#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
@shere_aeini
آنقدر پیش دوچشمم سر تو افتاده
بارها پشت سرت خواهر تو افتاده
زیر سنگینی بار غم عظمای رباب
خم به ابروی علی اصغر تو افتاده
میدهد بوی تو را چکمه شمر ملعون
بسکه با چکمه روی پیکر تو افتاده
هیچکس مثل رقیه بخدا زجر ندید
آنقدر زجر پی دختر تو افتاده
آب آزاد شد و هیچکسی آب نخورد
هر کسی یاد لب و حنجر تو افتاده
چه گذشته به تو در کنج تنور خولی
چه شده مژه چشم تر تو افتاده
ما دو تا مثل هم انگار که غارت شده ایم
گوشواره ز من انگشتر تو افتاده
پای هر نیزه و شمشیر و تنور و گودال
حرف از آمدن مادر تو افتاده
🔸شاعر:
#ابراهیم_میرزایی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#اربعین_حسینی
@shere_aeini
دائماً شورِ عشق در سرِ ماست
ترش روییِ دشمن از این است
این که در ازدحامِ تلخی ها
زندگی با حسین شیرین است
کوله ی من کجاست؟ کفشم کو؟
اربعین ها همیشه بی تابم
بعد از آن اولین سفر دلِ من
موکِبی شد برای اربابم
بغضِ بی تابِ عاشقان ، سفری
روی ابرِ خیال می خواهد
از نجف سمتِ کربلا رفتن
پا فقط نه که بال می خواهد
این ستون ها که بیستون وارند
نقلِ یک عشقِ ناب و دیرینند
این جماعَت چقَدْر فرهادند
شهریارانِ قصرِ شیرینند
ما (( أَنَا مِنْ حُسَیْن )) گویانیم
همه یک روح و بیشمار تنیم
بس که (( حُبُّ الحُسَينِ يَجمَعُنا ))
همه انگار اهلِ یک وطنیم
چشممان مَحوِ رقصِ پرچم هاست
گوشمان مستِ نوحه ی عربی ست
آتش و باد، گرمِ عود و فلوت
شبِ مستانِ نینوا چه شبی ست
به لبم ، لَبْ لَبی غزلخوان شد
جای شربت شراب در سینی ست
به دهانم دِهْین عجب چسبید
طعم شَعْریّه شعرِ آیینی ست
در مسیری که فرشِ آن عرش است
من فقط دیده ام ظواهر را
خُرده از من مگیر ای زاهد
حَرَجی نیست حالِ شاعر را
گرمِ تبخیر سوی خورشیدیم
رودهایی به سمتِ دریاییم
در همین ظهرِ راه پیمایی
سوی عصرِ ظهور پویاییم
شک ندارم برای دردِ همه
نامِ مهدی همیشه تسکین است
چای مَشّایه یادمان داده ست
زندگی با حسین شیرین است...
🔸شاعر:
#محسن_کاویانی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#اربعین_حسینی
@shere_aeini
چه مرزها که در آن خطه از زمین گم بود
که شرق و غربِ جهان بینشان تفاهم بود
به بوی چای عراقی مسیر مست گذشت
چنان که یاد ندارم عمود چندم بود!
نسیمِ آه، تکان داد هر چه پرچم را
بسا سلام که در راهِ یک علیکم بود
قدم تمام طریق از نفس نمیافتاد
نبود زخم، به پا لب به لب تبسم بود
فدای آنهمه یکرنگیِ سفر گردم
سیاه، لیکن چشم و چراغ مردم بود
رسید از آن سرِ گرما کسی که: اشرب مای
شروع روضه ی ما با همان تکلم بود
🔸شاعر:
#مسعود_یوسف_پور
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین
#مناجات_با_امام_حسین
@shere_aeini
به هر کسی ندهند این جنون که در سر ماست
"حسین" در همه عالم یگانه دلبر ماست
غلام زاده ی این خانوده ایم همه
"گدای خانه ی عباس" نام دیگر ماست
برادری به نسب نیست _در مسیر جنون
کسی که دم زده از کربلا برادر ماست
خدا کند دم آخر حسین سر برسد
سلام بر لب عطشان سلام آخر ماست
شفاعت تو که جای خودش_یقین دارم
که گاه پیر غلامت شفیع محشر ماست
🔸شاعر:
#احسان_نرگسی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@Shere_aeini
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
@shere_aeini
این اسارته داداش یا قتلگاه
نیمی از قافله جون داده تو راه
ای پناه عالمین نگاهی کن
بی پناهیم بی پناهیم بی پناه
بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم
بعد از اون همه جسارت که دیدیم
حالا باید همه آماده بشیم
دم دروازه ساعات رسیدیم
دستامون بسته شده کنار هم
یه طرف طناب به بازوی منه
یه طرف به گردنه زین العباد
سر سلسله به دست دشمنه
پریشون وارد شهر شام شدیم
از رو نیزه احوال ما رو ببین
تازیونه می زنن که راه بریم
راه بریم بچه ها میخورن زمین
دستی که برای ما حجاب میشد
حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم
میون نامحرما گیر افتادیم
کاش می شد از این قفس فرار کنیم
باورم نمیشه نامسلمونا
مارو خارجی داداش صدا کنن
اگه میتونی یه کم قرآن بخون
تا مارو کمتر اینا نگا کنن
اینا سنگم میزنن ولی داداش
میسوزه دلم برای بچه هات
تا میشد پناهشون شدم ولی
حالا هی با گریه میزنن صدات
خیلی سخته گذر از این مرحله
کاش فقط سنگ میزدن به قافله
بارون آتیش و ما چی کار کنیم
دستامون بسته شده با سلسله
بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ
که تن ما پره از کبودیه
سخت ترین مسیر ما تو این دیار
رد شدن از کوچه یهودیه
🔸شاعر:
#موسی_علیمرادی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_حضرت_رقیه #مناجات_با_امام_زمان
@shere_aeini
شِکوه ها دارم از ایمانی که نیست
کُشت من را چشمِ گریانی که نیست
آی مردم! یار را گم کرده ام
خیمه دارم در بیابانی که نیست
از عذاب بچهء نااهل خود
نوح شد سرگرم طوفانی که نیست
ای بزرگ خاندان! ما بی کسیم
خانه ها ویران شده خانی که نیست
جای من را بر کس دیگر مده
چون که می ترسم از الآنی که نیست
معنی ناز و ادای نوکرت
هرچه باشد جز پشیمانی که نیست
مورم و جاروکش این روضه ام
کار دارم با سلیمانی که نیست
چون که مجنون حسینم شیعه ام!
بی خیال هر مسلمانی که نیست
در میان سفرهء ارباب مان
بی رقیه خیر و احسانی که نیست
ناخنش افتاد و با زحمت کشید...
شانه بر موی پریشانی که نیست
گفت بابا؛ اینهمه تیزی سنگ
ردّ مُهرت روی پیشانی که نیست؟
آخرش با آن دهان خونی اش
بوسه زد بر جای دندانی که نیست
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
از در و دیوار ضربه خورده ام
در سر بازار ضربه خورده ام
یا تو خیلی زخم خورده بر سرت
یا که من بسیار ضربه خورده ام
در نماز نافله از چکمه ها
وقت استغفار ضربه خورده ام
بیشتر از هر کسی پیش سرت
من ز نیزه دار ضربه خورده ام
در میان ازدحام سنگها
با تو ای دلدار ضربه خورده ام
هر دفعه افتادی از نیزه زمین
از غمت هر بار ضربه خورده ام
از میان خیمه های سوخته
تا به شام تار ضربه خورده ام
کار دنیا را ببین آنقدر از
زجر بی مقدار ضربه خورده ام
من هم از این خیزران لعنتی
مثل تو انگار ضربه خورده ام
🔸شاعر:
#ابراهیم_میرزایی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_حضرت_رقیه #مناجات_با_امام_حسین
@shere_aeini
تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست
عمري که خرج سینه زنی شد تباه نیست
مستیِ ما اگر که گناه است، غم مخور
در شهر عشق، هیچ دلی بی گناه نیست
پایِ رفاقتِ منِ بیچاره مانده است
یعنی حسین چون دگران نیمه راه نیست
ميعاد گاهِ هر چه فرشته ست کربلا
افسوس جا برایِ منِ روسیاه نیست
امسال نیز کرب و بلا سهم ما نبود..
با این حساب روی لبم غير آه نیست
*
با سنگ می زنند تو را خیلِ کوفیان
این سرو ایستاده مگر پادشاه نیست؟
شمر و سنان و حرمله از راه آمدند
برخیز! جای خواهر تو قتلگاه نیست
🔸شاعر:
#احسان_نرگسی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
@shere_aeini
به نام و حمد او کز عشق او ارباب لبریز است
و اما بعد حال زینب کبری غم انگیز است
رسید آن کاروان جایی که بوی غصه می آید
چه باید کرد وقتی غصه روی غصه می آید
سر صبح است و انگاری که اینجا عیدالایام است
برای کاروان عشق اما مطلع شام است
عجب روزی که بود از روز عاشوراش سوزان تر
ندیده هیچکس روزی از این شام غریبان تر
چه بود آن روز آن روزی که از صبحش چنان شب شد
و غم آنقدر بالا رفت و سنگین شد که زینب شد
بلی اسلام پایان یافت مذهب چشم خود را بست
سر بر نیزه هم از شرم زینب چشم خود را بست
دم دروازه ساعات غم در جان او حل شد
معطل شد معطل شد معطل شد معطل شد
علمداری که یک کوفی به غارت برد مشکش را
دم دروازه شامی ها در آوردند اشکش را
چه بر زینب گذشت آن روز بین کوچه و بازار
تمسخر، طعنه و تحقیر، سنگ و آتش و آزار
هزاران دلقک از اولاد عمرو عاص آوردند
برای پایکوبی دورشان رقاص آوردند
خبر دادند ابنای یهودی های خیبر را
برای بازدید آورده اند اولاد حیدر را
مجال خطبه خواندن نیست از بس ساز و آواز است
همین که زنده میمانند دیگر اوج اعجاز است
به شمر و اخنس و خولی و ابن سعد صد لعنت
اگر بازار شام این است پس بر کوفه صد رحمت
میان کوچه ها روزی نمیرفتند راه اصلا
ندیدند این زنان را پیش از این خورشید و ماه اصلا
مدام از روی نی سر روی خاک افتاد عیبی نیست
سر شش ماهه هم بر روی خاک افتاد عیبی نیست
بلا این است بفروشند آن دُرهای سرمد را
به بازار کنیزان برده اند آل محمد را
به قرآن پاره ها آن بی وضوها دست ها بردند
عروسان علی را از میان مست ها بردند
چنان آتش ز بام افتاد، دستار امامت سوخت
همان چادر که باقی مانده بود از روز غارت، سوخت
زنانی را که روی خویش را از کور پوشاندند
صلاه صبح تا مغرب میان شهر چرخاندند
یکی ای کاش بود آن روز و کم میکرد مشکل را
و هول میداد از نزدیکی زینب اراذل را
پس از دروازهی ساعات غم در جان او حل شد
معطل شد معطل شد معطل شد معطل شد
کسانی را که فردوس برین ماوایشان باشد
به لطف شامیان دیگر خرابه جایشان باشد
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
@shere_aeini
این سواران کیستند انگار سر میآورند
از بیابانِ بلا، گویا خبر میآورند...
تخته خواهد کرد بازار شما را، شامیان!
این که بیپیراهن و بیبال و پر میآورند
هم عمو میآورند و هم برادر، حیرتا!
هم پدر میآورند و هم پسر میآورند
آشنا میآید آری این گل بالای نی
هر چقدر این نیزه را نزدیکتر میآورند
تا بگردد دور این خورشیدهای نیمهشب
ماه را نامحرمان از پشت سر میآورند...
زنبق هفتاد و یک برگم! به استقبال تو
خیزران میآورند و طشت زر میآورند
🔸شاعر:
#سعید_بیابانکی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
@shere_aeini
ای دل مگر نه خاتمه ماه محرم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
گر ماجرای کوفه و کرب و بلا گذشت
باز این چه نوحه وعزا و چه ماتم است
گویا طلوع کرده به شام آفتاب عشق
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
صبح ورود شام چنان تیره بد کز آن
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه ها
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
آن محشری که کرده به پا چوب خیزران
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
رشک ملک خرابه نشین شد که محتشم
گفتا عزای اشرف اولاد آدم است
ویرانه و دل شب و دردانه و پدر
آری بساط عشق به خوبی فراهم است
فردا سپیده چشم در آن بزم تا گشود
بر گرد شمع دید که پروانه ای کم است
🔸شاعر:
#جواد_هاشمی (تربت)
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین
#مناجات_با_امام_حسین
@shere_aeini
یکی آورده با خود گریههای گاهگاهش را
یکی در کولهبار کهنهاش بار گناهش را
یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده
یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را
یکی در هر قدم هُرم نفسها را بغل کرده
یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را
یکی نذر شما کردهست چندین گوسفندش را
یکی وقف شما کردهست تنها سرپناهش را
بسوزان چهرهام را آفتاب داغ! اربابم...
خبر دارم که میبخشد غلام روسیاهش را
ببین موکب به موکب میشود تسخیر او قلبم
چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را
به هم میریزد آری نظم نفرتآور دنیا
امیر عشق تا آماده میسازد سپاهش را
قدمها محکماند و عزمها راسخ، چه غوغایی
نمیبندد شهادت تا قیامت شاهراهش را
و در دیدار آخر مادرم با گریه میخندید
و من آوردهام تا کربلا با خود نگاهش را
🔸شاعر:
#علی_سلیمیان
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@Shere_aeini
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
@shere_aeini
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام...
هفتاد و یک ستاره که بر نیزه رفتهاند،
صف بستهاند پشت سر تو به احترام...
تو مرگ را به سُخره گرفتی و دیگران
دلخوش به دینِ بیخطرند و مقام و نام
طولی نمیکشد که جهان بشنود که نیست
حجّی قبولتر ز همین حجّ ناتمام
آنقدر دور نیست که دستی به انتقام
تیغ تو را دوباره برون آرَد از نیام
🔸شاعر:
#عزیز_مهدی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#اربعین_حسینی
ما با ھمہ گفتیم با صاحب زمانیم
عمریست بر خوان عطایت میھمانیم
سوگند بر اشک رقیہ آہ زینب
از زائرین اربعین ما جا نمانیم
#یوسف_حق_پرست
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
@shere_aeini
دختر شیر خدا در شام محشر کرده است
گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است
اوکه منبر رفته جدش بر جهاز ناقه ها
ناقهای را بیجهاز اینبار منبر کرده است
چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید
گرچه چشمش با سری نیزهنشین سر کرده است
بر فراز نیزه ها رأس حسین بن علی
محض همراهی زینب ترک پیکر کرده است
آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست
عصمت الله است و قطعا فکر معجر کرده است
مرتضای نطق هایش کفر را بیچاره کرد
مکرِ کافر را به اذن الله ابتر کرده است
بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید
چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است
🔸شاعر:
#مرضیه_نعیم_امینی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
@shere_aeini
می رسد روضه به یک طشت خدا رحم کند
خیزران کاش به زخم دل ما رحم کند
چند جای لبت از چوب ترک خورده حسین
زخم چشمان ترت باز نمک خورده حسین
با سرت خنده کنان حرمله بازی می کرد
خیزران با دل یک قافله بازی می کرد
مگر از خاطره ام می رود آن بزم عذاب
می چکید از لب آن مردک سرمست شراب
خواهرت می رسد از راه طنابی بر دست
دشمنت دور سرت پیک شرابی در دست
مست بود و به دهانش غزلی کفر آمیز
تکیه می کرد به ضرب المثلی کفر آمیز
دخترت خواست روی پنجه ی پا برخیزد
به تماشای تو در طشت طلا برخیزد
هر چه کردم نگذارم به تو سوگند نشد
خیزران از لب و دندان تو دل کند نشد
🔸شاعر:
#حسن_کردی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
تا نذرِ ختمِ روضهی مادر تمام شد
چشم انتظار ماندنِ دختر تمام شد
وقتی که فرشِ دامنِ گلدار پهن شد
بر خارِ نیزهها سفرِ سر تمام شد
بیمارِ انتظار کشیدن شفا گرفت
امنیجیب خواندنِ مضطر تمام شد
آنقدر پر کشید دلش تا سر پدر
وقت عروج، بال کبوتر تمام شد
شیرینزبان قافله لکنت گرفته بود
دندان که ریخت، قندِ مکرّر تمام شد
دستش رسید روی رگِ غیرت پدر
جایی که کارِ کُندی خنجر تمام شد
یکقطره عمر داشت که آنهم به جای اشک
با شستشوی رأسِ مطهّر تمام شد
این مصحفِ شریف، که تنها سه آیه داشت
با سرنوشتِ سورهی کوثر تمام شد
.
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
اگه بازم اومدی سرای من
یه عصا هدیه بیار برای من
میدونی چرا نمیتونم پاشم
آخه پا خورده به دست وپای من
ممنونم که اومدی حالا دیگه
به همه میگم اینم بابای من
اِنقدر صدات زدم صدام گرفت
پس ببخش در نمیاد صدای من
یادته که میگرفتی دستمو
حالا تو دست توعه شفای من
خیلی خستم من میبندم چشامو
تو یکم لالا بگو برای من
من فقط تورو میخواستم از خدا
حالا مستجاب شده دعای من
میبینم عمه رو گریم میگیره
خیلی تازیانه خورد به جای من
یه جاهایی بی تو بردن ماهارو
که نه جای عمه بود نه جای من
مجلس یزیدو یادم نمیره
کاش میزد اون چوبُ رو لبای من
🔸شاعر:
#محمد_جواد_مطیع_ها
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
چه قدر وحشی ِ بی رحم ، مرا بد می زد
هرچه میخواست دلش هرچه بخواهد میزد
به تَیَمُن ، به تَبَرک شده ، با مشت و لگد ...
به زدن های خودش بود مقید ، می زد
زجر کُش میشدم از ضربه ی دستانی که
ضربه هایش همه جا بود ، زبانزد می زد
ذکر میگفت و نماز اول وقتش می خواند
بعـد هم ، با مـدد از ، نام محـمد می زد
خسته میشد ، به زمینوبهزمان بد میگفت
نفـسی تازه نمـی کرد ، مجـدد می زد
راست گفتند ، که " بُغضَاً لِأبیک " بابا...
هر که می گفت علی زود می آمد می زد
خوب شد مادرمان فاطمه در شام نبود
زجر هم مثل مغیره ، به خدا بد می زد
تو بگو خب چه کنم پهلوی من درد گرفت
آن قدر که به تنم ، ضربه ی ممتد می زد
تا مرا سیر نمی زد ، دلش آرام نبود ...
شده بود عادتش انگار ، که باید می زد
سیلی و کعب نی و مشت و لگد بود و تنم
تنه بر ، رنگ زمّرد و زبرجّد می زد
شام هم مثل مدینه شده بود و من را ...
هر کسی ناله ی یا فاطمه می زد ، می زد
🔸شاعر:
#روح_الله_قناعتیان
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
تو وقتی اومدی گفتم ، که تقصیر دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه،چه وقت گریه کردن بود
حالا که اومدی پیشم ، بازم آغوشتو وا کن
بغل کن بغضمو بازم ، غریبی مو تماشا کن
حالا که اومدی پیشم ، بزار خلوت کنم باتو
بزار تعریف کنم بعدش ، ببین من پیر شدم یاتو
ببخش حرفای تعریفیم،دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی،خرابه جای خوبی نیست
خرابه بسترش خاکِ ، خرابه بالشش خشته
تو خیلی خاکی ای اما ، برایِ دخترت زشته
برای دخترت زشته،که خونش این طوری باشه
بزار چیزی نگم شاید،تو حرفام دلخوری باشه
کدوم دختر بااین حالش،پیش باباش معذب نیست
ببخش از راه طولانی،سر و وضعم مرتب نیست
اگه بابا بیاد باید،برات با جون مهیا شم
خجالت می کشم وقتی،نتونم از زمین پاشم
نگی من بی ادب بودم،نگی این دختر عاشق نیست
نمی تونم پاشم از جام،پاهام پاهای سابق نیست
حالا چشمای کم سومو،به هر چی جز تو می بندم
به زورم باشه پامیشم،به زورم باشه می خندم
مگه تو صورتم امشب،بغیر از خنده چی دیدی
که از وقتی پیشم هستی،یه بار حتی نخندیدی
یکی دستی تو تاریکی،به گونم خورده چیزی نیست
یکی از من یه گوشواره،امانت برد چیزی نیست
فقط دلتنگِ تو بودم،که اعصابم به هم ریخته
یه قدری خستۀ راهم،یه کم خوابم به هم ریخته
میخوام امشب سرت تاصبح،به رویِ دامنم باشه
میخوام امشب شب خوبِ،ازینجا رفتنم باشه
دیگه اخماتو واکردی،منم با بغض می خندم
بیا آغوشتو واکن منم چشمام میبندم
🔸شاعر:
#هادی_جانفدا
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
پایش ز دست آبله آزار می کشد
از احتیاط دست به دیوار می کشد
در گوشه ی خرابه کنار فرشته ها
"با ناخنی شکسته ز پا خار می کشد"
دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح
بر روی خاک عکس علمدار می کشد
او هرچه می کشد به خدای یتیم ها
از چشم های مردم بازار می کشد
گیرم برای خانه تان هم کنیز شد
آیا ز پرشکسته کسی کار می کشد؟
چشمش مگر خدای نکرده چه دیده است؟
نقشی که می کشد همه را تار می کشد
لب های بی تحرک او با چه زحمتی
خود را به سمت کنج لب یار می کشد
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
بشنوند امروز دختردارها..
قصه غمگین کوثردارها
از روی نیزه بیا بوست کنم
رفته ای بر نیزه با سردارها
به علی اکبر بگو سنگم زدند
سنگ خوردم از برادردارها
زجر که تنها به دنبالم نبود
در پی ام بودند لشکردارها!
معجرم را دستگردان میکنند
گوشه ی بازار، معجردار ها
نیشخندی زد به گوش پاره ام
این هم از آداب زیوردارها
حرف خدمتکار پیش من زدند..
من که خود هستم ز نوکردارها
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
چراای میهمان لعل لبی چون ارغوان داری
گمانم كه نشان ازبوسه هاى خيزران داری
چرا همرنگ پیشانی عمه شد جبین تو
مگرباباتوهم زخمی زسنگ کوفیان داری
تركهاى لبت رابوسه دادم سوخت لبهايم
به لب سرّ مگوى غربت لب تشنگان دارى
شبی کنج تنورخولی و روزی به تشت زر
بمیرم من که روزوشب زدشمن میزبان داری
دل این دخترت تنگ است ازهجر عزیزانش
بگو آیا خبراز اصغرشیرین زبان داری؟
برای شستن اين صورت غرق به خون تو
زچشم دختر دردانه ات سیل روان داری
سر عباس روى نى سر من زير كعب نى
به طعنه گفت نامردى عموى پهلوان دارى
رخم تصوير ياس وپيكرم تفسيركوثر شد
شبيه مادرخود دخترى قامت كمان دارى
🔸شاعر:
#سعید_نسیمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
حاضرم پایِ سر ِ تو سر ِ خود را بدهم
جایِ پیراهن ِ تو معجر ِ خود را بدهم
سر ِ بابایِ من و خِشت محال است عمه
عمه بگذار که اول پر ِ خود را بدهم
…پهن کن تا که سر ِ خار نگیرد به لبش
کم اگر بود پر ِ دیگر خود را بدهم
زیورآلات مرا دختر همسایه گرفت
نذر ِ انگشتَرَت انگشتر ِ خود را بدهم
مویِ من سوخته و مویِ پدر سوخته تر
حاضرم پایِ همین سر، سر ِ خود را بدهم
دید ما تشنه یِ آبیم خودش آب نخورد
خواست تا دیده یِ آب آور خود را بدهم
به دلم آمده یک وقت خجالت نکشم
پایِ لطفش نفس ِ آخر خود را بدهم
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
وقت دلتنگی همیشه او کنارم مینشست
بیوفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت...
روز عاشورا چه روزی بود؟ حیرانم هنوز
جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت
خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ
درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت
تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید!
«آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت
🔸شاعر:
#کاظم_بهمنی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini