❣#سلام_امام_زمانم❣
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه✋
🍃 سلام بر تو ای موعودی که خداوند وعده آمدنت را به اهل ایمان داد و خود آن را ضمانت کرده است.
🍃ماهـر روز
درانتـظارآمدنتهستیـم
وهرلحظه بیشترحسمیڪنیـم
ڪهآمدنت نزدیڪاست...
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#یادت_باشد
#قسمتنودچهارم
🌿﷽🌿
🌺طول مسیر به خانمهایی که تا حالا دو کوهه را ندیده بودند گفتم:
_ اینجا مثل باند پرواز میمونه خیلی از شهدا از همین جا از همین ساختمون ها پروازشون رو شروع کردن و نهایتا توی مناطق مختلف به شهادت رسیدن، قدر این چند ساعتی که دو کوهه هستید رو بدونید.
چند دقیقه ای طول نکشید که به حسینیه تخریب رسیدیم. یک جای خلوت بدون هیچ امکانات که ساخته شده بود.
🌹 برای خودسازی بچههای گردان تخریب هنوز هم پشت حسینیه قبرهایی که کنده شده بود و بچه های تخریب شب ها داخل آن می خوابیدند و راز و نیاز میکردند دست نخورده باقی مانده بود.
مراسم روایتگری و مداحی که انجام شد دوباره سوار ماشینها شدیم و برگشتیم.
هنوز به محل استراحتم در ساختمان مقداد نرسیده بودم که متوجه شدم موبایلم را داخل حسینیه تخریب جا گذاشتم.
به سمت ورودی جاده حسینیه برگشتم ولی هیچ ماشینی نبود که من را به آنجا برگرداند.
میدانستم اگر حمید یا خانواده تماس بگیرند و من جواب ندهم نگران میشوند چاره ای نبود برای همین با پیاده سمت حسینیه تخریب راه افتادم.
🍀هنوز صد متری از دو کوهه فاصله نگرفته بودم که دیدم یک ماشین با سرعت به سمت حسینیه تخریب میرود ته دلم خوشحال شدم و پیش خودم گفتم:
_ شاید من را تا آنجا برساند.
ماشین که ایستاد دیدم حمید همراه یک سرباز داخل ماشین هستند با تعجب پرسید:
_ خانوم تنهایی کجا داری میری توی این گرما وسط این بیابون.
ماجرا را برایش توضیح دادم و گفتم:
_ مجبورم برم گوشی که جا گذاشتم رو بردارم.
🌸حمید جواب داد:
_ الان که کار عجلهای دارم باید سریع برم کار تو هم که شخصیه نمیشه با ماشین نظامی بری.
این جمله را گفت و بعد هم خداحافظی کرد و رفت.
اخلاقش را میدانستم سرش هم میرفت از بیت المال برای کار شخصی استفاده نمیکرد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
دعا کنیم برای پیروزی جبهه مقاومت در مقابل اسرائیل جنایتکار
مداحی آنلاین - حکایت شیخ حسین و تشرف به خدمت امام زمان - استاد هاشمی نژاد.mp3
4.22M
♨️حکایت شیخ حسین و تشرف به خدمت #امام_زمان(عج)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #هاشمی_نژاد
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
💢امین مردم
🔹کاردانی عمران داشت. به خاطر مهارت در تیراندازی و سایر قابلیت ها در هنگ مرزی سراوان پله های ترقی را طی کرد و به عنوان فرمانده پاسگاه انتخاب شد. توی عملیات ها خودش جلوتر از همه حرکت می کرد و حاضر نبود سربازها را در پیشانی گروه قرار بدهد. وقتی از علت کارش سوال کردم جواب داد: «این ها در دست من امانت اند »
🔹شهید مرتضی نبی لو دشیری از مرزبانان ناجا هفدهم مهر 91 بر اثر اصابت گلوله در هنگام درگیری با اشرارمسلح درنقطه صفر مرزی ایران و پاکستان به شهادت رسید.
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
﷽ 🌸 ختم دعای فرج 👇
جهت بیروزی حق علیه باطل
و تعجیل در ظهور حضرت ولیعصر ، مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف
برای ثبت بر روی لینک زیر بزنید❤️
https://EitaaBot.ir/counter/3kz
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥شهدا شرمنده ایم...
💥دیدن این یک دقیقه برای هممون واجبه👌
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#دلنوشته ای تقدیم به #آرمان_عزیز
در آستانه اولین سالگرد شهادت مظلومانه اش 👇
تو مؤمن بودی و انگار نوری منجلی بودی
که وقف راه دین بودی و سرباز ولی بودی
غریبانه اگر چه جانفدای راه دین گشتی
عزیزم، تو قوی بودی، برای خود یلی بودی
زلال و پاک مثل شبنمِ بر روی برگ گل
شبیهِ آینه شفاف بودی، صِیقلی بودی
شبیه آیه های فتح و پیروزی درخشیدی
به قلبِ پر غمِ اسلام وحیِ مُنزَلي بودی
همه گریان در آن هنگامه و تو در میان قبر
در آغوش پر از مِهرِ حسین بن علی بودی
تویی معنایی از نور و وفا و عشق و خوش عهدی
یقین دارم که رجعت میکنی با حضرت مهدی
#حاج_امیر_عباسی
۲۴ مهر ماه ۱۴۰۲
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
❣#سلام_امام_زمانم❣
دیدن روی تو چشم دگری می خواهد.
منظر حسن تو صاحب نظری می خواهد..
باید از هر دو جهان بی خبرش گردانند
هر که از کویِ وصالت خبری می خواهد..
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#یادت_باشد
#قسمتنودپنجم
🌿﷽🌿
🌻هیئت یکی از علایق خاص حمید بود هر هفته در مراسم شب های جمعه هیئت شرکت می کرد طوری برنامه ریزی کرده بود که باید حتما پنج شنبه ها می رفت هیئت.
🍎 سر و تهش را می زدی از هیئت سر در می آورد من را هم که از همان دوران نامزدی پاگیر هیئت کرده بود.
می گفت بهترین سنگر تربیت همین جاست اسم هیئتشان خیمه العباس بود خودش به عنوان یکی از مؤسسان این هیئت بود که آن را به تاسی از شهید((ابراهیم هادی))راه انداخته بودند.
اوایل برای دهه محرم یک چادر خیلی بزرگ زده بودند و مراسم را آنجا می گرفتند.
🌷 ولی مراسم های هفتگی شان طبقه هم کف خانه یکی از دوستاش بود آنجا را حسینیه کرده بودند و هر هفته شب های جمعه دعای کمیل و زیارت عاشورا برپا بود.
تنها چیزی که در این میان من را اذیت می کرد دیر آمدنش از هیئت بود گویی داخل هیئت که می شد زمان و مکان را از یاد می برد.
❤️ آن شب من خسته بودم و نتوانستم همراهش بروم به من گفت ساعت یازده ونیم بر می گردم نیم ساعت یک ساعت دو ساعت گذشت!
خبری نشد واقعا نگران شده بودم هر چه تماس می گرفتم گوشی را جواب نمی داد ساعت دو نیمه شب شده بود دلم مثل سیر وسرکه می جوشید.
گوشی را برداشتم وبه همسر یکی از رفقایش زنگ زدم فهمیدم که هیئت بود جلسه داشتند و کارشان تا آن موقع طول کشیده است.
💐چیزی نکذشت که زنگ در را زد واقعا دلگیر بودم ولی دوست نداشتم ناراحتش کنم آیفون را برداشتم و گفتم:
کیه این وقت شب؟
گفت:منم خانوم حمیدم همسر فرزانه!
گفتم:نمی شناسم!
هوای قزوین آن ساعت شب سرد بود دلم نمی آمد بیشتر از این پشت در بماند در را باز کردم آمد داخل راهرو در ورودی خانه را کمی باز کردم.
🌺وقتی رسید گفتم:
اول انگشتاتو نشون بده ببینم حمید من هستی یا نه!
طفلک مجبور بود گوش بدهد چون می داسنت اگر بیفتم روی دنده لچ حالا حالا باید ناز من را بخرد.
انگشت هایش را از در رد کرد داخل روی موتور یخ زده بود گردنش را هم کج کرده بود خودش را مظلوم نشان می داد.
🌹 این طور موقع ها که چشم هایش گرد می شد با نمک می شد گفتم:
تا حالا کجا بودی؟ساعت دو نصفه شبه!
گفت:هیئت بودم زیرزمین بود گوشی آنتن نمی داد جلسه داشتیم برای هماهنگی برنامه ها انقدر درگیر بودم که زمان از دستم در رفت ببخشید.
گفتم:
برو همون جا که بودی کدوم مردی تا دو نصفه شب خانمش رو تنها میذاره؟
🌸 خواهش می کرد و به شوخی با من حرف می زد من هم خنده ام گرفته بود به شوخی گفتم:
پتو و بالش می دم همون جا تو حیاط بخواب.
بیشتر از این گلایه داشتم که چرا وقتی کارش طول می کشد از قبل به من اطلاع نمی دهد خلاصه آن قدر دلجویی کرد تا راضی شدم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#خاطرات_شهید
🔸آخر شب خوردنی های مختلف میآوردیم و تا نیمههای شب فیلم و سریال و... نگاه می کردیم
🔹همان زمانها هم با خودم میگفتم چقدر به من خوش میگذرد، و چقدر زندگی خوبی دارم واقعا هم همینطور بود.
🔸من با داشتن امین خوشبخت ترین زن دنـیـا بودم، بعدها هرکس زندگی خصوصی مارا می دید، برایش سخت بود باور کند. مردی با این همه سرسختی و غـرور چنین خصوصیـاتی داشته باشد
🔹موضوع این نبود که خدایی نکرده من بخواهم به او چیزی را تحمیل کنم. یا با داد و بیداد موضوعی را پیش ببرم خودش با محبت مرا در به اسـارت خودش درآورده بـود
واقعا سیاست داشت
در مهربانیـش..
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
دعا کنیم برای پیروزی جبهه مقاومت در مقابل اسرائیل جنایتکار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸❤️🍃🌸🍃🌸
🌸بر عسکری
🎊آن نور ولایت صلوات
🌸برآن گل
🎊گلزار رسالت صلوات
🌸خواهی که
🎊خدا گناه تو،عفوکند
🌸بفرست برآن
🎊روح کرامت،صلوات
🌸اَللّهمّ صلِّ علی محَمّد
🎊وآل مُحَمَّد وَعجِّّل فرجهُم
*❤️خجسته میلاد با سعادت امام حسن عسکری علیه السلام مبارک باد*🍃🌸🍃🌸❤️🍃🌸🍃🌸
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
❣#سلام_امام_زمانم❣
🌱خیال سیر جمالت، طواف حُسن خداست...
ندیده هم، مه رویت، چراغ دیده ماست...
🌱قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت...
که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست...
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#یادت_باشد
#قسمتنودششم
🌿﷽🌿
🌺فردای همان روز بود که جلوی تلوزیون نشسته بودیم حمید گفت:
اگه بدونی چقدر دلم برای زیارت حرم حضرت معصومه(س) تنگ شده میای آخر هفته بریم قم؟
اون دفعه که سال تحویل آن قدر شلوغ شده بود نفمهمیدیم چی شد این بار با صبر و حوصله بریم زیارت کنیم.
چون تازه از جنوب برگشته بودیم به حمید گفتم:
دوست دارم بیام ولی می ترسم از درسام بمونم ولی تو اگر دوست داری زنگ بزن با همکارات برو.
گفت:
پیشنهاد خوبیه چون خیلی وقته با رفقا جایی نرفتم.
تلفن را برداشت و به سه نفر از رفقایش پیشنهاد داد که دو روزه بروند و برگردند.
🌻 قرار گذاشت فردا صبح راه بیفتند رفتنشان که قطعی شد حمید گفت:
بریم خونه مادرم قبل از سفر یه سر به اونها بزنیم
گفتم:
باشه ولی باید زود برگردیم که بتونم براتون یه چیزی درست کنم توی راه بخورید.
سریع آماده شدیم و سوار موتور راه افتادیم خانه عمه هم یک مسیر آسفالته داشت هم یک مسیر خاکی به دو راهی که رسیدیم حمید گفت:
خانوم بیا از مسیر خاکی بریم اونجا آدم حس می کنه موتور پرشی سوار شده!
انداخت داخل مسیر خاکی دل و روده من بیرون آمد.
ولی حمید حس موتور سوار های مسابقات پرشی را داشت.
🌸 این جنس شیطنت ها از بچگی با حمید یکی شده بود.
وقتی رسیدیم چند دقیقه لباس هایمان را از گردو خاک پاک کردیم تا بشود برویم بالا پیش بقیه!
یک ساعتی نشستیم ولی برای شام نماندیم موقع خداحافظی همه سفارش کردند حتما حمید نایب الزیاره باشد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#یا_امام_حسن_عسکری
نام نیڪوش حسن، خوے حسن، روے حسن
باب #مهدى_زمان ڪاشف الاسرار آمد
حامے دین #محمد(ص) متولد گردید
عسڪرے فخر زمین، سرور و سالار آمد
#ولادت_امام_حسن_عسکری مبارکباد
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
✍حضرت مهدى (عليه السلام) فرمودند:
به خدا پناه مى برم از كورى بعد از روشنايى و روشن بينى و از گمراهى بعد از هدايت و از چيزهايى كه موجب نابودى اعمال مى شود
و به او پناه مى برم از آزمايشهاى هلاك كننده.
زيرا خداوند متعال فرمايد: آيا مردم تصور مى كنند همين كه گفتند ايمان آورديم رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟
📚بحارالانوار ج 53 ص 190
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْخَلَفُ الصَّالِحُ لِلْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومينَ الْمُطَهَّرينَ...
🌱سلام بر تو ای صاحب علم علی علیه السلام و ای آیینه دار صبر حسن علیه السلام و ای وارث شجاعت حسین علیه السلام و ای میراث دار غربت فرزندان حسین علیهم السلام .
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#یادت_باشد
#قسمتنودهفتم
🌿﷽🌿
🌷خانه که رسیدیم سریع رفتم آشپزخانه تصمیم گرفتم برای ناهارشان کتلت درست کنم.
یک ساک پر از خوردنی هم چیدم از خیارشور و نان ساندوچی گرفته تا بال کبابی سیخ روغن تنقلات خلاصه همه چیز برایشان مهیا کرده بودم.
حمید داخل آشپزخانه روی صندلی نشسته بود وسط کار ها دیدم صدای خنده اش بلند شد گفت:
می دونی همکارم چی پیام داده؟
گفتم:
بگو ببینم چی گفته که از خنده غش کردی
💐گفت:
من پیام دادم که ناهار فردا رو با خودم میارم خانمم زحمت کشیده برامون کتلت گذاشته رفیقم جواب داد خوش به حالت همین که خانومم به زور راضی شده من بیام کلاهمو باید بندازم هوا این که بخواد ناهار بذاره و ساک ببنده پیشکش.
🌺جواب دادم:
خب من از دوستایی که داری مطمئنم این طور سفر ها خیلی هم خوبه روحیه آدم عوض میشه
توی جمع دوستانه معمولا خوش می گذره نشاطی که آدم می گیره حتی به خونه هم می رسه.
حمید گفت:
آره ولی بعضی خانم ها سخت میگیرن ولی تو فرق داری خودت همه وسایل رو هم آماده کردی.
گفتم:
🌹آره همه چی براتون چیدم فقط یه سس مونده بی زحمت برو الان از مغازه سر کوچه بگیر تا من سفره شام رو هم بندازم چند تا از این کتلت ها رو برای شام بخوریم.
در حالی که از صندلی بلند می شد گفت:
اره دیگه منم که عاشق سس، اصلا بدون سس کتلت نمی چسبه.
خیلی زود لباس هایش را پوشید و رفت من هم سفره شام را انداختم چند دقیقه بعد حمید برگشت ولی سس نخریده بود.
گفتم:
پس چرا دست خالی برگشتی حمید؟برای شام سس لازم داریم.
گفت:
(مغازه همسایه بسته است باشه فردا موقع رفتن می خرم.
گفتم:
🍀سس رو هم برای شام امشب نیاز داشتیم هم برای فردا که می خوای با خودت کتلت ها رو ببری قم.
جواب داد :
این بنده خدایی که اینجا مغازه زده اولین امیدش ما هستیم که همسایه این مغازه ایم تا جایی که ممکنه و ضرورتی پیش نیومده باید سعی کنیم از همین جاخرید کنیم!
🌸رفتار های این طوری را که می دیدم فقط سکوت می کردم چند دقیقه ای طول می کشید تا حرف حمید را کامل بفهمم.
خوب حدس می کردم این جنس از مراقبه و رعایت روح بلندی می خواهد که شاید من هیچ وقت نتوانم پا به پای حمید حرکت کنم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
یا امام رضا
به کوی تو هر جا که پا می گذارم
همان جا دل خویش جا می گذارم
مبادا برانی که با صد امید
قدم در حریم شما می گذارم….
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
MadahiReza7 - 3 - 128 - mahanmusic.net.mp3
3.84M
ذکر مستانه رضا
شمع کاشانه رضا 💚
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#جوان_ریش_خرمایی
○تو همدان شاید کمتر کسی باشه که اسم «علی چیت سازیان» به گوشش نخورده باشه!فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصار الحسین آنقدر به زبان عربی مسلط بود که تو دل دشمن نفوذ می کرد. اصن محال بود بره شناسایی و دست خالی برگرده!
فرمانده قرارگاه نجف پرسید: «جوان ریش خرمایی کیه؟»
●گفتیم: «مسئوول اطلاعات و عملیات، یه اعجوبه ایه توی کار اطلاعات.» و از او خواستم گزارش آخر رو بده. مقابل نقشه ایستاد و انگشت روی جاده ی زرباطیه به بدره گذاشت.و مفصل گفت: که فرمانده تیپ عراقی کی میاد و کی می ره و حتی اینکه تا کجا او نو با سواری می آرن و بقیه ی مسیر رو تا خط با جیپ و نفر بر فرماندهی .
●فرمانده قرارگاه باورش نمی شد که علی و بچه هاش ظرف یک ماه ، خطوط سه و چهار عراق را هم شناسایی کرده باشند! برا همین چیزا بود که صدام بهش
لقب«عقرب زرد» رو داده بود!
📚زندگی به سبک شهدا، ص94-95
#شهید_علی_چیت_سازیان🌷
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
✨
🔹هرکاری از دستت برمیاد برای امام زمان انجام بده...
🔸هر روز سعی کنید یک کاری برای امام زمانتان انجام دهید که شب وقتی می خواهید بخوابید بگویی آقاجان من این کار را برای شما کردم ولو شده یک صلوات بفرستی.
آقا شکورند، با محبتند دستتان را می گیرند.
ولو یک صلوات، یک صدقه، یک #دعا_برای_فرج
میتوانی دیگران رابه یاد #امام_زمان بیندازی.
هرچه از دستت برمی آید و از عهدهات ساخته است.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_امام_زمانم
🌹سلام مولای ما ، مهدی جان
چه دلنشین است صبح را با نام شما آغاز کردن و با سلام بر شما جان گرفتن و با یاد شما پرواز کردن ...
چه روح انگیز است با آفتاب محبت شما روییدن و با عطر آشنای حضورتان دل به دریا زدن و در سایه سار لبخند زیبایتان امید یافتن ...
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#یادت_باشد
#قسمتنودهشتم
🌿﷽🌿
💐ساعت یک نصفه شب بود که همه کتلت ها را سرخ کردم و ساک را هم آماده کنار در پذیرایی گذاشتم.
از خستگی همان جا دراز کشیدم حمید وضو گرفته بود و مشغول خواندن قرآنش بود تا دید من داخل پذیرایی خوابم گرفته گفت:
🌺تنبل نشو پاشو وضو بگیر برو راحت بخواب.
شدید خوابم گرفته بود چشم هایم نیمه باز بود حمید قرآنش را خواند و آن را روی طاقچه گذاشت در حالی کی بالای سرم ایستاده بود گفت:
حدیث داریم کسی که بدون وضو می خوابه چون مردایه که بسترش قبرستانش می شه ولی کسه که وضو می گیره مثل بسترش مثل مسجدش می شه کا تا صبح براش حسنه می نویسن.
🌹با شوخی و خنده می خواست من را بلند کند گفت:
به نفع خودته زودتر بلندشی و وضو بگیری تا راحت بخوابی والا حالا حالا نمی تونی بخوابی و باید منو تحمل کنی شاید هم یه پارچ آب آوردم ریختم رو سرت که خوابت کامل بپره!
آن قدر سر و صدا کرد که نتوانم بدون گرفتن وضو بخوابم.
🍀حمید دو روزی قم بود وقتی برگشت برایم از کنار حرم یک لباس زیبا خریده بود وقتی سوغاتی را دستم داد گفت:
تمام ساعت هایی که قم بودیم به یادت بودم وسط دعای کمیل برای خودمون حسابی دعا کردم همش یاد سفره دوره نامزدی افتاده بودم.
آشپزی های حمید منحصر به فرد بود از دوره نوجوانی آشپزی را یاد گرفته بود.
🌸 عمه وقتی حمید با پدر و برادرهایش می رفت سنبل آباد خیالش راحت بود که حمید هست و می تواند برای بقیه غذا درست کند.
نوع غذاهایی که حمید با دستورات جدید و من درآوردی می پخت خودش یک کتاب((آشپزی به سبک حمید))می شد!
ابتکاراتی داشت که به عقل جن هم نمی رسید.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat