eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
24 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز مسجد پر از هياهو و آشوب است، ترس، تمام وجود معاويه را فرا گرفته است . آيا حُجْر ] بن عَدى [ را مى شناسى ؟ او يكى از بهترين ياران حضرتعلى(ع) مى باشد . او از جاى خود بلند مى شود و به سوى امام حسن(ع) مى آيد . از ظاهر او معلوم است كه بسيار ناراحت است، او با امام سخن مى گويد . من نمى دانم سخن او را براى شما نقل كنم يا نه ؟ اما بگذار تا آنچه را مى شنوم براى تو بگويم، آرى تو بايد با غربت و مظلوميّت امام حسن(ع) بيش از اين آشنا شوى . او به امام حسن(ع) مى گويد : "كاش، پيش از اين مرده بودى و ما هم، همه، مرده بوديم و چنين روزى را نمى ديديم، ببين كه چگونه ما شكست خورده ايم و اهل شام پيروز شدند" . اين سخن بر امام بسيار گران مى آيد، آخر حُجْر يكى از بهترين شيعيان مى باشد، سخن او آن هم در حضور معاويه، دل امام را به درد مى آورد . نگاه كن، امام از جاى خود بر مى خيزد و از مسجد بيرون مى رود . آرى، سخن معاويه اين قدر امام را ناراحت نكرد كه سخن اين دوست ! با خارج شدن امام از مسجد، مردم هم، كم كم به خانه هاى خود مى روند . اكنون، حُجْر درِ خانه خود نشسته است و در فكر است كه چرا آن سخن را به امام حسن(ع) گفته است، او با خود مى گويد : "آخر مگر او امام من نيست، مگر من نبايد تسليم او باشم، چرا من چنين سخنى را در حضور معاويه به امام خود گفتم، چرا او را دشمن شاد نمودم ؟" . او نمى داند چه كند، خيلى دلش مى خواهد كه به ديدار امام حسن(ع) برود امّا خجالت مى كشد . ناگهان در خانه به صدا در مى آيد، امام حسن(ع) كسى را فرستاده تا از حُجْر دعوت كند كه به خانه او بيايد . حُجْر خيلى خوشحال مى شود و با عجله به سوى خانه امام حسن(ع)مى رود . او وارد خانه امام مى شود تا نگاهش به آن حضرت مى خورد شروع به گريه كردن مى كند . امام نگاهى به او مى كند و مى گويد : "اى حُجْر، من با معاويه صلح كردم تا شيعيان باقى بمانند، اگر من اين كار را نمى كردم معاويه، همه شيعيان را مى كشت" . در اين ميان كه امام حسن(ع) با حُجْر سخن مى گويد يكى از ياران ايشان به نام سفيان وارد مى شود . نمى دانم آيا تا به حال نام او را شنيده اى ؟ او يكى از بهترين ياران امام حسن(ع) مى باشد، او گل سرسبد همه شيعيان زمان خود است . سفيان تا نگاهش به امام مى خورد چنين مى گويد : "السّلامُ عَلَيكَ يا مُذِلَّ المؤمنينَ : سلام بر تو اى كسى كه مؤمنان را ذليل و خوار نمودى" . همسفر خوبم ! آن روز كه امام حسن(ع) قصد جنگ داشت مردم گروه گروه به معاويه مى پيوستند و او را تنها مى گذاشتند، امروز هم كه او صلح كرده است بهترين يارانش با او اين گونه سخن مى گويند . حتماً مى خواهى بدانى كه امام حسن(ع) در جواب سفيان چه مى گويد . امام جواب سلام او را مى دهد و از او مى خواهد تا بنشيند و به سخنان او گوش بدهد . امام براى او سوره قدر را مى خواند . ( انّا انزلناه فى ليلة القدر، و ما ادريك ما ليلة القدر) اى سفيان، بدان كه شب قدر بهتر از هزار ماه حكومت بنى اميّه است . امام مى خواهد به او بفهماند كه نگاه به حكومت ظاهرى معاويه نكن، درست است كه او اكنون بر تمام كشورهاى اسلامى حكومت دارد ; امّا حكومت واقعى از آنِ امام است . آرى شب قدر كه فرا مى رسد فرشتگان بر من نازل مى شوند و پرونده سرنوشت همه مخلوقات را به نزد من مى آورند، حكومت حقيقى در شب قدر است. 🌷🌷🌷🌷🌷🍃🍃🍃🍃 💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
براى بار ديگر صداى ابن عبدُوُدّ در فضا طنين انداز مى شود: آيا كسى هست به نبرد با من بيايد؟ همه سرها به زير مى افتد، هيچ كس جوابى نمى دهد. على(ع) از جا بلند مى شود و از پيامبر اجازه مى خواهد. پيامبر به او مى گويد: "نه، اى على! بنشين". چرا پيامبر به على(ع) اجازه نمى دهد تا به ميدان برود؟ اى تاريخ! هرگز فراموش نكن كه امروز هيچ كس ديگر، جرأت نكرد تا از جا برخيزد. همه سكوت كرده اند. براى بار سوم فرياد ابن عبدُوُدّ به گوش مى رسد: "از بس كه فرياد زدم صدايم گرفت، كيست كه با من بجنگد؟". اين بار هم فقط على(ع) از جا برمى خيزد. پيامبر رو به او مى كند و مى گويد: ــ يا على! هيچ مى دانى كه اين ابن عبدُوُدّ است؟ ــ من هم علىّ، پسرِ ابوطالب هستم! پيامبر وقتى اين سخن تو را مى شنود، اشك در چشمانش حلقه مى زند، تو چقدر زيبا جواب دادى. چرا پيامبر در اين لحظه حسّاس، قدرتمندى ابن عبدُوُدّ را به رخ على(ع)كشيد؟ چرا؟ او مى خواست تا همه بدانند كه على(ع) مى داند به جنگ چه كسى مى رود، مبادا ديگران خيال كنند كه على(ع)، اگر ابن عبدُوُدّ را مى شناخت هرگز به جنگ او نمى رفت. على(ع)، دشمن را به خوبى مى شناخت، شجاعت و زور بازوى او را مى دانست، على(ع) با آگاهى كامل داوطلب شده است كه به جنگ شجاع ترين سردار عرب برود. پيامبر زره خود را به تن او مى پوشاند. بعد از آن عمامه از سر خود برمى دارد و آن را بر سر على(ع) مى پيچد و شمشير ذوالفقار را به دست على(ع) مى دهد. على(ع) مى خواهد به جنگ كسى برود كه تا به حال همه حريفان خود را در ميدان كشته است. پيامبر على(ع) را در آغوش مى گيرد و سپس مى گويد: "على(ع)جان! اكنون برو و بجنگ". على(ع) با پاى پياده به سوى ابن عبدُوُدّ مى رود، پيامبر نگاهى به سوى آسمان مى كند و چنين مى گويد: "بار خدايا! من على(ع)را به تو مى سپارم". فقط خدا مى داند كه تو چقدر على(ع) را دوست مى دارى. هيچ كس نمى فهمد كه در دل تو چه مى گذرد، همه اميد تو به سوى ميدان مى رود. تو براى على(ع) دعا مى كنى، مى دانى كه دخترت فاطمه(س) چشم انتظار اوست، كودكانش، حسن و حسين(ع) در انتظار پدر هستند. خدايا! چه خواهد شد؟ ابن عبدُوُدّ دلاور قهارى است، آيا على(ع) در مقابل او پيروز خواهد شد؟ جنگ است و شمشير و خون! خدايا! خودت او را يارى كن! اكنون رو به جمعيّت مى كنى و فرياد برمى آورى: "اى مردم! بدانيد كه امروز همه ايمان با همه كفر در مقابل هم قرار گرفته اند". و تو چقدر زيبا على(ع) را به عنوان "همه ايمان" معرّفى كردى. تو مى خواستى تاريخ، امروز را فراموش نكند. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃🍃 ❣❣☂️☂️ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّما أَكْمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دينَكُمْ بِإِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ وَالْعَرْضِ عَلَي الله عَزَّوَجَلَّ فَأُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ (فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ) وَ فِي النّارِهُمْ خالِدُونَ، (لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلاهُمْ يُنْظَرونَ). هان مردمان! خداوند عزّوجلّ دين را با امامت علي تكميل فرمود. اينك آنان كه از او و جانشينانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپايي رستاخيز و عرضه ي بر خدا - پيروي نكنند، در دو جهان كرده هايشان بيهوده بوده در آتش دوزخ ابدي خواهند بود، به گونه اي كه نه از عذابشان كاسته و نه برايشان فرصتي خواهد بود. منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🏴🏴 مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِي، أَنْصَرُكُمْ لي وَأَحَقُّكُمْ بي وَأَقْرَبُكُمْ إِلَي وَأَعَزُّكُمْ عَلَي، وَالله عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِيانِ. وَ مانَزَلَتْ آيَةُ رِضاً (في الْقُرْآنِ) إِلاّ فيهِ. هان مردمان! اين علي ياورترين، سزاوارترين و نزديك ترين و عزيزترين شما نسبت به من است. خداوند عزّوجلّ و من از او خشنوديم. آيه رضايتي در قرآن نيست مگر اين كه درباره ي اوست. منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🎁 🎁🎁🎁🎁 @hedye110 🏴🏴🏴
خدا ما را ستون هاى توحيد قرار داد، اگر كسى ولايت ما را نداشته باشد، توحيد او هم قبول نمى شود، آرى! خداشناسى به واسطه ولايت ما قوّت گرفته و عزّت يافته است، اگر كسى خداى يگانه را عبادت كند ولى با ما بيگانه باشد، بايد بداند كه خدا اين عبادت را از او قبول نمى كند، شرط قبولى همه اعمال، ولايت و محبّت ما اهل بيت(عليهم السلام) است. خدا ما را شاهد و ناظر بر آفريده هاى خود قرار داد، ما به اذن خدا از آنچه در جهان هستى مى گذرد، باخبر هستيم، ما از اعمال و كردار مردم اطّلاع داريم و خدا اين علم و آگاهى را به ما داده است، ما هر چه داريم از خدا داريم، ما از خودمان هيچ نداريم. ما هيچ كوتاهى در اطاعت خدا نداشتيم و براى امّت اسلام هميشه خيرخواهى نموديم و با گفتار حكيمانه و نصيحت هاى سودمند و پسنديده مردم را به راه خدا دعوت نموديم. ما از جان براى حفظ دين خدا مايه گذاشتيم و خود را در راه خدا فدا نموديم، خدا از ما پيمان گرفته بود كه در مقابل سختى ها و بلاها صبر نماييم و ما به اين پيمان خدا وفادار باقى مانديم و بر همه سختى ها و بلاها صبر نموديم. ما همه دستورات خدا را انجام داديم، نماز را به پا داشتيم، زكات را پرداخت كرديم، امر به معروف و نهى از منكر نموديم، در راه خدا جهاد نموديم، ما آشكارا همه را به سوى خدا دعوت نموديم و دين خدا را براى مردم بيان كرديم، احكام دين را نشر داده و به گوش همه رسانديم، ما به سنّت پيامبر عمل نموده و راه و روش ديندارى پيامبر را نشان مردم داديم. ما با انجام آنچه خدا از ما مى خواست توانستيم به مقام رضاى خدا برسيم، خدا از ما راضى و خشنود است و ما هم از او راضى و خشنود هستيم. ما پذيراى قضاى الهى شديم، يعنى آنچه خداوند براى ما مقدّر نموده بود ما آن را قبول نموديم، ما تسليم برنامه اى شديم كه خدا براى ما در نظر گرفته بود. وقتى كه بلاها وسختى ها بر ما هجوم مى آورد، وقتى دشمنان با شمشيرها بر ما حمله مى كردند، ما صبر پيشه كرديم، اگر ما نابودى آن دشمنان خود را از خدا مى خواستيم، خدا آن ها را نابود مى كرد، امّا مى دانستيم كه خدا دوست دارد ما در راه او شهيد شويم، براى همين صبر كرديم و تسليم قضاى خدا شديم. ♦️♦️♦️♦️🔷🔹🔷♦️♦️♦️♦️ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
خدا ما را ستون هاى توحيد قرار داد، اگر كسى ولايت ما را نداشته باشد، توحيد او هم قبول نمى شود، آرى! خداشناسى به واسطه ولايت ما قوّت گرفته و عزّت يافته است، اگر كسى خداى يگانه را عبادت كند ولى با ما بيگانه باشد، بايد بداند كه خدا اين عبادت را از او قبول نمى كند، شرط قبولى همه اعمال، ولايت و محبّت ما اهل بيت(عليهم السلام) است. خدا ما را شاهد و ناظر بر آفريده هاى خود قرار داد، ما به اذن خدا از آنچه در جهان هستى مى گذرد، باخبر هستيم، ما از اعمال و كردار مردم اطّلاع داريم و خدا اين علم و آگاهى را به ما داده است، ما هر چه داريم از خدا داريم، ما از خودمان هيچ نداريم. ما هيچ كوتاهى در اطاعت خدا نداشتيم و براى امّت اسلام هميشه خيرخواهى نموديم و با گفتار حكيمانه و نصيحت هاى سودمند و پسنديده مردم را به راه خدا دعوت نموديم. ما از جان براى حفظ دين خدا مايه گذاشتيم و خود را در راه خدا فدا نموديم، خدا از ما پيمان گرفته بود كه در مقابل سختى ها و بلاها صبر نماييم و ما به اين پيمان خدا وفادار باقى مانديم و بر همه سختى ها و بلاها صبر نموديم. ما همه دستورات خدا را انجام داديم، نماز را به پا داشتيم، زكات را پرداخت كرديم، امر به معروف و نهى از منكر نموديم، در راه خدا جهاد نموديم، ما آشكارا همه را به سوى خدا دعوت نموديم و دين خدا را براى مردم بيان كرديم، احكام دين را نشر داده و به گوش همه رسانديم، ما به سنّت پيامبر عمل نموده و راه و روش ديندارى پيامبر را نشان مردم داديم. ما با انجام آنچه خدا از ما مى خواست توانستيم به مقام رضاى خدا برسيم، خدا از ما راضى و خشنود است و ما هم از او راضى و خشنود هستيم. ما پذيراى قضاى الهى شديم، يعنى آنچه خداوند براى ما مقدّر نموده بود ما آن را قبول نموديم، ما تسليم برنامه اى شديم كه خدا براى ما در نظر گرفته بود. وقتى كه بلاها وسختى ها بر ما هجوم مى آورد، وقتى دشمنان با شمشيرها بر ما حمله مى كردند، ما صبر پيشه كرديم، اگر ما نابودى آن دشمنان خود را از خدا مى خواستيم، خدا آن ها را نابود مى كرد، امّا مى دانستيم كه خدا دوست دارد ما در راه او شهيد شويم، براى همين صبر كرديم و تسليم قضاى خدا شديم. ☔️☔️☔️☔️💙☔️☔️☔️☔️ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59