#ایام_مسلمیه
@shere_aeini
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا
کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا
ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو
گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا
همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو
دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا
شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات
صداى روضه شما را کشیده تا اینجا
یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد
نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا
حسین گفتن ما مسلمیه هر سال
نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا
صداى پاى محرم به گوش مى آید
حسین قافله ها را کشیده تا اینجا
بنى گفتن یک مادرى شب جمعه
چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا
سخن ز موى پریشان زینب کبرى
امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا
به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت
کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا
ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش
که نامه هام شما را کشیده تا اینجا
عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است
دگر زمانۀ آوارگى ارباب است
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ایام_مسلمیه
@shere_aeini
در دعای عرفه روح دعا میخواهم
من ز دریای کرم کرببلا میخواهم
عرفاتی نشدم کرببلایی نشدم
من ز ساقی بلی جام بلا میخواهم
در دفاع از حرم عمهی سادات امروز
روح سربازی در راه خدا میخواهم
باز در شام سری بر سر نی جلوه گرست
شده تکرار غمی راس جدا میخواهم
خون سقا به رگ شیعه بجوشد هر دم
سر ناقابلم افتاده ترا میخواهم
همهی هستی من باد فدای زینب
در دفاع حرمش شور و نوا میخواهم
کاش میشد که ذبیح حرمت میگشتم
بعد رمی جمره کوی منا میخواهم
🔸شاعر:
#مرتضی_محمودپور
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ایام_مسلمیه
@shere_aeini
در این دیار آمده ام تا ببینمت
آیا نصیب می شود آقا ببینمت
بهر وصال توست حضورم درین دیار
باور کنید آمده ام تا ببینمت
دلخسته تر ز عاشق بیچاره ات منم
لطفی ز توست گر من شیدا ببینمت
احرام عشق بر تن رنجور من ببین
دارم امید بهر مداوا ببینمت
وقتی شناخت از تو ندارم ، چه دم زنم
ای آشناتر از همه بازآ ببینمت
رسوای عشق این دل بیچاره ی من است
باشد بعید با دل رسوا ببینمت
با یک نگاه کسب معارف کنم ز تو
مولا بیا بیا که در اینجا ببینمت
مولا بیا بجان سفیری که شد شهید
در بین اشک و ناله و نجوا ببینمت
مسلم گریست لحظه ی آخر بروی بام
یعنی حسین می شود آیا ببینمت
در کوفه نیست یاور و یاری برای من
ماندم غریب ، با دل تنها ببینمت
اینجا برای کشتنت آماده می شوند
آخر چگونه کشته به صحرا ببینمت
"یاسر" سرود مصرع آخر ، که می شود
در مصر عشق ، یوسف زهرا ببینمت
🔸شاعر:
#محمود_تاری
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ایام_مسلمیه
@shere_aeini
عبدی که بود پست و هوسران تر از همه
برگشته سر به زیر، پشیمان تر از همه
از خود فرار کرده غلام فراری ات
سوی تو بازگشته گریزان تر از همه
یا که مرا مقابل این خوب ها بزن
یا که مرا ببخش نمایان تر از همه
از روی جهل، حال خوشی را که داشتم
بر معصیت فروختم ارزان تر از همه
وقتی سلاح اشکِ مرا غفلتم گرفت
ماندم میان معرکه حیران تر از همه
غیر از تو ای کریم کسی می خرد مگر؟!
آن را که بی بها شد و ویران تر از همه
من ناامید نیستم از لطف و رحمتت
هستم اگر چه بی سر و سامان تر از همه
خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق
بر نوکران فاطمه آسان تر از همه
دلبسته ام به لطف کریمان، در این میان
بر رحمت حسین فراوان تر از همه
بالای تل زینبیه آه می کشید
اُخت الحسین پاره گریبان تر از همه
بر نیزه تکیه داد ولی باز نیزه خورد
شاهی که بود زخمی و عطشان تر از همه
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ایام_مسلمیه
اول سلامم محضرِ مسلم
به جسمِ پاک و بی سرِ مسلم
به هر چِه زخم پیکرِ مسلم
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
در سینه دلیست ، بیقرار نجفت
مستیست که ماندست خمار نجفت
با ما که نساخت آب این خاک غریب
محتاج شدیم بر غبار نجفت
افتاده کنارجاده ای بدحالیم
ما را برسان زود کنار نجفت
تا لحظه ی مرگ میکشیم از ته دل
هم ناز خودت ، هم انتظار نجفت
با مصرع بعد آب افتاد دلم:
باران و شب و من و جوار نجفت...
حالا که قرار است بیایی دم مرگ
بگذار که جان شود نثار نجفت
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
دیدم غدیری را که مولا سرفراز است
من کنت مولا پرچمش در احتزاز است
زهرا بنازد بر امیرالمومنینش
او مست دیدار و علی هم غرق ناز است
برهردعایی پاسخ لبیک آید
باب اجابت بر دعای خیر باز است
اکمال دین حق به نام مرتضی شد
گویا که مُهر یا علی پای جواز است
احمد زند آوا : الا یا اهل العالم
این حیدر است و میر و آقای حجاز است
بهر قبول زحمت راه رسالت
لبیک آغازولایت را نیاز است
حب علی را هرکه دارد در دل خویش
در بارگاه قرب صاحب امتیاز است
اوکیست بیرق دار حق تاروز محشر
سلطان امیر المومنین حق است حیدر
حقت سلامت میرساند یامحمد
خیل ملک تمحید خواند یا محمد
دست علی را گر نگیری روی دستت
راه تو نیمه کاره ماند یا محمد
ابلاغ وحدانیت حق است حیدر
او بار بر منزل رساند یا محمد
هرکس که بر پیشانیش نام علی خورد
حق را شفیع خود بداند یا محمد
هر شیعه اش را تاکنار حوض کوثر
آرَد سر سفره نشاند یا محمد
گو منکرش را وای بر حالش خدا هم
از رحمتش اورا براند یا محمد
اوکیست بیرق دار حق تاروز محشر
سلطان امیر المومنین حق است حیدر
تاپای جان پابند مولای غدیرم
لبیک گو بر میر و آقای غدیرم
با لطف او دریای طوفانی عشقم
از بیکرانها تا به پهنای غدیرم
گر مسلم دین رسول الله هستم
از شیعیان با حکم و امضای غدیرم
از وال من والاه حبش روزیم شد
مجنون صهبای تولای غدیرم
با این وضوح محض در بیعت گرفتن
عمریست در فکر معمای غدیرم
دلمرده بودم با صد و ده بار یاهو
سرزنده از هوی مسیحای غدیرم
اوکیست بیرق دار حق تا روز محشر
سلطان امیرالمومنین حق است حیدر
شد خلق دنیا با صدو ده بار حیدر
بالاتر از بالا صدو ده بار حیدر
در کارزار و جلوه کشف الکروبی
ذکر لب طاها صدو ده بار حیدر
باشد گواهم تربت خونین حمزه
تسبیحة الزهرا صد و ده بار حیدر
ثارالهی تثبیت در کرببلا شد
تکبیر عاشورا صدو ده بار حیدر
تهلیل حجاج حسینی از لبانِ
شهزاده لیلا صدو ده بار حیدر
برروی سربند ابوفاضل نوشته
حق یار سقا با صدو ده بار حیدر
اوکیست بیرق دار حق تاروز محشر
سلطان امیرالمومنین حق است حیدر
روزی نیاید دلبر ما غم ببیند
یک لحظه ای در زندگی ماتم ببیند
سر تاکمر با چاه درد دل نماید
خودرا زبسکه بیکس و همدم ببیند
یا استخوانی در گلویش باشد عمری
یا خار در چشمان پر شبنم ببیند
خاکم بسر بادست بسته بین کوچه
یک چادر خاکی در این عالم ببیند
یارب زبانم لال آن روزی نیاید
ناموس خود را بین نامحرم ببیند
گفت آن یهودی بایقینی غرق ایمان
آن قدرت اله را چودر ماتم ببیند
اوکیست بیرق دار حق تاروز محشر
سلطان امیرالمومنین حق است حیدر
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
می دهم بر تو سلام ای حضرت بالا نشین
السلام ای شمس عالم حضرت حبل المتین
کار ما دست شما افتاده از اقبال خوش
کار ما آسان نما ای جان جانان آفرین
ای امام انبیا ای آبروی اولیا
آیت الله العلی ای حضرت عین الیقین
حضرت مشکل گشا ای تو به هر دردی دوا
ای تفرج گاه تو معراج ختم المرسلین
حضرت سر سلسله ای پادشاه قافله
ای خداوند کرم ای قبله ی اهل زمین
-
وحی بر افلاک شد از جانب پروردگار
لافتی الاعلی لا سیف الا ذوالفقار
-
در مدار چشم هایت ماه کامل می شود
هرکه شد دیوانه ی عشق تو عاقل می شود
حضرت جبریل در عرش معلای خدا
می برد نام تو را تا کار مشکل می شود
فاتح بدر و حنین ای قبله گاه عالمین
کعبه هم کم کم به سمتت نیز مایل می شود
وعده دادی وقت مرگم تو قدم رنجه کنی
خاک قبر از اشک های شوق من گل می شود
ما برای دیدنت خود را مهیا می کنیم
عاقبت هرکس به دیدار تو نایل می شود
-
عقل ما زایل شده خوردیم بر پست جنون
زنده ایم با وعده ی انا الیه راجعون
-
ای تمنای نگاهم بسته بر دستان تو
جان به لب آمد ز دوری تو وایوان تو
وه چه شیرین است این بیت مطنطن یا علی
جان حیدر جان زهرا،جان زهرا جان تو
روز محشر جبرئیل با خلق می گوید به تو
یا امیرالمومنین ای جان سنه قربان تو
چرخش انگشت تو روزیِ عالم می دهد
می خورد کل فلک از سفره و از نان تو
ای بنازم ناز شستت را،به هنگام نبرد
می شود حتی خداهم مات تو،حیران تو
-
هر دری را باز کردی تا قیامت باز شد
یا امیرالمومنین گفتیم و عشق آغاز شد
-
میبرم این اشک هارا زیر ایوان نجف
تا که بنویسند من را ابر باران نجف
میرسد از عرش بر گوشم ندا وقت ورود
سجده کن بر پیشگاه شاه شاهان نجف
در روایات آمده کار فلک دست علیست
مسند قدرت شده تخت سلیمان نجف
روز میلاد تو عالم نیز مهمان خداست
میدهد هرچه بخواهد او به مهمان نجف
آخرش هم میشوم یک روز من حاجت روا
آخرش هم می روم یک روز قربان نجف
-
در بیان مختصر ایمان مطلق با علیست
در تمام آسمان ها حک شده حق با علیست
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
سرمایه ی عشق علی آب حیات است
تنها علی، تنها علی راه نجات است
ذات علی همسایه ی عرش برین است
مولای ما تنها امیرالمؤمنین است
شکر خدا حب علی در ریشه ی ماست
نام علی در سینه ی و اندیشه ی ماست
هر کس علی دارد چه غم دارد؟ ندارد
حب علی دارد چه کم دارد؟ ندارد
ما با علی و یا علی ها قد کشیدیم
دل از ولای هر که غیر از او بریدیم
خاک نجف دنیای ما را زیر و رو کرد
ایوان او دل های ما را زیر و رو کرد
بین الطلوعین حرم آبادمان کرد
یعنی خدا بین حرم آبادمان کرد
جن و ملک فرمانبر درگاه اویند
عالم غلامِ قنبر درگاه اویند
با اینکه این آقا امیرالمؤمنین بود
اما غذایش لقمه ای نان جوین بود
از مکنت دنیا علی چیزی نمی خواست
جز خنده ی زهرا، علی چیزی نمی خواست
این دلخوشی را زود از مولا گرفتند
این خنده را هم از لب زهرا گرفتند
هیزم رسید و آتشی بالا گرفت و
آتش به جان چادر زهرا گرفت و
آتش به جان دختر پیغمبر افتاد
در سوخت، در افتاد، پشتش مادر افتاد
او را زدند و پیش چشم حیدر افتاد
هفتاد و اندی روز بین بستر افتاد
مولای ما را با همان مسمار کشتند
او را میان آن در و دیوار کشتند
خونی که در دل داشت بیرون ریخت امشب
غم ریخت دنیا باز هم در کام زینب ...
