eitaa logo
شهداءومهدویت
6.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2هزار ویدیو
33 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
امیرالمومنین علی علیه السلام مَعاشِرَالنّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ الله وَاَلْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ الله، وَ هُوَالتَّقِي النَّقِي الْهادِي الْمَهْدِي. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبي وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِي (وَبَنُوهُ خَيْرُالْأَوْصِياءِ). هان مردمان! او ياور دين خدا و دفاع كننده ي از رسول اوست. او پرهيزكار پاكيزه و رهنمي ارشاد شده [به دست خود خدا] است. پيامبرتان برترين پيامبر، وصي او برترين وصي و فرزندان او برترين اوصيايند. منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🏴🏴 مَعاشِرَالنّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلِّ نَبِي مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِ (أَميرِالْمُؤْمِنينَ) عَلِي.مَعاشِرَ النّاسِ، إِنَّ إِبْليسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلاتَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أَعْمالُكُمْ. هان مردمان! فرزندان هرپيامبر از نسل اويند و فرزندان من از صلب و نسل اميرالمؤمنين علي است هان مردمان! به راستي كه شيطانِ اغواگر، آدم را با رشك از بهشت رانده مبادا شما به علي رشك ورزيد كه كرده هايتان نابود. منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🎁 🎁🎁🎁🎁 @hedye110 🏴🏴
گذرنامه خود را تحويل مأمور فرودگاه "جدّه" مى دهم، مهر خروج از عربستان را به روى گذرنامه مى زند و نيم ساعت بعد وارد هواپيما مى شوم، كمربند ايمنى خود را مى بندم و دعاى سفر را مى خوانم. هواپيما حركت مى كند و به سمت باند پرواز مى رود، موتور هواپيما روشن مى شود و هواپيما سرعت مى گيرد، ديگر وقت آن است كه هواپيما از زمين بلند شود كه صداى هولناكى به گوش مى رسد، هواپيما از باند منحرف مى شود... همه ترسيده اند، از زير هواپيما آتشى بلند شده است، بعد از لحظاتى، هواپيما متوقّف مى شود، ماشين هاى آتش نشانى به سوى هواپيما مى آيند، آتش را خاموش مى كنند. از هواپيما پياده مى شويم و به سالن انتظار مى رويم. حالا معلوم مى شود كه از چه خطر بزرگى جان سالم به در برده ايم، موقعى كه هواپيما مى خواسته از زمين بلند شود چرخ آن آتش گرفته است. اين حادثه فقط چند ثانيه ديرتر اتّفاق مى افتاد، هواپيما ديگر قابل كنترل نبود و معلوم نبود چه پيش مى آمد! گذرنامه خود را تحويل مأمور سعودى مى دهيم بار ديگر مهر ورود به عربستان به آن مى زنند. بعد سوار اتوبوس شده و به سوى هتل حركت مى كنيم. موقع شام در رستوران همه درباره فروشگاه هاى جدّه سخن مى گويند، گويا ما فردا عصر به سمت تهران پرواز خواهيم كرد، همه در حال برنامه ريزى براى فرداى خود هستند، عدّه اى مى خواهند به ساحل دريا بروند، عدّه اى هم هوس فروشگاه هاى جدّه كرده اند. به اتاق خود مى روم. روى تخت دراز مى كشم و به فكر فرو مى روم، فكرى به ذهنم مى رسد، بايد از اين فرصت پيش آمده استفاده كنم. من نقشه اى در سر دارم. صبح زود از هتل بيرون مى آيم، ماشينى دربست مى گيرم. به سوى منطقه "جحفه" ـ شش كيلومترى غدير خُمّ ـ حركت مى كنم، جايى كه در ايّام حج، حاجيان در آنجا لباس احرام بر تن مى كنند و به سوى مكّه مى روند. از "جدّه" تا "جحفه" حدود 130 كيلومتر راه در پيش دارم. وقتى به جحفه مى رسم، مى بينم كه چقدر آنجا خلوت است! در اينجا مسجدى است، وارد مسجد مى شوم، دو ركعت نماز مى خوانم، سپس سوار ماشين مى شوم و به جستجوى منطقه غدير مى پردازم، ساعتى مى گذرد... اينجا بيابانى است و من در دل اين بيابان پيش مى روم، من كجا آمده ام، در جستجوى چه هستم؟ اينجا چه مى خواهم؟ من به تاريخ سفر مى كنم، به روز هفدهم ماه ذى الحجّّه سال دهم هجرى، به گذشته هاى دور مى روم... 🌻🌻🌻🌻♦️🌻🌻🌻🌻 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59