﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
این روزها ...
نمازم را شکسته میخوانم ؛
چهار فرسخ دور افتاده ام ...
از چشمانت!!!
سلام مهربانترین پدر ...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت صدو سی و هشت
✨پدربزرگ گفت: راست می گوید. باورش سخت است، ولی واقعیت دارد.
🍁_پس من بیدارم و حال ابوراجح هم خوب است و شما برای همین خوشحال هستید؟
ریحانه گفت: بیایید برویم تا ببینید.
کم کم از بهت و حیرت بیرون می آمدم و در گرمی شادی فرو می رفتم.
_صبر کنید! چطور این اتفاق افتاده؟ او که حالش وخیم بود. آن همه شکستگی، جراحت، کبودی...
ریحانه گفت: باید خودتان بدانید. مگر شما نبودید که از پدرم خواستید از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) شفا بخواهد؟
_امام زمان؟
سوزش جوشیدن اشک را در چشمانم احساس کردم. با صدایی که از هیجان و شادی می لرزید، پرسیدم: یعنی آن حضرت پدرتان را شفا داده اند؟
نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد. صورتش را در چادر پنهان کرد و سر تکان داد. پدربزرگم گفت: آنچه اتفاق افتاده، یک معجزه است. تنها می تواند کار آن حضرت باشد و بس.
بلند خندیدم.
_خدایا، چه می شنوم! چه می گویی پدربزرگ؟ این شما نبودید که ساعتی پیش نصیحتم می کردید که...
نگذاشت حرفم را تمام کنم.
_آنچه را گفته ام فراموش کن. حالا می گویم: جانم به فدای او باد! افسوس که عمری را بدون شناخت آن بزرگوار به هدر داده ام. صد افسوس!
ریحانه گفت: خدا را شاکر باشید که عاقبت، امام و مولای خودتان را شناختید.
_حق با توست دخترم. ساعتی قبل افسوس می خوردم که ابوراجح در گمراهی خواهد مُرد. حالا دریغ می خورم که خودم عمری را به بی راهه رفته ام؛ اما از اینکه بالاخره راه راست را یافتم، خدا را شکر می کنم.
بیرون از درِ اتاق ایستادم. از ریحانه پرسیدم: یعنی دیگر از آن همه جراحت و شکستگی، اثری نیست؟
ریحانه سر تکان داد و ساکت ماند. پدربزرگ مرا به جلو هل داد.
_بیشتر از ده قدم تا آن اتاق فاصله نیست. برویم تا خودت ببینی.
از تالار گذشتیم و به اتاقی که ابوراجح در آن بستری بود، رسیدیم. پدربزرگ پرده را بالا گرفت و وارد شد. من و ریحانه پشت سرش داخل شدیم. روحانی و طبیب در حال خواندن دعا بودند. نفر سوم که در سجده، بود، کسی نمی توانست باشد جز ابوراجح.
زن ها که گوشه ای نشسته بودند، با دیدن من برخاستند. همسر ابوراجح از همه خوشحال تر بود. در اتاق، دو چراغ روغنی روشن بود. پدربزرگ برای آنکه بهتر بتوانم ابوراجح را ببینم، چراغی را که در دست داشت به من داد.
به روحانی و طبیب سلام کردم و کنار ابوراجح نشستم. او عبایی به دوش و دستاری بر سر داشت. نمی توانستم صورتش را ببینم. دقیقه ای گذشت. از هیجان می لرزیدم. ریحانه به پدرش نزدیک شد و آرام گفت: پدر! هاشم کنارتان نشسته.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
مداحی آنلاین - مظلوم پیروز - مقام معظم رهبری.mp3
5.3M
🌸 #میلاد_امام_هادی(ع)
♨️مظلوم پیروز (امام هادی ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤مقام معظم رهبری
#السلام_علیک_یا_علی_النقی_ع
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#ولادت_امام_علی_النقی_الهادی_ع
نقی نامی که فخر آسمان است
تلفظ کردنش حظ دهان است
به هر دیوار این دنیا نوشتیم:
"نقی" زیباترین نام جهان است
#السلام_علیک_یا_علی_النقی_ع
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
وقتی کار فرهنگی را شروع میکنید
با اولین چیزی که باید مبارزه کنیم
خودمان هستیم..
وقتی که کارتان میگیرد و دورتان
شلوغ میشود تازه اول مبارزه است
اگر فکر کردید شیطان بهراحتی
میگذارد شما برای حزبالله
نیرو جذب کنید..هرگز..
خودسازی دغدغه اصلی شما باشد...
#شهیدمصطفیصدرزاده
#خــادم_الــشـهـیـد
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
ماییم و هوایِ بغض آلود فقط
دلواپسی و غصّۂ مشهود فقط
والله که آسان شود این سختی ها
با آمدنِ حضرتِ موعود (عج) فقط!
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت صدو سی و نه
✨ابوراجح به خود تکانی داد. آهسته سر از سجده برداشت و به طرفم چرخید.
🍁_سلام هاشم!
دهانم از حیرت واماند و چراغ در دستم شروع به لرزیدن کرد. ریحانه چراغ را از دستم گرفت و به چهره پدرش نزدیک کرد. نه تنها هیچ جراحتی در صورت ابوراجح نبود، بلکه از آن رنگ زرد همیشگی، ریش تُنک و صورت کشیده و لاغر، خبری نبود. صورتش فربه و گلگون و ریشش پرپشت شده بود.
به من لبخند زد و گفت: دوست عزیزم! جواب سلامم را نمی دهی؟
به جای دندان های بلندش که ریخته بود، دندان هایی مرتب و زیبا روییده بود. نور جوانی و سلامت از صورتش می درخشید. با دیدن ابوراجح باید معجزه ای را که اتفاق افتاده بود، باور می کردم.
_سلام بر تو باد ابوراجح!
وقتی یکدیگر را در آغوش گرفتیم، متوجه شدم بدنش مثل گذشته، لاغر و رنجور نیست. او را بوسیدم و در میان گریه گفتم: ابوراجح! تو بگو که خواب نمی بینم.
دست هایم را به شانه ها و پهلویش کشیدم.
_دیگر از آن همه شکستگی و کوفتگی خبری نیست؟
از من فاصله گرفت. سینه اش را جلو داد و با دو دست، به سینه و شکم و شانه های خود کوبید و با اشک و خنده گفت: احساس می کنم هیچ وقت به این شادابی و سلامتی نبوده ام. به برکت مولایم حجت ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه) هیچ درد و مرض و کسالتی در خودم نمی بینم.
روحانی که از خود بی خود شده بود، گفت: به تو غبطه می خوریم ابوراجح! شیرینی این سعادت و افتخار، گوارایت باد که امام زمانت(عجل الله تعالی فرجه) را زیارت کردی و از لطف آن حضرت برخوردار شدی!
طبیب گفت: مدتی بود تحت تاثیر کتاب های پزشکی ماده گرایان قرار گرفته بودم. دیگر اعتقادی به آن حضرت نداشتم و یادی از ایشان نمی کردم. به اینجا آمدم تا با خیال خام خودم تو را معالجه کنم، ولی با لطف آن بزرگوار، خودم معالجه شدم. این نشانه به قدری روشن و آشکار است که جایی برای هیچ شک و شبهه ای نمی گذارد.
ریحانه دست های ابوراجح را گرفت و گفت: پدرجان! به خدا قسم حالا به همان شکلی هستید که سال پیش، شما را در خواب دیدم.
ابوراجح ایستاد و گفت: بله، مژده چنین کرامتی از سال پیش به ما داده شده بود. آن را جدی نگرفته بودم. هیهات که اگر تمام زندگی ام را در یک سجده شکر، خلاصه کنم، نمی توانم ذره ای از این نعمت بزرگ را سپاس بگویم! چقدر آن حضرت زیبا و باوقار بودند و با چه مهربانی و عطوفتی با من سخن گفتند!
گفتم: آنچه را اتفاق افتاد، تعریف کن تا من هم بدانم.
کنارم نشست و مرا به خودش فشرد.
_در آن لحظه ها که به هوش آمدم، حرف های تو را شنیدم. پس از آن، حالم طوری بد شد که مرگ را به چشم خود دیدم. زبانم از کار افتاده بود. در دل با پروردگارم مناجات کردم و مولایم صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه) را در درگاه الهی واسطه قرار دادم و از او کمک خواستم. در یک قدمی مرگ که نفس کشیدن برایم دشوار شده بود، جز به خدای مهربان، به هیچ کس دیگری امید نداشتم. یک مرتبه احساس کردم آن حضرت کنارم ایستاده اند. چشم باز کردم و با شادی فراوان، ایشان را دیدم. آن امام مهربان، دست گرم و مسیحایی خود را به صورت و بدنم کشیدند و فرمودند: از خانه خارج شو و برای همسر و فرزندت کار کن، چون خداوند به تو عافیت عنایت کرده. با همان حرکت دست، تمام دردها و ناراحتی هایم تمام شد و مثل الان، احساس سبک بالی و سلامتی کردم.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
بدون شرح نیستــــ
ناتوانم در شرح
ڪودڪے هایم پاۍقابـــ تـو
دارنـــد بزرگــــــ مےشونـــد...
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
#خطبهغدیر🪴
#قسمتهفتم🌷
🌿﷽🌿
مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ الله، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله . مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ یتُوبَ الله عَلی أَحَدٍ أَنْکرَ وِلایتَهُ وَلَنْ یغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَی الله أَنْ یفْعَلَ ذالِک بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ یعَذِّبَهُ عَذاباً نُکراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ . فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ . فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ .
هان مردمان ! او رابرتر دانید ، که خداوند او را برگزیده ؛ و پیشوایی او را بپذیرید ، که خداوند او را برپا کرده است . هان مردمان ! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد . این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند . از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیره آن مردمانند ؛ و سنگ ، که برای حق ستیزان آماده شده است .
مَعاشِرَالنّاسِ ، بی - وَالله - بَشَّرَالْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیینَ وَالْمُرْسَلینَ، وَأَنَا - (وَالله) - خاتَمُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ والْحُجَّةُ عَلی جَمیعِ الَْمخْلوقینَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضینَ . فَمَنْ شَک فی ذالِک فَقَدْ کفَرَ کفْرَ الْجاهِلِیةِ الْأُولی وَ مَنْ شَک فی شَیءٍ مِنْ قَوْلی هذا فَقَدْ شَک فی کلِّ ما أُنْزِلَ إِلَی، وَمَنْ شَک فی واحِدٍ مِنَ الْأَئمَّةِ فَقَدْ شَک فِی الْکلِّ مِنْهُمْ، وَالشَاک فینا فِی النّارِ . مَعاشِرَالنّاسِ ، حَبانِی الله عَزَّوَجَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَی وَ إِحْساناً مِنْهُ إِلَی وَلا إِلاهَ إِلاّهُوَ، أَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنِّی أَبَدَ الْآبِدینَ وَدَهْرَالدّاهِرینَ وَ عَلی کلِّ حالٍ .
هان مردمان! به خدا سوگند که پیامبران پیشین به ظهورم مژده داده اند و اکنون من فرجام پیامبران و برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم . آن کس که راستی و درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی درآمده و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامی محتوای رسالت من است، و شک و ناباوری در امامت یکی از امامان، به سان شک و ناباوری در تمامی آنان است . و هرآینه جایگاه ناباوران ما آتش دوزخ خواهد بود . هان مردمان ! خداوند عزّوجلّ از روی منّت و احسان خویش این برتری را به من پیشکش کرد و البته که خدایی جز او نیست . آگاه باشید : تمامی ستایش ها در همه روزگاران و در هر حال و مقام ویژه اوست .
مَعاشِرَالنّاسِ ، فَضِّلُوا عَلِیاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِی الْخَلْقُ . مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یوافِقْهُ . أَلا إِنَّ جَبْرئیلَ خَبَّرنی عَنِ الله تَعالی بِذالِک وَیقُولُ : « مَنْ عادی عَلِیاً وَلَمْ یتَوَلَّهُ فَعَلَیهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی » ، ( وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوالله - أَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها - إِنَّ الله خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ ) . مَعاشِرَ النَّاسِ ، إِنَّهُ جَنْبُ الله الَّذی ذَکرَ فی کتابِهِ العَزیزِ، فَقالَ تعالی ( مُخْبِراً عَمَّنْ یخالِفُهُ ) : ( أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ الله )
هان مردمان ! عل را برتر دانید ؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است ؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید . دور دورباد از درگاه مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار نباشد ! هان! بدانید جبرئیل از سوی خداوند خبرم داد : « هر آن که با علی بستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد، نفرین و خشم من بر او باد!» البته بایست که هر کس بنگرد که برای فردای رستاخیز خود چه پیش فرستاده . [ هان ! ] تقوا پیشه کنید و از ناسازگاری با علی بپرهیزید . مباد که گام هایتان پس از استواری درلغزد . که خداوند بر کردارتان آگاه است . هان مردمان ! همانا او هم جوار و همسایه خداوند است که در نبشته ی عزیز خود او را یاد کرده و درباره ستیزندگان با او فرموده : « تا آنکه مبادا کسی در روز رستخیز بگوید : افسوس که درباره همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم ... »
فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج⤵️
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
⤵️⤵️
##شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
من آمدم من آمدم خندان وگریان آمدم
دارالشفای من تویی، سوی خراسان آمدم
رو برنگردانم دمی از گنبد و گلدسته ات
شاها نظر کن بر زائر دل خسته ات
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
اگربه دیده ظاهر
تـو را نمی بینم
ولی تو را ز جان
و دل جدا نمی بینم
چنان که شیفته ی
آن جمال زیبایم
به هرچه مینگرم
جز تـو را نمی بینم
سلام حضرت دلبـ❤️ـر ....
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما نگیم علی(ع) کی بگه علی(ع)؟
یهودیا بگن..؟!
یا مسیحیا بگن..؟!
شیعه باید بگه علی(ع)...
#حیدر
#یا_علی
#امیرالمؤمنین #نجف
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
یه بزرگی میگفت:
ما قراره با امامحسین(ع) محشور بشیم
نه مشهور...
- محبوب حسین باش نه مشهور جماعت
#شهدا را یاد کنیم با ذکر #صلوات
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت صدو چهل
✨وقتی با شور و شعف از جا برخاستم، دیگر آن حضرت را ندیدم. همه در خواب بودید.
🍁چراغ را برداشتم و تا وسط حیاط رفتم تا شاید امامم را دوباره ببینم و در آغوشش بکشم، اما هر چه گشتم ایشان را ندیدم. در خانه بسته بود.
ناامید و گریان برگشتم. در بسترم دراز کشیدم. فکر کردم چطور شما را بیدار کنم که وحشت زده نشوید. گریه امانم را بریده بود. اول طبیب و بعد ابونعیم بیدار شدند. آنها بقیه را به آرامی بیدار کردند.
ریحانه گفت: من در سجده به خواب رفته بودم. قبل از آنکه خوابم ببرد، غمگین ترین دختر دنیا بودم و الان خودم را سعادتمندترین دختر روی زمین احساس می کنم. مادرم آرام تکانم داد و گفت: برخیز! حال پدرت بهتر شده و در بسترش نشسته. سراسیمه برخاستم و پرده را کنار زدم. پدرم با زیبایی و سلامت کامل، به من لبخند زد و گفت: بر خودت مسلط باش! چیز غریبی نیست که امام زمانمان(عجل الله تعالی فرجه) به یکی از شیعیان خود سر بزند و گرفتاری او را برطرف کند.
ریحانه رو کرد به من و ادامه داد: من هم مثل شما خیال می کردم این چیزها را در خواب می بینم.
همه خندیدیم. ام حباب گفت: من که هنوز خیال می کنم دارم خواب می بینم!
باز هم خندیدیم. به پدربزرگ گفتم: من از همه دیرتر بیدار شدم. کار خوبی نکردید.
صدای خنده شادمانه ما در اتاق می پیچید. اگر کسی ازبیرون، صدایمان را می شنید فکر می کرد بر جنازه ابوراجح ضجه می زنیم.
پدربزرگ گفت: می خواستم تو را نزدیک آفتاب بیدار کنم، ولی ابوراجح گفت تو را بیدار کنم تا همه با هم نماز شب بخوانیم.
ابوراجح لباس تمیزی به تن داشت. معلوم بود قبل از بیدار شدن من، حمام کرده بود. او را که در آغوش کشیدم، عطر صابون خانه مان به دماغم خورد. روحانی گفت: چه روز فرخنده ای در پیش داریم! با روشن شدن هوا، همه برای تشییع جنازه ابوراجح می آیند و بعد با دیدن او خشک شان می زند. شیعیان شادی می کنند و دشمنان ما رو سیاه می شوند. خدا را به خاطر نعمت هایش شکر!
گریست و گفت: چرا وقتی آن حضرت تشریف آوردند، من در خواب بودم و نتوانستم جمال بی مانندش را زیارت کنم؟!
طبیب به او گفت: باید خودمان را به این دلداری دهیم که نگاه مهربان امام، در وقت تشریف فرمایی، به ما هم افتاده.
روحانی گفت: ابونعیم! تو و خانه ات نزد ما بسیار گرامی هستید. چه افتخار و فضیلتی از این بالاتر که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به خانه ات آمده اند؟!
پدربزرگ گفت: من این سعادت را مدیون نوه ام هاشم هستم.
ابوراجح به من گفت: تو را با قوها در راه دارالحکومه دیدم. فهمیدم برای چه به آنجا می روی. خواستم بگویم برگردی و خودت را نجات دهی. نتوانستم. بقیه ماجراها را ریحانه برایم تعریف کرد. همان اندازه که از شفایافتن خودم شادم، از شیعه شدن تو و پدربزرگت هم خوشحالم. احساس سربلندی می کنم که می بینم آنچه درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) برایت گفتم، با این کرامت آن حضرت، خودت به چشم می بینی.
از دیدن چهره زیبای ابوراجح، سیر نمی شدم.
او به نماز ایستاد. من به همراه پدربزرگ، کنار روحانی نشستیم تا پاره ای از احکام لازم را به ما یاد دهد. ریحانه به سراغ ام حباب رفت. من ترجیح می دادم آموزگارم ریحانه باشد. حالا که مطمئن شده بودم خوابی که دیده به حقیقت پیوسته، بسیار کنجکاو بودم بدانم آن جوان سعادتمندی که کنار پدرش ایستاده بوده، چه کسی است.
دقایقی بعد همه مشغول خواندن نماز شب بودیم. هیچ وقت چنان نماز پرشوری نخوانده بودم.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
15.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای کاش این کلیپ را زودتر دیده بودم
#نذر_دو_دقیقه
نذر دو دقیقه یعنی👇👇
نذر کنید فقط دو دقیقه این محتوا را برای همه ارسال کنید
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مردم ایران..
مراقب باشید..
دوباره فریبتان ندهند..
#دولت_تزویر
#به_عقب_برنمیگردیم
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
96.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گروه سرود صاحب الزمان شهرزاینده رود تقدیم میکند
#به_مناسبت_عیدغدیر
شاعر:آقای محمدی
مربی گروه سرود:آقای حسنی
به سرپرستی:آقای قدیمی
استودیوضبط:آقای رحمانی
فیلمبرداروتدوین:آقای فدوی نیاوهمکاران
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
اگربه دیده ظاهر
تـو را نمی بینم
ولی تو را ز جان
و دل جدا نمی بینم
چنان که شیفته ی
آن جمال زیبایم
به هرچه مینگرم
جز تـو را نمی بینم
سلام حضرت دلبـ❤️ـر ....
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
❣عمریست که دم به دم علی می گویم
❣در حال نشاط و غم علی می گویم
❣تا حال علی گفتم و ان شاءالله
❣تا آخر عمر هم علی می گویم
✨عید ولایت و امامت مولای متقیان حضرت علی(علیه السلام) بر تمام شیعیان جهان مبارک باد✨
#عید_غدیر
#السلام_علیک_یاامیرالمومنین
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#عید_غدیر_خم
لطف تو یار میشود، یاد تو کار میشود
شعر برای گفتن، غیر تو عار میشود
خوب که بخش میکنم زندگیم را به سرم
شوق زیارت نجف، دار و ندار میشود
#حامد_آقایی
#عید_سعید_غدیر_خم_مبارک_باد
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ
هر آن مجنون که مُهر مِهر حیدر خورده تقدیرش
نخ چادر نماز حضرت زهراست زنجیرش
فرستاده کتابی را در آن مدح علی گوید
خدا با إِنَّما و هَل أتیٰ و تین و تطهیرش
به حکم "لافتی إلا علی..." دیگر جهان هرگز
نه می بیند شبیهش را، نه حتی مثل شمشیرش
فقط با نان جو سر کرد آنکه فتح خیبر کرد
کجا آن قوت و این قوّت، ملائک مات تکبیرش
دعا بر جان مادر می کند هرکس محب اوست
رسید از دامن مادر به قلب طفل تأثیرش
چنان از نام او مستم، گرفته یاء آن دستم
علی نامش چنین کرده، چه خواهد کرد تصویرش
کند صید دل این صیاد قابل با شمایل هم
که خالش دانه، مو لشکر، کمان ابرو، مژه تیرش
برای کوی او رفتن، گرسنه مانده ترجیحاً
به جز او را نمی خواهد گدای چشم و دل سیرش
علی هرجا رود بالا، شود حجت تمام آنجا
چه باشد شیر میدان و چه باشد طفل بی شیرش
#مرضیه_نعیم_امینی
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت صدو چهل و یک
✨روز پر ماجرایی را گذراندیم. آفتاب تازه زده بود که صدها نفر برای تشییع جنازه ابوراجح، در حیاط و کوچه جمع شده بودند.
🍁پدربزرگ از کنار نرده ایوان طبقه بالا، برای جمعیت صحبت کرد و خبر شفایافتن ابوراجح را به آنها داد.
فریاد شادی مردم به هوا برخاست. ابوراجح روی ایوان آمد و آنچه را اتفاق افتاده بود، برای حاضران تعریف کرد. مردم اشک شوق ریختند و شادی کردند.
تا نزدیک ظهر، مردم دسته دسته می آمدند و ابوراجح را می دیدند و ماجرای تشرف و شفایافتن او را می شنیدند و می رفتند تا خبر این معجزه عجیب را به گوش کسانی که هنوز آن را نشنیده بودند، برسانند.
در میان یکی از این دسته ها، مسرور را دیدم. فراموشش کرده بودم. معلوم نبود چطور از آن سرداب، بیرون آمده بود. به ابوراجح خبر دادم. گفت: من او را بخشیدم. بگو به سر کارش برگردد و بیشتر از قبل به پدربزرگش احترام بگذارد.
از پشت سر به مسرور نزدیک شدم و دستش را گرفتم.
با دیدن من هراسان شد. پیام ابوراجح را که به او گفتم، چشم هایش گرد ماند. کنارش ایستاده بودم که ابوراجح روی ایوان آمد و چند جمله ای صحبت کرد تا حاضران به شفایافتنش اطمینان پیدا کنند.
مسرور وقتی ابوراجح را با شکل و شمایل تازه اش دید، به زانو درآمد، زار زار گریست و خود را به خاطر خیانتش سرزنش کرد. قبل از آنکه از او جدا شوم، گفت: به ابوراجح بگو به خاطر بزرگواری و جوان مردی اش، تا آخر عمر به او خدمت می کنم. بعد از این از من خطایی نمی بیند.
روز به نیمه نرسیده بود که جمعی از زنان دارالحکومه وارد حیاط شدند. قنواء و مادر و خواهرانش بین آنها بودند. پس از دیدن ابوراجح و شنیدن ماجرای تشرف و شفایافتنش، به طبقه بالا رفتند تا به ریحانه و مادرش تبریک و تهنیت بگویند.
اذان ظهر را که گفتند، دیگر در حله کسی نبود که از آن واقعه باخبر نشده باشد. خبر می رسید که صدها نفر شیعه شده اند.
ابوراجح به من گفت: از خدا می خواهم برکت های این کرامت را بیشتر کند!
گفتم: نمی دانم مرجان صغیر چطور می خواهد با این معجزه کنار بیاید. خیلی دلم می خواست قیافه اش را بعد از شنیدن این خبر می دیدم. لابد از زور ناراحتی، حال درستی ندارد.
_خدا کند از این به بعد، دست از سر شیعیان بردارد!
با نگاهم چهره درخشان و مهربان ابوراجح را کاویدم.
_خوش به سعادتت ابوراجح! مزد عشق و باوری را که به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) داری، گرفتی. امروز در حله، همه از تو حرف می زنند. نامت مثل نام اسماعیل هرقلی، در تاریخ می ماند. هرکس ماجرای تو را بشنود یا بخواند، به تو غبطه می خورد و بر تو درود می فرستد.
_اگر مرجان صغیر، شیعیان در بند را آزاد کند، برایت ثابت می شود چگونه گاهی مولایمان با اشاره ای، بسیاری از مشکلات و گرفتاری های شیعیان را برطرف می کند. اگر زندانیان بی گناه، آزاد شوند، شادی شیعیان حله کامل می شود.
_یعنی امکان دارد؟
_شاید مقصود واقعی مولایمان از این کرامت، آزادی زندانی ها و شیعه شدن جمع زیادی از مردم باشد. من وسیله ای بیشتر نیستم. نباید به خودم مغرور شوم. امروز کسی که محبوب دل هاست و بیشتر از همیشه از او یاد می شود، مولایمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
مداحی_آنلاین_شاهکار_استاد_قرائتی_دراثبات_ولایت_امیرالمومنین_علیه.mp3
1.96M
🌺 #عید_غدیر
♨️شاهکار استاد #قرائتی در اثبات ولایت امیرالمومنین علیه السلام
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط حیدر امیرالمومنین است😍🌱
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ🥰🌹
عیدِ بزرگِ ولایت و امامتِ امیرالمومنین مبارک🥳✨
#فقط_حیدر_امیرالمونین_است
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
دگر به دوری آقا
نموده ایم عادت
وگرنه بر دل مجنون
قرار بی معناست
سلام امـام تنهایم ....
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت صدو چهل و دو
✨مثل همیشه از ایمان و بزرگواری ابوراجح لذت بردم.
🍁بعد از خواندن نماز و خوردن ناهار، وقت خوبی برای استراحت بود که اسب سوارانی از دارالحکومه آمدند و در کوچه به صف ایستادند. بزرگ آنها به ابوراجح گفت که مرجان صغیر می خواهد او را در دارالحکومه ببیند.
پدربزرگ گفت: هر کس می خواهد ابوراجح را ببیند، باید مثل دیگران به اینجا بیاید.
ابوراجح برخاست و گفت: من به دارالحکومه می روم.
_شاید حاکم قصد سویی دارد.
_نگران نباشید! مرجان صغیر کنجکاو شده مرا ببیند. همین.
_پس ما هم با شما می آییم.
_تنها هاشم را با خودم می برم.
از اینکه ابوراجح از جمع دوستانش، مرا انتخاب کرده بود، خیلی خوشحال شدم. در حالی که در پوست نمی گنجیدم، برخاستم و کنارش ایستادم.
سواران، که رشید هم میان آنها بود، چند اسب اضافی با خود آورده بودند. ابوراجح و من، سوار دو تا از آن اسب ها شدیم و جلوتر از سواران به طرف دارالحکومه حرکت کردیم. رشید را به ابوراجح معرفی کردم و توضیح دادم که در نجات او چه نقشی داشته. ابوراجح به گرمی از او تشکر کرد.
در راه، هر کس ابوراجح را می شناخت، زانویش را می بوسید و یا دستش را به لباس او می کشید. در فرصتی مناسب به ابوراجح گفتم: حالا که معلوم شد خواب ریحانه، الهامی راست و واقعی است، می توانید از او بپرسید جوانی که کنار شما بوده کیست. آن طور که گفتید، او را در آن خواب، شوهر آینده ریحانه معرفی کرده اند.
ابوراجح سری تکان داد و گفت: حق با توست. در اولین فرصت از او می پرسم. خودم هم کنجکاو شده ام داماد آینده ام را بشناسم. معلوم می شود جوان مومن و شایسته ای است که در خواب به ریحانه نشانش داده اند.
_حدس می زنم آن جوان سعادتمند، حماد باشد.
_شاید. در شایستگی حماد شکی نیست.
همگی جلوی دارالحکومه پیاده شدیم. دو تن از سواران، اسب ها را با خود بردند. سندی با دیدن ما، سه ضربه به در زد. بعد پیش آمد و پس از دقیقه ای که با چشمان گردشده اش ابوراجح را نگاه کرد، دست و صورتش را بوسید. در باز شد و من و ابوراجح، پیشاپیش دیگران وارد دارالحکومه شدیم. سندی چند قدم با من همراه شد و آهسته بیخ گوشم گفت: این ابوراجح چه بود و چه شد! حق داشتی که گفتی باید به باطن خودمان هم مثل ظاهرمان توجه کنیم. امام شیعیان، او را به شکل باطن زیبایش درآورده.
رشید ما را به طرف ساختمان پذیرایی راهنمایی کرد. از میان جمعیتی که در تالار جمع شده بودند تا ابوراجح را ببینند، گذشتیم.
همه در سکوت، ابوراجح را تماشا کردند. همهمه ای به راه افتاد. انتهای تالار، درِ بزرگی بود. نگهبانی آن را باز کرد و به ابوراجح گفت: جناب حاکم، منتظر شما هستند.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59