eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 ..ابراهیم می‌گفت : می‌دانی یعنی چه؟ یعنی خدا از هرچه که در ذهن داری بزرگ‌تر است. خدا از هرچه بخواهی فکر کنی باعظمت‌تر است. یعنی هیچ‌کس مثل او نمی‌تواند من و شما را کمک کند. الله اکبر یعنی خدای به این عظمت در کنار ماست ، ما کی هستیم؟ اوست که در سخت‌ترین شرایط ما را کمک می‌کند. برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط، به‌خصوص وقتی در قرار گرفتید فریاد بزنید: الله اکبر! و خودش نیز در عملیات‌ها با همین ذکر، حماسه‌های بزرگی آفریده بود. می‌گفت: «با بیان این ذکر شما زیاد می‌شود.»❤️ @shohada_vamahdawiat                  
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 ﷽ بيا امشب غريب كوفه را تنها نگذاريم! خدايا! چرا اين شهر بوى مرگ گرفته است؟ چرا يك نفر آشنا در اين كوچه ها پيدا نمى شود؟ مسلم از اين كوچه به آن كوچه مى رود تا مبادا گرفتار مأموران ابن زياد شود. خواننده خوبم! كاش ما در اين شهر خانه اى داشتيم و مسلم را مهمان خود مى كرديم! آيا مى دانى مسلم تشنه است؟ آيا ظرف آبى دارى به او بدهى؟ اى غريب كوفه! من نمى توانم غربت تو را روايت كنم. از كنار خانه هايى مى گذرى كه صاحبان آن خانه ها بارها دست تو را بوسيده اند; امّا اكنون درِ خانه هايشان را به روى تو بسته اند! كيست كه غربتِ امشب تو را ببيند و اشكش جارى نشود؟ نمى دانم چه مدّت است در اين كوچه ها سرگردانى؟ ولى مى دانم در انديشه ارباب و مولاى خود، امام حسين(ع) هستى. و سرانجام به كوچه اى مى رسى. گويا درِ خانه اى گشوده است. مادر پيرى به نام طَوْعه در آستانه درِ خانه اش ايستاده و منتظر آمدن پسرش است، او با خود مى گويد: "خدايا! شهر پر از آشوب و فتنه است، چرا پسرم دير كرده است؟". تشنگى بر تو غلبه كرده است. نزديك مى روى و بر آن مادر سلام مى كنى و چنين مى گويى: "مادر! من تشنه ام، مى شود برايم آب بياورى؟ اميدوارم خداوند تو را از تشنگى روز قيامت در امان دارد!". طَوْعه به داخل خانه مى رود و ظرف آبى برايت مى آورد. تو ظرف آب را مى نوشى و همانجا مى ايستى. خوب مى دانم كسى كه گرفتار غربت شده است به كوچك ترين محبّت، دل مى بندد. مادر تو در مدينه چشم به راه است. تو در چهره طَوْعه، مهر مادر را مى يابى و براى همين، كنار خانه او مى ايستى. طَوْعه به تو رو مى كند و مى گويد: "پسرم! اكنون كه آب آشاميده اى به خانه ات برو! مگر نمى دانى شهر پر از آشوب است؟ خانواده ات نگران تو هستند، زودتر خود را به خانه برسان!". بى اختيار اشك بر چشمانت حلقه مى زند. به ياد همسر مهربانت مى افتى. آرى، رقيّه ـ دختر على(ع) ـ منتظر توست. دست خود را مى گشايى تا دخترت را در آغوش بگيرى. دلت براى او خيلى تنگ شده است. آيا بار ديگر آنها را خواهى ديد؟ طَوْعه سخن خويش را تكرار مى كند: ــ پسرم! زود به خانه ات برو! ــ مادر! من در اين شهر خانه اى ندارم. ــ به خانه يكى از دوستان خود برو. ــ من در اين شهر غريبم و هيچ آشنايى ندارم. ــ يعنى هيچ كس را ندارى كه به خانه اش بروى؟ ــ آيا مى شود امشب مرا در خانه خود منزل دهى تا روزى، محبّت تو را جبران كنم؟ ــ پسرم! شما...؟ ــ من مسلم، نماينده امام حسينم كه مردم اين شهر به من دروغ گفتند. <=====●●●●●=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <=====●●●●●=====>
aviny-14.mp3
2.77M
. 🎙 شبِ مردان‌ حق چنین می‌گذرد! 🔰 با روایتگری شهید آوینی♥ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shohada_vamahdawiat                  
41.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢رایحه شهادت 🔹گذری بر زندگی شهید مرزبان مهران اقرع 🔹دو رفیق همیشگی مهران اقرع و علی امامدادی جمعی گردان مرزی نگور 🔹شهید مدافع وطن مهران اقرع جمعی گردان مرزی نگور استان سیستان و بلوچستان به اتفاق هفت نفر از همرزمانش در عصر روز هفدهم فروردین ماه 94 جهت اجرای گشت و پایش نوار مرزی در قالب دو اكیپ خودرویی و موتوری به ماموریت اعزام می‌شوند. اشرار مزدور و معاندین نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران (گروهک جیش الظلم) كه توان رویارویی عملیاتی و نبرد با مرزداران غیور كشورمان را نداشتند ناجوانمردانه در مسیر عبور این عزیزان اقدام به كمین می‌نمایند. در این درگیری سرباز رشید اسلام، مهران اقرع به اتفاق شش نفر از همرزمانش به مقام بی‌بدیل و والای شهادت نائل می‌گردد و عاشقانه به شوق دیدار معبود، از زمین خاكی به عرش الهی پر می‌كشد. @shohada_vamahdawiat
آقا به کرامت شما چشم به راهیم سر بر سر دیوار و همان پنجره سبز‌ می‌گفت: غم نسترن‌ای ضامن آهو ماییم و دل زار و همان پنجره سبز 🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ کاش وسواس بگیرم شب و روزم همه این باشد و باشد، که مبادا ز من و کرده من دلبر من غصه بگیرد و زبانم لال برای گنهم اشک بریزد! 💔 @shohada_vamahdawiat
﷽ صبح روز هفدهم بود. رفتم دنبال ابراهیم. با موتور به همان جلســه مذهبی .) رفتیم. اطراف میدان ژاله ) شهدا جلسه تمام شد. سر و صدای زیادی از بیرون می آمد. نیمه های شب حکومت نظامی اعام شده بود. بسیاری از مردم هیچ خبری نداشتند. سربازان و مأموران .زیادی در اطراف میدان مستقر بودند جمعیــت زیادی هم به ســمت میــدان در حرکت بود. مأمورهــا با بلندگو اعام می کردند که: متفرق شوید. ابراهیم سریع از جلسه خارج شد. بافاصله !برگشت و گفت: امیر، بیا ببین چه خبره؟ آمدم بیرون. تا چشــم کار می کرد از همه طرف جمعیت به ســمت میدان می آمد. شــعارها از درود بر خمینی به ســمت شــاه رفته بود. فریاد مرگ بر شــاه طنین انداز شده بود. جمعیت به ســمت میدان هجوم می آورد. بعضی ها …می گفتند: ساواکی ها از چهار طرف میدان را محاصره کرده اند و لحظاتی بعد اتفاقی افتاد که کمتر کسی باور می کرد! از همه طرف صدای تیراندازی می آمد. حتی از هلی کوپتری که در آســمان بود و دورتر از میدان .قرار داشت .ســریع رفتم و موتــور را آوردم. از یــک کوچه راه خروجــی پیدا کردم .مأموری در آنجا نبود. ابراهیم سریع یکی از مجروح ها را آورد با هم رفتیم سمت بیمارستان سوم شعبان و سریع برگشتیم تا نزدیک ظهر حدود هشت بار رفتیم بیمارستان. مجروح ها را می رساندیم .و بر می گشتیم. تقریباً تمام بدن ابراهیم غرق خون شده بود یکــی از مجروحین نزدیک پمــپ بنزین افتاده بود. مأمورهــا از دور نگاه .می کردند. هیچکس جرأت برداشتن مجروح را نداشت :ابراهیم می خواست به سمت مجروح حرکت کند. جلویش را گرفتم. گفتم آن ها مجروح رو تله کرده اند. اگه حرکت کنی با تیر می زنند. ابراهیم نگاهی به من کرد و گفت: اگه برادر خودت بود، همین رو می گفتی!؟ .نمی دانستم چه بگویم. فقط گفتم: خیلی مواظب باش صدای تیراندازی کمتر شده بود. مأمورها کمی عقب تر رفته بودند. ابراهیم خیلی سریع به حالت سینه خیز رفت داخل خیابان، خوابید کنار مجروح، بعد هم دســت مجروح را گرفت و آن جوان را انداخت روی کمرش. بعد هم به .حالت سینه خیز برگشت. ابراهیم شجاعت عجیبی از خودش نشان داد بعد هم آن مجروح را به همراه یک نفر دیگر سوار موتور من کرد و حرکت .کردم. در راه برگشت، مأمورها کوچه را بستند. حکومت نظامی شدیدتر شد .من هم ابراهیم را گم کردم! هر طوری بود برگشتم به خانه .عصر رفتم منزل ابراهیم. مادرش نگران بود. هیچکس خبری از او نداشت خیلی ناراحت بودیم. آخر شــب خبر دادند ابراهیم برگشته. خیلی خوشحال شــدم. با آن بدن قوی توانســته بود از دست مأمورها فرار کند. روز بعد رفتیم بهشت زهرا۳ در مراسم تشییع و تدفین شهدا کمک کردیم. بعد از هفدهم .شهریور هر شب خانه یکی از بچه ها جلسه داشتیم. برای هماهنگی در برنامه ها …مدتی محل تشکیل جلسه پشت بام خانه ابراهیم بود. مدتی منزل مهدی و در این جلســات از همه چیز خصوصاً مسائل اعتقادی و مسائل سیاسی روز .بحث می شد. تا اینکه خبر آمد حضرت امام به ایران باز می گردند @shohada_vamahdawiat                  
شهدای مدافع امنیت و عفاف و حجاب در یک قاب تصویر💔 @shohada_vamahdawiat                  
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 ﷽ اشك در چشمان طَوْعه حلقه مى زند. آرى، او شنيده بود كه مسلم هجده هزار سرباز دارد، او هرگز احتمال نمى داد كه اين مردى كه تك و تنها سر به ديوار غريبى گذاشته است، مسلم باشد. براى همين از مسلم عذرخواهى مى كند و مى گويد: "اى مولاى من! مرا ببخش كه شما را نشناختم! بفرماييد، خيلى خوش آمديد، اينجا خانه خودتان است". و اين چنين است كه امشب طَوْعه افتخار همه زنان دنيا مى شود و نام خويش را براى هميشه جاودان مى كند. آرى، او به خوبى فهميد كه تمامِ حقيقت، امشب، در قامت مسلم جلوه نموده است و پناه دادن به او پناه دادن به همه حقيقت است. <=====●●●●●=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <=====●●●●●=====>
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 دو راه جهشی رسیدن به امام زمان علیه السلام 🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shohada_vamahdawiat                  ♻️🇹🇯♻️
💠 إنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ 🔹کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان شایع شود در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهند داشت 📗سوره نور آیه 19 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59