•{✨}•
••{ #شهید_زنده }••
.
.
اصحاب عاشورایی امام عشق ❤️
همه گرد فرمانده جمع شدند .
فرمانده قول داده بود که پیکر شهدای #خانطومان 😔
را برگرداند ولی خود زودتر به دیدارشان رفت حالا ..💔
#شهدا برگشتند و قول فرمانده عملی شد ...💪
#خانطومان
#مدافعان_حرم
#شهدای_خانطومان
.
.
•{🕊}•رفتہسردار
نفس تازھ ڪند، برگردد👇🏻
@shohada_vamahdawiat
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت33
در حال تمیز کردن اتاق بودیم. سعیده دیوارهاراکف میزد و من هم پشت سرش خشک می کردم.
سعیده نگاه عمیقی به من انداخت و گفت:
–راحیل یه چیزی بگم؟
ــ بگو، راحت باش.
–می گم تو خیلی سخت نمی گیری؟ آخه زندگی که فقط این چیزایی که تو میگی نیست؟
ــ خب پس زندگی چیه؟
ــ خب وقتی بین دونفر علاقه باشه، اینا حل میشه.
دستمالی که در دستم بود را باز کردم پشت و رو تا کردم وکشیدم روی دیوار.
–چطوری حل میشه؟
ــ خب وقتی اون دوستت داره، کم کم علایق توام براش مهم میشه.
دستمال را محکم تربه دیوارکشیدم.
–فکر کنم فیلم زیاد دیدی اونم از نوع عاشقونش.
ــ خب اون فیلم هارم از داستان زندگی من و تو ساختن دیگه.
خنده ایی کردم و گفتم:
–آهان پس همیشه اینجوری خودت رو گول می زنی؟
ــ گول چیه بابا، تو خودت الان درگیرش هستی. به خاطرش کم کوتاه نیومدی.
با تعجب نگاهش کردم.
–منظورت چیه؟
ــ خب همین که چند بار سوار ماشینش شدی، همین رفت و آمدا و..
حرفش را بریدم.
–سعیده! چه رفت و آمدی؟
ــ بالاخره دیگه... یادت نیست پارسال، همین پسر همسایه ی ما چقدر پا پیچت شد.
سر قضیه تصادف همش خونه ی ما بودی فکر کرده بود خواهر منی.
چقدر خودش رو به آب و آتیش زد ولی تو محل سگشم نذاشتی.
هی بهت گفتم، پسر خوبیه، حالا یه بار با هم حرف بزنید، نیتش خیره.
گفتی: نه پسری که تو خیابون جلو آدم رو بگیره به درد زندگی نمی خوره، تازه تیپش هم از اون مدل هایی بود که تو دوست داری.
ــ اولا که تیپش رو دوست نداشتم چون ریش گذاشته بود تا از مد عقب نیوفته و فکر آدم ها برام مهم تره.
دوما: طرز حرف زدنش از همون اول تو ذوقم خورد.
سعیده جان هر گردی که گردو نیست.ظاهر و باطن باید حداقل نزدیک به هم باشن.اون پسره که ظاهرش با رفتارش زمین تا آسمون فرق داشت.
سوما: من هر بار سوار ماشین آرش شدم یه جورایی پیش امد، نشد که سوار نشم، قرار قبلی که نداشتیم.
در ضمن، عشق و عاشقی بین دونفر، زمانش که بگذره و تموم بشه،
اونوقته که تازه همه چی شروع میشه.
نگاه عاقل اندر صحیفی بهم انداخت و گفت:
–الان تو، داری این ها رو میگی؟ خودتی راحیل؟
دستمال راکناری پرت کردم و تکیه ام را به دیواردادم و گفتم:
–آره من میگم، منی که همه ی این ها رو می دونستم و...
سکوت کردم و نگاهم رااز نگاهش سُر دادم روی سطل آب، که حالا با چند بار شستن دستمال داخلش کدرو خاکستری شده بود.
سعیده با انگشت سبابهاش به بینیام زد و گفت:
–قربونت برم، عاشقی که خجالت نداره،
همانجا روی زمین نشستم وزانوهایم رابغل گرفتم و گفتم:
– خیلی ضعیف شدم سعیده، باید راه قوی شدنم رو پیدا کنم.
ــ تو راه همه چی روپیدا می کنی، باورم نمیشه حرف ازضعیفی بزنی.
نگاهش کردم.
–خودمم باور نمی کنم.واقعا درسته که میگن خدا از جایی امتحانت می کنه که ضعف داری، روبه روم نشست و دستم را گرفت و گفت:
– من مطمئنم امتحانت رو قبول میشی.
این قیافه رو هم به خودت نگیر که غم عالم میاد توی دلم.
همین موقع مامان داخل اتاق آمدو با دیدن ما در آن حالت، ابرو هایش را بالا داد وگفت:
– نشستین به حرف زدن؟
هر دو لبخند زدیم و سعیده گفت:
–خاله جان یه ربع دیگه تمومه، دیگه آخرشه.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
#شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
بارش را بست
عزم اش را جزم کرد
تا نگذارد کسی به حریم ولایت تجاوز کند..
رفت و پر کشید
چنآن پرکشید تا ملکوت!
حالا تو مانده ای…
تویی که قهرمان ترین قهرمان سرزمین مایی…
توکه با رفتن همسفرت
ادامه می دهی…
مانند تمامی همسفران شهدا
شبیه زینب کبری..
همسرت مدافع حرم شد
وتو مدافع حریم عمه جآن
این روزها
دلم کنار توست
دل تمام زنان این سرزمین کنار توست!
آخـریـن دیـدار هـمـسـر شـهـیـد بـلـبـاسے 💔
🕊 او میرود دامن کشان
🥀 من زهر تنهایی چشان
🕊 دیگر مپرس از من نشان
🥀 کز دل نشانم می رود
#همسرانه_شهدا
#عاشقانه_شهدا
#آخرینلحظهدیدار
#شهیدمحمدبلباسی
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#الماس_هستی
#صفحه_سی
ما خزانه داران علم خدا هستيم، خدا ما را با دانشى كه به ما داده است، بزرگ و عزيز نمود، فقط ما هستيم كه به همه چيز در آسمان ها و زمين آگاهى داريم و از همه چيز باخبر هستيم.
آن روز كه خدا از پيامبران بزرگ خود، عهد و پيمان مى گرفت ما را به عنوان خزانه داران علم خود به آن ها معرّفى نمود.
ما درياى حلم و بردبارى هستيم، بر ديگران خشم نمى گيريم و هرگز بردبارى را فراموش نمى كنيم.
ما ريشه و اساس همه خوبى ها هستيم، هر چه خوبى و زيبايى مى بينيد، از ما سرچشمه گرفته است، خوبىِ همه خوبان، از وجود ما مى باشد، ما اساس زيبايى ها و خوبى هايى هستيم كه تو در بندگان خوب خدا مى بينى.
اگر كسى براى رسيدن به خدا از راهى غير از راه ما برود، به هدف خويش نخواهد رسيد.
آيا مى خواهى حكايت موسى(ع) را برايت نقل كنم تا بهتر بتوانى به مطلب پى ببرى؟
روزى از روزها، موسى(ع) از مكانى عبور مى كرد، نگاهش به مردى افتاد كه دست هاى خود را به سوى آسمان بلند كرده بود و دعا مى كرد، موسى از كنار او عبور كرد و بعد از مدّتى، باز حضرت موسى از آنجا عبور كرد، ديد كه آن مرد هنوز دعا مى كند و دست هايش رو به آسمان است و اشك در چشمان خود دارد، گويا هنوز حاجت او روا نشده است. در اين هنگام خدا به موسى(ع) چنين سخن گفت: اى موسى! او هرچقدر مرا بخواند و دعا كند، من دعايش را مستجاب نمى كنم، اگر او مى خواهد من صدايش را بشنوم و حاجتش را روا كنم بايد به دستور من عمل كند، من دستور داده ام تا بندگانم از راهى كه گفته ام مرا بخوانند. اين مرد هم بايد از راه تو و راه جانشين تو (هارون) به سوى من بيايد، نه اين كه راه ديگرى را بپيمايد و از راهى كه من معيّن كرده ام، روى برگرداند.
اين سخن خدا بود كه خيلى چيزها را براى مردم روشن مى كند، خدا دوست دارد كه بندگانش از راه ايمان به سوى او بيايند.
خلاصه آن كه اگر دوست دارى خدا صدايت را بشنود و حاجت تو را بدهد به سوى ما رو كن كه ما راه ايمان هستيم، اگر از اين راه به سوى خدا بروى، خدا صدايت را مى شنود و تو را قبول مى كند، امّا اگر راهى غير از راه ما بپيمايى، بدان كه خدا به تو نگاهى نخواهد نمود.
بدان كه خدا ما را امين خود قرار داده است، ما امين خدا در آسمان ها و زمين هستيم، ما امين علم و دانش خدا هستيم، ما امين رازها و اسرارى هستيم كه هيچ كس غير ما آن را نمى داند.
ما يادگار پيامبران خدا هستيم و خدا ما را از ميان همه بندگان خوب خودش، انتخاب نموده است و ما را بر همه برترى داده است. ما از نسل آخرين پيامبر خدا، محمّد(صلى الله عليه وآله) هستيم.
♦️♦️♦️♦️🔷♦️♦️♦️♦️
#شناخت_علی_علیه_السلام
#وفاطمه_سلام_الله
#من_حیدریم
#کانال_شهداء_ومهدویت
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🍀حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه) تکیهگاه مردم است و کسانی که تکیه گاهشان امام باشد، کوه ایمانند...
🍀نوکرهای امام زمان باید به وظیفه ی خویش عمل کنند و توسلات را هم داشته باشند.
#آیت_الله_بهجت
#معرفت_امام
#مهدیاران
#امام_زمان
@shohada_vamahdawiat
12.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌹
🎬 کلیپ : نقش ویژه ائمه در تبیین جریان ظهور
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عابدینی
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
12.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلگویه های دختر شهید زکریا شیری
این کلیپ را نگاه کنیم. و با تمام
وجود درد این دختر را حس کنیم 😭
خدایا جواب اینا را چی بدیم ما 😭😭
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
29.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیدبشیر حسینی در مراسم شب وداع با شهید مدافع حرم محمد بلباسی💔
تازه دو هفته است باهاش رفیق شدم عجب شهیدیه این بلباسی🌹
#قهرمانان_وطن
#کبوتران_حرم
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت34
آرش**
دوباره نگاهی به گوشیام انداختم خبری نبود.بی صبرانه منتظر بودم تا پیام بده و یه قرار بزاره برای فردا.
به چت های قبلی که قبلا با هم داشتیم نگاهی انداختم. چندین بار خواندمشان هربار که می خواندم لبخندروی لبهام میومد.
هیچ کلمه ی محبت آمیزی ننوشته بود. ولی همین که جوابم را داده بود قدم بزرگی برایم محسوب میشد.
با خودم فکر کردم اگر پیام داد همین امشب میرم و در موردش با مامان حرف می زنم. مطمئنم اگر مامان با راحیل آشنا شود از او خوشش می آید و در مورد مسائل دیگر سخت نمی گیرد.
صدای پیام گوشی ام مرا از افکارم بیرون کشید.خودش بود.
با اشتیاق خواندم.
نوشته بود:
–آقا آرش فردا بعد از کلاس، بوستان پشت دانشگاه کنار آب نما منتظرتونم تا حرف های آخرم را بزنم. فقط نیم ساعت، چون باید زودتر برم سرکارم.
بادیدن کلمه ی سر کار خنده ام گرفت، حالا اینم چه جدی گرفته، چه کاری...
واقعا یک سال از عمرش را هدر داده که دختر خالهاش زندان نرود؟
الان به قول خودش کار می کند بعد دختر خالهاش عین خیالش نیست برای خودش راست، راست می چرخد.
دوباره پیامش را خواندم و از کلمه ی حرف آخر دل شوره گرفتم، یعنی چی حرف آخر...
نکند جوابش منفی باشد؟ افکار منفی بد جورگریبان گیرم شدند. حالا با این مدل پیام دادنش نمی دانستم به مامان بگویم موضوع رو یا نه. ترجیح دادم بعد از این که حرف زدیم باهم مامان را در جریان قرار بدهم.
راحیل**
یک پتوی دونفره کف سالن پهن کردم.
–سعیده تو برو تو اتاق روی تخت من بخواب، بعد فوری یک بالشت زیر سرم انداختم و دراز کشیدم.
سعیده لبخندی زدو گفت:
–دیگه چی، عمرا. بعد یک بالشت آورد و کنار من دراز کشید.
–پاشو برو روتختت بخواب، من اینجا راحتم.
دستم را به صورت قائم روی پیشانیم گذاشتم و چشم هایم را بستم.
–اصلا هر دومون همینجا روی زمین می خوابیم. مامان گفت:
– خب دوتاتون رو تخت بخوابید اسرا میاد اتاق من، چرا اینجا می خواهید بخوابید؟
با خستگی چشم هایم را باز کردم.
–آخه اتاق هنوز شلوغه باید جمع و جور بشه، من حوصله ی شلوغی رو ندارم.
حالا یه شب اینجا بخوابیم مگه چیه؟
مامان با تعجب گفت:
– این همه مدت دو نفر آدم هنوز اتاق رو تموم نکردید؟
سعیده اعتراض گونه گفت:
–چرا خاله جان تموم شد.فقط یه کم جابه جایی مونده، بعد رو به من گفت:
–توام کجاش شلوغه، حالا چهار تا وسایل کمد دیواری روی زمین مونده که باید جمع بشه دیگه.
مامان همونطور که برق ها را خاموش می کرد گفت:
–خیلی خب، بگیرید بخوابید.
خیلی خسته بودم ولی آنقدر فکرم مشغول این موضوع بود که فردا باید چه به آرش بگویم خوابم نمی برد.
چشمهایم به سقف بود که سایه ی یه شبح را دیدم بعد افتادن یک بالشت کنارم، با صدای یا ابلفضل گفتن سعیده نیم خیز شدم و با دیدن اسرا نفس راحتی کشیدم.
ــ بچه جان یه صدایی از خودت در میاوردی، زهره ترک شدم.
اسرا خندیدو گفت:
–خب منم خواستم بترسید دیگه.
سعیده معترضانه گفت:
– پاشو اونور ببینم تو که آبجیت هر شب ور دلته چشم نداشتی یه شب ...
اسرا پرید وسط حرفش و همانطور که بالشت رو می زد توی صورتش گفت:
–کجا ور دلمه، روی تخت خودشه وردلم نیست الان وردلمه.
هرسه از این حرف خندیدیم.
سعیده پوفی کردو گفت:
– راحیل حداقل پاشو بیا وسط بخواب عدالت رعایت بشه.
بعد از کلی شوخی و زدن تو سرو کله ی هم دیگه با اخطار مامان من رفتم بین آن دوتا خوابیدم و قائله تمام شد.
به چند دقیقه نکشید که از صدای نفس های منظم اسرا فهمیدم که خوابش برده.
چشم های من هم کمکم گرم میشد که با صدای سعیده چشم هایم را باز کردم.
ــ راحیل.
ــ هوم.
ــ پیام دادی؟
ــ آره.
ــ جواب داد؟
ــ نه هنوز.
هم زمان صدای پیام گوشیام امد. نیم خیز شدم و آرام گفتم:
– فکر کنم خودشه.
– زود باز کن ببینم چی نوشته.
گوشیام را کنارم گذاشته بودم تا اگر جواب داد متوجه بشوم.
نوشته:
– سلام. ممنون که پیام دادید، بی صبرانه منتظرم تا اون لحظه برسه.
سعیده ذوق زده گفت:
– وااای چه مودب.
با اشاره با اسرا گفتم:
–هیس، بیدار میشه ها...
زل زده بودم به صفحه ی گوشی، که سعیده گفت:
–بدو سریع بنویس منم همین طور.
اخمی بهش کردم واسمش را کشیده صدا زدم.
ــ کوفت و سعیده خب یه چیزی بنویس خوشحال بشه دیگه بچه ی مردم، یه ساعت فکر کرده اینقدر مودب جواب داده.
نچ نچی کردم.
–سعیده من یک ساعت داشتم با دیوار دردو دل می کردم؟
بعدشم اون کلا مودبه، نیاز به فکر نداره، دیر جواب دادنش واسه شوکی که بهش دادم بود.
سعیده چشمهایش گرد شدو به صورت نمایشی زد تو سرش و گفت:
–یا ابوالفضل، چی نوشتی مگه، نپرونیش راحیلا.
گوشی را خاموش کردم و با اشاره به اتاق مامان گفتم:
–بگیر بخواب بابا الان صدات رو می شنوه.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
#شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#پوستر
شهید امر به معروف #شهید_محمد_محمدی ❤️
💢باید امر به معروف و نهی از منکر را میان خودتان اقامه کنید، رواج دهید و نسبت به آن پایبند باشید.
💢اگر نکردید، خدا #اشرار و فاسدها و وابستهها را بر شما مسلّط میکند.
#حضرت_امام_خامنه_ای
@shohada_vamahdawiat
#الماس_هستی
#صفحه_سی_یکم
ما برگزيدگان خدا هستيم، خدا ما را از ميان همه بندگان خود انتخاب نموده است و ما را به همه آن ها برترى داده است.
ما "حزب الله" هستيم، ما حزب خدا مى باشيم و هر كس پيرو ما مى باشد از حزب خداست.
علم و دانش خدا نزد ماست، قلب هاى ما جايگاه اسرار خدا مى باشد، ما حجت خدا بر بندگانش هستيم،
تو در نماز بارها و بارها مى گويى: اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ
بدان كه ما همان صراط مستقيم خدا هستيم، ما همان راه خدا هستيم. اگر مردم به سوى ما بيايند و سخنان ما را بشنوند، به هدايت رهنمون خواهند شد و سعادت دنيا و آخرت را از آنِ خود خواهند نمود.
ما از همه لغزش ها و زشتى ها و پليدى ها به دور هستيم، خدا به ما مقام عصمت را داده است، ما همه معصوم هستيم و هرگز فكر گناه هم به ذهن خود راه نمى دهيم.
خداوند ما را بزرگ شمرده است و ما را بر همه برترى داده است، ما مقرّب درگاه خود قرار داده است، ما به خدا نزديك تر از همه هستيم، ما حتى از فرشتگان به خدا نزديكتر هستيم.
ما بندگان پرهيزگار خداييم، هرگز معصيت و نافرمانى او را نمى كنيم، ما اهل تقوى هستيم و يك لحظه هم از ياد او غفلت نمى كنيم.
ما مفسّر آيات قرآن هستيم، خدا ما را به عنوان مفسران قرآن انتخاب نمود، ما از رمز و راز آيات قرآن آگاهى كامل داريم، خدا از بندگان خود خواست براى فهم قرآن از تفسير ما بهره ببرند، امّا افسوس كه مردم به اين دستور خدا گوش فرا ندادند.
💙💙💙💙🌻💙💙💙💙
#شناخت_علی_علیه_السلام
#وفاطمه_سلام_الله
#من_حیدریم
#کانال_شهداء_ومهدویت
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🕊✨برخاتم اوصیاء، مهدی صلوات
🕊✨برصاحب عصر ما، مهدی صلوات
🕊✨خواهی که خداوند بهشتت ببرد
🕊✨بفرست تو بر حضرت مهدی صلوات
🕊✨اللّهم صلّ عَلىٰ مُحمّد و آل مُحمّد
و عَجّل فَرجَهم✨🕊
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
≈[🕊]≈
≈[ #چفیه ]≈
.
.
لَقَد کانَت سِیماءُ،
الشَهادَه تنضَحُ فی عَینِهِ..🙃●•
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردارِلها💔
.
.
≈[🌷]≈از آخرِ مجلس
شھـــــدا را چیدند👇🏻
@shohada_vamahdawiat
🌷مهدی شناسی ۱۳۹🌷
🔷اسامی امام زمان عجل الله فرجه🔷
🌹قیامت🌹
◀️قسمت دوم
◀️اميرالمومنين(علیه السلام) ميفرمايند: « قلوب الرجال وحشيةٌ من تالفها اقبلت عليه» « دل آدم وحشي است هركس به او الفت ورزد مطيع او خواهد شد»
◀️اگر وجود مقدس امام زمان (عج الله فرجه) در زمين وجودي افراد ظهور كنند اين زمين خشك و بيآب و علف و ظلماني به سرزميني سرسبز و پر بركت تبديل خواهد شد و فرد قلبش را رام محبّت كسي ميكند كه اين زندگي پرثمر را به او عطا نموده است.
◀️ در روز ظهور همه دلهاي خواهان و مستعد، رام وجود مقدس بقية الله ميشوند. چون اولين نسيمهاي محبت از سوي ايشان در آن زمان بر قلب افراد وزيدن ميگيرد.
◀️مرحوم ميرزاي نوري آيه ۸۳ سوره مباركه آل عمران را نيز شاهد مثالي براي روز ظهور حضرت ذكر كردهاند. «أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»«آيا آنها غير از آيين خدا مىطلبند؟! (آيين او همين اسلام است) و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى شوند. »
◀️در تفسير نور الثقلين موسي بن جعفر (علیه السلام) تفسير اين آيه را متوجه زمان ظهور فرزندشان صاحب الزمان(عج الله فرجه) کردهاند.
از روايت حضرت موسی به جعفر چنين برداشت میشود که در روز ظهور در شرق و غرب اسلام بر گروههاي مختلف عرضه ميشود( يهود، نصاري، صائبين و زنادقه...) و هر کس که ايمان آورد در شمار انصار المهدی جا میگيرد و آن کس که از اقبال به مولی رو برگرداند بيچاره میشود.
◀️دين حقيقي كه همان انقياد خداي سبحان است در روز ظهور به طور كامل بر مردم عرضه ميشود.حضرت در ابتدا دعوت خويش را به ميل و رغبت انسان واگذار ميكنند. زيرا بشر فطرتاً خداجو و يكتاپرست است و عشق به كمال مطلق در وجود او نهادينه شده است. روز ظهور با دعوت حضرت به اسلام، گويا افراد به گنج فراموش شده درون خود دعوت ميشوند و همان گنج مجدد شناسايي ميشود و در اختيار خود آنان قرار ميگيرد هركس اين ارمغان الهي را با ميل و رغبت بپذيرد رستگار ميشود.
◀️ در زمان ظهور، كل هستي مطيع و تسليم وجود مقدس حضرتند با اين تفاوت كه تسليم و اطاعت از ايشان به دو وجه خواهد بود يا با ميل و رغبت خود افراد و يا با كراهت و اجبار و چه تفاوت بسياري است ميان سرنوشت اين دو گروه.
◀️آنها كه از سر ذوق و عشق پذيراي وجود مبارک او شوند بهشت وصل را اختيار کردهاند و آنها كه با اكراه و اجبار به آن تن در دهند گرفتار جهنم فراق میشوند. زيرا تصوير بهشت و جهنم در زمان ظهور جلوه دنيايي به خود ميگيرد. هر كس اقبال به مولي كند در بهشت نعمات جاي میگيرد و هر كس حضور حضرت را پذيرا نشود و پشت به ايشان كند جهنم فراق را براي خود رقم زده است.
◀️چه فاصله فاحشی ميان اين دو گروه است. اين فاصله در زمان ظهور دين اسلام نيز وجود داشت كساني كه چون ابوذر و سلمان از اصحاب رسول الله شدند و به اختيار خويش اسلام را برگزيدند و كساني كه چون ابوسفيان مجبور به پذيرش اسلام شدند تاريخ عاقبت اين دو گروه را به خوبي روشن كرده است.همين تاريخ بشريت زمان ظهور يكبار ديگر تكرار ميشود.
◀️بنابراين لذت عبوديت و خضوع و فنا در برابر حق، لذتي است وصف ناشدني زيرا هر چه فرد در اين انتخاب دقيقتر و با آگاهي بيشتري باشد ولايت حضرت بر وجود او بيشتر متجلي ميشود.
زيرا اين شخص تمام سرزمين وجودي خويش را اعم از عقل، روح، قلب و... تسليم محضر ولايت ميداند. زيرا زمين وجودي او آمادگي قدمگاه حضرت شدن را يافته است و اثرات به جا مانده از آن قدمهاي مبارك وجود فرد را چنان متعالی میکند كه گوش و چشم و دست و زبان او حقاني ميشود. با قدرت الهي امام ميشنوند و ميبينند و سخن ميگويند و اراده ميكنند زيرا اين افراد تحت ولايت خاص امام زمان در آن روز قرار ميگيرند.
🔷🔷🔷♦️🔶♦️🔷🔷🔷
#مهدی_شناسی
#قسمت_139
#اسامی_امام
#قیامت
#شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
✨بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَریٰ
وَ بِوُجودِهِ ثَبَتَتِ الاَرضُ وَ السَّماء ...
✍ عمریست نمک سفرهی تو را میخوریم،
و باز یادمان میرود ؛
در همین آشفته بازار هم، به یُمن نفسهای توست که، هنوز ماجرای "رُزِقَ الوَریٰ " جاریست!
🍀ای صاحب_نفسِ زمین؛
🥀حالمان خوب نیست!
تکانی بده ما را،
تا با چشمان بیدار، به لحظهی طلوعت برسیم!
#عید_بیعت
#تلنگر_مهدوی
#امام_زمان
@shohada_vamahdawiat
4_5974220090495732130.mp3
2.82M
❓❓چقدر خودمان را برای امام زمان (علیه السلام) وقف کرده ایم؟
#استاد_معاونیان
#کار_مهدوی
#مهدیاران
#تلنگر_مهدوی
#امام_زمان
#سخنرانی_کوتاه
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#پروفایل
#فقط_خدا
امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور ...؟
#خدایا_دوستت_دارم
#التماس_دعا_برای_ظهور
@shohada_vamahdawiat
#ایها_الارباب❤️
#ڪربلایم گیر یڪ گوشہ نگاهٺ مانده و
ازخوراڪ وخواب وازروز وشب آقا مانده ام
بادلم گفتم،حرم باشدبراے #اربعین
من چگونہ تاڪنم بااین دل وامانده ام؟
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله💚
#شب_جمعه 💔🥀
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت35
آخرین کلاسم که تمام شد به طرف جایی که قرار گذاشته بودیم، رفتم.کلاس آخرم با آرش نبود. برای همین ندیدمش، فقط بعداز دست به سرکردن سارا و سوگند به طرف بوستان رفتم.وارد که شدم نگاهی به آب نما انداختم روشن نبود، اطراف آب نما را گلهای زیبا و رنگارنگ کاشته بودند.کمی دورتر از آب نما تعدادی درخت بید مجنون بود که زیرش چند نیمکت گذاشته بودند.
به طرف نیمکت ها رفتم، آرش نشسته بود روی یکی از آنها، با دیدنم از جایش بلند شد ومنتظر ایستادتا نزدیک شوم.نگاه گذرایی به تیپش
انداختم، پالتویی که پوشیده بودبا آن عینک دودی که به چشمش زده بود، مرا یاد هنرپیشه های فیلم های خارجی انداخت. آنقدر جذاب شده بود که ناخداگاه لبخند بر لبم نشست. ولی وقتی یاد تصمیمم افتادم، لبخندم جمع شد و حتی یک لحظه بغض به سراغم آمد. برای یک لحظه نگاهی به آسمان انداختم. "خدایا خیلی حیف که سهم من نیست، کاش حداقل سنگت کوچکتر بود، تا از رویش رد میشدم." بعد از این که این فکرها از ذهنم گذشت چندتا استغفرالله گفتم و سرم را پایین انداختم.با لبخند سلام کرد، زیر لبی جواب دادم و با فاصله روی نیمکت نشستیم.بی معطلی گفت: –کاش کافی شاپی، رستورانی، می رفتیم که...نگذاشتم حرفش را تمام کند و گفتم:–همین جا خوبه، فقط زودتر حرفتون رو بزنید من عجله دارم.ــ حرف من یه جملس اونم این که اگه اجازه بدید با خانواده خدمت برسیم.از این که اینقدر فوری رفته بود سر اصل مطلب خجالت کشیدم و سکوت کردم.انگار خودش هم متوجه شد و گفت:
–ببخشید که حرف آخر رو اول زدم، آخه شما اینقدر آدم رو هل می کنید، باز ترسیدم حرفم نصفه بمونه.به روبرو خیره شدم و گفتم:
–ببخشید میشه بپرسم معیارتون واسه ازدواج چیه؟احساس کردم ازسوالم غافلگیر شده، چون مِنو مِنی کردو گفت:–خب، دختر خوبی باشه و من ازش خوشم بیاد و بهش علاقه داشته باشم. جمله ی آخرش را آروم تر گفت و شمرده تر.
نگاهش کردم.–خب اگه اون وسط اعتقادادتون و خانواده هاتون به هم نخورن چی؟اخم ریزی کرد.
– خب هر کس اعتقاد خودش رو داره و راه خودش رو میره.چیزی نگفتم. نگاه سنگینش را احساس می کردم.سکوت را شکست.– نمی خواهید چیزی بگید؟سرم را بلند کردم. نگاهمان در هم قفل شد. احساس کردم قلبم آنقدر محکم می زند که اوهم صدایش را می شنود. نگاهش آنقدر گرم و عاشقانه و مهربان بود که برای باز کردن گره ی نگاهمان تلاش زیادی کردم. چقدر بعضی کارهای ساده سخت است و این سختی را فقط وقتی می فهمی که خودت در آن موقعیت قرار گرفته باشی.نفس عمیقی کشیدم.–راستش... مکث کوتاهی کردم و ادامه دادم:معیارامون با هم خیلی فرق می کنه...با توجه به معیارها پس هدف هامونم با هم یکی نیست.حرفی نزد، نگاه گذرایی به چشم هایش انداختم، حالتش چقدر تغییر کرده بود. احساس کردم استرس گرفت.
سرم را پایین انداختم و گفتم:–ببخشید اگه اجازه بدید یه سوالی ازتون بپرسم.ــ حتما، بفرمایید.ــ خب با این چیزایی که شما در مورد معیارهاتون گفتید یه علامت سوال بزرگ توی ذهن من به وجود امد.اونم این که...–که چی بشه؟با تعجب نگاهم کرد.–یعنی چی؟فرض کنیم شما با دختر دلخواهتون ازدواج کردیدچند سالم گذشت آخرش چی؟پوزخندی زدو گفت:–هیچی دیگه زندگی می کنیم مثل همه ی مردم.مایوسانه نگاهش کردم و گفتم:–همین؟زندگی می کنیم مثل همه؟ــ خب آره. البته اینم اضافه کنم اون موقع لذت بیشتری نسبت به الان از زندگی می برم.سرم را به علامت تایید تکان دادم و گفتم:
–خب اگه چند ماه بعد از ازدواجتون همسرتون مریضی گرفت، یکی یا چند تا ازاعضای بدنش از کار افتاد چی؟ یا مثلا صورتش بر اثر یک حادثه صدمه دیدو از حالت نرمال خارج شد چی؟
چشمهایش گرد شد.–اینقدر بد بین نباشید.ــ
نیستم. ولی باید به همه ی اینا فکر کرد.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
#شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تحریف #امام_زمان علیه السلام توسط اوانجلیکال ها
⏪اوانجلیکال ها مالک اکثر شبکه های تلویزیونی، اینترنت ، سایتها ، هالیوود ، بانک ها ، بورسها و ...هستند که امام زمان علیه السلام را آنتی کرایست یا #دجال کتاب مقدس معرفی میکنند ، مخاطب آنها هم سه میلیارد نفر هستند.
⏪روسای جمهور اکثر قریب به اتفاق کشورها مثل عروسک خیمه شب بازی در دست اینها هستند.
#صهیونیزم_جهانی
#دشمن_شناسی
#آخرالزمان
#امام_زمان
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#یااباصالح_المهدی_عج ❤️
من سرم گرم #گناه هست، سرم داد بزن
سینه ات سخت به تنگ آمده، فریاد بزن
جمعه هایی که نبودید به تفریح زدیم
ما فقط در غم هجران تو تسبیح زدیم!!!
#جمعه_های_دلتنگی💔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج3_صلوات
➥ @shohada_vamahdawiat
#الماس_هستی
#صفحه_سی_دوم
خدا ما را ستون هاى توحيد قرار داد، اگر كسى ولايت ما را نداشته باشد، توحيد او هم قبول نمى شود، آرى! خداشناسى به واسطه ولايت ما قوّت گرفته و عزّت يافته است، اگر كسى خداى يگانه را عبادت كند ولى با ما بيگانه باشد، بايد بداند كه خدا اين عبادت را از او قبول نمى كند، شرط قبولى همه اعمال، ولايت و محبّت ما اهل بيت(عليهم السلام) است.
خدا ما را شاهد و ناظر بر آفريده هاى خود قرار داد، ما به اذن خدا از آنچه در جهان هستى مى گذرد، باخبر هستيم، ما از اعمال و كردار مردم اطّلاع داريم و خدا اين علم و آگاهى را به ما داده است، ما هر چه داريم از خدا داريم، ما از خودمان هيچ نداريم.
ما هيچ كوتاهى در اطاعت خدا نداشتيم و براى امّت اسلام هميشه خيرخواهى نموديم و با گفتار حكيمانه و نصيحت هاى سودمند و پسنديده مردم را به راه خدا دعوت نموديم.
ما از جان براى حفظ دين خدا مايه گذاشتيم و خود را در راه خدا فدا نموديم، خدا از ما پيمان گرفته بود كه در مقابل سختى ها و بلاها صبر نماييم و ما به اين پيمان خدا وفادار باقى مانديم و بر همه سختى ها و بلاها صبر نموديم.
ما همه دستورات خدا را انجام داديم، نماز را به پا داشتيم، زكات را پرداخت كرديم، امر به معروف و نهى از منكر نموديم، در راه خدا جهاد نموديم، ما آشكارا همه را به سوى خدا دعوت نموديم و دين خدا را براى مردم بيان كرديم، احكام دين را نشر داده و به گوش همه رسانديم، ما به سنّت پيامبر عمل نموده و راه و روش ديندارى پيامبر را نشان مردم داديم.
ما با انجام آنچه خدا از ما مى خواست توانستيم به مقام رضاى خدا برسيم، خدا از ما راضى و خشنود است و ما هم از او راضى و خشنود هستيم.
ما پذيراى قضاى الهى شديم، يعنى آنچه خداوند براى ما مقدّر نموده بود ما آن را قبول نموديم، ما تسليم برنامه اى شديم كه خدا براى ما در نظر گرفته بود.
وقتى كه بلاها وسختى ها بر ما هجوم مى آورد، وقتى دشمنان با شمشيرها بر ما حمله مى كردند، ما صبر پيشه كرديم، اگر ما نابودى آن دشمنان خود را از خدا مى خواستيم، خدا آن ها را نابود مى كرد، امّا مى دانستيم كه خدا دوست دارد ما در راه او شهيد شويم، براى همين صبر كرديم و تسليم قضاى خدا شديم.
♦️♦️♦️♦️🔷🔹🔷♦️♦️♦️♦️
#شناخت_علی_علیه_السلام
#وفاطمه_سلام_الله
#من_حیدریم
#کانال_شهداء_ومهدویت
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59