#وقت_سلام 🤚🕗
ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی
خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی
رازی میان چشم تر و گنبد طلاست
آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی
السَّلامُ عَلَیکَ یٰا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا
#السلام_علیک_یاامام_رئوف💚
#یاامام_رضاجانم❤️
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها فیلم ضبط شده...💔
شهدا از ما غیرت و #حجاب میخوان👌
سرباز خوب #امام_زمان
#شهید_ابراهیم_هادی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
السَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ...
سلام بر تو ای مولایی که آیه آیه ی قرآن به سمت تو دعوت میکند.
سلام بر تو و بر روزی که قرآن به دستان تو احیا خواهد شد.
📚صحیفه رضویه، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام.
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هشتاد و دو
✨پس از دیدن حیوانات دست آموز که درون قفس های کوچک و بزرگی نگه داری می شدند، به اصطبل رفتیم و اسب حاکم و قنواء و اسب های دیگر را دیدیم.
🍁قنواء یال بلند اسب ابلق خود را نوازش کرد و گفت: فردا بعد از آنکه چند ساعتی کار کردی، به اسب سواری می رویم. چطور است؟
نمی توانستم قبول کنم. اگر چنین اتفاقی می افتاد، همهٔ مردم حله خبردار می شدند. بدتر از همه به گوش ریحانه هم می رسید.
_قرار بود دیگر نمایشی در کار نباشد.
قنواء آهسته گفت: از قضا نمایشی در کار است. من خودم را به شکل پسری جوان در می آورم. با آن قیافه، حتی تو هم مرا نخواهی شناخت. بارها این کار را کرده ام.
_مردم بالاخره می فهمند. همانطور که فهمیده اند به شکل پسری فقیر درآمده ای و در بازار، دست فروشی و گدایی کرده ای.
با قیافه ای غمگین گفت: اگر این کارها را نکنم، از زندگی یکنواختی که دارم، دیوانه می شوم!
آنقدر خوب نقش بازی می کرد که نتوانستم بفهمم جدی می گوید یا شوخی می کند.
به جاهای مختلف دارالحکومه سر زدیم و آنچه را دیدنی بود، دیدیم. قنواء هم چنان اصرار داشت که روز بعد، در ساحل رودخانه، اسب سواری کنیم.
_یکی دو روز است برای آن نقشه کشیده ام.
_پس تو و امینه، خودتان را به شکل پسرها درآورید و با هم به سواری بروید.
_نقشه ام را خراب نکن. ما تا کنار رودخانه می رویم، از پل عبور می کنیم، چهار نعل تا نخلستان های بیرون شهر می تازیم و برمی گردیم.
_آخرش نفهمیدم این کارها چه ربطی به صیقل دادن جواهرات دارد؟
_داری حوصله ام را سر می بری! اطاعت کن و مزدت را بگیر!
_بوی دردسر به دماغم می خورد. حس می کنم قربانی یک بازی خطرناک شده ام. شاید کارم به سیاه چال بکشد. پس بهتر است قبلا آنجا را ببینم. امروز سیاه چال را می بینیم و بعد درباره سوارکاری فردا، حرف می زنیم.
کوتاه آمد و گفت: پدرم به کارهای عجیب و غریب من عادت دارد، ولی مطمئنم اگر بشنود با تو به سیاه چال رفته ام، تعجب می کند. بهتر است صرف نظر کنی!
_تو می توانی بیرون بمانی. من نگاهی می اندازم و برمی گردم. از سیاه چال که نمی ترسی؟
_سیاه چال جای متعفن و خطرناکی است. بعضی از زندانی ها بیماری واگیردار دارند. آنجا موش هایی دارد که گربه ها را فراری می دهد. جای مرطوب و نفس گیری است. آدم را به یاد جهنم می اندازد. زندانی ها آنجا نه مرده اند و نه زنده.
_بیشتر کنجکاوم کردی! تنها به این شرط با تو به اسب سواری می روم که سیاه چال را ببینم. اگر صرف نظر کنم، فکر می کنید ترسیده ام. جمعی آنجا زندگی می کنند. چرا ما نباید بتوانیم ساعتی را میان شان بگذرانیم؟
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میبینی بی تو کم آوردم
هر جا پیشم تو بودی، بُردم
تو این شلوغیها
خودم رو به تو سپردم
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#وقت_سلام 🤚🕗
ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی
خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی
رازی میان چشم تر و گنبد طلاست
آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی
السَّلامُ عَلَیکَ یٰا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا
#السلام_علیک_یاامام_رئوف💚
#یاامام_رضاجانم❤️
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
بیش از این کاش
گرفتار غمت می بودم
بی غم عشق تو
صد حیف ز عمری که گذشت...
❤️سلام عشق الهی...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
✨﷽✨
#تعطروا_بالاستغفار
✍تا حالا دقت کردید که بعضی ها تا یه گرفتاری ومشکلی براشون پیش میاد میگن خـدایا مگه مـا چه گناهی کرده بودیـم که باید این طوری بلا سرمون میومد؟
واقعیت اینه که کسی که سیر خورده باشه، خودش بوی سیر رو احساس نمیکنه. کسی این بو رو حس می کنه که خودشون سیر نخورده باشه. گناه هم همینطوره. بوی بدی داره که خودِ گناهکارا، بوی اونو احساس نمیکنند
بـوی بدِ گناهِ ماها رو فقط #امـام_زمان کاملا احساس میکنه چون امام زمان گناه نکرده. اگر ما بخواهیم که بوی گناه از بین بره ، باید استغفار کنیم.
امیرالمومنین علیه السـلام ، از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله نقل میکند: تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الـذنوب . با استغفار ، خود را #معطر و خوشبو کنید، تا بوی متعفن گناهان شما را رسوا نسازد.
📚وسائل الشیعه ،ج ۱۶ ،صفحه ۷۰
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
💢بعد از مراسم حاج قاسم به سمت ماشین خود حرکت کرد. من مشکلاتی داشتم که باید آنها را شخصاً با ایشان درمیان میگذاشتم. افراد همراه حاج قاسم خیلی زیاد بودند و من نمیتوانستم به ایشان برسم همان جا بلند گفتم حاج آقا تو را به فاطمه زهرا (س) بایست من با شما کار دارم. یکدفعه میان این جمعیت که داشتند میرفتند، ایستاد...
گفت: بله کی من را صدا کرد؟!
گفتم: حاج آقا من بودم گفت چه شده من را صدا زدید؟
گفتم: اینجا نمیشود سخت است. گفت خب اینها که من را رها نمیکنند بروید در ماشین من بنشینید تا من بیایم...
من و ریحانه دخترم رفتیم. تا کمی خلوت شد. به رانندهاش گفت سریع گاز بدهید و بروید بعد من در همین فاصله که در ماشین بودم با ایشان صحبت کردم و مشکلاتم را گفتم و ایشان راهحل دادند و قرار شد پیگیریکنند.
من آنقدر تحت تأثیر رفتار جوانمردانه سردار قرار گرفته بودم که ناخواسته اشک میریختم. بعد حاج قاسم یک انگشتر به من و یکی به دخترم داد و گفت گریه نکن و فقط سر نماز دعا کن به آرزویم یعنی شهادت برسم...
زیرعکس پدر ریحانه امضا کرد و نوشت خدایا! من را به یاران شهیدم برسان. بعد از ما خداحافظی کرد و رفت.
🎤راوی: همسر شهید اکبر ملکشاهی
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هشتاد و سه
✨قنواء به امینه گفت: ما به آنجا می رویم. تو مجبور نیستی بیایی. اگر بخواهی می توانی برگردی.
🍁_رفتن به آنجا کار درستی نیست. پدرتان عصبانی می شود.
امینه این را گفت و تعظیمی کرد و رفت.
قنواء گفت: فکر می کردم هیچ وقت تنهایم نمی گذارد.
از راهروی نیمه تاریکی گذشتیم و به دری چوبی رسیدیم که بست ها و گل میخ های فلزی بزرگی داشت. در آن لحظه فقط کنجکاو بودم حماد را ببینم.
قنواء حلقه را به صدا درآورد. در با صدایی خشک باز شد. نگهبانی سر بیرون آورد و پرسید: چه می خواهید؟
_من قنواء، دختر حاکم هستم و ایشان مهمان عالی مقام و عزیزی هستند که در حال حاضر، صلاح نیست معرفی شوند، آمده اند سیاه چال را ببینند.
نگهبان عقب رفت و گفت: داخل شوید.
وارد راهروی دیگری شدیم که کوتاه بود و به سمت راست پیچ می خورد. از آن پیچ که گذشتیم به حیاط بزرگی رسیدیم. دور تا دور حیاط، اتاق هایی بود که هر کدام دری کوتاه با روزنه ای کوچک داشت.
از یکی شان صدای ناله شنیده می شد. گوشه ای از حیاط چند نفر را به تیرک هایی بسته بودند. روی پیراهنِ همگی، خط هایی از خون نقش بسته بود.
مرد تنومند و قدبلندی از اتاق بزرگی که با بقیهٔ اتاق ها فرق داشت، بیرون آمد و با گام هایی سنگین به ما نزدیک شد. به قنواء تعظیم کرد و گفت: خوش آمدید! من رییس زندان هستم.
_آمده ایم سیاه چال را ببینیم. ما را راهنمایی کنید.
_بهتر است از پدرتان اجازه کتبی بیاورید تا مؤاخذه ام نکنند.
_اگر لازم بود اجازه کتبی می دادند. مطمئن باش که از مؤاخذه خبری نیست.
_اطاعت می کنم. ایشان کیستند؟
به من اشاره کرد. قنواء با خون سردی گفت: فرض کن مامور ویژه ای هستند که از بغداد آمده اند و فرض کن که من قرار است به زودی با ایشان ازدواج کنم.
اضافه کردم: و البته فراموش نکن که در این باره نباید با کسی حرف بزنی.
رییس زندان که گیج شده بود، تعظیم کرد و راه افتاد تا راه را به ما نشان دهد.
_اینجا زندان عادی است. سیاه چال، مخصوص مخالفان و جنایت کاران است.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های حاج حسین یکتا در مورد شهید قبادی نیا
شهید مستجاب الدعوه....😭
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
☀️خدای بزرگ را شکر به خاطر نعمت برخورداری از ولایت، ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع). مگر میتوان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ولایت فقیه، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی؛ نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامهدهنده همان راه و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنهها و کمینها عبور میدهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم☀️
فرازی از وصیت نامه
#شهید_حاجحسین_همدانی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
همیشه ...
غبطه بر این خوردم و ...
به خود گفتم
خوشا به حال "زمان" ...
که تـ❤️ـو "صاحبش" هستی
سلام صاحبـ❤️ـ عصر و زمان
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
💫🌟شهیدی که بعد از نماز شب در جبهه ملائک الهی را دیده بود.
🌷🇮🇷شهیددفاعمقدس، جلیل ملکپور
هنوزجوان بود که ساواک او را دستگیر کرد عکس شاه را در مدرسه پاره کرده بود. از عملیات چزابه وارد جنگ شد.در همه عملیات ها حضور داشت واعجوبه کارهای اطلاعاتی و شناسایی بود از هیچ چیز نمیترسید.توکل عجیبی داشت.در کربلای ۴ جان یک گردان را نجات داد و به شهادت رسید. مدتی بعد پیکراو پیدا شد اما بدون پلاک هیچ کس او را نمی شناخت قرار بود با شهدای گمنام به تهران برود اما به سراغ پدرش آمد و گفت که پیکرش کجاست.
📝🌷قسمتهایی از وصیت نامه شهید
⭐️خیلی هوشیار باشید.صحبتهای بیهوده نکنید شما اگر سخنی را به اشتباه بگوییدکه به ضرر اسلام باشد
باید در صحرای قیامت جواب دهی. امروز آبروی اسلام و مسلمین به دست شماست.
⭐️جنگ بالا و پایین دارد پیروزی و شکست دارد که البته برای ما شکست زمانی است که هوای نفس بر ما غلبه کند.
🌟امام حسین علیه السلام در کربلا فریاد هل من ناصر را بلند کرد، دوستان مگر شما نمی گفتید ای کاش کربلا بودیم امروز راضی نشوید که امام تنها بماند نگذاریدکربلا تکرارشودپسبایدخودسازی را شروع کنیم. در جهاد اکبر با تمام توان به پیش رویم.
🌟مراقب باشید در جنگ تبلیغاتی شکست نخوریم در حال حاضر منافقین ساکت هستند، اما روزی خواهد آمد که آنها فعال می شود. نگذارید به روی صحنه بیایند.
🌟سخنان رهبر را گوش کنید. پیرو خط ولایت باشید.
🌟وصیت عمل انسان است.آن که باید ببیند میبیند .زندگیمیدان معاملهاست. باید همیشه ببینیم که چه دادهایم و چه گرفتهایم
➥ @shohada_vamahdawiat
💠 آیت الله وحید خراسانی:
🔸عزیز تر از قرآن پیش امام زمان (علیه السلام) گوهری نیست ، این قرآن را که کلام الله است، تلاوت کنید، هدیه به او کنید.
🔸به هر اندازه که می توانید قرآن را بخوانید و به امام زمان (عج) هدیه کنید.
🔸این کار اکسیر اعظم است، او عنایت می کند و با توجه او کار تمام می شود.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هشتاد و چهار
✨از کنار چند سرباز و نگهبان گذشتیم. به دری رسیدیم که با زنجیر و قفلی بزرگ بسته شده بود.
🍁با اشاره رییس زندان، در را باز کردند. پشت آن، پله هایی بود که میان تاریکی، پایین می رفت.
یکی از نگهبان ها مشعلی روشن به دست رییس زندان داد. در پرتو روشنایی مشعل از پله های زیادی پایین رفتیم. هوا کم کم سنگین و نفس گیر می شد.
پایین پله ها به یک چهار راه رسیدیم. از همانجا صدای ناله زندانی ها و زمزمه مناجات شنیده می شد. آهسته به قنواء گفتم: چه جنایت کاران خوبی هستند که با خدا راز و نیاز می کنند!
شانه بالا انداخت. هر یک از آن راه ها به دخمه ای بزرگ می رسید که چون غاری در دل زمین کنده شده بود. هر دخمه هواکشی چاه مانند در بالا داشت.
دور تا دور هر دخمه، زنجیر کلفتی از میان حلقه هایی که به دیوار وصل بود، گذشته بود و رشته زنجیری از آن به هر کدام از زندانی ها وصل بود. هر زندانی کُند و زنحیری جداگانه داشت که به دست ها و پاها و گردنش بسته بود.
با آن وضع، تنها می توانستند چند قدم در اطرافشان بردارند. ریش و موی همه شان بلند و ژولیده بود.
لباس های اندک شان پوسیده و پاره بود. جای شلاق روی بدن بیشترشان دیده می شد. زمین خیس بود و بوی تعفن شدیدی، بینی و چشم را آزار می داد. از دیوار هر دخمه، چند تازیانه و چماق آویزان بود.
_لطفا به زندانی ها نزدیک نشوید!
پرسیدم: این بخت برگشته ها همه شیعه اند؟
_در حال حاضر، بله. اما گاهی جنایت کاری را قبل از اعدام به اینجا می آوریم.
بیشتر از صد نفر در آن دخمه ها در بند بودند؛ همگی لاغر و رنجور. نور مشعل، چشمان گود افتاده شان را آزار می داد. با خود گفتم: اگر همان طور که ابوراجح می گوید، شیعیان، امام و پیشوایی دارند چرا این بیچاره ها را از این عذاب و شکنجه نجات نمی دهد؟ عذابی که اینها می کشند از رنجی که اسماعیل هرقلی می کشید، کمتر نیست.
در میان زندانی ها چشمم به جوانی افتاد که موی اندکی بر صورتش داشت. آنقدر متاثر شده بودم که فراموش کردم ممکن است همان باشد که ریحانه او را در خواب دیده است. با تعجبی ساختگی پرسیدم: آه! تو حماد هستی؟
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#وقت_سلام 🤚🕗
ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی
خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی
رازی میان چشم تر و گنبد طلاست
آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی
السَّلامُ عَلَیکَ یٰا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا
#السلام_علیک_یاامام_رئوف💚
#یاامام_رضاجانم❤️
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
السّلام علیکَ بِجوامعِ السَّلام...
تمام سلامها و تمام تحیّتها نثار تو باد،
ای مولایی که حقیقت سلام هستی و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی...
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هشتاد و پنج
✨آن جوان که استخوان های دنده اش نمایان و قابل شمارش بود، در مقابل نور، چشمش را به زحمت باز کرد تا مرا ببیند.
🍁_شما کیستید؟
_تو مرا نمی شناسی.
قنواء آهسته از من پرسید: او کیست؟
_جوانی زحمت کش و درستکار. او و پدرش رنگ رزند.
رییس زندان گفت: همین طور است. آنها رنگ رزند. پدرش هم اینجاست.
_صفوان را می گویید؟
_بله، آنها دشمن حاکم و خلیفه اند. به جرم بدگویی و توطئه به سیاه چال افتاده اند.
به قنواء گفتم: این نمی تواند درست باشد.
_تو از کجا می دانی؟
_از قضا می شناسمشان. راستش را بخواهی، من به حماد مدیونم. یک بار که در فرات شنا می کردم، نزدیک بود غرق شوم. اگر او نجاتم نداده بود، غرق شده بودم. همان موقع او و پدرش در کنار رودخانه مشغول شستن کلاف های رنگ بودند.
_مطمئنی اشتباه نمی کنی؟
_کاملا.
قنواء به رییس زندان گفت: این جوان، روزگاری جان ایشان را از مرگی حتمی نجات داده. خوب است که او و پدرش را آزاد کنید.
_مرا ببخشید بانو! چنین کاری، بدون دستور حاکم و یا وزیر، عملی نیست.
_باشد. با پدرم صحبت می کنم. آنها را از سیاه چال بیرون ببرید و در زندان عادی جای دهید تا دستور آزادی شان به شما ابلاغ شود.
_اما این کار...
_ضمنا از برخورد و همکاری خوب شما تعریف خواهم کرد.
_از لطف شما ممنونم. ولی یادآوری می کنم که...
_اگر این کار را نکنید، بد خواهید دید.
رییس زندان با کلافگی گفت: اطاعت خواهد شد.
_آنها را به حمام ببرید و لباس مناسبی بپوشانید. غذای خوبی بهشان بدهید و جای زنجیر و شلاق را مرهم بگذارید.
به من اشاره کرد.
_کسانی که جان ایشان را نجات داده اند، نه تنها دشمن ما نیستند، بلکه از دوستان ما به حساب می آیند.
قنواء در حالی این حرف ها را می زد که نگران موش بزرگی بود که روی زنجیر قطور، حرکت می کرد.
از سیاه چال و زندان که بیرون آمدیم، از قنواء تشکر کردم و گفتم: به خلاف ظاهرت، خیلی مهربانی!
حواسش جای دیگری بود.
_حال عجیبی دارم! همین که حماد، زیر نور مشعل، سرش را بالا گرفت و به من نگاه کرد، بر خودم لرزیدم.
آشوبی در دلم افتاد. من هم متوجه چشم های نافذ و چهره دل نشین حماد شده بودم. دیگر مطمئن بودم که ریحانه او را در خواب دیده. قنواء به من خیره شد و با خنده گفت: قرار نبود حسادت کنی!
با دست خودم باعث نجات حماد از آن سیاه چال وحشتناک شده بودم. شاید اگر این کار را نمی کردم، همانجا از بین می رفت و با مرگش، ریحانه از او دل می کند. سری تکان دادم. سعی کردم به خودم قوّت قلب بدهم.
اندیشیدم: مرگ او چه فایده ای دارد؟ آن وقت ریحانه با مسرور ازدواج می کند.
قنواء با شیطنت گفت: حالا که حسادت می کنی، هر روز به او سر می زنم.
حق با قنواء بود. نمی توانستم به حماد حسادت نکنم.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگه: این شهید غزهای رایحه ای داره که قابل وصف نیست!
▫️شهیدی که دو روز زیر آور بود ❤️
▫️خبر دارید این رایحه از بهشت میاد؟
❤️ماهم از این شهدا داریم.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
▫️شهید حسینعلی اکبری
بوی عطر عجیبی داشت.
نام عطر را که میپرسیدیم جواب سر بالا میداد.
شهید که شد توی وصیت نامهاش نوشته بود:
به خدا قسم هیچگاه عطری به خود نزدم، هر وقت خواستم معطر بشم از تـه دل میگفتم:
«السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیهالسلام»
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
💐انتظار و منتظر حقیقی
⬅️یه منتظر واقعی:
🌼◀️«جون عزیز نیست»؛
محمد بن بشیر در همان ایام محرم، پسرش بدست کفّار اسیر شد. وقتی خبر به امام حسین رسید، حضرت از او خواستند که برود و هدیه ای یا پولی به آنان دهد تا آزاد شود ولی او گفت: درنده های بیابان زنده زنده مرا بخورند، اگر من چنین کاری بکنم. پسرم گرفتار است، باشد، مگر پسر من از شما عزیزتر است؟ (بحارالأنوار ج۴۴)
🌼◀️«اسیر پول نیست»؛ مردی صابون فروش، خیلی علاقه به دیدن امام زمان داشت. بالاخره قرار شد روزی توسط یکی از ابدال به خدمت امام زمان برسند. در مسیر باران گرفت و مدام به فکر صابون هایش بود که لِه و خراب شده اند. وقتی خدمت حضرت رسیدند، امام فرمود او را برگردانید، همانا او مرد صابونی است...
🌼◀️«توی کسب وکارش دقت داره و حسّاسه»؛ مثل داستان پیرمرد قفل ساز...
🌼◀️«برای آوردنِ امامش بیکار نِمیشینه»؛ چرا که افضل الاعمال، انتظار الفرج...
🌼◀️«برا ظهور امامش زیاد دعا میکنه»
#انتظار_حقیقی
#مهدیاران
#تلنگر_مهدوی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسم_الله_الرحمان_الرحیم
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً
زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
#ساعت_عاشقی
#شهداءومهدویت
#پیشنهاد_دانلود
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🔹السلام علیکَ حین تصَلّی و تقنُت...
️سلام بر تو هنگامی كه نماز مي خوانی و قنوت بجا می آوری
🔹سلام بر تو آن هنگام که از محراب نماز به معراج می روی و در خلوت با خدا و در قنوت عاشقانهات، برای دعاگویانت دعا می کنی...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat