eitaa logo
شعر شیعه
7.9هزار دنبال‌کننده
703 عکس
242 ویدیو
27 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
قاری حسین(ع) و گریه کنِ فاطمه(س)؛ خداست در خانهٔ علی(ع) چه عزاخانه ای به پاست جانم فدایِ مجلسِ ختمی غریب که مهمان ندارد و پُر از اندوهِ بیصداست حتی "در"ی که سوخته، مرثیه خوان شده با اشک، همنشین شده و صاحبِ عزاست شاید حسن(ع) به زینبِ(س)آشفته حال گفت: گریه نکن! که رفتنِ مادر خودش شفاست در شهر؛ یک نفر به علی(ع) تسلیت نگفت این رسم ناسپاسیِ دنیایِ بی وفاست زهرا(س) کجاست؟! تا که ببیند هنوز هم ردّ طناب، دورِ دو دستانِ مرتضاست(ع) حرفش نداشت هیچ خریدار بعد از این* سنگِ صبورِ روز و شبِ مرتضی(ع) کجاست؟! مادر کجاست؟ تا بشود حالِ خانه؛ خوب مادر که نیست، خانه نفس-گیر و بی صفاست عالم عزا گرفته برایش ولی بدان صدّیقة الشهیده؛ عزادارِ نینواست قلبش هنوز میشود آرام با حسین(ع) آرامگاهِ مادرِ سادات؛ کربلاست هر روزِ هفته؛ بر لبِ گودالِ قتلگاه گریانِ پیکری ست که مابینِ بوریاست! * وَكَانَ لِعَلِيٍّ وَجْهٌ مِنَ النَّاسِ حَيَاةَ فَاطِمَةَ؛ فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ انْصَرَفَتْ وُجُوهُ النَّاسِ عَنْ عَلِيٍّ تا فاطمه زنده بود، مردم به امیرالمؤمنین علی(ع) روی خوش نشان می‌دادند؛ پس با وفات [شهادت] فاطمه(س) [مردم] به او پشت کردند. 📚 صحیح بخاری، ج۴، ص۱۵۴۹ @shia_poem
سوختن را به عِینه معنا کرد آنچه با یاس ، هُرمِ گرما کرد گُل در آتش اگر که جمع شود دیگر آن را نمی توان وا کرد رُک بگوئیم..،مادرِ ما سوخت شعله با صورتش چه بد تا کرد! بانویی بی‌پناه و چل نامَرد... قتلگاهی شلوغ برپا کرد " دُوُّمی داد زد سر زهرا..." یک نفر هم نگفت: بی‌جا کرد! نَفَسش رفت..،تا لگد کوبید فضّه او را دوباره احیا کرد صدف افتاد..،گوهرش افتاد نسلِ سادات لطمه پیدا کرد کاش می شد دروغ روضه نوشت: چکمه با چادرش مُدارا کرد تازیانه دخیلِ بالَش شد مرگِ خود را از او تقاضا کرد قنفذِ رذل پشت هم می زد... حیدر این صحنه را تماشا کرد فاطمه دست از علی نکشید نقش خود را چه خوب ایفا کرد آه! مانندِ یک شَبَح‌شُدَنَش وضعِ این جسم را معما کرد فاطمه سِرِّ خَلقِ عالم بود... راز را میخِ داغ افشا کرد ▪️ تا ابد هیچکس نمی فهمد آنچه مسمار با دل ما کرد @shia_poem
حاج محمود کریمی934_26590593958415.mp3
زمان: حجم: 16.92M
زمینه (شرار سینه‌ها از آه سرده) پنجمین شب مراسم عزاداری شهادت (سلام‌الله‌علیها) 🎙 مداح: 📍 (علیه‌السّلام) @shia_poem
آن زمان که پشت در میسوخت مادر مثل شمع گوئیا میسوخت یک دنیا سراسر مثل شمع آب شد عالم برای چشم پر اشک حسن تا جلوی چشم او شد آب، مادر مثل شمع زد علی پر پر برای فاطمه پروانه وار ذوب شد زهرا هم از غم‌های حیدر مثل شمع حکم دلدار است جان دادن به پای دلبرش عشق یعنی سوختن از پای تا سر مثل شمع شعله‌ی خوشبختی این خانه روشن بود، حیف در مسیر تندباد افتاد آخر مثل شمع روضه‌های فاطمه تفسیرشان قتل علیست کل قرآن جان سپرد از داغ کوثر مثل شمع غافل از حال دل پروانه‌های خویش نیست گرچه دارد مادر ما شعله در بر مثل شمع @shia_poem
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» رحمت‌الله‌به‌عشاق‌اباعبدالله ◾️روح ذاکر و پیرغلام امام حسین(ع)، به ملکوت اعلی پیوست. شادی روح ایشان، صلوات و فاتحه‌ای قرائت بفرمایید.
من از این دنیای نیرنگ و فریب آمدم سوی غریب بن غریب نوکر سرخورده ات برگشته است باز کن آغوش خود را ای حبیب درد دارم که سر صبح آمدم ناامیدم از مداوای طبیب سایه ات را از سر ما برندار می رسد بی تو بلای عنقریب من کجا و اینهمه آقایی ات تو کجا و این گدای نانجیب حیف! عمرم با گناهانم گذشت حیف! از روی تو ماندم بی نصیب آخرش ما را نبردی کربلا لااقل اینجا بیاور بوی سیب فاطمیه میشوم با مادرت ندبه خوانِ هر فراز و هر نشیب بی هوا حوریه را سیلی زدند گوش او دارد صداهای مهیب آن دری که سوخت بر رویش فتاد زیر لب میخواند علی امن یجیب از همان وقتی که افتاده زمین فاطمه حساسیّت دارد به شیب می دود زهرا به دنبال حسین می رود بالای گودال حسین... https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
روز ازل ، که عالمِ خلقت درست شد دلها گرفته بود ، زیارت درست شد صحن و حرم ، شفا و شفاعت درست شد حاجت زیاد گشت وَ تربت درست شد اذکارِ نابِ اهلِ سما را خلاصه کرد، آدم ، فقط بحق حسین...استغاثه کرد صحن و سرا و بقعه ی آل عبا ؛ طهور شهر مدینه ، مکه ، نجف ، سامرا ؛ طهور گرد و غبار دور و بَرِ کربلا ؛ طهور آلودگی ز ماست ، ضریحِ شما ؛ طهور... مرغ دلم در آرزوی کربلا پرید ، آمد به شآن آل عبا: اِنَّما یُرید آنچه که منتسب به شما شد ، مقدس است آهن، اگر ضریحِ طلا شد ، مقدس است خشتی که جزء صحن و بنا شد ، مقدس است هرچه مقیمِ کرب و بلا شد ، مقدس است دنیا به حالِ کرب و بلا غبطه میخورد جبریل هم به شالآ عزا غبطه میخورد قفلِ ضریح ، دسته گلِ سر درِ حرم پرچم ، کُتَل ، کتیبه و هر قطعه از عَلَم دفترچه های ذاکر و مداح ، شعر و دم حتی حروفِ بینِ غزل های محتشم، یا عطرها ، که بینِ حرم ، پخش میشوند، از اهل بیتِ نور ، شفابخش میشوند اسپند و عود و هیئت و پرچم ، تبرّک است عطر و گلاب و بوی محرم ،تبرّک است باز این چه شورش است که عالم ، تبرک است گردِ قدومِ زائرتان هم ، تبرک است "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند" سجده به سمت بارِگَهِ کربلا کنند @shia_poem
به رغم هجر تو شد عمر من تمام آقا گدای اول صبح آمده... سلام آقا صِدام کردی و خود را زدم به نشنیدن! نگشته ام سحری با تو همکلام آقا غریبه ها همه با سنگ، می زنند مرا رهام کن! که بد افتاده ام به دام آقا نبوده حرفی از ارباب رعیتی اما نداشت نوکر تو ذره ای مرام آقا اگرچه من نمکم را هم از شما دارم ولی تو خیر ندیدی از این غلام آقا سزای بچهء بد می رسد به بابایش شدی بخاطر من، تو بی احترام آقا همیشه نان حلال، اشک، روزیم کرده مرا بگیر ز هر لقمهء حرام آقا به سمت کرببلا که تو زائرش هستی سلام می کنم از روی پشت بام آقا فدای مادر پهلو شکستهء تو شوم که درد می کشد این روزها مدام آقا چهل نفر که علی را نشانه می رفتند... لگد زدند به صدیقه هر کدام آقا خدا کند که کسی پشت میخ در نرود اگر که رفت، نمی آورد دوام آقا @shia_poem
یارب نرسد آفتی از باد خزانش   آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش  هربار که می‌خواستم از او بنویسم  دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش  در پردۀ ابهام، زبان شعرا سوخت  از بس‌که ندیدند کران تا به کرانش ناموس خدا بود که می‌خواست نبیند  اندازۀ یک بیت به شعر دگرانش می‌خواست که قدرش نشود بر همه معلوم مانند شب قدر به ماه رمضانش آن قدر عزیز است که از سوی خدا نیست غیر از ملَک وحی کسی نامه‌رسانش وقتی که به در می‌زند از شوق بلند است  از سینۀ جبریل صدای ضربانش سرچشمه‌اش از مائدۀ «بَضعَةُ مِنّی»ست  خونی که دویده‌ست میان شریانش…  کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت  جایی که خدا سوره فرستاده به شانش  یعنی که پس از «اَنَّ علیّاً وَلیُ الله»  یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش این سورۀ مکّی مدنی، نبض رسول است نَفسی‌ست که مانند نَفَس بسته به جانش زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت  بیهوده در این خاک نگیرید نشانش… والعصر… که فرزند همین فاطمه، مهدی‌ست ما منتظرانیم، خدایا برسانش @shia_poem
گیرم آتش به جفا، در که نباید می سوخت آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم وسط حادثه مادر که نباید می سوخت آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت همه ی حاصل حیدر که نباید می سوخت زیر خاکستر در شعله گرفت آتش باز خیمه ها سوخته ،معجر که نباید می سوخت ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه ، عصر چادر خاکی خواهر که نباید می سوخت . از تنور آمده بابا وسط تشت ، ولی اینقدر هم دل دختر که نباید می سوخت نه فقط شمع نه پروانه که در این آتش سوخت از غصه دل هرکه نباید می سوخت @shia_poem
کی می شود بیند بشر ، خیرالبشر را آه ای سفر کرده بده پایان ، سفر را عیسی مسیح من ! که باید جز تو بخشد جان دوباره این جهان محتضر را ایمان شده یک تکه آتش در کف دست دنیا به قصد دین ما بسته کمر را حق بی تو باطل گشته و باطل شده حق دنیای بی صاحب نداند خیر و شر را ما آمدیم هر وقت ، تو در باز کردی تو آمدی هر وقت ما بستیم در را العفو می گویی به جای تک تک ما جای همه بیدار هستی هر سحر را آقا به ما مثل گذشته باز گردان آن حال خوش ، آن عاشقی ، آن چشم تر را دست تمام اهل روضه می شود پر امشب اگر گیری تو دست یک نفر را بیچاره من ، بیچاره من ، من که ندیدم یک بار هم در روضه ی مادر ، پسر را بیچاره من ، بیچاره من ، من که نمردم هر چه شنیدم روضه ی دیوار و در را @shia_poem