eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
ای بانی هر سپیده دم ، صبـــح بخیر ... دلچسبی ی چای تازه دم ، صبـــح بخیر ... 📎سلام ، شهــدایـی 🌷 ว໐iภ ↬ https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
‌✍اگر خبر شهادت من را شنیدید صبور باشید و بر من گریہ نڪنید و بر حسین «ع» و حضرت زینب «س» و اهل بیت و مصیبت هایشان گریہ ڪنید ، بنده جان ناقابلے در راه اسلام داده ام ، امام حسین «ع» نہ تنها جان خود بلڪہ تمام اهل بیتش را فداے دین و جهاد در راه خدا ڪرد 🌷 🍃🌸🍃 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ 🌷
*۱۳۵۸/۱/۲۴ صدای احسان بلند شد _مدیر باید عوض بشه ما و بقیه بچه ها می خواهیم که شما مدیر بشین. آقای هاشمی نگاه به چهره جدی احسان انداخت _حتی باید دبیر هایی رو که طرفدار رژیم یا ساواکی بودن از مدرسه اخراج کنیم. سعید ابوالاحراری هم دنباله حرف احسان ادامه داد :«یکی از آشناهای من رییس آموزش و پرورش است. برای تعویض مدیر مشکلی نداریم» هاشمی نگاهی به دبیر ها و جمع بچه های انجمن اسلامی انداخت و گفت: «نه الان زمان تعویض مدیر نیست عجله نکنید وقتی اخراج دبیر ها هم نیست باید صحبت کرد» همهمه بچه ها بلند شد .آقای شریعت هم که کنار هاشمی نشسته بود ،دستش را روی دستش گذاشت و گفت: «بچه ها درست میگن. تو موقعیت کنونی مدیر باید عوض بشه الان دورِ ماست» می خواست جواب آقای شریعت را بدهد که احسان دوباره گفت:«واقعاً ما تعجب می کنیم! شما چرا از پذیرفتن مسئولیت اکراه دارید؟! از شما توقع نداشتیم» لبخندی به لب آورد و گفت: «آفرین واژه خوبی به کاربردی !مسئولیت اسمش همراهشه. اینکار مسئولیته،رئیس شدن نیست» مهدی هم به اعتراض در آمد: «چرا با اخراج دبیرها مخالفین؟» _اگر ما پنج تا دبیر را از دبیرستان ابوذر اخراج کنیم و بقیه مدارس هم پشت سر ما این کار را می‌کنند و بی‌نظمی توی مدارس ایجاد میشه .چیزی تا پایان سال نموده و این به نفع دانش آموزان نیست. احسان سرش را زیر انداخت و دیگر حرفی نزد چند روز بعد از جلسه رئیس آموزش و پرورش آقای ابوالاحراری برای سرکشی به مدرسه آمد دانش آموزان و دبیر ها همه در سالن مدرسه جمع شده بودند را با کمک تعدادی از دانش آموزان خراب کردند مدیر هم که کنار من ایستاده بود زیر لب غری زد. _اگر ورق برگرده من میدونم و شما !!۲۸ مرداد دوباره تکرار میشه حالا میبینید! هاشمی برگشت و به مدیر نگاهی انداخت.مدیر هم تا متوجه او شد بقیه حرفش را قورت داد. در میان بچه‌ها احسان جلو آمد و رو به رئیس آموزش و پرورش گفت: «مدیر باید عوض بشه ما مدیر ساواکی نمی‌خواهیم» پشت سرش بچه های دیگر هم به حرف آمدند. _آدرس مدرسه باید عوض بشه. _ما میخوایم آقای هاشمی مدیر بشه. آقای ابوالاحراری نگاهی به آقای هاشمی کرد. مدیر تا این وضع را دید خشمگین به سمت دفتر رفت. صدای معاون بلند شد.:« همه برید سر کلاس هاتون تا دبیرها هم بیان .سریع! اینجا تجمع نکنید.» بچه‌ها متفرق شدن .تمام کادر مدرسه در نشسته بودند که آقای ابوالاحراری گفت: «باید به درخواست بچه ها احترام گذاشت و فکری کرد وگرنه هر روز مدرسه را به بی نظمی می‌کشند .