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
دوش به کوی جنون دلبر زیبا
آمد و از جمله برد عقل به یغما
حالت دیوانگی گشت مشدّد
نسبت فرزانگی گشت مبرّا
جملهي دُردی کشان جامه دریدند
داد چو بر باد یار طُرّه ی یلدا
گیسوی مِشکین فشاند مُشک خُتن را
طُرّهي خوش بو رهاند عنبر سارا
ولوله افتاد بر عالم ایجاد
جوش چو در کوزه کرد باده ی حَمرا
باده به پیمانه کرد ساقی مستان
چرخ زند با شتاب ساغر و صهبا
مویه کنان مویه زد مطرب بی دل
نعره زنان شور خواند شاهد شیدا
در صف دُردی کشان پیر خرابات
لرزه در انداخت بر جملهي اشیا
گفت کنون کز جهان جمله رهیدید
فاش کنم سرّی از لیله الاسرا
رفت نبی با بُراق سوی سماوات
تا که ببیند رخ خالق یکتا
رفت به ملکی که جز او و خداوند
ذره ای از غیر را ره نَبُد آن جا
خواست چو بیند ز حق جلوهی اَتمَم
دید علی را عیان خسرو بطحا
جلوهي ربّ جلی داور دنیا
آینهي ذات حق صورت و معنا
معتکف هل اتی معنی یس
مَصدر نون وَالقلم مقصد طاها
حکمت لَولاک بر ارض و سماوات
علّت ایجاد از مقطع و مبدا
قول سَلونی از او صادر و ساتع
امر هو الهو بر او دائم و پویا
دید علی را به طور موسی عمران
چون اَرِنی گفت در وادی سینا
جلوهي قهّار شد فاش وهویدا
چون که علی پا نهاد در صف هَیجا
سر به زمین ریخت از گردش تیغش
قُلزُم خون ساخت از کشتهي اعدا
باد خزانی وزید بر صف دشمن
خواند چو احمد ز حق ناد علی را
کفر وَ یا حق بود مذهب (مقداد)
اوست خدای جهان واحد یکتا
بندهي حق و خدا بر دو جهان است
ذکر هو الهو از او گشت هویدا
🔸شاعر:
#مقداد_اصفهانی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
هزار ابوذر و سلمان دچار خود دارد
جهان عاطفه را بی قرار خود دارد
به حکم این که علی گفت «من یمت یرنی»
چقدر سینه سپر در دیار خود دارد
بشر نمی شود او را بخوانم اینگونه
شباهتی که به پروردگار خود دارد
به ذوالفقار ندارد نیاز در میدان
کسی که فاطمه را در کنار خود دارد
فقط نه میثم تمار سر به دارش بود
علیست آنکه جهانی به دار خود دارد
فقط به چاه،به گریه، شبانه می گوید
غمی که در دل این روزگار خود دارد
تمام درد علی زخم صورت زهراست
بماند این که چه در قلب زار خود دارد...
🔸شاعر:
#علی_علی_بیگی
_________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
حیدر حیدر گفتم و پرواز کردم تا بهشت
عشقِ مولا می شود قطعاً که در معنا بهشت
در غدیرِ خُم خدا فرمود بی حُبِّ علی
قدرِ یک ارزن نیارزد هیچ جا حتّی بهشت
ما به عشقِ مرتضا دائم خُماری می کشیم
می کِشد این عشقِ مطلق آخرش ما را بهشت
مانده ام ایوان طلایی نجف را دیده ای؟
نیست این صحن و سرای معنوی الّا بهشت
دوری از شیرِ خدا والله قطعاً فاجعه است
گر که دور افتاده ای معطل نکن باز آ بهشت
دل سپردن بر امیر مؤمنان آرامش است
پس تولّای علی گشته مساوی با بهشت
بر علی گویانِ عالم مادری ضامن شده
می دهد بر حیدریون حضرت زهرا بهشت
طبقِ گفتارِ ائمه مجلسی که بی ریا..
ذکرِ مولا می شود حتماً بود آنجا بهشت
شاکرِ خلّاقِ داداریم شیعه آفرید...
شیعه هستیم و دل ما می شود حالا بهشت
غصّه ای دیگر ندارم با ولای مرتضا..
حیدر حیدر گفتم و پرواز کردم تا بهشت
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
اگرچه جای پایش در زمین است
صدایش جاری از عرش برین است
هرآنچه خواستید از او بپرسید
به افلاک آشناتر از زمین است
اگر ثروت بخواهید آخرین اوست
اگر ایمان بجویید اولین است
اگرچه مسندش در عرش اعلی ست
ولی با مستمندان همنشین است
به جای نان غم ایتام خورده
غذای هر شب و روزش همین است
اگر تسبیح در دستش بگیرد
مناجاتش طریق العارفین است
اگر شمشیر در دستش بگیرد
ثنایش کار جبریل امین است
چنان از قلعه آن دروازه را کند
که مانندی ندارد، بی قرین است
خبر پیچید بین خیبری ها
یداللهی که می گفتند این است
چقدر اعجاز دارد دست هایش
مگر دست خدا در آستین است؟
اگر بالا روم، پایین بیایم
علی تنها صراط راستین است
دوباره بی خود از خود کرد ما را
که وصفش خود به خود شورآفرین است
علی هم مصطفی را جان شیرین
علی هم مصطفی را جانشین است
به مدحش باکی از تضمین ندارم
فقط حیدر امیرالمومنین است
🔸شاعر:
#سید_جعفر_حیدری
_________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
با امیرالمؤمنین..دنیای دیگر ساختم
از وجودِ مرتضا بوده..پیمبر ساختم
نامِ او را مشتق از نامِ خودم کردم..علی
ذکرِ او را در مجالس زیب و زیور ساختم
با ظرافت خلق کردم،آن چنانکه در جهان
فرد و بی همتا شود،زانرو منّور ساختم
این منم خلّاقِ هستی بخشِ عشق و عاطفه
تشنگانِ عشق را ساقی کوثر ساختم
بهرِ یاریّ ِ گرامی خاتمِ پیغمبران...
با درایت خلقتی مانندِ حیدر ساختم
بهرِ اضمحلالِ دشمن از صغیر و از کبیر
جنگجوی بی بدیلی مثلِ صفدر ساختم
اقتدارم را محبّت کردم از قهّآری ام
در میانِ کلّ ِ عالم از همه سر ساختم
بعدِ پیغمبر برای مردمِ کلّ ِ جهان..
از علی مرتضا سردار و رهبر ساختم
بهرِ پیوندِ رسالت با ولایت..یک زنی
پاکتر از گل..چنان زهرای اطهر ساختم
این زن و شوهر تکان دادند دنیا را به عشق
از وجودِ این دو تا گلهای احمر ساختم
من خدایم فخر می سازم به خلقت کردنم
با امیرالمؤمنین..دنیای دیگر ساختم
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
تا علی هست با نسب تر نیست
صحبت از جانشین دیگر نیست
هیچ کس با علی برابر نیست
مرد میدان سخت خیبر نیست
دست بالای دست حیدر نیست
تکیه ی بر تخت کبریا داده
به جنون درس ابتلا داده
اذن افشایِ راز را داده
در ازل دست با خدا داده
دست بالای دست حیدر نیست
تیغِ طوفان سوار می گوید
قبضه ی کهنه کار می گوید
فاتح کارزار می گوید
تا ابد ذوالفقار می گوید
دست بالای دست حیدر نیست
نه فقط ذوالفقار می گوید
کعبه با افتخار می گوید
عاشقی روی دار می گوید
قنبر شهریار می گوید
دست بالای دست حیدر نیست
خسته از فتنه ها نشد جنگید
فارغ از روح و کالبد جنگید
تا که جان داشت،تاکه شد،جنگید
با نود زخم در اُحُد جنگید
دست بالای دست حیدر نیست
این مثل از زبان اغیار است
دست بالایِ دست بسیار است
شرح نقدش، هزار طومار است
شک نکن! عالمی خبر دار است
دست بالای دست حیدر نیست
در نجف، گبر و صوفی و هندو
مست از لا اله ألا هو
چه بگویم از آن خَم ابرو
می شود دست دشمنانش رو
دست بالای دست حیدر نیست
باغ در چنگ خاروخس افتاد
برق تیغش پیِ هرس افتاد
سر به سر، سر به پیش و پس افتاد
ملک الموت از نفس افتاد
دست بالای دست حیدر نیست
فارغ از قیل و قال می گویند
نطفه های حلال می گویند
مستند، با مثال می گویند
از «بحار» و «خصال» می گویند
دست بالای دست حیدر نیست
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
_________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
رسید از جانب حق بر پیمبر
پیام از جبرییلِ ماه ،مَنظر
رسولم زینت عرش برین است
همین حجِّ تو حجِّ آخرین است
پیمبر بر همه کرده تَکلُّف
به امّت داده فرمانِ توقّف
سپس خود،هم،همانجا ایستاده
رسد تا هم سواره،هم پیاده
رسول الله ،غوغایی عَلَم کرد
جهاز ِاُشتران را روی هم کرد
کنارِ بِرکه روزی باشکوه است
جهاز ِاُشتران مانند کوه است
قدم بنهاده بر رویش پیمبـر
صدا زد تا که آید پیشش حیدر
محمد که جهان گردیده مستش
گرفته دست حیدر را به دستش
همان دستی که دستِ کردگار است
همان دستی که صاحب،ذوالفقار است
همان دستی که دلها را ربوده
همان دستی که خیبر را گشوده
بگفتا هر که من مولای اویم...
امید و شافعِ عقبای اویم...
هرآنکس بشنود اکنون صدایم
هرآنکس دل دهد از دل برایـم
بداند که علی همسنگر اوست
علی بعد از پیمبر یاور اوست
علی یار و مددکار ِ اَمینم
علی با امر حق،شد جانشینم
علی خود مظـهر ِ تقواُ و ایمان
دهد پیراهن او بــوی ِقرآن
علی بر کشتی دین است،ناجی
هرآنکس بوده یارش،گشته حاجی
پیمبر هر چه گفت،امّت بَلی گفت
تمام عرشیان هم یا علی گفت
همه کرده ز ِفرمانش اطاعت
جلو آورده امّت ،دست ِ بیـعت
همه بودند ،بر حسب ِ وظیفه
شُرِیحُ و اهل شورای سقـیفه
زجمله تهنیت گویان ِ حـیدر
ابوبکرو عُمر ، اُمّت سراسـر
که خرم از همه قلب ِنبی بود
شعار ِ روز،بَخُّن یا علی بود
🔸شاعر:
#بهلول_حبیبی_زنجانی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
هُول و هَراس روز حساب از سرش گذشت
هر زاهدی که فِکرِ ثواب از سرش گذشت
هر کس چشید عشق تو را آبرو گرفت
هرکس چشید عشق تو آب از سرش گذشت
میثم فقط به جرم علی دوست بودنش
تا پای دار رفت و طناب از سرش گذشت
جان ها فدای" موضِعُ الاِصبَعین" در ضریح
بیچاره آنکه تیغ عتاب از سرش گذشت
هر کس مدد گرفت ز دریای لطف تو
با یک اراده موج عذاب از سرش گذشت
انگور بر ضریح تو را هر کسی که دید
فکر و خیال باده ی ناب از سرش گذشت
مولا کریم بود و چنان باده ریخت که
سرریز کرد جام و شراب از سرش گذشت
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
صدای کیست که اینگونه روشن و گیراست؟
که بود و کیست که از این مسیر میآید؟
چه گفته است مگر جبرئیل با احمد؟
صدای کاتب و کلک دبیر میآید
خبر به روشنی روز در فضا پیچید
خبر دهید: کسی دستگیر میآید
کسی بزرگتر از آسمان و هر چه در اوست
به دستگیری طفل صغیر میآید
علی به جای محمد به انتخاب خدا
خبر دهید: بشیری نذیر میآید
کسی به سختی سوهان، به سختی صخره
کسی به نرمی موج حریر میآید
کسی که مثل کسی نیست، مثل او تنهاست
کسی شبیه خودش، بینظیر میآید
خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت
خبر دهید به یاران: غدیر میآید
به سالکان طریق شرافت و شمشیر
خبر دهید که از راه، پیر میآید
خبر دهید به یاران:دوباره از بیشه
صدای زنده یک شرزه شیر میآید
خم غدیر به دوش از کرانهها، مردی
به آبیاری خاک کویر میآید
کسی دوباره به پای یتیم میسوزد
کسی دوباره سراغ فقیر میآید
کسی حماسهتر از این حماسههای سبک
کسی که مرگ به چشمش حقیر میآید
غدیر آمد و من خواب دیدهام دیشب
کسی سراغ من گوشهگیر میآید
کسی به کلبهٔ شاعر، به کلبهٔ درویش
به دیدهبوسی عید غدیر میآید
شبیه چشمه کسی جاری و تپنده، کسی
شبیه آینه روشن ضمیر میآید
علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر میآید
به سربلندی او هر که معترف نشود
به هر کجا که رود سر به زیر میآید
شبیه آیه قرآن نمیتوان آورد
کجا شبیه به این مرد، گیر میآید؟
مگر ندیدهای آن اتفاق روشن را؟
به این محله خبرها چه دیر میآید!
بیا که منکر مولا اگر چه آزاد است
به عرصهگاه قیامت اسیر میآید
بیا که منکر مولا اگر چه پخته، ولی
هنوز از دهنش بوی شیر میآید
علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر میآید
🔸شاعر:
استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
چشمه ی فیاضِ خدایی علی (ع)
آینه ی قبله نمایی علی (ع)
معنیِ قرآن همه در قلبِ توست
معنیِ قرآنِ خدایی علی
پادشه هان در قدمت خاکِ ره
صاحبِ کرسیِِّ ولایی علی
مظهرِ لطف و کرمِ کردگار
آخرِ هر لطف و صفایی علی
خضرِ نبی از لبِ تو آب خورد
منشاءِ هر آبِ بقایی علی
خاکِ رهت سجده گهِ عاشقان
بر افقِ عرش همایی علی
نامِ تو در معرفتِ بندگی ست
بر همه الگوی وفایی علی
قبله ی ما قبله ی تکریمِ توست
عافیتِ هر دو سرایی علی
زنده شوَم بارِ دِگر گر به من
گوشه ی چشمی بنمایی علی
ای که تویی جلوه ی پروردگار
وارثِ انوارِ خدایی علی
بر منِ درمانده عنایت نما
شافیِ آن روزِ جزایی علی!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
در حقیقت معنیِ دین جلوه ی ایمان علی ست(ع)
بعدِ توحید و نبوت بهترین برهان علی ست
آن همای آفرینش مایه ی فخرِ جهان
اولین تفسیرِ دین، از منظرِ قرآن علی ست
نورِ علم و معرفت از سینه اش جاری بوَد
هم سعادت، هم کرامت، عزٌتِ انسان علی ست
ریشه ی عدل و عدالت از علی شد استوار
صورتِ جاویدِ عدل و معنیِ میزان علی ست
آن که دارد یک جهان آیینه در لبخندِ خویش
آن که فرمانِ خدا را می برد از جان علی ست
بارها قرآن ز شانِ او سخن با خلق گفت
وارثِ نورِ محمّد (ص) گوهرِ یزدان علی ست
بیرقِ توحید را یکسر بر افرازد علی(ع)
شورِ ایمان، نورِ قرآن، چشمه ی رضوان علی ست
قوٌت و قلبِ پیمبر، مقتدای فاطمه
در کتابِ آفرینش آیه ی عرفان علی ست
چشمِ عالم خیره شد تا کعبه را آن گونه دید
در طلوعِ فجرِ صادق، کعبه را مهمان علی ست
علتِ خلقت همانا در علی معنا شود
اولین سنگِ بنای عالمِ امکان علی ست
دل به دریا زن مترس از موج های روبرو
چون در این دریای هول انگیز کشتی بان علی ست!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
«آموخت تا که عطر ز شیشه فرار را
آموختم فرار ز یاران به یار را
دل میکشید ناز من و درد و بار را
کاموختم کشیدن ناز نگار را
پس میکشم به وزن و قوافی خمار را
گیرم که کرد خواب رفیقان مرا کسل
گیرم که گشت باده ز خشکی ما خجل
گیرم که رفت پای طرب تا کمر به گل
ناخن به زلف یار رسانم به فتح دل
مطرب اگر کلافه نوازد سه تار را
باید که تر شود ز لب من شراب خشک
باید رسد به شبنم من آفتاب خشک
دل رنجه شد ز زهد دوات و کتاب خشک
از عاشقان سلام تر از تو جواب خشک
از ما مکن دریغ لب آبدار را
شد پایمال خال و خطت آبروی چشم
از باده شد تهی و پر از خون سبوی چشم
شد صرف نحوه نگهت گفتوگوی چشم
گفتی بسوز در غم من، ای به روی چشم
تا میدرم لباس بپا کن شرار را
با خود مگو که گیسوی مستانه ریخته
بخت سیاه ماست بر آن شانه ریخته
خون دل است آنچه به پیمانه ریخته
از بس که در طواف تو پروانه ریخته
یاران گذاشتند، همه کسب و کار را
خاکی که تاک از آن نتراوید خاک نیست
تاکی که سر نرفت زدیوار تاک نیست
آن سر که پاک گشت ز عشق تو پاک نیست
در سلک ما ملائکه گشتن ملاک نیست
آدم فقط کشید ز عشق تو بار را
ما سائل توایم و اگر مست کردهایم
انگشتر عقیق تو را دست کردهایم
ما عیش خود چنان چه شد و هست کردهایم
بیت تو را اجاره دربست کردهایم
ساکن شدیم این دِلَکِ بی قرار را
بازار حُسن داغ نمودی برای که؟
چون جز تو نیست پس تو شدستی خدای که؟
آخر نویسم این همه عشوه به پای که؟
ما بهتریم جان علی یا ملائکه؟
ما را بچسب نه ملک بالدار را
این دستپاچگی ز سر اتفاق نیست
هول وصال کم ز نهیب فراق نیست
شرح بسیط وصل به بسط و رواق نیست
اصلاً مزار انور تو در عراق نیست
معنی کجا به کار ببندد مزار را
دلچسب شد فراق تو با دام چشم تو
خال تو مُهر کرده به احکام چشم تو
زین تیغ کج که هست به بادام چشم تو
ختم به خیر باد سرانجام چشم تو
بادا ز خلق تا که در آری دمار را
با قل هو اللَهَ است برابر علی مدد
یا مرتضاست شانه به شانه یا صمد
هستند مرتضی و خدا هر دو معتمد
جوشاندهای ز نسخه عیساست این سند
گر دم کنند خون دم ذوالفقار را
ای آفتاب روز غدیرت شرابساز
ای ذرّه های خاک درت آفتابساز
ای دستهای عبد تو عالیجناب ساز
شد خارهای خشک بیابان گلاب ساز
کردی ز بس جلیس گُل روت خار را
ظهر است بر جهاز شتر آفتاب کن
خود را ببین به صفحه آب و ثواب کن
این برکه را به عکسی از آن رخ شراب کن
از بین جمع یک دو ذبیح انتخاب کن
پر لاله کن به خون شهیدان بهار را
غم شد بدل به یمن جمال تو بر نشاط
پرداخت قبض برق تو یک دوره انبساط
افتاد تشت ما ز سر بام بر حیاط
من غیر دل نمانده برایم در این بساط
آسی بکش که باز ببازم قمار را
مَن لی یَکونُ حَسبْ، یکونُ لدهره حَسْب
با این حساب هر چه که دل خواست کرد کسب
چسبیده است تیغ تو بر منکر نچسب
از انتهای معرکه بیزین گُریزد اسب
دنبال اگر کنی سر میدان سوار را
در معرکه چو تیغ کجت گشت سر فروش
تیغ تو خورد خون و خداوند گفت نوش
مرد قتال هستی و در زهد سختکوش
تیر از نماز نافلهات میرود ز هوش
ناز طبیب میکشد این تیر زار را
تیغت به آبروی خودش آب دیده شد
زلفت به پیچ و تاب خودش تاب دیده شد
رویت هزار مرتبه در خواب دیده شد
هر دفعه لیک چهره اصحاب دیده شد
کو دیدهای که حمل کند آن وقار را
کس نیست این چنین اسد بیبدل که تو
کس نیست این چنین همه علم و عمل که تو
کس نیست این چنین همه زهر و عسل که تو
احمد نرفت بر سر دوش تو بلکه تو
رفتی به شانه احمد مَکّی تبار را
بیدار و خواب کیست بجز مرتضی علی
شرّ و صواب کیست بجز مرتضی علی
آب و شراب کیست بجز مرتضی علی
عالیجناب کیست بجز مرتضی علی
این هفت تخت و نه فلک بیقرار را
از خاک کشتگان تو باید سبو دمد
مست است از نیام تو عمر بن عبدود
در عهد تو رطوبت مِی، زد به هر بلد
خورشید مست کرد و دو دور اضافه زد
دادی ز بس به دست پیالهمدار را
مردان طواف جز سر حیدر نمیکنند
سجده به غیر خادم قنبر نمیکنند
قومی چو ما مراوده زین در نمیکنند
خورشید و مه ملاحظهات گر نمیکنند
بر من ببخش گردش لیل و نهار را
دل همچو صید از نفس افتاده میتپد
از شوق منزل تو دل جاده میتپد
تسبیح میتپد گِل سجاده میتپد
او رفته است و باز دل ِساده میتپد
از سادگان مگیر قرار و مدار را
دانی که من نفس به چه منوال میزنم
چون مرغ نیمکشته پر و بال میزنم
هر شب به طرز وصل تو صد فال میزنم
بیمم مده ز هجر که تبخال میزنم
با زخم لب چه سان بمکم خال یار را
قومی به زنگ خفت و دل از ینجلی نخفت
فولاد آبدیده چو شد صیقلی نخفت
مه خفت، مهر خفت، ولیکن علی نخفت
طغیانم از الست به صدها بلی نخفت
با لای لای خویش بخوابان غبار را
امشب بر آن سرم که جنون را ادب کنم
بر چهره تو صبح و به روی تو شب کنم
لبلبکنان به یاد لبت باز تب کنم
شیرانه سر تصرف ری تا حلب کنم
ادامه ی پست قبل ➡️
وز آه خود کشم به بخارا بخار را
افتد اگر انااللَهَت ای دوست بر درخت
ذوق لبت کلیم تراشد ز هر درخت
چون میشود ز نار تو زیر و زبر درخت
هر چیز هست، نیست ز من خوبتر درخت
در من بدم دوباره برقصان شرار را
خونیندلان به سلطنتش بیشمار شد
این سلطه در مکاشفه تاج انار شد
راضی نشد به عرش و به دلها سوار شد
اینگونه شد که حضرت پروردگار شد
سجده کنید حضرت پروردگار را
تا ظلم شعله گشت نهان بین ضعف خس
افتاد ذَنبِ جذبه تو گردن قفس
با اینهمه ز مدح تو کو راهه پیش و پس
مداح ِ مست، یک تنه یک لشگر است و بس
بیخود نیافت بلبل نام هزار را
آن که به خرج خویش مرا دار می زند
تکیه به نخل میثم تمّار می زند
تنها نه این که جار تو عمّار میزند
از بس که مستجار تو را جار میزند
خواندیم مَستِ جار همین مُستجار را
از من دلیل عشق نپرسید کز سرم
شمشیر میتراود و نشتر ز پیکرم
پیر این چنین خوش است که من هست در برم
فرمود: من دو سال ز ایزد جوانترم
از صید او مپرس زمان شکار را
با خود شدی میان نمازت چو روبرو
بر خویش سجده کردی و با خویش گفتوگو
تاج تو انّماست، نگین تو تنفقوا
چل حلقه نیز اگر به رکوعش دهد عدو
نازل نمیشود ملکی این نثار را
دل تاب ندارد که بر هم زنی قرار
با من چنان مباش که با خلق روزگار
اصلاً که گفته بود در آری ز من دمار
صدپاره شد دلم ز حسادت چنان انار
دادی چو بر گدای مدینه انار را
وقتی که خضر میچکد از آن دهان تر
هر کس که بیش از تو برد بوسه سبزتر
زلفت سماع داد به چشم و دل و جگر
مطرب اگر دچار تو گردد سر گذر
قرآن به کف به زلف تو بندد سه تار را
از عشق چاره نیست وصال تو نوبتیست
مُردن برای عشق ِتو حکم حکومتی ست
آتش در آب مینگرم این چه حکمتیست
رخسار آتشین تو از بس که غیرتی ست
آیینه آب میکند آیینهدار را
یا رب کجاست حیدر کرار من کجاست
ویران شدم به عشق ِتو، معمار من کجاست
با من ندارباش بگو دار من کجاست
آن نخل آرزوی ثمردار من کجاست
در کربلا بکار برایم تو دار را
احمد تو را ز خلق الی ربنا شمرد
وقتی نبی شمرد یقیناً خدا شمرد
خود را علی شمرد و گهی مرتضی شمرد
جبریل یک شبه به چهل جا تورا شمرد
ای نازم این فرشته حیدرشمار را
زلفت سیاه گشت و شد ختم روزگار
خرما ز لب بگیر و غبار از جبین یار
تا صبح، سینه چاک زند مست و بیقرار
خورشید را بگو که شود زرد و داغدار
پس فاتحه بخوان و بدم روزگار را
یک دست آفتاب و دو جین ماه میخرم
یک خرقه از حراجی الله میخرم
صدها قدم غبار از این راه میخرم
از روی عمد خرقه کوتاه میخرم
با پلک جای خرقه بروبم غبار را
یک دست آفتاب و هزاران دو جین بهار
یک دست ماه و بهاران هزار بار
یک دست خرقه انجم پولک بر آن مزار
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
وقت است تر کنم به سبو زلف یار را
