#شهادت_حضرت_علی_اکبر
رنگِ لاله بر این دَمَن دادی
پیری زودرس به من دادی
گشته ای چون انار صد دانه
نیزه مویِ تو را زده شانه
اینچنین خونجگر شدن شخت است
آه اصلاً پدر شدن سخت است
ریزریزی ولی عزیزی تو
چه کنم از عبا نریزی تو
خیز و بازم عصای بابا شو
لااقل پیش عمه ات پاشو
ببر از بین معرکه او را
تا پریشان نکرده گیسو را
مطالب بیشتر در وبلاگ کوثرنامه http://shahidfathi.blog.ir
#گودال
باورم نمیشه که داری میری
بعد از این دیدنت آرزوم میشه
باورم نمیشه تنهام میذاری
دیگه داشتنت داره تموم میشه
مگه ما قرار نبود با هم باشیم
دلمو آواره میکنی چرا
مگه این یادگار فاطمه نیست
پیرهنت رو پاره میکنی چرا
بچه هات پشت سرت دلواپسن
کوفه وایساده با نیزه روبروت
بیا این وصیت مادرمه
بیا لبهامو بذارم رو گلوت
غصم اینه از تو چیزی نمونه
هر کسی چیزی از اعضات ببره
یه کمی خودت سرو بالا بگیر
پنجشو نذار تو موهات ببره
ترسم اینه که روی داغی خاک
با سر نیزه تنت رو بکشن
نگرانیم اینه عریانت کنن
بی حیاها پیرهنت رو بکشن
دست و پا نزن که آروم بگیرم
دست و پا نزن که محتضر نشی
خنجر و نیزه و تیر دورت پره
دست و پا نزن که زخمی تر نشی
من نشستم دستامم رو سرمه
اسبا دارن تو رو پامال میکنن
عده ای حرومی با تازیونه
زن و بچه هاتو دنبال میکنن
حالا که دیگه گذشت اما بدون
ته گودال جای مادرت نبود
کاری به طرز بریدن ندارم
خدایی خورجین جای سرت نبود
#شهادت_حضرت_علی_اکبر
#حسن_لطفی
جُنبشی بين آسمانها بود
شورشی تا به عرشِ اعلا بود
چشمهای فرشتگان مبهوت
به جوانی، پيمبر آسا بود
مرتضايی به شکلِ پيغمبر
يا حسينی که عالم آرا بود
محشری میرود به رویِ زمين
يا قيامِ قيامت آنجا بود
اينکه پشتِ سرش روانه شده است
آيهی «وان يکاد» زهرا بود
نه فقط دل زِ کربلا برده
با شکوهش دل از خدا برده
لرزه بر جانّ دشت اُفتاده
از حسينی ترين نبی زاده
کيست اين گردباد پيچيده
که خدا تيغ در کَفَش داده
کيست اين مرد غيرتِ طوفان
کيست اين سر فرازِ دلداده
همه گفتند که خدا انگار
باز پيغمبری فرستاده
از نژاد علی به نامِ علی
مثل عباس کوهِ اِستاده
باز دريای ايستاده ببين
شورِ رزمِ امير زاده ببين
قدمی زد زمين تلاطم کرد
لشکری دست و پای خود گم کرد
خویش را قبلهگاهِ میدان و
کعبه را قبلهگاه دوم کرد
آسمان را به خاک میدوزد
اينکه بر حادثه تبسم کرد
شور آتشفشان شروع شده است
مرتضی گوئيا تجسم کرد
اينکه از کشته پشته میسازد
با لب تيغ خود تکلّم کرد
رجزش دشت را بهم پيچاند
نعرهای زد زمانه را لرزاند
تشنگی میبَرَد توانش حيف
خشکتر میشود لبانش حيف
پيشِ چشمانِ خستهاش انگار
تيره شد تيره آسمانش حيف
نَفَسش در شماره اُفتاده
خسته شد دستِ پُر توانش حيف
مَرکبِ زخمی از نَفَس اُفتاد
رفت در بينِ دشمنانش حيف
ناگهان ضربهای زد از پهلو
نیزهای سمتِ استخوانش حیف
بر زمينش زد از سرِ زينش
پدرش آمده به بالينش
چشمت از حال من خبر دارد
پدرت دست بر کمر دارد
همه فهميدهاند بابایت
حالتی مثل محتضر دارد
تيغهايی که هست اطرافت
چقدر لَختهی جگر دارد
دستِ لرزانِ من کجا و تنت؟
که تو را تکه تکه بردارد
خُرد شد استخوانت اما نه
استخوانی تنت مگر دارد
نَکنَد از بَرِ پدر بِرَوی
خون من گردنت اگر بِرَوی
بی تو تنهای کربلا شدهام
بی تو اُفتاده تر زِ پا شدهام
من غرورِ شکستهام بابا
بی تو غمگینترین صدا شدهام
نوکِ انگشتهایشان این سوست
عاقبت دست بر عصا شدهام
بی تو بازیچهی نگاه همه
بی تو مجروح خندهها شدهام
همه کف میزنند و میخندند
بِینِ اینان چه آشنا شدهام
از کنارت چگونه برخیزم
خاک باید به روی سر ریزم
حجمی از خون و نيزه و تیری
حجمی از زخمهای دلگيری
حجمی از خُردههای يک ساقه
حلقههایِ جدایِ زنجيری
حجمی از تيغهای لب پَرِ سرخ
حجمی از تکههای شمشيری
حجمی از پارههای پاشیده
غرقِ صد ضربهی نَفَس گيری
حجمی از پيکرِ پراکنده
در سراشيبی و سرازيری
به دلم تيرِ آتشين نزنی
پيرمَردَم مرا زمين نزنی
#گودال
#مصائب_امام_حسین
#عبدالحسین_میرزایی
ای نور دیده من و تاج سرم حسین
یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین
بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین
در زیر آفتاب ببین بسترم حسین
نام تو گشته زمزمه آخرم حسین
بالاسر همه تو دم آخر آمدی
بالین هر شهید به چشم تر آمدی
با زانو در کنار علی اکبر آمدی
بر دیدن سه ساله خود با سر آمدی
من خواهر توام بیا در برم حسین
یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم
در طول آن مسیر رکابی که داشتم
در زیر سایه تو حجابی که داشتم
دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم
دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین
یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد
یک نیمه روز امید دلم ناامید شد
هجده گلم مقابل چشمم شهید شد
از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد
داغت هنوز هم نبود باورم حسین
هر دم به یاد حنجر تو گریه میکنم
بر زخم های پیکر تو گریه میکنم
دارم به جای مادر تو گریه میکنم
یاد وداع آخر تو گریه میکنم
گفتی به خواهرت که بمان در حرم حسین
گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد
گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد
یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد
پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد
تو دست و پا زدی و زدم بر سرم حسین
منکه به جز تو پشت و پناهی نداشتم
دیدم تو را غریب و سپاهی نداشتم
تو زیر پا و تاب نگاهی نداشتم
جز رو زدن به قاتلت راهی نداشتم
شرمنده توام چه کنم خواهرم حسین
هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت
بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت
شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت
با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت
ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین
دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی
ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی
(ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
گویا غربب بودی و مادر نداشتی)
قربان غربتت پسر مادرم حسین
نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم
نگذاشتند سایه ای بر آن بدن پکنم
نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم
کاری برای یوسف بی پیرهن کنم
میخورد خاک پیکر تو در برم حسین
ما را پس از تو خار شمردند کوفیان
بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان
نان علی مگر که نخوردند کوفیان
از من چه آبرو که نبردند کوفیان
دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین
دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت
وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت
صبر و قرار از دل زین العباد رفت
کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت
چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین
بر عکس کوفه هلهله کردند شامیان
خنده به اشک قافله کردند شامیان
ما را اسیر سلسله کردند شامیان
تحقیر پیش حرمله کردند شامیان
از هر که بگذرم از او نگذرم حسیم
بزم شراب و مجلس اغیار و خواهرت
چوب یزید و لعل لب خشک و اطهرت
بگذار بگذریم چه آورد بر سرت
خیلی دلم تنگ شده بهر دخترت
بعد از تو من صداش زدم دخترم ،حسین
با سلام خدمت همه نوکران اهل بیت علیهم السلام
بحمدالله خداوند توفیق داد، تمام اشعار کانال شعر و مرثیه، نمایه دار بشه(مشخصات و موضوع شعر ) تا عزیزان به راحتی اشعار و مطالب موردنظر خود را پیدا و استفاده کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
نفس المهموم لحزننا تسبیح
برای استفاده از اشعار و مطالب، #هشتگ موردنظر را لمس کنید
#مناجات_با_خدا
#فراز_مناجات_با_خدا
#توسل_به_اهل_بیت
#شهادت_پیامبر
#دو_دمه_پیامبر
#شهادت_امام_علی
#مدح_امیرالمومنین
#مدح_امام_علی
#عید_غدیر
#شهادت_حضرت_زهرا
#مقتل_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#ورود_به_فاطمیه
#نوحه_فاطمیه
#زمزمه_فاطمیه
#مناجات_فاطمی
#درد_دل_با_همسر
#مدح_حضرت_زهرا
#ولادت_حضرت_زهرا
#شهادت_امام_حسن
#مدح_امام_حسن
#دو_دمه_امام_حسن
#توسل_به_امام_حسین
#مصائب_امام_حسین
#مقتل_امام_حسین
#گودال
#مدح_امام_حسین
#ولادت_امام_حسین
#شهادت_امام_سجاد
#مدح_امام_سجاد
#ولادت_امام_سجاد
#شهادت_امام_باقر
#مدح_امام_باقر
#ولادت_امام_باقر
#شهادت_امام_صادق
#مدح_امام_صادق
#ولادت_امام_صادق
#شهادت_امام_کاظم
#مدح_امام_کاظم
#ولادت_امام_کاظم
#شهادت_امام_رضا
#توسل_به_امام_رضا
#مدح_امام_رضا
#ولادت_امام_رضا
#دو_دمه_امام_رضا
#شهادت_امام_جواد
#مدح_امام_جواد
#ولادت_امام_جواد
#شهادت_امام_هادی
#مدح_امام_هادی
#ولادت_امام_هادی
#شهادت_امام_حسن_عسکری
#مدح_امام_حسن_عسکری
#ولادت_امام_حسن_عسکری
#مناجات_با_امام_زمان
#پندیات
مناسبات
#ماه_رحب
#ماه_شعبان
#رمضان
#شب_قدر
#عرفه
#اول_سال
#پایان_سال
#شب_جمعه
محرم
#مناجات_محرمی
#ورودیه
#ورود_به_محرم
#روز_اول
#روز_دوم
#روز_تاسوعا
#شب_عاشورا
#روز_عاشورا
#اربعین
#مصائب_شام
#اسارت
#پایان_سفر
حضرات
#وفات_حضرت_خدیجه
#وفات_حضرت_معصومه
#مدح_حضرت_معصومه
#شهادت_حضرت_حمزه
#وفات_حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_زینب
#مدح_حضرت_زینب
#مصائب_حضرت_زینب
#شهادت_حضرت_عباس
#مدح_حضرت_عباس
#ولادت_حضرت_عباس
#علقمه
#دودمه_حضرت_عباس
#شهادت_حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
#دودمه_حضرت_علی_اکبر
#ولادت_حضرت_علی_اکبر
#شهادت_حضرت_علی_اصغر
#وفات_حضرت_رباب
#شهادت_حضرت_قاسم
#مدح_حضرت_قاسم
#دودمه_حضرت_قاسم
#شهادت_حضرت_عبدالله
#طفلان_حضرت_زینب
#وفات_حضرت_سکینه
#وفات_حضرت_ام_کلثوم
#شهادت_حضرت_رقیه
#مقتل_حضرت_رقیه
#ولادت_حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_مسلم
#حضرت_حر
#حضرت_فضه
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی
#پیرزن_نیشابوری
شخصیت ها
#مرحوم_آیت_الله_صافی_گلپایگانی
#آیت_الله_وحید_خراسانی
#حاج_اکبر_گلگیرساز_(ترک)
#حاج_منصور_ارضی
#استاد_میرزا_محمدی
#مرحوم_حاج_حسن_جمالی
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#کربلایی_حمید_علیمی
#کربلایی_علی_کرمی
#حاج_علی_انسانی
#کربلایی_حسن_حسینخانی
شعرا
#استاد_سازگار
#شهید_غلامعلی
#محمود_ژولیده
#علی_اکبر_لطیفیان
#سید_پوریا_هاشمی
#قاسم_نعمتی
#حسن_لطفی
#محمود_یوسفی
#وحید_محمدی
#بردیا_محمدی
#مجید_تال
#مرضیه_عاطفی
#حسن_کردی
#سید_هاشم_وفایی
#قاسم_صرافان
#یوسف_رحیمی
#مهدی_رحیمی
#رضا_رسول_زاده
#سید_رضا_موید
#مجنبی_خورسندی
#وحید_قاسمی
#مسعود_یوسف_پور
#سعید_خرازی
#محمد_حسین_رحیمیان
#رضا_دین_پرور
#حاج_علی_انسانی
#عبدالحسین_میرزایی
#محسن_عرب_خالقی
#مهدی_مقیمی
#علی_رضا_خاکساری
#احمد_ایرانی_نسب
#علی_اکبر_نازک_کار
#حسین_ایمانی
#امیر_حسین_محمد_پور
#حسین_قربان
#مهدی_جهاندار
#آرش_براری
#محمد_حسین_غروی
#پوریا_باقری
#محسن_راحت_حق
#حسین_قربانچه
#محمد_جواد_مطیع_ها
#حسن_کردی
#محسن_صرامی
#علی_ساعدی
#علی_سلطانی
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#موسی_علیمرادی
#محمد_حبیب_زاده
#کلامی_زنجانی
#رضا_باقریان
#عالیه_رجبی
#نعمیه_امامی
#امیر_حسین_سالار_وند
#مجتبی_صمدی_شهاب_محرم
#محسن_صیامی
#سید_مهدی_وزیری
#محمد_علی_ریاضی_یزدی
#محمد_سولی
#ایوب_پرند_آور
#عادل_حسین_قربان
#محمد_موحدی
#محمد_سعید_طالبی
#مهدی_نظری
#هانی_امیر_فرجی
#روح_الله_پیدایی
#مصطفی_قربانعلی
#مرشد_چلویی
#حاج_مرشد
#میلاد_الیاسوند
#مصائب_شام
#مصائب_حضرت_زینب
باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان
دست بسته، مو پریشان، مو کنان، مویه کنان
باورت می شد ببینی دختر خورشید را
کوچه کوچه در کنار سایه ی نامحرمان
نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی
من که گفتم این هههمه بالای نی قرآن نخوان
چه عجب!طشتی برای این سرت آورده اند
ای سر منزل به منزل ای سر یحیی نشان
تا همین که چشم تو افتاده بر چشمان ما
چشم ما افتاده بر لبهای زیر خیزران
ای تمامی غرور من فدای غیرتت
لطف کن این مرد شامی را از این مجلس بران
این قدر قرآن مخوان این چوب ها نامحرمند
شب بیا ویرانه هرچه خواستی قرآن بخوان
#مصائب_شام
#مصائب_حضرت_زینب
#علی_اکبر_لطیفیان
خنده بر پاره گریبانیمان می کردند
خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند
پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم
خوب آماده ی مهمانی مان می کردند
از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانی مان می کردند
هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم
بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طرب خوانی مان می کردند
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانی مان می کردند
هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند
#حضرت_رباب
#شهادت_حضرت_علی_اصغر
بس کن رباب نیمهای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمهای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده
گهواره نیست٬ دست خودت را تکان نده
با دستهای بسته مزن چنگ بر رخت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت
بس کن رباب حرمله بیدار میشود
سهمت دوباره خنده انظار میشود
ترسم که نیزهدار کمی جابجا شود
از روی نیزه رأس عزیزت رها شود
یک شب ندیدهایم که بیغم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده
گرچه امید چشم ترت ناامید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد
پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست٬ دست خودت را تکان مده
با خنده خواب رفته تماشا نمیکند
مادر نگفته است و زبان وا نمیکند
بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی
اصلاً خیال کن که تو اصغر نداشتی
دیگر ز یادت این غم سنگین نمیرود
آب خوش از گلوی تو پائین نمیرود
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمیشود
این گریهها برای تو اصغر نمیشود
https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/
#شهادت_امام_کاظم
#حسن_لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا موسیابنجعفر علیک السلام
خدا از ما نگیرد منت بابالحوائج را
غمِ او روضهی او صحبت بابالحوائج را
سر هر روضهای که گریه کردم سفرهای دیدم
خدا از ما نگیرد هیأت بابالحوائج را
سرِ راهش گرفتم کاسهام را کاسهام پُر کرد
گدا باید بداند عادت بابالحوائج را
کریمان چشم بر راهاند چیزِ کم نباید خواست
خدا پاینده دارد دولت بابالحوائج را
از این نان و پنیر و سبزیِ نذریِ مادرهاست
اگر این خانه دارد برکت بابالحوائج را
سلامش کردم و دیدم رضایش هم جوابم داد
خدا را شکر دارم حضرت بابالحوائج را
برای قُرب لازم بود اگر ما سجدهای کردیم
نگیرید از سرِ ما عزت بابالحوائج را
وصیت کردهام آنروز بگذارند بر چشمم
کنارِ مُهرِ تربت ، تربت بابالحوائج را
تمام زندگی مدیون این آقای مظلومیم
نمیدانیم اما قیمت بابالحوائج را
خدا لعنت کند سَندیِ شاهک را ، به در بگذاشت
نگاهِ دخترِ بی طاقت بابالحوائج را
سیه چال است جای یک نفر ، یعنی که حس میکرد
یقینا زیر پایش قامت بابالحوائج را
سیه چال آنقدر تاریک زهرا هم نمیبیند
کبودیهای روی صورت بابالحوائج را
برای سقفِ کوتاهش شکسته ساق پایش را
حرامی کم نموده زحمت بابالحوائج را
دعاکن زیر این زنجیرها شلاقها غُلها
نبیند دختر او حالت بابالحوائج را
نمیشد پا شود اما زِ حالش خوب پیدا بود
کسی زخمی نموده غیرت بابالحوائج را
به روی تختهای اُفتاده گِردش چار حمال است
اما شُکر
نمیبیند رضایش غارت بابالحوائج را
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
#شهادت_امام_کاظم
#محمود_ژولیده
قعر سجون، به واژه که معنا نمیشود
در چاه، جای یوسف زهرا نمیشود
چندین سیاه چال در اعماق یکدگر
اینجا که جای این قدِ رعنا نمیشود
تاریکتر ز شامِ سیه سِجنِ من شده
نور خدا، نهان دلِ شبها نمیشود
@hosenih
ممنوع شد اگرچه ملاقاتِ من، ولی
دیوار و در که مانعِ زهرا نمیشود
این گردنِ شکسته ی زنجیر بسته ام
حتی برای سجده کمی تا نمیشود
کوبیده ساقِ پای من از حلقه ی قیود
این استخوانِ خورده گِره وا نمیشود
با زهرِ کین، گلوی منِ روزه دار سوخت
افطار من که سیلیِ اعدا نمیشود
بر غربتم اگرچه رضا روز و شب گریست
اما غمم، مصیبت عظما نمیشود
با روضه های جدّ غریبم گذشت عمر
دردم بدونِ گریه مداوا نمیشود
این سالهای سخت به زندان، چو یک شبِ...
زندانِ سختِ زینب کبرا نمیشود
چندین کفن به جسم من، ای وای یک کفن...
بهر عزیز فاطمه پیدا نمیشود
@hosenih
زیر سمِ ستور، چه میمانَد از بدن
این جسمِ خاکمال شناسا نمیشود
چیزی نمانده تا سحرِ فجرِ انتقام
خورشید، پشت ابر تماشا نمیشود
یا صاحب الزمان بنما ذوالفقار را
چاره بجز قیام تو مولا نمیشود
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e