eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ بیچاره دلــم طالب دیدار تو باشد درمانده و افتاده چنان پاے تو باشد من در قفسے؛ منتظر روز وصالم آن روز ڪہ دلــها همہ دریــاے تو باشد.. 💔 @shohada_vamahdawiat
✨﷽✨ 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨قسمت نود و نه و تند و پر خشم: _هیچ نمی دانی عبدالله! هیچ! پیش از هر سوالی، تلخ کنارم می زند: _از ابتدا اشتباه کردم که روایت به تو سپردم! در این دقایق و میان این داغ و با من هم، صادق نیستی؛ مدام انکار و مستمر دروغ! نباید روایت را غادیه باز بگوید و محکم می ایستم و کنارش می زنم: _حکایت و هرچه هست، از آن من است و من هم جز حقیقت هیچ... باز کنارم می زند: _... اگر همهٔ حقیقت را می گفتی و می خواندی که چنین هم نکردی، باز بسیار است که نمی دانی! می خواهم بایستم و روایت از آن من... می ایستد برابرم و روایت را می گیرد از دستم... می ایستم و روایت از آن من... من که غادیه ام... من که بیش از عبدالله می دانم... من که در کنارش، هم نفس و همراه، همیشه بوده ام... من که غادیه ام: _تو را این روایت نشاید عبدالله! که زبانت به راست نمی آید و نمی گوید... عبدالله کلافه و عصبی: _در این کم از ساعتی که همهٔ حکومتم را باز خواندی به قضاوت، مگر جز به صواب روایت گفتم که اکنون... میان کلامش می دوم که خسته ام، بسیار و جانم میان تب: _هزار حقیقت خُرد و ناچیز خواندی ام که غافلم کنی از بزرگ ترین حقیقت! که پنهانش کنی... که باورم بیاید به آن دروغ بزرگ... بازی ات را می شناسم عبدالله. عبدالله مستأصل از نداشتن و نگفتن روایت: _قرار نیست که تاریخ را جز حاکمان بنویسند! دانستن آنچه نباید هم همیشه جان ستانده و خون ریخته غادیه! می خندم، پرافسوس: _چقدر نصیحت ات بوی تهدید می دهد عبدالله! برای اکنون من اما، هیچ تهدیدی نفعی نمی رساندت. می خواهد کنارم بزند و به روایت بایستد و نمی گذارم و گیسوان بر صورتم کنار می زنم و جامهٔ بلندم بر شانه مرتب می کنم: _به اندازه یک فصل صبور باش حضرت خلیفه، نه بیشتر! پایان این روایت هم اگر برابر خواست ات نبود، هزار راه پیش پایت... تو که در این امر کارآزموده ترینی! ناگزیر می نشیند و متعجب نگاهم می کند و من به توضیح: _لله جُندٌ من العسل... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @shohada_vamahdawiat                  🏴🖤🏴
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 حضرت مهدی(عج): خداوند با ماست، و به جز ذات پروردگار به چيزى نياز نداريم، و حقّ با ماست. اگر كسانى با ما نباشند، هرگز در ما وحشتى ايجاد نمى‌شود، ما دست‌پرورده‌هاى پروردگارمان، و مردمان، دست‌پرورده‌هاى ما هستند. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
ابوالقاسم جُعفي از ابراهيم بن موسي فراز روايت کرده که امام هشتم عليه السلام روزي به صحرا رفتند و من با ايشان بودم درسايه ي درختي نشستند هیچ شخصي جز من درآن بيابان نبود به ايشان گفتم: يا بن رسول الله! فدايت گردم، عيد نزديک است به خدا سوگند ديناري هم ندارم. سپس امام با تازيانه ي خود بر زمين زدند از زمين زر و طلا بيرون آمد، امام به اوگفتند: اين را بگير که خداي تعالي به تو برکت خواهد داد. ابراهيم گفت: آن طلاها چنان برکت داشت که ثروت و دارايي من به هفتاد هزار دينار رسيد و خداوند تبارک وتعالي را ستايش نمودم و بر محمّد و آل محمد درود وصلوات فرستادم. (اين حديث از عليّ بن اسباط هم روايت شده است). السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام ❤️💐🌴 @shohada_vamahdawiat                  🏴🖤🏴
💢پلیس وظیفه شناس یعنی شهید عبدالملکی 🔹رئیس پلیس مبارزه با قاچاق کالا و ارز شهرستان قروه ، آخرین روز خدمتش رو کرد و تسویه هم گرفت ، از اداره باهاش تماس میگیرن و میگن بار مشروبی اومده. با توجه به اینکه هیچ مسئولیتی نداشت شخصا میره و در درگیری با قاچاقچیان به شهادت میرسه. 🌹 ➥ @shohada_vamahdawiat
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ✨صبرم از کاسه دگر لبریز است اگر این جمعه نیاید چه کنم؟! ✨آنقدر من خجل از کار خودم اگر این جمعه بیاید چه کنم؟! ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 مسأله مهمّى كه ابن زياد با آن روبروست، اين است كه چگونه وارد شهر كوفه شود. او نمى تواند شهر بصره را از نيروهاى دولتى خالى كند; زيرا در اين صورت مردم بصره شورش نموده و برادر او را خواهند كشت و انتقام خون نماينده امام حسين(ع) را خواهند گرفت. از طرفى نمى تواند صبر كند تا نيروى كمكى از شام برسد. او بايد خود را قبل از امام حسين(ع) به كوفه برساند. ابن زياد سخت در انديشه است كه چگونه وارد شهر كوفه شود؟! سرانجام تصميم خود را مى گيرد و فقط با دوازده نفر به سوى كوفه حركت مى كند. آرى، با دوازده نفر! او چگونه مى خواهد با دوازده نفر در مقابل هجده هزار سرباز جان بر كف مسلم مقابله كند؟! امّا تو نمى دانى كه او چه مرد حيله گرى است! ابن زياد با شتاب هر چه تمام تر به سوى كوفه به پيش مى تازد تا اين كه به نزديك شهر كوفه مى رسد. او صبر مى كند تا شب فرا رسيده و هوا تاريك شود. آنگاه لباسى بر تن مى كند تا شبيه امام حسين(ع) شود. عمامه اى سياه رنگ و ... او چهره خود را با پارچه اى مى پوشاند و فقط چشمان او ديده مى شود. او ظاهر خود را به شكلى درآورده كه همه با نگاه اوّل خيال كنند، او امام حسين(ع) است! وقتى او به دروازه شهر كوفه مى رسد يكى از اطرافيان او فرياد مى زند: "امام حسين آمده است". مردم كوفه ذوق زده شده و به سرعت دور او حلقه مى زنند. نگاه كن مردم چگونه دست او را مى بوسند! همه آنان عشق و محبّت خويش را نثار او مى كنند. يكى مى گويد: "اى فرزند رسول خدا، به شهر ما خوش آمدى". ديگرى مى گويد: "در شهر ما چهل هزار سرباز جنگى، گوش به فرمان تو هستند". نگاه كن! ابن زياد هيچ سخنى نمى گويد; زيرا مى ترسد مردم متوجّه حيله او شوند. او فقط به اين فكر مى كند كه هر چه سريعتر خود را به قصر حكومتى كوفه (دار الإمارة) برساند. قصر حكومتى كوفه مكانى است كه امير كوفه در آنجا منزل مى كند. به هر حال، لحظه به لحظه بر انبوه جمعيّت افزوده مى شود. آخر كسى نبود سؤال كند، اگر واقعاً امام حسين(ع) آمده، چرا مسلم به استقبال مولايش نيامده است؟ به هر حال، ابن زياد خود را به نزديكى قصر حكومتى مى رساند.🌹🌹🌹🌹🌹 <========●●●●●========> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <==≈=====●●●●●========>
﷽❣ ❣﷽ 💫شـده ام در پی تو در به درٺ آقاجان 💫کی رسد برمنِ مسکین نظرت آقاجان 💫کی شود تا که عیان بر سر راهم گذری 💫بر نگاهـم که بیفتـد نظـرٺ آقاجان 💔 @shohada_vamahdawiat
✨﷽✨ 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨قسمت صد _لله جُندُ من العسل... عبدالله زیر لب زمزمه می کند و سرخوش می خواند: _و خداوند را لشگریانی است از عسل... شراب و حوری ببارند بر قبرت معاویه! که اندیشه و سیاست ات، رنگ کهنگی نمی گیرد و غبار نسیان نمی پذیرد... مرحبا به تو و آنچه آموختی حاکمان بعد از خود را... لله جند من العسل... پرده کنار نمی زنم و داخل نمی روم و می مانم منتظر، که چه می کند عبدالله. _و خداوند را لشگریانی است از عسل. خوشه ای انگور دست دارد و می خواند و سوزن هایی را آرام از پیاله ای بیرون می کشد و در بن هر دانهٔ انگور می نشاند. ... _در بن هر دانهٔ انگور نشاندی... اکنون به یقینم که سوزن ها را در زهری خوابانده بودی که در سرخس، أبایزید رساندت. عبدالله عرق از پیشانی می گیرد: _هذیان می گویی از تب غادیه! کجا من... محکم می ایستم به مقام روایت و محکم تر: _هفته ای نگذشته... در همین سناباد و به همین قصر ابن أبی غانم! چند قدمی می روم و پردهٔ اتاق کنار می زنم و تختی را که در اتاق روبرو است نشانش می دهم: _بر همان تخت نشسته بودی و می خواندی... لله جند من العسل! ... عبدالله می خواند و خوشه ای را سوزن آجین می کند و جایی نهان تخت، پنهان. ... چشم هایم می سوزد و جانم هم از تب و اما نمی نشینم و همچنان ایستاده به روایت. عبدالله کنارم می آید به تضرع: _لختی بنشین غادیه... تب هم از پایت در نیاورد، بازخوانی این حکایت... پرکینه، نگاهم در نگاهش: _بازخوانی این حکایت و اندوهش، یا تو؟ تلخ می شود: _من که به جان عاشق تو... باز میان کلامش، انگار که می ترسم جمله ای را تمام کند و روایت از کفم برود: _سیاه بخت من، که تو عاشق منی! نمی دانی که لعنت شده ای از ازل! دست بر شانه اش می گذارم که بنشیند و بر نخیزد به روایت: _هفته ای نگذشت که تو با همان خوشهٔ انگور... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💢سربازان ناجا فدای امنیت 🔹دوم شهریور ماه 1392 این شهید و همرزمانش درحال گشت زنی در نوار مرزی بوده اند، که با اشرارمسلح که ازخاک پاکستان به آن ها تیراندازی می کرده اند درگیر می شوند و با وارد آوردن خسارات شدید به اشرار، مهدی عوض پور در این درگیری مجروح می شود، و برای مداوا به چابهار اعزام می شود که به دلیل جراحات سنگین به شهادت می رسد. ➥ @shohada_vamahdawiat
‌‌🌷مهدی شناسی ۳۷۷🌷 🌹الی تدعون و علیه تدلون🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🍀"ﺗﺪﻋﻮﻥ" ﺍﺯ ﻣﺎﺩﻩ "ﺩﻋﯽ" ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻧﯽ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. "ﺗﺪﻟﻮﻥ"ﺍﺯ ﻣﺎﺩﻩ "ﺩﻝ" ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﻻ‌ﻟﺖ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﻭ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. 🍀یعنی امام زمان علیه السلام ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﻤﺎﻥﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽﻧﻤﻮﺩ،ایشان ﻧﯿﺰ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﭘﯿﻤﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺣﻖ ﻓﺮﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﯿﺪ. 🍀"ﺍﺩْﻉُ ﺇِﻟَﯽ ﺳَﺒِﯿﻞِ ﺭَﺑِّﮏَ ﺑِﺎﻟْﺤِﮑْﻤَﺔِ ﻭَ ﺍﻟْﻤَﻮْﻋِﻈَﺔِ ﺍﻟْﺤَﺴَﻨَﺔِ ﻭَ ﺟَﺎﺩِﻟْﻬُﻢ ﺑِﺎﻟَّﺘِﯽ ﻫِﯽ ﺃَﺣْﺴَﻦُ" (ﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ) ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺣﮑﻤﺖ ﻭ ﺍﻧﺪﺭﺯ ﻧﯿﮑﻮ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺩﻋﻮﺕ ﻧﻤﺎ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﻮﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺳﺘﺪﻻ‌ﻝ ﮐﻦ. 🍀ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ امام مهدی علیه السلام جانشین ﺍﺋﻤّﻪ ﺍﻃﻬﺎﺭ ﻋﻠﯿﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ و ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ،ایشان ﻧﯿﺰ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻻ‌ﻟﺖ ﻭ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. 🍀ﺩﻻ‌ﻟﺖ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﻥ ایشان ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻭ، ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ (ﺣﮑﻤﺖ ﻋﻠﻤﯿﻪ) ﺍﺳﺖ، ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻓﻌﺎﻝ ﻭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻭ ﺣﺴﻦ ﺧﻠﻖ (ﺣﮑﻤﺖ ﻋﻤﻠﯿﻪ) ﺍﺳﺖ. 🍀ﻇﺮﺍﻓﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩﻩ «ﺗَﺪْﻋُﻮﻥ ﺇﻟﯽ ﺍﻟﻠّﻪ ﻭ ﺗَﺪُﻟُّﻮﻥَ ﻋﻠﯿﻪ» ﺑﻠﮑﻪ «ﺍﻟﯽ ﺍﻟﻠّﻪ» ﻭ «ﻋﻠﯿﻪ» ﻣﻘﺪﻡ ﺑﺮ ﺩﻋﻮﺕ ﻭ ﺩﻻ‌ﻟﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﻓﺎﺩﻩ ﺣﺼﺮ ﺩﻫﺪ ﻭ ﮔﻮﯾﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻻ‌ﺕ، ﺍمام زمان عج الله فرجه ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻋﻮﺕ می کنند ﻭ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺩﻻ‌ﻟﺖ می کنند ﻭ ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ، ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﻏﻔلت نمی ورزند. 🌹و به تومنون و له تسلمون🌹 🌻ﻋﺒﺎﺭﺕ "ﻭَ ﺑِﻪِ ﺗُﺆﻣِﻨﻮﻥ"، ﻳﻌﻨﻰ : ﺷﻤﺎ ، ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﺗﺎﻥ ، ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﻗﻠﺒﻰ ، ﺟﺪﺍ ﻧﺸﺪﻳﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩﻯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻃﻦ ﺧﻮﻳﺶ ، ﻫﻤﺘﺎﻯِ ﺍﻭ ﻧﻴﺎﻓﺘﻴﺪ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺣﻖ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ، ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ ، ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭻ ﻧﺪﻳﺪﻳﺪ. 🌻ﻋﺒﺎﺭﺕ "ﻭَ ﻟَﻪُ ﺗُﺴَﻠِّﻤُﻮﻥَ"، ﺑﺎ ﺗﻮﺟّﻪ ﺑﻪ ﺍِﻋﺮﺍﺑﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﻮﺟﻮﺩ "ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ" ﺑﺮﺍﻳﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ، «ﺗُﺴَﻠِّﻤُﻮﻥ» ، ﺍﺯ ﺑﺎﺏ ﺗﻔﻌﻴﻞ ، ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ؛ ﺍﻣّﺎ ﺑﺎ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻫﺎﻯ ﺑﻌﺪﻯ، ﻓﻌﻞ «ﺗُﺴْﻠِﻤُﻮﻥ» ﺍﺯ ﺑﺎﺏ ﺍﻓﻌﺎﻝ ، ﺭﻭﺍﻥ ﺗﺮ ﻭ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ. 🌻ﺑﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﻯ ، ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ، ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ : ﺷﻤﺎ ، ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﺪﺍ ، ﺗﺴﻠﻴﻢِ ﻣﺤﺾ ﺷﺪﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ، ﺳﺮ ﻓﺮﻭ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻳﺪ .امام زمان علیه السلام بیعت با هیچ حاکم و حزب و گروهی را نخواهند پذیرفت. 🌴💐🌴💐🌴💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59