🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌷#شهيد_جواد_قاسمی در آذر ماه سال #1342 متولد شد و تا سال سوم نظری به تحصيل ادامه داد. از حاميان
📜#فرازی_از_زندگينامه_شهيد:
🍃#شهيد_جواد_قاسمی برای ياری دين خدا و دفاع از حريم شرافت و ناموس به #جبهه اعزام شد، بيراهان حزب منجمله دمكرات منطقه سرو #اروميه را مورد تاخت و تاز قرار داده بودند كه جواد جوان بعد از حماسه آفرينها در همان منطقه به درجه رفيع #شهادت نايل میآيد.
🇮🇷در جريان انقلاب اسلامی در اكثر راهپيمائیها و تظاهراتی كه عليه رژيم ستم شاهی برپا میشد با شعور و آگاهی شركت میكرد.
🔺در نامهای نوشته است: «هر كس به نحوی میتواند به نفع #اسلام كار كند مثلا مبارزه با گرانفروشی و مواد مخدر و ديگری با توليد بيشتر»
🌟با توجه به ساخت خانواده ايمان و عشق و اعتقاد آخر الامر از او #شهيدی جاودانه ساخت و قلب تپيده تاريخ شد.
🌷روحش شاد و راهش پر رهرو باد🌷
️
@Shohadaye_khoy
کاش میشد
بچهها را جمع کرد👥
#سنگر آن روزها را گرم کرد
کاش میشد بار دیگر#جبهه رفت
#جنگ عشقی کرد و تیری خورد و رفت . . .
✨صبح زیباتون🌷شهدایی
@Shohadaye_Khoy
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌷شهید #قنبر_جعفرپور 🍃تولد: ۱۳۳۹ 🕊شهادت: ۲۱ آذر ۱۳۶۶. 🏡 در چورس از روستاهای بزرگ و باصفای بخش قره
📃خاطره ای از زبان همسر شهيد
#قنبر_جعفرپور
• قبل از انقلاب خانواده ايشان در روستای چورس ساکن بودند.شهید قنبر همراه برادر و پسرعموی خود برای تحصیل به خوی آمده بودند و در خانه ما مستاجر بودند.
• از همان موقع می شد فهمید که فردی مخلص و در خط امام و ولايت است چرا که در تظاهرات انقلابی هميشه 🔅شركت فعال داشت.
• فردی متواضع ومقید بود. هميشه در اول وقت نماز می خواند.هر موقع اهل خانه را درحياط می ديد سرش را پايين می انداخت و به طرف منزل خودشان می رفت.
• بعد از فارغ التحصیلی و اخذ ديپلم از خانه ما رفتند و ديگر خبری از ايشان نداشتم؛تا اینکه بعد از پنج سال خانواده ايشان از من 💍خواستگاری کردند و من آن موقع فهمیدم كه بعد از گرفتن ديپلم به #جبهه رفته و در سپاه پاسداران مشغول خدمت شده است.
خانواده من در اول با اين پيوند مخالفت كردند❌می گفتند یک رزمنده است و در جبهه ها حضور مستقيم دارد و حتماً شهيد می شود. . .
@Shohadaye_Khoy
🌷🕊🥀🌷🥀🕊🌷
🌷 #شهیدانه 🕊
دلم برای #شهادت پر میزند
آی رفقا #دعا کنید
ساقی #جبهه سبو بر لب هر مست نداد
نوبت ما که رسید #میکده را بست نداد
حال خوش بود کنار #شهدا آه دریغ
بعد یاران #شهید حال خوشی دست نداد
شادی روح #شهدا و #امام_شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌷 #شهدا
🌷🕊 #همیشه
🌷🕊🌷 #نگاهی
️
@Shohadaye_khoy
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌷شهيد گرانقدر#سيدمحمد_قريشي در تاريخ1350 در شهرستان خوي که از همان دوران كودكي شكوفه هاي ايمان در د
✍خاطرات آقای بهمن زردلانی، همرزم شهید سید محمد قریشی
🍃در سال65 یگان ما در محور عملیاتی شهر پنجوین عراق در حال پدافند بود. دو نفر از فارغ التحصیلان دانشکده افسری، به یگان ما اختصاص داده شده بودند که یکی از آنها 🌷شهید سید محمد قریشی بود.
🍃تعدادی از پرسنلی که در خط مقدم بودند، در بین هفته برای استحمام و استراحت به گروهان ها می آمدند و دوباره به خط #مقدم برمی گشتند. از آنجا بود که با شهید بزرگوار سیدمحمد قریشی آشنا شدم. هر کس که در اولین برخورد با این شهید برخورد می کرد مجذوب او می شد.
💫شهید قریشی انسانی باکمال و مهربان با ظاهری آراسته بود که در اولین برخورد مهر او در دل❤ من جا گرفت. اول ایشان را به سمت معاون گروهان منصوب نمودند و بعد از مدتی به سمت #فرمانده گروهان منصوب گردید. بعضی وقتها که فرصت پیش می آمد پرسنل گروهان دور هم جمع می شدند و از روزهای خوب یا بد جنگ می گفتند. شهید قریشی همیشه شنونده👂 بود، غافل از اینکه شهید قریشی در حال آموزش مدت یک سال هم در #جبهه جنوب مشغول نبرد با دشمن بعثی بود و هیچ وقت از عملیاتهایی که در آن شرکت کرده بود حرفی نمی زد❌ و سکوت اختیار می کرد. یک شب دیدم شهید قریشی داشت به طرف خاکریز می رفت که از نگهبان ها سرکشی کند. هوای بسیار بدی بود. 6-5 ساعت بود که باران تندی🌧 می بارید و ادامه داشت. گفتم سید کجا می روی با این وضع هوا. گفت به خاکریز می روم که به سربازان سرکشی کنم👌 بیا با هم برویم و به آنها دلگرمی بدهیم، مبادا که در این هوای طوفانی 🌪دشمن بخواهد استفاده کند. من هم حاضر شدم که همراه ایشان به #خاکریز رفتیم. بعد از سلام✋ و خسته نباشید، از سربازان سؤال می کرد که آیا به چیزی احتیاج دارند که در مورد آن اقدام نماید. نزدیک سنگر دیده بانی رسیدیم که سرباز دیده بان از خستگی زیاد به خواب😴 رفته بود. خواستم او را بیدار کنم که شهید قریشی نگذاشت و گفت سرگروهبان شما هم #خیس💧 شده اید. بروید زیر این پلاستیک پیش نگهبان تا بیشتر خیس نشوید. گفتم شما چه. گفت من همین دور و برها هستم. برمی گردم. چند ساعت⌚️ گذشت که #سرباز نگهبان یک دفعه از خواب بیدار شد و از ترس خواست فریاد بزند. گفتم نترس فلانی هستم. دیدم شهید قریشی نیامد. دلواپس شدم و آمدم بیرون. دیدم #شهید قریشی در چند قدمی سنگر دیده بانی مثل یک نگهبان👀 مراقب است و منطقه را زیر نظر دارد. جلو رفتم و گفتم شما، اینجا زیر این باران ... . حرفم را قطع کرد و گفت👈 خدمت به این مملکت و دفاع از این آب و خاک وظیفه همه است. مگر افسر نباید #نگهبانی بدهد. خدایا، این سید چقدر باگذشت بود و با خلوص🤲 نیت خدمت می کرد.
🥀🕊🌷🍃🌷🕊🥀
#ارتباط_با_شهدا
من با #ابـراهـیـم_هـادی کار دارم !
ابراهیم #موبایل نداشت ،
اما بی سیم که داشت !
ابـراهـیـم !
اگر صدای مرا میشنوی ،
کمک !
من و بچه ها گیر افتادیم
در تله ی #دشمن!
تلفن همراه من کار نمیکند
بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه #بیسیم نداشت
تا با تو تماس بگیرم ...
گفتم میخواهم با بیسیم شما #تماس بگیرم..
گفتند اندرویدهای شما را
چه به بیسیم #شهدا !
اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید
صدایم را به تو برسانم ...
اگر میشنوی ما #گیر افتادیم
بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟
تا چشم و دل دختری را آب نکنی !
اینجا #کُشتی میگیریم تا دیده شویم ..
لاک میزنیم تا #لایک بخوریم
تو حتما راهش را بلدی
که به این پیچ ها خندیدی
و دنیارا پیچاندی!
و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم !
ابـراهـیـم!
اگر صدایم را میشنوی،
دوباره #اذانی بگو تا ما هم
مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند
راه را پیداکنیم ..
راه را گم کرده ایم
اگر از #جبهه برگشتی
کمی از ان #غیـرت های نـاب #بسیجی ها را برایمان سوغات بیاور تا ما هم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم...
تمام .....
🌷 #شهدا
🌷🕊 #همیشه
🌷🕊🌷 #نگاهی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
@Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷
#تلنگر
#حاج_هـمت می گوید :
هر موقع در مناطق جنگی #گم شدید
ببینید دشـــمن #ڪجا را می ڪوبد؛
هـمانجا #جبهــــــه خـــــودیست.
گم شدهای؟!
نمی دانی #جبهه خودی کجاست؟!
سوال ؟؟
دشمن هر روز #کجا را می کوبد؟!
یک روز با ماهواره
یک روز با فضای مجازی
یک روز با مدهای عجیب و غریب
یک روز با ...
و ...
فهمیدی؟!
#جبهه خودی دقیقا در #دستان توست
دشمن، #چادرت و #حجابت را نشانه گرفته است....
پس زیر این #آتش سنگین بیش از پیش مواظب #جبهه خودی باش ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
️
@Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷
#در_محضر_روح_الله
#پیام_امام_خمینی_ره
به مناسبت #سوء_قصد به جان #مقام_معظم_رهبری توسط منافقین کوردل در ششم تیرماه ۱۳۶۰ ، خطاب به #ایشان
دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله #رسول_اکرم_ص و خاندان #حسین_بن_علی_ع هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و #سربازی فداکار در #جبهه جنگ و #معلمی آموزنده در #محراب و #خطیبی توانا در #جمعه_و_جماعات و #راهنمایی دلسوز در صحنه #انقلاب می باشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند.
اینان با #سوء_قصد به شما عواطف #میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور و جهان #جریحه_دار نمودند .
@Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷
#ارتباط_با_شهدا
من با #ابـراهـیـم_هـادی کار دارم !
ابراهیم #موبایل نداشت ،
اما بی سیم که داشت !
ابـراهـیـم !
اگر صدای مرا می شنوی ،
کمک !
من و بچه ها گیر افتادیم
در تله ی #دشمن!
تلفن همراه من کار نمی کند
بدرد نمی خورد هرچه گشتم برنامه #بیسیم نداشت
تا با تو تماس بگیرم ...
گفتم می خواهم با بیسیم شما #تماس بگیرم..
گفتند اندرویدهای شما را
چه به بیسیم #شهدا !
اما من همچنان دارم تلاش می کنم تا با گوشی اندروید
صدایم را به تو برسانم ...
اگر می شنوی ما #گیر افتادیم
بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی می رفتی ؟
تا چشم و دل دختری را آب نکنی !
اینجا #کُشتی می گیریم تا دیده شویم ..
لاک می زنیم تا #لایک بخوریم
تو حتما راهش را بلدی
که به این پیچ ها خندیدی
و دنیارا پیچاندی!
و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم !
ابـراهـیـم!
اگر صدایم را می شنوی،
دوباره #اذانی بگو تا ما هم
مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند .
راه را پیداکنیم ..
راه را گم کرده ایم
اگر از #جبهه برگشتی
کمی از ان #غیـرت های نـاب #بسیجی_ها را برایمان سوغات بیاور تا ما هم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم...
تمام .....
🌷 #شهدا
🌷🕊 #همیشه
🌷🕊🌷 #نگاهی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
️
@Shohadaye_khoy
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#دلنوشته
دلتنگ گذشت و ایثار مردان جنگم
پس از گذشت سالها از پایان #جنگ تحمیلی و دفاع جانانه ملت #ایران ، هر سال در #هفته_دفاع_مقدس نمی دانم چرا دلم هوای آن روزها را می کند.
اشتباه نشه ، دلم هوای #جنگ نکرده ، بلکه جنگ پدیده ای زشت و نفرت انگیز است که خیلی از عزیزترین دوستانم را از من گرفت ، اما دلم برای آن روزها که فضای #جبهه ها لبریز از #رفاقت ، همدلی ، #معرفت و عشق بود تنگ شده ، روزهایی که اول و آخر همه چی فقط #گذشت بود و #فداکاری.
راستش توصیف آن روزها خیلی مشکله و باورش هم برای ندیده های آن ایام سخت ، مثلا تو یکی از شبهای سرد زمستون سال 1360 که 50 تا #نوجوان و جوان بسیجی در منطقه #تنگه_کورک سرپل ذهاب جلوی بعثی ها ایستاده بودیم ، وقتی از کمین چهار ساعته توی برف برمی گشتم فانوس سنگر #احمد_دلاوری که بعدها در عملیات رمضان #شهید شد را روشن دیدم.
گفتم برم سری بهش بزنم ، حدسم این بود که داره #نماز_شب می خونه یا #قرآن و عبادت چون این یکی فقط اهل این مسائل بود.
سرم را از پتوی آویزون به ورودی سنگر داخل کردم دیدم #احمد گوشه سنگری که تنها جای نشستن درستی هم نداشت کز کرده ، گفتم چرا نمی خوابی ؟
گفت کجا بخوابم ، نگاه کردم #پتویی که باید خودش را گرم می کرد خیس آب #بارون شده ، هرچه اصرار کردم برو #سنگر بچه ها بخواب رضایت نداد که نداد و گفت اجازه نمی دهم بچه ها را #بیدار کنی.
#احمد خیلی جدی گفت: مبادا اینکار را بکنی ، گفتم آخه چرا ، گفت آخه بچه های اون #سنگر ممکنه از #خواب بیدار بشن و او آن شب را تا صبح توی سنگر #بیدار نشست.
حالا وقتی می بینم که راننده دو تا ماشین وسط #چهارراه پیاده شدند و سر اینکه کی زودتر بره با هم کتک کاری می کنند و یا تو صف #بانک سر اینکه نوبت منه ، کلی باهم جر و بحث می کنند دلم برای آن روزها خیلی تنگ می شه ، روزهایی که لحظه لحظه اش #خاطره بود و شیرینی، #معرفت و #برادری و #عشق حرف اول و آخر را می زد.
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷
🌹 #شهیدانه 🕊
دلم برای #شهادت پر میزند
آی رفقا #دعا کنید
ساقی #جبهه سبو بر لب هر مست نداد
نوبت ما که رسید #میکده را بست نداد
حال خوش بود کنار #شهدا آه دریغ
بعد یاران #شهید حال خوشی دست نداد
شادی روح #شهدا و #امام_شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم