eitaa logo
شعر انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
519 عکس
158 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شعر انقلاب
حُسن انتخاب زنم که آینگی حُسن انتخاب من است زبان مادری‌ام شعر بی‌نقاب من است به لمس شاپرکی تازه می‌شود جانم خمیدن قد گل‌بوته‌ای عذاب من است همین تبسم آرام، چای عطرآگین همین نشاندن گل کار پر ثواب من است همین حضور، همین از نفس نیفتادن به‌روز واقعه معنای انقلاب من است سؤال می‌کنی از حاصل صبوری‌هام و خنده‌های خوش کودکم جواب من است منم که دیده به فردای روشنی دارم و چشم کودک من سوی آفتاب من است منم که می‌شکفم در زلال پاکی‌ها که خار چشم همه دشمنان حجاب من است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
لبریز صمیمیت آن خانۀ ساده را که خوشبو می‌کرد لبریز صمیمیتِ شب‌بو می‌کرد او شاه زنان بود، ولی نان می‌پخت او گر چه فرشته بود، جارو می‌کرد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مکتب شهادت به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت به حیرتم که چرا خاک این سعادت داشت؟ تو ای بهانۀ هستی، خمید پشت فلَک به این بهانه که بر خلقتت ارادت داشت تو سر رسیدی و دیدیم در حریم رسول درخت سبز امامت، گُلِ ولادت داشت.. چو می‌نشست به سجّادۀ فلَک، خورشید فقط به سوی تو پیشانیِ عبادت داشت بمیرم آن صدفِ گوهرِ امامت را که روی دامن خود، مکتب شهادت داشت ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یه روزی میای می‌خواستم بیای با گلای انار برات کوچه‌ها رو چراغون کنم بشینم انار دل تنگمو تا اون دون آخر برات دون کنم می‌خواستم بیای تا مگه چاره‌ای به حال پریشونی من کنی می‌خواستم بیای با گل پیرهنت که تکلیف چشمامو روشن کنی می‌خواستم پس از این همه سال و ماه قد و قامتم رو ببینی پدر! بشینم پای آخرین قصه‌هات تو هم پای قصه‌م بشینی پدر! چقدر آینه و شمع چیدم برات چقدر چشم به راهت نشستم بیای چقدر فال حافظ گرفتم واسه‌ت تو فالت همین بود: یه روزی میای می‌خواستم پس از سال‌ها انتظار بیای جشن بارون بگیرم برات ببوسم سر و زلف و پیشونی‌تو تو که سر نداری بمیرم برات ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
پاییز من امشب شده بارانی‌تر از اشک من آسمان چراغانی‌تر در دیدهٔ من که از تو دورم، یلدا رنجی‌ست که یک دقیقه طولانی‌تر ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آیۀ نور کو آن که طی کند شب عرفانی تو را شاعر شود حقیقت نورانی تو را این رودها که همسفر بی‌قراری‌اند تحسین نموده‌اند خروشانی تو را با صد هزار شاخه گل یاس هم بهار هم‌پای نیست عطر گلستانی تو را وقت عبادت آیه‌ای از نور می‌شوی تا عرش می‌برند چراغانی تو را تسبیح کرده‌اند خدا را فرشتگان تا دیده‌اند جلوهٔ سبحانی تو را باید فرشتگان پی درک فصاحتت از بر کنند متن سخنرانی تو را اندوه رنج‌های تو با آن مساحتش پُرچین نکرد صفحهٔ پیشانی تو را هجده گل از حیات جهان چید دست تو ای باغ‌های خرّم توحید، مست تو :: این چشمه‌ها بدون تو آب روان نداشت این دشت‌ها بدون تو طبع جوان نداشت بهتر ز یاس‌های تو، نُه‌ چرخ گل ندید بهتر ز دودمان تو، هفت‌آسمان نداشت ای مهربان‌تر از همهٔ شهر با علی ای آن که چون تو شهر علی مهربان نداشت نُه سال با تو چشم علی روی غم ندید نُه سال جز تو قلب علی همزبان نداشت نُه سال جز تو مادر گل‌ها کسی نبود نُه سال جز تو باغ علی باغبان نداشت نُه سال سفره‌های فقیران شهرتان جز با تنور بخشش این خانه نان نداشت بانو! مدینه عطر شما را گرفته بود اما چرا کسی خبر از قبرتان نداشت باشد ولی ز خاک بهار تو باقی است در باغ یاس عطر مزار تو باقی است :: عزم شما مبارزه از سر گرفته بود تصمیم بر جهاد مکرر گرفته بود لشکر شد اشک‌های شما در مصاف خصم وقتی شرار فتنه‌گری در گرفته بود آن روز تیغ خطبهٔ تو آبدیده بود حال و هوای حمله به خیبر گرفته بود آن روز واژه‌های شجاع تو در نبرد جان از جوان و دل ز دلاور گرفته بود زینب که خطبه‌های سراسر حماسه خواند این درس را، ز مکتب مادر گرفته بود ای مادر شلمچه! امید شهادتم در پشت روضه‌های تو سنگر گرفته بود دلخسته‌ام، طراوت کارونم آرزوست یا فاطمه! جزیرهٔ مجنونم آرزوست :: برداشت دست حق ز رخ شب نقاب را حس کرد باز پنجره‌ها آفتاب را بیدار گشته‌ایم و... دل‌آشفته دشمنان دیگر مگر به خواب ببینند خواب را باید امید داشت به فردای با شکوه باید فزون نمود در این ره شتاب را گفتا به حق تجلی نور خمینی است هرکس که دید رهبر این انقلاب را فریاد می‌زنیم در این شور بی‌کران «عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان» ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
| رهبر انقلاب: حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، پیشگام در تبیین حقایق روز است ✏️ تبیین مسائل روز یک وظیفه بسیار مهم است ✏️ مداحی، پیروی از فاطمه زهرا(س) در تبیین حقیقت است. ۱۴۰۳/۱۰/۲ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
آفتاب حرف تو به شعر ناب پهلو زده است آرامش تو به آب پهلو زده است پیشانی‌ات از سپیده مشهورتر است چشم تو به آفتاب پهلو زده است ✍🏻 🏷 قدس‌سره 🇮🇷 @Shere_Enghelab
امتداد کوثر لبخند تو خلاصۀ خوبی‌هاست لختی بخند، خندۀ گل زیباست پیشانی‌ات تنفس یک صبح است صبحی که انتهای شب یلداست در چشمت از حضور کبوترها هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست.. تو امتداد کوثر جوشانی سرچشمۀ تو سورۀ اعطیناست فریاد تو تلاطم یک طوفان آرامشت تداوم یک دریاست با ما بدون فاصله صحبت کن ای آن‌که ارتفاع تو دور از ماست ✍🏻 🏷 قدس‌سره 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از | رسانه هنری نفحات |
🔻مادران مقاومت سرو به احترام شما ایستاده فایل با کیفیت مرجع تولیدات هنری رسانه ای جبهه مقاومت 🔻|رسانه هنری نفحات|🔻 @nafahat_graphic
عمری شهید بود دی بود و درد بود، زمستان ادامه داشت آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت از چشم آسمان کبود آیه می‌چکید فصل نزول سورهٔ باران ادامه داشت انسان پر از دریغ، پر از غم، پر از قصور! عصر هزارسالهٔ خسران ادامه داشت شب ناگهان رسید و سر صبح را برید صبحی که روز بعد، کماکان ادامه داشت بر رحل نی تلاوت خون بود و تا ابد بغض غریب قاری قرآن ادامه داشت عمری شهید بود و شهیدانه پر کشید اما هنوز در دل میدان ادامه داشت جغرافیای عشق به نامش قیام کرد تشییع او به وسعت ایران ادامه داشت می‌رفت و گریه‌های سپاهی سیاه‌پوش در امتداد خیس خیابان ادامه داشت.. ذکر بهار بود و لب غنچه‌های سرخ شور جوانه در دل گلدان ادامه داشت دی بود و درد بود و زمستان... ولی هنوز در دشت، لاله لاله بهاران ادامه داشت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌷پاداش رضی 🗓 رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید سیدرضی موسوی، لوح "پاداش رضی" را بازنشر میکند. 📥 نسخه قابل چاپ 💻 Farsi.Khamenei.ir
گفتی كه دلی تپنده باشم، نشدم روی لب عشق خنده باشم، نشدم از خاک بريدی و... پريدی و... به من، گفتی نفسی پرنده باشم، نشدم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«هم‌رکاب منجی» ای مسیح! ای هم‌رکاب منجی عالم! ما تو را یکشنبه‌ها تنها نمی‌جوییم چارده قرن است در زیارت‌نامۀ پیغمبر خاتم از تو می‌گوییم از تو و نوح و خلیل و حضرت آدم ما فقط در ابتدای سال یاد میلادت نمی‌افتیم چارده قرن است در خوشحالی و ماتم از تو با تقویم‌ها گفتیم مهربانی در مرام ما به نام توست پاک‌دامانی به نام مادرت مریم اینک ای روح خدا! ای پاک! سرزمینت را ببین آکنده از باروت خون مظلومان نگر بر خاک از یمن تا غزه تا بیروت حاکمان با ظلم، هم‌پیمان حامی مظلوم، تنها ملت ایران خود قضاوت کن مسیح، ای راوی انجیل! رهروانت در تل‌آویوند یا تهران؟ فارس بر حق است، یا سران غرب و اسرائیل؟ ✍🏻 🏷 علیه‌السلام | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌷 تقدیم به بانو اشرف‌سادات منتظری مادر بزرگوار شهید محمد معماریان بخوان به نام خدا داستان ایمان را حدیث زینبی مادران ایران را بخوان به نام خدا از شکوه بت‌شکنان که روح تازه دمیدند باغ و بستان را پس از حماسۀ گردآفرین دوباره بخوان غرور صف‌شکن این زن مسلمان را به سمت لشکر طاغوت بی‌سلاح دوید که جاودانه کند شوکت سلیمان را اگر چه مادر و همسر ولی به راه «ولی» گرفته در کف اخلاص گوهر جان را بخوان حکایتی از صبر «اشرف‌السادات» که یادگار بماند زنان دوران را شکوه شیرزنی، مادری صبور و شکور نماد عشق و بصیرت، غرورِ شعر و شعور... :: نهال سرزده را گرمِ آبیاری شد ستون خانۀ او پایگاه یاری شد کمی گذشت و کلاغان هجوم آوردند زمان یاوری دین و پاسداری شد اگر چه سنگر او پشت جبهه بود ولی برای جبهه نشان امیدواری شد بسیج کرد زنان را به نام حضرت عشق به نام حضرت زهرا سلام جاری شد.. چه کار بهتر از آیینه‌داری خورشید که افتخار دلش بود یاری خورشید :: رسید نوبت دردانۀ دلش، پسرش گل محمدی‌اش، شاخسار پر ثمرش نگاه کرد به مادر: «اجازه می‌خواهم» کشید دست نوازش به گوشۀ جگرش بلند گفت: «که من راضی‌ام، برو پسرم» گرفت مصحف و پاشید آب پشت سرش «خوشا به حال شماها که مرد مِیدانید» به یاد خونِ خدا، خون فشاند چشم ترش خدا قبول کند از من این امانت را فدای اصغر و اکبر، فدایی قمرش فدای شاه شهیدان، برو برو پسرم مباد باز بمانی ز یاری پسرش به راه لشکر اسلام جان و دل دادم چه غم اگر که نماند ز خادمی اثرش شکوه مادری و ذکر یا رب و یا رب به جان و دل همه در راه حضرت زینب :: محمّد آن گل باغ محمدی بالید همین که صبر و تولّای مادرش را دید نگاه کرد به دستان زخمی مادر کنار چادر و دستان خسته را بوسید به شرم گفت به فکر لباس آخرتم و شال سبز... اگر پیکرم به خانه رسید مرا به دست خودت خاک کن، دعایم کن به صبر زینبی و اجر مادران شهید مباد اشک بریزی و خم شود کمرت بایست محکم، من زنده‌‌ام مکن تردید فقط به خلوت خود گریه کن به یاد حسین به شکر آن‌که نگاهش به جان ما تابید گذشت چندی و از گل خبر نیاوردند خبر از آن گل خونین‌جگر نیاوردند :: گواه می‌دهد این دل که یار می‌آید گل محمّدی‌ام نام‌دار می‌آید دلِ شکسته مبادا که آه و ناله کنی! که با رسیدن یارت قرار می‌آید خبر رسیده به قلبم ز کاروان شهید که سرفراز از آن کارزار می‌آید خبر رسیده به جانم علی‌اکبر من هزار زخم به جان، استوار می‌آید به سر شتافته این جان و دل خوش‌آمدگوی به پیشواز تو ای غمگسار می‌آید خوش آمدی ز سفر، مادرت فدایت باد به خانه آمده‌ای، خانۀ دلت آباد :: حماسه بی زن و زن بی حماسه بی‌معناست که بر سر شهدا، دست حضرت زهراست چو کوه در وسط قبر نوجوان شهید... اگر چه در جگرش داغ عصر عاشوراست چو کوه چادر خاکی به سر، دل مادر به جستجوی نشانی ز خاک کرب‌وبلاست چنان شکوه دماوند در غم فرزند چنین صلابت نستوه، ناب و بی‌همتاست گذاشت صورت فرزند را به سینۀ قبر به خاک گفت که این نوجوان حبیب خداست کنون که بار امانت به خاک می‌سِپُرَد به سربلندی دردانه‌اش، سرش بالاست چه شیرکوه زنی، مثل مادرش زهرا صبور و شکرگزار است و در دلش غوغاست شکوه زینبی و صبر «اشرف‌السّادات» نماد و جلوۀ ایثار مادر شهداست گلم رسید، سرافراز و روسپیدم کرد به شانزده غزلش مادرِ شهیدم کرد :: اگر چه در غم روی تو نیستم تنها چنان که خواسته بودی گریستم تنها تو در کنار منی هر نفس، خدا اینجاست نه، صادقانه بگویم که نیستم تنها گرفته دست مرا هر زمان به مرحمتی هر آن زمان که به یادت گریستم تنها تو خواستی که نبیند غم مرا دشمن تو خواستی که چو زینب بایستم تنها تو خواستی که ببینی که من سرافرازم که یاد اوست همه هست و نیستم تنها بخوان دوباره بخوان روضه‌خوان، هلاک شدم به یاد حضرت ارباب زیستم تنها شکسته پا و زمین‌گیر و خسته‌ام مادر مُحَرّم است ببین دلشکسته‌ام مادر :: صدای نوحه مرا برد تا کجا آن شب صدای نوحه و بال فرشته‌ها آن شب صدای نوحه و عطر شهید و دیدن تو مرا رساند به دیدار کربلا آن شب نگاه کردی و گفتی چرا شکسته دلت گرفت دست تو دلتنگی مرا آن شب نه درد ماند به پایم نه غم میان دلم گرفتم از نفس آشنا شفا آن شب علی اکبر من از زیارت ارباب رساند هدیهٔ سبزی به مبتلا آن شب نشان ماست همان شال سبز کرب‌وبلا که عطر دوست مرا برد تا خدا آن شب «منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده‌نواز».. ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شعرخوانی سردار شهید هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند؟ ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
لزوم شناخت دشمن و اهداف دشمن ▪️من عرض می‌کنم که امروز همه باید دشمن را بشناسند. همه باید نقاطی را که دشمن، آماج حملهٔ خود قرار می‌دهد بشناسند؛ همه باید شیوه‌های دشمن را بشناسند؛ همه باید جایگاه حضور دشمن را بشناسند، مثل جنگ نظامی؛ جنگ نظامی هم همین‌‌جور است. ▪️شما اگر ندانید دشمن از کجا می‌خواهد حمله کند، دُور می‌خورید؛ اگر ندانید هدفش تصرّفِ کجا است، بتواند شما را فریب بدهد، دُور می‌خوردید. باید بدانید. در جنگ نرم هم همین‌جور است؛ باید بدانید دشمن چه ‌کار می‌خواهد بکند، آماجش کجا است، هدفش چیست و بشناسید روش‌های او را. ▪️این را همه باید بشناسند و مقابله کنند، امّا از همه لازم‌تر، مجموعهٔ هنرمندند، مجموعهٔ فرهنگی‌اند؛ شاعر، نقّاش، داستان‌نویس، سینماگر، معمار؛ این‌هایی که در مسائل مختلف فرهنگی هستند، باید بدانند امروز ما در مقابل این غارت دشمن و تاخت‌وتاز دشمن قرار داریم؛ هم خودشان باید توجّه کنند، صحنه را درست درک کنند، هم به دیگران بایستی بنمایانند؛ باید همه را [آگاه] کنند. منفعل نباید بشوند. امروز خوشبختانه، ما شاعر خوب مؤمنِ خوش‌قلبِ معتقد به دین و معتقد به انقلاب کم نداریم. ✍🏻 در ۱۴۰۲/۰۱/۱۶ 🇮🇷 @Shere_Enghelab
موعود موعود خدا، مرد خطر می‌خواهد آری سفر عشق، جگر می‌خواهد ای جامعۀ میلیونی عصر ظهور! او سیصد و سیزده نفر می‌خواهد! ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نهم دی باقی‌ست بال پرواز گشایید که پرها باقی‌ست بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقی‌ست پشت بت‌ها نشود راست پس از ابراهیم بت‌شکن رفت ولی باز تبرها باقی‌ست گفت فرزانه‌ای، امروزِ شما عاشوراست جبهه باقی‌ست و شمشیر و سپرها باقی‌ست جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود شور آن واقعه در جان پسرها باقی‌ست گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود شرط‌ها مانده و اما و اگرها باقی‌ست «شرط اول قدم آن است که مجنون باشی در ره منزل لیلی که خطرها» باقی‌ست نیست خالی دل ارباب یقین از غصه فتنه‌ها می‌رود و خونِ جگرها باقی‌ست... قصه تلخ است چه تلخ است! بگویم یا نه؟ صبرتان می‌رود از دست! بگویم یا نه؟ شاید از قصۀ ما خُلق شما تنگ شود! یا که این گفته خود آغازگر جنگ شود قصه آن بود که دشمن دهنش آب افتاد کشتی وحدت ما سخت به گرداب افتاد آتش فتنه چنان شد که خدا می‌داند آنقدر دل نگران شد که خدا می‌داند قصه آن بود که یک طایفه که فتنه از اوست دوست را دشمن خود خواند، وَ دشمن را دوست آری آن طایفه خود را ز خدا منفک کرد روی بر سامری آورد به موسی شک کرد سامری گفت بیایید به شهرت برسیم با پرستیدن گوساله به قدرت برسیم سامری گفت که در شور حکومت شعف است باید این‌بار به قدرت برسیم این هدف است آری آن صدرنشینان بنی‌صدر شده خویش را قدر ندانسته و بی‌قدر شده گرچه یاران علی... حیف که سازش کردند با معاویه نشستند و خوش و بش کردند نکته‌ها بر لبمان رفت و خریدار نبود گوش آن طایفه انگار بدهکار نبود آری آن طایفه می‌گفت: نصیحت کافی‌ست خسته‌ایم از سخن مفت! نصیحت کافی‌ست نیست در حافظۀ دهر، زهیر و طلحه کم بسازید در این شهر، زهیر و طلحه کم بگویید ز صفین و جمل، این آن نیست «این همان قصه اسلام ابوسفیان» نیست داشت آن طایفه هر چند صدایی دیگر آب می‌خورد ولی فتنه ز جایی دیگر قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند جانماز آب‌کشان، عافیت‌اندیش شدند گاه از این سوی سخن، گاه از آن سو گفتند هر چه گفتند در آن‌روز دو پهلو گفتند خواستند امر نماید به حمیّت مولا تن دهد باز به امر حکمیّت مولا همچو امروز پر از فتنه شود فرداها اُفتد این کار به تدبیر ابوموسی‌ها... چشم ما در پی این حادثه چون کارون بود بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود آه از آن فرقۀ با اجنبی خودنشناس گونه‌گون ظاهراً اما سر و ته یک کرباس مُهر بر لب زده بودند و تماشا کردند از پس حادثه‌ها چهره هویدا کردند این جماعت چه شباهت به خمینی دارند؟! چقدر در دل خود شور حسینی دارند؟! کوفه کوفه‌ست ولی ترک سفر جایز نیست که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست همه گفتند بمان مرتبه پیمایی کن در همین مکه اقامت کن و آقایی کن دست کم سمت حوالی وطن هجرت کن ای عقیق از همه بگذر به یمن هجرت کن همه گفتند بمان او سخنی دیگر داشت آن سفر کرده هوای وطنی دیگر داشت کوچ کرد از وطنش بال و پری پیدا شد رفت در جاده شتابان، سفری پیدا شد شب تاریخ پر از قهقهۀ غفلت بود ناگهان عطر دعای سحری پیدا شد بانگ زد عقل که «اقبالِ» شقایق با اوست «نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد» گفت هنگام قیام است سر و جان بازید سر مَدُزدید اگر فتنه‌گری پیدا شد وای اگر اهل بصیرت اُحُد از یاد بَرَند چون غنیمت زدگان ترک خود از یاد بَرَند وای اگر مزرعه‌ها سوخته با رعد شود مُلک ری آفت عُمْرِ عُمَر سعد شود گفت ای پاکدلان ختم به خیر است این راه راه بیداریِ صد حر و زهیر است این راه گفت ای پاکدلان سنت مألوف چه شد ای جوانان عرب! امر به معروف چه شد این چنین بود اگر یک شبه رسوا شد خصم با دو صد دبدبه و کبکبه رسوا شد خصم این چنین است که ما بیرق و پرچم داریم هر چه داریم من و تو ز محرم داریم هر چه داریم از آن مرد شهادت پیشه‌ست که نماد شرف و عاطفه و اندیشه‌ست آنکه آموخت به موسی جگران نیل شدن بر سر ابرهه‌ها فوج ابابیل شدن بین محراب دعا چون زکریا بودن در دل طشت زر حادثه یحیی بودن این چنین بود که ایران همه عاشورا شد با سر انگشت دعا مُشتِ خیانت وا شد و حسین بن علی باز به امداد آمد و چنین بود خدای تو به مرصاد آمد عبرت‌آموز ز تاریخ که خائن کم نیست این هم از عبرت ایوان مدائن کم نیست و خدا هست و هر آن چیز که از وی باقی‌ست فتنه خاموش شد اما نهم دی باقی‌ست ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
از تبار سلمانیم ما همه از تبار سلمانیم با علی مانده‌ایم و می‌مانیم راه ما راه بولهب‌ها نیست شیوۀ عافیت‌طلب‌ها نیست راه ما دل به غیر بستن نیست رسم این رودها، نشستن نیست دل از این راه بر نمی‌داریم به شهیدان قسم که بیداریم ما به شوق بهار بالیدیم در زمستان به چشم خود دیدیم: نُه دِی مثل معجزه، رخ داد فتنه را این قیام پاسخ داد نُه دی عین آفتاب آمد «اَینَ عَمّار؟» را جواب آمد نُه دی رحمتی چو باران بود آمد و گرد و خاک فتنه زدود.. لیک پایان کار، این هم نیست فتنۀ آخرالزمان کم نیست فتنه‌ها آزمون ایمان‌اند آزمون عیار یاران‌اند فتنه رنگین شده‌ست و ننگین‌تر امتحان‌ها شده‌ست سنگین‌تر هر که مقهور نفس شد، فتنه‌ست هر که چرخید دور خود فتنه‌ست.. هر که خود را ملاک حق پنداشت گِرد خود گشت و بذر باطل کاشت می‌بُرد از ولی و از مردم می‌شود در توهم خود گم سنگ بر شیشه‌ها زدن، هنرش تیشه بر ریشه‌ها زدن، ثمرش می‌کند آبروی خویش تباه خدماتش به باد می‌رود، آه آه از چرخش شگفت زمان حال فعلی‌ست هر زمان میزان.. ای بسا هم‌رکاب پیغمبر که کشیده‌ست تیغ بر حیدر کاش ما عاقبت به‌خیر شویم وای اگر طلحه و زبیر شویم.. ✍🏻 ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوگواره! از تو ای سرزمین شیون‌ها شعر دردی نکرده‌ است دوا شعر، دنبال وصف پاییز است ای گل سرخ اوفتاده ز پا! شعر، غرق خیال خال و خط است ای ز خون هر کناره‌ات دریا شعر، جویای سکّه‌های خود است ای سرِ سوگواره‌ات دعوا شاعری در کنار شومینه دلخوش از کشف تازۀ معنا آن‌ طرف مرده‌ است در غزّه کودکی چندماهه از سرما ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab