🌹شوخی های اسماعیل تا وقتی تابوتش را آوردند هم ادامه داشت.....
🌷 شهید خانزاده در کارش خیلی جدی بود اما غیر از آن با همکاران و سربازان و در خانه خیلی اهل شوخی کردن بود.
آن قدر برخوردش خوب بود که در مهمانی های فامیلی اگر کاری برایش پیش می آمد و نمی توانست شرکت کند همه سراغش را می گرفتند و می گفتند: چون اسماعیل نبود خوش نگذشت.
وقتی شهید خانزاده بود همه می خندیدند.
🍃یادم هست شش ماه قبل از شهادتش منزل یکی از دوستانمان که همکار شوهرم هم بود مهمان بودیم.
به آنها با شوخی و خنده سفارش می کرد که بعد از شهادتش چه بکنند.
از بس شوخی می کرد دوستانش می گفتند تو شهادتت جدی باشد ما هر کاری بخواهیم می کنیم.
می گفت بیایید همه تان با من عکس بیندازید، بعد از شهادتم خواستید بنر بزنید یا در پروفایل هایتان عکس مشترک با من بگذارید و به همه بگویید با اسماعیل عکس دارم، داشته باشید.
🇮🇷 جالب است وقتی تابوت اسماعیل را آوردند خانه، پرچم روی تابوت برعکس زده شده بود و همین موجب خنده دیگران شد.
دوستانش می گفتند: اسماعیل تا اینجا هم با ما شوخی می کنی و می خواهی ما را بخندانی.
#شهید_اسماعیل_خانزاده
🟩 ٨٠روز پس از شهادت در لابلای یکی از کتابهای شهید ، نامه ای به خط شهید پیدا شد که نوشته بود:
🌷 خدایا خلق تو نمیدانند اما تو که خوب میدانی که این بنده ی کوچکت در سال ۱۳۸۱ موفق به تشرف به خدمت حجت و ولی تو امام زمان علیه السلام شد!!!
و در ادامه نوشته بودند:
🌷 «یقین داشته باشید اگر از زیر پرچم ولایت این سید عزیز مقام معظم رهبری بیرون برویم به حتم نابود خواهیم شد.»
#شهید_اسماعیل_خانزاده
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹
📌شهید خانزاده وصیت نامه ای عارفانه و مفصلی دارند، در طول هفته فراز هایی از وصیت نامه این شهید بزرگوار را در قالب هنر خط در اختیار شما بزرگواران قرار میدهیم
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ اگر امام زمانت نامهای برات بفرسته، دوست داری چه جملهای برات نوشته باشه؟!
# یک نامه عاشقانه"
#مهربانی_حضرت🌺
🌹جهت افزایش رزق و روزی
صدمرتبه
🍀امروز متعلق به آقا جانمون، امام حسن عسکری است
💐جهت حاجت روایی سریع، صد صلوات هدیه به امام حسن عسکری خیلی مجرب است
#شوق_پرواز
https://eitaa.com/shogh_prvz
🌹شهید یوسف قربانی در سال ۱۳۴۵ هجری شمسی در خانوادهای از نظر اقتصادی ضعیف در زنجان متولد شد.
🥀یوسف در شش ماهگی پدر خود را از دست داد
🥀در سن شش سالگی مادرش در اثر حادثهای در روبروی خانه مسکونی شان از دنیا رفت.
یوسف به همراه برادرش در کنار مادر بزرگ در خانهای کوچک سالهای اول دبستان را پشت سر گذاشت
🥀 مادر بزرگ هم در همان دوران ، به رحمت خدا رفت.
بعد از سه سال ، زمانی که یوسف سال چهارم ابتدایی را میخواند، همراه برادرش به تهران آمده و نزد فردی حدود چهار پنج سال زندگی و کار میکنند و دوباره به زنجان برگشته و در خانه کوچک موروثی ساکن میشوند.
برادر یوسف هنرمندی بود که بر روی سنگ و آجر، نقاشی و کنده کاری میکرد و همه او را به این لقب میشناختند.
🇮🇷با پیروزی انقلاب، یوسف با تشکیل اولیه بسیج، جذب آن شده و به صورت بسیجی گمنام به جبهه اعزام گردید.
🥀در همین سالها،تنها عضو خانواده یعنی برادرش هم در اثر حادثه تصادف، دار فانی را وداع گفت.
#شهید_یوسف_قربانی