eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
561 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
ع دل ها اگرکه زائر قبر رضا نبود شاعر مسافر ِ حرم کربلا نبود (اِنْ کُنتَ بٰاکیا ، فَبُکاء عَلیَ الحُسین) این حرف اگر نبود که اهل بکا نبود پیچیده بود دورخود از زهر و...خواهرش.. شکر خدا ، که شاهد این ماجرا نبود آهسته داد جان به روی دامن گلش داغ جوان ندیده و صاحب عزا نبود عمامه اش کسی به تمسخر نمیکشید پیراهنی که داشت به تن ، نخ نما نبود فرق مبارکش ، هدف سنگ ها نشد یعنی به خون، محاسن پاکش حنا نبود هر چند بین حجره غریبانه جان سپرد با چـکمه روی سینه ی او رد پا نبود با آن که تشنگی جگرش را کباب کرد قدش کنار علقمه ، اما دو تا نبود غارت نکرد خیمه و انگشترش کسی در زیرتیغ شمر ، ,ذبیح از قفا نبود هر چند آن "رضاست",ولی تکه تکه است هر چند این "حسین", ولی سرجدا نبود زن های مشهدی ، همه تشییع آمدند جسمش سه روز در دل صحرا رهانبود ذی قیمتی ترین کفن ها برای اوست شکر خدا ولی ، کفنش بوریا نبود سهم لب حسین که شد چوب و خیزران سهم (حدیث سلسله) چوب و عصا نبود... چشمش اگرقصیده ی دعبل نمی گرفت بغض ِ مقطعش ، که هجا در هجا نبود از همت رضاست که ایران حسینیه است اینطور اگر نبود ، که این روضه ها نبود شاعر: _
ع دلی‌که در‌تب‌وتابت نسوخت جز گِل نیست سری که پای رکابت ، نـبود عاقل نیست به اوج ِ مدح تو ، دستم نمی رسد هرگز هنوز درک من از وصف عشق کامل نیست تو عاشـقانه ی من را ، برای ِ خود بردار ... اگر چه مثل غزل های خوب بیدل نیست به زخم ِ شعر من آقا کمی نمک بزنید ... قصیده های من اصلاً ردیف دعبل نیست قبول ، اینکه جگر پاره گشته ای از سم قبول اینکه سمی بدتر از هلاهل نیست کشـید خـواهـرتان رنـج "سـاوه" را اما … به شام ِ داغ دل عمه ات معادل نیست هزار روضه اگر روضه خوان بخواند باز شبیه روضه‌ی شامات‌و‌ زخم محمل نیست به حرمت و عظمـت ، آمدند " بیت النور" به دست دختر زهرا ، ولی سلاسل نیست کنار جسم حسین تو خنده می کردند… کنار نیزه که جای ِ ، کشیدن کل نیست خوشم که رأس تو را ، از قفا کسی نبرید خوشم که حنجره ات زیر تیغ قاتل نیست عزیز فاطمه " شَـیـبُ الخـَضیـبٖ " افتاده خوشا که روی شما "بِالدِما مُرَمِّل" نیست قسم به سوز دل مادرت که ظرفیتِ مصائب سر بر نیزه در مقاتل نیست ( بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ) نه سوز این غزل اصلأ شبیه مقبل نیست عروض و وزن غزل را به هم زدی گفتی «_ اِنْ کُنـتَ بٰاکِیٱ فَبُکـٰا ٕ ٌ عَلَیَ الحُسَین _» شاعر: _
بسم ‌الله الرحمن الرحیم میـان گریه ی حـسرت مـرا تماشا کن مرا که گـم شـده ام در گـناه ، پیدا کن تو با گـذشت تـرین ، فرد روزگارانی بــیا و بـا دل پـر غصـــه ام مدارا کن مرا که بنده ی خوبی نبوده ام ، یک بار به زور هم که شده جز ء نوکران جا کن چـقدر اشـک شمــا را درآورم ؛ اصلا وجود تار مـرا ، از ســر خودت وا کن کسی که گریه ندارد فقیر بالذات است کویر چــشم هـای مـرا مثـل دریا کن تو اشک چشم های مرا دوست داری پس هـمیشه دیده ی من را به اشک زیبا کن برای آنکه دل ِ سنگ هم شود بی تاب خودت صدای مرا بین روضه گیرا کن مـرا شبیـه شهیــد شکسته پهلویی شبــی مــسافـر قبـر کـبود زهرا کن خودت جواب و سئوال نکیر و منکر را درون قبـر ، به لب هـای خـسته القا کن حرم نرفته ام امسال عقده ای شده ام به حـق مـادرتان ، کــربلام امضـا کن بیـا درآوریم ، از تـنت لـباس عـزا تو در عوض به تن ما لباس تقوا کن رسـیده ، مـاه ربـیع و سـرور ِ آل الله بیا و غنچه ی لب های خسته ات وا کن مسـافر ِ حـرم کـربلا ؛ عـزیز بتول دو ماه روضه و اشک و عزایتان مقبول
زمین‌ و زمان‌جمله ، در دست‌اوست ورا ، ماورا ، سربه‌سر ، دست اوست پیمبر چرا خـم شده ، پیش او ...؟! ببینم ! رسالت ؛ مگر دست اوست؟! رسولان به لطفش معظم‌ شدند ... که‌ سَیناء‌ و طور و شجردست‌اوست همه انبیاء ، اولیاء ، اصفیاء ... چراچشمشان‌خاصه‌بردست‌اوست شهیدان به زهرا ، نظر می کنند وجیه‌اله است ونظر دست اوست همان بیت‌حافظ ، همان وِِرد شب همان‌گنجِ وقت‌ سحر دست اوست تـمـامـی ِ ارکـان ِ ایـن کـائـنات ... ستاره‌ عَطارد ، قمر ، دست اوست شده سقف اهل‌کساء ، چادرش ... پناه ِ شـبیر و شـبر ، دست اوست به‌ «انا فتحـنا ، به فتـح المبـین ».... که‌ والفجر‌ ِ صبح‌ظفر ، دست‌اوست چـه بالاتر از ایـن ، که او دخـتر ِ خلیل‌اله است‌ و تبر ، دست اوست دو عالم اگر چه به دست علیست قیامت ولی بیشتر ، دست اوست به‌ اَحوال‌ محشر ، که بخشد خدا ... چه‌تعداد و چندین‌ نفر دست‌اوست من از «لیلـة القدر » ، فهمیده ام ..‌. تمام ِ قضا و قدر ، دست اوست به شعر بلندی ، که دارد علی ... دوبیت‌ کبودی‌که‌ هر دست اوست قیامت هم آری ، قیامت شود .... شفیع قیامت اگر«دست ِ اوست» جهان رو به روی علی ، ایستاد و تنها و تنها سپر ، دست اوست برای ِ شفاعت قیامت که شد ... یقیناً دودست «قمر» دست اوست «قمر» آری عباس ابوفاضلست... که‌ فضل‌خدا‌مستمر ، دست اوست دو دستی‌که‌ بر‌ بوسه‌ی چار امام... شده‌ درجهان‌ مفتخر ، دست‌اوست دلیلی که در بین لشکر یکی .... صدامی‌زداین‌المفر«دست‌اوست» یکی مانده در راه از این خاندان الا اهل عالم خبر ، دست اوست https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
راهبان آمده بودند ، که جولان بدهند اهل تثلیث به ابلیس سر و جان بدهند گره ِ کار ، به پرداختن ِ جزیه نبود... کارشان جز به علم کردن ِ حاشیه نبود طرفی خیر زده خیمه ، در آن سو ، همه شر شده حق ناحق و ، ناحق شده حق ، سرتاسر کعبه با پای خودش ، بین مصاف آمده بود حِجر پشت سر کعبه ، به مَـطاف آمد بود از دل شرجی نجران ، شده وا پای صلیب از مدینه گل احساس ، گل سیب ، حبیب آسمان‌ روی زمین‌ است چه‌ماهی به به ارتش پنج تن آری ، چه سپاهی به به تازه زهرا نکشید آه ، که ناقوس افتاد صومعه خورد ترک ، دِیر به کابوس افتاد سایه در سایه پر از هیمنه ی خورشیدند قُل تعالَوا... که شنیدند ، به خود لرزیدند زَهره بود از جگر ِ خسته ی اُسقف می ریخت ترس در چشم ِ زبان بسته ی اسقف می ریخت ماه در محضر خورشید ، نمایان شده بود همه ذرات به آن سمت ، شتابان شده بود کارزاری شده ، شمشیر در آن ، کاری نیست خون‌وخونریزی و کشتار ، در آن جاری نیست نور ِ زهرا ، نزند تا که بر آنان ، آذر ... به سر ِ فاطمه انداخت عبا ، پیغمبر هیچکس هم که نبود اَبروی حیدر ، بس‌بود چادر خاکی ِ صدیقـه ی اطـهر ، بس بود دست انداخت پیمبر ، به سر ِ بازوی مرد جان خود ، در کف اخلاص به میدان آورد _ بار چندم ، به همه گفت علی ، انفسنـٰاست مشعرست این ، عرفاتست‌ علی سعی‌وصفاست همه‌ دیدند که حق در نفس ِ پنج تن است ... که نبی هست‌وعلی هست‌وحسین‌وحسن است جار زد جار ، در اَنظار ، نگار آوردم پنج تا باغـچه لبریز ِ بهار ، آوردم آنچه گفتیم شنیدید و ، همین جا دیدید ... چشـم‌ ها باز ، نگوییـد نمی‌ فهمیدید ... سَـأل َ سائِـل ِ قرآن ، که شنیدید همه ... سنگ ، آن واقعه ، آن مرد که دیدید همه آمده بود که جهل عرضه ی اندام کند ... فصل رسوایی ِ خود بر همه اعلام کند ای‌ مگس عرصه‌ی سیمرغ؟!... چه می پنداری؟ عـِرض خود می بری و زحمت ما می داری ابر و باد و مه و خورشید ، تمام ملکوت ... آیه ی « نَصر من اللّه » نشسته به قنوت ابر و باد و مه خورشید ، همه لشکر اوست آفرینش همه در ، دایره ی حیدر اوست باغ ِ سیبند ، گلابند و یا زیتونند ... ؟! کیستند این همه معصوم ؟ حواریونند ؟ واژه در واژه بدانید ، کلامم جلی است که علی هست محمد ، که محمد علی است کوچه پس کوچه‌ی یثرب همه پر مِه شده‌بود همه جا مست از احساس گل بِـه شده بود حرف کوتاه کنم ، قَـل َّ وَ دَل َّ به کلام ... حق به حقدار رسید ، آخر این قصه تمام @shia_poem
از  حَرای  ِ کوچک  ِ  قنداقه ات ، آغاز  کن فاش کن پیغمبری را  جرعه ای  اعجاز کن فرصتی  کوتاه  مانده ،  از  بغل  پائین  نیا هرچه میخواهی در این کوتاه فرصت ناز کن آی اسماعیل ، هاجر خون جگر شد ، هو بکش چشمه ی  ِ  آب  ِ حیاتی ، زیر پایت  باز  کن هفت شهر عشق را  پیری ، « اَناَ الحَقیٖ » بگو مسـند  ِ  لاهـوتی  ِ  اشـراق  را ، احـراز  کن خاکیان  از  سِرّ  ِ  وَجه اللهی  ِ تو  عاجزند رازهایـت  را  برای  ِ عرشـیان  ،  ابـراز  کـن ما همه دلتنگ  ِ عطر و بوی حیدر گشته ایم شیشه ی عطر حرم ! خوشبوترین ! سر باز کن چون عمو فرصت نداری تا ببازی دست و چشم وقت کوتاه  است ، شور  ِ عشق را  ایجاز کن کمتر  از  قاسم  نمی باشی  ،  بیا  بالی  بزن از سر  ِ دست  ِ پدر  تا  نیزه ها  ، پرواز  کن ... ...بانگ «هَل مِن» درمیان کهکشان پیچیده است ای رباب  ِ شیر زن  ، شش ماهه  را  سرباز کن @shia_poem
زمین‌ و زمان‌جمله ، در دست‌اوست ورا ، ماورا ، سربه‌سر ، دست اوست پیمبر چرا خـم شده ، پیش او ...؟! ببینم ! رسالت ؛ مگر دست اوست؟! رسولان به لطفش معظم‌ شدند ... که‌ سَیناء‌ و طور و شجردست‌اوست همه انبیاء ، اولیاء ، اصفیاء ... چراچشمشان‌خاصه‌بردست‌اوست شهیدان به زهرا ، نظر می کنند وجیه‌اله است ونظر دست اوست همان بیت‌حافظ ، همان وِِرد شب همان‌گنجِ وقت‌ سحر دست اوست تـمـامـی ِ ارکـان ِ ایـن کـائـنات ... ستاره‌ عَطارد ، قمر ، دست اوست شده سقف اهل‌کساء ، چادرش ... پناه ِ شـبیر و شـبر ، دست اوست به‌ «انا فتحـنا ، به فتـح المبـین ».... که‌ والفجر‌ ِ صبح‌ظفر ، دست‌اوست چـه بالاتر از ایـن ، که او دخـتر ِ خلیل‌اله است‌ و تبر ، دست اوست دو عالم اگر چه به دست علیست قیامت ولی بیشتر ، دست اوست به‌ اَحوال‌ محشر ، که بخشد خدا ... چه‌تعداد و چندین‌ نفر دست‌اوست من از «لیلـة القدر » ، فهمیده ام ..‌. تمام ِ قضا و قدر ، دست اوست به شعر بلندی ، که دارد علی ... دوبیت‌ کبودی‌که‌ هر دست اوست قیامت هم آری ، قیامت شود .... شفیع قیامت اگر«دست ِ اوست» جهان رو به روی علی ، ایستاد و تنها و تنها سپر ، دست اوست برای ِ شفاعت قیامت که شد ... یقیناً دودست «قمر» دست اوست «قمر» آری عباس ابوفاضلست... که‌ فضل‌خدا‌مستمر ، دست اوست دو دستی‌که‌ بر‌ بوسه‌ی چار امام... شده‌ درجهان‌ مفتخر ، دست‌اوست دلیلی که در بین لشکر یکی .... صدامی‌زداین‌المفر«دست‌اوست» یکی مانده در راه از این خاندان الا اهل عالم خبر ، دست اوست https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
راهبان آمده بودند ، که جولان بدهند اهل تثلیث به ابلیس سر و جان بدهند گره ِ کار ، به پرداختن ِ جزیه نبود... کارشان جز به علم کردن ِ حاشیه نبود طرفی خیر زده خیمه ، در آن سو ، همه شر شده حق ناحق و ، ناحق شده حق ، سرتاسر کعبه با پای خودش ، بین مصاف آمده بود حِجر پشت سر کعبه ، به مَـطاف آمد بود از دل شرجی نجران ، شده وا پای صلیب از مدینه گل احساس ، گل سیب ، حبیب آسمان‌ روی زمین‌ است چه‌ماهی به به ارتش پنج تن آری ، چه سپاهی به به تازه زهرا نکشید آه ، که ناقوس افتاد صومعه خورد ترک ، دِیر به کابوس افتاد سایه در سایه پر از هیمنه ی خورشیدند قُل تعالَوا... که شنیدند ، به خود لرزیدند زَهره بود از جگر ِ خسته ی اُسقف می ریخت ترس در چشم ِ زبان بسته ی اسقف می ریخت ماه در محضر خورشید ، نمایان شده بود همه ذرات به آن سمت ، شتابان شده بود کارزاری شده ، شمشیر در آن ، کاری نیست خون‌وخونریزی و کشتار ، در آن جاری نیست نور ِ زهرا ، نزند تا که بر آنان ، آذر ... به سر ِ فاطمه انداخت عبا ، پیغمبر هیچکس هم که نبود اَبروی حیدر ، بس‌بود چادر خاکی ِ صدیقـه ی اطـهر ، بس بود دست انداخت پیمبر ، به سر ِ بازوی مرد جان خود ، در کف اخلاص به میدان آورد _ بار چندم ، به همه گفت علی ، انفسنـٰاست مشعرست این ، عرفاتست‌ علی سعی‌وصفاست همه‌ دیدند که حق در نفس ِ پنج تن است ... که نبی هست‌وعلی هست‌وحسین‌وحسن است جار زد جار ، در اَنظار ، نگار آوردم پنج تا باغـچه لبریز ِ بهار ، آوردم آنچه گفتیم شنیدید و ، همین جا دیدید ... چشـم‌ ها باز ، نگوییـد نمی‌ فهمیدید ... سَـأل َ سائِـل ِ قرآن ، که شنیدید همه ... سنگ ، آن واقعه ، آن مرد که دیدید همه آمده بود که جهل عرضه ی اندام کند ... فصل رسوایی ِ خود بر همه اعلام کند ای‌ مگس عرصه‌ی سیمرغ؟!... چه می پنداری؟ عـِرض خود می بری و زحمت ما می داری ابر و باد و مه و خورشید ، تمام ملکوت ... آیه ی « نَصر من اللّه » نشسته به قنوت ابر و باد و مه خورشید ، همه لشکر اوست آفرینش همه در ، دایره ی حیدر اوست باغ ِ سیبند ، گلابند و یا زیتونند ... ؟! کیستند این همه معصوم ؟ حواریونند ؟ واژه در واژه بدانید ، کلامم جلی است که علی هست محمد ، که محمد علی است کوچه پس کوچه‌ی یثرب همه پر مِه شده‌بود همه جا مست از احساس گل بِـه شده بود حرف کوتاه کنم ، قَـل َّ وَ دَل َّ به کلام ... حق به حقدار رسید ، آخر این قصه تمام @shia_poem