بی پرده گوشهای بدنم را به خون بکش
کمکم مرا به شعله عشقی فزون بکش
تیغی به رویم از غم بیچند و چون بکش
بنشین و دفعتاً جگرم را برون بکش
چون ذوالفقار خویش مرقصان شکار را
ذکر علی علی به دو عالم شراب بست
راه نگاه بر همه بیدار و خواب بست
در کربلا علی دگر ره به باب بست
بیچاره مادرش چه امیدی به آب بست
یا رب مریز تو دل امّیدوار را
اصغر، به آب رفت و به تیری شکار شد
پس تارهای صوتی او تار تار شد
زلفش بنفشه زار بُد و لالهزار شد
تن پیش شاه ماند و سرش نیسوار شد
پر کرد نیزه حجم سر شیرخوار را»
🔸شاعر:
استاد #محمد_سهرابی
_________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو
خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو
تو را خواندند بیهمتا و رقصیدند در آتش
علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی اینچنینی تو
زبان شاعرانت میشوم، میپرسم از خالق:
چگونه آفریدت؟ کاینچنین شورآفرینی تو
گواهی میدهد خاتم، که خاتمبخشِ عشّاقی
الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگینی تو
من از میلاد تو در کعبه، از معراج، دانستم:
علیِ آسمانها اوست، اعلای زمینی تو
تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیر خم
امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟امینی تو؟
من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر
گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو
فقط بر «لافتی الا علی» باید پناه آورد
چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو
در ایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی
فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو
چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد
اگر استاد پیکار یل امالبنینی تو
امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود
که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو
تو را با دستهای بسته میبردند و میپرسم:
دلیل خلق عالم! پس چرا تنهاترینی تو؟
فراریهای خیبر، پیش یک زن، نعره زن، اما
بمیرم فاتح خیبر! بلاگردان دینی تو
چه حکمتهاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل!
که هر روز، این در و این کوچه را باید ببینی تو
«یمین» را میشمارم، تا صد و ده میرسم، یعنی:
که معنای یمین، مولای اصحابالیمینی تو
تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی
صراطالمستقیمی تو، امامالمتّقینی تو
قسیمُ النّار و الجنّت، امیر هیبت و غیرت
امانی تو، امینی تو، علی! حِصن حصینی تو
تو شیر حق، تو کراری، ولیالله و قهاری
درِ علم نبی و نفس ختمالمرسلینی تو
یداللهی و سیفالله، روحالله و سرّالله
امیناللهی و یعسوبی و حبلالمتینی تو
معالحقی و وجهالله، نورالله و عینالله
چه میماند دگر از حق؟ همین است او، همینی تو
همه یک سو، تویی ساقی، تو در عینالبقا، باقی
علی! عینالحیاتی تو، علی! عینالیقینی تو
خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟
چرا اینگونه شاها! با گدایان مینشینی تو؟
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
تا قافیۀ شعر امیر است و غدیر است
برخیز که هنگام مراعاتُ نظیر است
الیوم که أکملتُ لکم دینکم آمد
تا عرش فراخوان تماشای امیر است
افطار در خانۀ مولا بنشیند
هر خسته که مسکین و یتیم است و اسیر است
بر طبل بکوبید نقاره بنوازید
آواز بخوانید که بی مایه فطیر است
مَن ماتَ علی حُبّ علی ماتَ شهیدا
آنانکه نمردند بمیرند که دیر است!
این شیهۀ اسبان ظهور است می آید
هنگامۀ ما یَستوِی الاعمی وَ بصیر است
می چرخم و می رقصم و تقصیر خودم نیست
این شور و جنون را چه کنم عید غدیر است
🔸شاعر:
#مهدی_جهاندار
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
من ماجرا را خوب یادم هست
چون کاروان ما جلوتر بود
پیکی رسید و گفت برگردید
دستور، دستور پیمبر بود
چرخید سرهای شترهامان
چون با محمد بود دلهامان
فرمانبری از حرف پیغمبر
با حج برای ما برابر بود
خیل عظیم حج گزاران را
گرد درختانی کهن دیدیم
کار بنای سایه بان ها با
عمار و سلمان و ابوذر بود
زنگ شترها از صدا افتاد
از دشت حتی رد نمی شد باد
راوی به حرف خویش پایان داد
یعنی محمد روی منبر بود
«الیوم اکملت لکم دینی...»
« من کنت مولاه علی مولاه...»
بانگ رسایی داشت پیغمبر
هرچند بعضی گوش ها کر بود
آن ها که می دیدند می خواندند
از چشم پیغمبر مرادش را
آن ها که نشنیدند می دیدند
در دست او دست برادر بود
هم برکه هم دریا شهادت داد
هم طور هم سینا شهادت داد
حتی شن صحرا شهادت داد
حکم ولایت دست حیدر بود
از خندق و از بدر تا خیبر
تا لحظه ی آخر که در بستر...
از ابتدا حرف از ولایت بود
آری! ولایت حرف آخر بود
🔸شاعر:
#محمد_حسین_ملکیان
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini