eitaa logo
شهدای هویزه
2.5هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
643 ویدیو
28 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2875523072C71b2b4b72a 🌷 محفلی برای معرفی و زنده نگه داشتن یاد و نام شبیه ترین شهدا به شهدای کربلا در ایران... 🌍 خوزستان_ هویزه 🔰 کانال‌رسمی‌یادمان‌شهدای مظلوم کربلای هویزه؛ اولین یادمان دفاع مقدس ⬅️ ارتباط با ادمین: @h_media
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 همزمان با سالروز ولادت امیرمؤمنان علی(ع) صورت پذیرفت؛ 🔻 آغاز زندگی مشترک در جوار شهدای 🔹 همزمان با سالروز ولادت امیرمؤمنان علی(ع) یک زوج جوان از شهرستان هویزه مراسم عقد ازدواج و عهد آسمانی شان را در زیارتگاه شهدای مظلوم هویزه و در فضایی متبرک به تلاوت قرآن کریم، ذکر صلوات و عطر و بوی شهیدان کربلای ایران برگزار کردند. 🔹 در این مراسم معنوی که حجج اسلام حمادی (مدیر حوزه علمیه سیدالشهدا "ع" خرمشهر)، برهانی (رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان هویزه) و جمعی از طلاب نیز حضور داشتند؛ مراسم خطبه عقد توسط حجت الاسلام هاشمی (از اساتید حوزه علمیه) در کنار مرقد شهید سید محمد حسین علم الهدی قرائت گردید. 🔹 پیش از مراسم خطبه خوانی، حجت الاسلام هاشمی در سخنانی عروس و داماد و حاضران در جلسه را به تسلیم و سازش در برابر یکدیگر توصیه نمود و شاعران و مداحان به ذکر منقبت مولای متقیان و مولودی خوانی امیرمؤمنان پرداختند. 🔹 همچنین هدایای متبرک شهدای هویزه توسط خانم دکتر حکیم زاده (همسر شهید کربلای هویزه محمد بهاءالدین) به این زوج نوسفر اهدا گردید و و همسرش در میان ابراز احساسات پرشور دانش آموزان دختر شرکت کننده در راهیان نور راهی خانه بخت شدند. 🔹 نکته قابل توجه در این برنامه تأثیر معنویت شهدا و سادگی مراسم بر تعدادی از جوانان حاضر در زیارتگاه بود به گونه ای که نسبت به برگزاری مراسم ازدواج شان در جوار شهدای هویزه ابراز تمایل و علاقه نمودند. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
🔻 روایتی از یک روز متفاوت در زیارتگاه 🔺 با اجازه بزرگ‌تر‌ها و شهدا... بله! ✍️ میلاد کریمی 🔸 سه ساعتی از ظهر گذشته که کم کم سر و کله مهمان ها پیدا می شود. داماد، طلبه است و این را از ترکیب حاضران می توان فهمید. طلاب جوان و اساتید حوزه زودترآمده اند تا به قدر کافی برای زیارت شهدا فرصت داشته باشند. حجت الاسلام (رئیس اداره تبلیغات اسلامی هویزه و از روحانیون جوان و فعال منطقه) زودتر از بقیه رسیده است. بعد از مختصر خوش و بشی، سریع می رود سراغ معرفی داماد و اینکه:«از طلاب جوان و فاضل هویزه است و در حوزه علمیه آیت الله نظافت مشهد درس می خواند.» 🔸 طولی نمی کشد که بقیه دعوتی ها هم از راه می رسند؛ مهمان‌های عروس و داماد دور تا دور روی زمین و در کنار قبور مطهر شهدا نشسته‌اند و بی شک متفاوت ترین مجلس عروسی شان را تجربه می کنند. تعدادشان زیاد نیست. خانم‌ها یک طرف و آقایان طرف دیگر. 🔸 سمت خانم ها و در کنار مزار شهید علم الهدی را سفره عقد چیده اند؛ طوری که مزار درست وسط سفره قرار گرفته و این یعنی شهدا تا ابد وسط زندگی و روز و روزگار ما خواهند بود. 🔸 به یکی از رفقا می گویم اگر عکس این صحنه را خانواده ببینند احتمالا ناراحت می شوند؛ مخصوصا خواهرها که حتما خیلی دوست داشتند حسین را در رخت دامادی پای این سفره ببینند. سید حسین تا قبل از شهادت واسطه چند ازدواج بوده، اما خودش... 🔸 پایین دست زیارتگاه را هم دکوری زده اند جمع و جور با ساتن سفید و بادکنک آرایی به رنگ پرچم و تصاویری از حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس. 🔸 مولودی خوانی کربلایی حسین طاهری با صدای بلند پخش می شود:« بادا بادا مبارک به همه؛ عروسی علی و فاطمه...» و دختربچه ها سرخوشانه با لباس عروس های سفید و صورتی شان بین قبور شهدا چرخ می زنند. 🔸 مجری مراسم پشت بلندگو می رود. به عربی تبریک و خوشامد می گوید و قاری را دعوت می کند برای تلاوت مجلسی قرآن کریم. قرآن که تمام می شود؛ نوبت به حجت الاسلام هاشمی (مدیر سابق حوزه های علمیه هویزه و حمیدیه) می رسد. استاد هم به عربی سخن می گوید، اما این قسمتش را متوجه می شوم که:«شعار ما در مقابل استکبار، نه تسلیم و نه سازش است؛ اما درزندگی مشترک به زوج ها تأکید می کنیم هم تسلیم و هم سازش...» 🔸 بخش پر انرژی برنامه، اما شعرخوانی «» شاعر برجسته منطقه است که بارها در سالگرد شهدای هویزه نیز حماسی شعر خوانده است. اینجا هم اشعارش حاضران را به وجد می آورد. اگر در جوار شهدا نبود حتما خیلی از جوان ها «یزله» می رفتند؛ اما خب اینجا جایش نیست و با اجازه از روحانیت حاضر در مجلس به همان کف زدن بسنده می کنند. 🔸 حالا دیگر عروس و داماد در بالای مجلس روی صندلی هایشان که دور تا دورش با پارچه سفید و تور پوشیده شده نشسته اند و این یعنی لحظه عهد آسمانی نزدیک است. 🔸 حاج آقا هاشمی همراه یک روحانی دیگر نزد عروس و داماد می روند. از تور سفید و کله قندهایی که بر سر عروس و داماد می سابند خبری نیست. نمی دانم عاقد چند بار می پرسد؟، اما همین که صدای صلوات بلند می شود یعنی عروس خانم با اجازه بزرگ‌تر‌ها و شهدا «بله» را گفته است. 🔸 نوبتی هم که باشد نوبت هدایاست. حلقه ها که رد و بدل می شود؛ خانم دکتر حکیم زاده؛ همسر تنها «مهندس شهید کربلای هویزه »، همراه حاج ؛ مدیر زیارتگاه جلو می روند و هدیه های متبرک شهدای هویزه را تقدیم عروس و داماد می کنند. 🔸 یک پرچم ایران که حداقل یک سالی را همسایه مزار مطهر شهیدان هویزه بوده است؛ یک جلد و یک جلد که سفارش سیدالشهدای کربلای هویزه سید محمد حسین علم الهدی است؛ دسته ای از گل های سرخ و هدیه ای دیگر که برکت زندگی عروس و داماد باشد. 🔻 در پست بعد... ⬇️⬇️
🔺... از پست قبل ⬆️⬆️ 🔸 سید حسین، جرعه نوش نهج البلاغه بود و مگر می شود در چنین مراسمی این خاطره از او که دامادشان نقل می کند را فراموش کرد:« سال 55 بود و تازه با خواهرش ازدواج کرده بودم. از ما کوچکتر بود. همان اوایل یکبارکه به خانه ما آمده بود به من و خواهرش گفت: «سعی کنید روزی یک صفحه نهج البلاغه بخوانید.» 🔸 اینجا هویزه است تنها جایی که مقتل و مدفن شبیه ترین شهدای دفاع مقدس به کربلای اباعبدالله (ع) است و حالا در روز ولادت مولای متقیان، میعادگاه «» و همسرش شده که شاید با وجود مخالفت برخی دور و بری ها می‌خواستند مراسم عقدشان ساده و صمیمی، در جایی برگزار شود که به عزیز انقلاب:« روزى، جمعى از بهترین جوانان و پاکیزه‌ترین عناصر مؤمن و خالص و صالح ما، با غربتْ به خاک افتادند و شربت شهادت نوشیدند. آن روز، کسى گمان هم نمى‌کرد که به این زودى، این شهداى عزیز و غریب، این‌طور جاه و جلال معنوى پیدا کنند و مردم از راه هاى دور و نزدیک به زیارتشان بیایند. اما خداى متعال اراده کرد و آنچه گمان نمى‌رفت، تحقّق پیدا کرد و آنچه دور مى‌نمود، نزدیک شد. امروزْ گنبد و بارگاه و دستگاه معنوى این شهیدان، وسیله‌اى براى توجّه دلها به قدرت لایزال پروردگار عالم است.» محمد علی و همسرش با اینکه مثل شهدای هویزه جوانند، اما این صحبت های آقا را خیلی خوب فهمیده اند. 🔸 مراسم به انتها رسیده و بازار عکس یادگاری داغ داغ است؛ از فرصت استفاده می کنم تا کمی بیشتر با آقا داماد آشنا شوم:«من پایه 5 حوزه علمیه حضرت مهدی (عج) مشهد مقدس هستم. اهل هویزه ام و از بچگی با شهدای هویزه و این مکان مقدس آشنا شدم. در این سال های انس با شهدا چیزهای ارزشمندی از شهید علم الهدی و شهید ابراهیم هادی گرفته ام و خودم را مدیون شان می دانم؛ برای همین هم خواستم به رسم قدرشناسی یکی از بهترین روزهای عمرم را در کنارشان رقم بزنم و ان شاءالله همیشه در خدمت شهدا باشم.» 🔸 از محمد علی می پرسم:عروس خانم با تصمیمت مشکلی نداشت؟ صادقانه جواب می دهد: «واقعیتش را بخواهید در فرهنگ و آداب و رسوم شهر ما برگزاری مراسم به این صورت مرسوم نیست و طبیعی است که مخالفت هایی وجود داشته باشد، اما خب در نهایت ایشان قبول کرد و الان خوشحال است.» 🔸 می گویم خودت بهتر می دانی یکی از زمان های استجابت دعا پای سفره عقد است؛ جوان ها را فراموش نکن؛ با خنده می گوید:«ان شاءالله به حق شهدا همه داماد شوند. دعا می کنم جوان ها قدر شهدا را بدانند؛ چون واقعا امنیت این مملکت مرهون زحمات 8 سال دفاع مقدس است. اگر حق شهدا را ادا نکنیم در قبالشان ظلم کرده ایم.» 🔸 برایشان خوشبختی آرزو می کنم، اما حرفم را قطع می کند و با ذوق می گوید:«می خواهم از همسر شهیدی که هدیه شهدای هویزه را به ما دادند تشکر کنم؛ مراسم عقدمان یک طرف؛ این هدیه هم یک طرف.» 🔸 هنوز از یکدیگر جدا نشده ایم که کاروان دانش آموزی استان وارد زیارتگاه می شود. دخترهای دانش آموز که عروس و داماد را می بینند، ذوق زده برایشان دست تکان می دهند؛ با همه انرژی شان کف می زنند و هورا می کشند و با تشویق های همراه کاروان! بدرقه شان می کنند تا پای ماشین. مدتی بعد همه چیز آرام می شود و روایت را آغاز می کند در حالی که زیارتگاه شهدای هویزه یکی از متفاوت ترین روزهایش را تجربه کرده است. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
| 🌷هرگز مگو که زینب کبری وفات کرد زینب کنار جسم حسینش شهید شد... ♣️ سلام علی قلب زینب الصبور... ♠️ صدای قافله می آید و بوی دل انگیز حسین (ع)... ♣️ شب معطر وداع است و وصال... ♠️ و «تو» فقط زیبا می بینی... ♣️ امشب پایان تفسیر زیبایی عاشوراست؛ پایان شریکه الحسین فی الکربلا ♠️ پایان دوندگی هاجروار به دنبال مَشکی برای تشنگی اسماعیل. ♠️ پایان دوندگی به دنبال گُلی که بویش در هرسوست... ♠️ امشب آغاز بانویی است که اگر نبود، زمین کربلا نداشت! ♠️ امشب «نائبه الحسین» مسافر است و آسمان، آه می بارد... ♣️خدا کند آنجا سرِبریده، قرآن نخواند!... ▪️آجرک الله * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
✍️ 6️⃣ قسمت ششم 🔺 من اسمم بین بچه‌های فضاسازی بود؛ قرار بود کار فضاسازی از مقتل شروع بشه. قبل از صبحانه و رفتن سر پست هامون باید می‌رفتیم صبحگاه. همه‌ی خادم ها به جز بچه‌های آشپزخونه باید می‌رفتیم مراسم صبحگاه رو شرکت می‌کردیم. بعد از اینکه چند دور صحن جلویی مزار رو چرخیدیم یک نفر رفت وسط تا حرکات کششی رو انجام بده هنوز یکی دو حرکت انجام نداده بود که دیدم همه با چهره‌ای خندون دارن میان طرف من، تا اومدم به خودم بیام خیلی دیر شده بود و من با سر رفته بودم داخل سطل آشغال و تمام لباس هام کثیف شده بود، جا خورده بودم و نمیدونستم چرا منو انداختند داخل سطل آشغال؟! بعد‌ها فهمیدم ظاهرا یک رسم قدیمی هستش و معمولا هرروز صبح یکی دو نفر به این افتخار نائل می‌شن.همه توی صف ایستادیم و یک نفر قرآن خوند و سرود ملی پخش شد، تا این مرحله خودم رو بین صف‌های شهدا می‌دیدم وحس خوبی داشتم یک دفعه صوتی پخش شد و توجه‌ همه رو جلب کرد، باخودم گفتم هرچی هست مربوط به خادم‌های امام حسینهِ، دوباره دلم هوایی شد وحالا خودم رو بین خادم های عرب حرم امام حسین تصور می‌کردم،‌ هرچی جلو تر می رفت خدا را بیشتر برای این نعمت شکر می کردم. برنامه‌ی بعد اسمش شابُزی عمومی بود. برام اسم عجیبی بود و هر چی به خودم فشار آوردم اصلا نفهمیدم چه معنی داره، هنگامی که داشت برنامه شروع می شد یک نفر توضیحات مختصری داد و گفت این کلمه مخفف عبارت:«شبکه‌ی انهدام بنیادین زباله» هست، دیگه وظیفه‌ی این گروه از بچه‌ ها که بهشون شابز می‌گفتن کاملا برام مشخص بود. ما دو نوع شابزی داشتیم یه شابزی که بچه های شابز در طول روز انجام می دادند و یک شابزی هم به صورت عمومی بود که هر روز صبح همه یه دور شابز می‌شدن و نایلون به دست آشغال‌های محوطه رو جمع می‌کردند. رفتیم سمت برای صبحانه، یک نفر صدا زد:«! غذا رو بیار دیگه، مُردیم از گرسنگی.» با تعجب بهش نگاه کردم، باز شدن در ورودی ، توجه همه رو به خودش جلب کرد، بله! (مسئول پخش غذا) با قابلمه‌ای پر از املت وارد شد، املتش در حدی دلنشین بود که هضم نشده، جذب می‌شد. 👈 ادامه دارد... * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
سلام_امام_حسین (1).asx
9.2M
🎧 | 🍃 سلام صبحگاهی خدام کربلای هویزه به امام حسین علیه‌السلام * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | حضرت زینب (س) در * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
♠️ گویند در «حدیث کسا» نیست نام او همان عبای یمانیِ دلبر است... * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📸 | زینب! برخیز کھ هنوز، کاروان کربلا چشم بھ دستان نوازشگرِ تو دوختھ است. برخیــز کھ هنـوز این خاک، خنکاۍ نسیم نگاھ تـو را فریاد می‌‏زند و ایـن صحـراۍ تشنھ محتاجِ شبنمـے از چشمان توست کہ به گل بنشیند. ای ملیکة‌النساء! کمکم کن تا تو را الگوی زیستنم بدارم و بدانم. یاری‌ام کن تا چنان باشم کھ با امام خویش بودۍ 🖤 :"" * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
✍️ 7️⃣ قسمت هفتم 🔺 جمعی شش، هفت نفره رفتیم سمت ؛ جایی که حدود ۵۰۰متر از فاصله داشت، محوطه‌ای مسطح که از یک طرف توسط جاده ای که مردم ازش استفاده می کردند و از طرف دیگه توسط یک جاده قدیمی و غیر قابل استفاده محصور شده بود، با یک بزرگ فلزی در مرکز این محوطه. بعدها فهمیدم داستان از این قرار بود که سه سال و یک ماه پس از عملیات نصر تعدادی از شهدا در اون مکان تفحص شده بودند: و دو شهید . مقتل جای فوق العاده‌ای بود برای خلوت‌های شبانه و اینکه ساعت‌ها بشینم و خدا رو به خون شهدایی که در همین مقتل به زمین ریخته بود قسم بدم تا در حل علامت سوالم کمکم کنه «وظیفه‌ی من چیه؟ من باید چیکار کنم؟» 👈 ادامه دارد... * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📸 | 🔺 دیدار نمایندگان هیأت امنا و مسوولان زیارتگاه شهدای هویزه با خانواده معظم دانش آموز شهید و تجلیل از برادر والامقام شهید 🔹 شهید گلبهاری 4 خرداد 1341 در دزفول به دنیا آمد و در زمان شهادت ، دانش آموز سال چهارم دبیرستان در رشته علوم انسانی بود. 🔹 محمد حسین پس از مجاهدت های بسیار در مسیر پیروزی انقلاب، 16 دی 1359در به جمع اصحاب سیدالشهدا (ع) پیوست. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh