eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 شهید مدافع حرم مجید قربانخانی: 🔸مجید از آن جوان های مشتی و بامرامی که در این دوره و زمانه دیگر نمونه شان را کمتر پیدا می کنی، از آن هایی که اینقدر خوشرو و شوخ بود که حالا خاطره شوخی ها و مهربانی هایش از خاطر هیچ کس نمی رود، از آن هایی که یک محله دوستش داشتند و هوایش را بدجوری داشتند. جوانی که گرچه قبلا اهل نماز اول وقت نبود اما وقتی تصمیم به رفتن گرفت آن قدر متحول شده بود که نماز شبش ترک نمی شد.تک پسر بود و نور چشم مادر و عزیز کرده پدر و راضی به دوری از او و از دست دادنش نبودند و او آن قدر سر از گردان های مختلف در آورد تا بالاخره توانست راهی سوریه شود. 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
4_5875506181367139501.mp3
12.06M
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ بـے تـو تمــام قافیـہ ها لنـگ میزند دنیا بہ شیشہ‌ے دل من سنگ میزند ساعٺ بہ‌وقٺ غربتتان‌گشتہ اسٺ‌کوک حالا مدام در دل من زنگ میزند 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
حاجی‌میگفت: این‌انقلاب؛آن‌قدرتلاطم‌وسختۍ داردڪھ‌یك‌روز؎شھداآرزومیڪنند زنده‌شوند‌و‌براۍدفاع‌ازاین‌انقلاب دوبار‌ه‌شھیدشوند!! :) حاج قاسم 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
گاهی که می‌دیدم به نماز ایستاده است حضور قلب و ارتباطش با خدا باعث رشک و حسرت من می‌شد. 🔹اخلاق خوب، نماز اول وقت، احترام به پدر و مادر و محبت به خانواده از خصوصیات او بود. کلاس اخلاق هم می‌رفت و وقتی می‌آمد خانه اگر نماز شبش قضا می‌شد یا نمازش را خیلی با صفای دل نمی‌خواند، می‌گفت: خانم اگر من کاری کردم یا فلان جا عصبانی شدم من را ببخشید. 🔸یا به بچه‌ها می‌گفت که اگر من این اشتباه را کردم و سرتان داد زدم من را ببخشید. می‌گفت: "طلب بخشش و گذشت کردن باعث می‌شود خدا به ما نگاه ویژه‌ای بیندازد تا مطمئنا بهتر بتوانیم خدا را بشناسیم. " @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  شهید حاج ابراهیم همت: آسانترین جنگ در دنیا ، جنگ با اسرائیلی هاست ... 🔹فتح قدس نزدیک است. 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ سلام یگانه دلخوشی من، می‌دانم که چقدر قلب مهربانتان را شکسته‌ام‌، می دانم که چقدر روح صبورتان را آزرده‌ام اما ...به خودتان سوگند مهربان من که دوستتان دارم. ذره ذره‌ی وجودم از مهر شما سرشار است و قلبم از یادتان معطر و زبانم از نامتان متبرک ... من به محبتتان زنده‌ام و به نوکریتان مفتخر... این دلخوشی را از من دریغ مکنید… 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🚩 که بعد از شهادت برگه امتحانی دخترش را امضا کرد به نقل از دختر شهید: 🖋«یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود، در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند. بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم. وقتی وارد مدرسه شدم، دیدم که برای تجلیل از پدرم مراسم تدارک دیده اند، پس از مراسم راهی کلاس شدم، خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم. ناظم از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم. به فکر فرورفتم که چه کسی آن را برایم امضا کند؟ نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود. وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد… در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می کرد و ما هم از سر و کولش بالا می رفتیم. پرسیدم آقاجون ناهار خوردید؟ گفت: نه نخوردم. به آشپزخانه رفتم تا برای پدر غذا بیاورم، پدر گفت: زهرا برنامه ات را بیاور امضا کنم. گفتم آقاجون کدام برنامه؟ گفت: همان برنامه ای که امروز در مدرسه دادند. رفتم و برنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد. می دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم و به پدر دادم و رفتم آشپزخانه. اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم، نگران به سمت حیاط دویدم دیدم باغچه را بیل می زند. آخر دم عید بود و بایستی باغچه صفایی پیدا می کرد، پدر هم که عاشق گل و گیاه بود.برگشتم تا غذا را به حیاط بیاورم ولی پدر را ندیدم . این بار هراسان و گریان به دنبال او دویدم اما دیگر پیدایش نکردم ناگهان از خواب پریدم… صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می کردم، ناگهان چشمم به برنامه امتحانی ام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود! وقتی به خواهرم نشان دادم حدس زد که شاید داداشم آن را امضا کرده باشد ولی یادم افتاد که برادرم در خانه نبود. خواب دیشب برایم تداعی شد، با تعجب ماجرا را برای خواهرم تعریف کردم. پدر در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود: «اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود. در مدرسه ماجرا را برای دوستم تعریف کردم، دوستم هم به من اطمینان داد که واقعیت دارد. او ماجرا را برای خانم ناظم تعریف کرد و گفت: که این اتفاق برای شهید صالحی افتاده، یعنی اسمی از من و پدر من به میان نیامد. مادر، شهید را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟ شهید می گوید: «سادات (اسم همسر شهید) تو هم شک داری؟» با گریه می گوید نه، او ادامه می دهد: «اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود. همان موقع برنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد. علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید می کنند و برنامه به رویت حضرت امام(ره) نیز می رسد. اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به “خود شهید مجتبی صالحی” است، اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد. @shohada_vamahdawiat                      
🔴 هفده سال پشت سر آیت الله خویی سه وعده نمازجماعت خواندم ایشان در قنوت غیر از “اللّهمَ کُنْ لِوَلِیِّک” نخواندند 🔵 به طوری که دوستان به شوخی می گفتند: آقا غیر از این ، قنوتی بلد نیست @shohada_vamahdawiat                      
﷽❣ ❣﷽ کِی خزانم میشود مولا بهار؟! کِی کناره میرود گرد و غبار؟! یک سؤال از طعمِ بغض و اَشک و آه کِی به پایان میرسد این انتظار؟! 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت چهارم ✨فاطمه(سلام الله علیه) به خواست پیامبر(صلی الله علیه و آله) در کنارش نشست. پدر آهسته سخنی به او گفت و دختر گریست. پس از آن، آهسته سخن دیگری به او فرمود که لبخند بر لبانش نشاند. عایشه از فاطمه(سلام الله علیه) پرسید: پیامبر خدا سخنی به تو فرمود که گریستی و سپس چیز دیگری آهسته فرمود که خندیدی. هرگز ندیده بودم مثل امروز این گونه پشت سر هم شاد و اندوهناک شوی. فاطمه(سلام الله علیه) فرمود: اکنون راز پیامبر را آشکار نمی سازم. پس از مدتی، فاطمه(سلام الله علیه) راز گریه و خنده را این گونه بیان کرد: پیامبر نخست که پنهانی با من سخن گفت، چنین فرمود: جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه می کرد و امسال دو مرتبه آن را بر من عرضه کرده است. چنین احساس می کنم که مرگم فرا رسیده است. تو هم نخستین کسی از خاندان منی که به من ملحق خواهی شد؛ به همین سبب گریستم. سپس فرمودند: آیا خشنود نمی شوی که بانوی بانوان این امت باشی و بدین سبب خندیدم. روزهای پایانی صفر سال یازدهم هجری بود و غبار غم سفر ابدی رسول رحمت بر مدینة النبی سایه افکنده بود. لحظه های پایانی حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) که رسید، حضرت رو به علی(علیه السلام) کرد و فرمود: علی، سرم را بر دامنت بگیر و بر روی زانوهایت بگذار که فرمان الهی برای کوچیدن از دنیا فرا رسیده است. علی(علیه السلام) سر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در آغوش گرفت و بر روی زانوهایش نهاد. در این هنگام پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیهوش شد. فاطمه(سلام الله علیه) خود را بر روی پدر انداخت و در حالی که به سیمای پدر می نگریست، گریه می کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به هوش آمد و به دخترش اشاره کرد که نزدیکتر شود. فاطمه(سلام الله علیه) نزدیک شد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) رازی را با وی در میان گذاشت که دختر شاد شد و چهره اش برافروخته گردید. سپس در حالی که دست راست امیر مومنان(علیه السلام) زیر سر پیامبر(صلی الله علیه و آله) قرار داشت، حضرت جان به جان آفرین تسلیم کرد. بعدها از فاطمه(سلام الله علیه) درباره رازی که او را خشنود کرد، پرسیدند و وی این گونه پاسخ گفت: پدرم به من مژده داد:(إِنَّک أَوَّلُ أَهلِ بَیتی لَحاقاً بی. تو اول کس از اهل بیتم هستی که به من ملحق می شوی.) ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5
🔹رهبر معظم انقلاب: سیزدهم آبان، روز تجلی دوباره آزادگی و شجاعت و غیرت انقلابی در ملت مسلمان ماست. 🗓 ۱۳ آبان؛روز ملی مبارزه با استکبار جهانی گرامی باد. @shohada_vamahdawiat                      
♨️ یاد باد آن روزگاران یاد باد... تصویری خاطره‌انگیز از مشارکت رزمندگان دوران دفاع مقدس در انتخابات وقتی که پلاک رزمندگان، حکم شناسنامه آنها را داشت @shohada_vamahdawiat                      
خدایا..! ‌ما‌ڪہ‌حسین‌گونہ‌زندگےنڪردیم‌ تا‌حسین‌گونہ‌بہ‌شهادت‌برسیم پس‌خدایا‌ما‌را‌حُرگونہ‌بپذیر..!🖐🏾 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ - @shohada_vamahdawiat                      
توصیه امام زمان به آیت الله مرعشی در مورد نماز شب «روزی در راه زیارت گم شدم و بالأخره تا نزدیک مرگ بی‌تاب گشتم. با توسّلی به امام زمان«ارواحنا‌فداه»، حضرت به سراغ من آمدند و مرا نجات دادند و فرمودند که «ننگ است برای شیعیان ما که نماز شب نداشته باشند.» منبع : بندگی در سحر " نماز شب " @shohada_vamahdawiat                      
﷽❣ ❣﷽ در کوی تو به ملک جهانم نیاز نیست با روی تو،به باغ جنانم نیاز نیست تنها نشان عاشق تو،بی‌نشانی است من عاشقم،به نام و نشانم نیاز نیست از هرچه غیر دوست دگر دل بریده‌ام جز دیدن امام زمانم نیاز نیست 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت پنجم ✨هنگامی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) دفن شد، فاطمه(سلام الله علیه) کنار قبر ایشان ایستاد، مقداری از خاک قبرشان را برداشت و بر صورت نهاد و اشک ریخت: چه می شود کسی را که خاک قبر احمد را ببوید که تا زنده است، از بوییدن مشک های گران قیمت بی نیاز شود. مصیبت هایی بر سرم آمد که اگر بر روزگاران روشن فرود می آمد، به شب تار تبدیل می شدند. شبی فاطمه(سلام الله علیه) پدر را در خواب دید و از سختی هایی که پس از رحلتش بر سرش آمده بود، شِکوه کرد. حضرت این گونه فرمود: پاداش تو آخرتی است که برای متقین مهیا شده است و تو به زودی نزد من خواهی آمد. در زمان دیگری پیامبر(صلی الله علیه و آله) به دختر عزیزش فاطمه(سلام الله علیه) فرموده بود: دخترم، هیچ زنی از زنان مسلمان به مصیبت بزرگی که تو بدان مبتلا می شوی، گرفتار نخواهد شد؛ پس بر این مصیبت بزرگ بردباری کن. فاطمه(سلام الله علیه) پس از رحلت پدر، از شدت درد، دستاری به سر می بست و از آن مصیبت، جسمش سخت نحیف شده و در فراقش اندوهگین و رنجور شده بود. سرشک از دیدگانش جاری بود و قلبش در آتش فراق او می سوخت. هر از چند گاهی بیهوش می شد و بر زمین می افتاد. هنگامی که به یاد لحظات حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله) می افتاد، اندوهش افزون می گشت. گاهی به حسن(علیه السلام) می نگریست و گاهی به حسین(علیه السلام) چشم می دوخت و آن دو را بغل می کرد و می گفت: کجاست پدرتان که اکرامتان می کرد و بر دوشش می نشاند؟ کجاست آن پدرتان که شما را بارها به این سو و آن سو می برد؟ کجاست آن پدری که مهربان ترین کس با شما بود و نمی گذاشت بر زمین گام بگذارید(و همواره شما را در آغوشش می نهاد.) إنّا للّٰه و إنّا إلیه راجعون. به خدا سوگند، پدربزرگ شما و حبیب قلب من از میان رفت و دیگر هرگز او را نخواهیم دید که از در آید و چون همیشه شما را بر شانه هایش بنشاند. ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5
خـواهـَرم‌محجـوب‌بـٰاش‌و‌بـٰاتقـوا؛ ڪہ‌شمـاییـد‌ڪہ‌دشمـن‌رابـا‌چـٰادر‌سیـٰاهتان وبـا‌تقـوایتان‌نـٰابود‌میڪنیـد! ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shohada_vamahdawiat                      
‌ مادرهرکاری‌کندبچہ‌هایادمیگیرند؛ مثلااگرشھید‌شود! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‹س›🌱'! @shohada_vamahdawiat                      
⭕️روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه در اطلاعیه ای اعلام‌کرد یک فروند پرنده فوق سبک از نوع جایرو پلن نیروی زمینی سپاه در حین انجام عملیات رزمی در منطقه مرزی جنوب شرق "سیرکان" دچار حادثه شد. سردار سرتیپ دوم پاسدار «حمید مازندرانی» فرمانده تیپ نینوا استان گلستان و خلبان جایروپلن برادر پاسدار «حامد جندقی» از رزمندگان نیروی زمینی سپاه در این سانحه به شهادت رسیدند. 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
❤️ اولِ عشق خودت هستی و آخر،حرمت نرود عمر هدر قَطعِ یقین در حرمت فیضِ دستان شما دانه برایم پاشید تا کبوتر شدم و داد مرا پَر حرمت محشری هست حریمت که خدا میداند آسمان را اُفُقِ چَشمِ تو میچرخاند هرکسی را گرهٔ کور به کار افتاده گذرش بر حَرَمِ تو دو سه بار افتاده تو دعا کردی و افتاد دل ما یادت یک سحر پَر زد و شد زائرِ گوهرشادت 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ هر آینه از غیب ندا می آید از ماذنه ی فَرَج صدا می آید ای منتظران گناه را ترک کنید ارباب خودش پیش شما می آید 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف): خدا با ما اسـت و نيازمند ديگرى نيستيم. حق با ما اسـت و باكى نيست كه كسى از ما روى بگرداند… |الغيبة ؛ ص ۲۸۵| @shohada_vamahdawiat                      
🥀 هروقت حاجی از منطقـه به منزل می‌آمد،بعد از اینڪه با من احوال‌پرسی می‌کرد با همان لباس خاکے بسیجی به نماز می‌‌ایستاد.. یڪ روز به قصد شوخی گفتم: تو مگر چقدر پیش ما هستی که به محض آمدن،نماز می‌خوانی؟! نگاهی کرد و گفت: هروقت تو را می بینم احساس می‌کنم باید دو رڪعت نماز شُکر بخوانم... . . . ] ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت ششم ✨در کنار خانه پدر، خانه دختر قرار داشت که به بیت فاطمه معروف بود. خانه ای که امام خمینی در وصف اش می گفت: این کوخ محقر بر هزاران کاخ مجلل برتری داشت و برکات بی نهایتش، عالم را از نور پر ساخته بود. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر حرمت خانه دختر اصرار داشت و هرگاه به سمت آن می رفت، نخست دست روی در می نهاد و آن را می گشود و با صدای رسا می فرمود: السلام علیکم. وقتی صدای دخترش را می شنید، از او اجازه ورود می طلبید و آنگاه پا به آن حریم الهی می گذاشت. اما این حریم سرشار از معنویت، بلافاصله پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) شکسته شد. جمع اندکی که در سقیفه بنی ساعده، خلیفه اول را برگزیده بودند، به بهانه ستاندن بیعت، راهی مسجد النبی شدند و در راه با هرکس روبه رو می شدند، از او بیعت می گرفتند. مقصد اصلی این گروه، گرفتن بیعت از امیرمومنان(علیه السلام) بود و با این قصد به خانه فاطمه(سلام الله علیه) یورش بردند. گروهی از پیشگامان اسلام، از بیعت سر باز زدند و در خانه فاطمه(سلام الله علیه) گرد آمدند؛ چون خلافت را امری الهی و روشن می دانستند و بر این باور بودند که ردای آن را پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر دوش امیر مومنان(علیه السلام) نهاده است. ابن عبد ربه مدعی است عباس و زبیر، هم دوش علی(علیه السلام) در خانه فاطمه(سلام الله علیه) ماندند تا اینکه خلیفه فردی را به سوی ایشان فرستاد تا آنها را برای بیعت از خانه فاطمه(سلام الله علیه) خارج سازد. زید بن اسلم که از صحنه گردانان ماجرا بود، این گونه گزارش می کند: من از آن دسته کسانی بودم که در زمان خودداری علی و یارانش از بیعت، به همراه خلیفه دوم، هیزم به در خانه فاطمه(سلام الله علیه) بردیم. او به فاطمه (سلام الله علیه) گفت: هر کس را که در خانه ات حضور دارد بیرون کن، وگرنه خانه را با اهلش می سوزانم. این در حالی بود که در خانه او، علی و حسن و حسین و گروهی از یاران و اصحاب پیامبر بودند. فاطمه فرمود: آیا فرزندانم را می سوزانی؟ او پاسخ داد: آری! به خدا سوگند چنین می کنم؛ مگر آنکه بیرون بیایند و بیعت کنند. مهاجمان به خانه یورش بردند و در خانه را آتش زدند و حضرت علی(علیه السلام) را به زور از منزلش بیرون کشیدند. در آن هنگام فاطمه(سلام الله علیه) را در میان در و دیوار فشردند. 😔 ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5
قرب به اهل بیت 41 new.mp3
11.6M
در قیامت هر کسی با امامش محشور می‌شود! امام شما: یعنی کسی که تعیین کننده سبک زندگی شماست، کیست؟ مجموعه (علیهم‌االسلام) ۴۰ | @shohada_vamahdawiat                      
🌺 توقع امام عصر از همه مردم مسلمان این است. ١_خود را آماده کنند تا وقتی حضرت تشریف آوردند او را بپذیرند. ٢- به فکر یاری حضرت باشد ٣- و مردمی را که از امام زمان ارواحنافداه غافل هستند، از غفلت نسبت به حضرت بیرون آورد و کارها و عقایدش را با امام زمان علیه السلام تطبیق دهد. 🔰پس این سه موضوع مهم است. ❀ خودش را آماده کند. ❀اعمال و عقایدش را با حضرت تطبیق بدهد. ❀امام زمان را در بیداری مردم نسبت به حضرت یاری کند. اگر کسی به این سه کار موفق شود نه تنها حضرت از او راضی است بلکه جزو اعوان و انصار حضرت قرار می گیرد. 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat