پاییز
فصل قشنگیست
در هوایش شعر
دم می کشد.
#معصومه_امیریان_نور
@sherziba110
🌹🌹🌹
چشم هایم را می بندم
به تو فکر می کنم
پر از تو می شود
جهانم.
#معصومه_امیریان_نور
@sherziba110
🌹🌹🌹
تو ای شرقی ترین احساس
در جغرافیای تابش معنا
نگاهت را نگیر من
که من مفهوم عشق و مهربانی را
میان قاب لبخند تو می بینم
شبیه حس پرواز کبوتر
پشت پلک آبی رویا.
#معصومه_امیریان_نور
@sherziba110
🌹🌹🌹
اقرأ ای لیلای دل ، فرهاد شیرینت منم
در مصاف چشم تو مغلوب مسکینت منم
لا فتی در عاشقی لا سیف الا ابرو ات
ای مدثّر لای گیسو ، عین تمکینت منم
شهد لبها با ادرکاسأ و ناول جام دل
در طریق عشق بازی برگ زرینت منم
خط لب هایت شروط مرز احیاءُ ممات
مادر عیسای ادیان معجز دینت منم
خط چشمت روشنی بخش صراط جان ما
ذکر الحمدی بگو آلام تسکینت منم
وایِ بر صیدی که در دام سیه چشمی اسیر
صید بسته دست و پای طرفة العِینت منم
ای گشوده بال و پر در اوج پرواز و شکوه
با شکوهی، فرِّ غافل گشته ، شاهینت منم
#ناشناس
@sherziba110
🌹🌹🌹
(۱)
دلیل پرواز من،
نداشتن بال نیست،
نیامدن توست!
(۲)
مشکل نقاب این است
چون قیافهی واقعی تو نیست
ممکن است دیر یا زود بیافتد!
(۳)
ماندن با کسی
که هزار رنگ و رو دارد
هزار بار بیحرمتی به خود است.
(۴)
برکات خداوند زیاد است
چنانکه رزق و روزی دل درماندهام را
پر کرده از وجود تو!
(۵)
برایت نوشتم: اگر من بمیرم، از من یاد خواهی کرد؟!
از آن زمان با خود میاندیشم اگر تو بمیری،
منِ مرده، چگونه یادت کنم!
شعر: #تنها_محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: #زانا_کوردستانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
(۱)
خویشاوندان ما بسیار عجیباند،
برای دیدارشان میمیری،
اما تا که نمیری، نمیآیند.
(۲)
هیچکس نمیتواند در دل من
به دنبال قدمهای تو بیایید،
تو در میان همهکس در این دنیا برای من تنها کسی.
(۳)
درد من این است
آنقدر دوستت دارم، که اگر بگویی:
فراموشم کن!
نمیتوانم دلت را بشکنم!
(۴)
الان فهمیدم که با رفتنت ضرر نکردم،
فقط ضرری از دستم رفت!
(۵)
خودم را کشتم و اما نتوانستم
در چشم تو از پول،
ارزشمندتر باشم.
شعر: #تنها_محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: #زانا_کوردستانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
(۱)
با خود میاندیشم باید مخفیات کنم در دلم و
از همهی مردم پنهانت کنم
من نه تنها به مردم
بلکه به خودم هم بدبینم.
(۲)
وقتی تو اینجا نیستی،
چنان زندگی میکنم،
که برای انسانیت حقارتآور است!
(۳)
کسی که در سیارهای مملو از جمعیت
تنهایی را انتخاب میکند،
دیوانه نیست، دلشکسته است،
بیگانه نیست، نا امید است.
(۴)
نمیدانم درد بیمادری چگونهست!
اما وقتی مادر در خانه نیست
شهر هم از شلوغی خالیست.
(۵)
برگرد تا به آن بیایمانان ثابت کنم
که وجود معجزه در زمین را
خرافات میدانند!
شعر: #تنها_محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: #زانا_کوردستانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
[شام تار]
غنچهای از گل که در دستان خار افتادهام
آنقدر زردم که از چشم بهار افتادهام
سالها خود را به زیبایی دل آراستم
بیسبب در اوج مستی من خمار افتادهام
در کویر بیکسیها دورتر از هر چه هست
خانهی متروکهای دور از دیار افتادهام
کاسهی زرین دست شهریاری بودهام
مثل یک قاب نمیآید به کار افتادهام
کاروان واژهها در ذهن من بود و کنون
فارغ از اندیشهی شعر و شعار افتادهام
چوب خودخواهی ایام جوانی خوردهام
مستحق دار بودم پای دار افتادهام
هر کسی با ما نشست از صولت پروانه گفت
تا که خود شمعی شدم در شام تار افتادهام.
#عهدیه_صولت_برد
@sherziba110
🌹🌹🌹
و عطر پریده از خاطر
کجای خوابهات پراکند
تا او بیاید وُ کام بگیرد از
برگ برگ ِ درختانِ خمیدهی قامتم.
آهی اما به دورها میرود وُ بر نمیگردد
اینگونه که سر بر میگردانی
به آنچه دیگر نیست
و بهار همین نَفَسهای خون خوردهست
که از ریشههام بالا میکشی
پس میدهی به غیاب ِکبوتریش.
#شروین_سبطی
@sherziba110
🌹🌹🌹
جاریک، دویر ئهژ ئاینه،
جاریک، ماومه ئاینه،
جاریک خهتاتی وێهرده و حاڵ و ئاینده.
هێما حاڵ نمهفرووشم
تهماشا مهکهمه ویرده
خووه مهپامه ئاینده.
#سید_قاسم_ارژنگ
@sherziba110
🌹🌹🌹
خورشید کِه باشد که به رویِ تو رَسَد؟
یا بادِ سَبُک سَر که به مویِ تو رَسَد؟
عقلی که کُند خواجگیِ شهرِ وجود
دیوانه شود، چون سَرِ کویِ تو رَسَد
#مولانا
@sherziba110
🌹 🌹 🌹
گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی
چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم
#حافظ🍂
#صبحتون_شاعرانه
@sherziba110
🌹🌹🌹
چه زود پیر شدیم و چه دیر فهمیدیم
که عشق هرچه ز ما بُرد، ناگهانی بُرد...
#علی_مقیمی
@sherziba110
🌹🌹🌹
دلِ مَن بَسته به احوال دلت بود،
نمیدانستی!!!
آمدم عشق بسازم، ڪه تو دِل دِل ڪردی..."
#حمید_رضا_یگانه🍂
@sherziba110
🌹🌹🌹
(۱)
صدها نامهی عاشقانه را،
به فراموشی سپرده بود،
--پست چیی لاابالی.
______________
(۲)
زخمه میکشد؛
بر تارهای اندوهگین شعر
--شاعری به تنهایی!
______________
(۳)
لبخندش؛
پُر از غم بود؛
حتا روی سِن تئاتر،،،
[دلقک پیر]!
#لیلا_طیبی (رها)
@sherziba110
🌹🌹🌹
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
دیشب غزلی خواندم و آزار کشیدم
هی ضجه زدم پنجه به دیوار کشیدم
آنقدر بههم ریختم از درد که انگار
صد بار خودم را به سرِ دار کشیدم
در حنجرهام بغض ترک خورد و کمی بعد
ترکید و در این شعر فقط جار کشیدم
اشعار پر آوازهی عاشق شدنت بود
با مستی تو یکسره سیگار کشیدم
درد است فقط از دل و دلبر بنویسی
تلخ است و من از قهوهی قاجار کشیدم
شاعر نشدی تا که کمی درک نمایی
زجری که در این برهه ز اشعار کشیدم
بنویس چه آمد به سر مردمت اینجا
بنویس... اگر شعر تو را تار کشیدم
تا شعر تکانت بدهد... واژه به واژه
از گُردهی بیجان قلم، کار کشیدم...
#مرتضی_عباسیزاده
@sherziba110
🌹🌹🌹
حرفی بزن بگو د بگو دوست داری ام
با این سکوت، دل نگران می گذاری ام
#ناصر_بقالی
@sherziba110
🌹 🌹 🌹
پاییز اگرچه فصل غزلخوانی من است
سرفصلی از فصول پریشانی من است
هر کوچه باغ، داغ بهاران رفته ای است
هر سنگچین ریخته، ویرانی من است
آن غنچه ای که از دم سرد خزان فسرد
در صحن باغ، ناوک پیکانی من است
بغض گلوی چشمه و زاری جویبار
واگویه ای ز هق هق پنهانی من است
تنها بر آن چنار کهن آن کلاغ پیر
گویا ملول سر به گریبانی من است
برگی که گشته دست به دامان بادها
آیینه دار بی سر و سامانی من است
ای عشق سرگران توام واپسین امید
شادم هنوز هم، غمت ارزانی من است
پرتو اگرچه با غم عالم رسد ز راه
پاییز باز فصل غزلخوانی من است
#پرتو_کرمانشاهی🍂
@sherziba110
🌹🌹🌹
من از جفای زمان بلبلا نخفتم دوش
تو را چه بود که تا صبح میخروشیدی...
#سعدی🌱
@sherziba110
🌹🌹🌹
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود
🔹
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
🔹
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این «هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود
🔹
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درددل کنم و دردسر شود
🔹
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
🔹
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
#فاضل_نظری
@sherziba110
🌹🌹🌹
هیچ قصد و نیتی ندارم
برای دوباره عاشق شدن
اما اگر دوباره تو را ببینم
بیشتر از حد و حدود جنون
دوستت خواهم داشت و برایت جان خواهم داد.
...
نمیخواهم دیگر بنویسم
هرچه هم نوشتم، اهمیتی به آن ندادی!
اما نمیتوانم در هوای تو زندگی نکنم
هیچ کاری با عشقت، کردنی نیست.
...
میگفت خودم را راحت کنم
دیگر یاد و خیالم سراغت را نگیرد
اما محال است کسی را
به اندازهی تو دوست بدارم.
...
دور شدی از من، ولی شبی ناگهان ترکم نکن!
به صدایی، دلت یکه خواهد خورد
وقتی خبر مرگ من را بشنوی و
روح و جانت به لرزه خواهد افتاد.
...
دیگر خواهی فهمید که تنهایی
آن زمانیست که من از تو دورم
هرچه بکنی که آسوده خاطر باشی
من از قصاوت قلبت نخواهم کاست.
...
به یاد بیاور که تنها زنی بودم که
برای به دست آوردن عشقت، خودم تنها شدم
بیتفاوتی تو هم چنان بود
بودنت هم از آزارم نکاست.
...
هرگونه باشی و هر کاری بکنی
در وجود من هرکز گم نخواهی بود
تو تمام آزار و اذیتی هستی که
تا وقتی من باشم، هستند.
شعر: #دریا_حلبچهای
برگردان: #زانا_کوردستانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
زیباترین بهانهی زنی تنهاست
این پرنده سردش است
در هوای آغوش گرم تو.
...
سرما و سردی این دی ماه را
هرکس به اندازه و میزانی میداند
و یادشان میرود تو هستی،
من نباشم،
همیشه دنیا سرد است
و بیشتر میل به گرمای بودنت دارم در دلم.
...
به یاد داری که میگفتی: اصلا نترس!
پیش تو میمانم!
زمانی که نخستین باران پاییز و
نخستین بارش برف زمستانی ببارد!
باران آمد،
برف هم بارید،
اما آمدن تو، نیامد!
خودت میدانی تاکنون،
چند بغل به من بدهکاری؟!
...
گرم نمیشوم!
گرم نمیشوند،
دستهایم...
وقتی پیشم نیستی،
دیگر آنقدر با نامههای سردت
نگو دوستت دارم!.
...
خیلی اوقات فراموش میکنم،
که تو پیشم نیستی!
نمیدانم چرا هر روز،
چشم انتظار آمدنت میمانم!.
...
دروغهای گرم تو،
که برایم مینویسی: دوستت دارم!
سرمای این تنهایی را از یادم برده است،
آه، چه شیریناند، دروغهای مردانهات.
...
امروزم، از دیروزم نمیروی!
در این عشق تو،
همه روزم را دوست دارم،
ذرهای بیشتر
از دیروزم،
پیر نمیشوم با عشق تو،
اینجوریهاست، دیگر!.
شعر: #دریا_حلبچهای
برگردان: #زانا_کوردستانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
هرچند که در حسن و ملاحت، فردی
از تو بنماند، در دل من دردی
سویت نکنم نگاه، ای شمع اگر
پروانهٔ من شوی و گردم گردی
#شیخ_بهایی
@sherziba110
🌹🌹🌹
آن لاله رخی که با رخ زردم از او
وان داروی دردی که همه دردم از او
یک روز به بازار بری بر من زد
باور نکند کس چه بری خوردم از او
#مولانا
@sherziba110
🌹🌹🌹
ای نور دل و دیده و جانم چونی
وی آرزوی هر دو جهانم چونی
من بیلب لعل تو چنانم که مپرس
تو بیرخ زرد من ندانم چونی
#مولانا
@sherziba110
🌹🌹🌹