eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.6هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini شعله ها سربه فلک داشت صنوبرمی سوخت آسـمان ریخـت به هـم بال کـبوتر می سوخت هــیزم  آورد و از فـــــرط  جهــالت  قنفـــذ آتشی ساخت که تا لحظه ی آخرمی سوخت پشت این درهمه ی عشق محمد(ص) مانده است در نمی سوخت فقط جان پیمبر می سوخت در که افتــاد چهل مرد هجــوم آوردند زیر باران لگد دامن کوثر می سوخت سوخت یک بار اگرسینه ی زهرا آن روز تا ابد قلب علی پشت همین در می سوخت شــعله خامـوش شد اما دل پر درد امام باز با دیدن آن لاله ی پرپر می سوخت داغ بود آن قدراین داغ که در بیشه ی عشق اشک در دیده ی آن شـیر دلاور می سوخت گاه و بیگاه که در کوچه به هم می خوردند خنده می کرد مغیره دل حیــدر می سوخت گاه گاهی که علی ذکر مصیبت می خواند در تب سوز علی مالک اشتر می سوخت کوچه کرده است روایت که ازآن ضربت دست پیش چشـمان حـسن صورت مــادر می سوخت سالها رفــت ولی قصـه فراموش نــشد تا دم مرگ گمانم دل حیدر می سوخت 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آن گل کزو فردوس رنگ و بو بگیرد سخت است با رنگ پریده خو بگیرد دریای رحمت رفت و باید بعد از این ، آه کشتی میان شعله ها پهلو بگیرد با خنده دشمن گفت کاری کرده ام که زهرا میان خانه اش هم رو بگیرد آمد عیادت ؟ نه فقط می خواست نامرد این نیمه جان را هم ازین بانو بگیرد از من تقاص خیبر و بدر و احد را می خواست با قتل تو مو به مو بگیرد کوری چشم دشمن از چشمان کم سوت چشم حقیقت تا قیامت سو بگیرد ای مستجاب الدعوه ی من قبل رفتن جان علی را بر خدایت گو بگیرد می بینمت در کربلا وقتی حسینم از داغ اکبر دست بر زانو بگیرد 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کی می شود بیند بشر ، خیرالبشر را آه ای سفر کرده بده پایان ، سفر را عیسی مسیح من ! که باید جز تو بخشد جان دوباره این جهان محتضر را ایمان شده یک تکه آتش در کف دست دنیا به قصد دین ما بسته کمر را حق بی تو باطل گشته و باطل شده حق دنیای بی صاحب نداند خیر و شر را ما آمدیم هر وقت ، تو در باز کردی تو آمدی هر وقت ما بستیم در را العفو می گویی به جای تک تک ما جای همه بیدار هستی هر سحر را آقا به ما مثل گذشته باز گردان آن حال خوش ، آن عاشقی ، آن چشم تر را دست تمام اهل روضه می شود پر امشب اگر گیری تو دست یک نفر را بیچاره من ، بیچاره من ، من که ندیدم یک بار هم در روضه ی مادر ، پسر را بیچاره من ، بیچاره من ، من که نمردم هر چه شنیدم روضه ی دیوار و در را 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini می‌ریزد از سراسر طوبای دین گله از غش در وفای به عهد و مبادله خاکی خمیده دست به پهلو رسیده از راه پر از نشیب و فراز مجادله او رفته بود تا فدکش را درآورد از لای بایگانی اسنادباطله جرثومه‌ای که هیکل منحوس دیو داشت گردن کشید تا که نماید مقابله باخانمی که بار به همراه می‌کشید با حضرت به شیشه ی زر دار ، حامله رعدی رسید و برق ز چشمان او پرید رویش دچار گشت به تغییر شاکله راضی نشد به سیلی تنها و با لگد انداخت در میان نفس‌هاش فاصله درکوچه‌ها رساندن مادر به خانه شد بهر پسر بدل به معمای غائله رکعت به رکعت است به منزل رسیدنش انگار در رکوع و سجود است و نافله 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مادرم هستی و همه- دنیا می دونن هیچ کس شبیه تو نیست نور چشم خدا و پیغمبر ! نام تو ذکرِ صبح و‌ شامِ علی ست منم اون دختری که چادر تو تاجی از عزته که رو سرشه هرجا که باشه میگه با لبخند حضرت فاطمه س که مادرشه چون که الگوش، مادره ،میخواد بهترین بانوی جهان باشه توی دین و ولایت و دانش مایهٔ فخرِ شیعیان باشه خانه داری و مادری و ادب همه معنا گرفته با زهرا شد طبیب تمامِ دردامون ذکرِ آرامبخشِ (یا زهرا ) راه مادر، شهید پروریه مادرای شهید میدونن! صبر و عزت،حیا و آگاهی سرسپردن برای حفظ وطن با همین اشک ِ روضه ی (مادر) با جهاد و بصیرت، این روزا بر سرِ قله میرسیم...آره مثل سربندهای یا زهرا اگه رنگِ خدا شد و اسلام همه ی جنبه های زندگیمون نقشه ی کفر، نقشِ بر آبه! نمی تونه بمونه تو میدون همه هستیم آرمانِ عزیز همه هستیم یارِ فرمانده گرچه که حاج قاسم اینجا نیست عَلمش رو زمین نیفتاده 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بر شانه می‌آورد تا بانو نیافتد آرام تا این شمع از سوسو نیافتد پروانه بود و دورِ مادر چرخ می‌زد حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد تا دید می‌آید حرامی سویشان گفت ای کاش راهِ نانجیب این سو نیافتد خیلی حواسِ مجتبیٰ جمع است اینجا زخمی دگر این دفعه بر بازو نیافتد وقتی که زد سیلی تقلا کرد طفلی یعنی اگر اُفتاد هم با رو نیافتد پهلویِ او تازه شکسته بود اُفتاد اما نشد بر خاک از پهلو نیافتد ای کاش دیوارِ گذر احساس هم داشت ای کاش جایِ سنگ بر اَبرو نیافتد یکروز در گودال هم می‌گفت مادر زینب بیا از رویِ زین با رو نیافتد قاتل رسید و مادرش فریاد می‌کرد ای کاش بر این سینه با زانو نیافتد ای کاش آبی رویِ این لبها بریزد یا اینکه دستش بر سرِ گیسو نیافتد 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کُنجِ یک خانه ای که دلگیر است پایِ دیوار بستر افتاده بودنِ او چه سخت معلوم است چونکه با جسمِ لاغر افتاده از سرِ صبح دستِ خود را بر... رویِ پهلو گرفته  خوابیده گریه دار است حالتِ مادر باز هم رو گرفته خوابیده نیمه شب بود و ما همه بیدار در هیاهویِ شعله تا در سوخت جگرِ ما میانِ آتش بود چادرش گُر گرفت مادر سوخت مادرم را زدند و ما دیدیم ریسمان در طوافِ بابا بود پُشتشان را به خاک میمالید دستِ بابایِ من اگر وا بود از همان روز کوچه تا حالا مادرم بینِ خواب میلرزد خوابِ راحت نکرده یک شب هم بسکه حتی به خواب میترسد کوچه ای بود و مادرم بودو ردپایی به چادرش مانده بر رخ مادرم از آن کوچه اثراتی ز آجرش مانده 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ‏فاطمه اسمش که می آمد زمان می ایستاد برگ بر روی درختان هر خزان می ایستاد هر زمان از راه می آمد رسول الله هم محترم میداشتش از عمق جان می ایستاد در حیاط خانه بی روبند اگر پا می گذاشت شمس هم از شرم کنج آسمان می ایستاد شأن زهرا اینکه آقای جوانان بهشت روبروی او به جای سایه بان می ایستاد! گر زیارت نامه‌ی کوتاه او در آن نبود بی گمان قلب مفاتیح الجنان می‌ایستاد وقت قامت بستن مردم موذن روی پاست وقت قامت بستن زهرا اذان می ایستاد من که حیرانم چرا محراب و منبر خم نشد گر برای خطبه خواندن آنچنان می ایستاد ‏من نمیدانم چه شد اما روایت کرده اند مادر ما این اواخر قد کمان می ایستاد دست پایین آمد و افتاد زهرا بر زمین کاش در این لحظه غمگین جهان می ایستاد بر مزار بی چراغ مادر سادات کاش لااقل ابری به عنوان نشان می ایستاد 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی به کار کردن خود افتخار می‌کردی درخت‌های بهشتی به پایت افتادند همان شبی که هوای انار می‌کردی فقیر هرچه می‌آمد، اسیر برمی‌گشت تمام عالمیان را دچار می‌کردی دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟ چه شد محبت همسایه‌ها؟ دعایت را چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی! تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست فدک فدک همه جا را بهار می‌کردی و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد شبی که پشت به این روزگار می‌کردی چقدر خانه مرتب شد آن شبِ آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟ 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یا که دنیا بود ناپیدا اگر زهرا نداشت یا جهنم بود این دنیا اگر زهرا نداشت جای دیگر را برای زندگی می‌خواستیم آسمانِ ما زمینِ ما اگر زهرا نداشت خُرد می‌گشتیم زیر آسیای دشمنان زیر دستاس‌اش دو دنیا را اگر زهرا نداشت در وصیتهای مفقودالاثرها خوانده‌ام تلخ می‌شد سرنوشتِ ما اگر زهرا نداشت گفت لَوْلا فاطمه .... یعنی که در کارِ خدا آفرینش بود بی معنا  اگر زهرا نداشت فاطمه گفت و کنار او ضمیری چند گفت : وای از اهل کِسا آنجا اگر زهرا نداشت* پنچ نوبت فاطمه رو برخودش می‌ایستاد بود بی جلوه خدا  زهرا اگر زهرا نداشت از علی  خواهش نکرد و از علی چیزی نخواست عشق بود و عشق و بس اما ، اگر ، زهرا نداشت فاطمه یک نیمه بود و با علی تکمیل شد مرتضی یک نیمه بود اینجا  اگر زهرا نداشت هیچ فتحی را نمی‌دید آذرخشِ ذوالفقار در رجزهایش علی تنها اگر زهرا نداشت در میان رزم‌ها پشتش به زهرا گرم بود داشت بر پشتش زره مولا اگر زهرا نداشت کار دنیا را ببین  کارش بدستِ فاطمه است وای بر دنیا و مافیها اگر زهرا نداشت کار دنیا را ببین زانو بغل کرده علی بی پیمبر می‌شکست آقا  اگر زهرا نداشت دستِ مولا بسته و بر گردنش شمشیر بود یک علی و آنهمه  حاشا اگر زهرا نداشت حرص‌ها خالی شد و پهلوی مادر را شکست بچه‌ها می‌سوختند آنجا اگر زهرا نداشت دختران را زیر بالِ خویش زینب جمع کرد وامصیب شامِ عاشورا اگر زینب نداشت... *هُمْ فَاطِمَةُ وَ اَبُوهَا.... 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یارب آشفته تر از این مپسندی ما را بیش از این خسته و غمگین مپسندی ما را سهم ما در غم‌ همسایه قنوت است و‌ دعا غافل از فرصت آمین مپسندی ما را گر به آرامش کاشانه ی خود خرسندیم فارغ از رنج فلسطین مپسندی ما را فاطمه پشت در از حفظ ولایت می گفت شیعه ی بی خبر از دین مپسندی ما را هل أتی را ننوشتی که فقط خوانده شود بی خبر از غم مسکین مپسندی ما را حیدر از شیعه ی خود مالک اشتر می خواست در صف خدعه ی صفّین مپسندی ما را کو شهادت که مرا زنده کند موقع مرگ مُرده در لحظه ی تدفین مپسندی ما را 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چند روزی‌ست فقط ابر بهاری، شب و روز ابر گریانی و جز اشک نداری شب و روز اشک نه، خونِ دل از چشم تو جاری شب و روز به تو حق می‌دهم این‌گونه بباری شب و روز در نگاه پُر از احساسِ تو مهمان شده‌ام گریه در گریه به همراه تو باران شده‌ام   گفتم از آتش و... در بین گلو بغض شکست بندبند دلم از ماتم و اندوه گسست زخم پهلوی تو داغی شد و بر سینه نشست باید آرام شوم، شکر خدا فاطمه هست اشک مظلوم از این چشم روان است هنوز یاس از اشکِ شقایق نگران است هنوز   بعد تو زخم زبان، همدم و همراه من است شب سکوتی‌ست که با چشم تَرم هم‌‌سخن است همۀ دردم از این مردم پیمان‌شکن است بی‌تو کارِ در و دیوارِ دلم سوختن است غم دوری تو کم نیست، خدایا چه کنم؟!  گریه‌ام دست خودم نیست، خدایا چه کنم؟!    کاش با ما نفس شهر چنین سرد نبود کوچه در کوچه پُر از مردم نامرد نبود که اگر فصل بهارِ من و تو زرد نبود غزل زندگی‌ام قافیه‌اش درد نبود چشم‌ها را بگشا رو به علی باز بخند آسمانی شده‌ای، لحظۀ پرواز بخند   در سکوت شب و دور از همه چشمانِ جهان یک در سوخته شد باز و سپس گریه‌کنان... مادری رفت به آنجا که از آن هیچ نشان... مَرد با بغض چنین گفت که در طول زمان- پی این تربت گمگشته کسی می‌آید «مژده ای دل! که مسیحا نفسی می‌آید» 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هر وقت حرف ديدن يار است، "لن" هم هست دل کندن از دلبستگي‌ها، از وطن هم هست گفتم همه جمعند شايد جاى من هم هست در باغ اگر گل هست، پهلويش چمن هم هست وقتى که در باز است، حرفِ باز کردن نيست وقت گدايى که مجال ناز کردن نيست پروانه بودن به همين پرواز کردن نيست گر خواستى پروانه باشى، سوختن هم هست لازم نکرده هيچ‌کس ما را نگه دارد ما را دو عالم بس؛ اگر مولا نگه دارد سرمايه‌اى دارى، بده زهرا نگه دارد زيرا که در اين راه حتماً راهزن هم هست هر وقت دردى هست، يا هر وقت آهى هست از جانب معشوق ما حتماً نگاهى هست در کوله‌بار ما اگر بار گناهى هست اما خوشم، زيرا دعاى پنج تن هم هست داريم ما از دو برادر، هر چه را داريم پس کربلا را از حسين و مجتبا داريم گيرم مدينه بسته گردد، کربلا داريم قبرحسين بن على، قبر حسن هم هست نامى که هر شب با توسل می‌برم زهراست مهر على را دارم و بالاسرم زهراست من بچه‌ی اين خانه‌ام، پس مادرم زهراست آرى به فکرم هست زهرا، دائماً هم هست آتش گرفته گلشنى در پيش همسايه خاکى شده چه دامنى در پيش همسايه اين را که دارى می‌زنى در پيش همسايه تازه پدر از دست داده، تازه زن هم هست 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini این نامه را به جوهر کینه نوشته ام از روزهای خوب مدینه نوشته ام روزی که اختیار به دست سقیفه بود روزی که چشم مان به ردای خلیفه بود هم فکر غصب حق علی بود در سرم هم بود " ابوعبیده ی جراح " یاورم بر روی سنت حسنه پا گذاشتم تصمیم را به عهده ی شورا گذاشتم می زد به کوس تفرقه " بِن مَنذر " البته خیلی از آن جماعت روشنگر البته " بِن سعد خزرجی " شده کوتاه امدند با پیروان لات و هبل راه امدند غیر از علی و فاطمه همراهمان شدند اهل مدینه لشگر خودخواهمان شدند گفتم بدون مایه فطیر است کارمان بی مرتضی و فاطمه گیر است کارمان گفتم ز یار غار حمایت کند علی باید به زور هم شده بیعت کند علی از این جهت روانه شدم سمت خانه اش گرد امدیم پشت در اشیانه اش پشت سرم مهاجر و انصار امدند حتی به یاری ام در و دیوار امدند هر لحظه لحظه بیشتر و بیشتر شدیم در پیش چشم فاطمه سیصد نفر شدیم گفتم علی خانه نشین را خبر کنید مثل بقیه بیعت بی دردسر کنید گفتم که ختم غائله در دست حیدر است بیعت علی اگر نکند کار ابتر است امد صدای فاطمه از پشت در به گوش میگفت از امامت و حق پسر عموش حکم ولایت ازلی را به ما نداد یک تار موی شخص علی را به ما نداد گفتم به حال خویش نباید رها شود وقتش رسیده شعله ی اتش به پا شود در بین دود فکر علی بود فاطمه همواره گرم ذکر علی بود فاطمه گرم حمایت از علی ش عاشقانه بود تنها علاج کار فقط تازیانه بود کاشانه اش همینکه پر از بوی دود شد با تازیانه بازوی زهرا کبود شد این سو مغیره گرم بگو و بخندشد ان سو صدای ناله ی زهرا بلند شد چیزی نمانده بود فضا ملتهب شود با گریه های فاطمه دل منقلب شود اما علی و شوکتش امد به خاطرم شور و شکوه ضربتش امد به خاطرم تیغ دو دم به خاطرم امد چکار کرد اهل قریش را به مصیبت دچار کرد پس با تمام کینه و بغضی که داشتم انجا همه توان خودم را گذاشتم بر سینه ی زمین و زمان دست رد زدم بر درب نیمه سوخته محکم لگد زدم طوری لگد زدم که همان پشت در نشست طوری لگد زدم پس از آن پهلویش شکست طوری زدم معاویه! در خورد بر سرش تاثیر ضربه های لگد کرد پرپرش طوری زدم که داغ دلش بیشتر شود طوری لگد زدم که علی بی پسر شود حتی کنار ضربه ی سنگین کاری ام مسمار درب سوخته آمد به یاری ام ریحانه ی رسول که رنگش پریده بود داغی میخ در نفسش را بریده بود یک ضربه روزگار علی را سیاه کرد سیلی زدم به فاطمه حیدر نگاه کرد .... 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هیچکس مثل او شکسته نشد از تمام جهان گسسته نشد چند ماهی میان بستر بود زخمهایش چه سود بسته نشد با وجود تورمت قدما یک نمازش ولی شکسته نشد هیچ خیری ندید از دنیا بعد از او هم جهان خجسته نشد خسته شد از تلاش او دستاس دستش از کار خانه خسته نشد کار زهراست مثمر ثمر است دست حیدر دوباره بسته نشد خون مظلوم صاحب اثر است خونش از روی میخ شسته نشد 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مظهر توحیدی و پنهان و پیدای منی انتهای حاجتی اوج تقاضای منی سائل دست بفرماهای امروز توام اعتبار سربلندی‌های فردای منی آنچه تسکین می‌دهد جان مرا یا فاطمه است ساحل آرامش طوفان دریای منی لیله القدری کسی هرگز نمی‌فهمد تو را هرچه هم بالا بیایم باز بالای منی در میان سجده‌ها بهتر تو را حس می‌کنم بس که تو مثل خداوند تعالای منی تو همین که رد شدی از کوچه تاریک شهر با غبار چادرت انا هدینای منی ازقنوت تو یهودی نیز سهمی می‌برد چه رسد من که پی حل معمای منی مرد می‌خواهد که از آتش مرا بیرون کند پس یقین دارم که در محشر تو آقای منی مادری یعنی همین که من گنهکارم ولی تو به فکر توبه‌ای انگار تو جای منی من همین که پیش تو باشم خیالم راحت است خاطرم جمع است مشغول تماشای منی در میان بسترت هم خانه‌دار حیدری گرچه شد قدت خمیده باز طوبای منی 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini خبر رسید که افتاد آن درِ سنگین و رد شد از روی در چند پیکرِ سنگین سر مبارک او سخت خورد بر دیوار.. نشست پشت در خانه با سرِ سنگین چهل نفر همه با هم زدند زهرا را.. یگانه رفت به پیکار لشکرِ سنگین شکوه حوریه ی مرتضی علی افتاد! چگونه پا شود از جاش با پرِ سنگین؟! غروب یازدهم هر چه کرد آن خواهر تکان نخورد تن این برادر سنگین رگ بریده بریده به ما خبر داده.. که هست قتل حسین کار خنجرِ سنگین! 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini الهى! كوثرم كو؟ دلبرم كو؟ گلم كو؟ هستى ام كو؟ گوهرم كو؟ على تنها و دلخون مانده افسوس يگانه مونس و تاج سرم كو؟ الهى! كلبه ام را غم گرفته دل محزون من ماتم گرفته شرار شعله هاى در نديدم گلم را خصم از دستم گرفته الهى! سينه من كوى درد است گلستان سرورم سرد سرد است عزيزم فاطمه از رنج مسمار رخ مهتابى اش غمگين و زرد است الهى! دست من را بسته بودند حريم خانه ام بشكسته بودند به ضرب تازيانه آن جماعت تن مرضيه را آزرده بودند الهى! غمگسارم، سوگوارم شب است و طاقت رفتن ندارم فلك با من سرسازش ندارد بدون فاطمه نالان و زارم 🔸شاعر: ؟؟؟؟؟ ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چه‌شد گُر گرفت وقتی که آتش، در نفهمیدم چه‌شد تا اراذل ریختند از کوچه باهم رویِ در خاکِ عالم بر سرم، مادر نفهمیدم چه‌شد تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چه‌شد تا که چشمم تار شد، دیگر نفهمیدم چه‌شد چشمهایم واشد اما هیچکس خانه نبود ردِ خونی بود ، نیلوفر نفهمیدم چه‌شد می‌رسید از سمت مسجد نعره محکمتر بزن... هرچه شد در کوچه شد ، بهتر  نفهمیدم چه‌شد روضه از در خواندم اما مجتبی از کوچه خواند: بعد از آن سیلیِ دردآور نفهمیدم چه‌شد دختر این خانه بودن کارِ من را سخت کرد عاقبت بی‌کس شدم، آخر نفهمیدم چه‌شد خوب شد خوردم زمین و چشمهایم تار شد شمر وقتی رفت با خنجر، نفهمیدم چه‌شد گرچه فهمیدم چه آمد بر سرِ هر پاره‌اش آخرش انگشت و انگشتر نفهمیدم چه‌شد 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نیمه شبها بلند گریه کنید بی مدارا...بلند گریه کنید نیمه شب برگزار شد مردم- دفنِ زهرا(س)...بلند گریه کنید گریه کردند بیصدا آنجا تا که اینجا بلند گریه کنید چشم ها را به سیلِ اشک دهید مثلِ دریا بلند گریه کنید فاطمیه اگر که، هر جا شد- روضه برپا...بلند گریه کنید بینِ مان فرقهٔ مخالف نیست بی محابا...بلند گریه کنید هر کجا نام ِ مادر آمد از- داغِ زهرا(س) بلند گریه کنید تکیه گاهِ یتیم ها، دیگر مانده تنها...بلند گریه کنید کودکانش شدند بی مادر جانِ مولا بلند گریه کنید بغضِ زینب(س)، سکوت هایِ حسن(ع)- کشته ما را...بلند گریه کنید اشک های حسین(ع) شد جاری گریه کن ها بلند گریه کنید! 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini روز روشن دختر شمس الضحا را میزدند لیلة‌القدر خدا را آشکارا میزدند خانه زهرا سیه پوش رسول الله بود خانه را سوزانده و صاحب عزا را میزدند در زدن آداب دارد آن هم این در پس چرا با لگد ، با پا در بیت الولا را میزدند (زن زدن حتی زمان جاهلیت عار بود) این مسلمان ها چرا خیرالنسا را میزدند در میان قبر میلرزید پیغمبر تنش بسکه بی رحمانه دخت مصطفی را میزدند آن غلاف هرجا فرود آمد همانجا را شکست کاش می‌دیدند اصلا که کجا را میزدند دسته جمعی یک غریبی را زدن نامردی است عده ای نامرد ناموس خدا را میزدند این به نامردی زدنها کربلا تکرار شد لشکری باهم غریب کربلا را میزدند پیش چشم خواهران و دختران مضطرش پیکر افتاده زیر دست و پا را میزدند زجرکش کردند او را در میان قتلگاه تا سرش میشد جدا آقای مارا میزدند با سرِ نی تا دم مغرب پدر را میزدند با تهِ نی بعد مغرب بچه ها را میزدند آی مردم طفل سه ساله زدن دارد مگر کاش ما بودیم در آن خیمه مارا میزدند 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
عمر پدر آباد که گفت این شرف ماست این حاصل عمر سپری گشته ی باباست پایان حیاتِ من و تو ختم بخیر است این خاصیتِ دوستیِ حضرت زهراست 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini صاحب اسرارِ «سُبْحانَ الّذي أَسْرى‏» علی‌ست... بین آیات الهی، آیتِ کبری علی‌ست «قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَد» تفسیری از اخلاص اوست در کمال بندگی، یکتای بی‌همتا علی‌ست حافظ جان علی «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظا» حافظ قرآن به «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا» علی‌ست آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است ای مسلمانان! به قرآن «عُروةُ الوُثقی» علی‌ست... سِیرْ در «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» کُن چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علی‌ست... «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُود» در مقام قافِ قرآن، جنت الاعلی علی‌ست از «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَم» بپرس تا بدانی در وفای عهدِ حق، «اَوْفی» علی‌ست آسمانِ «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَه» سفره‌دارِ «اَنْتَ خَیْرُ الرّازقین»، مولا علی‌ست نور علمش «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» است «عَلَّمَ القرآن» علی و «عَلَّمَ الاَسما» علی‌ست لوح محفوظ خدا، «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» در دو عالم «يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفی» علی‌ست در طریقت، رایت «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل» رهنمای «اَلّذِينَ جاهَدُوا فينا» علی‌ست اخترِ تابنده‌ی «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏» ماهِ ظلمت‌سوزِ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏» علی‌ست... نوح، ایمن ماند از طوفان به یُمن نام او باء «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» علی‌ست روح رحمان، قلب قرآن، جان یاسین، نَفْس فجر صاحب قدر و معارج، شاهد أسری علی‌ست عمره و حج و طواف و کعبه و رکن و مقام زمزم و سعی و صفا و مروه و مسعی علی‌ست «يَا عَلِىُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيم» یا الهی! مظهر «اَسْمائِکَ الحُسْنی» علی‌ست یاد او «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» کند در نماز قُرب، «ذِکرُ اللهِ أَکبَر» یا علی‌ست سجده، راز سَر به مُهری بود و آخر فاش شد رازدارِ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی» علی‌ست بشنو از احمد حدیثِ «حَیثُما دار» علی تا ببینی هر طرف رو آوَرَد «حَق» با علی‌ست تیغش «أَنْزَلْنَا الْحَديد» و ضربتش «بَأْسٌ شَديد» بهترین توصیف فتحش «لافَتَی اِلَّا عَلِی»ست ذوالفقار، اثبات حق و نفیِ باطل می‌کند بی‌گمان فاروق اعظم در جهان، تنها علی‌ست... 🔸شاعر: ======================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هر چه دارم همه از حضرت اُمُّ الْقَمَر است بهترین شغل، فقط خدمت اُمُّ الْقَمَر است پدرم جزءِ غلامان همین خانم بود پس از او هم پسرش رعیت اُمُّ الْقَمَر است دست خالی ز در خانه ی لطفش نروم دادن حاجت من عادت اُمُّ الْقَمَر است رزق سالانه ی خود را ز درش می گیرم سفره ی من همه از برکت اُمُّ الْقَمَر است زائر ماه، به عرشِ حرم الله شدن به خدا در گِروِ دعوت اُمُّ الْقَمَر است حضرت زینب کبری شده "زِیْنُ الْحِیدَر" قمر هاشمیون، زینت اُمُّ الْقَمَر است آه، که سنگ مزارش شده خاک آلوده خاک قبرش سند غربت اُمُّ الْقَمَر است کاش یک روز ببینیم، که سقاخانه در کنار حرم و تربت اُمُّ الْقَمَر است هر کجایی که سخن از ادب عباس است مطمئنا پس از آن صحبت اُمُّ الْقَمَر است پسرش آخر مردانگی و غیرت بود هیبتش ارثیه ی هیبت اُمُّ الْقَمَر است یک نفر گفت، که قبر پسرت کوچک بود این سخن، خود سبب حیرت اُمُّ الْقَمَر است آن همه هیبت و رعنایی عباس ، چه شد؟ نقشی از قبر، فقط قسمت اُمُّ الْقَمَر است لطمه ها زد ز غم روضه ی شاه بی سر جای این داغ، روی صورت اُمُّ الْقَمَر است شرم، از مادر اصغر بخدا پیرش کرد مشکِ پاره سبب خجلت اُمُّ الْقَمَر است "کاش می شد که کمی آب، به اصغر برسد" این سخن، گوشه ای از حسرت اُمُّ الْقَمَر است 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تو دستِ مهر فاطمه در آستینی خود آفتابِ عشقی و سایه نشینی ای همسر مولا که شأنت هست والا باید بگوید از تو علامه امینی چون چارده معصوم جای تو به عرش ست حالا اگر که چند روزی در زمینی ام البنینی بود هر کس را که دیدم باید به تو پس گفت ام المؤمنینی هر کس ارادت داشت بر تو اینچنین گفت داغِ غمِ عباس جانت را نبینی از هر چه ترسیدی سرت آورد دنیا این بار نوبت بر تو شد ، بستر نشینی ذکرِ مصیبت را بشیر آغاز چون کرد گفتی به عالم نیست چون من شرمگینی او گفت شاه عشق تا باشد سلامت در علقمه افتاد و خاکی شد جبینی وقتی که دستانِ گلت از تن جدا شد خم شد حسین آنجا برای دست چینی می خواست زهرا را ببیند ، تیر نگذاشت نگذاشت برخیزد ، عمودِ آهنینی یک روز گفتی ، فاطمه من را نخوانید یک روز هم گفتی که امّ بی بنینی 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini