eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ قطعه ی گمشده ای از پر پرواز کم است یازده بار شمردیم یکی باز کم است این همه آب که جاریست نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است @shohada_vamahdawiat
﷽ اوایل بهمن بود. با هماهنگی انجام شده، مسئولیت یکی از تیم های حفاظت .حضرت امام)ره( به ما سپرده شد گروه ما در روز دوازده بهمن در انتهای خیابان آزادی)منتهی به فرودگاه( به .صورت مسلحانه مستقر شد صحنه ورود خودرو حضرت امام را فراموش نمی کنم. ابراهیم پروانه وار به .دور شمع وجودی حضرت امام می چرخید بافاصلــه پس از عبور اتومبیل امام، بچه ها را جمع کردیم. همراه ابراهیم به .سمت بهشت زهرا رفتیم .امنیت درب اصلی بهشــت زهرا از ســمت جاده قم به ما ســپرده شد ابراهیم در کنار در ایســتاد. اما دل و جانش در بهشت زهرا بود. آنجا که .حضرت امام مشغول سخنرانی بودند ابراهیم می گفت: صاحب این انقلاب آمد، ما مطیع ایشانیم. از امروز هر چه .امام بگوید همان اجرا می شود از آن روز به بعد ابراهیم خواب و خوراک نداشــت. در ایام دهه فجر چند .روزی بود که هیچکس از ابراهیم خبری نداشت .تا اینکه روز بیستم بهمن دوباره او را دیدم .بافاصله پرسیدم: کجائی ابرام جون!؟ مادرت خیلی نگرانه مکثــی کرد وگفت: توی این چند روز، من و دوســتم تاش می کردیم تا مشخصات شهدائی که گمنام بودند را پیداکنیم. چون کسی نبود به وضعیت .شهدا، تو پزشکی قانونی رسیدگی کنه ٭٭٭ شــب بیســت و دوم بهمن بود. ابراهیم با چند تن از جوانــان انقابی برای .تصرف کانتری محل اقدام کردند آن شــب، بعد از تصرف کلانتری ۱۴ با بچه ها مشغول گشت زنی در محل .بودیم .صبح روز بعد، خبر پیروزی انقاب از رادیو سراسری پخش شد ابراهیــم چند روزی به همراه امیر به مدرســه رفاه می رفــت. او مدتی جزء .محافظین حضرت امام بود بعد هم به زندان قصر رفت و مدت کوتاهی از محافظین زندان بود. در این مدت با بچه های کمیته در مأموریت هایشان همکاری داشت، ولی رسماً وارد .کمیته نشد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
برای رسیدن به پله ای که شهید بر آن ایستاده است، باید گامی به بلندای گذشتن از همه چیز برداشت، حتی گذشتن از آبرو   @shohada_vamahdawiat                  ♻️🇹🇯♻️
مینویسم تا یادم نرود: تمام اقتدار میهنم را از پرواز شما دارم... با شهدا بودن سخت نیست، باشهدا ماندن سخته   @shohada_vamahdawiat                  ♻️🇹🇯♻️
حبُ الحُسینْ وسیلةِالشُهداء عکس عزاداری رزمندگان و شهدا در دفاع مقدس۲۰۹ @shohada_vamahdawiat                  ♻️🇹🇯♻️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 شب عرفه، عجب صفايى دارد! همه مشغول دعا و مناجات هستند. مسلم نيز در خانه طَوْعه به عبادت مشغول است; امّا بى وفايى كوفيان، دل او را سخت آزرده كرده است. او به اين فكر مى كند كه فردا چه خواهد شد، آيا خواهد توانست از كوفه جان سالم به در ببرد و خود را به امام حسين(ع) برساند و او را از سفر به كوفه باز دارد؟ آيا خواهد توانست يك نفر را پيدا كند تا پيامش را به امام حسين(ع)برساند؟ از آن طرف سربازان ابن زياد به هر خانه اى كه فكر مى كردند، مسلم آنجا باشد، سركشى كرده اند; امّا هيچ نتيجه اى نگرفته اند. در شهر، حكومت نظامى برقرار مى شود و هيچ كس حق ندارد رفت و آمدى داشته باشد. بلال، پسر طَوْعه به خانه مى آيد. او مى بيند كه رفتار مادر با شب هاى ديگر فرق مى كند. او رفتار مادر را زير نظر مى گيرد، چرا مادر ظرف آب و غذا را به آن اتاق مى برد؟ ــ مادر! چه شده اينگونه شادمانى؟ گويى در آسمان ها سير مى كنى! ــ پسرم، چقدر دير كردى؟ نگرانت بودم. ــ مادر! مثل اينكه ما امشب مهمان داريم. ــ فرزندم، اين يك راز است و تو بايد به من قول بدهى به هيچ كس نگويى. ــ باشد، من قول مى دهم. ــ سعادتى بزرگ نصيب ما شده است، امشب مسلم نماينده امام حسين(ع)مهمان ماست. تا نام مسلم به گوش بلال مى خورد، جايزه بزرگ و سكّه هاى طلا به ذهنش خطور مى كند. جايزه اى كه ابن زياد براى پيدا نمودن مسلم قرار داده است، هر كسى را وسوسه مى كند. امشب، سه نفر در اين خانه هستند و هيچ كدام از آنها خواب به چشم ندارند: مسلم; او مى داند شب آخر عمر اوست; امشب شب عرفه است، همه حاجى ها آماده مى شوند تا مراسم حج خود را به جاى آورند و قربانى خود را در راه خدا قربان كنند و او فردا خود را در راه مولايش قربانى خواهد نمود. طَوْعه; مادر مهربانى كه دلش آرام نمى گيرد; گويا او هم از حالت مسلم فهميده است كه به زودى مهمان او خواهد رفت. آرى، او مى داند غريب ترين مرد تاريخ در خانه اش مهمان است. او مى خواهد بهترين پذيرايى را از او نموده باشد. رحمت خدا بر تو اى طَوْعه كه به تنهايى يك دنيا مردانگى آفريدى! و بلال، پسر طَوْعه، به فكر جايزه است. اين شيطان است كه به او مى گويد: "جايزه بزرگى در راه است كه با آن مى توانى چه كارها بكنى، تا كى بايد كارگرى كنى؟ تا كى بايد سختى بكشى؟ تو مى توانى با گرفتن اين جايزه به همه آرزوهاى خود برسى، ازدواج كنى، خانه اى براى خود خريدارى كنى و اسب زيبايى براى خود بخرى". <=====●●●●●=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <=====●●●●●=====>
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌠☫﷽☫🌠 🎬 «نتایج جنگ آرماگدون» 👤 استاد رائفی_پور 🔺 آرماگدون یک جنگ آخرالزمانی است که نتایج مختلفی بر دنیا داره... آخرالزمان @shohada_vamahdawiat                  ♻️🇹🇯♻️
29.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢رایحه شهادت 🔹گذری بر زندگی شهید سید مصطفی ادب دوست 🔹شهید ادب دوست در سال ۱۴۰۱ شهید شاخص دفاع مقدس فراجا محسوب گردید . 🔹شهید مدافع وطن سید مصطفی ادب دوست روز 19 اذر ماه 1359 بود که عملیات اغاز شد 70 نفر از زبده ترین پرسنل گردان اماده جنگ بودند.به دستور سید مصطفی افراد به سوی دشمن به حرکت در امدند پس از طی مسافتی نه چندان طولانی به 50 متری خاک ریز دشمن رسیده بودند غافل از انکه دشمن کمین گذاشته بود که ناگهان بارانی از گلوله بر سر انان باریدن گرفت هرچند انان به سمت دشمن شلیک کردند ولی جای انان مشخص نبود و نهایتا سید مصطفی و تعدادی از همرزمانش به درجه رفیع شهادت نائل امدند. @shohada_vamahdawiat
✏️از امروز دیگر، آشوب، چشمان توست! اغتشاش، در دل توست! آتش گرفتن و شکستن، حال هر روز توست! 🔹ببار که سیل چشمانت، آشوبگران را در خود غرق خواهد کرد... پ.ن: فرزند شهید که روز شنبه توسط آشوبگران به شهادت رسیدند. فقط امیدوارم صورت پدرش رو بعد از شهادت ندیده باشه! ✍️ @shohada_vamahdawiat                  ♻️🇹🇯♻️
🔴 اگه پولی که سالانه توسط آمریکا و بهائی ها و صهیونیست ها و وهابیت و... برای جنگ با جمهوری اسلامی ایران خرج میشه رو به مردم ایران میدادن نفری چند میلیون میشد؟ 💠 مگه ما چی داریم که صدها میلیارد دلار خرج دشمنی و از بین بردن نظام ما و تسلط بر کشور ما میکنن؟؟ ♻️ مگه چقدر براشون می صرفه که هزاران کارمند استخدام می‌کنند با صدها شبکه جاسوسی و تروریستی و هزاران شبکه رسانه ای که بیفتن به جون ما؟؟ ✅ چرا ۴۴ ساله هنوز نتونستن هیچ غلطی بکنن؟ چطور ۴۴ ساله یه تنه جلوی همه شیاطین جنی و انسی وایسادیم؟ ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم هفته وحدت مبارک ✍ محمد تقی احمدی پرتو @shohada_vamahdawiat                  ♻️🇹🇯♻️
‌❓❓سر دوراهی قرار گرفته‌ای و نمی‌دانی چه کنی ؟ ❓❓باید تصمیمی بگیری، اما شک داری؟ ❓❓وظیفه‌ات را تشخیص نمی‌دهی؟ ⁉️چرا این‌همه سردرگمی و سرگردانی؟! 🔷خدا ما را سرگردان نیافریده است. ما راهنما داریم: امام؛ 🔷فقط باید بلد باشیم با او ارتباط برقرار کنیم. 🔷راهش این است که احتیاط کنیم. 🔷هرچه میلمان گفت، عمل نکنیم. 🔷همه چیز را در مقابل امام بگذاریم. بدانیم که او هست و حاضر است. 🔷 اگر در عمق قلبمان بخواهیم او سرپرست خود و زندگی‌مان باشد، مطمئن باشیم نور یقین را بر دلمان می‌اندازد و راه درست را برایمان باز می‌کند؛ 🔷طوری که بدون هیچ تردید و دودلی، وظیفه‌مان را درست تشخیص می‌دهیم و عمل می‌کنیم. بعد هم آثار نورانی‌اش را می‌بینیم. ✍استاد میرزایی @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ 🌱سه‌شنبه های من و جمعه های تو باقی ست نظر به گمشده ی در به در کنی بد نیست... 🌱برای دیدنتان سال ها سفر کردیم برای دیدن ما هم سفر کنی بد نیست... 💚 @shohada_vamahdawiat
﷽ در زندگی بســیاری از بزرگان ترک گناهی بزرگ دیده می شود. این کار باعث رشــد ســریع معنوی آنان می گردد. این کنترل نفس بیشتر در شهوات :جنسی است. حتی در مورد داستان حضرت یوسف خداوند می فرماید ،هرکس تقوا پیشه کند و)در مقابل شهوت و هوس(صبر و مقاومت نماید« خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند.« که نشان می دهد این یک قانون .عمومی بوده و اختصاص به حضرت یوسف ندارد از پیروزی انقاب یک ماه گذشت. چهره و قامت ابراهیم بسیار جذاب تر شده بود. هر روز در حالی که کت و شلوار زیبائی می پوشید به محل کار می آمد. محل کار او در شمال تهران بود. یک روز متوجه شدم خیلی گرفته و ناراحت است! کمتر حرف می زد، تو حال خودش بود. به سراغش رفتم و با تعجب گفتم: داش ابرام .چیزی شده؟! گفت: نه، چیز مهمی نیست. اما مشخص بود که مشکلی پیش آمده .گفتم: اگه چیزی هست بگو، شاید بتونم کمکت کنم کمی سکوت کرد. به آرامی گفت: »چند روزه که دختری بی حجاب، توی »!این محله به من گیر داده! گفته تا تو رو به دست نیارم ولت نمی کنم رفتم تو فکر، بعد یکدفعه خندیدم! ابراهیم با تعجب ســرش را بلند کرد و پرسید: خنده داره؟! گفتم: داش ابرام ترسیدم، فکر کردم چی شده!؟ بعــد نگاهی به قد و بالای ابراهیم انداختم و گفتم: با این تیپ و قیافه که تو داری، این اتفاق خیلی عجیب نیست! گفت: یعنی چی؟! یعنی به خاطر تیپ و !قیافه ام این حرف رو زده. لبخندی زدم وگفتم: شک نکن روز بعد تا ابراهیم را دیدم خنده ام گرفت. با موهای تراشیده آمده بود محل کار، بدون کت و شــلوار! فردای آن روز بــا پیراهن بلند به محل کار آمد! با چهره ای ژولیده تر، حتی با شــلوار کردی و دمپائی آمده بود. ابراهیم این کار .را مدتی ادامه داد. بالاخره از آن وسوسه شیطانی رها شد ٭٭٭ ،ریزبینی و دقت عمل در مسائل مختلف از ویژگی های ابراهیم بود. این مشخصه او را از دوستانش متمایز می کرد. فروردین ۱۳۵۸ بود. به همراه ابراهیم و بچه های کمیته به مأموریت رفتیم. خبر رسید، فردی که قبل از انقاب فعالیت نظامی داشته و مورد تعقیب می باشــد در یکی از مجتمع های آپارتمانی دیده شده.آدرس را .دراختیار داشتیم. با دو دستگاه خودرو به ساختمان اعام شده رسیدیم .وارد آپارتمان مورد نظر شدیم. بدون درگیری شخص مظنون دستگیرشد می خواستیم از ســاختمان خارج شــویم. جمعیت زیادی جمع شده بودند تا .فرد مورد نظر را مشــاهده کنند. خیلی از آن ها ساکنان همان ساختمان بودند !ناگهان ابراهیم به داخل آپارتمان برگشت و گفت: صبر کنید با تعجب پرسیدیم: چی شده!؟ چیزی نگفت. فقط چفیه ای که به کمرش بسته بود را باز کرد. آن را به چهره مرد بازداشت شده بست. پرسیدم: ابرام چیکار می کنی !؟ ،در حالی که صورت او را می بست جواب داد: ما بر اساس یک تماس و خبر این آقا را بازداشت کردیم، اگر آنچه گفتند درست نباشد آبرویش رفته و دیگر .نمی تواند اینجا زندگی کند. همه مردم اینجا به چهره یک متهم به او نگاه می کنند .اما حالا، دیگر کسی او را نمی شناسد . اگر فردا هم آزاد شود مشکلی پیش نمی آید وقتی از ساختمان خارج شدیم کسی مظنون مورد نظر را نشناخت. به ریزبینی .ابراهیم فکر می کردم. چقدر شخصیت و آبروی انسان ها در نظرش مهم بود 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
🌠☫﷽☫🌠 برای پاره پاره کردن ایران جنگ روسری راه انداخته اند .... غافل از اینکه ما برای حفظ جمهوری اسلامی سر می دهیم ... امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند... @shohada_vamahdawiat                  
29.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢رایحه شهادت 🔹گذری بر زندگی شهدای فراجا شهیدعلیرضا همایی فصیح 🔹شهید مدافع وطن علیرضا همایی فصیح متولد سال 1347 همدان و فرمانده انتظامی شهرستان دلگان مورخ 1390/03/23 در عملیات مبارزه با سارقین مسلح براثر اصابت گلوله سارقین به شهادت رسید. @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 صبح روز عرفه است، روزى كه خدا رحمت خود را بر بندگانش نازل مى كند. گويا كه كوفه از اين رحمت و مهربانى خدا سهمى ندارد. همه به دنبال مسلم هستند تا جايزه بگيرند. بلال در حياط خانه نشسته است و در فكر است كه ناگهان اين صدا به گوشش مى رسد: "اگر در خانه اى مسلم را بيابيم آن خانه را خراب خواهيم نمود و اهل آن خانه را به قتل خواهيم رساند". آرى، مأموران ابن زياد در شهر مى چرخند و اين خبر را اعلام مى كنند. ترسى عجيب بر بلال سايه مى افكند. او با خود مى گويد: "مأموران، خانه هاى افراد زيادى را گشته اند و هر لحظه ممكن است، وارد خانه ما بشوند و آن موقع، ديگر سرنوشت من و مادرم چيزى جز مرگ نيست". از طرف ديگر آن جايزه بزرگ او را وسوسه مى كند. سرانجام او تصميم خود را مى گيرد و به سوى قصر حركت مى كند. او به مأموران مى گويد: "خبر مهمّى دارم كه بايد به ابن زياد بگويم، من مى دانم مسلم كجاست". ابن زياد تا از اين خبر مطّلع مى شود بسيار خوشحال شده و دستور مى دهد تا جايزه بلال را به او بدهند. ابن زياد به ابن اَشْعث (فرمانده گارد ويژه) دستور مى دهد با مأموران زيادى به سوى خانه طَوْعه حركت كنند. صداى شيهه اسب ها و هياهوى سربازان به گوش مى رسد. سربازان، خانه طَوْعه را از هر جهت محاصره مى كنند; آنها درِ خانه را شكسته و وارد خانه مى شوند. مسلم با شجاعتى تمام با آنها مى جنگد و آنان را از خانه بيرون مى كند. براى بار دوّم، سربازان به خانه حمله مى كنند و مسلم آنها را از خانه بيرون مى كند. آيا در اين جنگ نا برابر، مسلم ياورى هم دارد؟ اگر خوب نگاه كنى در گوشه خانه، طَوْعه را مى بينى كه دست به دعا برداشته است. او با نگاه خود و دعايى كه بر لب دارد، قوّت قلبى براى مسلم است. خانه طَوْعه به خاطر شرايط خاص، سنگر خوبى براى مسلم است، براى همين ابن اشعث تصميم مى گيرد، مسلم را به وسط كوچه بياورد تا بتواند از هر جهت او را مورد حمله قرار دهد. اينجاست كه او فرياد مى زند: "اى مسلم! از خانه بيرون بيا و گر نه، ما اين خانه را آتش مى زنيم". مسلم تصميم مى گيرد از خانه خارج شود تا مبادا به طَوْعه آسيبى برسد. اين تصميم مسلم، آن قدر سريع است كه فرصت خداحافظى با طَوْعه را از او مى گيرد. چرا كه اگر لحظه اى درنگ كند، آن نامردان خانه را به آتش مى كشند. تنها فرصتى كه براى مسلم مى ماند، يك نگاه است. اين نگاه چه نگاهى است؟ نگاه آخر، نگاه خداحافظى، نگاه تشكّر. وقتى طَوْعه مهمانش را غريب و بى ياور مى بيند، بى اختيار اشك مى ريزد و مى گويد: "خدايا! مهمانم تنهاست، خدايا! او را يارى نما، كاش مى توانستم مهمانم را يارى كنم!". هنگامى كه مسلم از درِ خانه خارج مى شود به مرگ، لبخند مى زند و مى گويد: "اين همان شهادتى است كه همواره آرزويش را داشتم". <=====●●●●●=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <=====●●●●●=====>
pushide-shod-be-tanam.mp3
6.58M
با مداحی های شهدای مدافعان حرم ۷ پوشیده شد به تنم، قبل از لباس کفنم 🎙کربلایی سید رضا نریمانی @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ نگوکه بیخبری درد هر دوای من است که زَهر بی خبری درد پُر بلای من است نگو برای من ازمرگ و روزگارفراق بلای اعظمِ من، غیبتت برای من است @shohada_vamahdawiat
﷽ چند ماه از پیروزی انقاب گذشت. یکی از دوستان به من گفت: فردا با ابراهیم !بروید ســازمان تربیت بدنی، آقای داودی)رئیس ســازمان( با شما کار دارند فردا صبح آدرس گرفتیم و رفتیم ســازمان. آقــای داودی که معلم دوران .دبیرستان ابراهیم بود خیلی ما را تحویل گرفت بعد به همراه چند نفر دیگر وارد سالن شدیم. ایشان برای ما صحبت کرد و گفت: شما که افرادی ورزشکار و انقابی هستید، بیائید در سازمان و مسئولیت …قبول کنید و .ایشان به من و ابراهیم گفت: مسئولیت بازرسی سازمان را برای شما گذاشته ایم ما هم پس از کمی صحبت قبول کردیم. از فردای آن روزکار ما شروع شد. هر .جا که به مشکل برمی خوردیم با آقای داودی هماهنگ می کردیم فراموش نمی کنم، صبح یک روز ابراهیم وارد دفتر بازرســی شــد و سؤال کرد: چیکار می کنی؟ گفتم: هیچی، دارم حکم انفصال از خدمت می زنم. پرسید: برای کی!؟ ادامه دادم: گزارش رســیده رئیس یکی از فدراسیون ها با قیافه خیلی زننده به محل کار می یاد. برخوردهای خیلی نامناسب با کارمندها خصوصاً خانم ها داره. حتی گفته اند مواضعی مخالف حرکت انقاب داره. تازه همســرش هم !حجاب نداره داشتم گزارش را می نوشتم. گفتم: حتماً یک رونوشت برای شورای انقاب می فرستیم. ابراهیم پرسید: می تونم گزارش رو ببینم؟ !گفتم: بیا این گزارش، این هم حکم انفصال از خدمت گزارش را بادقت نگاه کرد. بعد پرسید: خودت با این آقا صحبت کردی؟ !گفتم: نه، لازم نیست، همه می دونند چه جورآدمیه جواب داد: نشــد دیگه، مگه نشــنیدی: فقط انســان دروغگــو، هر چه که !می شنود را تأیید می کند :گفتم: آخه بچه های همان فدراســیون خبر دادند… پرید تو حرفم و گفت .آدرس منزل این آقا رو داری؟ گفتم: بله هست ابراهیم ادامه داد: بیا امروز عصر بریم در خونه اش، ببینیم این آقا کیه، حرفش !چیه .من هم بعد چند لحظه سکوت گفتم: باشه .عصر بعد از اتمام کار آدرس را برداشتم و با موتور رفتیم آدرس او بالاتــر از پــل ســید خندان بــود. داخل کوچه ها دنبــال منزلش می گشــتیم. همان موقع آن آقا از راه رســید. از روی عکســی که به گزارش .چسبیده بود او را شناختم اتومبیل بنز جلوی خانه ای ایستاد. خانمی که تقریباً بی حجاب بود پیاده شد .و در را باز کرد. بعد همان شخص با ماشین وارد شد .گفتم: دیدی آقا ابرام! دیدی این بابا مشکل داره .گفت: باید صحبت کنیم. بعد قضاوت کن .موتور را بردم جلوی خانه و گذاشتم روی جک. ابراهیم زنگ خانه را زد .آقا که هنوز توی حیاط بود آمد جلوی در مردی درشــت هیکل بود. با ریش و سبیل تراشیده. با دیدن چهره ما دو نفر !در آن محله خیلی تعجب کرد! نگاهی به ما کرد و گفت: بفرمائید؟ با خودم گفتم: اگر من جای ابراهیم بودم حســابی حالش را می گرفتم. اما :ابراهیم با آرامش همیشــگی، در حالی که لبخند می زد ســام کرد و گفت .ابراهیم هادی هستم و چند تا سؤال داشتم، برای همین مزاحم شما شدم آن آقا گفت: اسم شما خیلی آشناست! همین چند روزه شنیدم، فکرکنم تو !سازمان بود. بازرسی سازمان، درسته؟ .ابراهیم خندید و گفت: بله بنده خدا خیلی دست پاچه شد. مرتب اصرار می کرد بفرمائید داخل. ابراهیم .گفت: خیلی ممنون، فقط چند دقیقه با شما کار داریم ومرخص می شویم ابراهیم شــروع به صحبت کرد. حدود یک ساعت مشغول بود، اما گذشت .زمان را اصاً حس نمی کردیم :ابراهیــم از همه چیز برایش گفت. از هر موردی برایش مثال زد. می گفت ببین دوست عزیز، همسر شما برای خود شماست، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران! می دانی چقدر از جوانان مردم با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه !می افتند یا اینکه، وقتی شما مسئول کارمندها در اداره هستی نباید حرف های زشت !یا شوخی های نامربوط،آن هم با کارمند زن داشته باشید شما قباً توی رشته خودت قهرمان بودی، اما قهرمان واقعی کسی است که .جلوی کار غلط رو بگیره بعد هم از انقاب گفت. از خون شــهدا، از امام، از دشمنان مملکت.آن آقا .هم این حرف ها را تأیید می کرد ابراهیم در پایان صحبت ها گفت: ببین عزیز من، این حکم انفصال از خدمت .شماست آقای رئیس یکدفعه جــا خورد. آب دهانش را فرو داد. بعد با تعجب به ما .نگاه کرد ابراهیم لبخندی زد و نامه را پاره کرد! بعدگفت: دوست عزیز به حرف های .من فکر کن! بعد خداحافظی کردیم. سوار موتور شدیم و راه افتادیم از سر خیابان که رد شدیم نگاهی به عقب انداختم. آن آقا هنوز داخل خانه .نرفته و به ما نگاه می کرد .گفتم: آقا ابرام، خیلی قشنگ حرف زدی، روی من هم تأثیر داشت خندید و گفت: ای بابا ما چیکاره ایم. فقط خدا، همه این ها را خدا به زبانم .انداخت. انشاءالله که تأثیر داشته باشد .بعد ادامه داد: مطمئن باش چیزی مثل برخورد خوب روی آدم ها تأثیر ندارد :مگر نخوانده ای، خدا در قرآن به پیامبرش می فرماید اگر اخلاقت تند)وخشن( بود، همه از اطرافت می رفتند. پس لااقل باید این .رفتار پیامبر را یاد بگیریم یکی دو ماه بعد ، از همان فدراســیون گزارش
جدید رسید؛ جناب رئیس بسیار تغییر کرد! اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده. حتی خانم این !آقا با حجاب به محل کار مراجعه می کند ابراهیم را دیدم و گزارش را به دستش دادم. منتظرعکس العمل او بودم. بعد .از خواندن گزارش گفت: خدا را شکر، بعد هم بحث را عوض کرد .اما من هیچ شــکی نداشتم که اخلاص ابراهیم تأثیر خودش را گذاشته بود .کلام خالصانه او آقای رئیس فدراسیون را متحول کرد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢نمایش اقتدار سپاه علیه تروریست‌های تجزیه‌طلب 🔰 سپاه پاسداران فیلم و تصاویر حملات اخیر خود به مقر‌‌های گروهک‌های تروریستی تجزیه طلب کُرد را منتشر کرد. ◾️ در این تصاویر حملات موشکی و استفاده سپاه از پهپادها به نمایش گذاشته شده است. 👈 در حملات اخیر سپاه به مقر‌های گروهک‌های تروریستی در اقلیم کردستان عراق ده‌ها تن از تروریست‌های تجزیه‌‌طلب کشته و زخمی شدند و چندین مقر منهدم شد. ➥ @shohada_vamahdawiat
MiladPayambarVaImamSadegh1394[01].mp3
5.6M
|⇦• تویی که بهانه‌ی تمام خلقتی .. ویژه ولادت پیامبر رحمت و مهربانی حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و امام صادق علیه السلام به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ نوشته بود هرچقدر انقلاب پابرهنه‌ها در سال ۵۷ با اصالت و نجیب و با مفهوم بود، انقلاب عریان‌ها در ۱۴۰۱ بی‌ریشه و حقیر و پست و بدون محتواست‌... @shohada_vamahdawiat                  
14000801-kermanshahi-sorood.6.mp3
2.17M
|⇦• یا رسول الله یا محمد... ویژه ولادت پیامبر رحمت و مهربانی حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و امام صادق علیه السلام به نفس حاج امیر کرمانشاهی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ کوفه نیست ! اینجا ، " یکـی " نه ! " هزاران " دارد آری ! سر ندارد قابلِ ، اگر ! فرمــان دهد @shohada_vamahdawiat