eitaa logo
💙 شیدایی 💙
5 دنبال‌کننده
318 عکس
4 ویدیو
0 فایل
آرشیو مطالب من صفحه اینستگرام من استفاده از مطالب آزاد مطالب مربوط به سقیفه و فاطمیه در کانال دوم @moolaalii مطالب با #شیدایی دلنوشته خودم هستن در صورت استفاده تغییری در اون ایجاد نکنید ممنونم
مشاهده در ایتا
دانلود
«إن الله یَحولُ بَیْنَ المَرءِ وَ قَلبِه» . گاهی تمام سر درگمی و کلافگی گاهی تمام خوب و حال بد گاهی قضاوتت درباره ی انسان ها گاهی رفتارت با آدم ها گاهی حسن ظن و سو ظن همه و همه اش به ربط داره قلبی که عاشق هست یا قلبی که عاشق نیست . .🎈🎈 قلب انسان به این سادگی ها تکان نمیخورد اختیارش دست خداست بیش از هر جا میشه قدرت خدا رو در تکان دادن دلها دید ! اگه دل میخوایید بدست بیارید یا بد دلی کسی رو تبدیل به محبت کنید پیش خدا ببرید دلها رو چاره ی کار اونه !! کسی نمیتونه به این سادگی بر دل خودش مسلط بشه و همچنین بر دل دیگران . .برای هر کاری تو زندگی اگر که دلزده شدیم . و اراده اش رو نداریم بگید خدایا یه کاری کن به این کار دل بدم !! . میخاد این دل دادن به هرچیزی، کسی، کاری و..... باشه . پ.ن: برگرفته از صحبت های استاد پناهیان🌷 . . میگفتن اسم افراد تو روند زندگیشون اثر داره اوایل از اسمم خوشم نمیومد اما الان دوسش دارم @sheydayiiiii
من هنوز اینجام ایستاده بر کنج همین در چشم به راه این کوچه ی باریک منتظر صدای پا منتظر دو چشم نگران و پر از غصه که خوب بلدن بخندن که کسی نبینه بی قراری و هایشان را من اینجام خیره به ادم هایی که می ایند و میروند خیره به چند نفری که دست بر سینه میگزارند اذن دخول میخواهند وارد میشوند خیره به پیرمردان که روی نیمکت گرم صحبتن خیره به توپ بازی پسران خیره به عبای چند نفری که به زمین کشیده میشود اما عبای هیچ کدامشان شبیه تو نیست خیره به چند نفری که لبخند به لب دارن نه لب خند هیچ کدامشان شبیه تو نیست خیره به دنباله ی چادر مشکی زنانی که حیاط را جارو میکند من کنج این درب چوبی ایستاده ام و منتظرم منتظر تبسم همیشگی که پنهان کند تمام درد ها را که یادم برود همه ی سختی ها را من گوشه ی همین در التماس کاشی ها را میکنم که تنگ تر به هم بچسبند بلکه فاصله ی تو تا من را نزدیک تر کنند . . پ.ن: عکس ورودی آرامگاه پسران موسی بن جعفر @sheydayiiiii
پلان اول : به وقت یه حالی که نمیدونم چی بود نگاه کردم به گل های روی پرچم به اون اسم دوست داشتنی بهش گفتم همه چیز رو میدونی و بیشتر از اون میدونی کسی رو جز شما ندارم کم نیاوردم فقط . فقط...... چند دقیقه بعد پیامی برام اومد که .... . . پلان دوم : داشتم تند تند میرفتم سمت ورودی مسجد ترافیک از ایستگاه راه آهن تا مسجد باعث شده بود یه ذره دیر کنم برای ساعت قولی که داده بودم کسی از پشت مدام صدا میزد خانم خانم دستم که رفت پرده ورودی رو بزنه کنار یه دست از پشت چادرم رو کشید گفت خانوم بیا اینو بگیر من نمیتونم برم توبرو منم دعا کن انقدر شک شده بودم که فقط نگاهش کردم بعد از چند دقیقه یادم اومد تشکر کنم از در ورودی تا تو صحن مسجد تا اون دوتا دو رکعت شکسته تا پرسون پرسون پیدا کردن ادرس غذا خوری پرواز میکردم وقتی از خادما میپرسیدم باید کجا برم هم اشک تو چشمام بود هم خنده رو لبم میدونی اینبار باور کردم حواستون به دلم هست هوای دلمو داری تو تک تک لحظه های این ۹ ماه کنارم بودین این فقط یه غذا نبود ! اگر بامن نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی شاید اون دوتادو رکعت تنها نماز های قبولم باشه . . قاشق به قاشق اون غذا رو با نیت خوردم دیگه نگران نبودم نگران اتفاقی که قرار بود چند ساعت دیگه بیوفته شما کنارم بودی هوامو داشتی سختم اگه بشه میدونم که هستین میدونم حواست بهم هست چند ساعت بعد آب ریختین رو آتیش چند ماهه دلم اره اقا آره بابا اره عزیز دل سخته سختم که بشه خیالم راحته چون میدونم حواستون به دلم هست نبینین بیقراریامو بچگی کردنامو از دلم با خبرین @sheydayiiiii
.. @sheydayiiiii کنارم نشسته بود خسته و بی حوصله میخواست حرف بزنه یه چیزی رو که ساده میتونست بگه با هزار تا مقدمه چینی هزار جور کشش داد تحلیل کرد و فلسفه چید دست آخرم نتونست به زبون بیاره یه پیام تو گوشی نشونم داد و گفت اینو بخون آخرشو بخون ! جمله آخرشو! سرمو که بلند کردم دیگه دلشوره نداشت حرفشو زده بود حالا انگار میخواست شروع کنه با پاک کردن تمام گذشته ای که تلخ بود نمیخواستم اذیت شه یا دنبال کلمه بگرده یا خجالت بکشه گفتم من هیچ چیز یادم نیست هیچ چیز از گذشته چشماش برای من یه دنیا بود تو یک چشمش خودمو میدیدم و کنار خودم هزار تا خستگی هزار تا دلشکستگی هزار تا نگرانی تو اون یکی چشمش هم خودمو دیدم با مهربونی با چند تا ستاره کوچیک امید میدونستم دوباره حسرت هایی که تویه چشممش هست کار دستم میده اما نخواستم دلشو بشکنم دلش برام قیمت داشت به خودم تو چشماش اعتماد کردم اما دل من چی؟ اون خودشو دید ته چشمهام ؟ اون دید طاقت غصه اش رو ندارم که گفتم فراموش کردم؟ . . چجوری میشه بدونی یه نفر چقدر خسته است حتی اگه خودش انکار کنه و دلتو راضی کنی این بار دیگه نری کنارش این بار تنهاش بزاری هزاریم که که ناراحتت کنه هزاریم بگه فراموش کرده و هیچ کسو نمیخواد تو که حالشو میدونی میتونی تنهاش بزاری؟ ؟ من باز هم میام کنارت و مقابلت نمیمونم ! اما به وقتش! من همیشه کنار تک تک دلتنگی هاتم .... من کنار همون بغضیم که دل تنگی داره من کنار همون اشک هاییم که تبدیل به خشم میشه . من کنار همه نگرانی هاییم که به هم ریخته ات میکنه . . من کنار دَمی ام که باز دَمش پر از دلتنگی و خستگیه .... اما ... به وقت گذشتن .... به وقت بخشیدن به وقت کوتاه اومدن به وقت با دل شدن به وقت تسلیم دل شدن @sheydayiiiii
. @sheydayiiiii هرجایی از زندگی فکر میکنم دیگه نمیتونم به ارزوهام برسم به این عکس ها نگاه میکنم اره شاید برای کسی روتین باشه رفتن این سفر ولی برای من روزی ارزو بود ارزویی که نرسیدن بهش قلبم رو به درد میاورد یادمه برای حاجت دیگه ای چله ی اقای حق شناس رو گرفته بودم دیگه هم بیخیال رفتن و کربلا شده بودم باور کرده بودم که قسمت من نیست ! روز های اخر چله بود اگه اتفاقی می افتاد باید از اول میخوندم چند بار نشستم به خوندن و هر بار یه اتفاقی افتاد که مجبور شدم قطع کنم کلافه بودم داشت غروب میشد و از ساعتش میگذشت برای بار اخر هم باز اتفاقی افتاد مجبور شدم چله رو به هم بزنم دیگه ولش کردم نشستم جلو تلویزیون سامرا رو نشون میداد بهم گفت کی ها خوبه ادم بره سامرا یه خنده تلخ و پر از حسرت کردم گفتم همیشه خوبه گفت مثلا نیمه شعبان خوبه؟ سرمو انداختم پایین که حسرت و بغضم دیده نشه گفتم خوبه گفت پس میریم من:🙄😑😐😒 گفت میرییم تو چیکار داری با من فقط چند هفته دیگه من روز نیمه شعبان تو مسجد سهله بودم چند بار پامو کوبیدم رو زمین که از واقعی بودنش مطمئن شم واقعی بووود!! کلی عکس از جاده نجف تا کربلا گرفتم از تو اتوبوس از خونه عراقی ها ! دلم میخواست میتونستم اتوبوس رو نگه دارم حد اقل چند ثانیه دستم به خاک این جاده بخوره فکر میکردم این ارزو هم به دلم میمونه ارزویی که هر بار با راهی شدن اطرافیان تمام قلبم رو میفشرد ولی حالا دوساله که این جاده رو لمس کردم و امسال تنهایی قدم به قدمشو شاید به صد در صد ارزو هامون نرسیم ولی باید به خاطرشون تلاش کرد نشستن و فقط خواستم هیچ کس و نمیرسونه من هنوزم میدوام برای ارزو هام ! مهم نیست چند بار دلم بشکنه به وقت رسیدن شکستگی دل خوب میشه @sheydayiiiii
.@sheydayiiiii بال برای سوختن است و دل برای باختن آنکس که دل به قمارِ عاشقی می دهد برای باختن به میدان می آید، آنها که بلدِ راهند می دانند آنکه بیشتر ببازد سرمستِ خوشیِ هر بار باختنش، . بیشتر دل به داو این نَرد می نهد و تا باختن تمام داشته هایش پیش می رود و . چون به هیچ رسد از آن پُر میشود و در این میان دست‌مریزاد عشق‌ . . مثل فطرس نکنم پُشت به گهواره تو بال من خوب که شد پر زدن از یادم رفت... . . ‌ لب باز می کنم ، سخنم گریه می کند با ما چه کرده دوری ات ای بهتر از بهشت . . . . . 💚💚و عاذَ فطرس بِمَهدِه💚 @sheydayiiiii
مسلمان‌ها برای حفظ دینشان باید هجرت می‌کردند، همه چیزشان را می‌گذاشتند و می‌رفتند، . . نگران روزی بودند. . . آیه آمد که موجودات دو گروهند، گروهی مواد غذایی خود را ذخیره و حمل می‌کنند و گروهی نمی‌توانند؛ مثل پرندگان که مُدام این‌طرف و آن‌طرف می‌روند، . . هر دو گروه را ما روزی می‌دهیم. 💌 چه بسا جانداری که نمى‌تواند روزیش را به دست آورد یا حمل کند؛ خداست که روزی او و شما را مى‌دهد. (۶۰‌ عنکبوت) . پ.ن: نگران آینده نباید بود این که بهش فکر نکنی کلا یه مقام بالا میطلبه اما من میگم تو هجرت کن از خودت از خود الانت با اخلاص به سمت خدا برای حفظ دین خدا رزقت رو میرسونه @sheydayiiiii
برای عزیز سفر کرده ام . . خدای نور خدایه روشنایی درخت زیتون . . عزیز سفر کرده ام را برسان دلتنگم ! میترسم ! . . به عدد تک تک ذرات دریا ها به عظمت کوه های بلند به تنهایی بیابان ها به پاکی و صداقت تک تک کلماتی که به رسولت وحی کردی . دلتنگ ام دلتنگ عزیزی که ندارمش . . خدای دریاهای خروشان . بگیر ازمن هر چیز که عزیز سفر کرده ام رو از من گرفت . کمکم کن ! . من میترسم از زندگی بدون او . من میترسم از لحظه هایی که قلبم تو سینه میزنه و به یادش نیستم . . از خاستن هایی که از من دورش کنه میترسم از من دلگیر بشه رو برگردونه . . عزیز ترین داشته هایم تمام رگ های قلبم رو فدای تک تک کلماتش میکنم . و برای هر ثانیه بودنش میمیرم در لحظه ای ایستادن در لحطه نشتن در لحظه ای سخن گفتن . در لحظه ی شنیدن صدای مدهوش کننده اش . در لحظه ی سجه اش در لحظه رفعت اش در لحظه بخشش اش در لحظه مهربانیش . . خدای نور عزیز ترین عزیزم را برسان . برسان تا چشم هایم از او نور بگیرد قلبم از حضورش پرشود . . خدای نور ارزو ها یم را به من ببخش دیدن چهره ی نورانی عزیزم را به من ببخش . سرمه ی وصال اش را به چشمانم بکش . ای خدای نور من رو واسطه ی برگشتنش و وسیع کننده راهش قرار بده شتاب را در جانم انداز تا در برآوردن حاجات عزیز سفر کردم بكارش گیرم،  نه در راهی که نشانی از عزیزم ندارد . خدای نور نَفس سرکشم را مطیع او کن . . دلتنگی وهم و غم به من هجوم آورده میترسم این حمله عزیزم رو از من دور کنه . . عزیز سفر کرده ام را برگردان . . خدا ی نور .  شب هجران را به برگشتنش كوتاه كن كه . . عزیز سفر کرده ام . منِ دست و پا گم کرده رو ببخش . ببخش و برگرد . . عزیز سفر کرده ام . من گله دارم . گله دارم از این که کنارم نیستی گله دارم از نشنیدن صدات گله دارم از ندیدنت گله دارم از این دور بودن از این نبودن . . عزیز سفر کرده ام من با دَم تو زنده می مونم .... . . عزیز سفر کرده ام نداری! . نداری اسیری به شیدایی من ندیدم کسی را . به اقایی تو ازاد از قسمت هایی از زیارت آل یاسین و دعای عهد پ.ن: عید غدیر ۹۹
اره دقیقاا همین جا دقیقاا همین جا بابا جان رو پله ی همین حجره نزدیک به منبر زیر همین طاق دلم تنگه . . برای دیدنتون برای خیره شدن به گنبدتون برای اشکِ رسیدنِ بعد از مدت ها دلتنگی نه چیزی نمیخوام .... . فقط میخوام نگاهتون کنم بگم دلم خیلی تنگ شده بود . مثل بچه ای که از پدرش دور بوده و حالا بعد از مدت ها دیدتش . تمام دلتنگیمو بی پناهیمو بی کسیمو هق هق گریه کنم کنارتون . . بزار درد و دلهامون گم بشه تو صدای دَم گرفتن زائرین پاکستانی و هندی . . بزار بین حرف هامون صدای روضه ی گل یاست حواس جفتمون رو پرت کنه . . میدونی اقا جان بزار راحت بگم بَند دلمین . اسمتون که میاد انگار رگ تازه ای تو قلبم متولد میشه من اینجا رو به رو شما . کلمه به کلمه میخونم اما انگار نمیفهمم . . وسعت این کلمه ها بیشتر از درک روح ناچیز منه یا اَبا لغَیثِ .... مگر دارم کسی رو جز شما . یا اَبَا الَحَسَنَین ..... که هر دم و بازدمم به لطف و برکت حضور این دو آقا زاده است . یا سَیفَ اللهُ .... قدرت خدا روی زمینی آقا جان . یا بابَ اللهِ ... چه درست گفت شهریار در وصف شما به علي شناختم به خدا قسم خدا را . بِحَقَّ لُطفِکَ الخَفیَّ ....... قسم به اون رزق های پنهانی قسم به اون حرف های در گوشی قسم به اون لطف های دو نفره قسم به قلبی که با لطفت ارام میگیره . یا قَهّارُ تَقَهَّرتَ بِا لقَهرِ وَ القَهر ُفی قَهرِ قَهرکَ ....... تنم میلرزه از این بند آقا حتی خیال بی تو شدن میکشد مرا کارم به روز های جدایی نمیکشد . . یا مَظهَرَ العَجائِبِ یا مُرتَضی عَلِیُّ ...... عجیبه ! عجیب حکایت عاشقی شما حکایت حُب شما در قلب ها . رَمَیتَ مِن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَ سَیفِ اللهِ ..... یقین دارم و از این یقین نگرانم دل شکسته ام و بهتر از همه میدونی اماا نمیخوام به ظلمی که دیدم گرفتار بشه . . میتونی قهاری .... مظهر تمام عجایبی . به ذره گر نظر لطف ابو تراب کند . به اسمان رود و کار افتاب کند از اون نگاه ها میخوام نه برای خودم . برای کسی که با نگاهت اروم بگیره تمام روحش و دیگه دلی نشکنه . . من کوچکم کوچک ترین نه مصلحت میدونم نه خیر قلبم رو زندگیم رو روحم رو ارزو هام رو میسپرم به شما . بابا جان اقا جان . اول به خدا و بعد به شما که واقف ترین به حال و روز همه ی مایین اُفَوَّضُ اَمری اِلیَ اللهِ اِنَّ اللهُ بَصَیرٌ بِالعَبادِ میدونین بابا جان مهم نیست که دلم رو شکستن و مسیر زندگیمو عوض کردن چون اولادت نبودم مهم اینه که دوستت دارم @sheydayiiiii