eitaa logo
شعر و مرثیه
27 دنبال‌کننده
7 عکس
51 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا اباصالح المهدی حالا که بی پناه شدم یا ابن فاطمه محتاج یک نگاه شدم یا ابن فاطمه با دست خویش آبروی خویش برده ام بیچاره ی گناه شدم یا ابن فاطمه تا خواستم زمین بخورم با دعای تو هر بار رو به راه شدم یا ابن فاطمه پایان کار من شده اما نیامدی خیره به قبلگاه شدم یا ابن فاطمه ای کاش همچنان شهدا وقت رفتنم بینم چو قرص ماه شدم یا ابن فاطمه اما زمان زمان گریه به غم های مادرت در زمره ی سپاه شدم یا ابن فاطمه قدری غم غریبی مولاست در دلم سر در میان چاه شدم یا ابن فاطمه با که بگویم از غم مظلومی علی دلخون شبیه آه شدم یا ابن فاطمه مادر میان کوچه صدا زد حسن بیا محتاج تکیه گاه شدم یا ابن فاطمه با گریه بر حسین عزیز تو می شوم با آنکه رو سیاه شدم یا ابن فاطمه هنگام روضه چشم مرا گریه باز کرد راهی قتلگاه شدم یا ابن فاطمه ازلطف حاجت دل مارا روا کنید @karimegharib
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو  امروز زنده‌ام به هوایِ دعای تو  همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند  من بودم و همین دو سه تا بچه های تو  خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!  فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو  جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم  از بسکه خالی ست در این خانه جای تو  زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم  یک ختم باشکوه بگیرم برای تو  از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل  شِکوه نمی کنند به من از صدای تو  دیگر به تیغ فتنه‌ی کوفه نیاز نیست  خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو 
دیده‌هایم چادرِ خاکی که رُویَت می کند ناگهان در چشم‌هایم اشک حرکت می کند اذن این گریه‌نمودن ها به دست فاطمه است چشم را در محفل غم اوست دعوت می کند هرکه از داغش بگوید..،روضه‌لازم می شوم این دلِ وامانده ی من میل هیئت می کند بانیِ پیدایِشِ دنیا وجودِ فاطمه است نور او نوری است که آغازِ خِلقَت می کند عرشیان محو تماشای نمازش می شوند تا که زهرا با خدای خویش خلوت می کند گرچه پیغمبر کمالِ زُهد او را درک کرد وقت سجده کردن او باز حیرت می کند همکلام او شدن در فهم اهل خاک نیست... بیشتر با ساکنین عرش صحبت می کند صبح و ظهر و شب..،به فرمان خدا،روح الامین پشت در می ایستد،از او عیادت می کند فاطمه در هر گناهی آبرویم را خرید طفل بازیگوش را..،مادر وساطت می کند تا سلامی وقتِ تلقین‌خواندنم بر او دهید روح این گریه‌کُنَش را غرق رحمت می کند روز محشر کار ما لنگِ نگاهِ فاطمه است... او در آن هولُ وَلا ما را شفاعت می کند از تنورِ خانه ی او رزق عالم پخش شد با همین نان پُختَنَش بر ما عنایت می کند فاطمیّه بارها بابای پیرم گفته است: کسب و کار ما به لطف اوست..،برکت می کند شرح اوصافِ خداوندیِ او را می دهد قاری قرآن که کوثر را تلاوت می کند خون پهلو..،خونِ بازو..،محسنش..،حتّی خودش... هرچه دارد فاطمه خرجِ امامت می کند با زبان نه..،دستمالی را که بر سر بسته است دارد از این روزهای او شکایت می کند آن گُلی که تاب باران را ندارد..،بین راه دست سنگینی به گلبرگش اصابت می کند آه!بین شعله‌ها مسمار او را ول نکرد... هرچه با ما می کند،آن میخِ نکبت می کند
ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین فاطمه دار و ندار ماست ثروت را ببین تا ابد شکر خدا ، شکر خدا ، شکر خدا مادری چون مجتبی گشتیم، نعمت را ببین حضرت زهرا اجازه بر من آلوده داد تا زنم او را صدا مادر ، کرامت را ببین عالم و آدم تماما دست بوس مصطفاست مصطفی شد دست بوس او ، فضیلت را ببین وقت یا رب یا ربش ، ربش ندا می داد که آی جبرائیل، جبرائیل عبادت را ببین گفته بسم الله الرحمن الرحیم و یک تنه با چهل تن او در افتاده ، شجاعت را ببین راه داده قاتلش را به گل روی علی بر امیرالمومنین ، اوج ارادت را ببین کرد با دست شکسته ، لحظه های آخرش بر گنهکاران دعا ، بانوی امت را ببین 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خدا کند که کسی بی هوا زمین نخورد به ضرب پا وسط شعله ها زمین نخورد هزار مرد بیفتد به پیش چشم همه ولی زنی وسط کوچه ها زمین نخورد در ازدحام هجوم ستم ، در خانه خدا کند که زنی (پا به ما) زمین نخورد…. به آن عبا که علی روی همسرش انداخت زنی مقابل نامردها زمین نخورد به اشک چشم حسینش خدا کند دیگر که مادری جلوی بچه ها زمین نخورد زدند فاطمه را هر چه ، باز هم میگفت که من زمین بخورم ، مرتضی زمین نخورد پس از مدینه و این مادر و زمین خوردن خدا کند پسرش کربلا زمین نخورد خدا کند که کسی نیزه بی هوا نزند خدا کند که دگر بی هوا زمین نخورد خدا کند که دگر پیش خواهری مضطر سر برادری از نیزه ها زمین نخورد سر بریده به نیزه خدا خدا میکرد رقیه ام زروی ناقه ها زمین نخورد رباب هم به روی ناقه ها دعا میکرد علی اصغرم از نیزه ها زمین نخورد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 eitaa.com/jannatolmahdi
سینه‌ای کز معرفت گنجینه اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود طور سینای تجلّی مشعلی از نور شد سینه سینای وحدت مشتعل از نار بود ناله بانو زد اندر خرمن هستی شرر گویی اندر طور غم چون نخل آتش‌بار بود آن که کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود؟ گردش گردون دون بین کز جفای سامری نقطه پرگار وحدت مرکز مسمار بود صورتش نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه روی گردون زین مصیبت تا قیامت تار بود شهریاری شد به بند بنده‌ای از بندگان آنکه جبریل امینش بنده دربار بود از قفای شاه بانو با نوای جان‌گداز تا توانی به تن و تا قوّت رفتار بود گر چه بازو خسته شد و ز کار دستش بسته بود لیک پای همتش بر گنبد دوّار بود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 eitaa.com/jannatolmahdi
این آبها شبیه تو دریا ندیده‌اند مانند دستهای تو سقا ندیده‌اند سرنیزه‌ها به قدِ رشیدت نظر زدند حق داشتند خوش قد و بالا ندیده‌اند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 این تیر را که خورده به چشمت حلال کن این تیرها که چشمِ دل آرا ندیده‌اند برخیز و تا به خیمه مرا با خودت ببر طفلان من شکستن بابا ندیده‌اند پُشتم شکسته ، زودتر از من حرم برو نامحرمان هنوز حرم را ندیده‌اند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 داری چرا شبیه حسن گریه می‌کنی چشمان تو که کوچه‌‌‌ی زهرا ندیده‌اند سر را به پام خاطر ام‌البنین مکش اینقدر پیش فاطمه پا را زمین مکش شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یک گوشه حسین یادِ تو سینه زن است یک گوشه حسن نشسته در سوختن است امشب همه‌ی خانه بهم ریخته است امشب شب نوحه‌های این بی کفن است از این همه گریه بر سرم می‌ریزد این خانه که در حالِ فرو ریختن است دیوار و در و شعله و خون سهم تو بود لبخندِ تمام شهر هم سهم من است ای کاش بجای دست چشمم می‌بَست آنکس که نگفت دستِ خیبر شکن است آنکس که نگفت پیشِ مردش نزنم آنکس میان کوچه‌ها بد دهن است ای کاش کسی رد نشود از این راه این کوچه‌ی باریک پُر از راهزن است ای وای از آن چکمه که روی در رفت ای وای از آن دست که دستِ بزن است من را حسنین پیش تو آوردند امشب شبِ سوم غریبی من است "این صورت قبرها فقط مال تو نیست قبر من و زینب و حسین و حسن است" 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تاریکی دل همه را غرق نور کن این آبروی ریخته را جمع و جور کن . شرمندگی من بود آهی که می کشم سنگین شده است بار گناهی که می کشم . امشب خدا کند ملکی بین همهمه پرونده مرا برساند به فاطمه . تا آن گدانواز گداپروری کند تنها نه من برای همه مادری کند . شاید به التماس دلم اعتنا کند امشب حرم که رفت مرا هم دعا کند . شب های جمعه فاطمه از حال می رود با پهلوی شکسته به گودال می رود . شب تا به صبح فاطمه فریاد می زند با دیدن گلوی حسین داد می زند : . ” ای کشته ی فتاده به هامون ، حسین من ! وی صید دست و پا زده در خون ، حسین من ! “ . . .