شما نظرتون رو مدیر شدن چی آقای هاشمی؟!» _والا چی بگم اگر صلاح بچه ها این من حرفی ندارم! یکی از معاون ها به طرفداری از مدیر به حرف آمد. _اگر قرار باشه مدیر عوض بشه باید انتخابی باشه .باید چند نفر باهم مدیر را انتخاب کنند. هاشمی سر برگرداند و سعید ابوالاحرار را دید که فالگوش ایستاده تا او را دید در رفت. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که همه نگاه‌ها متوجه سقف شد. جمعیت ۲۰۰۰ نفری دانش آموزان از طبقه بالا به زمین پا می کوبیدند. صدایشان در دفتر پیچیده بود: «هاشمی هاشمی خدانگهدار تو ....هاشمی هاشمی خدانگهدار تو» هاشمی یادش به خنده شیطنت آمیز احسان افتاد وقتی به سمت کلاس می رفت سریع تکان داد و لبخند زد ‌. آقای فرصتی سکوت را شکست. _خیلی خوب اگر قرار باشه همه چیز انتخابی باشه ما از دانش آموزان می خواهیم دبیر هاشون را انتخاب کنند ما هم از دبیرها می‌خواهیم که مدیر را انتخاب کنند. چطور همه چیز انتخابی چهره مدیر و معاون ها در هم رفت! 🌷 🌷 🌷 🌷 در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻛﺎاش زمان جنگ و جبهه بودیم. مامان ! جنگ شد و آقا دستور جهاد دادن من می رما ! عادت کرده بودم از علی این حرفها رو بشنوم. هیچ زیارتی به اندازه شلمچه براش دلنشین نبود. با حسرت فیلم های شهداء رو نگاه می کرد و آه می کشید. آرزوش شهادت بود و بس! ﺁﺧﺮﺵ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﺵ ﺭﺳﻴﺪ ﺗﻮ ﻣﺠﻠﺲ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ع)... اﺭﺑﺎ اﺭﺑﺎ.... 🌷🌹🌷 ﻭﺻﺎﻝ اﻳﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ , ﻳﺎﺩﺷﻬﻴﺪ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ 🌹🌷🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️این فیلم مربوط به زمانیست که به دختر شهید "ابراهیم عشریه" خبر شهادت بابایش رو دادند.( فروردین ۹۵) از این شهید والا مقام سه فرزند دختر به یادگار مانده است. 💐سالروز شهادت شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه گرامی باد 🌹🌷🌹🌷 ﻣﺪﻳﻮﻥ ﺷﻤﺎﻳﻴﻢ ... http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔸تو جاده می رفتم دیدم یه کنار جاده داره میره، زدم کنار سوار شد. "سلام و علیک" و راه افتادیم🚗 داشتم می رفتم با دنده سه و سرعت ۸۵ تا 🔹بهم گفت: اخوی شنیدی لشکرت گفته ماشینا حق ندارن از ۸۰ تا بیشتر برن⁉️ یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به لشکر 🔸تو راه که میرفتیم چند تا ستادی رو سوار کردم دیدم خیلی تحویلش می گیرن😕 می خواست پیاده بشه بهش گفتم خیلی برات در نوشابه باز می کنن لا اقل یه اسم و آدرس بهم بده شاید بدردت خوردم😉 یه لبخندی زد و گفت: همون که به عشقش زدی دنده چهار 🌷 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ: https://chat.whatsapp.com/LRssfqn30WvDyoDwDQM2zQ
* و اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ* 👇👇👇 ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮ و اﺳﺘﺎﻥ ﺗﺎﻥ ﺁﺷﻨﺎ ﻫﺴﺘﻴﺪ ⁉️‼️‼️ 🔽🔽🔽🔽🔽🔽 ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻲ ع ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ و ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ 🌹 ﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮ ﻣﺘﻮﻟﺪ , ﺩﺭ اﻳﻦ ﺭﻭﺯ اﺯﺩﻭاﺝ ﻛﺮﺩ و ﺩﺭ اﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪ🌹 ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻩ و ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) ﺩﺭ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﻛﺮﺑﻼﻱ 5 ﺑﺎ ﺭﻣﺰ ﻳﺎ ﺯﻫﺮا ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪ🌹 ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪ و ﻫﻤﻨﺎﻡ اﺑﺎﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ع ﻟﻘﺐ ﮔﺮﻓﺖ و ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ...🌹 ﺳﻴﺪﻱ ﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻴﻼﺩ اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺞ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ و ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ.. 🌹 ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻴﻼﺩ اﻣﺎﻡ ﺳﺠﺎﺩ ع و ﺑﺎ ﻣﮋﺩﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪ و ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ اﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻴﭗ اﻣﺎﻡ ﺳﺠﺎﺩ ع ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪ ...🌹 ﻛﻪ ﻣﻠﻘﺐ ﺳﺮﺩاﺭ ﺯﻫﺮاﻳﻲ اﺳﺖ...🌹 ﻛﻪ ﻣﻠﻘﺐ ﺑﻪ ﺷﻬﻴﺪ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻨﻲ ﺷﻴﺮاﺯ اﺳﺖ..🌹 ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﻴﺪ اﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎﻳﻲ ﺷﻴﺮاﺯ ﻣﺸﻬﻮﺭ اﺳﺖ...🌹 ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﺪاﻳﻲ اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺞ ﻣﻠﻘﺐ اﺳﺖ...🌹 * ﮔﺎﻣﻲ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺷﻨﺎﺧﺖ * 🔺🔺🔺🔺 ﻟﻴﻨﻚ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻟﻴﻨﻚ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ : ﮔﺮﻭﻩ 1: https://chat.whatsapp.com/LRssfqn30WvDyoDwDQM2zQ 2:ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 2: https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872 3:ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 3 https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv 4: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 4: https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh 5: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 5: https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG 6: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 6: https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO 👆👆👆👆 ﻟﻴﻨﻚ اﻳﻨﺴﺘﺎ : https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺟﻬﺖ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺑﺎ ﺷﻬﺪاﻱ ﻏﺮﻳﺐ اﺳﺘﺎﻥ , ﻟﻂﻔﺎ ﻣﻂﻠﺐ ﺭا ﻧﺸﺮ ﺩﻫﻴﺪ ..👆
الهی🤲 ⚜" أَسْأَلُكَ حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَ حُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنِي إلَي قُرْبِكَ "⚜ 💢یاد بخیر که بساط آخرت در آن گرد می‌آوردند 🔅یاران بانگ به گوش می‌رسد راستی چه در بساط‌مان گرد آورده‌ایم⁉️ 🌹🍃🌹🍃 https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
سوم راهنمایی بود که بیماری پدرش پیش آمد و این شهید بزرگوار بخاطر پرستاری از پدر ترک تحصیل کرد. پدرش که مریض شد می گذاشتش پشتش و جا به جاش می کرد. هر وقت که پدرش میخواست بلند شود مدام بالای سرش بود و ازش مراقبت میکرد. پدرش که چشم باز میکرد میدید جواد بالای سرش نشسته میگفتم: مامان شما دیگه خسته شدی، برو استراحت کن. میگفت : نه ﺑﻤﺐ ﮔﺬاﺭﻱ ﺣﺴﻴﻨﻴﻪ ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ 🌹 🌷🌹🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
*۱۳۵۸/۲/۶* آقای هاشمی حسابی دست تنها بود و نمی دانست با اتفاقات افتاده چه کار کند. هر چه به امتحانات نزدیک تر می شد بیشتر به فکر فرو می رفت. به خودش که آمد احسان و سعید جلوی دفتر ایستاده بودند از آنها پرسید: «آقایون کاری دارید اینجا ایستادین؟!» احسان دست بالا برد و گفت:« بله ما به نمایندگی از بچه های انجمن آمدیم چیزی بهتون بگیم» _بفرمایید من در خدمتم. سعید ابوالاحرار شروع کرد به صحبت کردن: _تا پایان سال تحصیلی وقتی نمانده در طول این جریانات انقلاب هم که مدرسه مدام تعطیل بوده چیزی هم تا شروع امتحانات نیست. آقای هاشمی سرتکان داد. احسان دنباله حرف سعید را گرفت: _ما فکر کردیم برگزاری امتحانات یک مدرسه دو هزار نفری خیلی زمان میبره. اگر شما اجازه بدید به شما کمک کنم. _اما شما خودتان امتحان نهایی دارین! _ما درس خودمان را هم میخونیم. شما که دست تنها نمیتونید همه کارها را انجام بدید. به خصوص اینکه معاون هاتون گذاشتن رفتن! هاشمی به چهره احسان خیره شد و با لبخند گفت:«از دسته گلای خودت که دست تنها شدم! اگر راپورت این آقایان را به من نداده بودی که چه توطئه‌ی میخوان بکنن ،آنها هم واسه من نقشه نمی کشیدند که دم امتحانات با بهانه‌های مختلف برن» لبخند گوشه لب احسان نشست _ولی شما هم خوب حالشونو گرفتین. اگه بهشون اجازه می‌دادید مراقب امتحان باشند حتماً بچه های انجمن اسلامی را با تهمت تقلب از مدرسه اخراج می کردند. هاشمی نفس عمیق کشید و کف دست هایش را روی میز گذاشت _خوب شما رو که نمی تونم بذارم مراقب، برای اینکار از دبیر ها استفاده می کنم. اما برای گرفتن سوالات از دبیر و ماشین سوالات و تکثیرش کمک های خیلی خوبی هستید. خنده روی لبهای هردوشان نقش بست. _حتی اگر شب تا صبح هم توی مدرسه باشیم نمیزاریم کار زمین بمونه. سعید دست بالا برد:« آقا اجازه ما یه کار دیگه هم با اجازتون می خوام انجام بدیم.» _چه کاری؟ _می خوام برای بچه های سال آخری کلاس کنکور مجانی برگزار کنیم. (کلاسهای کنکور بعدها از روی فکر همین بچه‌ها پایه‌ریزی شد) _کلاس کنکور ؟چه کار جالبی !!تا حالا سابقه نداشته اون هم از نوع مجانی !!حالا برنامه تون چیه؟! احسان با شور و حرارتی بیشتری شروع به صحبت کرد _ما فکر کردیم برای آمادگی بچه ها در کنکور کلاس و امتحان مجانی برگزار کنیم. فقط برای اینکار نیاز داریم تا دبیر ها هم به ما کمک کنند شما اگه با آنها صحبت کنید و قول همکاری شما بگید عالی میشه » سعیدی ادامه داد: «کار تنظیم و تکثیر سوالات هم با خودمون» هاشمی در دلش به فکر جالبی که به ذهنشان خطور کرده بود احسنت گفت _فقط برای بچه‌های مدرسه خودمونیا تمام مدارس؟! _تمام مدارس _میدونید این کار چقدر پر زحمت و زمان بره؟! احسان روی پایش بند نبود _ما پای سختی هایش هم هستیم شما فقط دبیرها رو راضی کنید تا با ما همکاری کنند. هاشمی از پشت میز بلند شد و به سمتشان رفته اید بر گه جلو آورد و دستش داد _اینم یه نمونه از برگه امتحان که با بچه های انجمن طرح کردیم. بالای برگه نوشته بود.« *احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون*. » «آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما ایمان آوردیم رهایشان کنند و هیچ امتحانشان نکنند» پایین صفحه را هم نگاه کرد نوشته بود «قال رسول الله: نادان کسی است که معصیت خدا کند اگرچه خوش قیافه و با شخصیت باشد» 🌷 🌷 🌷 🌷 در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
خَلاص شدن هنــر شدن می خواهد و تـ♥️ـو هنرمندی اے یادم بده چگونہ از بند دنیـ🌎ـا خود را خلاص کنم 🌹🍃🌹🍃 https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
*حجابش مثال زدنی بود. همواره چادر را حریم و ماوای خود می دانست تا آنجا که در شب بمب گذاری بعد از خوردن ترکش به سرش و در حالیکه دیگر رمقی نداشت و به زمین افتاده بود، دکتر بالای سرش می رود و اینگونه آن پزشک نقل می کند که: «بالای سرش رفتم در حالیکه این شهیده رمقی نداشت همین که متوجه نامحرم شد چادرش را دور خود جمع کرد وروی صورتش کشید و,ﺑﻪ ﺩﻳﺪاﺭ ﻣﻌﺒﻮﺩ ﺷﺘﺎﻓﺖ .... ﺑﻤﺐ ﮔﺬاﺭﻱ ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ 🌷🌹🌹🌷 ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺎﺻﻠﻮاﺕ 🌷🌹🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
📿🌾 خجالت نکش! به او بگو از دوست داشتنش🌸 گاهی صدایش کن: ♤یاخَیرَ حَبیبَ و َ محبوبْ♤ 🍃🌸🍃 🌷 ﺑﻪ ﺣﻖ ﺷﻬﺪا ﻧﻆﺮﻱ ﻛﻦ! ! ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻣﻨﻮﺭ ﺑﺎﺩ 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹پارچه لباس پلنگی خریده بود، به یک خياطها✂️ داد و گفت: يک دست لباس برايم بدوز، روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشيد، بسيار زيبا شده بود😍 از مقر گروه خارج شد، ساعتي بعد با لباس برگشت! پرسيدم: لباست كو⁉️ گفت: يكي از بچه هاي كُرد از لباس من خوشش اومد من هم دادم به او! 🔸ساعتش⌚️ رو هم به یک شخص ديگر داده بود، آن شخص ساعت را بود و ابراهيم ساعت را به او بخشيده بود! اين كارهاي ساده باعث شده بود بسياري از بچه ها مجذوب♥️ شوند. 🌷 📚 کتاب "سلام بر ابراهیم ۱" 🌹🍃🌹🍃 ﻧﺸﺮﻣﻂﺎﻟﺐ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻴﻜﻨﺪ : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*۱۳۵۸/۲/۱۰* آقای هاشمی نگاهی به صف صبحگاهی انداخت. حرفهای احسان توی گوش هایش می پیچید. باید حواسش را جمع می کرد تا اوضاع مدرسه را کنترل کند. قرآن خوانده شد. بچه‌ها صلوات می فرستادند که به سمت آقای شریعت رفت. سرش را نزدیک گوشش برد و گفت: _ از الان وقت بگیر نیم ساعت برای بچه ها سرصف صحبت کنید، بعدش من ۱۰ دقیقه صحبت می کنم. به او نگاه کرد :«نیم ساعت ؟!!وقت کلاس بچه ها گرفته میشه بعد من تو این نیم ساعت چی بگم؟» _بعدا براتون میگم .ناسلامتی شما دبیر دینی هستید راجع به مسائل اخلاقی با بچه ها صحبت کن. آقای شریعت با وجود اینکه هنوز در چهره اش علامت سوال بود پشت بلندگو قرار گرفت. آقای هاشمی نگاهی به در ورودی سالن انداخت دانش‌آموزانی که به گروه ها پیوسته بودند، در حال هماهنگی برنامه هایشان بودند .در میان آنها چهره ای آشنا دید.یکی از بچه‌های پر شر و شور انقلابی بود که جزو گروه‌ها شده بود .هاشمی آهی کشید و به داخل دفتر رفت‌ از پشت پنجره به صف دانش آموزان نگریست ‌آقای شریعت هنوز داشت صحبت می‌کرد. احسان اول صف ایستاده بود و سرش را به اطراف می چرخاند‌ ‌بقیه بچه های انجمن هم در تمام صف ها پخش شده بودند و اوضاع را زیر نظر داشتند. حرف های احسان دوباره در گوشش پیچید که:« یک عده از بچه‌های منافق به عنوان شوراها میخوان بیان سرصف صحبت کنند. میخوان ذهن بچه‌ها را منحرف کنند که همه انتصابات باید انتخاباتی باشه. می خوان به این بهانه نظم مدرسه را به هم بریزند» هاشمی نگاهی به ساعت انداختم چیزی تا پایان سخنرانی آقای شریعت نمانده بود .به سمت حیاط به مدرسه رفت .هنوز بچه‌های گروهکی جلوی در ایستاده بودند .آشفته و پکر به نظر می رسیدند .اما هنوز امیدوار بودند که بتوانند برنامه شان را اجرا کنند.هاشمی بلندگو را از دست آقای شریعت گرفت و سرش را نزدیک گوشش برد و گفت: «بعد از سخنرانی من بچه ها را سریع بفرستید سر کلاس» با بچه ها درباره امتحانات و نحوه برگزاری آن صحبت کرد. از آنها خواست که تمام سعی و تلاش خود را بکنند تا با نمرات عالی قبول شوند. بعد از پایان حرف هایش، اشاره کرد به معاون ها که بچه ها را سر کلاس ها بفرستند. بچه های انجمن هم بچه‌ها را ترغیب می کردند تا سریعا وارد کلاس ها شوند .بچه ها به سر کلاس می‌رفتند، که سردسته گروه ها با دیدن این وضع به سمت آقای هاشمی آمد‌ قیافش داد میزد حسابی کلافه است. گفت: _برای چی دانش آموزان را فرستادید سر کلاس ؟!ما کلی برنامه داشتیم، میخواستیم سرصف صحبت کنیم» آقای هاشمی انگار از چیزی خبر نداشت به ساعت نگاه کرد _ ما که نمی‌توانیم بیشتراز این وقت کلاسها را بگیریم به علاوه شما باید قبل از هماهنگ می کردید. می خواست به صحبتهای ادامه بدهد که هاشمی راهش را به سمت دفتر کرد احسان پله ها ایستاده بود .هاشمی سر خم کرد تا بفهمد همه چیز عالی پیش رفته است.احسان هم لبخندی زد و از پله ها بالا رفت. 🌷 🌷 🌷 🌷 در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷سال 97، علی اکبر به خاطر شدت عوارض شیمایی به خصوص ناتوانی در تنفس قرار شد در تهران عمل پیوند ریه روی ایشان انجام شود. دکتر معالج ایشان برایم توضیح داد که با توجه به آسیب های شیمایی که به ایشان وارد شده است و بدن ایشان به مرور ضعیف و نحیف شده است، احتمال موفقیت این عمل 50 درصد است و اگر زنده بماند، مراقبت و نگهداری ایشان بسیار سخت تر است! گفتم خود ایشان جانباز و شهید زنده هستند و روحیه بسیار خوبی دارند، در مورد خطرات عمل با خود ایشان صحبت کنید، خودشان تصمیم بگیرند. دکتر همه موارد را برای حاج علی اکبر توضیح داد. حاج علی خندید و گفت: من خودم ترجیح می دهم هزینه های این عمل را از دوش بنیاد بردارم و شرایط موجود را تحمل کنم، به هر حال یا زنده می مانم و یا می روم. حالا هم بیشتر زحمت هایم روی دوش همسرم است و بعد از عمل زحمت های ایشان بیشتر می شود و نمی خواهم بیش از این ایشان به زحمت بیافتد. ایشان سال هاست به خاطر من سختی می کشند و با هر بار تنگی نفس من جان می دهد... نمی خواهم بیش از این اسباب زحمت ایشان بشوم. به این ترتیب حاج علی از عمل پیوند ریه انصراف داد. 🌹🌷 حاج علی اکبر عسکری : 1399/1/22 🌷🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌼⇄🌸↻♥️↺🌸⇄🌼 مـرا بـالـی اسـت از پـرواز🕊 مـانـده قـدمهـایی اسـت در آغـاز ! دستهایم را بگیـریــد منــم همــراهِ از ره بــازمانـده😔 🌹🍃🌹🍃 ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺩ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
.... 👇👇👇👇 پنجشــبه 28 فروردیــن/ ساعــت ۱۸ آنلاین شوید از دور انجام دهید/ زیارت عاشورا دستہ جمعے بخوانیـــم 🌷🌹🌷🌹 کرونــا شکست مے دهیم 🌷🌹🌷 پخش زنده در صفحه : https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk مبلغ باشـــیدلطفا 🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔻 🔅 به یاد می‌آورم اگر می‌دید که در نماز اول وقت قدری سستی می‌کنیم می‌گفت:"نماز مثل لیمو شیرینه باید زود ادا شه چون اگر وقتش بگذرد تلخ می‌شه" همین جمله‌اش راغب می‌کرد که نماز اول وقت بخوانیم اما هیچ وقت نمی‌گفت بلندشید الان نماز اول وقت بخونید. راوی همسر 🌷🌹🌷 ➕ به ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪا ﺑﭙﻴﻮﻧﺪﻳﺪ 👇 ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
گویند شهادت مهر قبولی ست که بر دلت می خورد... 🌹🌷🌹 شهدا... دلم لایق مهر شهادت نیست اما شما که نظر کنید... این کویر تشنه دریا می شود.. با عطر شهادت... 🌹🌷🌹 ﺩﻟﻢ ﻫﻮاﻱ ﺷﻬﺪا ﺭا ﻣﻴﺨﻮاﻫﺪ ﻫﻮاﻱ ﮔﻠﺰاﺭ ﻫﻮاﻱ ﻳﻚ ﻗﺒﺮ ﺷﻬﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﺩﺭﺩﻝ ﻫﺎﻳﻢ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺑﮕﻮﻳﻢ ... 🌹🌷🌹 اﮔﺮ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺷﻬﺪاﻳﻲ اﮔﺮ ﺩﻟﺖ ﻫﻮاﻱ ﺑﻬﺸﺖ ﺩاﺭﺩ ... ﻗﺒﻮﺭ ﺷﻬﺪاي ﺷﻴﺮاﺯ اﻣﺮﻭﺯ ﺳﺎﻋﺖ 18 ﺭا اﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻩ 👇👇👇 ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺁﻧﻼﻳﻦ : https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺩﻳﮕﻪ اﻧﻼﻳﻦ ﺷﻮﻳﺪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﻬﺪا ﻣﻨﺘﻆﺮ ﺷﻤﺎﺳﺖ 👌 ﻫﻤﺮاﻩ ﻫﻢ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺑﺨﻮاﻧﻴﻢ ﺑﺴﻢ اﻟﻠﻪ .... 👇👇👇👇 https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
ﻫﻢ اﻛﻨﻮﻥ ﭘﺨﺶ اﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺳﻼﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭاﻱ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ 28 ﻓﺮﻭﺭﺩﻳﻦ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ 🌹🌷🌹🌷 ﺟﺎﻱ ﻫﻤﻪ ﺯاﻳﺮﻳﻦ ﺷﻬﺪا ﺧﺎﻟﻲ 😞 ➖➖➖➖ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
سلام برشهــدا✋ آن باوران و یاوران که "لبیک" گفتند به و مهدی♥️ نیز شان را خریدار شد ای کاش ادرکنیِ ما با لبیکِ شهدا🌷 اجابت گردد و 🌺 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75