هدایت شده از شعر انقلاب
حُسن انتخاب
زنم که آینگی حُسن انتخاب من است
زبان مادریام شعر بینقاب من است
به لمس شاپرکی تازه میشود جانم
خمیدن قد گلبوتهای عذاب من است
همین تبسم آرام، چای عطرآگین
همین نشاندن گل کار پر ثواب من است
همین حضور، همین از نفس نیفتادن
بهروز واقعه معنای انقلاب من است
سؤال میکنی از حاصل صبوریهام
و خندههای خوش کودکم جواب من است
منم که دیده به فردای روشنی دارم
و چشم کودک من سوی آفتاب من است
منم که میشکفم در زلال پاکیها
که خار چشم همه دشمنان حجاب من است
✍🏻 #فائزه_زرافشان
🏷 #بانوی_ایرانی | #حجاب
🇮🇷 @Shere_Enghelab
لبریز صمیمیت
آن خانۀ ساده را که خوشبو میکرد
لبریز صمیمیتِ شببو میکرد
او شاه زنان بود، ولی نان میپخت
او گر چه فرشته بود، جارو میکرد
✍🏻 #ایوب_پرندآور
🏷 #شعر_فاطمی | #سبک_زندگی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مکتب شهادت
به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت
به حیرتم که چرا خاک این سعادت داشت؟
تو ای بهانۀ هستی، خمید پشت فلَک
به این بهانه که بر خلقتت ارادت داشت
تو سر رسیدی و دیدیم در حریم رسول
درخت سبز امامت، گُلِ ولادت داشت..
چو مینشست به سجّادۀ فلَک، خورشید
فقط به سوی تو پیشانیِ عبادت داشت
بمیرم آن صدفِ گوهرِ امامت را
که روی دامن خود، مکتب شهادت داشت
✍🏻 #غلامرضا_شکوهی
🏷 #شعر_فاطمی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یه روزی میای
میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
بشینم انار دل تنگمو
تا اون دون آخر برات دون کنم
میخواستم بیای تا مگه چارهای
به حال پریشونی من کنی
میخواستم بیای با گل پیرهنت
که تکلیف چشمامو روشن کنی
میخواستم پس از این همه سال و ماه
قد و قامتم رو ببینی پدر!
بشینم پای آخرین قصههات
تو هم پای قصهم بشینی پدر!
چقدر آینه و شمع چیدم برات
چقدر چشم به راهت نشستم بیای
چقدر فال حافظ گرفتم واسهت
تو فالت همین بود: یه روزی میای
میخواستم پس از سالها انتظار
بیای جشن بارون بگیرم برات
ببوسم سر و زلف و پیشونیتو
تو که سر نداری بمیرم برات
✍🏻 #سعید_بیابانکی
🏷 #شهدا | #فرزندان_شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
پاییز من امشب شده بارانیتر
از اشک من آسمان چراغانیتر
در دیدهٔ من که از تو دورم، یلدا
رنجیست که یک دقیقه طولانیتر
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آیۀ نور
کو آن که طی کند شب عرفانی تو را
شاعر شود حقیقت نورانی تو را
این رودها که همسفر بیقراریاند
تحسین نمودهاند خروشانی تو را
با صد هزار شاخه گل یاس هم بهار
همپای نیست عطر گلستانی تو را
وقت عبادت آیهای از نور میشوی
تا عرش میبرند چراغانی تو را
تسبیح کردهاند خدا را فرشتگان
تا دیدهاند جلوهٔ سبحانی تو را
باید فرشتگان پی درک فصاحتت
از بر کنند متن سخنرانی تو را
اندوه رنجهای تو با آن مساحتش
پُرچین نکرد صفحهٔ پیشانی تو را
هجده گل از حیات جهان چید دست تو
ای باغهای خرّم توحید، مست تو
::
این چشمهها بدون تو آب روان نداشت
این دشتها بدون تو طبع جوان نداشت
بهتر ز یاسهای تو، نُه چرخ گل ندید
بهتر ز دودمان تو، هفتآسمان نداشت
ای مهربانتر از همهٔ شهر با علی
ای آن که چون تو شهر علی مهربان نداشت
نُه سال با تو چشم علی روی غم ندید
نُه سال جز تو قلب علی همزبان نداشت
نُه سال جز تو مادر گلها کسی نبود
نُه سال جز تو باغ علی باغبان نداشت
نُه سال سفرههای فقیران شهرتان
جز با تنور بخشش این خانه نان نداشت
بانو! مدینه عطر شما را گرفته بود
اما چرا کسی خبر از قبرتان نداشت
باشد ولی ز خاک بهار تو باقی است
در باغ یاس عطر مزار تو باقی است
::
عزم شما مبارزه از سر گرفته بود
تصمیم بر جهاد مکرر گرفته بود
لشکر شد اشکهای شما در مصاف خصم
وقتی شرار فتنهگری در گرفته بود
آن روز تیغ خطبهٔ تو آبدیده بود
حال و هوای حمله به خیبر گرفته بود
آن روز واژههای شجاع تو در نبرد
جان از جوان و دل ز دلاور گرفته بود
زینب که خطبههای سراسر حماسه خواند
این درس را، ز مکتب مادر گرفته بود
ای مادر شلمچه! امید شهادتم
در پشت روضههای تو سنگر گرفته بود
دلخستهام، طراوت کارونم آرزوست
یا فاطمه! جزیرهٔ مجنونم آرزوست
::
برداشت دست حق ز رخ شب نقاب را
حس کرد باز پنجرهها آفتاب را
بیدار گشتهایم و... دلآشفته دشمنان
دیگر مگر به خواب ببینند خواب را
باید امید داشت به فردای با شکوه
باید فزون نمود در این ره شتاب را
گفتا به حق تجلی نور خمینی است
هرکس که دید رهبر این انقلاب را
فریاد میزنیم در این شور بیکران
«عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
✍🏻 #جواد_محمدزمانی
🏷 #شعر_فاطمی | #شعر_پایداری | #سبک_زندگی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
✍ #خط_دیدار | رهبر انقلاب: حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، پیشگام در تبیین حقایق روز است
✏️ تبیین مسائل روز یک وظیفه بسیار مهم است
✏️ مداحی، پیروی از فاطمه زهرا(س) در تبیین حقیقت است. ۱۴۰۳/۱۰/۲
🖼 #بسته_خبری
💻 Farsi.Khamenei.ir
آفتاب
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
پیشانیات از سپیده مشهورتر است
چشم تو به آفتاب پهلو زده است
✍🏻 #سلمان_هراتی
🏷 #امام_خمینی قدسسره
🇮🇷 @Shere_Enghelab
امتداد کوثر
لبخند تو خلاصۀ خوبیهاست
لختی بخند، خندۀ گل زیباست
پیشانیات تنفس یک صبح است
صبحی که انتهای شب یلداست
در چشمت از حضور کبوترها
هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست..
تو امتداد کوثر جوشانی
سرچشمۀ تو سورۀ اعطیناست
فریاد تو تلاطم یک طوفان
آرامشت تداوم یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن
ای آنکه ارتفاع تو دور از ماست
✍🏻 #قیصر_امینپور
🏷 #امام_خمینی قدسسره
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از | رسانه هنری نفحات |
🔻مادران مقاومت
سرو به احترام شما ایستاده
#روز_مادر
فایل با کیفیت
مرجع تولیدات هنری رسانه ای جبهه مقاومت
🔻|رسانه هنری نفحات|🔻
@nafahat_graphic
عمری شهید بود
دی بود و درد بود، زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
از چشم آسمان کبود آیه میچکید
فصل نزول سورهٔ باران ادامه داشت
انسان پر از دریغ، پر از غم، پر از قصور!
عصر هزارسالهٔ خسران ادامه داشت
شب ناگهان رسید و سر صبح را برید
صبحی که روز بعد، کماکان ادامه داشت
بر رحل نی تلاوت خون بود و تا ابد
بغض غریب قاری قرآن ادامه داشت
عمری شهید بود و شهیدانه پر کشید
اما هنوز در دل میدان ادامه داشت
جغرافیای عشق به نامش قیام کرد
تشییع او به وسعت ایران ادامه داشت
میرفت و گریههای سپاهی سیاهپوش
در امتداد خیس خیابان ادامه داشت..
ذکر بهار بود و لب غنچههای سرخ
شور جوانه در دل گلدان ادامه داشت
دی بود و درد بود و زمستان... ولی هنوز
در دشت، لاله لاله بهاران ادامه داشت
✍🏻 #فاطمه_عارفنژاد
🏷 #حاج_قاسم_سلیمانی |#شهید_سیدرضی_موسوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌷پاداش رضی
🗓 رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید سیدرضی موسوی، لوح "پاداش رضی" را بازنشر میکند.
📥 نسخه قابل چاپ
💻 Farsi.Khamenei.ir
گفتی كه دلی تپنده باشم، نشدم
روی لب عشق خنده باشم، نشدم
از خاک بريدی و... پريدی و... به من،
گفتی نفسی پرنده باشم، نشدم
✍🏻 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
🏷 #شهدا | #شهید_سیدمرتضی_شفیعی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«همرکاب منجی»
ای مسیح! ای همرکاب منجی عالم!
ما تو را یکشنبهها تنها نمیجوییم
چارده قرن است
در زیارتنامۀ پیغمبر خاتم
از تو میگوییم
از تو و نوح و خلیل و حضرت آدم
ما فقط در ابتدای سال
یاد میلادت نمیافتیم
چارده قرن است در خوشحالی و ماتم
از تو با تقویمها گفتیم
مهربانی در مرام ما به نام توست
پاکدامانی به نام مادرت مریم
اینک ای روح خدا! ای پاک!
سرزمینت را ببین آکنده از باروت
خون مظلومان نگر بر خاک
از یمن تا غزه تا بیروت
حاکمان با ظلم، همپیمان
حامی مظلوم، تنها ملت ایران
خود قضاوت کن مسیح، ای راوی انجیل!
رهروانت در تلآویوند یا تهران؟
فارس بر حق است،
یا سران غرب و اسرائیل؟
✍🏻 #افشین_علا
🏷 #حضرت_مسیح علیهالسلام | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌷 تقدیم به بانو اشرفسادات منتظری
مادر بزرگوار شهید محمد معماریان
بخوان به نام خدا داستان ایمان را
حدیث زینبی مادران ایران را
بخوان به نام خدا از شکوه بتشکنان
که روح تازه دمیدند باغ و بستان را
پس از حماسۀ گردآفرین دوباره بخوان
غرور صفشکن این زن مسلمان را
به سمت لشکر طاغوت بیسلاح دوید
که جاودانه کند شوکت سلیمان را
اگر چه مادر و همسر ولی به راه «ولی»
گرفته در کف اخلاص گوهر جان را
بخوان حکایتی از صبر «اشرفالسادات»
که یادگار بماند زنان دوران را
شکوه شیرزنی، مادری صبور و شکور
نماد عشق و بصیرت، غرورِ شعر و شعور...
::
نهال سرزده را گرمِ آبیاری شد
ستون خانۀ او پایگاه یاری شد
کمی گذشت و کلاغان هجوم آوردند
زمان یاوری دین و پاسداری شد
اگر چه سنگر او پشت جبهه بود ولی
برای جبهه نشان امیدواری شد
بسیج کرد زنان را به نام حضرت عشق
به نام حضرت زهرا سلام جاری شد..
چه کار بهتر از آیینهداری خورشید
که افتخار دلش بود یاری خورشید
::
رسید نوبت دردانۀ دلش، پسرش
گل محمدیاش، شاخسار پر ثمرش
نگاه کرد به مادر: «اجازه میخواهم»
کشید دست نوازش به گوشۀ جگرش
بلند گفت: «که من راضیام، برو پسرم»
گرفت مصحف و پاشید آب پشت سرش
«خوشا به حال شماها که مرد مِیدانید»
به یاد خونِ خدا، خون فشاند چشم ترش
خدا قبول کند از من این امانت را
فدای اصغر و اکبر، فدایی قمرش
فدای شاه شهیدان، برو برو پسرم
مباد باز بمانی ز یاری پسرش
به راه لشکر اسلام جان و دل دادم
چه غم اگر که نماند ز خادمی اثرش
شکوه مادری و ذکر یا رب و یا رب
به جان و دل همه در راه حضرت زینب
::
محمّد آن گل باغ محمدی بالید
همین که صبر و تولّای مادرش را دید
نگاه کرد به دستان زخمی مادر
کنار چادر و دستان خسته را بوسید
به شرم گفت به فکر لباس آخرتم
و شال سبز... اگر پیکرم به خانه رسید
مرا به دست خودت خاک کن، دعایم کن
به صبر زینبی و اجر مادران شهید
مباد اشک بریزی و خم شود کمرت
بایست محکم، من زندهام مکن تردید
فقط به خلوت خود گریه کن به یاد حسین
به شکر آنکه نگاهش به جان ما تابید
گذشت چندی و از گل خبر نیاوردند
خبر از آن گل خونینجگر نیاوردند
::
گواه میدهد این دل که یار میآید
گل محمّدیام نامدار میآید
دلِ شکسته مبادا که آه و ناله کنی!
که با رسیدن یارت قرار میآید
خبر رسیده به قلبم ز کاروان شهید
که سرفراز از آن کارزار میآید
خبر رسیده به جانم علیاکبر من
هزار زخم به جان، استوار میآید
به سر شتافته این جان و دل خوشآمدگوی
به پیشواز تو ای غمگسار میآید
خوش آمدی ز سفر، مادرت فدایت باد
به خانه آمدهای، خانۀ دلت آباد
::
حماسه بی زن و زن بی حماسه بیمعناست
که بر سر شهدا، دست حضرت زهراست
چو کوه در وسط قبر نوجوان شهید...
اگر چه در جگرش داغ عصر عاشوراست
چو کوه چادر خاکی به سر، دل مادر
به جستجوی نشانی ز خاک کربوبلاست
چنان شکوه دماوند در غم فرزند
چنین صلابت نستوه، ناب و بیهمتاست
گذاشت صورت فرزند را به سینۀ قبر
به خاک گفت که این نوجوان حبیب خداست
کنون که بار امانت به خاک میسِپُرَد
به سربلندی دردانهاش، سرش بالاست
چه شیرکوه زنی، مثل مادرش زهرا
صبور و شکرگزار است و در دلش غوغاست
شکوه زینبی و صبر «اشرفالسّادات»
نماد و جلوۀ ایثار مادر شهداست
گلم رسید، سرافراز و روسپیدم کرد
به شانزده غزلش مادرِ شهیدم کرد
::
اگر چه در غم روی تو نیستم تنها
چنان که خواسته بودی گریستم تنها
تو در کنار منی هر نفس، خدا اینجاست
نه، صادقانه بگویم که نیستم تنها
گرفته دست مرا هر زمان به مرحمتی
هر آن زمان که به یادت گریستم تنها
تو خواستی که نبیند غم مرا دشمن
تو خواستی که چو زینب بایستم تنها
تو خواستی که ببینی که من سرافرازم
که یاد اوست همه هست و نیستم تنها
بخوان دوباره بخوان روضهخوان، هلاک شدم
به یاد حضرت ارباب زیستم تنها
شکسته پا و زمینگیر و خستهام مادر
مُحَرّم است ببین دلشکستهام مادر
::
صدای نوحه مرا برد تا کجا آن شب
صدای نوحه و بال فرشتهها آن شب
صدای نوحه و عطر شهید و دیدن تو
مرا رساند به دیدار کربلا آن شب
نگاه کردی و گفتی چرا شکسته دلت
گرفت دست تو دلتنگی مرا آن شب
نه درد ماند به پایم نه غم میان دلم
گرفتم از نفس آشنا شفا آن شب
علی اکبر من از زیارت ارباب
رساند هدیهٔ سبزی به مبتلا آن شب
نشان ماست همان شال سبز کربوبلا
که عطر دوست مرا برد تا خدا آن شب
«منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بندهنواز»..
✍🏻 #نغمه_مستشارنظامی
🏷 #شهدا | #مادران_شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شعرخوانی سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست
بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند؟
✍🏻 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
لزوم شناخت دشمن و اهداف دشمن
▪️من عرض میکنم که امروز همه باید دشمن را بشناسند. همه باید نقاطی را که دشمن، آماج حملهٔ خود قرار میدهد بشناسند؛ همه باید شیوههای دشمن را بشناسند؛ همه باید جایگاه حضور دشمن را بشناسند، مثل جنگ نظامی؛ جنگ نظامی هم همینجور است.
▪️شما اگر ندانید دشمن از کجا میخواهد حمله کند، دُور میخورید؛ اگر ندانید هدفش تصرّفِ کجا است، بتواند شما را فریب بدهد، دُور میخوردید. باید بدانید.
در جنگ نرم هم همینجور است؛ باید بدانید دشمن چه کار میخواهد بکند، آماجش کجا است، هدفش چیست و بشناسید روشهای او را.
▪️این را همه باید بشناسند و مقابله کنند، امّا از همه لازمتر، مجموعهٔ هنرمندند، مجموعهٔ فرهنگیاند؛ شاعر، نقّاش، داستاننویس، سینماگر، معمار؛ اینهایی که در مسائل مختلف فرهنگی هستند، باید بدانند امروز ما در مقابل این غارت دشمن و تاختوتاز دشمن قرار داریم؛ هم خودشان باید توجّه کنند، صحنه را درست درک کنند، هم به دیگران بایستی بنمایانند؛ باید همه را [آگاه] کنند. منفعل نباید بشوند. امروز خوشبختانه، ما شاعر خوب مؤمنِ خوشقلبِ معتقد به دین و معتقد به انقلاب کم نداریم.
✍🏻 #بیانات_رهبر_انقلاب در #دیدار_شاعران ۱۴۰۲/۰۱/۱۶
🇮🇷 @Shere_Enghelab
موعود
موعود خدا، مرد خطر میخواهد
آری سفر عشق، جگر میخواهد
ای جامعۀ میلیونی عصر ظهور!
او سیصد و سیزده نفر میخواهد!
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🏷 #شعر_انتظار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نهم دی باقیست
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست
پشت بتها نشود راست پس از ابراهیم
بتشکن رفت ولی باز تبرها باقیست
گفت فرزانهای، امروزِ شما عاشوراست
جبهه باقیست و شمشیر و سپرها باقیست
جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود
شور آن واقعه در جان پسرها باقیست
گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود
شرطها مانده و اما و اگرها باقیست
«شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
در ره منزل لیلی که خطرها» باقیست
نیست خالی دل ارباب یقین از غصه
فتنهها میرود و خونِ جگرها باقیست...
قصه تلخ است چه تلخ است! بگویم یا نه؟
صبرتان میرود از دست! بگویم یا نه؟
شاید از قصۀ ما خُلق شما تنگ شود!
یا که این گفته خود آغازگر جنگ شود
قصه آن بود که دشمن دهنش آب افتاد
کشتی وحدت ما سخت به گرداب افتاد
آتش فتنه چنان شد که خدا میداند
آنقدر دل نگران شد که خدا میداند
قصه آن بود که یک طایفه که فتنه از اوست
دوست را دشمن خود خواند، وَ دشمن را دوست
آری آن طایفه خود را ز خدا منفک کرد
روی بر سامری آورد به موسی شک کرد
سامری گفت بیایید به شهرت برسیم
با پرستیدن گوساله به قدرت برسیم
سامری گفت که در شور حکومت شعف است
باید اینبار به قدرت برسیم این هدف است
آری آن صدرنشینان بنیصدر شده
خویش را قدر ندانسته و بیقدر شده
گرچه یاران علی... حیف که سازش کردند
با معاویه نشستند و خوش و بش کردند
نکتهها بر لبمان رفت و خریدار نبود
گوش آن طایفه انگار بدهکار نبود
آری آن طایفه میگفت: نصیحت کافیست
خستهایم از سخن مفت! نصیحت کافیست
نیست در حافظۀ دهر، زهیر و طلحه
کم بسازید در این شهر، زهیر و طلحه
کم بگویید ز صفین و جمل، این آن نیست
«این همان قصه اسلام ابوسفیان» نیست
داشت آن طایفه هر چند صدایی دیگر
آب میخورد ولی فتنه ز جایی دیگر
قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند
جانماز آبکشان، عافیتاندیش شدند
گاه از این سوی سخن، گاه از آن سو گفتند
هر چه گفتند در آنروز دو پهلو گفتند
خواستند امر نماید به حمیّت مولا
تن دهد باز به امر حکمیّت مولا
همچو امروز پر از فتنه شود فرداها
اُفتد این کار به تدبیر ابوموسیها...
چشم ما در پی این حادثه چون کارون بود
بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود
آه از آن فرقۀ با اجنبی خودنشناس
گونهگون ظاهراً اما سر و ته یک کرباس
مُهر بر لب زده بودند و تماشا کردند
از پس حادثهها چهره هویدا کردند
این جماعت چه شباهت به خمینی دارند؟!
چقدر در دل خود شور حسینی دارند؟!
کوفه کوفهست ولی ترک سفر جایز نیست
که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست
همه گفتند بمان مرتبه پیمایی کن
در همین مکه اقامت کن و آقایی کن
دست کم سمت حوالی وطن هجرت کن
ای عقیق از همه بگذر به یمن هجرت کن
همه گفتند بمان او سخنی دیگر داشت
آن سفر کرده هوای وطنی دیگر داشت
کوچ کرد از وطنش بال و پری پیدا شد
رفت در جاده شتابان، سفری پیدا شد
شب تاریخ پر از قهقهۀ غفلت بود
ناگهان عطر دعای سحری پیدا شد
بانگ زد عقل که «اقبالِ» شقایق با اوست
«نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد»
گفت هنگام قیام است سر و جان بازید
سر مَدُزدید اگر فتنهگری پیدا شد
وای اگر اهل بصیرت اُحُد از یاد بَرَند
چون غنیمت زدگان ترک خود از یاد بَرَند
وای اگر مزرعهها سوخته با رعد شود
مُلک ری آفت عُمْرِ عُمَر سعد شود
گفت ای پاکدلان ختم به خیر است این راه
راه بیداریِ صد حر و زهیر است این راه
گفت ای پاکدلان سنت مألوف چه شد
ای جوانان عرب! امر به معروف چه شد
این چنین بود اگر یک شبه رسوا شد خصم
با دو صد دبدبه و کبکبه رسوا شد خصم
این چنین است که ما بیرق و پرچم داریم
هر چه داریم من و تو ز محرم داریم
هر چه داریم از آن مرد شهادت پیشهست
که نماد شرف و عاطفه و اندیشهست
آنکه آموخت به موسی جگران نیل شدن
بر سر ابرههها فوج ابابیل شدن
بین محراب دعا چون زکریا بودن
در دل طشت زر حادثه یحیی بودن
این چنین بود که ایران همه عاشورا شد
با سر انگشت دعا مُشتِ خیانت وا شد
و حسین بن علی باز به امداد آمد
و چنین بود خدای تو به مرصاد آمد
عبرتآموز ز تاریخ که خائن کم نیست
این هم از عبرت ایوان مدائن کم نیست
و خدا هست و هر آن چیز که از وی باقیست
فتنه خاموش شد اما نهم دی باقیست
✍🏻 #جواد_محمدزمانی
🏷 #انقلاب_اسلامی | #حماسه_نه_دی | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
از تبار سلمانیم
ما همه از تبار سلمانیم
با علی ماندهایم و میمانیم
راه ما راه بولهبها نیست
شیوۀ عافیتطلبها نیست
راه ما دل به غیر بستن نیست
رسم این رودها، نشستن نیست
دل از این راه بر نمیداریم
به شهیدان قسم که بیداریم
ما به شوق بهار بالیدیم
در زمستان به چشم خود دیدیم:
نُه دِی مثل معجزه، رخ داد
فتنه را این قیام پاسخ داد
نُه دی عین آفتاب آمد
«اَینَ عَمّار؟» را جواب آمد
نُه دی رحمتی چو باران بود
آمد و گرد و خاک فتنه زدود..
لیک پایان کار، این هم نیست
فتنۀ آخرالزمان کم نیست
فتنهها آزمون ایماناند
آزمون عیار یاراناند
فتنه رنگین شدهست و ننگینتر
امتحانها شدهست سنگینتر
هر که مقهور نفس شد، فتنهست
هر که چرخید دور خود فتنهست..
هر که خود را ملاک حق پنداشت
گِرد خود گشت و بذر باطل کاشت
میبُرد از ولی و از مردم
میشود در توهم خود گم
سنگ بر شیشهها زدن، هنرش
تیشه بر ریشهها زدن، ثمرش
میکند آبروی خویش تباه
خدماتش به باد میرود، آه
آه از چرخش شگفت زمان
حال فعلیست هر زمان میزان..
ای بسا همرکاب پیغمبر
که کشیدهست تیغ بر حیدر
کاش ما عاقبت بهخیر شویم
وای اگر طلحه و زبیر شویم..
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
✍🏻 #محمدمهدی_سیار
🏷 #انقلاب_اسلامی | #حماسه_نه_دی | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوگواره!
از تو ای سرزمین شیونها
شعر دردی نکرده است دوا
شعر، دنبال وصف پاییز است
ای گل سرخ اوفتاده ز پا!
شعر، غرق خیال خال و خط است
ای ز خون هر کنارهات دریا
شعر، جویای سکّههای خود است
ای سرِ سوگوارهات دعوا
شاعری در کنار شومینه
دلخوش از کشف تازۀ معنا
آن طرف مرده است در غزّه
کودکی چندماهه از سرما
✍🏻 #مسعود_یوسفپور
🏷 #شعر_اعتراض | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab