#شعر_عاشورایی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
فرازی از یک #ترکیب_بند
🔹بهانه🔹
در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیست
وز مِهر و آشتی سخنی در میانه نیست
کردار جز نفاق و عمل جز خلاف نه
گفتار جز دروغ و سخن جز فسانه نیست
یا کوفیان نیافتهاند از وفا نشان
یا هیچ از وفا اثری در زمانه نیست
ای شه! میا به کوفه که این ورطۀ هلاک
گرداب هایلیست که هیچش کرانه نیست
این مردم منافقِ زشتِ دو رویه را
خوف از خدای واحد فرد یگانه نیست
دارند تیرها به کمان برنهاده لیک
جز پیکر تو ناوکشان را نشانه نیست
بهر گلوی اصغر تو تیر کینه هست
وز بهر کودکان تو جز تازیانه نیست...
بس عذرها به کُشتنت آراستند لیک
جز کینۀ تو در دل ایشان بهانه نیست
جانم فدای خاک قدوم تو شد، ولی
مسکین سرم که بر درِ آن آستانه نیست...
📝 #ادیب_الممالک_فراهانی
🌐 shereheyat.ir/node/4080
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
فرازی از یک #قصیده
🔹روح حیات🔹
مسلم که از حسین سلام مکرّرش
باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش
فرموده مدح و منقبتش را به افتخار
ثاراللّهی که بوده نبی مدح گسترش
ایثار و عزم و غیرت و آزادی و شرف
تعظیم میکنند همه در برابرش
حیرت برند اهل فضیلت به رتبهاش
زانو زنند اهل کرامت به محضرش
مبهوت گشته آدمیان و فرشتگان
از عزّتی که کرده عطا حیّ داورش...
تعریف کرد و داد خبر از شهادتش
با دیدن عقیل همانا پیمبرش
این است آن شهید که در یاری حسین
تا روز حشر مسجد کوفهست سنگرش
لبّیک او حسین و طوافش به موج خون
تکبیرها بلند ز هر زخم پیکرش...
پیوسته بوی عطر گل نینوا گرفت
زآن دستههای نی که عدو ریخت بر سرش
سر داد و سر نکرد به جز بر حسین خم
ای جان فدای پیکر در خون شناورش...
این است آن قتیل که بر زندگان دهد
روح حیات از نفس روحپرورش...
بالای دار رفت و همه سربهدارها
گلبوسه میزنند به قبر مطهّرش...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/4122
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#غزل
🔹غریب🔹
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیک
به هیچ خانه در این شام تیره راه ندارم
ز خستگیست به دیوار طوعه تکیه زدم من
و گرنه جز به خداوند تکیهگاه ندارم
کِشَند جانب دارالاماره با چه گناهم
عزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم
به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت
حسین از تو جز امید یک نگاه ندارم
به راه عشق تو سر میدهم که وای به حالم
اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم...
غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم
قسم به خال تو یک نقطۀ سیاه ندارم
سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت
نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم...
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/4121
✅ @ShereHeyat
💠 #شعر_کاربردی
یکی از دغدغههای مهم مداحان انتخاب «شعر» است؛
و اگر مداح، کمی اهل مطالعه شعر و وسواس در انتخاب باشد در پیِ پاسخ به این سؤال مهم است:
«این شعر در کدام بخش مداحی به کار میآید؟»
انتخاب شعرهای «کاربردی» و استفاده دقیق و درست از آن، بخشی از دغدغههای مقدس مداح را پاسخ میدهد.
🔹 شعر کاربردی چیست؟
شعر کاربردی، شعری است که از نظر زمان و مکان و موضوع، مقید نیست.
مثل این غزل معروف سعدی:
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم...
این شعر قابل تأویل و تبیین است؛
یعنی مخاطب «تو» میتواند اشخاص مختلفی باشد؛
میتوان آن را خطاب به امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) خواند؛ یا خطاب به امام حسین(علیهالسلام).
میتواند زبان حال ما با ائمه اطهار(علیهمالسلام) باشد؛ یا زبان حال اصحاب امام حسین(علیهالسلام) با ایشان.
میبینید که چقدر دایره محتوایی و تأویل این شعر گسترده است!
خاصیت شعرهای کاربردی چنین است.
🔸 در واقع مداح براى تقويت اجرا، مىتواند در ميان اشعارى كه اشاره مستقيم به زندگانى اهلبيت(عليهمالسلام) ندارند و حتى اصلاً به ظاهر مذهبى و ولایی نيستند (يعنى براى اهلبيت سروده نشدهاند) جستوجو نمايد و به نوعى آن را تأويل كند و مطابق نياز خود براى مستمع، تفهیم نماید.
مثلاً اين بيت سعدى را مىتوان از زبان حضرت رقيه(عليهاالسلام) با پدر خواند:
گفته بودم چو بيايى غم دل با تو بگويم
چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايى!
يا اين بيت حافظ، مىتواند زبان حال مداحان اهلبيت باشد:
دلنشان شد سخنم تا تو قبولش كردى
آرى آرى سخن عشق نشانى دارد!
▫️
💠 راهکار انتخاب شعر کاربردی
برای انتخاب شعر کاربردی،
1️⃣ در گام اول،
لازم است شعر را به دقت بخوانیم؛
2️⃣ گام دوم،
بتوانیم از نظر حسی و مفهومی ارتباط ایجاد کنیم؛
یعنی بدانیم شعر چه حسی انتقال میدهد و چه فضایی دارد؟
3️⃣ گام سوم،
بر شعر تسلط بیابیم؛
یعنی مفاهیم پنهان شعر را تحلیل کنیم؛ زیباییهای شعر را بهخوبی درک کرده، از آن لذت ببریم.
پس از آن میتوانیم درباره انتخاب آن برای اجرا تصمیم بگیریم.
4️⃣ گام چهارم و پایانی این است که بتوانیم به این سؤالات پاسخ بدهیم:
الف) آیا شعر فضایی متناسب با اجرای من دارد؟
ب) چه کلیدواژههایی در شعر هست که میتواند مرا به فضایی که در نظر دارم رهنمون باشد؟
🔸مثلاً در این شعر،
واژگان «بيدل و خسته»، «شهر»، «غمخوار»، و...
کلیدواژههایی است که غربت حضرت مسلم(علیهالسلام) را در ذهن تداعی میکند.
فضای شعر هم سراسر غربت و اندوه است...
پس این شعر میتواند به عنوان شعر کاربردی اول مجلس انتخاب شود:
بيدل و خسته در اين شهرم و دلدارى نيست
غم دل با كه توان گفت كه غمخوارى نيست
شب به بالين من خسته به غير از غم دوست
ز آشنايان كهن، يار و پرستارى نيست
يارب اين شهر چه شهرىست كه صد يوسف دل
به كلافى بفروشند و خريدارى نيست؟
بهجز از بخت تو و ديدۀ من در غم تو
شب در اين شهر به بالين، سرِ بيدارى نيست!
هماى شيرازى
یا:
کلیدواژههایی مثل «سیل»، «فتنه»، «حوادث»، «خصم» در این شعر که فضایی حماسی نیز دارد:
بگو که سنگ حوادث از آسمان بارد
بگو که سیل بلا رو به این دیار آرد
بگو به فتنهگری، خصم لحظه بشمارد
به حقِّ حق که به جز خویش را نیازارد
شکست خوردۀ بیدادگر چه پندارد
بگو که کشور ما ثامن الحجج دارد
بگو که پادشه کشور قضا اینجاست
بگو که مملکت حضرت رضا اینجاست
🔹نکته جالب اینکه
بزرگترین تشویش برخی مداحان در موضوعات اجتماعی (مثل موضوع سیل در تعدادی از استانها) یا سیاسی (مثل جریان فتنه) انتخاب شعر است،
و از شاعران انتظار دارند دائم شعر تازه بسرایند!
در حالی که
اگر مداح به این توانایی برسد که بتواند به هر شعر، نگاه کاربردی داشته باشد،
فضای آن را تشخیص دهد
و بزنگاههای آن را بشناسد،
به راحتی میتواند در بسیاری از موضوعات، با شعر کاربردی به مطالبات هیأت و نیاز مستمع پاسخ گوید.
همانگونه که مشاهده فرمودید، مداح خوشذوقی با این شیوه اثبات نمود، حتی از میان مدیحه امام رضا(علیهالسلام) ابیاتی متناسب با فضای روز اجتماعی-سیاسی میتوان کشف و ارائه نمود!
🔸 مشکل بزرگ امروز برخی مداحان،
عدم انس با اشعار است؛
به همین جهت احساس فقر شعر دارند و دائم به دنبال شعر هستند!
در حالی که بزرگترین ثروت مداحان
گنجینه عظیم و ارزشمند شعر پارسی از گذشته تا امروز است...
مدعی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور، خدایا میکرد!
حافظ
▫️
💠 چند نمونه غزل کاربردی
(مطلع اشعار تقدیم میشود)
❗️ لازم به ذکر است،
برخی ابیات غزلهای پیشنهادی،
قطعاً متناسب با فضای اجرا نیست
و با هدایت و ارشادِ فرد «شعرشناس»
باید حذف گردد.
نرفت، تا تو برفتی خیالت از نظرم
برفت در همه عالم به بی دلی خبرم!
سعدی
منِ بیمایه که باشم که خریدار تو باشم؟
حیف باشد که تو یار من و، من یار تو باشم!
سعدی
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
سعدی
دل سراپرده محبت اوست
ديده آيينهدار طلعت اوست
حافظ
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بيار نفحهای از گيسوی معنبر دوست
حافظ
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نياز نيم شبی دفع صد بلا بکند
حافظ
مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم
طائر قدسم و از دام جهان برخيزم
حافظ
این مطلب ادامه دارد...
📝 استاد سیدمهدی حسینی رکنآبادی
✅ @smhroknabadi
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#ورود_کاروان_به_کربلا
#غزل
🔹عطشِ دیدنِ حسین🔹
دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شدهست
دو ماه، جامهٔ احرام ما، سیاه شدهست
نگاه مضطرب دختری، به روی پدر
طلوع عاطفه از اوّلِ پگاه شدهست
برای آنکه بگیرند کودکان آرام
حسین، سایهٔ پر مهر خیمهگاه شدهست
«حبیب» میرسد از راه تشنهلب، هرچند
حجابِ آینه، گرد و غبار راه شدهست
قیامت از عطشِ دیدنِ حسین به پاست
به هرکه مینگری، تشنهٔ نگاه شدهست...
عجب ز کودک و گهواره نیست در این دشت
ستاره، همسفر آفتاب و ماه شدهست
از آنکه ساغر «اَحلی مِنَ العسل» دارد
بپرس، از چه زمان، عاشقی گناه شدهست؟
جمال ساقی لبتشنگان، در این عرفات
هزار مرتبه با ماه، اشتباه شدهست
گرفته راه نفس را به دشمن از چپ و راست
دلاوری که علمدار این سپاه شدهست
میان معرکه پیچیده، بوی پیرهنش
مگر که یوسف زهرا اسیر چاه شدهست؟
زمین به لرزه درآمد، زمان گریست، مگر
حسین وارد گودال قتلگاه شدهست؟
صدای بال زدنهای خسته میآید
کبوتر حرم ای وای بیپناه شدهست
چه جای حیرت از این رنگِ ارغوان غروب
«شفق» به خون گلوی علی گواه شدهست
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/702
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
فرازی از یک #مثنوی
🔹این همه ارزانی لبخند دوست🔹
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟...
کوفه پُر از سایۀ کین است امام!
شومترین شهر زمین است، امام!
زخم جفا بر جگرت، کوفه زد
تیغ به فرق پدرت کوفه زد...
کو همه آنها که تو را خواندهاند؟
چند نفر پشت سرت ماندهاند؟
نامه نوشتند، ولی بیاساس
اسم تو بُردند، ولی با هراس...
لایق پیغمبر خود نیستند
فکر سری جز سر خود نیستند...
خاطر آسوده مکدّر مکن
جامۀ احرام به خون تر مکن
خیمه بچین از گذر این بلا،
موسم حج است چرا کربلا؟...
تیغ برائت ز کمر باز کن
فکر سرانجام و سرآغاز کن...
اُمّت خود را به دعا واگذار
کار خدا را به خدا واگذار
دین تو سجّادۀ باز است و بس
مرد خدا، مرد نماز است و بس...
شهر پُر از شمر، پُر از حرمله
رحم ندارند بر این قافله
مصلحت آن است که جان در بری
عذر به درگاه پیمبر بری
کوه خروشید و دهان باز کرد
بال زد آیینه و پرواز کرد
ولوله شد، نورٌ عَلی نور شد
دشت پُر از عطر، پُر از شور شد
گفت ببندید خیام مرا
نیزه و شمشیر و نیام مرا
خمشدۀ بار نفس نیستم
مرغ زمینگیر قفس نیستم...
گر چه سرم را به سر نی کنند
نامۀ تقدیر مرا طی کنند
جان من از غم به لب آید اگر
لشکر شام و حلب آید اگر
گر بنشانم به دل این داغ را
یکسره پرپر کنم این باغ را
این همه ارزانی لبخند دوست
خیمه و خیل و زن و فرزندم اوست
اوست که در خون من افتاده است
در دل مجنون من افتاده است
روز و شبم، مِهر و مَهَم او شده
ماه شب چهاردهم او شده...
میروم این راه که بیراهه نیست
غصّهام این کودک ششماهه نیست...
داغ کبود دل زهراست این
فرق ترک خوردۀ مولاست این...
لحظۀ قنداقه بغل کردن است
وقتِ به تکلیف عمل کردن است
وقت ز خون تر شدن است الوداع
لحظۀ پرپر شدن است الوداع...
📝 #محمدعلی_جوشایی
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹حجِّ ناتمام 🔹
چشمهچشمه میجوشد خون اطهرت اینجا
کور میکند شب را، برق خنجرت اینجا
چشمهچشمه میجوشد، از دل زمین هر شب
خون اصغرت آنجا، خون اکبرت اینجا
میرسد به گوشم گرم، بانگ خطبهای پُرشور
خطبهای که بعد از تو، خواند خواهرت اینجا
از فرات میجوشد موج و میزند بوسه
بر کرانۀ خشکِ حلق و حنجرت اینجا
این فرشتۀ وحی است، وحیِ تازه آیا چیست؟!
روی نیزه میخواند، آیهای سرت اینجا
کیست اینکه ناآرام، در خرابه میگرید؟
موج میزند در خون، چشم دخترت اینجا
کربلا چه پیوندی با فدک مگر دارد؟
غصب میشود از نو، سهم مادرت اینجا
حجِّ ناتمام تو، راز دیگری دارد
در غدیر خم جاریست، حجّ آخرت اینجا
این ضریح ششگوشه، حجّ پاکبازان است
آب میشوم از شرم، در برابرت اینجا
📝 #مرتضی_امیری_اسفندقه
🌐 shereheyat.ir/node/2618
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#کربلا
#قصیده
🔹بوی بهشت🔹
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
دیوانهوار، آمدهام تا به قتلگاه
وقتی به استغاثه شنیدم صدای تو...
در حیرتم چه شد که نشد آسمان خراب
وقتی شنید نالۀ واغربتای تو
خورشید و ماه و جنّ و ملک خون گریستند
وقتی میان لُجّۀ خون بود جای تو
رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا
شد کعبۀ حقیقیِ دل، کربلای تو
اجر هزار عمره و حج در طواف توست
ای مروه و صفا به فدای صفای تو!
با گفتنِ «رضاً بِقَضائِک» به قتلگاه
شد متّحد رضای خدا با رضای تو
تا با نماز خوف تو گردد قبول حق
شد سجدهگاه اهل یقین خاک پای تو
تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین!
فردا خداست -جَلّ جَلالُه- جزای تو
اندر مِنا ذبیح یکی بود و زنده رفت
ای صد ذبیح کشته شده در منای تو!
برخیز و باز بر سرِ نی آیهای بخوان
ای من فدای آن سرِ از تن جدای تو!
خون خداست خونِ تو و جز خدای نیست
ای کشتۀ خدا! به خدا، خونبهای تو
ما را خشوع بندگی آموز، چون خداست
در مجلس عزای تو صاحبعزای تو...
آنجا که حدّ ممکن و واجب بُوَد، تویی
ای منتهای اوج بشر، ابتدای تو...
📝 #سیدمحمدعلی_ریاضی_یزدی
🌐 shereheyat.ir/node/4081
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#کل_ارض_کربلا
#کربلا
#غزل
🔹آرزوی کربلا🔹
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
میروم افتان و خیزان، از دل بنبستها
جادهای پیدا کنم تا جستوجوی کربلا
تشنگی میبارد از ابرِ سترون، میروم
تا بنوشم جرعه آبی از سبوی کربلا
ترسم این بیراههها با خویش مشغولم کنند
«بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
من نمیدانم کیام یا از کجایم، هر چه هست
آبرو میآورم از خاک کوی کربلا
مانده در گوشم صدای پای «هل من ناصر»ی
خواهم اکنون تا شوم لبیکگوی کربلا
بغض تاریخم، نباید در خودم ویران شوم
باید آوازی بخوانم با گلوی کربلا
در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟
«بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا»
📝 #امید_مهدینژاد
🌐 shereheyat.ir/node/3174
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#کل_ارض_کربلا
#غزل
🔹نیزههاست پیشِ رو🔹
خیمهها محاصرهست تیغهاست بر گلو
دشنههاست پشتِ سر، نیزههاست پیشِ رو
روی خاک پیکریست، روی نیزهها سریست
قصّه را شنیدهایم بندبند، مو به مو
قصّه را شنیدهایم، قصدِ راه کردهایم
شرحِ ماجرا بس است لب ببند قصّهگو!
نیست، نیست نخلزار، پشت رقصِ این غبار
نیزهزارِ دشمن است، دشمن است روبهرو
در مسیرِ مردها صف کشیده دردها
زخمها نفسنفس، زهرها سبوسبو
عدّهای ولی هنوز گرمِ بازیِ خودند
یا خزیده در سکوت یا اسیرِ هایوهو
شاهراه ما بلاست، راه شاه کربلاست
جز به خون نمیکنند عاشقانِ او وضو
عاقبت برای او پیشِ چشمهای او
غرقِ خونشدن مرا آرزوست آرزو!
📝 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
🌐 shereheyat.ir/node/4105
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹با غم دل خُرّماند🔹
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدماند!
سوختگان غمت، با غم دل خُرّماند
هر که غمت را خرید، عشرت عالَم فروخت
باخبرانِ غمت، بیخبر از عالَماند
در شکن طُرّهات، بسته دل عالمیست
وآن همه دلبستگان، عقدهگشای هماند
یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهماند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد، فخر بنیآدماند...
چون به جهان خُرّمی، جز غم روی تو نیست
بادهکشان غمت، مست شراب غماند
عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس
سلسلۀ کائنات، حلقۀ این ماتماند
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خماند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زان که شهیدان او، جمله مسیحا دماند
هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان
در قدمت جانفشان، با قدمی محکماند
سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست
سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل تواَماند
محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب
پیک و رُسُل در میان، محرم و نامحرماند
در غمِ جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا؟
کاین قطراتِ عُیون، زخم تو را مرهماند
📝 #فؤاد_کرمانی
🌐 shereheyat.ir/node/3882
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#شعر_عاشورایی #امام_حسین علیهالسلام #غزل 🔹با غم دل خُرّماند🔹 ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدم
💠 غم خرّم
🔹آنها که مکتب تشیع را از بیرون نگاه کردهاند نه از درون، گاه بر عزاداریها و اشک و نالههای آن خرده گرفتهاند و زبان به طعنه و استهزا گشودهاند. اما این غم، با نگاه از درون خیمهی برافراشتهی سیدالشهدا(علیهالسلام) چهرهی دیگری دارد و آنان که به این خیمه راه یافتهاند حاضر نیستند این داغ را با هیچ عشرتی معاوضه کنند.
🔸یکی از درونمایههای شعر عاشورایی خود «غم» و «عشق» حسینی بوده است و شعرا به زبانهای مختلف همواره این غم را ستودهاند و تقدیس کردهاند و از آن صیانت کردهاند. از ماندگارترین سرودههای عاشورایی با درونمایهی غم و عشق حسینی میتوان از این غزل فؤاد کرمانی نام برد. او در این غزل مدح باشکوه سیدالشهدا(علیهالسلام) را با مدح غم او و کربلای او و دلدادگان او آمیخته است.
🔹انتخاب وزنی دوری و طربانگیز در توصیف غم و تکرار صنعت ادبی تضاد در بسیاری از ابیات (سوختگان غم و خرماند، غم و عشرت، خرید و فروخت، باخبران و بیخبران، دلبستگان و عقدهگشا، محرم و نامحرم، زنده و مرده و...) باعث موفقیت شاعر شده است، تا مخاطب بتواند خُرّمی و بهجت و سرور این غم بزرگ را از عمق جان بچشد. نگاه باشکوه عرفانی به بندگی امام حسین(علیهالسلام) و عزای او نیز در این شعر به اثربخشی بیشتر شعر و عمق محتوایی آن کمک کرده است.
❗️نمی دانم چرا #فؤاد_کرمانی با این همه سرودههای ولایی و عاشورایی متمایز و درخشان تا این حد در مجالس مذهبی ما مهجور است.
📝 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/4125
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹شهیدپرور🔹
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
زمین برای همیشه به قصد یاری تو
تمام پاسخ آن پرسش مکرر شد
زمین به یمن نفسهای عاشقانۀ تو
پر از طراوت دلهای دردباور شد
چه کیمیا به زمین ریخت حلق تشنۀ تو
که خاک در نفس آسمان معطر شد؟!
تو ذوالفقار شدی با دو تیغ، در دو نبرد
جهاد اکبر تو همرکاب اصغر شد
به ظهر واقعه آدم به نام تو بالید
اگر چه چشم تمام پیمبران تر شد
کنون دوباره تو و کربلا و عاشورا
سپاه اندکت اما هزار لشکر شد
📝 #مصطفی_محدثی
🌐 shereheyat.ir/node/3254
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹باید شهید بود و...🔹
من در همین شروع غزل، مات ماندهام
حیران سرگذشت نفسهات ماندهام
خیمه، حریق، همهمه، شمشیر، دست، سر
مبهوت در هجوم اشارات ماندهام
«هَل مِن...» چه بر صحیفۀ سیپاره رفته است؟
در گردباد چرخش آیات ماندهام
من هایهای زخم تو را ضجّه میزنم
مجروح آن ترنّم «هیهات…» ماندهام...
باید شهید بود و تو را خونچکان سرود
شرمندهام، اسیر عبارات ماندهام
📝 #قربان_ولیئی
🌐 shereheyat.ir/node/2466
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹مضامین ناب🔹
لبان ما همه خشکاند و چشمها چه ترند
درون سینۀ من شعرها چه شعلهورند
نیامد آن که سبویی عطش بنوشدمان
هزار سال گذشتهست و چشمها به درند
چه رفته بر سرِ آن دستهای آبآور؟
که خیمههای عطشسوز، تشنۀ خبرند
کجاییاند مگر این سران سرگردان؟
که از تمام شهیدان روزگار، سرند
فراز نی، دو لبت را به سوختن وا کن
که شاعران به مضامین ناب، تشنهترند...
شبی بیا به تسلّای این عزاخانه
که نالههای غریبانه بیتو بیاثرند
تو در میان غزلهای ما نمیگنجی
مفصّلی تو و این بیتها چه مختصرند
📝 #سعید_بیابانکی
🌐 shereheyat.ir/node/2592
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
🔹چهقدر بیتو شكستم🔹
چهقدر بیتو شكستم، چهقدر واهمه كردم!
چهقدر نام تو را مثل آب، زمزمه كردم!
خیال آب نبستم به جز دو دست عمویم
اگر نگاه به رؤیای نهر علقمه گردم
سرود كودكیام در خزان حادثه خشكید
پس از تو قطع امید، ای بهار، از همه كردم
نكرده هیچ دلی در هجوم نیزه و آتش
تحمّلی كه از آن اضطراب و همهمه كردم
شكفت غنچۀ خورشید از خرابۀ جانم
همین كه با تو دلم را به خواب، زمزمه كردم...
پدر! به داغ دل عمّهام، به فاطمه سوگند
مرا ببخش، اگر شكوه بیمقدّمه كردم!
📝 #حسین_دارند
🌐 shereheyat.ir/node/4126
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
🔹چند خط قرآن🔹
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟
پدر! حالا که تو در آسمان هستی بپرس از ابر
که من از تشنگی پرپر زدم، باران نمیگیرد؟
علیاکبر پس از این شانه بر مویم نخواهد زد
علیاصغر سرانگشت مرا دندان نمیگیرد
به بازی باز هم خود را به مردن زد عموجانم
ولی با بوسههایم چون همیشه جان نمیگیرد
نگاه عمه طعم اشک دارد، امشب تلخیست
دل دریایی او بیدلیل اینسان نمیگیرد
نمیدانم چرا این ذوالجناح مهربان امشب
تمرّد میکند، از هیچکس فرمان نمیگیرد
پدر! میترسم، این تشویش را پایان نخواهی داد؟
دلم آرام جز با چند خط قرآن نمیگیرد
📝 #آرش_شفاعی
🌐 shereheyat.ir/node/4128
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#چارپاره
🔹آه از یتیمی!🔹
رفتی و با غم همسفر ماندم در این راه
گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی
گفتم غریبی، نه غریبی چاره دارد
آه از یتیمی ای پدر، آه از یتیمی!
من بودم و غم، روز روشن، شهر کوفه
روی تو را بر نیزه دیدم، دیدم از دور
در بین جمعیت تو را گم کردم اما
با هر نگاه خود تو را بوسیدم از دور
من بودم و تو، نیمهشب، دروازهٔ شام
در چشم من دردی و در چشم تو دردی
من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم
تو گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی
در این زمانه سرگذشت ما یکی بود
ای آشنای چشمهای خستهٔ من
زخمی که چوب خیزران زد بر لب تو
خار مغیلان زد به پای خستهٔ من
ای لاله! من نیلوفرم، عمه بنفشه
دنیا ندیده مثل این ویرانه باغی
بابا شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمیگیرم سراغی
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/714
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#مدافعان_حریم_اهلبیت
#قصیده
🔹والصّبح...🔹
دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر
در ازدحام فلک، برقِ فجر پیدا شد
رها شدند از آن تیرگی هزار اختر
سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش
کشید پردهای از نور روی قرص قمر
به دوش کوه بر آمد ملیکۀ مشرق
طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر
به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید
بدون هیچ دریغی هزار سکّۀ زر
چه خلقتیست؟ شگفتا! چه آیهای؟ عظمی!
به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر
قسم به صبح که خورشید شام، زینب بود
بزرگوار، شکوهآفرین، بلندنظر
به هوش باش که برخاست محکمات علی
بلند شد که قیامش به پا کند محشر
بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی
نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر
بلند شد، همه بتها به لرزه افتادند
مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟
کلام موجز او واژه واژه پر اعجاز
به گوش میرسد آیات سورۀ کوثر
شبیه بود به تسبیح، رشتۀ سخنش
به جای لفظ به هم وصل کرده دُرّ و گهر
مگر که روح الامین سورۀ قیامت خواند
که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر
خطاب کرد: «اَنا بِنتُ قامِعِ الکَفَرة
وَرِثتُ حُجبَ الکوثَر وَ مَنطِقَ الحیدر
منم همان که جگرگوشۀ نبی خداست
تویی نوادۀ آن زن که میدرید جگر
رسیده کار به جایی که همکلام توام
منی که همسخنم نیست از مَلَک کمتر
کنیزهای تو در کاخها نشسته به تخت
عزیزهای پیمبر اسیر کوه و کمر
اسیر در غل و زنجیر کودکان یتیم؟
ندای روح الامین میرسد: فَلا تَقهر!»
به پای خطبۀ غرّاءِ ذوالفقاری او
سپاه شبزده انداخت بیاراده سپر
هنوز میرسد از شام، برق خورشیدش
اگر مسافر صبحی، ببند بار سفر!
مرکّب و قلم و کاغذ و مضامین، سرخ
رسانده نامۀ خون را کبوتری بیسر
من الغریب میآید، نمانده وقت خضاب
حبیبهای حرم را خبر کنید، خبر!
مدافعان حرم بودهایم نسل به نسل
رسیده قبضۀ شمشیر از پدر به پسر
اگر چه سر بدهد، قصّهاش به سر نرسد
که شیعه حبّ علی را گرفته از مادر
چه میشود که علی جان! به ما سری بزنی
شهید چشم تو باشیم لحظۀ آخر
حکایت من و عشق تو همچنان باقیست
اگر چه باز به پایان رسید این دفتر
📝 #محمدمهدی_خانمحمدی
🌐 shereheyat.ir/node/2175
✅ @ShereHeyat