eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
564 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چه‌شد گُر گرفت وقتی که آتش، در نفهمیدم چه‌شد تا اراذل ریختند از کوچه باهم رویِ در خاکِ عالم بر سرم، مادر نفهمیدم چه‌شد تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چه‌شد تا که چشمم تار شد، دیگر نفهمیدم چه‌شد چشمهایم واشد اما هیچکس خانه نبود ردِ خونی بود ، نیلوفر نفهمیدم چه‌شد می‌رسید از سمت مسجد نعره محکمتر بزن... هرچه شد در کوچه شد ، بهتر  نفهمیدم چه‌شد روضه از در خواندم اما مجتبی از کوچه خواند: بعد از آن سیلیِ دردآور نفهمیدم چه‌شد دختر این خانه بودن کارِ من را سخت کرد عاقبت بی‌کس شدم، آخر نفهمیدم چه‌شد خوب شد خوردم زمین و چشمهایم تار شد شمر وقتی رفت با خنجر، نفهمیدم چه‌شد گرچه فهمیدم چه آمد بر سرِ هر پاره‌اش آخرش انگشت و انگشتر نفهمیدم چه‌شد @shia_poem
نیمه شبها بلند گریه کنید بی مدارا...بلند گریه کنید نیمه شب برگزار شد مردم- دفنِ زهرا(س)...بلند گریه کنید گریه کردند بیصدا آنجا تا که اینجا بلند گریه کنید چشم ها را به سیلِ اشک دهید مثلِ دریا بلند گریه کنید فاطمیه اگر که، هر جا شد- روضه برپا...بلند گریه کنید بینِ مان فرقهٔ مخالف نیست بی محابا...بلند گریه کنید هر کجا نام ِ مادر آمد از- داغِ زهرا(س) بلند گریه کنید تکیه گاهِ یتیم ها، دیگر مانده تنها...بلند گریه کنید کودکانش شدند بی مادر جانِ مولا بلند گریه کنید بغضِ زینب(س)، سکوت هایِ حسن(ع)- کشته ما را...بلند گریه کنید اشک های حسین(ع) شد جاری گریه کن ها بلند گریه کنید! @shia_poem
پناه هر دو جهان است چادر زهرا امید کون و مکان است چادر زهرا شبی دلیل نجات چهل یهودی شد که منجی همگان است چادر زهرا چه سایه ای که شده مهد ِ یازده خورشید چه قدر خیر رسان است چادر زهرا زبان همیشه ز وصفش به مِن مِن افتاده همیشه فوق بیان است چادر زهرا قسم به زینب و صبر و وقار و غیرت او سلاح شیر زنان است چادر زهرا همیشه محرم و مرهم به کوه غم های ِ دل امام زمان است چادر زهرا اگر چه سوخت ، اگر گشت خاکی اما باز پناه هر دو جهان است چادر زهرا @shia_poem
روز روشن دختر شمس الضحا را میزدند لیلة‌القدر خدا را آشکارا میزدند خانه زهرا سیه پوش رسول الله بود خانه را سوزانده و صاحب عزا را میزدند در زدن آداب دارد من نمیدانم چرا با لگد ، با پا در بیت الولا را میزدند (زن زدن حتی زمان جاهلیت عار بود) این مسلمان ها چرا خیرالنسا را میزدند در میان قبر میلرزید پیغمبر تنش بسکه بی رحمانه دخت مصطفی را میزدند آن غلاف هرجا فرود آمد همانجا را شکست کاش می‌دیدند اصلا که کجا را میزدند دسته جمعی یک غریبی را زدن نامردی است عده ای نامرد ناموس خدا را میزدند این به نامردی زدنها کربلا تکرار شد لشکری باهم غریب کربلا را میزدند پیش چشم خواهران و دختران مضطرش پیکر افتاده زیر دست و پا را میزدند زجرکش کردند او را در میان قتلگاه تا سرش میشد جدا آقای مارا میزدند با سرِ نی تا دم مغرب پدر را میزدند با تهِ نی بعد مغرب بچه ها را میزدند آی مردم طفل سه ساله زدن دارد مگر کاش ما بودیم در آن خیمه مارا میزدند @shia_poem
Esteghbal_Fatemieh_MirzaMohamadi_1.mp3
6.68M
با نوای حجت الاسلام بیا بیا گل نرگس عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادر توست اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست تمام عزت شیعه رهین منت اوست تمام زندگی ما فدای مادر توست قسم به مادر و آن احتجاج حیدریش دوام خدمت ما با دعای مادر توست ز نور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست به وقت مرگ که دستم ز هر دری کوتاست امید دلخوشی من وفای مادر توست بیا که با تن خونین ، هنوز منتظر است که انتقام تو تنها دوای مادر توست @shia_poem
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت اگر به حرمت این خانه‌زاد کعبه نبود سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت سوادِ چشم علی را، اگر نمی‌بوسید به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا وجود هیچ‌کس این‌قدر فیض عام نداشت علی، مقیم حرم‌خانۀ صبوری بود که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت اگرچه دست کریمش پناه مردم بود و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت چشیده بود علی، طعم تنگدستی را که غیر نان و نمک سفره‌اش طعام نداشت اگرچه بود زره، بر تن علی بی‌پشت اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت به بردباری این بت‌شکن، مدینه گریست که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت به باغ وحی جسارت نمود گلچینی که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت شکست حرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی که قدر و قُرب کم از مسجدالحرام نداشت شدند آتش و پروانه آشنا، روزی که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید که آفرین به بلندای آن پیام نداشت :: تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین! دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت در آن فضای غم‌انگیز فضّه شاهد بود که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند مگر شکوفۀ آن باغ احترام نداشت؟ «شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید «نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت» @shia_poem
ای شمع من نبودن نورت مصیبت است از کوچه رد نشو که عبورت مصیبت است بعداز عبور زخم غرورت مصیبت است طی کردن مسافت دورت مصیبت است زخم زبان برای فدک میخوری نرو هنگم بازگشت کتک میخوری نرو هرکس به تو رسید علی را صدا بزن فریاد اگر کشید علی را  صدا بزن جانت به لب رسید علی را صدا بزن رنگ از رخت پرید علی را بزن  سد شد اگر که راه تو اصلا به رو نیار وقت خطر سریع خودت را بکش کنار! آرامش دم گذرت میخورد به هم یکجور میزند که پرت میخورد به هم! باضربه ای حجاب سرت میخورد به هم دیوار سنگی و کمرت میخورد به هم پا میخوری و جسم تو خون‌مرده می‌شود از ضربه لگد تنت آزرده می‌شود تا میخوری زمین بدنت تیر میکشد بال و پرت ز پر زدنت تیر میکشد تا ناله میزنی دهنت تیر میکشد مثل سرت سر حسنت تیر میکشد سرگیجه ای شدید بلای تو میشود تا که حسن دوباره عصای تو میشود تب میکنی و مثل تو سهم تنم تب است باور بکن که کاسه ی صبرم لبالب است روز علی همیشه ازین غصه ها شب است صورت‌کبود بعدی این خانه زینب است پای برهنه تا که به گودال میرود هی تازیانه میخورد از حال میرود  مثل تو چادرش ز سرش باز میشود یک کوچه لحظه گذرش باز میشود به محض اینکه بال و پرش باز میشود شلاق های دور و برش باز میشود حس میکنم که مثل تو از غصه تا شده نقش زمین ز سیلی چپ دست ها شده @shia_poem
این روزا توو خونه زحمت می کشی سخته این همه مصیبت می کشی لااقل پیشَمی سربه‌زیر نباش نکنه ازم خجالت می کشی اشکای چشم حسن فدا سرت زخم رو گونه ی من فدا سرت حاضرم پای تو جونمم بدم حالا یه سیلی زدن..،فدا سرت شهرمون مثل غروبه..،دلگیره دل تو به داغ غربت اسیره تا میبیننت راهو کج می کنن الهی فاطمه واست بمیره مگه میشه غصه ی تو رو نخورد مگه میشه پای گریه هات نمرد تو همین که حس نکردی..،بَسَّمه چه فشاری در به دنده هام آوُرد نفس آدم تووی دود میبُره ریه ام از دوده ی هیزما پُره من همون فاطمه ام..،پیر نشدم صورتی که می سوزه چین میخوره گره خورده سرنوشتمون به غم عُمر باهم بودنِ ما شده کم لحظه‌ای که میخ به پهلوهام گرفت داد زدم فضّه کجاااایی؟ محسِنم... دشمنت توو کوچه ها چه ها می کرد روی چادرم برو بیا می کرد قنفذ لعنتی تا کم میاورد جاشو با مغیره جابجا می کرد طاقت یه ذره گرما ندارم دوس دارم که راه برم..،پا ندارم موی زینبت پریشونه هنوز برا شونه کردنش نا ندارم گریه هام گریه ی پیوسته شدن راه آه و ناله هام بسته شدن دعا کن همین روزا..، زود بمیرم در و همسایه دیگه خسته شدن ای عزیزدلم ، ای همه کَسَم! دم آخری بُریده نفسم هوای حسینمونو داشته باش... برا خشکیِ لبش دلواپسم یه روزی میرسه تشنه میموونه بدنِ بی رمقش ناتوونه اِنقَدَر با نیزه ها میزننش روی پاش میخواد پا شه..،نمیتونه مُشتی بی حیا ولش نمی کنن پیرا با عصا ولش نمی کنن بدنش با خاک یکی میشه..،علی! نعل مرکبا ولش نمی کنن @shia_poem
کمی به فکر خودت باش، کار خانه مکن.. بیا و خستگی فضه را بهانه نکن خیال کن که در اصلا به صورت تو نخورد توجهی به کبودی تازیانه نکن تو شانه دست گرفتی و شانه کردن مو.. برای دست شکسته بد است شانه نکن برای من کمی از ماجرای کوچه بگو فقط به فضه نگو روضه را زنانه نکن بس است گریه دستاس را درآوردی! خمیر را تو به این وضع چانه چانه نکن حسن به گریه نیمه شب تو حساس است به خاطر دل او ناله شبانه نکن تمام بسترت از زخم لاله زار شده کمی به فکر خودت باش کار خانه مکن @shia_poem
همیشه اول هرماه افضل الاعمال سلام برسر بالای نیزه ها دادم قسم به زلف پریشان تو روی نیزه هلال دیدم و یاد هلال افتادم زتشنگی ترک افتاده بود بر لب تو کنار راس تو باخنده آب میخوردند به روی صندوق حمل سر تو هرشهری به پیش دیدهء زینب.... میخوردند @shia_poem
شیرین ترین نوای جهان ، نام فاطمه بر قلب شیعیان ، ضربان نام فاطمه ما را همیشه داده توان ، نام فاطمه تنها دلیل خلق زبان ، نام فاطمه ای دل غلام فضه ی او باش و شاه باش زهرا بگو و شامل لطف اله باش ای مهربان تر از همه ی مادران ، سلام ای سایه ی سر ِ همه پیغمبران  ، سلام ای حجت ِ تمام ِ خدا منظران ، سلام از ما نه ، از زمین و زمان بهتران ، سلام نازَد خدا همیشه به خود که خدای توست کوثر نه ، آیه آیه ی قرآن برای توست صد شکر ، لایق ِ سِمَت نوکری شدیم مدیون ِ خیل ِ مرحمت ِ چه دری شدیم نابرده رنج ، صاحب چه گوهری شدیم ما زیر سایه ی حسنت مادری شدیم مادر محبتت همه ی های و هوی ماست سرمایه ی گدایی تو ، آبروی ماست دین چیست جز ولای تو بانوی بی حرم هفت آسمان برای تو بانوی بی حرم شاهان همه ، گدای تو بانوی بی حرم هر چه حرم فدای تو ، بانوی بی حرم هر دل که با علی است ، همان دل مزار توست هر جا بنا شده حرمی یادگار توست ما در به در پی ِ حرمت گریه می کنیم با خط به خط شرح غمت گریه می کنیم از ماجرای قد خمت گریه می کنیم یک عمر ، یاد عمر کَمَت ، گریه می کنیم ای کاش روضه هات تماما دروغ بود تنهایی ات میان چهل تن ، دروغ بود بر هر چه گفته بود نبی ، پشت پا زدند زن را جلوی همسر و فرزندها زدند اوباش را به قصد جسارت صدا زدند ای خاک بر سرم که تو را بی هوا زدند آتش زدند بر همه ی حاصل علی ای وای ، قتلگاه تو شد منزل علی کس در محل نذاشت محلی به غربتت از یاد رفت آن همه لطف و محبتت ای وای من صحابه ، شکستند حرمتت یک شهر وا نکرد زبان در حمایتت یک جا فقط مدینه ، زبان دراز داشت آن هم به اشک صبح و شبت اعتراض داشت مادر تو را زدند و محرم شروع شد از پشت در ، مصیبت اعظم شروع شد غم های آبروی دو عالم شروع شد ذبح از قفا و غارت خاتم شروع شد هی سنگ پشت سنگ ، بر آیینه ای نشست مسمار شد سه شعبه و بر سینه ای نشست @shia_poem
ما گداییم ، گدای کرم مادرمان جانمان هست بدهکار دم مادرمان چادر حضرت زهرا همه سرمایه ماست سایه ی روی سر ما عَلَم مادرمان هر کجا حرف علی بن ابیطالب هست به خدا هست همانجا حرم مادرمان پیش ما فاطمیه ، حرف غم غیر نزن هر چه غم هست به قربان غم مادرمان کوری چشم فلانی و فلانی ابدا فاطمیه نگذاریم کم ِ مادرمان بهترین فرصت توبه به خدا فاطمیه است هست دنبال رهایی همه ، مادرمان @shia_poem