eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
26 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هفتاد و یک ✨یادم آمد که از او حرف زده بودم. _کسی است که به او علاقه دارم. همین. به هیچ سوال دیگری هم درباره اش جواب نمی دهم. 🍁لحظه ای در سکوت گذشت. امینه جواهرات را آهسته و بی صدا به صندوقچه برمی گرداند. قنواء پرسید: شما که گوشواره زیاد دارید، چرا یکی به او نمی دهید؟ هر چند وقتی عروسی کردید، او صاحب بهترین جواهرات می شود. راستی چرا جوان زیبا و ثروتمندی مثل تو، به یک دختر فقیر و گلیم باف، علاقه مند شده؟ چرا عروسی نکرده اید؟ نگاهم به پُل بود. بین من و ریحانه، رودخانه ای بزرگ فاصله بود، بی آنکه پلی وجود داشته باشد تا از آن بگذریم و به هم برسیم. _او هرگز حاضر به زندگی با من نخواهد شد. _شوخی می کنی؟ شاید ابونعیم راضی به این وصلت نیست. هر چه باشد تو جوانی متشخصی، و او دخترکی فقیر. به طرفش چرخیدم. سیبی برایم انداخت. آن را گرفتم. _او شیعه است. خندید. _پس بهتر است فراموشش کنی. شک ندارم که هر کدام از دختران دل فریب حله، آرزو دارند شوهری مثل تو داشته باشند. _پدربزرگم همین را می گوید، اما چطور می توانم او را فراموش کنم! آهی کشید. _کسانی که ثروت و قدرت ندارند، خیال می کنند اگر این دو را داشته باشند، به هر چیزی می توانند دست پیدا کنند. اشتباه می کنند. نمونه اش عشق است. گاهی یک دختر و پسر فقیر عاشق هم می شوند و با هم عروسی می کنند و عمری را به خوشی می گذرانند که پادشاهان و شاهزادگان از این سعادت، بی بهره اند. به طرف در رفتم. _من هم آرزو داشتم یک شاگرد زرگر معمولی باشم، اما بتوانم با کسی که دوستش دارم زندگی کنم! _فردا می بینمت. دقیقه ای بعد داشتم از باغ دارالحکومه می گذشتم. مطمئن بودم که قنواء از کنار پنجره دارد نگاهم می کند. می توانست همان طور مرا زیر نظر داشته باشد تا به پل فرات برسم. هوس کرده بودم از بالای پل، جریان آب را تماشا کنم. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
نیم کیلو باش، ولی مرد باش! هم قد گلوله توپ بود … گفتم : چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت : با التماس ! گفتم : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟ گفت : با التماس ! به شوخی گفتم : میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟ لبخندی زد و گفت : با التماس ! @shohada_vamahdawiat                      
♥️ سلام بر مولایے ڪہ تنها نشان باقیمانده از دین و حجّت هاے خداست. سلام بر او ڪہ گنجینہ علم الهے است...    بہ امید دیدن روز ظهور روزے ڪہ دین و ایمان جانے تازه می گیرد. 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هفتاد و دو ✨ماجرای آن روز را برای پدربزرگ تعریف کردم. _کاش نعمان را به جای من به دارالحکومه فرستاده بودید! گرفتاری ام کم بود، این یکی هم اضافه شد. 🍁عجله نکن. بالاخره کارت را شروع می کنی. زن های دارالحکومه کارشان همین است. به دنبال بهانه ای می گردند تا تفریح کنند و سرگرم شوند. از مُشتی آدم بیکار که از قضا ثروت و قدرت دارند، چه انتظاری داری! من هم نمی خواهم به آنجا بروی، اما می ترسم اگر نروی، بلایی به سرمان بیاورند. بیشتر از خودم، نگران تو هستم. بعداز ظهر به حمام رفتم. ابوراجح در رخت کن نبود. مسرور لبه سکو نشسته بود.گرفته و عصبانی به نظر می آمد. جواب سلامم را نداد. نتوانستم حدس بزنم از چه چیز ناراحت است. معلوم بود حوصله ام را ندارد. ابوراجح در اتاق خودش مطالعه می کرد. اتاق کوچکی بود در پاگرد پله هایی که به پشت بام می رفت. کنارش که نشستم، کتاب را بست و روی طاقچه گذاشت. پس از احوالپرسی گفتم: خوش به حالتان که گوشه دنجی برای خودتان دارید و فارغ از گرفتاری های دنیا، مطالعه می کنید! _من به چنین اتاقکی دل خوشم؛ به شرط آنکه دارالحکومه بگذارد. _چرا مسرور این قدر کلافه بود؟ جواب سلامم را نداد. آهی کشید و گفت: یادت هست که از ریحانه خواستگاری کرده بود؟ خون به مغزم فشار آورد. _بله، خودتان به من گفتید. _موضوع را به ریحانه گفتم. _چه گفت؟ _جوابش یه کلمه بود؛ نه. خیالم راحت شد. خدا را در دل، شکر کردم. خبر خوبی بود. به مسرور حق دادم ناراحت باشد. _به ریحانه گفتم، پس از مهلتی که تعیین کرده ام، اگر خوابت تعبیر نشد، باید روی خواستگاری مسرور، جدی تر فکر کنی. خطر هنوز کاملا رفع نشده بود. باز هم اضطراب به سراغم آمد، اما همین قدر که فهمیدم ریحانه، مسرور را به خواب ندیده، خوشحال شدم. اگر ریحانه، مسرور را به خواب دیده بود، پاک از او ناامید می شدم. مسرور در شأن ریحانه نبود. به خودم فکر کردم. آیا من در شأن ریحانه بودم؟ صرف نظر از زیبایی ام و ثروت پدربزرگم، چه امتیازی داشتم؟ _از همسرم شنیدم که قرار است مدتی در دارالحکومه کار کنی. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🔴 خودتان را برای جنگ با اسرائیل آماده کنید 🔵 شهید محسن‌حججی: 🟢 خودتان را برای ظهور امام زمان عجل الله و جنگ با کفار بخصوص اسرائیل آماده کنید كه آن روز خیلی نزدیک است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دستورالعمل آیت الله کشمیری( از شاگردان خاص آیت الله سیدعلی قاضی و سید هاشم حداد ) برای نزدیک شدن به امام زمان عجل الله ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚🌷 آنچه امام زمان (عج) در مورد اوضاع ایران به میرزای نائینی فرمودند : در جنگ جهانی اول، دو میهمان ناخوانده، از چپ و راست، به ایران ریختند. اوضاع ایران در آن تاریخ، خیلی متشنج بود. اصلا کشوری شده بود بی‌صاحب. از یک طرف روس‌ها ریختند، تصاحب کردند؛ از یک طرف، دیگران. یک وضع عجیبی و مردم ایران، مضطرب، منقلب وهیچ تکیه‌گاهی نداشتند. مرحوم میرزای نائینی، رحمه الله، از این پیشامد ناهنجار، به ساحت مقدس امیرالمؤمنین، و سایر ائمه‌ی طاهرین شکایت زیادی می‌کرد مخصوصا، به پیشگاه مبارک امام زمان، علیه السلام، یک‌روز، همین طوری که متوسل شده بود، بر او مکاشفه‌ای شد. حضرت را زیارت کرد دید، حضرت ایستاده‌اند. یک دیوار مرتفعی، سر به آسمان کشیده است. حضرت به میرزا اشاره کرد که نگاه کن نگاه کردند، دیدند یک دیواری است [مرتفع] و این دیوار کج شده… و عن‌قریب است که می‌افتد! به یک مویی بند است… در قاعده، دیوار نیم متر کج است؛ در رأس، دیوار، سه متر کج است… و با انگشتشان به میرزا اشاره می‌کردند که: نگاه کن! نگاه کردند، دیدند انگشت حضرت به طرف دیوار است… . فرمودند: این دیوار، ایران است. کج می‌شود؛ اما ما با انگشتمان نگه‌اش داشته‌ایم و نمی‌گذاریم خراب بشود. این‌جا، شیعه‌خانه‌ی ماست. کج می‌شود؛ اما نمی‌گذاریم خراب شود! برگرفته از کتاب احیاگر حوزه خراسان (ص ۱۷۴-۱۷۵) و آن هم از گفتار آیت الله حاج شیخ محمود حلبی، سخنرانی مسجد جامع اصفهان، ۱۳۹۲ق، گفتار ۱۰. خدا صاحب اصلی مارو برسونند. @shohada_vamahdawiat                      
🤚🕗 ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی رازی میان چشم تر و گنبد طلاست آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی السَّلامُ عَلَیکَ یٰا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا 💚 ❤️ ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
💖🤚 کندوی باغ هستی بی تو، عسل ندارد بی تو کتاب عاشق، ضرب المثل ندارد گفتاکه بین خوبان،مهدیست،یاکه یوسف گفتم که در دو عالم، مهدی بدل ندارد. 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هفتاد و سه ✨معلوم می شد امّ حباب راست می گفت که در این باره چیزهایی به ریحانه و مادرش گفته بود. _همسرتان چطور خبردار شده؟ 🍁_پیرزنی که گویا از همسایه های شماست به آنها گفته. آنچه را آن روز در دارالحکومه اتفاق افتاده بود، برایش تعریف کردم. نظر پدربزرگم را هم گفتم. _ارتباط تو با دارالحکومه می تواند مفید باشد؛ به شرط آنکه به گناه نیفتی. اجازه نده تو را آلت دست خودشان قرار دهند و مثل یک اسباب بازی با تو بازی کنند. اگر تسلیم آنها بشوی، ازت سواری می گیرند و تحقیرت می کنند. اگر وقار خودت را حفظ کنی، آنها هم مجبور می شوند به تو احترام بگذارند. _وقتی نمی خواهم با قنواء ازدواج کنم، چطور ممکن است ارتباط با دارالحکومه برایم مفید باشد؟ به نقطه ای خیره شد. _تو شیعه نیستی، اما خوب می دانی که گروهی از بهترین و درستکارترین مردمان حله، تنها به جرم شیعه بودن، در سیاه چال های مرجان صغیر زندانی اند. خبر آورده اند که حال بعضی از آنها وخیم است. یکی از دوستانم به نام صَفوان و پسرش حَماد مدتی است زندانی اند. به بهانه دیدن جاهای مختلف دارالحکومه، از قنواء بخواه که به نگهبان ها بگوید شما را به سیاه چال راه دهند. اگر بتوانی خبری از آنها بیاوری، مرا مدیون خودت کرده ای. حاضر بودم برای خشنودی او، هر کاری بکنم. دلم می خواست بگویم این کار را به شرطی می کنم که بپذیری ریحانه با من عروسی کند و یا اینکه هرگز ازدواج نکند. اما چطور می توانستم این حرف را بزنم؟ برای اینکه اهمیت آن کار را گوشزد کنم، پرسیدم: کار خطرناکی نیست؟ ممکن است حاکم خبردار شود و مجازاتم کند. _نمی خواهم تو را به چنین کاری وادارم. اختیار با خودت است. از خدا کمک بخواه و هوشت را به کار بگیر. امیدوارم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) یاورت باشد! به یاد ماجرای شفا یافتن اسماعیل هرقلی افتادم. _اگر می خواهید مطالعه کنید، بروم. خندید و گفت: می دانی که تو را دوست دارم و صحبت با تو برایم شیرین است. احساس می کنم چیزی را می خواهی بگویی، اما تردید داری. دلم می خواست اعتراف کنم که ریحانه را دوست دارم، ولی در آن لحظه می خواستم موضوعی را بپرسم که مدت ها فکر مرا مشغول کرده بود و برایش جوابی نداشتم. _درست فهمیدی. چرا من نمی توانم با دختری شیعه ازدواج کنم؟ مگر همه ما مسلمان نیستیم؟ چرا مسلمانی نمی تواند با مسلمانی ازدواج کند؟ شما حتی یک بار هم نپرسیدید او کیست. شاید بشود کاری کرد. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
شهیدسلیمانی: ▫️ما هیچ شبی نمیخوابیم مگر اینکه به نابودی دشمنان فکر می کنیم ما به تلاش برای پیروزی مقاومت شبانه روز ادامه خواهیم داد تا اینکه زمین و آسمان و دریا برای صهیونیستها تبدیل به جهنم شود. 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک سوال⁉️🤔 ‌ بنظر شما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقتی گناهی میبینند تذکر زبانی میدهند؟؟؟؟؟؟ @shohada_vamahdawiat                      
✋ ✨صدای آمدنت را به گوش ما برسان زمان غیبت خود را به انتها برسان... ✨نگاه نافذ خود را بر این گدا انداز برای درد نهفته کمی دوا برسان... ✨اگرچه بهر ظهورت نکرده ام کاری بیا و بر لب ما فرصت دعا برسان... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹 به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه ب امام رضا علیه‌السلام...... 🌹🌹🌹🌹 تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️ @Yare_mahdii313
💠مردم هر وقت کارتون جایی گیر کرد امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد یا یکی رو می‌فرسته که کارتون رو راه بندازه .. 🌹 @shohada_vamahdawiat                      
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هفتاد و چهار ✨با مهربانی گفت: زن و شوهر باید باهم تفاهم و هم سویی داشته باشند. از نظر اعتقادی و مذهبی باید مثل هم باشند تا در انجام احکام و عبادات، بین شان جدایی نیفتد. 🍁اختلاف در باورها و کارها، بین زن و شوهر فاصله و کدورت ایجاد می کند و روی تربیت فرزندان شان تاثیر بدی می گذارد. ممکن است شوهر بر همسرش سخت بگیرد تا مذهب خود را تغییر دهد. از طرفی، فرض می کنیم که تو موفق شوی با دختری شیعه ازدواج کنی. آن موقع، به احتمال زیاد، اقوام تو و خویشان همسرت، شما را طرد می کنند. به همین دلیل ازدواج تو را با دختری شیعه به صلاح هیچ کدام از شما نمی دانم. به این چیزها فکر نکرده بودم. ریحانه هم مانند پدرش شیعه ای آگاه بود و هرگز حاضر نمی شد با مردی غیر شیعه، زندگی کند. _می دانید که تعداد مسلمانان غیر شیعه، بسیار بیشتر از شیعیان است. چرا شما از مذهب اکثریت پیروی نمی کنید تا یکی شویم و پراکنده نباشیم؟ _باید ببینیم حق با شیعه است یا با غیر شیعه. بیشتر بودن گروهی از گروه دیگر، دلیل برتری آنها نخواهد بود. اگر به تعداد است باید مسلمانان همگی مسیحی شوند، چون تعداد مسیحیان از مسلمانان بیشتر است. مسلمانان صدر اسلام که تعدادشان کم بود، باید از بت پرستان که تعدادشان بیشتر بود پیروی می کردند. بگذریم از اینکه مسلمانان غیر شیعه هم با یکدیگر وحدت کاملی ندارند و به فرقه ها و مذاهب مختلفی تقسیم شده اند. اهل سنت به چهار مذهب حنبلی، شافعی، مالکی و حنفی تقسیم شده اند. چرا آنها یکی نمی شوند؟ بهترین کار این است که در کنار چهار مذهب اهل سنت، مذهب شیعه را هم به رسمیت بشناسند. متاسفانه سیاست آنهایی که حکومت را در دست دارند، غیر از این است. کارهای مرجان صغیر، نمونه خوبی است. ابوراجح ایستاد و گفت: بهتر است به کنار رودخانه برویم. من به این اتاق عادت دارم، اما تو جوانی و می دانم که از فضاهای آزاد و دل گشا بیشتر خوشت می آید. از پیشنهادش خوشحال شدم. مسرور از شنیدن این که من و ابوراجح قصد داشتیم باهم به جایی برویم، بیش از پیش ناراحت شد و چهره در هم کشید. شاید خیال کرده بود که ریحانه را از ابوراجح خواستگاری کرده ام و در آن لحظه می خواهیم برویم تا در این باره با ریحانه و مادرش حرف بزنیم. دلم برایش سوخت. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
. 🌸 گل لبخند تو چشم‌هایت شاعرم کرده، فدای چشم تو چشم بر هم می‌زنی و مصرعی گل می‌کند از گل لبخند تو آرایه‌ها بلبل شدند تا تو می‌خندی دلم میل تغزّل می‌کند ✍️ @shohada_vamahdawiat                      
4_5875506181367139501.mp3
12.06M
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💜        🔮سلام آرام جانم             💜جمعه روز موعود  است*     🔮مولایم ، حاضر است ولی ظاهر نیست** ما ظاهریم، اما حاضر نیستـیم* او منتظرحضـور ماست💜 و ما منتظر ظهـور اویـیم🔮** خدا کند که ما حاضر شـویم تا او ظاهر شـود💜 درغیبتش ما  مـقصریم و در ظـهورش مـوثـر***🔮 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
✍امام علی علیه السلام: چه زود مى گذرد ساعات روز و روزهاى ماه و ماه هاى سال و سال هاى عمر! 📗 نهج البلاغه، خطبه 188 @shohada_vamahdawiat                      
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هفتاد و پنج ✨زن و شوهر جوانی به دیواره پل تکیه داده بودند. به رودخانه و منظره های اطراف نگاه می کردند. معلوم بود به هم علاقه زیادی دارند. لبخند از لب هایشان دور نمی شد. 🍁هیچ آرزویی نداشتم جز آنکه روزی من و ریحانه مثل آنها، کنار هم بایستیم و با عشق و محبت به هم لبخند بزنیم و از هر دری صحبت کنیم. از بالای پل، قسمتی از ساختمان دارالحکومه و خانه های حله پیدا بود. نمی دانستم قنواء برای روز بعد چه نمایشی ترتیب داده بود. نسیم خنکی می وزید و آب را پولک پولک می کرد. رودخانه، خطی مارپیچ بود که بین خانه های حله و نخلستان های انبوه کشیده شده بود. ابوراجح لبخندزنان گفت: تو خبرداری که سابقه مذهب ما بیشتر از مذهب های شماست؟ با تعجب پرسیدم: یعنی چنین چیزی حقیقت دارد؟ خندید و گفت: بنیان گذاران مذهب های چهارگانه اهل سنت که احمد حنبل، شافعی، مالک و ابوحنیفه اند، تقریبا پس از یک قرن که از هجرت پیامبر گذشته بود، به دنیا آمده اند. معلوم می شود که حداقل در قرن اول هجری، مذهب های چهارگانه نبوده اند. مسلمانانی که در صدر اسلام و در قرن اول زندگی می کرده اند، از پیروان مذهب های چهارگانه، قدیمی تر و پر سابقه ترند و اگر این مذهب ها به وجود نمی آمدند، مردم هم چنان مسلمان بودند. پرسیدم: مذهب شیعه از کی به وجود آمد؟ _از زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله). و با خواست خود آن حضرت. حرف های عجیبی می شنیدم که باورش برایم سخت بود! _شما به راستگویی و درستکاری معروفید، اما آیا اینکه که گفتید حقیقت دارد؟ به نرده پل تکیه داد و از نسیم خنک لذت برد. _بله، همان طور که این رودخانه و این پل، وجود دارند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) مسلمانان را به پیروی از اهل بیت خود دعوت کرد و فرمود: من در میان شما دوچیز گران بها می گذارم؛ کتاب خدا و اهل بیتم. این دو از هم جدا نخواهند شد تا آنکه کنار حوض کوثر به من بپیوندند. ما شیعیان از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او پیروی می کنیم. آن حضرت فرموده اند که اهل بیت ایشان، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند. راستی هاشم، تو چیزی از ماجرای غدیر خم شنیده ای؟ ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🥀امام غریب 🔶ما تو را باید در متن زندگی‌هایمان پی می‌گرفتیم تا به هر جا چشممان می‌افتاد، به یاد تو می‌افتادیم؛ اما تو را در دعای ندبه‌ها و در جمکران محصور کردیم. 🔶این شد که صبح جمعه‌ها اگر چه یابن الحسن می‌گوییم اما از بعد از این دعای ندبه تا دعای ندبۀ دیگر، نشانی از تو در ما و زندگی‌مان یافت نمی‌شود. 🔶ما شاید پا به مسجد جمکران که می‌گذاریم به یادت باشیم؛ اما پایمان را از مسجد بیرون نگذاشته، تو از خاطرمان محو می‌شوی. 🔶ما با تو زندگی کردن را یاد نگرفته‌ایم؛ برای همین هم ندبه‌خواندن و جمکران رفتن‌هایمان ما را به تو نزدیک نمی‌کند. 🔶از هر دری سخن می‌گویم، آخرش به غربت تو می‌رسم. ✍محسن عباسی ولدی @shohada_vamahdawiat                      
🤚🕗 ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی رازی میان چشم تر و گنبد طلاست آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی السَّلامُ عَلَیکَ یٰا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا 💚 ❤️ ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat