یا رضا
از عمق چشمهای زلالت به ما بگو
از آن دو رود تا به ابد بیریا بگو
ای ماه با تبسم باران وضو بگیر
همناله با نسیم بخوان ربنا بگو
حالا که مقتدای هزاران ستارهای
در گوش آسمان و زمین از خدا بگو
پرواز کن نفس به نفس با فرشتهها
لبخند باش و یکسره «قالوا بلی» بگو
در سینههای ما نفسی تازهتر بکش
ای نبض ما دوباره بزن «یا رضا» بگو
ای حس با شکوه غریبانه پر زده
پلکی بزن از آن شب پرماجرا بگو
با بند بند پیکر آتش گرفتهات
از خیمههای سوختۀ کربلا بگو
گودال را ورق بزن و روضهای بخوان
حالا برای فاطمه از بوریا بگو
✍🏻 #علی_گلی_حسینآبادی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ققنوس
باورش سخت است اما رفتنش محسوس بود
سهم او پرواز بود و سهم ما افسوس بود
گریۀ افرا، صدای سرو، فریاد بلوط
در شب طوفانی رود ارس، ملموس بود
مرد غیرت بود، چیزی از بزرگی کم نداشت
مثل دریا بود، نه! او مثل اقیانوس بود
ابرها سوی ارسباران شبی جاری شدند
بسکه چشمش با سپاه ابرها مأنوس بود
نیمهشب، اردیبهشت انگار دی شد ناگهان
آه این داغِ دوباره، کاش یک کابوس بود
باز برمیخیزد از خاکسترش، در بادها
بین صخره، کوه، باران، صحبت از ققنوس بود
✍🏻 #ماهرخ_درستی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«ابراهیم!»
خبر از سنگلاخ راه
خبر چون لفظ غم کوتاه!
خبرها درهم و برهم
خبرهایی مردد میرسید او هست شاید هم!
خبر پشت خبر میآمد و...
در خویش پنهان بود ابراهیم
[چنان کوهی فروتن گمشده در مه
ببین آنجاست ابراهیم
سحر مه رفته و چون کوه پابرجاست ابراهیم]
دوباره باد و باران است
برای سرکشی رفتهست طوفان است
به فکر بینوایان است
دوباره عزم رفتن داشتی آنگاه... ابراهیم
تو اسماعیل بودی روز قربانگاه ابراهیم
به دنبال چه بودی؟ نام و نان؟ عنوان؟
هلا در جان مردم گم!
هلا دلگرمی مردم!
میان برف کوهستان؟
سخنها سختتر از صخرهها، دل میخراشید از دلت ای کوه
خودت را سوختی در خویشتن، چون کوره ابراهیم
میان صخرهها افتاد نعشی سوخته مجروح
هلا ققنوس! ای اسطوره! ابراهیم
::
شبیه بالگردی خسته میچرخد جهان دور سرم گویا
من و تردید
من و آیا
زمان انتخابات است
صدا زد آسمان حالا بیان هنگام پرواز است ابراهیم
در باغ شهادت باز هم باز است ابراهیم
✍🏻 #علی_داودی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
لا نَعلَمُ مِنهُم اِلّا خَیرا
دیروز اگر بودند دوشادوش مردم
امروز برگشتند در آغوش مردم
آنها که محو عالم لاهوت هستند
آری، همینهایی که در تابوت هستند
پس چیست پایان دلآشوبی خدایا
«لا نَعلَمُ مِنهُم» به جز خوبی، خدایا
یا رب ببین چشمان ما مبهوتها را
باور نداریم عکس بر تابوتها را
باور نداریم این چنین از ما گذشتند
در اوج میرفتند، از دنیا گذشتند
تا بینهایت، تا خدا پرواز کردند
راه شهادت را دوباره باز کردند
اینها رها کردند پشت میزها را
تاریخ خواهد گفت خیلی چیزها را
تاریخ خواهد گفت در روزی بهاری
در امتداد جادۀ خدمتگزاری
در گوشهای از مرزها در جای دوری
در راههای ابری و صعبالعبوری
مردی که عشق مردمش در سینهاش بود
شوق شهادت حسرت دیرینهاش بود
مردی که میفهمید درد کشورش را
آورد بین روستاها دفترش را
مردی از اقلیم بلند روشنایی
شد نسخۀ اصلی تکرار رجایی
یادآور تصویر لبخند بهشتی
از هر نظر مظلوم، مانند بهشتی
این مرد در آنروز با همسنگرانش
پرواز کرد و رفت سوی آسمانش
آهسته پر زد سوی میقاتش، نیامد
این دفعه ابراهیم از آتش نیامد
اینَک من و این چشمها که اشکریز است
بر شانه، تابوت رئیسیِ عزیز است
درد و دریغ! آن روح افلاکی نیامد
آن مرد با عمامۀ خاکی نیامد
برخیز ای آیینه! با تو کار داریم
ما به دویدنهای تو اقرار داریم
رفتی و بعد از سالها آرام خفتی
چیزی به ما از خستگیهایت نگفتی
رفتی که درد دل کنی با حاج قاسم
امروز حتماً هست اینجا حاج قاسم
مهر فداکاری به نامت تا ابد خورد
مردم! رئیسی خستگی را با خودش برد
تاریخ خواهد گفت از راهش، مرامش
قبل از خیابانها دل ما شد به نامش
تاریخ امروز است، فردا مینویسند
این جمعیت تاریخ ما را مینویسند
این جمعیت یعنی که نامش ماندگار است
یعنی رئیسی همچنان خدمتگزار است
او یادمان دادهست که هر لحظه دیر است
خدمت بدون میز هم امکانپذیر است
تاریخ بنویسد که ما را آزمودند
جلادها از رفتنش خوشحال بودند
تاریخ بنویسد هر آن چیزی که دیدهست
این صحنه فرق بین جلاد و شهید است..
تاریخ خواهد گفت که او کیست مردم
پایان کار او شهادت نیست مردم
::
ای سیّد ما! مرشد ما! رهبر ما!
ای تکیهگاه مطمئن کشور ما!..
این جمعیت با شوق دیدارت رسیده
آقا بیا که از سفر یارت رسیده
خورشید اگر باشی، چُنان ماهاند اینها
آقا بیا که خستۀ راهاند اینها
هر کس وفا کردهست با تو، روسفید است
آنکه فدای امر تو گردد، شهید است
آری! حیات ما، ممات ما، حماسیست
لبخندها و اشکهامان هم سیاسیست
از جان گذشتن ادعا نه، پیشۀ ماست
«یا لیتنا کنا معک» اندیشۀ ماست
بیزار از مرگ به ناکامیست این جان
قربان جمهوری اسلامیست این جان
نصرت نصیب ما شود تا صبر با ماست
«یا لیتنا کنا معک» تا قبر با ماست..
✍🏻 #محمد_رسولی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
صف اول
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
عشق وارستگی از فتنۀ دلبستگی است
شوق برخاستن از مهلکۀ خستگی است
عشق! ما را برهان از خودمان دیر شدهست
سفر از گردنۀ نَفْس، نفسگیر شدهست
باز هم قافلهای آمد، از آن قافلهها
مردهایی همه دلداده، از آن یکدلهها
وه چه مردان نجیبی، همه از خود رسته
همه از مشغلۀ خویش به او پیوسته
با شهیدان، همه از روز ازل همکیشاند
همه فرماندهِ میدان گذشت از خویشاند
سخت شد این سفر و یکدله پیمان بستند
از مِه نفْس گذشتند و به او پیوستند
همه بیتاب، که پروانۀ شمعاند همه
سخن از شعلۀ عشق آمده، جمعاند همه
گفتم ای عشق، در آن مه نرسیدند از راه
گفت لا حول و لا قوة الا بالله
پیکر سوختهشان را سحری خواهی دید
پیشمرگاند که از راه بیاید خورشید
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
آن دو سیّد چه شنیدند شتابان رفتند
در دل کوه چه دیدند شتابان رفتند
مگر آن لحظه کسی روضۀ اکبر خوانده؟
که به هرگوشه، نشان از تن آنها مانده
به چه عطریست که در جنگل و مه پیچیدهست
آهویی میدود... انگار رضا را دیدهست
قصۀ عشق بنا شد به شنیدن برسد
کاروان گم شده در مه، که به دیدن برسد
حاج قاسم پی آنهاست چراغی با اوست
برف میبارد و سنگینی داغی با اوست
برف میبارد و دنبال تنی میگردد
مثل یعقوب پی پیرهنی میگردد
برف میبارد و سردش شده انگار جهان
دست گرم تو کجا مانده؟ خودت را برسان
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست، که دشواری خود را دارد
ایستادی صف اول، صف خدمت، ای مرد
چه میآید به تو امروز، شهادت، ای مرد!
خادمی در حرم عشق، که حرمت داری
هرچه داری همه از صدق و امانت داری
گرچه محبوبی و چشم همگان دنبالت
ننشستی که بیایند به استقبالت..
دیگر از طعنه و تهمت، خبری نیست عزیز
ملتی آمده تشییع تو، سیّد! برخیز
رفتهای... باز تو را گرم دعاییم همه
خادم کوی رضا! از تو رضاییم همه
دل ما از لب تو تشنۀ آموختن است
آخرین مرحلۀ عشق، همین سوختن است
در صف اول اگر مرد بمانی هنر است
و خودت را به شهیدان برسانی هنر است
هنر آن است که دلبستۀ خدمت باشی
در صف عشق، صف صدق و شهادت باشی
زخمها را همه با جان بپذیری بروی
هنر آن است که نشنیده بگیری بروی
ولی ای مرد! جهانیست تو را مرثیهخوان
میر این قافله را داغ زیاد است، بمان
::
رهبرا ای که بر این درد، تسلا دادی
پدری کردی و طاقت به دل ما دادی
ما که از داغ تو -کتمان نکنیم- آگاهیم
از خدا صبر برای دل تو میخواهیم
چشم این رود چهلساله به دریاست هنوز
یک جهان نهر دعا، پشت سر ماست هنوز
رود، آن نیست که سنگی به رهش سد نشود
رود، آن است که در راه مردد نشود
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهادتنامه
ای با خلائق روز و شب همدرد سیّد
آخر خدا هم انتخابت کرد سیّد
داغت عیان در اشک دانهدانۀ ماست
هجران تو باری گران بر شانۀ ماست
تلفیق کردی خادمی را با ریاست
یعنی دیانت داشتی عین سیاست
استان به استان رفتهای با سختکوشی
دیگر به پایان آمده خانهبهدوشی
ای سیّدابراهیم، همت داشتی تو
با سعی خود در هر قدم گل کاشتی تو
دیگر پس از این، خواب راحت کن رئیسی
راحت شدی، خوب استراحت کن رئیسی
اما تو مردمداری و بیداری امروز
چون اشک، جا در چشم مردم داری امروز..
گفتی که زیر سایۀ شمسالشموسم
گفتی به عالم خادم سلطان طوسم
این هشت گل، دستهگلی از مردم ما
با عشق تقدیم امام هشتم ما
اینان که همتعداد درهای بهشتند
با خون شهادتنامۀ خود را نوشتند
این هشت تن از نور تقوا جامه دارند
مهر رضا را در شهادتنامه دارند
وقت سفر دیدند امامان را یکایک
«قِیلَ ادخُلِ الجَنَّة» شنیدند از ملایک
این هشت گل دلدادگان هشت و چارند
نیمی از اینان سیّد والاتبارند
اینان که درس از مکتبالزهرا گرفتند
سرمشق از منشور عاشورا گرفتند
وقتی حساب کار با «رب الکریم» است
فیض شهادت «ذلک الفوز العظیم» است
یکسو قلوب مردم از دنبال آمد
یکسو امام هشتم استقبال آمد
راز «فَاِنَ العِزّةَ لِلّه» اینجاست
هم اول و هم آخر این راه اینجاست
این افتخار این عزت دائم مبارک
فیض شهادت بر تو ای خادم مبارک
دیدی که ملت، ملتی دردآشنایند
گفتی که این مردم عزیزان خدایند
در عین مردمداریات، دشمنستیزی
در چشم آقایت، رئیسی عزیزی
در راه خدمت خستگی نشناختی تو
با مردمت دل بردی و دل باختی تو
با مؤمنین عمری برادروار بودی
اما «اشداء علی الکفار» بودی
کشتیات از طوفان کنار ساحل آمد
در جنت اوقات فراغت حاصل آمد
اجرت به قرآن «نِعمَ اَجرُ العامِلین» است
اجر جهاد فی سبیل الله این است
تو رنجها از جور نااهلان کشیدی
زخم زبان و طعنه و بهتان شنیدی
این غربت و مظلومیات در راه دین بود
اشکت ولی وقف امیرالمؤمنین بود
با شادی ملت فقط مسرور بودی
تو در حقیقت خادم جمهور بودی
عمر گرانقدر تو شد وقف فقیران
بیوقفه کوشیدی به آبادی ایران
گفتی امید اهلبیت این سرزمین است
ایران ما ملک امیرالمؤمنین است
در «سیّدابراهیم» صد حرف نگفتهست
در ابجد این نام، اسراری نهفتهست
نهجالبلاغه این زمان لب باز کرده
از سیصد و سی و سه، کشف راز کرده
این حکمت از نور امیرالمؤمنین است
اینجا سخن از مؤمنان راستین است
هم «بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ» تعریف آنهاست
هم «حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» توصیف آنهاست
صادق، مقاوم، مقتدر، صابر، مجاهد
مخلص، امین، مشغول، شاکر، عبد، زاهد
بر گفتۀ مولای خود مصداق بودی
الگوی تقوا، اسوۀ اخلاق بودی
باز آمدی در سایۀ خورشید هشتم
در روز سوم، ماه سوم، سال سوم
ما فتح خرمشهرها در پیش داریم
تا سجده بر بیتالمقدس بیقراریم
دنیا نگاهش بر حضور ماست امروز
هر انتخاب ما جهانآراست امروز
وقتی تبر در دست ابراهیم باقیست
یعنی به قلب بتپرستان، بیم باقیست
اکنون که اشک ما روانه از دو عین است
در سینۀ ما سوز «فَابکِ لِلحُسین» است
هرچند یک شب بر زمین ماندند پرپر
اجساد این گلها شناسایی شد آخر
باید به جای اشک، خون دل فشانیم
قدری به مقتل از دل زینب بخوانیم
یارب «گلی گم کردهام میجویم او را»
یارب «به هر گل میرسم میبویم او را»
✍🏻 #سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
التیام
آمدم کنج خانه بنشینم
دور از این ازدحام گریه کنم
در دلم داغهای بسیار است
قصد دارم مدام گریه کنم
بر زمین جسمهای بیجانیست
که به سوی بهشت در سفرند
ماندهام از کدام بنویسم
ماندهام بر کدام گریه کنم!
در غم یک رجایی دیگر؟
یا بهشتی، مطهری، مدنی؟
روی جسم کدامشان باید،
همنوا با امام گریه کنم؟
دردِ این زخم بین سینۀ ما
تا همیشه ادامه خواهد داشت
آمدم کنج خانه بنشینم
در غمی ناتمام گریه کنم
::
ای امام تمام هفتۀ ما!
ماه در پشت مِه نهفتۀ ما!
بعد از این واجب است وقت نماز
هر قعود و قیام گریه کنم
خاطراتت همیشه در دل ماست
لحظه لحظه مرور خواهی شد
آمدم کنج خانه بنشینم
از نخستین سلام گریه کنم
چاره جز اشک نیست بر این غم
گریه تنها دوای زخم من است
آمدم کنج خانه بنشینم
جهت التیام گریه کنم...
✍🏻 #محمد_شکریفرد
🏷 #شهید_آیتالله_آل_هاشم | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
رزق شهادت
چون مسیحی تشنه با گیسوی درهم دیدمت
در طنین گریۀ گلهای مریم دیدمت
ای تو را رزق شهادت در بلند ورزقان
مثلِ آیاتِ جهاد ای کوه، محکم دیدمت
میگذشتی از شب نهجالبلاغه با علی
در مصاف کوفهای از ابنملجم دیدمت
چشمهایت بر گلوی تشنۀ شطّ فرات
با شهیدان عطش، ظهر محرّم دیدمت
دیدمت با نوشدارویی به زخم سیستان
مرهمی از نو به داغ کهنۀ بم دیدمت
سوی بوشهر آمدی، ای سیّد دریا به دوش
شبنشین ساحل بیتاب دیلم دیدمت
نقشۀ گرسیوزان قتل سیاووش تو بود
وقت خونخواهی اگر همپای رستم دیدمت
بوسهاش مهر سلیمانیست بر پیشانیات
گاه همت، گاه تهرانیمقدّم دیدمت
خم نیاوردی به ابرو در هجوم تیرها
در صبوری هم از آن مشهور عالم دیدمت
چشمهایت بر کمانداران کوی هفت تیر
بین هفتاد و دو گل، قَدر مُسَلّم دیدمت
دست در دست بهشتی رد شدی از شعلهها
با دمِ گرم رجایی در همان دم دیدمت
دیدهام در شامگاه کودکان غزهات
با تمام ابرهای گریه نمنم دیدمت
دیدی اسماعیلهایت را به قربانگاه عشق
با گلوی خونفشان در پای زمزم دیدمت
میرمد شیطان هم از این تیرۀ شربالیهود
سنگ در کف رو به شیطان مُجسّم دیدمت..
در سیاست چیزی از آیینه کم نگذاشتی
غرق در آهم که در آیینهها کم دیدمت
پرچمت بالاست مثل حاج قاسم تا ابد
بسکه در رسم ستمسوزی مُصمّم دیدمت
✍🏻 #محمدحسین_انصارینژاد
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خستگی نمیشناخت
رود بود و بیقرار، خستگی نمیشناخت
اهل کار بود و کار، خستگی نمیشناخت
مرد بود و دائماً در نبرد تن به تن
در میان کارزار خستگی نمیشناخت..
آبشار و سربهزیر مثلِ چشمهها زلال
کوه بود و استوار خستگی نمی شناخت
در هجوم هجمهها، در کمین کینهها
همچنان امیدوار، خستگی نمیشناحت
گرچه جاده غرقِ مه، یا که راه پر گره
یا که جاده پر غبار، خستگی نمیشناخت
رهبرت نوشته است که رئیسی عزیز
این دلیرِ سربهدار خستگی نمیشناخت
✍🏻 #سیدعلی_نقیب
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مظلوم
دردا که ما هرگز نفهمیدیم دردش را
در بین ما آغوش گرم و آه سردش را
او تا کجاها در پی ما رفته بود آنشب؟
پیدا نمیکردیم حتی بالگردش را
گاهی اگر هم خسته میشد از دویدنها
با خنده میپوشاند رنگ و روی زردش را
باید از آبادی دور از دسترس پرسید
این چند سالِ بیقراری، کارکردش را
از دست داد این روزها یا که به دست آورد؟
میدان خدمت نازنینمرد نبردش را
این مرد مظلوم آمد و مظلومتر هم رفت
باشد که بشناسد جهان نامرد و مردش را
✍🏻 #حسن_زرنقی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خلوت میعاد
غروب است و غمآوازی رسا در باد میپیچد
پریشانمویهای در گوش عشقآباد میپیچد
صدا میآید از عمق ارسباران بارانخیز
صدا در غزه، در بیروت، در بغداد میپیچد
«چرا رفتی؟ چرا؟» از چشمها اندوه میبارد
«کجا رفتی؟ کجا؟» در کوهها فریاد میپیچد
و در کابوس درّه، بین مِه، در ازدحام سنگ
فقط پژواکی از «ای داد، ای بیداد» میپیچد
چه رنجی میتواند کوه را از پا بیندازد؟
چه زنجیری به پای مرد طوفانزاد میپیچد؟
::
به دنبال کسی میگردم و بین شلوغیها
صدای گریهام در صحن گوهرشاد میپیچد
عجب صوت خوشی از دور میآید به استقبال
عجب عطر خوشی در خلوت میعاد میپیچد
✍🏻 #فاطمه_عارفنژاد
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هارون زمان
رفت و یک قافله دل در پی داغش خون شد
عالمی از غم پرپر شدنش محزون شد
در وداعش کمر کوه دماوند شکست
وقت تشییع تنش، خون به دل کارون شد
در فراقش دل دریا به تلاطم افتاد
از غمش خاک غریبی به سر هامون شد
دولتی داشت اگر، خدمت محرومان بود
در پی یاری موسای زمان، هارون شد
آخرین لایحهاش «خدمتِ بیمنت» بود
و خودش کشتۀ تصویب همین قانون شد
مهر سرخی به غزلنامۀ خدمت زد و رفت
تا ابد مملکت عشق به او مدیون شد
::
آن که در راه خدا لحظهای از پا ننشست
عاقبت رفت و به آغوش شهیدان پیوست
خستگی در تن او هیچ زمان راه نداشت
وقفه، یک ثانیه در سیرِ الیالله نداشت
آه، ای آینهها! رفتن او زود نبود؟
کاش چشمان شب اینقدر مهآلود نبود
آری، آنگونه که بایست ندیدیم او را
یک نفس با دل و با جان نشنیدیم او را
گوشهامان نشنید آنچه که او در زده بود
آن زمان چشم گشودیم که او پر زده بود
سهم او بود شهادت، که سرانجام گرفت
سر به دامان رضا، عاقبت آرام گرفت
هدیۀ خادمیاش، روز ولادت این بود
مزد یک عمر دویدن پی خدمت این بود..
یا رضا! یوسف این قوم به چاه افتاده
باز در مشهد تو سیل به راه افتاده
قلب ما را مگر ای عشق، خود آرام کنی
قسمت ما هم از اینگونه سرانجام کنی
روزی آن مرد سفرکرده میآید با نور
میرسد آخرش این شب به سحرگاه ظهور
✍🏻 #علی_سلیمیان
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌹 قبل از خواندن شعر صلواتی به شهدای خدمت هدیه کنید
از اعماق مِهی سنگین، غمی جانکاه میآید
به گوش شب، صدای گریههای ماه میآید
تمام زاگرس در بهت چشمانم فرو رفته
چرا از کوه، پژواک صدای آه میآید؟
سفر کردی من اما منتظر بودم که برگردی
ولی جای تو باران، ناگهان از راه میآید!
سپردم ابر دنبالت بگردد کوه و جنگل را
چرا با ناامیدی ناگهان کوتاه میآید؟
بیا ای مرد، این مردم به دنبال تو میگردند
بیا، دارد صدای خندۀ بدخواه میآید
::
«سر جانان ندارد آنکه او را خوف جان باشد»
و ابراهیم کمکم سوی قربانگاه میآید
✍🏻 #فائزه_امجدیان
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خاک شهیدان
تویی که مبدأ صلحی، زمانه بر سر جنگ است
بلند شو که نبینیم حرف، حرف تفنگ است
بلند شو که عبایت پناه هرچه قناریست
بلند شو که زمین مملو از تهاجم سنگ است
بگو که دغدغههایت به وسعت همه دنیاست
بلند شو به وزیران بگو که وقت چه تنگ است
به قدس، وعدۀ صادق بده که جشن بگیرد
بگو که جنگ تمام است، غزه گوش به زنگ است
برس به داد سکوت قنات و غربت چشمه
به روستا برس آخر که لنگ بیل و کلنگ است
مباد چشم بدوزد کسی به خاک شهیدان
بگو به گرگ که این نقشه گربه نیست، پلنگ است
دلم خوش است شهیدا، تو رفتهای که بیایی
که رجعت تو میان سپاه نور، قشنگ است
✍🏻 #عاطفه_جوشقانیان
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
رود
هرچند که یک کوه سراپا دردیم
با اینکه میان مه تو را گم کردیم
با یاد تو چون رود به راه افتادیم
داریم به اصل خویش برمیگردیم
✍🏻 #الهام_صفالو
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مرحبا مردم!
در التهاب تبآلود لحظهها مردم
تمام شب همه دستانی از دعا مردم
به جستوجوی نشان تو، بین خوف و خیال
تمام شب دلشان رفت تا کجا مردم
در انتظار سراغی، نشانهای، خبری
چه کرد بیخبری لحظهلحظه با مردم!
کجاست آنکه شما را عمیق باور داشت
کسی که بود صمیمانه با شما مردم
کسی که مثل شما بود، ساده و خاکی
کسی که مثل شما بود بیریا مردم!..
به دستهای توسّل تو را طلب کردند
نمیکنند تو را لحظهای رها مردم
به آستان رضا سر نهادهاند امشب
برای یافتن خادمالرّضا مردم
به یُمن یاد تو از تفرقه رها شدهاند
بهرغم این غم جانکاه، مرحبا مردم!
✍🏻 #محمدرضا_ترکی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دلتنگ
از محنت و درد و رنج و غم لبریزم
دلخسته و سرد و زرد چون پاییزم
هنگام نماز جمعه اشکم جاریست
دلتنگ امام جمعۀ تبریزم
✍🏻 #مهدی_شریفی
🏷 #شهید_آیتالله_آل_هاشم
🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌷 تقدیم به شهرم
برای خلبان شهید محسن دریانوش
به یاد شهید محسن حججی
تو نجفآبادی و همواره پُر آوازهای
شهر من! اینبار هم داری شهید تازهای
تو گلستان شهیدانت پُر از گلواژه است
گُل زدی امروز هم بر سردرِ دروازهای..
شهر من! از هم نمیپاشی تو با این داغها
ای کتاب لالهها! داری عجب شیرازهای!
مُحسنت بیسر که نه، اینبار سردار آمده
داغ محسنهای تو دارد مگر اندازهای؟
مُحسنت از آخرین پرواز خود برگشته است
او ولی اینبار با حُسن ختام تازهای
✍🏻 #مريم_کرباسی_نجفآبادی
🏷 #شهید_محسن_دریانوش | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌷 از زبان دختر شهید موسوی
با بیم و امید و آرزو خوابیدم
شب تا به سحر، خواب تو را میدیدم
دلشوره گرفته بودم از اول صبح
«آمد به سرم از آنچه میترسیدم»
✍🏻 #ریحانه_طاهری
🏷 #شهید_سیدمهدی_موسوی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
برای مردم
پرنده در دل باران و ابر و مه گم شد
برای مردم بود و فدای مردم شد
عقابوار به آغوش آسمانها رفت
ولی نه؛ رود شد و مایۀ تلاطم شد
چه جمع اضدادی در عروج او رخ داد
سکوت و همهمه شد، بغض شد، تبسم شد
دوباره قصۀ آتش... دوباره ابراهیم...
که با گذشتن از آتش خلیل دوم شد
چشید طعم خوش عاقبتبهخیری را
که تا همیشه انیس امام هشتم شد
✍🏻 #مطهره_عباسیان
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خادمالرضا
تسلیم شدیم، چون قدَر بود قضا
تبریک؟... نه! تسلیت؟... کدام است سزا؟
دیدیم، به داغ، در شب میلادش
پیوستن خادمالرضا را به رضا
✍🏻 #فریبا_یوسفی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
جواز شهادت
در آن موسم پرتلاطم رسیدی
حقیقت شدی با تحکم رسیدی
در آن کوچههایی که تاریک بودند
چراغی شدی با تبسم رسیدی
در آن دشتهای تهیدست تشنه
چنان بوی باران و گندم رسیدی
و در دورۀ قیل و قال کلاغان
چنان هدهدی با ترنم رسیدی..
دویدی دویدی از اینجا به آنجا
به داد غم و رنج مردم رسیدی
جواز شهادت گرفتی هماندم
که در محضر بانوی قم رسیدی
تو ای نور خورشید هشتم دوباره
به آغوش خورشید هشتم رسیدی
✍🏻 #اعظم_سعادتمند
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شرط شهادت
تا صبح سپید زندگی باید کرد
با عشق و امید زندگی باید کرد
آری آری شرط شهادت این است
یک عمر شهید زندگی باید کرد
✍🏻 #محمدحسن_بیاتلو
🏷 #شهدا | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شعر خدمت
رفت منبردار ما، منبر نمیماند زمین
خُمّ مِی تا هست، یک ساغر نمیماند زمین
شعر خدمت را سرودی خادمِ سلطان طوس!
این قلم، این شعر، این دفتر نمیماند زمین
تا شهادت، از شهادت باورت لبریز بود
یک نفس بعد از تو این باور نمیماند زمین
سیّدالخُدام! از تو عشق را آموختیم
عشق، این اکسیرِ جانپرور نمیماند زمین
نیست خاموشی مرام اختران تابناک
آسمان را بنگرید، اختر نمیماند زمین
ای نگین روشن انگشتر ایران زمین!
دست حق با ماست، انگشتر نمیماند زمین
با لباس خدمتت از فرش رفتی تا به عرش
نه...لباس پاک پیغمبر نمیماند زمین
وارث خون شهیدانیم تا روز وصال
پرچم ما تا دَم محشر نمیماند زمین
✍🏻 #رضا_نیکوکار
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن مرد
او رفت و به سرمنزل مقصود رسید
او رفت و به آنچه لایقش بود، رسید
هر کس وسط راه بماند، ماندهست...
آن مرد که یک لحظه نیاسود، رسید
✍🏻 #یوسف_رحیمی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
غمِ مردم
استان به استان با غمِ مردم
هم در سفر هم در خطر بودی
آخر بهشتی بودنت رو شد
مثل رجایی، باهنر بودی..
آخر خودت را هم فدا کردی
تا سهم مردم همدلی باشد
خاکیترین بودی و باید هم
کفش و عبای تو گِلی باشد
تخریبگرها مغز مردم را
با هر دروغی بود پُر کردند
آری تو را ای مرد، مدتهاست
با تیر تهمتها ترور کردند
حالا رقیبانت پشیماناند
از آن همه حرف نسنجیده
بدگویِ دیروز تو قَدرَت را
تازه خودش هم شنبه فهمیده
آن شب که میگشتند دنبالت
در کوه و جنگل، نه! حرم بودی
شاید میان صحن آزادی
با حاج قاسم همقدم بودی
ما را نمیبینند مسئولین
غرقاند گاهی غرق خودبینی
باید خودت در پشت فرمانِ
خدمت به خلقُالله بنشینی
انگار حالا هم پیِ مردم
آشفته در کوه و کمرهایی
حس میکنم حتی از آن بالا
فکر ناهار کارگرهایی
سیّد خداحافظ برو امّا
امشب نگاهی هم به حالم کن
من گاه گاهی نقدتان کردم
سیّد حلالم کن... حلالم کن…
✍🏻 #محسن_کاویانی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دریادل
شد عاشق و پشت پا به دنیا زد و رفت
با رفتنش آتش به دل ما زد و رفت
مثل من و تو سوار امواج نشد
وقتش که رسید، دل به دریا زد و رفت
✍🏻 #ناصر_فیض
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شمیم امام و شهدا
کوه، پرواز را تماشا کرد
کوه پژواک شوق یاران شد
ابر، پر کرد دشت و دامنه را
دامن دشت غرق باران شد
کوه بر صبر خویش سر سوده
شب پر از خاطری مهآلوده
جنگل از حجم داغ فرسوده
لحظهها بغض روزگاران شد
ناله در چاه سر فروبرده
بغضها در گلو فروخورده
چهرهها همچو باغ پژمرده
چشمها مثل آبشاران شد
ورزقان هر طرف شمیمی از
شهدا و امام در دل داشت
ورزقان، گوشۀ شلمچه و فاو
ورزقان، گوشۀ جماران شد
از قضا شب شب ولادت بود
سهم یاران من شهادت بود
چشمها ابریِ ارادت بود
اشک آمد، ستارهباران شد
فارغ از بال و بالگرد شدند
راحت از سال و سالگرد شدند
مرد بودند و پایمرد شدند
حق هم از آن حقمداران شد
داغدار رئیس جمهوریم
داغدار وزیر و استاندار
داغدار امام جمعۀ شهر
دل ما شهر سوگواران شد
روز تشییع، مثل رستاخیز
همه شوریدهحال و شورانگیز
قم و تهران و مشهد و تبریز
هر طرف مهد بیشماران شد
✍🏻 #جواد_محمدزمانی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ابراهیم در آتش
شهود آتش و همزاد باران بود ابراهیم
نبود از حزب باد، از خاک ایمان بود ابراهیم
برازندهست از هر دید، ابراهیم در آتش
برای اینکه در تاریخ، برهان بود ابراهیم
گلستان، سیستان، بوشهر، کرمانشاه تا تبریز
فدای مردم رنجور ایران بود ابراهیم
شگفتا دفتر کارش همیشه قلب مردم بود
نبود اهل ریاست، مرد میدان بود ابراهیم
خودش میسوخت در بهتان و توهین سالها اما
برای مردم ایران، گلستان بود ابراهیم...
✍🏻 #حبیب_حاجیپور
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فتح آسمان
ماه شد، فانوس شد، رازی نهان را فتح کرد
برق چشمانش شکوه کهکشان را فتح کرد
قطره قطره اشک شد همراه بارانها چکید
بغض تلخ ابرهای ناگهان را فتح کرد
مثل یک نقاشی زیبا و رازآلود شد
کوههای دوردست و بینشان را فتح کرد
لمس کرد آن جنگل تنهای روی کوه را
قلّۀ بیطاقت این داستان را فتح کرد
صبح وقتی آفتاب از راه دوری سر رسید
نور شد در شبنمی، رنگینکمان را فتح کرد
با کبوترها قراری محرمانه داشت، آه...
بالهایش را گشود و آسمان را فتح کرد
مزد عاشق بودنش را از امام خود گرفت
مرد خدمت، با شهادت، بیکران را فتح کرد
✍🏻 #ماهرخ_درستی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #شهدای_خدمت
🇮🇷 @Shere_Enghelab