eitaa logo
شعر شیعه
6.5هزار دنبال‌کننده
387 عکس
157 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
جان علی! جانم فدایت کَلِّمینِی کُشتی مرا با گریه هایت کَلِّمینِی حرفی بزن، آهی بکش، بیچاره ام کرد این اشک های بی صدایت کَلِّمینِی بسته ست جان من به پلک نیمه جانت می میرد آخر مرتضایت کَلِّمینِی از غصه هایت با علی هم درد دل کن ای در صبوری بی نهایت کَلِّمینِی روضه بخوان امشب بخوان از داغ محسن با من بگو از آن حکایت کَلِّمینِی از ماجرای کوچه که چیزی نگفتی تا دق نکرده مجتبایت کَلِّمینِی پلکی بزن تا قلبهامان جان بگیرد جان شهید کربلایت کَلِّمینِی نیمه نگاهی کن به حال زینبین و بردار دست از این دعایت کَلِّمینِی ذکر شب و روزت شده «عَجِّل وَفاتِی» آوای جانسوزت شده «عَجِّل وَفاتِی» @shia_poem
...صبح شور آفرين ميلادت لحظه‌‌ها چون فرشتگان شادند چار تن بانوي بهشتی هم گل فشاندند و دل ز كف دادند داد فرمان، خدا به پيغمبر كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر» مثل «حوا» شميم جنت را «مريم» آن جا به يك اشاره گرفت بوسه بر خاک پايت «آسيه» زد دامنت را به شوق، «ساره» گرفت جز تو اي معنی «كلام الله» كيست شايستۀ «سلام الله»؟ ای وجودی كه در كمال شهود، هستی‌ات نورِ عالمِ غيب است نام پاک تو بی‌وضو بردن نزد اصحابِ معرفت، عيب است با علي نُه بهار پيوستی دَرِ خواهش به روی خود بستی به خدا، خانۀ گِلين تو را اشتياق حبيب، پُر كرده ست عطر ناب «لِيُذهِبَ عَنكُم» بوي«امَّن يُجيب» پُر كرده ست حلقه زد گرد چهره‌ات چون ماه هالۀ «اِنَّما يُريدُ الله» لطف سرشارت، اي عصارۀ وحي خستگان را به مهر، تسكين داد تا سه شب، قوت خويش را هر شب به يتيم و اسير و مسكين داد در شگفت از تو قدسيان ماندند سورۀ نور و هل اتي خواندند چه كسي مي‌بَرد گمان كه خدا به كنيز تو رتبه كم داد؟ فضه شد ميهمان مائده‌ای كه خدا پيش از اين به مريم داد می‌توان با محبت تو رسيد به رهايی به روشنی به اميد نيمه شب‌ها كه در دل محراب ذكر آيات نور داشته‌ای اي نمازت نهايت معراج! عرش را پشت سر گذاشته‌ای باغ سجاده غرق عطر تو بود همه آفاق، زير چتر تو بود صلح سبز «حسن» كه جاری شد چشمه در چشمه از پيامت بود نهضت سرخ روز عاشورا شعله در شعله از قيامت بود خطبه را زينب از تو چون آموخت سخنش ريشه ستم را سوخت ای دلت در كمال بی‌رنگی از همه كائنات، رنگين تر! بود بار امانت از اول روی دوشت ز كوه، سنگين تر تو منزّه‌ترينِ زن‌هایی بر بلنداي نور، تنهايی با همان دست عافيت پرور كه پرستاری پدر كردی، از امام زمان خود، ياری در هياهوی پشت در كردی سرمه ديده، خاک پايت باد همه هستی‌ام فدايت باد... @shia_poem
دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است پیش مشتاقی ما چاک گریبان هیچ است کرم اهل کرم بیشتر از خواهش ماست خواهش دست گدا نزد کریمان هیچ است آنقدر معجزه ها از هنر تو دیدیم که بنا کردن این دل دل ویران هیچ است سربلندیم اگر سایه ی تو بر سر ماست پیش این سایه ی تو تاج سلیمان هیچ است خِلقت طینت تو بس که لطافت دارد گر بریزند به پای تو گلستان هیچ است ما به جمهوری زهرایی خود مینازیم وَرنه بی فاطمه که خطه ی ایران هیچ است مِهر زهراست به ما رنگ و بویی بخشیده نام زهراست به ما آبرویی بخشیده زیر پای تو می افتند سر اگر بنویسند در هوای تو می افتند پَر اگر بنویسند نسبت ام ابیهاست که شایسته ی توست اشتباه است تو را دختر اگر بنویسند باز قرآن کریم است ندارد فرقی جای هر سوره فقط کوثر اگر بنویسند  قصد کردم پس از امروز هزاران دفعه بنویسم زهرا ، مادر اگر بنویسند  بی گمان یاد نخ چادر تو می افتیم از مقامات تو در محشر اگر بنویسد به مقام تو اضافه نشود نام تو را یا نبی یا علی دیگر اگر بنویسند  نه نبی ، بلکه نبوت  شده عزتمندت نه علی ، بلکه ولایت شده گردنبندت عرش را دیدم جای تو به یادم آمد قرب انگشت  نمای تو بیادم آمد  در عبودیت تو کُنه ربوبیت بود باصفات تو خدای تو  به یادم آمد  روحِ  روح القُدست بود که فرمود : اقرا در حرا نیز صدای تو  به یادم آمد خواستم روی نماز شب تو فکر کنم ورم کهنه ی پای تو به یادم آمد  قُوت دنیا و قنوت تو به هم مرطبتند حرف "نون " بود و دعای تو به یادم آمد غصه خوردم که به افطار چرا لب نزدی لب خوشحال گدای تو به یادم آمد گرد و خاک حرمی را که نداری بفرست درد دارم که دوای تو به یادم آمد قبر تو گُهر دنیاست و دنیا صدف است جلوه ای از حرم گم شده ات در نجف است قصدت این بود فقط یار علی باشی و بس ظرف نُه سال گرفتار علی باشی بس  از مقامات خودت دم نزدی تا که فقط باعث گرمی بازار علی باشی و بس بازوی تازه شکسته شده از یادت رفت تا که هر لحظه نگهدار علی باشی و بس خواستی میخ تو را بند کند تا شاید مثل یک عکس به دیوار علی باشی و بس @shia_poem
...صبح شور آفرين ميلادت لحظه‌‌ها چون فرشتگان شادند چار تن بانوي بهشتی هم گل فشاندند و دل ز كف دادند داد فرمان، خدا به پيغمبر كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر» مثل «حوا» شميم جنت را «مريم» آن جا به يك اشاره گرفت بوسه بر خاک پايت «آسيه» زد دامنت را به شوق، «ساره» گرفت جز تو اي معنی «كلام الله» كيست شايستۀ «سلام الله»؟ ای وجودی كه در كمال شهود، هستی‌ات نورِ عالمِ غيب است نام پاک تو بی‌وضو بردن نزد اصحابِ معرفت، عيب است با علي نُه بهار پيوستی دَرِ خواهش به روی خود بستی به خدا، خانۀ گِلين تو را اشتياق حبيب، پُر كرده ست عطر ناب «لِيُذهِبَ عَنكُم» بوي«امَّن يُجيب» پُر كرده ست حلقه زد گرد چهره‌ات چون ماه هالۀ «اِنَّما يُريدُ الله» لطف سرشارت، اي عصارۀ وحي خستگان را به مهر، تسكين داد تا سه شب، قوت خويش را هر شب به يتيم و اسير و مسكين داد در شگفت از تو قدسيان ماندند سورۀ نور و هل اتي خواندند چه كسي مي‌بَرد گمان كه خدا به كنيز تو رتبه كم داد؟ فضه شد ميهمان مائده‌ای كه خدا پيش از اين به مريم داد می‌توان با محبت تو رسيد به رهايی به روشنی به اميد نيمه شب‌ها كه در دل محراب ذكر آيات نور داشته‌ای اي نمازت نهايت معراج! عرش را پشت سر گذاشته‌ای باغ سجاده غرق عطر تو بود همه آفاق، زير چتر تو بود صلح سبز «حسن» كه جاری شد چشمه در چشمه از پيامت بود نهضت سرخ روز عاشورا شعله در شعله از قيامت بود خطبه را زينب از تو چون آموخت سخنش ريشه ستم را سوخت ای دلت در كمال بی‌رنگی از همه كائنات، رنگين تر! بود بار امانت از اول روی دوشت ز كوه، سنگين تر تو منزّه‌ترينِ زن‌هایی بر بلنداي نور، تنهايی با همان دست عافيت پرور كه پرستاری پدر كردی، از امام زمان خود، ياری در هياهوی پشت در كردی سرمه ديده، خاک پايت باد همه هستی‌ام فدايت باد... @shia_poem
دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است پیش مشتاقی ما چاک گریبان هیچ است کرم اهل کرم بیشتر از خواهش ماست خواهش دست گدا نزد کریمان هیچ است آنقدر معجزه ها از هنر تو دیدیم که بنا کردن این دل دل ویران هیچ است سربلندیم اگر سایه ی تو بر سر ماست پیش این سایه ی تو تاج سلیمان هیچ است خِلقت طینت تو بس که لطافت دارد گر بریزند به پای تو گلستان هیچ است ما به جمهوری زهرایی خود مینازیم وَرنه بی فاطمه که خطه ی ایران هیچ است مِهر زهراست به ما رنگ و بویی بخشیده نام زهراست به ما آبرویی بخشیده زیر پای تو می افتند سر اگر بنویسند در هوای تو می افتند پَر اگر بنویسند نسبت ام ابیهاست که شایسته ی توست اشتباه است تو را دختر اگر بنویسند باز قرآن کریم است ندارد فرقی جای هر سوره فقط کوثر اگر بنویسند  قصد کردم پس از امروز هزاران دفعه بنویسم زهرا ، مادر اگر بنویسند  بی گمان یاد نخ چادر تو می افتیم از مقامات تو در محشر اگر بنویسد به مقام تو اضافه نشود نام تو را یا نبی یا علی دیگر اگر بنویسند  نه نبی ، بلکه نبوت  شده عزتمندت نه علی ، بلکه ولایت شده گردنبندت عرش را دیدم جای تو به یادم آمد قرب انگشت  نمای تو بیادم آمد  در عبودیت تو کُنه ربوبیت بود باصفات تو خدای تو  به یادم آمد  روحِ  روح القُدست بود که فرمود : اقرا در حرا نیز صدای تو  به یادم آمد خواستم روی نماز شب تو فکر کنم ورم کهنه ی پای تو به یادم آمد  قُوت دنیا و قنوت تو به هم مرطبتند حرف "نون " بود و دعای تو به یادم آمد غصه خوردم که به افطار چرا لب نزدی لب خوشحال گدای تو به یادم آمد گرد و خاک حرمی را که نداری بفرست درد دارم که دوای تو به یادم آمد قبر تو گُهر دنیاست و دنیا صدف است جلوه ای از حرم گم شده ات در نجف است قصدت این بود فقط یار علی باشی و بس ظرف نُه سال گرفتار علی باشی بس  از مقامات خودت دم نزدی تا که فقط باعث گرمی بازار علی باشی و بس بازوی تازه شکسته شده از یادت رفت تا که هر لحظه نگهدار علی باشی و بس خواستی میخ تو را بند کند تا شاید مثل یک عکس به دیوار علی باشی و بس @shia_poem
...صبح شور آفرين ميلادت لحظه‌‌ها چون فرشتگان شادند چار تن بانوي بهشتی هم گل فشاندند و دل ز كف دادند داد فرمان، خدا به پيغمبر كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر» مثل «حوا» شميم جنت را «مريم» آن جا به يك اشاره گرفت بوسه بر خاک پايت «آسيه» زد دامنت را به شوق، «ساره» گرفت جز تو اي معنی «كلام الله» كيست شايستۀ «سلام الله»؟ ای وجودی كه در كمال شهود، هستی‌ات نورِ عالمِ غيب است نام پاک تو بی‌وضو بردن نزد اصحابِ معرفت، عيب است با علي نُه بهار پيوستی دَرِ خواهش به روی خود بستی به خدا، خانۀ گِلين تو را اشتياق حبيب، پُر كرده ست عطر ناب «لِيُذهِبَ عَنكُم» بوي«امَّن يُجيب» پُر كرده ست حلقه زد گرد چهره‌ات چون ماه هالۀ «اِنَّما يُريدُ الله» لطف سرشارت، اي عصارۀ وحي خستگان را به مهر، تسكين داد تا سه شب، قوت خويش را هر شب به يتيم و اسير و مسكين داد در شگفت از تو قدسيان ماندند سورۀ نور و هل اتي خواندند چه كسي مي‌بَرد گمان كه خدا به كنيز تو رتبه كم داد؟ فضه شد ميهمان مائده‌ای كه خدا پيش از اين به مريم داد می‌توان با محبت تو رسيد به رهايی به روشنی به اميد نيمه شب‌ها كه در دل محراب ذكر آيات نور داشته‌ای اي نمازت نهايت معراج! عرش را پشت سر گذاشته‌ای باغ سجاده غرق عطر تو بود همه آفاق، زير چتر تو بود صلح سبز «حسن» كه جاری شد چشمه در چشمه از پيامت بود نهضت سرخ روز عاشورا شعله در شعله از قيامت بود خطبه را زينب از تو چون آموخت سخنش ريشه ستم را سوخت ای دلت در كمال بی‌رنگی از همه كائنات، رنگين تر! بود بار امانت از اول روی دوشت ز كوه، سنگين تر تو منزّه‌ترينِ زن‌هایی بر بلنداي نور، تنهايی با همان دست عافيت پرور كه پرستاری پدر كردی، از امام زمان خود، ياری در هياهوی پشت در كردی سرمه ديده، خاک پايت باد همه هستی‌ام فدايت باد... @shia_poem
دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است پیش مشتاقی ما چاک گریبان هیچ است کرم اهل کرم بیشتر از خواهش ماست خواهش دست گدا نزد کریمان هیچ است آنقدر معجزه ها از هنر تو دیدیم که بنا کردن این دل دل ویران هیچ است سربلندیم اگر سایه ی تو بر سر ماست پیش این سایه ی تو تاج سلیمان هیچ است خِلقت طینت تو بس که لطافت دارد گر بریزند به پای تو گلستان هیچ است ما به جمهوری زهرایی خود مینازیم وَرنه بی فاطمه که خطه ی ایران هیچ است مِهر زهراست به ما رنگ و بویی بخشیده نام زهراست به ما آبرویی بخشیده زیر پای تو می افتند سر اگر بنویسند در هوای تو می افتند پَر اگر بنویسند نسبت ام ابیهاست که شایسته ی توست اشتباه است تو را دختر اگر بنویسند باز قرآن کریم است ندارد فرقی جای هر سوره فقط کوثر اگر بنویسند  قصد کردم پس از امروز هزاران دفعه بنویسم زهرا ، مادر اگر بنویسند  بی گمان یاد نخ چادر تو می افتیم از مقامات تو در محشر اگر بنویسد به مقام تو اضافه نشود نام تو را یا نبی یا علی دیگر اگر بنویسند  نه نبی ، بلکه نبوت  شده عزتمندت نه علی ، بلکه ولایت شده گردنبندت عرش را دیدم جای تو به یادم آمد قرب انگشت  نمای تو بیادم آمد  در عبودیت تو کُنه ربوبیت بود باصفات تو خدای تو  به یادم آمد  روحِ  روح القُدست بود که فرمود : اقرا در حرا نیز صدای تو  به یادم آمد خواستم روی نماز شب تو فکر کنم ورم کهنه ی پای تو به یادم آمد  قُوت دنیا و قنوت تو به هم مرطبتند حرف "نون " بود و دعای تو به یادم آمد غصه خوردم که به افطار چرا لب نزدی لب خوشحال گدای تو به یادم آمد گرد و خاک حرمی را که نداری بفرست درد دارم که دوای تو به یادم آمد قبر تو گُهر دنیاست و دنیا صدف است جلوه ای از حرم گم شده ات در نجف است قصدت این بود فقط یار علی باشی و بس ظرف نُه سال گرفتار علی باشی بس  از مقامات خودت دم نزدی تا که فقط باعث گرمی بازار علی باشی و بس بازوی تازه شکسته شده از یادت رفت تا که هر لحظه نگهدار علی باشی و بس خواستی میخ تو را بند کند تا شاید مثل یک عکس به دیوار علی باشی و بس @shia_poem