eitaa logo
شهدای نیروی انسانی
293 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadanirooensani ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
با رفتن ژنرال، لحظاتی را در اتاق تنها ماندم، به ساعتم نگاه کردم، وقت بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم را بخوانم. انتظارم برای آمدن طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نیست، همین جا را می‌خوانم. تا تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از رفتم و را که همراه داشتم به انداختم و مشغول شدم. در حال خواندن بودم که متوجه شدم وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ را ادامه بدهم یا ؟ بالاخره گفتم، را ادامه می‌دهم، هر چه بخواهد همان خواهد شد. سرانجام را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از معذرت ‌خواهی کردم. پس از چند لحظه نگاه به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما بر این است که در ساعت‌های از باید با به بپردازیم و در این ساعات آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در استفاده کردم و این را انجام دادم. با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین‌طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از و من به و فرهنگ و نباختنم در برابر جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای خود نویس را از جیبش بیرون آورد و را کرد. سپس با حالتی از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی دارم. من هم متقابلاً از او کردم. احترام گذاشتم و از خارج شدم. آن روز به اولین محل که رسیدم به پاس این بزرگی که به من کرده بود، دو رکعت خواندم . 🌹 🌹 🥀🍀🍃🕊🍃🍀🥀 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
را صدا بزن 📿 اول وقت
یک نفر یک خبر از یار ندارد بدهد؟ دلِ ما خیلی از این بی‌خبری سوخته است . . . اللهم عجل لولیک الفرج الساعه اللهم عجل لولیک الفرج را صدا بزن 📿 اول وقت
💢 چ ناز نماز می‌خواندید. جزیره که از اول جزیره بود. شما آن را مجنون کردید ... . 📷 #هورالعظیم_ مجنون ۱۳۶۴ _ خواندن سردار قربانعلی زمانی‌‌پور؛ و محسن احمد زاده. (چند ماه بعد، هر دو در والفجر ۸ رسیدند)😭💝💝💝 🌹 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
را صدا بزن 📿 اول وقت
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐 شب عروسی هنگام برگشتن از اتلیه، آقا به من گفتند اگر موافق باشید قبل از رفتن پیش مهمانها، اول برویم خانه خودمان و را با هم بخوانیم، یک دو نفره و این هم در حالی بود که مرتب خانوادهامون به ایشان می زدند که چرا نمی آیید، مهمانها منتظرند، من هم گفتم قبول، فقط آنها با شما ایشان هم گفتند مشکلی موبایلم را برای یک ساعت می گذارم روی صدا تا متوجه نشویم. بعد با هم به پر از مهر و رفتیم و بعد از نماز به پیشنهاد ایشان یک عاشورای دلچسب دو نفره خواندیم و بنای زندگیمان را با بنا کردیم و به عقیده من این زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم و من شب بیشتر به اخلاص و معنویت پی بردم و خواندن کار همیشگی بود. و شام با تمام وجودشان می خواندند و سفارششان هم به من همین بود که هیچ موقع خواندن را فراموش نکن که من هرچه دارم از همین است، حتی از هم که تماس می گرفتند مرتب این موضوع را یادآوری می کردند. کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
جاذبه سیب، آدم را به زمین زد و جاذبه زمین، سیب را !! فرقی نمی کند ؛ سقوط، نتیجه دل دادن به هر جاذبه ای غیر خداست ...... (لحظه هاتان پر از خدا) 🌹🌹🌹 را صدا بزن 📿 اول وقت
🌹🕊💐🌺💐🕊🌹 تفاوت ترس ما و ترس اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان برای دیدار با به جماران رفتیم. دور تا دور نشسته بودیم و به نصیحت‌هایش گوش می‌دادیم که یک‌ دفعه ضربه‌ محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشه‌های اتاق شکست. از این صدای غیر منتظره همه از جا پریدیم، جز . در همان حال که صحبت می‌کرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبت‌هایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد، بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد. همانجا بود که فهمیدم آدم‌ها، همه‌شان می‌ترسند، چرا که آن روز در حقیقت همه ما ترسیده بودیم، هم و هم ما. از دیر شدن وقت می‌ترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه. او از می‌ترسید و ما از غیر . آنجا بود که فهمیدم هر کس واقعا از بترسد، دیگر از غیر نمی‌ترسد. راوی: کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 یک سالی از مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، خانه‌شان. گفته بود (یک مهمانی ساده گرفتیم به مناسبت سالگرد ازدواجمان) همراه و دختر چهل روزه‌مان رفتیم، از در که وارد شدیم، فهمیدیم آن جا جای ما نیست. خانم ها و آقایان نشسته بودند و خوش و بش می کردند از سر اجبار و به خاطر تعارف های صاحب خانه رفتیم نشستیم، ولی نتوانستیم آن را تحمل کنیم، خدا حافظی کردیم و آمدیم بیرون. پیاده راه سمت خانه. ناراحت بود، بین راه حتی یک کلمه هم حرف نزد قدم هایش را بلند بر می داشت که برسد به خانه که رسیدیم دیگر طاقت نیاورد زد زیر مدام خودش را سرزنش می کرد که چرا به آن رفته کمی که آرام شد، گرفت، سجاده‌اش را گوشه‌ای پهن کرد و ایستاد به تا نزدیک صبح صدایش را می شنیدم، می خواند و اشک می ریخت. آن شب خیلی از دوستانش آنجا ماندند. برای‌شان مهم نبود که شاید راضی نباشد. ولی همیشه یک بود، حتی در مبارزه با راوی: کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🍀🌹🌴🥀🌴🌹🍀 : راه تقلید از نیست! مثلا شب بخوانیم بعد فکر کنیم می شویم! اگر این باشد، از ! راه و رمــزش به خداســـت... شادی روح و کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌺 پدر شهیدغواص 🌺 پدر شهید یکی از ۱۷۵ غواص جنگ تحمیلی می گفت: بهش گفتم: " پسرم؛ تو به اندازه کافی جبهه رفتی، دیگه نرو؛ بزار اونایی برن که نرفته اند..." چیزی نگفت و یه گوشه ساکت نشست... صبح که خواستم بخونم اومد جانمازم رو جمع کرد، بهم گفت: "پدر جان! شما به اندازه کافی نماز خوندی بذارین کمی هم بی نمازها نماز بخونن خیلی زیبا منو قانع کرد و دیگه حرفی برای گفتن نداشتم ❤️شادی روح همه شهدا صلوات ❤️ 💦🌷🌷💦🌷🌷💦 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani