#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
دستش همیشه باز و خداوند جود ، بود
روی لب ملک ز ثنایش سرود ، بود
تنها دلیل خلقت هر آنچه بود ، بود
عرش خدای عزوجل را عمود ، بود
عالم ز درک مرتبتش کل روز را
نزد مقام و منزلتش در سجود بود
با اینکه از عوام فقط ناسزا شنید
روی لبش همیشه سلام و درود ،بود
مولا مدال و رتبه ای از شاه طوس داشت
از هر شعاع پرتوی شمسش، شموس داشت
در عصر خویش والی نور و امام شد
قائم مقام حضرت خیرالانام شد
فرقی نداشت ... با همه "طی اللسان" داشت
با نوح و کوه و روح و ملک همکلام شد
هر ذره از وجود خودش را فدا نمود
تا اینکه نزد شهر "هو الحق" بنام شد
آنقدر روح پاک و شریفش مبارک است
در کاظمین ، بانی "دارالسلام" شد
"مولای کل مومن" و ایمان محض بود
عالم تمام جسم، و او جان محض بود
کم های نطق بی مثلش ازدیاد داشت
در اوج غم دلی شعف انگیز و شاد داشت
حبل اللهی که تا به خدا امتداد داشت
حالی عجیب موقع هر بامداد داشت
آنقدر دلبری ز خلایق نمود که
جا در میان "صحن عزیز" فؤاد داشت
از لطف آن خزانه ی غیبش جواد بود
مال و منال و درّ و گوهر هم زیاد داشت
اما همیشه از کرمش بذل مال کرد
مردم "الف" ، و قامت خود مثل "دال" کرد
تشنه میان حجره به دنبال آب بود
هردم به یاد طفل رضیع رباب بود
وقتی که رقص و هلهله کردند پیش در
قلبش برای حضرت زینب کباب بود
آن لحظه که نوای "حسن جان" از او دمید
رنگی نداشت بر رخ و در اضطراب بود
مثل حسن غریب و جگر سوز کشته شد
مثل حسین زیر جبینش تراب بود
صد شکر نیزه ای به دهانش نخورده بود
صد شکر کعب نی به لبانش نخورده بود
🔸شاعر:
#جعفر_ابوالفتحی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
گرچه برای پر زدن خیلی جوانم
میلی ندارم تا در این دنیا بمانم
بی هم زبانی درد دارد من چه گویم
آتش زده بر استخوانم ، هم زبانم
فرزند زهرا هستمُ و ابن الرضایم
من مادری بودم که زود آمد خزانم
وقتی صدای خنده ها را میشنیدم
میرفت اشکم بی امان از دیدگانم
از شادی آنها دلم تا "کربلا" رفت
آمد صدای هلهله بر گوش جانم
در آن هیاهو مادرم با ناله میگفت
بس کن نزن برصورتِ روح و روانم
آری اگر چه تشنه بودم کنج حجره
شمری نزد با چکمه هایش بر دهانم
اصلاً فدای ناله هایش ناله هایم
اصلاً فدای عمه جانم ؛ نیمه جانم
تاول ندارد پای من دردی ندارد
شرمنده ی آلاله ی زهرا نشانم
زهرم جگرسوزست وآری خانمان سوز
من کشته آن رأس رفته بر سنانم
🔸شاعر:
#سیدحسین_میرعمادی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
@shere_aeini
من ، رو سِیَه ، اما غلام کربلایم
دیوانه ی خیر الانام کربلایم
دنبال دانه رفتم و فهمیدم این را
که از ازل در بند دام کربلایم
در وقت مردن، موقع تاریکی قبر
در انتظار آن امام کربلایم
و دلخوشم از اینکه در هنگامه ی صبح
مثل پرستویی به بام کربلایم
گرد و غبار کفش زائر های عشقم
در صحن های سبزفام کربلایم
آتش گرفته از غم او تار و پودم
در سوختن همچون خیام کربلایم
ای کربلا آتش گرفته خیمه هایت
تا صبح محشر میکنم گریه برایت
آتش میان معجرم افتاده ، پاشو
سروم ، ولی برگ و برم افتاده ،پاشو
پروانه بودم ، رفتی و آتش گرفتم
پیش تنت خاکسترم افتاده ، پاشو
پهلو به پهلو می شوی با باد صحرا
این دیده یاد مادرم افتاده، پاشو
بین همه دعوا سر انگشتر توست
یک هلهله دور و برم افتاده ، پاشو
در کنج خیمه دخترت صد دفعه غش کرد
رنگ از رخ نیلوفرم افتاده، پاشو
بر سر زدم آنقدر با مشتم ، که دیگر
از دستهایم زیورم افتاده ، پاشو
وجه الله منظر شکسته ، عشق زهرا(س)
طاووس بال و پر شکسته ، عشق زهرا(س)
🔸شاعر:
#جعفر_ابوالفتحی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
@shere_aeini
هرکسی رو به تو آورد جهان آرا شد
مورد مرحمت انسیهّ الحورا شد
کودکی بودم و با اسم تو مانوس شدم
پای عشقت به سویدای دل من وا شد
هرکه نوکر به کسی گشت همان نوکر ماند
هرکسی نوکر دربار تو شد آقا شد
در زدم بر در هر خانه دری باز نشد
جز در خانه تو در نزده در وا شد
ریزه خواران سر سفره تو شاهانند
آرزو مند گدایی درت موسی شد
تو نگاهم نکنی در بر مردم هیچم
نگهت عزت دنیای من و عقبا شد
سینه زنهای تو در رتبه همه سلطانند
این مقامیست که با دست علی امضا شد
گریه کردن به شما روزی هر چشمی نیست
این متاعیست که در عالم ذر اهدا شد
هیچ کس از لب خوشکیده تو نه نشنید
نظر لطف شما شامل نوکرها شد
🔸شاعر:
#سعید_خرازی
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
@shere_aeini
تمام زندگی نوکرت فدای سرت
سرم فدای پدر مادرت فدای سرت
اگر گدای تو با کاسهی گداییِ خود
هنوز، مانده به پشت درت؛ فدای سرت
سلامهای مرا پاسخی نبوده اگر؛
فدای کفترِ نامهبرت؛ فدای سرت
قلم به دست گرفتی و نام زشت مرا
دوباره خط زدی از دفترت؛ فدای سرت
اگر که لطمه زدم زخمِ صورتم گل کرد
برای زخمِ سر دخترت؛ فدای سرت
اگر که پیر شدم پای روضههای رباب
فدای سنّ علیاصغرت؛ فدای سرت
تمام خواهشم این است، تا جوان هستم
شوم فدای علیاکبرت؛ فدای سرت
تمام عمر من و هر چه نوکر است ارباب
فدای یک نفس آخرت؛ فدای سرت
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
@shere_aeini
شاعر به سرش زد غزلی داشته باشد
تاکید به عشقی ازلی داشته باشد
این شعر که با نام علی می شود آغاز
ابیاتِ به طعمِ عسلی داشته باشد
تردید نداریم که در عَرش، خدا نیز
چون حیدرِ کرار، یَلی داشته باشد!
هرچند اذان مدح خدا میکند اما
با ذکرِ تو "خَیرِ العَملی" داشته باشد
در آتشِ دوزخ نرود پای کسی که
یک ذره به دل حُبِّ علی داشته باشد!!
🔸شاعر:
#محسن_زعفرانیه
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
@shere_aeini
غزلی بخوان بشوَد عیان ، که امیرِ روزجزا علیست
که حسابِ ما که عِقابِ ما ، که عذابِ ما همه با علیست
نشد از غم ضُعَفا جدا ، و َ کسی که در پیِ هر گدا
برَوَد شبانه و بی صدا ، ببَرَد لباس و غذا علیست
همه رمز و راز جهان بدان ، شده در عبای علی نهان ،
شد اگر کسی یَل و پهلوان ، به یقین که از دَمِ یاعلیست
همه دم بگو بِکَ یاعلی ، که نفس علی که هواعلی
که دوا علی که شفا علی ، که دعای دفعِ بلا علیست
ز علی کسی که جدا شود ، و َاگرچه از خُلفا شود
تو بِدان که یک شَبه "لا" شود ، بخدا که نونِ "لَنا" علیست
بوَد اولین ، بوَد آخرین ، شَهِ مسلمین ، شَهِ مومنین
برو در صفاتِ خدا ببین ، نه علی خدا که خدا علیست
بروَد فراتَر از آن چه که ، نرسیده بالِ ملائکه
قَدَری که در دلِ معرکه ، درِ قلعه کنده ز جا علیست
چه صلابتی و چه شوکتی ، چه شجاعتی و چه هیبتی
به صفاومروه چه حاجتی ، به صفا قَسم که صفا علیست
نجف است و ساغَرِ تا لبه...، نجف است و مستی هرشَبه ،
نجف است و گیجی عقربه ، تب و لرزِ قبله نما علیست
وَ به لطفِ پاکی مادرم ، نشدم حرامی و از سَرم
نرود که بنده ی حیدرم ، سَنَد شرافتِ ما علیست...!
🔸شاعر:
#محسن_کاویانی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
@shere_aeini
هو میکشیم جامِ علی را بیاورید
امشب مِیِ مُدامِ علی را بیاورید
تَرسم بنایِ میکده زیر و زِبَر شود
ای وای اگر که نامِ علی را بیاورید
بینِ مزار هم کفن خویش میدَرم
یک بار اگر سلامِ علی را بیاورید
بازارِ شاعران و ادیبان بِهَم زنید
یک واژه از کلامِ علی را بیاورید
جبریل هم رسیده گرههاش وا شود
آقایِ من غلامِ علی را بیاورید
موسی نی ایم قصه اگر لن ترانی است
یک جلوه از تمامِ علی را بیاورید
- -
ما را خمارِ باده نوشتند با علی
ما را حلال زاده نوشتند با علی
گیرم خدا دوباره دو دنیا بیاورد
اما محال باشد علی را بیاورد
او اول است از همه باید پیمبرش
این دست را بگیرد و بالا بیاورد
عزم جهاد میکند و وقت رفتنش
یک کاسه آب حضرتِ زهرا بیاورد
یک دَم بس است از دو دَمِ ذوالفقارِ او
تا حالِ صد سپاه کمی جا بیاورد
اُفتاده از نَفَس ملکالموت میرسد
تا ذوالفقار محضرِ مولا بیاورد
وقتِ نبردِ اوست و جبریل آمده
تا دستمالِ زردِ علی را بیاورد
- -
یکدم سرِ سپاهِ عرب میزند علی
ای نازِ ضربِ شصست عجب میزند علی
مست است هرکه نعرهی او شورِ یا علیست
مَرد است هرکه قبلهی او مرتضی علیست
حجش قبول هرکه به ایوان طلا رسید
بختش بلند هرکه گره خورده با علیست
معراج رفته بود ببیند خدا کجاست
معراج دید و گفت ببین تا کجا علیست
گفت از علی مع الحق و از حق مع العلی
من ماندهام علیست خدا یا خدا علیست
ظهر غدیر نقشِ عقیقِ رسول شد
مولا علیست تا که خدا هست تا علیست
ما شاهرگ به پای علی میزنیم شُکر
شرحِ تمام غیرت ما خونِ ما علیست
- -
شُکرِ خدا که حُرمت میخانه داشتیم
عمریست با علی سر دیوانه داشتیم
بر طاق آسمانِ نجف نام فاطمه است
بالای آستانِ نجف نام فاطمه است
حتی اذانِ صحنِ علی چیزِ دیگری است
سر تا سرِ اذانِ نجف نامِ فاطمه است
این شهر مِلکِ حضرتِ زهراست مهر اوست
هرجا رَوی میانِ نجف نامِ فاطمه است
فهمیدهام که روزیِ این شهر دست کیست
دیدم به هر دُکانِ نجف نامِ فاطمه است
جانِ مدینه جانِ جهان نامِ مرتضی است
ای جانِ من که جانِ نجف نامِ فاطمه است
ما را علی به فاطمهاش هدیه داده است
بر برگهی امانِ نجف نام فاطمه است
- -
سوگند بر علی که شرف دستِ فاطمه است
انگشتریِ دُرِّ نجف دستِ فاطمه است
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
@shere_aeini
قصه را زودتر ای کاش بیان میکردم
قصه زیباتر از آن شد که گمان میکردم
برکهای رود شد و موج و شد و دریا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا میرفت
دست در دست خودش یک تنه بالا میرفت
تا که بعثت به تکامل برسد آهسته
پیش چشم همه از دامنه بالا میرفت
تا شهادت بدهد عشق ولیالله است
پله در پله از آن ماذنه بالا میرفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا میرفت
گفت: اینبار به پایان سفر میگویم
"بارها گفتهام و بار دگر میگویم"
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشانها نخی از وصلهء نعلین علی است
گفت ساقی من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم دستش
هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده
واژه در واژه شنیدند صدا را اما...
گفتنیها همگی گفته شد آنجا اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
میرود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
🔸شاعر:
#سیدحمیدرضا_برقعی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
@shere_aeini
پیام نور به لبهای پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست...
غدیر سید اعیاد و اشرف ایّام
غدیر خوبتر از عید روزه و اضحی است
غدیر سلسلهدار کمال دین تا حشر
غدیر آینهدار علی ولی الله است
غدیر عید همه عُمر با علی بودن
غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست
غدیر بر همه حق باوران تجلی حق
غدیر بر همه گمگشتگان چراغ هُداست
غدیر کعبۀ مقصود شیعه در عالم
غدیر جنت موعود خلق در دنیاست
غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عُمر
غدیر میوۀ توحید اولیا همه جا است
غدیر آینۀ لا اله الا هو
غدیر آیت سبحان ربی الاعلی است
غدیر هدیۀ نور از خدا به پیغمبر
غدیر نقش ولای علی به سینۀ ماست...
هنوز از دل تفتیدۀ غدیر بلند
صدای مدح علی با نوای روح فزاست
هنوز گوهر وصف علی بود در گوش
هنوز لعل لب مصطفی مدیحهسراست
هنوز لالۀ «اَکمَلتُ دینکُم» روید
هنوز طوطی «اَتمَمتُ نعمَتی» گویاست
هنوز خواجۀ لولاک را نداست بلند
که هر که را که پیمبر منم علی مولاست
چنانکه من همگان را به نفس اولایم
علی وصی من از نفس او به او اولاست
علی علیم و علی عالم و علی اعلم
علی ولی و علی والی و علی والاست...
علی مدرس جبریل در شناخت حق
علی معلم آدم به عَلَّمَ الاَسماست...
علی صراط و علی محشر و علی میزان
علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست
علی چو شخص پیمبر هماره بیمانند
علی چو ذات الهی همیشه بیهمتاست...
علیست حق و، حقیقت به دور او گردد
علیست عدل و عدالت به خط او پویاست
علی، محمد و فرقان و نور و کوثر و قدر
علی، مُزمّل و یاسین و یوسف و طاهاست...
حدیث منزله را از نبی بگیر و به خلق
بگو مخالف هارون مخالف موساست
کسی که گفت «سلونی»، سزد امامت را
نه آنکسی که به «لولا»، به جهل خود گویاست
کسی که جای نبی خفت جانشین نبیست
نه آنکه راحتی جان خویش را میخواست...
کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی
برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست...
صواب نیست صوابی که بیولای علیست
نماز نیست نمازی که بیعلی برپاست...
من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند
که هر که گشت جدا از علی جدا ز خداست...
مگر نگفت نبی با هماند، «حق» و «علی»
اگر علی نبود در میانه، حق تنهاست
تمام قرآن در حمد و، حمد بسم الله
تمام بسمله در با، علی چو نقطۀ باست...
الا کسی که تو را از علی جدا کردند
پناهگاه تو در آفتاب حشر کجاست؟
مرا به روز قیامت به خُلد کاری نیست
بهشت من همه در صورت علی پیداست...
کجا امام توان یافتن چو شخص علی
که همکلام خداوند و همنشین گداست...
مرا بس است تولای چارده معصوم
که این ولایت، فوق تمام نعمتهاست
مگر نگفت پیمبر، کتاب و عترت من
امانتیست که پیوسته در میان شماست؟
مگر نگفت که این دو، ز هم جدا نشوند
اگر جدا ز یکی هر که شد ز هر دو جداست...
عبادت ثقلین است بسته بر ثقلین
که مهر طاعت هر بنده مهر آل عباست...
هنوز محفل ذکر علیست خاک غدیر
ولی چه سود به گوش کسی که ناشنواست
بگو که خصم شود منکر غدیر، چه باک
که آفتاب به هر سو نظر کنی پیداست...
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
@shere_aeini
درچنته دل هرچه میشد عشق،روکرد
ظرف دل مارا بلورین چون سبو کرد
این لطف معشوقانه آقای مابود
باعاشقی ناچیز میل گفتگو کرد
باغمزه ای رسوای عالم کردمارا
امابه کوی عشق صاحب آبرو کرد
تاآمدم برخویش دیدم دل ندارم
در بیدلی تصویری از آن روز روکرد
دیدم تنزل یافته عرش الهی
در برکه ای که یار ما در آن وضو کرد
پیغام حق این است ، محبوب خداشد
هرکس که قلبش را حریم حب او کرد
اوکیست ؟ بیرق دار حق تا روز محشر
سلطان امیر المومنین حق است حیدر
دیدم غدیری را که مولا سرفراز است
من کنت مولا پرچمش در احتزاز است
زهرا بنازد بر امیرالمومنینش
او مست دیدار و علی هم غرق ناز است
برهردعایی پاسخ لبیک آید
باب اجابت بر دعای خیر باز است
اکمال دین حق به نام مرتضی شد
گویا که مُهر یا علی پای جواز است
احمد زند آوا : الا یا اهل العالم
این حیدر است و میر و آقای حجاز است
بهر قبول زحمت راه رسالت
لبیک آغازولایت را نیاز است
حب علی را هرکه دارد در دل خویش
در بارگاه قرب صاحب امتیاز است
اوکیست بیرق دار حق تاروز محشر
سلطان امیر المومنین حق است حیدر
حقت سلامت میرساند یامحمد
خیل ملک تمحید خواند یا محمد
دست علی را گر نگیری روی دستت
راه تو نیمه کاره ماند یا محمد
ابلاغ وحدانیت حق است حیدر
او بار بر منزل رساند یا محمد
هرکس که بر پیشانیش نام علی خورد
حق را شفیع خود بداند یا محمد
هر شیعه اش را تاکنار حوض کوثر
آرَد سر سفره نشاند یا محمد
گو منکرش را وای بر حالش خدا هم
از رحمتش اورا براند یا محمد
اوکیست بیرق دار حق تاروز محشر
سلطان امیر المومنین حق است حیدر
تاپای جان پابند مولای غدیرم
لبیک گو بر میر و آقای غدیرم
با لطف او دریای طوفانی عشقم
از بیکرانها تا به پهنای غدیرم
گر مسلم دین رسول الله هستم
از شیعیان با حکم و امضای غدیرم
از وال من والاه حبش روزیم شد
مجنون صهبای تولای غدیرم
با این وضوح محض در بیعت گرفتن
عمریست در فکر معمای غدیرم
دلمرده بودم با صد و ده بار یاهو
سرزنده از هوی مسیحای غدیرم
اوکیست بیرق دار حق تا روز محشر
سلطان امیرالمومنین حق است حیدر
شد خلق دنیا با صدو ده بار حیدر
بالاتر از بالا صدو ده بار حیدر
در کارزار و جلوه کشف الکروبی
ذکر لب طاها صدو ده بار حیدر
باشد گواهم تربت خونین حمزه
تسبیحة الزهرا صد و ده بار حیدر
ثارالهی تثبیت در کرببلا شد
تکبیر عاشورا صدو ده بار حیدر
تهلیل حجاج حسینی از لبانِ
شهزاده لیلا صدو ده بار حیدر
برروی سربند ابوفاضل نوشته
حق یار سقا با صدو ده بار حیدر
اوکیست بیرق دار حق تاروز محشر
سلطان امیرالمومنین حق است حیدر
روزی نیاید دلبر ما غم ببیند
یک لحظه ای در زندگی ماتم ببیند
سر تاکمر با چاه درد دل نماید
خودرا زبسکه بیکس و همدم ببیند
یا استخوانی در گلویش باشد عمری
یا خار در چشمان پر شبنم ببیند
خاکم بسر بادست بسته بین کوچه
یک چادر خاکی در این عالم ببیند
یارب زبانم لال آن روزی نیاید
ناموس خود را بین نامحرم ببیند
گفت آن یهودی بایقینی غرق ایمان
آن قدرت اله را چودر ماتم ببیند
اوکیست بیرق دار حق تاروز محشر
سلطان امیرالمومنین حق است حیدر
🔸شاعر :
#قاسم_نعمتی
_________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
@shere_aeini
دلاورمرد می خواهد از این باده ننوشیدن
سپر را روبروی تیغ ابرویش نپوشیدن
بسان شیر شرزه بر صفوف خصم جوشیدن
که دارد زهره ی آنکه جگر از عبدود گیرد
به روی کفر شمشیر هوالله احد گیرد
که هست این صف شکن یل شیرآهنکوه جز حیدر
که هست این بیرق در آسمان نستوه جز حیدر
که هست این در وجود مصطفی چون روح جز حیدر
علی حُبّهُ جُنّه، قسیم النار و الجَنّه
وصی مصطفی حقا، امام الانس والجِنّه
به زیر باء بسم الله نقطه مرتضی باشد
و این یعنی علی چیزی نمانده تا خدا باشد
یداللهی که چون خالق به خلقت آشنا باشد
کدامین مکتب توحید دینی اینچنین دارد
فقط شیعه امیرالمومنینی اینچنین دارد
زمین دیده است خاک زیر پاهایش گهر می شد
به هر سنگی نظر می کرد عیسی وار زر می شد
زمان جنگ با کفار اول او سپر می شد
اگر چه شاه مردان، صف شکن؛ مولی الموالی بود
دم سهم غنیمت جای او بد جور خالی بود
علی شیر خدا بود از خطر کردن نمی ترسید
به وقت فتنه ها می ایستاد اصلان نمی ترسید
درون غار پیش مصطفی چون زن نمی ترسید
خدا بر حیدر خود لا فتی الا علی گفته
شب لیل المبیت آقای ما جای نبی خفته
علی در خلوت قرب خدا با حق هم آغوش است
حقیقت دور او همچون غلامی حلقه در گوش است
زبیر و طلحه باشی، شمع بیت المال خاموش است
علی اول خودش را با عدالت روبرو می کرد
لباس و کفش او پاره اگر می شد رفو می کرد
خدا می خواست مردم قیمتی باشند، جیفه نه
نبی فرمود بعد از من غدیر آری، سقیفه نه
علی خانه نشین و هر کسی باشد خلیفه نه
مدینه با سقیفه دین خود را پای شرکش داد
علی را هر که پس زد فاطمه فتوای شرکش داد
🔸شاعر :
#امیر_عظیمی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
@shere_aeini
نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه
که بالا می رود دست تو تا بالاترین نقطه
به اذن الله یاری از تو می جوییم و می گوییم:
ایاک نعبد نقطه ، ایاک نستعین نقطه
تویی آن نقطه ای که رفته زیر باء بسم الله
که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه
اگرچه خطبه ی بی نقطه یا که بی الف داری
پر است این آستینت از الف ، آن آستین نقطه
فراوان است جای زخم و پینه بر تنت اما
نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه
تویی اول ، تویی آخر که در محشر سوالی را
جوابی نیست جز نام : امیرالمومنین .
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
@shere_aeini
دریا به دیدگان ترم گریه می کند
آتش به قلب شعله ورم گریه می کند
خون می چکد زدیده يِ خون بار ِ سلسله
زنجیر هم به بال وپرم گریه می کند
با کعب نی دهند تسلیِّ خاطرش
هر دَم سه ساله همسفرم گریه می کند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان ِ شام
دیدم به نی سر ِ پدرم گریه می کند
چشم رباب تا به سر اصغرش فتاد
گفتا هنوزهم پسرم گریه می کند
برداغ جان گداز اسیری عمه ام
هر صبح و شام منتظرم گریه می کند
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
@shere_aeini
من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم
من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم
کسی نمانده برایم غریب میمیرم
کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم
کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد
کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد
قسم به سرخیِ چشمم به گرمیِ آهم
نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم
چگونه با که بگویم غروب غمگین است
غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است
من اشکِ بی کسیِ خیمهگاه را دیدم
میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم
که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست
به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست
حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند
تمام نیزه بهدوشان پِیِسرش بودند
به یک طرف به جگر شعله خواهرش میزد
به یک طرف به سر و سینه مادرش میزد
چگونه با که بگویم غروب را دیدم
به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم
صدای هلهلهها تا به گوش ما آمد
صدای حرمله از پشت خیمهها آمد
به پشتِ خیمه نوکِ نیزهای زمین میخورد
کسی به خنده سرِ کوچکی به نِی میبُرد
حرامیان نه فقط گاهواره میبُردند
لباس را زِ تَنی پاره پاره میبُردند
به رویِ دوش همه تازیانه میآمد
زِ گوشهای همه گوشواره میبُردند
درونِ خیمه زمینگیر بودم اما سوخت
تمامِ بستر من با خیام یکجا سوخت
زِ داغ تاول آتش صدای ما میسوخت
میان شعله سر و دست و پایِ ما میسوخت
چگونه با که بگویم حکایتِ سر را
حکایت عطش و خیزران و پیکر را
زمانِ غارت ما بود و خندهی دشمن
که دید چشم غریبم دو چشمِ خواهر را
نمیرود زِ خیالم دَمی که میدیدم
به سمت نیزهی بابا نگاهِ دختر را
دوید کودکی و یک نفر به دنبالش
گرفت پنجه به زلف و کشید معجر را
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
@shere_aeini
پسر مادرِ آبی؛ پدر اشک شدی
در مسیر غمِ خود همسفر اشک شدی
آسمان خیس شد از بارش بارانِ زمین
تا که بالا برود؛ بال و پر اشک شدی
در دل سوختهات یک غمِ چندین سالهست
چشم تو مقتل مکشوفهای از گودال است
لحظهی شعر نوشتن قلمم میلرزد
موقعِ گفتن از این روضه زبانم لال است
تنِ تو تب زده بود و تنِ بابا بر خاک
نیزهای شد قلمِ مقتل و شد دفتر؛ خاک
تا نوشتند، حسین بن علی را کشتیم ...
آسمان خورد زمین؛ ریخت زمین بر سر؛ خاک
روی نی رفت، سری؛ دور و برش هلهله شد
دُزدها حمله نمودند، حرم ولوله شد
لرزش شانهی تو قافیه را ریخت بهم
وای، ناموسِ خدا همسفر حرمله شد
مهربان؛ با دلِ تو گردش ایام نشد
گریه کردی همه جا و دلت آرام نشد
کوفه و کربوبلا داغ، فراوان دیدی
آه، اما بخدا هیچ کجا شام نشد
وای، از شهرِ بلاخیز و حسودیهایش
دستهای بزنش؛ جای کبودیهایش
همهی بغضِ علی جمع شد و خالی شد
بر سر قافله با دستِ یهودیهایش
قدّ یک عمر، فقط رنج کشیدن سخت است
آه، هر ثانیه را زهر چشیدن سخت است
قصهی خاطرههای تو تمامش روضه ست
تو چهها دیدهای آخر که شنیدن سخت است ؟!
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
@shere_aeini
تا که چشمش به آب می افتد
یادِ طفل رباب می افتد
کوهِ آتشفشان اندوه است
از نگاهش مُذاب می افتد
پلک هایش که بسته می گردند
پرده های حجاب می افتد
نیمه شب خوابِ "شام" می بیند
نیمه شب ها ز خواب می افتد
نمکی چشم شور شامی ها
روی قلبی کباب می افتد
روی گلبرگ یاس های حرم
اثرات طناب می افتد
یاد آن خیزران و تشت طلا
یاد بزم شراب می افتد
شام را قتلگاه می بیند
نیزه ها را،"نگاه" می بیند
مثل کرببلا در اینجا هم
روبه رویش سپاه می بیند
تا تماشا شوند بین گذر
همه جا سدِّ راه می بیند
کوچه کوچه به گریه می افتد
کوچه کوچه گناه می بیند
معجری پاره پاره افتاده
یا که او اشتباه می بیند؟
تنِ دخترسه ساله ای را،آه..
از کبودی سیاه می بیند
بین آن ازدحام جان فرسا
عمه را گاه گاه..،می بیند
عمه را بین آن همه نامرد...
عمه را بی پناه می بیند
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
@shere_aeini
پیرمرد ِ بلا کشیده منم
پسرِ شاه سربریده منم
روضه خوانی که هرچه می گوید
با دوچشم کبود دیده منم
آنکه از ناقه دید بانوئی
پایِ یک بوسه شد خمیده منم
آن امامی که با تنی تب دار
عقبِ ناقه ها دویده منم
آنکه وقت فرار از خیمه
نالة دختران شنیده منم
آنکه در بین بوریا دلِ شب
پیکر یک امام چیده منم
آنکه درگوشة خرابة شام
دفن کرده گلی شهیده منم
همة روضه ها کنار ولی
آنکه بازار شام دیده منم
روضه را باز میکنم امشب
سخن آغاز میکنم امشب
روضه در یک کلام وای از شام
دردِ بی التیام وای از شام
کاش مادر مرا نمی زائید
ناله های مدام وای از شام
ناسزاهای بد به ما گفتند
همه جایِ سلام وای از شام
آن دیاریِ که کرده بازی با
آبروی امام وای از شام
قافله تا غروب گیر افتاد
کوچه ها ناتمام وای از شام
دخترِ فاطمه اذیت شد
از نگاهِ حرام وای از شام
گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود
آتشِ رویِ بام وای از شام
جایِ حیدر زگیسویِ دختر
می گرفت انتقام وای از شام
در میان ِ چهار هزار رقاص
گریه در ازدحام وای از شام
سر وتشت و پیاله های شراب
چوبِ بی احترام وای از شام
لعنتی در کنارِ سر میریخت
میِ باقیِ جام وای از شام
سرخ موئی اشاره کرد و یزید
گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام
من چهل سال گریه میکردم
با همین یک کلام وای از شام
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini