eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ❣مولاجان سلام✋ ✨شیعیان خواب بس است برخیزید هجر ارباب بس است برخیزید ✨یادمان رفته که عهدی هم هست یادمان رفته که مهدی هم هست ✨یادمان رفته که او پشت در است یادمان رفته که او منتظر است ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💙 :) 🌱 سلام لالا باورم نمےشد ... لالا مقابل من نشستہ ... سڪوت عميقے فضا رو پر ڪرد ... و من بےحال تر از لحظات قبل بہ پشتے صندلے تڪیہ داده بودم ... و فقط بهش نگاه مےڪردم ... - چرا اون روز با ديدن من فرار ڪردے؟ ... - ترسيده بودم ... فڪر ڪردم مےخواے بازداشتم ڪنے ... ترسيده بود ... ولے نہ از بازداشت ... داشت دروغ مےگفت ... مےترسيد اما وحشتش از چيز ديگہ‌اے بود ... - يہ چيزے رو مےدونے؟ ... اون لحظہ توے خيابون متوجہ نشدم ... اما بعد از اينڪہ چشمم رو توے بيمارستان باز ڪردم... خيلے بهش فڪر ڪردم ... تو فرار نڪردے چون مےترسيدے بہ جرم خريد مواد بگيرمت ... اصلا مگہ روے پيشونيم نوشتہ بود پليسم؟ ... چہ برسه بہ اینڪہ از واحد مواد باشم ... حالا فرض مےڪنيم فهميده بودے ... نوجوون‌هايے بہ سن تو ... ڪہ مواد مےخرن ڪم نيستن ... چرا يہ پليس بايد اون مواد فروش‌ها رو ول ڪنہ و بيوفتہ دنبال تو؟ ... مگہ جرمے مرتڪب شده بودے؟ ... نظر من رو مےخواے ... تو ... اون روز توے خيابون ... همين ڪہ صدات ڪردم و من رو ديدے دارم بہ سمت ميام ترسيدے ... نوجوان هاے خيابانے، بچه هاے سرسختے هستند ... اما نہ اونقدر ڪہ نشہ اونها رو بہ حرف آورد ... چشم هاے ترسيده لالا نمےتونست بہ من نگاه ڪنہ ... و این ترس، وحشت از پلیس نبود ... زبانش حرف هاے من رو ڪتمان مےڪرد ولے چشم ها و رفتارش قدرتش رو نداشت ... - من هيچ ڪدوم از اين ڪلمات رو باور نمےڪنم ... باور مےڪنم يہ بچہ خيابونے ڪہ... بين آدم هايے بزرگ شده ڪہ افتخارشون ڪل انداختن و درگير شدن با پليس هاست ... توے اون لحظات بيشتر از اينڪہ، وحشتش از پليس باشہ ... از چيز ديگہ‌اے بود ... از اينڪہ واقعا يہ نفر دنبالش باشہ ... و مےخوام از خودم اين سوال رو بڪنم ... چرا بايد اين بچہ از تعقيب شدن بترسہ؟ ... ڪار اشتباهے ڪرده؟ ... يا چيزے رو ديده ڪہ نبايد مےديده؟ ... يا از چيزے خبر دار شده ڪہ نبايد مےشده؟ ... مےدونے بين اين سوال ها از همہ بيشتر دوست دارم بہ ڪدوم جواب بدم؟ ... چند لحظہ سڪوت ڪردم ... با آشفتگے تمام بہ من خيره شده بود ... - قاتل ڪريس تادئو اينقدر آدم خطرناڪیہ ڪہ تا اين حد ازش مےترسے؟ ... چشم هاش شروع بہ پريدن ڪرد ... درست زده بودم وسط خال ... تا قبل مےترسيدم اون شاهد قتل نباشہ ولے حالا ... داشت با ناخن، ريشہ ناخن هاش رو از جا در مےآورد ... چنان روے اونها مےڪشيد ڪہ با خودم مےگفتم الان دست هاش خونے ميشہ ... - من مےتونم ازت حمايت ڪنم ... مطمئن باش نميزارم هيچ اتفاقے برات بيوفتہ و دست ڪسے بهت برسہ ... نگاه طعنہ آميزے بهم ڪرد ... - لابد من رو ميزارے تحت حفاظت پليس ... بہ عنوان شاهد ... خيلے زياد يہ ماه بعد از محاڪمہ برم مےگردونيد توے خيابون ... تو نمےتونے ازم حمايت ڪنے ... نہ تو ... نہ هيچ ڪس ديگہ ... همون لحظہ‌اے ڪہ دهنم رو باز ڪنم مردم ... و ڪارم تمومہ ... - خوب پس داستان رو برامون تعريف ڪن ... بدون اينڪہ اسم اون طرف رو ببرے ... اين ڪار رو ڪہ مےتونے بڪنے؟ ... اگہ چيزے مےدونے ... بگو چےشد؟ ... اون روز چہ اتفاقے افتاد؟ .. «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج» 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
4_5823297667018525360.mp3
15.4M
فایل صوتی (8⃣) 💐✨ گفتن از دیدارها، گفتن از دیدار امامی است که گاهی برای جویندگان راستین، چهره عیان می‌کند و قلب‌های زنگار گرفته را جلا می‌دهد . . . 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
وصیت شهدا شهید محمود رضا بیضایی باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمده‌ایم و شیعه هم بدنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً. قدردان خون مطهر شهدا باشیم اللهم عجل لولیک الفرج اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدا و روح مطهر امام راحل ره و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ➥ @shohada_vamahdawiat
پنجشنبه ها چه خوشحال میشوند عزیزانی که دستشان از دنیا کوتاه است و منتظر قلب پرمهرتان هستند چیز زیادے نمیخواهند جز یک فاتحه شادی روح تمام اموات و 🍃🌼 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃 💝 بسته هدیه اموات💝 ✨شادی روحشان صلوات✨ 🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
آقا به کرامت شما چشم به راهیم سر بر سر دیوار و همان پنجره سبز‌ می‌گفت: غم نسترن‌ای ضامن آهو ماییم و دل زار و همان پنجره سبز 🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه به ارواح مطهر شهدا و امام شهدا وارواح والدین شهدا وانانیکه مارا با قرآن واهلبیت ع آشنا کردند باختم چهار صلوات با عج
〈🍃🖇〉 استاد‌پناهیان↻ تجربه‌بهم‌یا‌دداده‌کہ... برای‌اینڪه‌طلب‌شهادت‌ڪنی، ‌نبایدبه‌گذشته‌خودت‌نگاه‌کنۍ...!🗓 ࢪاحت‌باش! نگران‌هیچی‌نباش!😉 فقط‌مواظب‌این‌باش‌کھ شیطون‌بهت‌نگه‌تولیاقت‌شهادت‌نداری…! 💔 ‌⊱⋅ ———— ⋅ 𔘓 ⋅ ———— ⋅⊰ 📻⃟🌱¦↭ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
﷽❣ ❣﷽ به سینه ... تا نفسی هست بی قــرارِ تـ❤️ـو أم سلام قـ❤️ـرار دلهای بی قرار ..‌. @shohada_vamahdawiat
🌼عهد نامه مولا جان! عهد می بندم در این زمانه پر ازسیاهی، تا آخرین لحظه و باتمام توان برای خدمت به شما تلاش وجانم را در این راه فدا کنم. امید است که به یاری خداوند متعال و با لطف و عنایت شما، بتوانم به عهدم پایبند باشم. آمین یا رب العالمین🤲 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 روایت سیزدهم(زندگینامه پیامبر) ✨وقتی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به دنیا آمد، آمنه نزد جدّش عبدالمطلب(علیه السلام) پیغام فرستاد که برای تو پسری تولد یافته است، بیا و او را ببین. عبدالمطلب(علیه السلام) آمد و فرزند خویش را دید، آمنه آنچه را در زمان بارداری درباره نامگذاری وی، دیده و شنیده بود، به عبدالمطلب(علیه السلام) گفت. 🌷وی او را برگرفت و به درون کعبه برد و برایش دعا کرد و خداوند را بر موهبتی که به او ارزانی داشته سپاس گفت. آنگاه او را نزد مادرش بازگرداند و به وی سپرد. 🍁رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هفت روز از مادر خود آمنه(علیه السلام) شیر خورد، روز هفتم که فرا رسید، عبدالمطلب(علیه السلام) برای عرض سپاسگزاری به درگاه الهی گوسفندی کشت و گروهی را دعوت نمود و در آن جشن باشکوه که از عموم قریش دعوت شده بود، نام فرزند خود را محمدگذاشت. وقتی از او پرسیدند: چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید در صورتی که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟ گفت: خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد. چون رسم اعراب بر این بود که برای شیردادن کودکان خود دایه هایی از اعراب بادیه نشین انتخاب می کردند، تا فرزندانشان از نظر جسمی سالم تر و تیزهوش تر به بار آیند. 🍁لذا به سراغ کنیز ابولهب رفته و وی مدتی کوتاه(چهارماه) حضرت را شیر داد. سپس سعادت شیر دادن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نصیب زنی از قبیله بنی سعد به نام حلیمه گردید. حلیمه دو سال تمام محمد(صلی الله علیه و آله) را شیر داد و در دو سالگی از شیر باز گرفت. آن حضرت حدود چهارسال نزد دایه خود در میان قبیله بنی سعد اقامت داشت، در ضمن این مدت، دو یا سه بار حلیمه او را پیش مادرش برد. ✨حلیمه که زنی تهیدست بود، به برکت وجود محمد(صلی الله علیه و آله)، تعداد گوسفندان او زیاد و خیر و برکت به او روی آورد. سپس کودک را در پنج سالگی به مادرش باز گرداند. 🌹از روزی که آمنه (علیه السلام) شوهر جوان خود را از دست داده بود، پیوسته منتظر فرصت بود که به مدینه برود و آرامگاه شوهرش عبدالله(علیه السلام) را زیارت کند و در ضمن از خویشان خود(برادرانش) در مدینه، دیداری به عمل آورد. فرزندش محمد(صلی الله علیه و آله) شش ساله بود، که وی با خود فکر می کرد فرصت مناسبی به دست آمده و فرزندش بزرگ شده است ومی تواند در این راه شریک غم او گردد، آنان با کنیزشان اُم اَیمَن بار سفر را بستند و راه مدینه را پیش گرفتند و یک ماه تمام در آنجا ماندند، سپس آهنگ بازگشت به سوی مکه نمودند. زمانی که به منطقه ای بین مکه و مدینه به نام اَبواء رسیدند، آمنه(علیه السلام) بیمار شد و طولی نکشید که وفات یافت و در همان جا مدفون گردید و اُم اَیمَن به همراه کودک یتیم(حضرت محمدصلی الله علیه و آله) به مکه بازگشت. خداوند کریم در قرآن اشاره به یتیم بودن پیامبر دارد که می فرماید: الضحى أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ ﻣﮕﺮ ﻧﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﻳﺪ ﻳﺘﻴﻤﻲ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﭘَﺮﻭﺑﺎﻝ ﮔﺮﻓﺖ؟! (٦) ادامه دارد.... ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
09.mp3
17.41M
فایل صوتی (9⃣) 💐✨ گفتن از دیدارها، گفتن از دیدار امامی است که گاهی برای جویندگان راستین، چهره عیان می‌کند و قلب‌های زنگار گرفته را جلا می‌دهد . . . 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
در این بیت خالیست! این روزها تو که نیستی ،غزل هایم در ترازو به بی وزنی افتاده اند! توکه نیستی در کنجِ دنجِ اتاقم ، من،چشم هایم و پیر عنکبوتی تنها همه با هم دست به تار شده ایم؛ او تار می تند ، من در خیال به تار مویی چنگ و چشم هایم ،زار، از فرطِ بارانی شدن ،تار می شوند! توکه نیستی در این کنعانِ بهت زده ازغم، حافظ با هر تفأل از دیوانش باز آمدنت را به این اتاقک کاه گلی که سقفش هر لحظه هزاران مرتبه از قامتم کوتاه تر می شود را به من مژده می دهد! تو که نیستی ، خواب فرسنگ ها دورتر از‌چشم هایم مُرده و گل های قالی اتاقم پژمرده شده اند! تو‌که نیستی خفقان از کوچه های شب زده ی شهر ،فوران می زند، بیــــــــا....!   اللهم عجل الولیک الفرج 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
کلام شهدا شهید حاج احمد کاظمی کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات می‌ کند احساس کند که یک ‌شهید را ملاقات کرده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ قدردان خون مطهر شهدا باشیم اللهم عجل لولیک الفرج اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدا و روح مطهر امام راحل ره و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
AUD-20210305-WA0095.m4a
3.38M
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی به سفارش اقاصاحب الزمان ارواحنا له الفداء🌸 هرعملی رودرعصر جمعه ترک کردی این صلوات رو ترک مکن. التماس دعای فرج.🌹 🦋🌹💖           @hedye110
⭕️دعای سلامتی اقا صاحب الزمان عج ✨﴾﷽﴿✨ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
💠فرمایش امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درباره آیت الله خامنه ای (حفظه الله) به نقل از آیت الله بهجت (ره) منتشر شده در خبرگزاری رسمی تسنیم 🍀حجت الاسلام و المسلمین صدیقی امام جمعه موقت شهر تهران سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۸۹ در مراسم ایام شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها که در بیت رهبری با حضور آیت الله العظمی امام خامنه ای حفظه الله برگزار می شد پس بیان از فضایل صدیقه کبری و مناقب آن حضرت خطاب به مقام معظم رهبری فرمودند: "آقا جان؛شما دستور فرمودید از شما چیزی نگم،اما اینها که آمده اند اینجا همه عاشقند مگر می شود چیزی نگفت." 🍀حجت الاسلام و المسلمین صدیقی پس از بیان چند جمله با همین مضامین، به نقل چند جمله از آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه پرداختند: 🔶"از آقای بهجت سوال کردم نظرتان راجع به مقام معظم رهبری چیست؟ 🔶آقای بهجت فرمودند:"بهتر از ایشان نداریم." 🔶 همچنین آقای بهجت به خود بنده عرضه داشتند که در دیداری که با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشتم از ایشان راجع به آقای خامنه ای سوال کردم و حضرت پاسخ دادند: " آقای خامنه ای از ماست." 🔶به نقل از حجت الاسلام صدیقی از زبان یکی از دوستان نزدیکشان که به حضور آقای بهجت رفت و آمد داشته اند: در یک جلسه ی دو سه نفری که خدمت آیت‌الله العظمی آقای بهجت بودیم یه کسی انتقاد گونه‌ای را خواستند به رهبری خدمت آقای بهجت بازگو کنند. آقای بهجت به یک نگاه تندی به ایشان فرمودند: شما بهتر از ایشان سراغ دارید. من که بهتر از ایشان سراغ ندارم. 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا کجایند ما کجاییم جا مونده ایم از قافله الهی العفو😭😭😭🌹 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
💙 :) 🌱 زندگے در آتش بہ سختے بغض گلوش رو فرو داد ... - من و ڪريس از زمانے ڪہ وارد گنگ شد با هم دوست شده بوديم ... خيلے بهم نزديڪ بوديم ... تا اينڪہ ڪم ڪم ارتباطش رو با همہ قطع ڪرد ... شماره تلفنش رو هم عوض ڪرد ... ديگہ هيچ خبرے ازش نداشتم تا حدودا يہ ماه قبل از اون روز ... اومد سراغم و گفت ... مچ دو تا از بچہ هاي دبيرستان رو موقع پخش مواد گرفتہ ... ازم مےخواست ڪمڪش ڪنم پخش ڪننده اصلے دبیرستان رو پيدا ڪنہ ... - چرا چنين چيزے رو از تو خواست و نرفت پيش پليس؟ ... سڪوت سختے بود ... هر چہ طولانےتر مےشد ضعف بيشترے بدنم رو فرا مےگرفت ... - اعتقاد داشت اون طرف فقط داره از نياز اونها سوء استفاده مےڪنہ ... اونها نمرات شون در حدے نبود ڪہ بتونن براے ڪالج و دانشگاه بورسيہ بشن ... وضع مالےشون هم عالے نبود ڪہ از پس خرج ڪالج بر بيان ... هیچ دانشگاه خوبے هم مجانے نیست ... ڪريس گفت اگہ یڪے جلوے اونها رو نگيره ... اون طرف، زندگے اونها و آينده شون رو نابود مےڪنہ ... اينطورے هرگز نمےتونن يہ زندگے عادے رو تجربہ ڪنن و اگہ براے خروج از گروه دير بشہ ... نہ فقط زندگے و آينده شون ... ڪہ ممڪنہ جون شون رو از دست بدن ... با خودشون هم حرف زده بود ... اما اونها نمےتونستن مثل ڪريس شرايط رو درڪ ڪنن و واقعيت رو ببينن ... چون پول نسبتا خوبے بود حاضر نبودن دست بردارن ... فڪر مےڪردن تا وقتے از دانشگاه فارغ التحصيل بشن بہ اين ڪار ادامہ ميدن بعدم ولش مےڪنن ... نمےدونستن اين راهے نيست ڪہ هيچ وقت پايانے داشتہ باشہ ... - قتل ڪريس ڪار اونها بود؟ ... - نہ ... اشڪ توے چشم هاش حلقہ زد ... - من خيلے سعي ڪردم جلوش رو بگيرم ... اما اون حاضر نبود عقب بڪشہ ... ميگفت امروز دو نفرن ... فردا تعدادشون بيشتر ميشہ ... و اگہ اين طمع و فڪر ڪہ از يہ راه آسون بہ پول زياد برسن ... بين بچہ‌ها پخش بشہ ... بہ زودے زندگے خيلےها بہ آتش ڪشيده ميشہ ... آخرين شب بين ما دعواے شديدے در گرفت ... قبول نمےڪرد سڪوت ڪنہ و چشمش رو روے همہ چيز ببنده ... بهش گفتم حداقل بره پيش پليس ... يا از يہ تلفن عمومے یہ تماس ناشناس با پليس بگيره ... اما اون مےگفت اينطورے هيچڪس بہ اون بچہ‌ها يہ شانس دوباره نميده ... اونها بچہ هاے بدے نیستن و همہ شون فریب خوردن ... نمےتونن حقیقت رو درست ببینن ... اما احتمالش ڪم نيست ڪہ حتے از زندان بزرگسالان سر در بيارن ... مےخواست هر طور شده اونها رو نجات بده ... از هم ڪہ جدا شديم ... يہ ساعت بعدش خيلے پشيمون شدم ... داشتم مےرفتم سراغش ڪہ توے یڪے از خيابون هاے نزديڪ خونہ شون ديدمش ... دنبالش راه افتادم و تعقيبش ڪردم ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🪴 🪴 🌿﷽🌿 وارد شهر كوفه مى شويم. شايد تو هم با من موافق باشى كه اوّل برويم مقدارى استراحت كنيم و بعداً به ديدار امام برويم، ولى مرادى كه از آغاز سفر براى ديدار امام لحظه شمارى مى كرده به سوى مسجد كوفه مى رود. نزديك اذان ظهر است، حتماً امام در مسجد است. ده نماينده يمن وارد مسجد كوفه مى شوند و به سوى محراب مى روند. آنها امام خود را مى بينند كه روى زمين نشسته و مردم در كنارش هستند. آنها سلام مى كنند و جواب مى شنوند... شايد تو باور نكنى كه اين مرد، على(ع) باشد، مردى كه لباسش وصله دار است، مثل بقيّه مردم بر روى زمين نشسته است! على(ع)، حاكم كشور عراق و عربستان و يمن و مصر و ايران است، چرا او هيچ تاج و تختى ندارد؟ چرا روى زمين نشسته است؟ چرا مثل بقيّه مردم است؟ چرا هيچ محافظى ندارد؟ چرا؟ و هزاران چراى ديگر. همسفرم! تو خيلى چيزها را باور نمى كنى. حق هم دارى; زيرا تو تا به حال خيلى ها را ديده اى كه ادّعا مى كنند مثل على(ع) هستند ولى چه مى دانى كه على(ع) كيست؟! نه تو، بلكه بشريّت نيز نمى داند على(ع) كيست! اين فقط على(ع) است كه در اوج قدرت بر روى خاك مى نشيند، نان جو مى خورد و لباس وصله دار مى پوشد. فقط او، "ابوتُراب" است; او، "پدرِ خاك" است; كسى كه روى خاك مى نشيند. ■■■□□□■■■ 🪴 🪴 🪴 🪴 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
﷽❣ ❣﷽ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ... 🌱سلام بر گوشه‌ی روشن قبایت که آسمان را بر ما زمینگیران دوری‌ات می‌تکاند. سلام بر تو و بر ریسمان مهربان دستانت که تنها راه نزول ملکوت آسمان‌ها بر برهوت غفلت زمین‌اند... 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
💙 :) 🌱 زندگے در آتش بہ سختے بغض گلوش رو فرو داد ... - من و ڪريس از زمانے ڪہ وارد گنگ شد با هم دوست شده بوديم ... خيلے بهم نزديڪ بوديم ... تا اينڪہ ڪم ڪم ارتباطش رو با همہ قطع ڪرد ... شماره تلفنش رو هم عوض ڪرد ... ديگہ هيچ خبرے ازش نداشتم تا حدودا يہ ماه قبل از اون روز ... اومد سراغم و گفت ... مچ دو تا از بچہ هاي دبيرستان رو موقع پخش مواد گرفتہ ... ازم مےخواست ڪمڪش ڪنم پخش ڪننده اصلے دبیرستان رو پيدا ڪنہ ... - چرا چنين چيزے رو از تو خواست و نرفت پيش پليس؟ ... سڪوت سختے بود ... هر چہ طولانےتر مےشد ضعف بيشترے بدنم رو فرا مےگرفت ... - اعتقاد داشت اون طرف فقط داره از نياز اونها سوء استفاده مےڪنہ ... اونها نمرات شون در حدے نبود ڪہ بتونن براے ڪالج و دانشگاه بورسيہ بشن ... وضع مالےشون هم عالے نبود ڪہ از پس خرج ڪالج بر بيان ... هیچ دانشگاه خوبے هم مجانے نیست ... ڪريس گفت اگہ یڪے جلوے اونها رو نگيره ... اون طرف، زندگے اونها و آينده شون رو نابود مےڪنہ ... اينطورے هرگز نمےتونن يہ زندگے عادے رو تجربہ ڪنن و اگہ براے خروج از گروه دير بشہ ... نہ فقط زندگے و آينده شون ... ڪہ ممڪنہ جون شون رو از دست بدن ... با خودشون هم حرف زده بود ... اما اونها نمےتونستن مثل ڪريس شرايط رو درڪ ڪنن و واقعيت رو ببينن ... چون پول نسبتا خوبے بود حاضر نبودن دست بردارن ... فڪر مےڪردن تا وقتے از دانشگاه فارغ التحصيل بشن بہ اين ڪار ادامہ ميدن بعدم ولش مےڪنن ... نمےدونستن اين راهے نيست ڪہ هيچ وقت پايانے داشتہ باشہ ... - قتل ڪريس ڪار اونها بود؟ ... - نہ ... اشڪ توے چشم هاش حلقہ زد ... - من خيلے سعي ڪردم جلوش رو بگيرم ... اما اون حاضر نبود عقب بڪشہ ... ميگفت امروز دو نفرن ... فردا تعدادشون بيشتر ميشہ ... و اگہ اين طمع و فڪر ڪہ از يہ راه آسون بہ پول زياد برسن ... بين بچہ‌ها پخش بشہ ... بہ زودے زندگے خيلےها بہ آتش ڪشيده ميشہ ... آخرين شب بين ما دعواے شديدے در گرفت ... قبول نمےڪرد سڪوت ڪنہ و چشمش رو روے همہ چيز ببنده ... بهش گفتم حداقل بره پيش پليس ... يا از يہ تلفن عمومے یہ تماس ناشناس با پليس بگيره ... اما اون مےگفت اينطورے هيچڪس بہ اون بچہ‌ها يہ شانس دوباره نميده ... اونها بچہ هاے بدے نیستن و همہ شون فریب خوردن ... نمےتونن حقیقت رو درست ببینن ... اما احتمالش ڪم نيست ڪہ حتے از زندان بزرگسالان سر در بيارن ... مےخواست هر طور شده اونها رو نجات بده ... از هم ڪہ جدا شديم ... يہ ساعت بعدش خيلے پشيمون شدم ... داشتم مےرفتم سراغش ڪہ توے یڪے از خيابون هاے نزديڪ خونہ شون ديدمش ... دنبالش راه افتادم و تعقيبش ڪردم ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
📌 پیکر بی سر و دست شهید مصطفوی آرامش پدر شد 🔹️ پدر شهید سید میلاد مصطفوی درباره شهادت پسرش می‌گوید: ◇ در اوج درگیری بعد از رشادت‌های به یادماندنی در ۲۵ مهر ۱۳۹۴ در با اصابت گلوله قناصه به گلویش در جنوب حلب شهید شد و به خواسته قلبی‌اش رسید اما پیکرش نیامد. ◇ آنقدر آتش دشمن سنگین بود که همرزمانش فقط توانسته بودند پیکرش را چندصد متر عقب بیاورند و در پستویی زیر شاخ و برگ درختان زیتون پنهان کنند. 🔹️ دو سه هفته‌ای از شهادتش گذشت و خبری از جنازه پسرم نشد. ◇ شنیدم که یکی دو بار رفتند برای انتقال پیکر اما میلاد در جایی که نشان کرده بودند نبود تا اینکه دو شب متوالی به خواب همرزمش می‌آید و می‌گوید « دوست داشتم همین جا پیش عمه جانم حضرت زینب(س) بمانم اما بابام خیلی اذیت می‌شه فقط و فقط به خاطر بابا انشاءالله خیلی زود برمی‌گردم » و نام و نشان جایی که بود را می‌دهد. این خواب راهی شد برای یافتن پیکر سید میلاد اما پیکری بی‌سر و بی‌دست و بی‌پا. ازسفره پر برکت شهدا بهره‌مند شویم 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
امام علی علیه السلام: خداوند، با تدبير استوار خويش، ميان خواست ها و توانايى هاى آدميان، تفاوت نهاد تا هر يك به كارى بپردازد و [به كمك هم ] نيازهاى خويش را بر آورند و به وسيله يكديگر، امور معاش خود را كه مايه صلاح حالشان است، بچرخانند و هر يك به وسيله ديگرى رفع نياز كند 📚وسائل الشيعه ج6 ص341 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌷 🌷 ...! 🌷همین‌طور داشتم دور شدن آمبولانس را می‌دیدم که ناگهان هلی‌کوپتری پیدا شد و سرش را به طرف آمبولانس کج کرد، موشکی شلیک کرد. قلبم ریخت و پاهایم سست شد. موشک درست به آمبولانس خورد و آن را به هوا فرستاد، مبهوت و گیج مانده بودم. بچه‌ها آب برداشتند و سریع به طرف آمبولانس شعله‌ور دویدند؛ وقتی آن‌جا رسیدیم، بوی گوشت کباب شده می‌آمد! 🌷عسکری که به ماشین آویزان شده بود، به یک طرف پرتاب شده و یک پایش به پوست آویزان بود. هنوز نفس می‌کشید. بقیه تکه پاره شده بودند، در آمبولانس باز نمی‌شد. مجبور شدیم یکی از بچه‌هایی که زنده مانده بود از پنجره بیرون بیاوریم. صدایش در نمی‌آمد، فقط ذکر می‌گفت، وقتی او را داخل آمبولانس می‌گذاشتیم یک پا نداشت. حالا هر دو پای او از ناحیه ران قطع شده بود. عجب دلی داشت! 🌷احتمال داشت هلی‌کوپتر دوباره برگردد. به پست امداد برگشتیم، دو پایش را با باند بستم و به عقب فرستادم. قبل از اینکه زخمی را به عقب بفرستیم، ناگهان دیدم تعدادی از بچه‌های لشکر ۲۵ کربلا عقب‌نشینی کرده و وارد سنگر پست امداد شدند، چهره‌هایشان ترسیده بود. می‌خواستند به عقب برگردند، اما آن‌ها با دیدن این زخمی و این‌که دو پا ندارد و با اراده ذکر می‌گوید حالشان منقلب شد و با چهره‌هایی بر افروخته به خط برگشتند. 📚 کتاب "شانه‌های زخمی خاکریز" 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
﷽❣ ❣﷽ 🔹السَّلاَمُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ... 🔸سلام بر آن مولایی که آینه‌ی تمام نمای خداست. 🔸سلام بر او و بر روزی که تمام خلق در آینه وجود او، خدا را به تماشا خواهند نشست... 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس. 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
💙 :) 🌱 جوشش خون - حدود ساعت 8 شب بود رفت بيمارستان ... وقتے اومد بيرون رفتم سراغش ... مطمئن بودم رفتنش اونجا يہ ربطے بہ ماجراے مواد داشت ... هر چے بهش اصرار ڪردم ... اولش چيزے نمےگفت ... اما بالاخره حرف زد ... مےخواست ماجرا رو بہ آقاے ساندرز بگہ تا با اون بچہ‌ها صحبت ڪنہ ... و يہ طورے قانع شون ڪنہ ڪہ از اين ڪار دست بردارن ... نمےدونست بايد چےڪار ڪنہ ... خيلے دو دل بود ... مدام بہ اين فڪر مےڪرد اگہ بره پيش پليس چہ بلايے ممڪنہ سر اون بچہ‌ها بياد ... براے همين رفتہ بود سراغ ساندرز ... اما بدون اينڪہ چيزے بگہ برگشت ... وقتے ازش پرسيدم چرا ... هيچے نگفت ... فقط گفت ... آقاے ساندرز شرايط خاصے داره ... ڪہ اگر ماجرا درست پيش نره ممڪنہ همہ‌چيز بہ ضررش تموم بشہ ... نمےخواست ساندرز بہ خاطر حمايت از ڪريس آسيب ببينہ و بلايے سرش بياد ... براے همين تصميم گرفت چيزے نگہ ... اون شب ... من تا صبح نتونستم بخوابم ... من خيلے ڪريس رو دوست داشتم ... خيلے ... مخصوصا از وقتے عوض شده بود .. يہ طورے شده بود ... مےدونستم واسہ من ديگہ یہ آدم دست نيافتنے شده ... خوب تر از اين بود ڪہ مال من بشہ ... اما نمےتونستم جلوے احساسم رو بگيرم ... صبح اول وقت ... رفتہ بودم جلوے مدرسہ شون ... مےخواستم بهش بگم تو ڪارے نڪن ... من ميرم پيش پليس و طعمہ ميشم ... حاضر بودم حتے بہ دروغم ڪہ شده بہ خاطر نجات اون برم زندان ... مےترسيدم بلايے سرش بياد ... ڪہ ديدم داشت با اون مرد حرف مےزد ... خيلے با محبت دستش رو گذاشتہ بود روے شونہ ڪريس و با هم حرف مےزدن ... برگشت سمت ماشينش ... و ... همہ‌چيز توے یہ لحظہ اتفاق افتاد ... ڪريس دو قدم بہ سمت عقب تلوتلو خورد ... و افتاد روے زمين ... انگار تو شوڪ بود ... هنوز بہ خودش نيومده بود ... سعے ڪرد دوباره بلند بشہ ... نيم خيز شده بود ... ڪہ اين بار چند ضربہ از جلو بهش زد ... همہ‌جا خون بود ... از دهن و بينے ڪريس خون مےجوشيد ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
📌 نگاهی به آفتاب و لبخندی بر رخ یار 🔹️ این عکس یکی از زیباترین عکس های دوران دفاع مقدس است که را با نگاهی عمیق و لبخندی بر لب به تصویر کشیده است. ◇ گفتمش زیباترین چیست؟! ◇ گفت : لبخندی که گاه جان دادن بر لب مردان نشاند . 🔹️ تصویری کمتر منتشر شده سر سفره شهدا بهره‌مند شویم 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
🌷 🌷 ....!! 🌷قبل از اسیر شدنم برای عملیات در شوش بودیم، خیلی از نیروهایمان آن‌جا به دام عراقی‌‌ها افتادند به‌طوری که از ١٢ شب تا ١٢ ظهر ١٣٠٠ نفر شهید شده بودند. خیلی‌ها هم زخمی و تیر خورده در شیارهای اطراف افتاده بودند. من آن‌جا شاهد اتفاقی بودم که هیچ وقت فراموشش نمی‌کنم.... در آن وضعیت یک خانم عربی به دست زخمی‌ها نان تازه می‌داد، نان‌هایش که تمام شد به دکتری که در حال امداد بود گفت: «دکتر می‌توانم کمکی کنم؟» 🌷....دکتر هم گفت: «بیا کمک کن.» وقتی برای کمک رفت مدام چادرش جلو دست و پایش را می‌گرفت.... دکتر به او گفت: «چادرت را بگذار کنار پیش وسایلت که راحت بتوانی کمک کنی.» اما به محض این‌که این خانم آمد که چادرش را بردارد یکی از زخمی‌هایی که آن‌جا روی زمین افتاده بود گوشه چادر آن خانم را گرفت و گفت: «مادر، من این‌طور شدم که چادر تو نیفتد، بگذار من بمیرم اما چادرت را برندار.» آن خانم گریه ‌اش گرفت و چادرش را بست به گردنش و شروع کرد به کمک کردن. راوى: آزاده سرافراز جانباز محسن فلاح منبع: موزه انقلاب اسلامى و دفاع مقدس 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎀✨فرموده چنین حضرت باقر که چه نیکوست 🎀✨داری تو کسی را ز همه بیش اگر دوست . 🎀✨بر عفو گناهش سبب و کار عَجَب کن 🎀✨او را خبر از آمدن ماه رجب کن . 🎀✨فوراً بنمودم صفحه ی دفترِ دل باز 🎀✨در خاطره ها نام تو دیدم به سرآغاز . 🎀✨از رحمت بخشنده ی دانا و تبارک 🎀✨ای دوست بُوَد ماه رجب بر تو مبارک . 🎉🎀حلول ماه رجب و ولادت امام 🌸محمدباقرعلیه السلام مبارک باد. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59