eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.6هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini آنقدر پیش دوچشمم سر تو افتاده بارها پشت سرت خواهر تو افتاده زیر سنگینی بار غم عظمای رباب خم به ابروی علی اصغر تو افتاده میدهد بوی تو را چکمه شمر ملعون بسکه با چکمه روی پیکر تو افتاده هیچکس مثل رقیه بخدا زجر ندید آنقدر زجر پی دختر تو افتاده آب آزاد شد و هیچکسی آب نخورد هر کسی یاد لب و حنجر تو افتاده چه گذشته به تو در کنج تنور خولی چه شده مژه چشم تر تو افتاده ما دو تا مثل هم انگار که غارت شده ایم گوشواره ز من انگشتر تو افتاده پای هر نیزه و شمشیر و تنور و گودال حرف از آمدن مادر تو افتاده 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دائماً شورِ عشق در سرِ ماست ترش روییِ دشمن از این است این که در ازدحامِ تلخی ها زندگی با حسین شیرین است کوله ی من کجاست؟ کفشم کو؟ اربعین ها همیشه بی تابم بعد از آن اولین سفر دلِ من موکِبی شد برای اربابم بغضِ بی تابِ عاشقان ، سفری روی ابرِ خیال می خواهد از نجف سمتِ کربلا رفتن پا فقط نه که بال می خواهد این ستون ها که بیستون وارند نقلِ یک عشقِ ناب و دیرینند این جماعَت چقَدْر فرهادند شهریارانِ قصرِ شیرینند ما (( أَنَا مِنْ حُسَیْن )) گویانیم همه یک روح و بیشمار تنیم بس که (( حُبُّ الحُسَينِ يَجمَعُنا )) همه انگار اهلِ یک وطنیم چشممان مَحوِ رقصِ پرچم هاست گوشمان مستِ نوحه ی عربی ست آتش و باد، گرمِ عود و فلوت شبِ مستانِ نینوا چه شبی ست به لبم ، لَبْ لَبی غزلخوان شد جای شربت شراب در سینی ست به دهانم دِهْین عجب چسبید طعم شَعْریّه شعرِ آیینی ست در مسیری که فرشِ آن عرش است من فقط دیده ام ظواهر را خُرده از من مگیر ای زاهد حَرَجی نیست حالِ شاعر را گرمِ تبخیر سوی خورشیدیم رودهایی به سمتِ دریاییم در همین ظهرِ راه پیمایی سوی عصرِ ظهور پویاییم شک ندارم برای دردِ همه نامِ مهدی همیشه تسکین است چای مَشّایه یادمان داده ست زندگی با حسین شیرین است... 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چه مرزها که در آن خطه از زمین گم بود که شرق و غربِ جهان بینشان تفاهم بود به بوی چای عراقی مسیر مست گذشت چنان که یاد ندارم عمود چندم بود! نسیمِ آه، تکان داد هر چه پرچم را بسا سلام که در راهِ یک علیکم بود قدم تمام طریق از نفس نمی‌افتاد نبود زخم، به پا لب به لب تبسم بود فدای آنهمه یکرنگی‌ِ سفر گردم سیاه، لیکن چشم و چراغ مردم بود رسید از آن سرِ گرما کسی که: اشرب مای شروع روضه ی ما با همان تکلم بود 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini به هر کسی ندهند این جنون که در سر ماست "حسین" در همه عالم یگانه دلبر ماست غلام زاده ی این خانوده ایم همه "گدای خانه ی عباس" نام دیگر ماست برادری به نسب نیست _در مسیر جنون کسی که دم زده از کربلا برادر ماست خدا کند دم آخر حسین سر برسد سلام بر لب عطشان سلام آخر ماست شفاعت تو که جای خودش_یقین دارم که گاه پیر غلامت شفیع محشر ماست 🔸شاعر: ____ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @Shere_aeini
@shere_aeini این اسارته داداش یا قتلگاه نیمی از قافله جون داده تو راه ای پناه عالمین نگاهی کن بی پناهیم بی پناهیم بی پناه بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم بعد از اون همه جسارت که دیدیم حالا باید همه آماده بشیم دم دروازه ساعات رسیدیم دستامون بسته شده کنار هم یه طرف طناب به بازوی منه یه طرف به گردنه زین العباد سر سلسله به دست دشمنه پریشون وارد شهر شام شدیم از رو نیزه احوال ما رو ببین تازیونه می زنن که راه بریم راه بریم بچه ها میخورن زمین دستی که برای ما حجاب میشد حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم میون نامحرما گیر افتادیم کاش می شد از این قفس فرار کنیم باورم نمیشه نامسلمونا مارو خارجی داداش صدا کنن اگه میتونی یه کم قرآن بخون تا مارو کمتر اینا نگا کنن اینا سنگم میزنن ولی داداش میسوزه دلم برای بچه هات تا میشد پناهشون شدم ولی حالا هی با گریه میزنن صدات خیلی سخته گذر از این مرحله کاش فقط سنگ میزدن به قافله بارون آتیش و ما چی کار کنیم دستامون بسته شده با سلسله بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ که تن ما پره از کبودیه سخت ترین مسیر ما تو این دیار رد شدن از کوچه یهودیه 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شِکوه ها دارم از ایمانی که نیست کُشت من را چشمِ گریانی که نیست آی مردم! یار را گم کرده ام خیمه دارم در بیابانی که نیست از عذاب بچهء نااهل خود نوح شد سرگرم طوفانی که نیست ای بزرگ خاندان! ما بی کسیم خانه ها ویران شده خانی که نیست جای من را بر کس دیگر مده چون که می ترسم از الآنی که نیست معنی ناز و ادای نوکرت هرچه باشد جز پشیمانی که نیست مورم و جاروکش این روضه ام کار دارم با سلیمانی که نیست چون که مجنون حسینم شیعه ام! بی خیال هر مسلمانی که نیست در میان سفرهء ارباب مان بی رقیه خیر و احسانی که نیست ناخنش افتاد و با زحمت کشید... شانه بر موی پریشانی که نیست گفت بابا؛ اینهمه تیزی سنگ ردّ مُهرت روی پیشانی که نیست؟ آخرش با آن دهان خونی اش بوسه زد بر جای دندانی که نیست 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini از در و دیوار ضربه خورده ام در سر بازار ضربه خورده ام یا تو خیلی زخم خورده بر سرت یا که من بسیار ضربه خورده ام در نماز نافله از چکمه ها وقت استغفار ضربه خورده ام بیشتر از هر کسی پیش سرت من ز نیزه دار ضربه خورده ام در میان ازدحام سنگها با تو ای دلدار ضربه خورده ام هر دفعه افتادی از نیزه زمین از غمت هر بار ضربه خورده ام از میان خیمه های سوخته تا به شام تار ضربه خورده ام کار دنیا را ببین آنقدر از زجر بی مقدار ضربه خورده ام من هم از این خیزران لعنتی مثل تو انگار ضربه خورده ام 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست عمري که خرج سینه زنی شد تباه نیست مستیِ ما اگر که گناه است، غم مخور در شهر عشق، هیچ دلی بی گناه نیست پایِ رفاقتِ منِ بیچاره مانده است یعنی حسین چون دگران نیمه راه نیست ميعاد گاه‌ِ هر چه فرشته ست کربلا افسوس جا برایِ منِ روسیاه نیست امسال نیز کرب و بلا سهم ما نبود.. با این حساب روی لبم غير آه نیست * با سنگ می زنند تو را خیلِ کوفیان این سرو ایستاده مگر پادشاه نیست؟ شمر و سنان و حرمله از راه آمدند برخیز! جای خواهر تو قتلگاه نیست 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini به نام و حمد او کز عشق او ارباب لبریز است و اما بعد حال زینب کبری غم انگیز است رسید آن کاروان جایی که بوی غصه می آید چه باید کرد وقتی غصه روی غصه می آید سر صبح است و انگاری که اینجا عیدالایام است برای کاروان عشق اما مطلع شام است عجب روزی که بود از روز عاشوراش سوزان تر ندیده هیچکس روزی از این شام غریبان تر چه بود آن روز آن روزی که از صبحش چنان شب شد و غم آنقدر بالا رفت و سنگین شد که زینب شد بلی اسلام پایان یافت مذهب چشم خود را بست سر بر نیزه هم از شرم زینب چشم خود را بست دم دروازه ساعات غم در جان او حل شد معطل شد معطل شد معطل شد معطل شد علمداری که یک کوفی به غارت برد مشکش را دم دروازه شامی ها در آوردند اشکش را چه بر زینب گذشت آن روز بین کوچه و بازار تمسخر، طعنه و تحقیر، سنگ و آتش و آزار هزاران دلقک از اولاد عمرو عاص آوردند برای پایکوبی دورشان رقاص آوردند خبر دادند ابنای یهودی های خیبر را برای بازدید آورده اند اولاد حیدر را مجال خطبه خواندن نیست از بس ساز و آواز است همین که زنده می‌مانند دیگر اوج اعجاز است به شمر و اخنس و خولی و ابن سعد صد لعنت اگر بازار شام این است پس بر کوفه صد رحمت میان کوچه ها روزی نمی‌رفتند راه اصلا ندیدند این زنان را پیش از این خورشید و ماه اصلا مدام از روی نی سر روی خاک افتاد عیبی نیست سر شش ماهه هم بر روی خاک افتاد عیبی نیست بلا این است بفروشند آن دُرهای سرمد را به بازار کنیزان برده اند آل محمد را به قرآن پاره ها آن بی وضوها دست ها بردند عروسان علی را از میان مست ها بردند چنان آتش ز بام افتاد، دستار امامت سوخت همان چادر که باقی مانده بود از روز غارت، سوخت زنانی را که روی خویش را از کور پوشاندند صلاه صبح تا مغرب میان شهر چرخاندند یکی ای کاش بود آن روز و کم می‌کرد مشکل را و هول میداد از نزدیکی زینب اراذل را پس از دروازه‌ی ساعات غم در جان او حل شد معطل شد معطل شد معطل شد معطل شد کسانی را که فردوس برین ماوایشان باشد به لطف شامیان دیگر خرابه جایشان باشد 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini این سواران کیستند انگار سر می‌آورند از بیابانِ بلا، گویا خبر می‌آورند... تخته خواهد کرد بازار شما را، شامیان! این که بی‌پیراهن و بی‌بال و پر می‌آورند هم عمو می‌آورند و هم برادر، حیرتا! هم پدر می‌آورند و هم پسر می‌آورند آشنا می‌آید آری این گل بالای نی هر چقدر این نیزه را نزدیک‌تر می‌آورند تا بگردد دور این خورشیدهای نیمه‌شب ماه را نامحرمان از پشت سر می‌آورند... زنبق هفتاد و یک برگم! به استقبال تو خیزران می‌آورند و طشت زر می‌آورند 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای دل مگر نه خاتمه ماه محرم است باز این چه شورش است که در خلق عالم است گر ماجرای کوفه و کرب و بلا گذشت باز این چه نوحه وعزا و چه ماتم است گویا طلوع کرده به شام آفتاب عشق کاشوب در تمامی ذرات عالم است صبح ورود شام چنان تیره بد کز آن کار جهان و خلق جهان جمله در هم است سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه ها سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است آن محشری که کرده به پا چوب خیزران بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است رشک ملک خرابه نشین شد که محتشم گفتا عزای اشرف اولاد آدم است ویرانه و دل شب و دردانه و پدر آری بساط عشق به خوبی فراهم است فردا سپیده چشم در آن بزم تا گشود بر گرد شمع دید که پروانه ای کم است 🔸شاعر: (تربت) ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یکی آورده با خود گریه‌های گاه‌گاهش را یکی در کوله‌بار کهنه‌اش بار گناهش را یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را یکی در هر قدم هُرم نفس‌ها را بغل کرده یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را یکی نذر شما کرده‌ست چندین گوسفندش را یکی وقف شما کرده‌ست تنها سرپناهش را بسوزان چهره‌ام را آفتاب داغ! اربابم... خبر دارم که می‌بخشد غلام روسیاهش را ببین موکب به موکب می‌شود تسخیر او قلبم چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را به هم می‌ریزد آری نظم نفرت‌آور دنیا امیر عشق تا آماده می‌سازد سپاهش را قدم‌ها محکم‌اند و عزم‌ها راسخ، چه غوغایی نمی‌بندد شهادت تا قیامت شاهراهش را و در دیدار آخر مادرم با گریه می‌خندید و من آورده‌ام تا کربلا با خود نگاهش را 🔸شاعر: ____ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @Shere_aeini
@shere_aeini آورده است بوی تو را کاروان به شام پیچیده عطر واعطشای تو در مشام... هفتاد و یک ستاره که بر نیزه رفته‌اند، صف بسته‌اند پشت سر تو به احترام... تو مرگ را به سُخره گرفتی و دیگران دلخوش به دینِ بی‌خطرند و مقام و نام طولی نمی‌کشد که جهان بشنود که نیست حجّی قبول‌تر ز همین حجّ ناتمام آن‌قدر دور نیست که دستی به انتقام تیغ تو را دوباره برون آرَد از نیام 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
ما با ھمہ گفتیم با صاحب زمانیم عمریست بر خوان عطایت میھمانیم سوگند بر اشک رقیہ آہ زینب از زائرین اربعین ما جا نمانیم 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دختر شیر خدا در شام محشر کرده است گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است اوکه منبر رفته جدش بر جهاز ناقه ها ناقه‌ای را بی‌جهاز اینبار منبر کرده است چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید گرچه چشمش با سری نیزه‌نشین سر کرده است بر فراز نیزه ها رأس حسین بن علی محض همراهی زینب ترک پیکر کرده است آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست عصمت الله است و قطعا فکر معجر کرده است مرتضای نطق هایش کفر را بیچاره کرد مکرِ کافر را به اذن الله ابتر کرده است بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini می رسد روضه به یک طشت خدا رحم کند خیزران کاش به زخم دل ما رحم کند چند جای لبت از چوب ترک خورده حسین زخم چشمان ترت باز نمک خورده حسین با سرت خنده کنان حرمله بازی می کرد خیزران با دل یک قافله بازی می کرد مگر از خاطره ام می رود آن بزم عذاب می چکید از لب آن مردک سرمست شراب خواهرت می رسد از راه طنابی بر دست دشمنت دور سرت پیک شرابی در دست مست بود و به دهانش غزلی کفر آمیز تکیه می کرد به ضرب المثلی کفر آمیز دخترت خواست روی پنجه ی پا برخیزد به تماشای تو در طشت طلا برخیزد هر چه کردم نگذارم به تو سوگند نشد خیزران از لب و دندان تو دل کند نشد 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini تا نذرِ ختمِ روضه‌ی مادر تمام شد چشم‌ انتظار ماندنِ دختر تمام شد وقتی که فرشِ دامنِ گلدار پهن شد بر خارِ نیزه‌ها سفرِ سر تمام شد بیمارِ انتظار کشیدن شفا گرفت امن‌یجیب خواندنِ مضطر تمام شد آنقدر پر کشید دلش تا سر پدر وقت عروج، بال کبوتر تمام شد شیرین‌زبان قافله لکنت گرفته بود دندان که ریخت، قندِ مکرّر تمام شد دستش رسید روی رگِ غیرت پدر جایی که کارِ کُندی خنجر تمام شد یک‌قطره عمر داشت که آن‌هم به جای اشک با شستشوی رأسِ مطهّر تمام شد این مصحفِ شریف، که تنها سه آیه داشت با سرنوشتِ سوره‌ی کوثر تمام شد . 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini اگه بازم اومدی سرای من یه عصا هدیه بیار برای من میدونی چرا نمیتونم پاشم آخه پا خورده به دست وپای من ممنونم که اومدی حالا دیگه به همه میگم  اینم  بابای من اِنقدر صدات زدم صدام گرفت پس ببخش در نمیاد صدای من یادته که میگرفتی دستمو حالا تو دست توعه شفای من خیلی خستم من میبندم چشامو تو  یکم لالا  بگو برای من من فقط تورو میخواستم از خدا حالا مستجاب شده دعای من میبینم عمه رو گریم  میگیره خیلی تازیانه خورد به جای من یه جاهایی  بی تو  بردن ماهارو که نه جای عمه بود نه جای من مجلس یزیدو یادم نمیره کاش میزد اون چوبُ رو لبای من 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini چه قدر وحشی ِ بی رحم ، مرا بد می زد هرچه میخواست دلش هرچه بخواهد می‌زد به تَیَمُن ، به تَبَرک شده ، با مشت و لگد ... به زدن های خودش بود مقید ، می زد زجر کُش میشدم از ضربه ی دستانی که ضربه هایش همه جا بود ، زبانزد می زد ذکر میگفت و نماز اول وقتش می خواند بعـد هم ، با مـدد از ، نام محـمد می زد خسته میشد ، به زمین‌وبه‌زمان بد میگفت نفـسی تازه نمـی کرد ، مجـدد می زد راست گفتند ، که " بُغضَاً لِأبیک " بابا... هر که می گفت علی زود می آمد می زد خوب شد مادرمان فاطمه در شام نبود زجر هم مثل مغیره ، به خدا بد می زد تو بگو خب چه کنم پهلوی من درد گرفت آن قدر که به تنم ، ضربه ی ممتد می زد تا مرا سیر نمی زد ، دلش آرام نبود ... شده بود عادتش انگار ، که باید می زد سیلی و کعب نی و مشت و لگد بود و تنم تنه بر ، رنگ زمّرد و زبرجّد می زد شام هم مثل مدینه شده بود و من را ... هر کسی ناله ی یا فاطمه می زد ، می زد 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini تو وقتی اومدی گفتم ، که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه،چه وقت گریه کردن بود حالا که اومدی پیشم ، بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم ، غریبی مو تماشا کن حالا که اومدی پیشم ، بزار خلوت کنم باتو بزار تعریف کنم بعدش ، ببین من پیر شدم یاتو ببخش حرفای تعریفیم،دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی،خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکِ ، خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی ای اما ، برایِ دخترت زشته برای دخترت زشته،که خونش این طوری باشه بزار چیزی نگم شاید،تو حرفام دلخوری باشه کدوم دختر بااین حالش،پیش باباش معذب نیست ببخش از راه طولانی،سر و وضعم مرتب نیست اگه بابا بیاد باید،برات با جون مهیا شم خجالت می کشم وقتی،نتونم از زمین پاشم نگی من بی ادب بودم،نگی این دختر عاشق نیست نمی تونم پاشم از جام،پاهام پاهای سابق نیست حالا چشمای کم سومو،به هر چی جز تو می بندم به زورم باشه پامیشم،به زورم باشه می خندم مگه تو صورتم امشب،بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی،یه بار حتی نخندیدی یکی دستی تو تاریکی،به گونم خورده چیزی نیست یکی از من یه گوشواره،امانت برد چیزی نیست فقط دلتنگِ تو بودم،که اعصابم به هم ریخته یه قدری خستۀ راهم،یه کم خوابم به هم ریخته میخوام امشب سرت تاصبح،به رویِ دامنم باشه میخوام امشب شب خوبِ،ازینجا رفتنم باشه دیگه اخماتو واکردی،منم با بغض می خندم بیا آغوشتو واکن منم چشمام میبندم 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini پایش ز دست آبله آزار می کشد از احتیاط دست به دیوار می کشد در گوشه ی خرابه کنار فرشته ها "با ناخنی شکسته ز پا خار می کشد" دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح بر روی خاک عکس علمدار می کشد او هرچه می کشد به خدای یتیم ها از چشم های مردم بازار می کشد گیرم برای خانه تان هم کنیز شد آیا ز پرشکسته کسی کار می کشد؟ چشمش مگر خدای نکرده چه دیده است؟ نقشی که می کشد همه را تار می کشد لب های بی تحرک او با چه زحمتی خود را به سمت کنج لب یار می کشد 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini بشنوند امروز دختردارها.. قصه غمگین کوثردارها از روی نیزه بیا بوست کنم رفته ای بر نیزه با سردارها به علی اکبر بگو سنگم زدند سنگ خوردم از برادردارها زجر که تنها به دنبالم نبود در پی ام بودند لشکردارها! معجرم را دستگردان میکنند گوشه ی بازار، معجردار ها نیشخندی زد به گوش پاره ام این هم از آداب زیوردارها حرف خدمتکار پیش من زدند.. من که خود هستم ز نوکردارها 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini چراای میهمان لعل لبی چون ارغوان داری گمانم كه نشان ازبوسه هاى خيزران داری چرا همرنگ پیشانی عمه شد جبین تو مگرباباتوهم زخمی زسنگ کوفیان داری تركهاى لبت رابوسه دادم سوخت لبهايم به لب سرّ مگوى غربت لب تشنگان دارى شبی کنج تنورخولی و روزی به تشت زر بمیرم من که روزوشب زدشمن میزبان داری دل این دخترت تنگ است ازهجر عزیزانش بگو آیا خبراز اصغرشیرین زبان داری؟ برای شستن اين صورت غرق به خون تو زچشم دختر دردانه ات سیل روان داری سر عباس روى نى سر من زير كعب نى به طعنه گفت نامردى عموى پهلوان دارى رخم تصوير ياس وپيكرم تفسيركوثر شد شبيه مادرخود دخترى قامت كمان دارى 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini حاضرم پایِ سر ِ تو سر ِ خود را بدهم جایِ پیراهن ِ تو معجر ِ خود را بدهم سر ِ بابایِ من و خِشت محال است عمه عمه بگذار که اول پر ِ خود را بدهم …پهن کن تا که سر ِ خار نگیرد به لبش کم اگر بود پر ِ دیگر خود را بدهم زیورآلات مرا دختر همسایه گرفت نذر ِ انگشتَرَت انگشتر ِ خود را بدهم مویِ من سوخته و مویِ پدر سوخته تر حاضرم پایِ همین سر، سر ِ خود را بدهم دید ما تشنه یِ آبیم خودش آب نخورد خواست تا دیده یِ آب آور خود را بدهم به دلم آمده یک وقت خجالت نکشم پایِ لطفش نفس ِ آخر خود را بدهم 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت کربلا از من عموی مهربانم را گرفت وقت دلتنگی همیشه او کنارم می‌نشست بی‌وفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت... روز عاشورا چه روزی بود؟ حیرانم هنوز جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید! «آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini