سایه،
شبی کوچک است
زیر پای درخت.
#امبرتو_اکابال (شاعر سرخپوست گوآتمالایی)
@sherziba110
🌹🌹🌹
ز شور عشق تو در ڪام جان خسته ے من
جواب تلخ تو شیرین تر از شڪر مے گشت
#سعدی
@sherziba110
🌹 🌹 🌹
با نیمهای از حس
با نیمهای از لمس
تجربه میکنم
تمام قد
مرگ و زندگی را…
#امیرهوشنگ_گراوند
@sherziba110
🌹🌹🌹
[ابهام]
زیر هالهی هوش ربای درخت تناور
کوچک میشوم
بر دشت بیکران
کوچکتر
ایستاده در دورافتادگی خاکسترنما شناورم
و سرانگشت اشارهام از وحشت ابهام آبی رنگ است.
#حمید_عرفان
@sherziba110
🌹🌹🌹
کوهم ولی از کمرم چنان که شدهام
کوهی که به لرزهات سر و ته شدهام
ای عشق به دنبال تو بس آمدهام
آوارهی یک کوچهی بیته شدهام.
#حشمت_الله_آزادبخت
@sherziba110
🌹🌹🌹
وقتی بر گور پسرش خم شد
چادرش
لحظهای آفتاب را پوشاند
وقتی برخاست
گورستان بوی شیر میداد
و آفتاب هم
پشت کوهها پنهان شده بود.
#بروژ_آکرهای (شاعر کورد عراقی)
@sherziba110
🌹🌹🌹
تۆ که منت فرۆشت،
"من ناتفرۆشم"!
تەنها بۆ ئهوهی پیشانتی بدهم
که (هیچ) نرخێک ناکهیت.
◇
تو که مرا فروختی،
اما من تو را نمیفروشمت!
تنها به این دلیل که به تو بفهمانم
واقعا بیارزشی!
#تنها_محمد (شاعرکورد عراقی)
برگردان: #زانا_کوردستانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
آشناسوزی و بیگانهنوازی... ایکاش
آنچه با غیر کند لطف تو، با ما میکرد
#غمام_همدانی
@sherziba110
🌹🌹🌹
خوش خو تَر از قِدیسه یِ زیبایِ هِندوها
مَحو ِ تماشایِ تو شُد چشمِ پری رو ها
مثلِ پلنگی صخره ها را درنَوردیدَم
مَهپاره ام بیرون بیا از بینِ گیسوها
در سینه ام دردیست از پهلو زده بیرون
آغوشِ تو درمانِ دردِ سینه پَهلوها
گیسو رَها کُن در نسیمِ مستِ شب ها تا
از عطرِ مویَت جان بگیرد باغِ شب بو ها
دامانی از آویشن و نسرین به تَن داری
هِی حَسرتت را می گُذاری کامِ کَندوها
وقتی که میخَندی بهار از حِرص خواهد مُرد
سمتِ تو می کوچند قو ها و پرستوها
با خَنده ات آتش بِپاکُن در دلِ فانوس
مثلِ جنونِ شیر ، پشتِ گله آهو ها
بیمارِ آغوش و تماشای تواَم اما
تو بعدِ مرگم می رسی با نوشداروها ...
#حسین_رمضانپور
@sherziba110
🌹🌹🌹
آتشے افتاده از چشمت به نیزارِ دلم
واے اگر طوفان بیایدرقصِ آتش دیدنے ست
#حمید_صفاریان
@sherziba110
🌹🌹🌹
لب پایین تو قند و لب بالا رطب است
هر چه زنبور عسل؛ گرد تو در تاب و تب است!
خندههاے تو شفاے دل بیمار منو-
قهر تو عامل سر گیجه و هذیان و تب است
ڪفر هم میشود اما به گمانم ڪه خدا
از چنین ساختهاے سخت خودش در عجب است
جا شده در وجبے چشم و لب و گونهے تو
ڪلِّ محدودهے دنیاے من این یک وجب است...
#ڪنعان_محمدی
@sherziba110
🌹🌹🌹
کاش برای عاشقانههايم،
ابتدا و انتهایی بود
آن وقت
شعری برای چشمهايت میگفتم
و دستانت
و پايی که ديگر نای آمدن ندارد ...
عرفان یزدانی
@sherziba110
🌹🌹🌹