسم آن است بریزد به زمین اکبر تو
قصد دارند بخندند به زانو زدنت
قصدشان است ببینند دوچشم تر تو
خولی از بهر سرت نقشه کشیده برگرد
قصد دارد که به خورجین بگذارد سر تو
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
______________________________.
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#عرفه #یوم_الترویه #مناجات_عرفه
@shere_aeini
دوباره آمده ام ، بنده ای گنهکارم...
تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم...
قبول کن عملم را ، بضاعتم این است
قبول دارم همیشه وبال و سَربارم...
ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره ی عشق
شبیهِ ابر ، برای حسین میبارم...
حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین
خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم
قسم به خونِ گلوی حسین ، یا اللّٰه!
ببخش معصیتم را ، ببخش رفتارم
اگر حسین نباشد ، کجا رَوَد دلِ من؟
که بی وجودِ گل فاطمه ، گرفتارم
میان روضه دلم میرود همان جا که ،
دو دست بر کمرش گفت : «ای علمدارم...
بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است
بلند شو نفسم ، ای همه کس و کارم
بلند شو ، کمرم تیر میکشد عباس...
ببین که خنده کنان ، میدهند آزارم!
صدای خواهرم از خیمه میرسد بَر گوش
که ناله میزند: عباس... میر و سردارم»
🔸شاعر:
#پوریا_باقری
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#عرفه #مناجات_امام_زمان
@shere_aeini
هر سال عرفه دلم میگیره
از هجر تو دم به دم میگیره
آشفته و بیقرار و خسته
بازم دلامونو غم میگیره
توی شب غم سحر نیومد
امید چشای تر نیومد
بازم منم و چشم انتظاری
خورشید من از سفر نیومد
دلتنگیمو جمعهها میارم
تو محراب جمکران میبارم
اما همه آرزومه آقا
آخر رو پای تو سر بذارم
لب تشنه ولی تشنهی نورم
احساس میکنم که از تو دورم
باشه دل من شبیه سنگه
اما برا تو سنگ صبورم
دلخستهام از فراق و غربت
کاشکی دعاهام بشه اجابت
کاشکی یه شب جمعه بیائی
در سایهی تو بریم زیارت
وقتی تو حرم قیامتیه
وقتی که شب زیارتیه
آتیش میگیره دل از فراقش
سهم دل من بیطاقتیه
بیتاب بهشت عالمینم
در حسرت بینالحرمینم
دلتنگ طواف کربلا و
دلتنگ زیارت حسینم
روضه میگیره بوی گل یاس
قلبم میشه غرق شور و احساس
وقتی میشه حرف لب تشنه
دل پر میزنه تا کفالعباس
🔸شاعر:
#یوسف_رحیمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#عرفه #مناجات_عرفه
@shere_aeini
لبیک که در دل عرفات است و منایم
لبیک که از خویش نمودند جدایم
لبیک که سر تا به قدم محو خدایم
لبیک که امروز ندانم به کجایم
پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم
گه در جبل الرحمه و گه مسجد خیفم
آن وادی سوزنده که دل راهسپارش
پیداست دو صد باغ گل از هر سرخارش
دارند همه رنگ خدائی زعبارش
هر کس به زبانی شده همصحبت یارش
قومی به مناجات و گروهی به دعایند
از خویش سفر کرده در آغوش خدایند
این جا عرفات است و یا روح من آن جاست
هم شده آتشکده هم دیده دو دریاست
پای جبل الرّحمه یکی زمزمه بر پاست
این زمزمه فریاد دل یوسف زهراست
این سوز حسین است که خود بحر نجات است
می سوزد و مشغول دعای عرفات است
دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود
ما غافل و در وادی مشعر خبری بود
در محفل حجاج صفای دگری بود
اشک شب و حال خوش و سوز جگری بود
هر سوخته دل تا به سحر تاب و تبی داشت
اما نتوان گفت که مهدی چه شبی داشت
ای مشعریان دوش به مشعر که رسیدید
آیا اثر از گمشدهۀ شیعه ندیدید؟
آیاد دل شب نالۀ مهدی نشنیدید
آیا زگلستان رخش لاله نچیدید؟
آن گمشده مه تا به سحر شمع شما بود
دیشب پسر فاطمه در جمع شما بود
امروز به هر خیمه بگردید و بجوئید
گرد گنه از آینۀ دیده بشوئید
در داخل هر خیمه بگردید و بجوئید
یابن الحسن از سوز دل خسته بگوئید
شاید به منی چهرۀ دلدار ببینید
از یار بخواهید رخ یار ببینید
امروز که حجاج به صحرای منایند
از خویش جدایند و در آغوش خدایند
لب بسته سراپا همه سرگرم دعایند
در ذکر خدا با نفس روح فزایند
کردند پر از زمزمه و ناله منی را
یک قافله بگرفته ره کرب و بلا را
این قافله از عشق به جان سلسله دارند
این قافله با قافله ها فاصله دارند
این قافله جا در دل هر قافله دارند
این قافله تا مسلخ خون هر وله دارند
این قافله تا کعبۀ جان خانه بدوشند
از خون گلو جامۀ احرام بپوشند
هفتادو دو حاجی همه با رنگ خدائی
از مکه برون گشته شده کربلائی
از پیر و جوان در ره معشوق فدایی
جسم و سرشان کرده زهم میل جدائی
اصغر که پدر بوسه زند بر سرو رویش
پیداست شهادت زسفیدی گلویش
خیزید جوانان که علی اکبرتان رفت
ریحانۀ ریحانۀ پیغمبرتان رفت
از مکه سوی کرب و بلا رهبرتان رفت
گوئید به اطفال علی اصغرتان رفت
ای اهل منا شمع دل ناس کجا رفت
از کعبه بپرسید که عبّاس کجا رفت
ای اهل منی کعبه پر از نور و صفا بود
دیروز حسین بن علی بین شما بود
سیلاب سرشکش به رخ و گرم دعا بود
از روز ازل کعبۀ او کرببلا بود
امروز به هجرش همه گریان بنشینید
فردا سر او را به سر نیزه ببینید
در مکّه بپرسید ز زن های مدینه
زینب به کجا رفت کجا رفت سکینه
کلثوم چرا ناله برآورده ز سینه
کو دختر مظلومۀ زهرای حزینه
ای دخترکان یکسره با شیون و ناله
خیزید و بپرسید کجا رفته سه ساله
زین قافله روزی به مدینه خبر آید
کرببلا و بلا زینب خونین جگر آید
با آتش هفتادو دو داغ از سفر آید
از منبر و محراب نبی ناله برآید
تا حشر از این شعله بلرزد دل (میثم)
تنها نه دل (میثم) جان همه عالم
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#عرفه #مناجات_عرفه #مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا
کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا
ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو
گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا
همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو
دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا
شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات
صداى روضه شما را کشیده تا اینجا
یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد
نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا
حسین گفتن ما مسلمیه هر سال
نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا
صداى پاى محرم به گوش مى آید
حسین قافله ها را کشیده تا اینجا
بنى گفتن یک مادرى شب جمعه
چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا
سخن ز موى پریشان زینب کبرى
امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا
به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت
کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا
ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش
که نامه هام شما را کشیده تا اینجا
عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است
دگر زمانۀ آوارگى ارباب است
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#عرفه #مناجات_امام_حسین
@shere_aeini
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی
که شدی "ساحل امن من و کشتی نجاتم"
باز از فرط عطش خشک شده کام من،آری
تشنه ام؛تشنه ی لبهای عطش ناک فراتم
باید احرام ببندم به طواف حرم تو
من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم
با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری
مات و مبهوت نمایان شدن جلوه ی ذاتم
با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم
باز گریان تماشای قتیل العبراتم
🔸شاعر:
#سیدعلیرضا_شفیعی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#عرفه #مناجات_عرفه #امام_حسین
@shere_aeini
دلم از غیر شما میل جدایی دارد
پر و بالی بدهی شوق رهایی دارد
لحظه ای رخ بنما ، در عوضش جان بستان...
عالم عشق، عجب حال و هوایی دارد!
سر کوی تو ، گدا هر که شد ، آقایی کرد
هر که شد بی سر و پایت ،سر و پایی دارد!!
روز محشر همه ی مدعیان می بینند...
که غلام در این خانه ، چه جایی دارد!!
دست بر سر مکن اینقدر مرا با مرهم
طالب زخم چه حاجت به دوایی دارد!
اجلم را نرساند گنهم ... دل با تو...
وعده ی یک سفر کرب و بلایی دارد!
ای خوشا روزی هر کس عرفه پیش شماست
صحن بین الحرمینت چه صفایی دارد
دل اگر دل بشود ؛ هر قدمش با آقا...
روضه ی دست و علم شور و نوایی دارد!
سر از کاسه شکسته شده دیگر آخر...
بین این پارچه ، بر نیزه چه جایی دارد؟؟!!!
آنطرف جسم به همراه زره غارت شد...
این طرف خواهرش انگار دعایی دارد...
ای خدا بر گره معجر من رحمی کن
حرمله دیده ی تیز و بی حیایی دارد!!
🔸شاعر:
#حبیب_نیازی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#عرفه #مناجات_امام_زمان
@shere_aeini
آخر نشد شبیه شهیدان دعا کنم
با ناله های خویش دلت را رضا کنم
احرام بسته اَت نشدم مثل حاجیان
دل را چگونه با عرفه آشنا کنم
ای کاش مَحرم جَبَل الرحمه اَت شوم
تا در رکاب آیم و در خون شنا کنم
تَرویه چیست روز گرفتاری شماست
کاش ای غریب درد شما را دوا کنم
یک عمر از عطای تو حاجت روا شدم
روزی رسد که حاجتتان را روا کنم
آخر گدای سامره مَرد خدا شود
یعنی به جای غیر ، شما را صدا کنم
آقا منم غلام سیاه سپاه تو
ناقابل است جان من ، اما فدا کنم
آنانکه بر علیه تو شمشیر بسته اَند
با اذن تو سر از تن آنها جدا کنم
هرگاه تو اجازه دهی می زنم به خط
کز مشرکین برائت خود بر ملا کنم
عمری است ، من که گریه کنِ بی کفن شدم
حیف است بهر خود کفنی دست و پا کنم
با روضه های قافله دل های خسته را
ارباب اگر اراده کند ، کربلا کنم
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#عرفه #مناجات_امام_زمان #امام_حسین
@shere_aeini
تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا مي گيره
دلم هوايي مي شه و بونۀ آقا مي گيره
اين روزايي كه دم به دم غريبي رو حس مي كنم
با گريه ياد غربت عزيز نرگس مي كنم
تا كه بياي تو از سفر تا كه ببيني حالمو
نذر نگاهت مي كنم اين اشكاي زلالمو
ميون طوفان غمت شكسته بال و پر من
كاشكي بياي پا بذاري به روي چشم تر من
كوچه رو صبح جمعه ها هم نفس بوي گلاب
با مژه جارو مي زنيم با اشكامون مي پاشيم آب
كاشكي بياي و سوغاتي برام بياري بوي سيب
يا كه يه مهر و تسبيح از تربت ارباب غريب
كاشكي بياي برامون از تشنگي و آب بخوني
بياي رو منبر بشيني روضۀ ارباب بخوني
مسلميه دم بگيري با گريه و شور و نوا
بياي و با هم بخونيم "حسين من كوفه نيا"
كوفه نيا كه اينجاها قحطي آبه به خدا
حرمله چشم انتظار طفل ربابه به خدا
اينجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند
با كعب ني منتظر رقيۀ سه ساله اند
همه با فكر انتقام روز مي كنن شباشونو
نعلاي تازه مي زنن تموم مركباشونو
رو خاك گرم كربلا سه روز مي مونه پيكرت
خورشيد نيزه ها مي شه اينجا سر مطهرت
🔸شاعر:
#یوسف_رحیمی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#عرفه #مناجات_امام_زمان #امام_حسین
@shere_aeini
اي امير عرفه دست من و دامانت
جان به قربان تو و گردش آن چشمانت
اي امير عرفه ذكر لبت را قربان
حال پر سوز و غم نيمه شبت را قربان
اي امير عرفه روح مناجات توئي
مشعر و سعي و صفا مروه و ميقات توئي
اي امير عرفه حالِ مناجات بده
بر گداي حرمت وقت ملاقات بده
اي امير عرفه گرچه سراپا دردم
گر بيائي به خدا دور سرت مي گردم
اي امير عرفه ديدۀ پر آب بده
دل بيتاب مرا با نگهي تاب بده
اي امير عرفه فيض دمت را قربان
دل دريايي لبريز غمت را قربان
اي امير عرفه تنگ غروب است بيا
سر زدن بر فقرا سرزده خوب است بيا
اي امير عرفه حاجي زهرا برگرد
جان زهرا دگر از خيمۀ صحرا برگرد
اي امير عرفه خنده بزن بر رخ من
جان زينب بده روز عرفه پاسخ من
اي امير عرفه! ذكر مدام است بيا
كار اين عاشق دلخسته تمام است بيا
اي امير عرفه ديدن رويت عشق است
مردن امشب به خدا بر سر كويت عشق است
اي امير عرفه جان گل ياس بيا
آخر مجلس ما روضۀ عباس بيا
اي امير عرفه در عرفاتي امروز
يا كه در علقمه ی شاه فراتي امروز
اي امير عرفه شرح بده خود بر من
سر عباس كجا ضرب عمود آهن!!
🔸شاعر:
#مجتبی_روشن_روان
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#عرفه #مناجات_امام_زمان #امام_حسین
@shere_aeini
لب باز می کند غزل این بار با حسین
دارد به لب سروده ی زیبای یا حسین
با چشم دل به سمت حرم می کند نگاه
داده به او اجازه ی تا کربلا حسین
می خواهد این سروده شود گرد راه دوست
شاید کند به لطف بر آن اعتنا حسین
از آب و از عطش ننویسد که دیده است
جان داده است بر سر ادرک اخا حسین
در این سروده، راه رسیده به روشنی
داده به دست شاعرش آیینه را حسین
از بیت بعد شعر عطش نوش می شود
او را اگر دگر ننماید رها حسین
خط می خورد ز مصرع بعدی سروده گو
چون می زند تمام بشر را صلا حسین
آیینه صحیفه ی زهرا که باز شد
با آن صحیفه کرد حرم را بنا حسین
از سر گذشته است و به دل ها گرفته جای
بوده برای اهل نظر آشنا حسین
گاهی نشست بر سر دوش رسول نور
گاهی گرفت جا به حریم کسا حسین
تنها نه نور عرش برین بود، در زمین
شد نور چشم سلسله ی انبیا حسین
پیمانه الست به دستش گرفته بود
می زد مدام جرعه ی قالوا بلی حسین
صلح حسن زمینه ی خوبی به دست داد
با مجبتی(ع) رسید به این نینوا حسین
ایثار جان و هستی و فرزند عاشقی است
عشق است این که کرد خودش را فدا حسبن
می برد اکبر از همگی دل که دل برید
از این جوان آیت حسن القضا حسین
تیغ دعای حضرت سجاد تیز شد
وقتی به نیزه داد سر والضحی حسین
افشاند ذره های وجودش به خاک تف
این گونه کرد حضرت حق را رضا حسین
می سوخت شرحه شرحه و از آب می گذشت
لب بر نداشت از لب جام بلا حسین
سر داد و درس داد و هدف را درست دید
بود آشنا به راه خود از ابتدا حسین
در عصرگاه روز دهم قطعه قطعه خواند
تصنیف عشقبازی و سعی و صفا حسین
با واژه های شسته شنیدم یکی نوشت
خود می دهد به قبه جواب دعا حسین
زینب درست دید جمیل و جمال دوست
چون داده بود آینه ها را جلا حسین
با این ردیف شعر به باران نشسته است
امضا زده به پای همین روضه ها حسین
🔸شاعر:
#سیدعلی_میری_رکن_آبادی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#عرفه #مناجات_امام_زمان #امام_حسین
@shere_aeini
بیقراریِ تو و اشک روانِ زینب(س)
شد مناجاتِ تو آرامش جانِ زینب(س)
کعبه یک سنگ نشان است و تویی کعبهٔ او
به تو دلبسته! تویی نام و نشانِ زینب(س)
عرفات است و تو نزدیک به قربانگاهی
غرقِ دلشوره ای از بغض ِ عیان زینب(س)
زیر لب خط به خطِ زمزمه ات این شده است
می روم بعدِ تو یارب به امانِ زینب(س)
شیوهٔ راز و نیازت چقدر جانسوز است
غرق آرامشی و تاب و توان زینب(س)
خیره مانده ست پر از اشک به پیراهنِ تو
جگرت سوخت از این داغِ نهانِ زینب(س)
مرثیه خوانِ تو شد عالم و اما تو شدی
تا ابد گریه کن و مرثیه خوانِ زینب(س)
حج و إحرام و طواف تو شده کرب و بلا
وای از روز دهم! فصلِ خزانِ زینب(س)
عرفه خواندن تو حالِ عجیبی دارد
اشک می ریزی و هستی نگرانِ زینب(س)!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم
رسیده ای به سرانجام ماجرا مسلم
علی ندیده وفا از اهالی این شهر
نشسته ای به امید وفا چرا مسلم؟
نماز مغرب اگر صدهزارتا باشند
دوباره یک نفری موقع عشا مسلم
دوچشم مردم این شهر کور خواهد شد
اگر اشاره کند برقی از طلا مسلم
ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی
امید نیست به این قوم بی حیا مسلم
شب نجات تو از دست شبه مردان است
هزار شکر که دیگر شدی رها مسلم
نمانده راهی و تو بی پناهی و باید
فقط بلند کنی دست بر دعا مسلم
رسیده ای به سرانجام و حیله ی کوفی
ببین خیال تو را برده تا کجا مسلم
اگر چه از سر دارالإماره می افتی
سرت نمی رود اما به نیزه ها مسلم
هزار شکر خدا را دگر نمی ماند
تن تو روی زمین زیر دست و پا مسلم
ولی قرار شده تشنه لب شهید شوی
به احترام لب شاه کربلا مسلم
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
با بودنت ای خدا چه کم دارم من؟
در نبودِ تو غصه و غم دارم من!
هر لحظه شوم زائر الطافت چون:
در قلب خودم از تو حرم دارم
#محسن_زعفرانیه
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini