eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 🌷 *۱۳۵۹/۱۲/۱* از آینه جلوی ماشین نگاه کرد از پهنای صورتش را گرفته بود برای لحظه‌ای با همسرش که کنارش نشسته بود چشم در چشم شد از چهره اش می خواند که او هم برای سوال پیش آمده که چرا احسان گریه میکند پدر زنش هم از پشت سرش را نزدیک گوش آورد و گفت:« آقا محسن این دوستت از موقعی که سوار ماشین شده یک بند داره گریه میکنه. یکم باهاش حرف بزن ببین چشه» همانطور که دستش به فرمان بود سرش را از سمت شیشه کمی عقب کشید و آرام گفت :«چی بگم والا !!! هرچی بهش میگم باز گریه تحویلم میده!» پدر زنش دوباره سرش را نزدیک آورد و با صدای خفه ای گفت :«نکنه این بنده خدا رو با خودت آوردی بلا ملایی سرش بیاد بچه مردم» نگذاشت دنباله حرفش را بگیرد و گفت:« نه آقا خودش اصرار داشت با ما بیاد.» چی بگم !میترسم اتفاقی براش بیفته! یک دفعه زبونم لال قلبش وایساد چی!!؟ آب چشمه هم بود تا حالا خشک شده بود!! میدونی الان چند ساعت داره گریه میکنه؟!» محسن دوباره از آینه جلو احسان را نگاهش کرد. اشک تازه تازه از گوشه چشمش می جوشید روی صورتش جاری میشد. دوباره رفت توی فکر یادش به لحظه افتاد که جلوی امام خمینی نشسته بودند تا امام خطبه عقدشان را جاری کند. حواسش به احسان بود .لحظه‌ای چشم از امام بر نمی داشت. انگار با چهره امام در سکوتش عالمی داشت و حتی وقتی امام خطبه عقد محسن را خواند احسان یادش رفت به محسن تبریک بگوید. امام خطبه چند عروس و داماد دیگر را هم خواند .احسان باز از دور ایستاده بود و چشم از امام بر نمی داشت. یکی از اطرافیان امام به سمت محسن آمد و پاکتی به دستش داد و گفت:« آقای پاکیاری !این هدیه از طرف امام به تازه دامادها ست مبارکتون باشه» محسن پاکت را گرفت و چشمش به احسان افتاد .گوشه‌ای با امام خلوت کرده بود.احسان کنار گوش امام چیزهایی می گفت امام هم لبخندی زدند و در کنار گوش احسان چیزهایی فرمودند وقتی احسان به سمت محسن آمد چشم هایش آماده باریدن بود. محسن در همین فکرها بود که پدر زنش دستی به شانه اش زد و گفت :«میخوای من باهاش صحبت کنم ؟شاید به حساب بزرگتری جواب منو بده» سری به علامت مستأصل بودن تکان داد. _آقا احسان !!پسرم از جماران تا اینجا یک ریز گریه کردی. اگر چیزی روی دلت سنگینی میکنه بگو پسرم !بگو تا سبک بشی» احسان اشک‌هایش را با سرآستین پاک کرد. _نمیتونم بگم حاج آقا!! محسن از فرصت پیش آمده استفاده کرد حرفی را که روی دلش سنگینی می کرد پرسید:« از وقتی که امام را ملاقات کردی اینجوری شدی! مگه امام به چی گفت؟!» دوباره اشک از گوشه چشم های احسان جوشید .محسن دوباره پرسید: _من دیدم امام به چیزهایی تو گوشت گفت. بگو احسان!» احسان به زور جلوی گریه اش را می گرفت:« نمی تونم بگم نمی تونم شرمنده آقا محسن.!» چند دقیقه سکوت در ماشین حاکم شد گنبد مسجد جمکران پیدا بود .یک دفعه دل محسن آشوب شد. انگار چیزی از درون به محسن می‌گفت:« آقا محسن باختی !ببین تو از امام چه گرفتی و احسان از امام چه گرفت» از پشت پرده نازک از دوباره به احسان نگاه کرد زل زده بود به گنب محسن زیر لب آهسته گفت :«پیشاپیش شهادتت مبارک!!» در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
👇 *ﻳﺎﺩﻱ اﺯ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﺠﺎﻉ اﺭﺗﺸﻲ ﻓﺎﺭﺱ*👇 🌷عملیات اچ۳یکی از بزرگترین عملیات هوایی دنیاست که به نام فانتوم های ایرانی و لیدری ﺷﻬﻴﺪعلی خسروی ثبت شده است. فانتوم های ایرانی طی یک عملیات پیچیده و تحسین برانگیز در ۱۵فروردین سال ۱۳۶۰(۴اوریل ۱۹۸۱) پایگاه هوایی الولید در مجموعه اچ۳ واقع در غرب عراق در نزدیکی مرز این کشور با اردن را به کلی نابود کردند. حمله به اچ 3 از لحاظ فنی یکی از پیچیده ترین عملیات های هوایی جهان به شمار می رود و از نظر دستاوردهای نظامی نیز با توجه به نابودی کامل 48 هواپیمای عراقی در رده بزرگترین و موفق ترین عملیاتهای نظامی جهان قرار می گیرد. سه روز پس از این عملیات، در تاریخ 18/1/1360 بدون هیچ تشریفاتی، کلیه خلبانان شرکت کننده در این عملیات به حضور رهبر انقلاب رفتند که تصویر ماندگار علی در کنار امام امت برای همیشه باقی ماند. علی خسروی 🌹🌷🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
•|💛|• ڪسانۍ به‌امام‌زمانشان ‌خواهندرسید، ڪه‌اهل‌سرعـت‌باشنـد...! والّاتاریخ‌ڪربلا نشان‌داده، ڪـــه قافله‌حسینۍ معطل ‌ڪسۍنمۍماند.. 🌹🌷🌹🌷 و چہ زیبـا شهدایے کہ معنے بابے انتَ واُمے را عملے کردند و به کاروان کربلا رسـیـدند 🌹🌹 ♡ ‌عیڪ‌یااباعبدالله🖐♥️ به همراه ۳ کودک شهیدش 🔺👆 ▫️گلزارشهداے قصرالدشت شیراز ☘🔺☘🔺 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
.... 👇👇👇👇 پنجشــبه 4 اﺭﺩﻳﺒﻬﺸﺖ / ساعــت ۱۸ آنلاین شوید از دور انجام دهید/ زیارت عاشورا دستہ جمعے بخوانیـــم 🌷🌹🌷🌹 کرونــا شکست مے دهیم 🌷🌹🌷 پخش زنده در صفحه : https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk مبلغ باشـــیدلطفا 🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
روز عید غدیر به دنیا آمد . نامش رو از نام پر افتخار حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) الهام گرفتیم . همیشه به او متذکر می شدم که باید آن بزرگواران را سرلوحه زندگی خودش قرار بده . از کودکی با استعداد بود و همیشه شاگرد ممتاز بود . به خاطر اخلاق اسلامی اش تشویق می شد . توی انتخاب دوستاش خیلی حسّاس بودم همیشه می گفت: خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار. و واقعا هم حاجتشو خدا برآورده کرد . ﺗﻮﻱ ﻣﺠﻠﺲ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ع ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﺪ 🌹 ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ 🌺🌷🌺🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ: https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔻 لحظات دلجویی حاج‌ قاسم سلیمانی از دختر خردسال شهید مدافع حرم، حامد بافنده 🔅 شهید بافنده گرامی باد. 🌷🌹🌹🌷 ☘ , ﺷﻬﺪا ﻧﺸﻮﻳﻢ 🌷🌷🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🍃🌷🍃🌷🍃🌷 میانِ سرگردان که شـــدی ... دلــــِ💔 حیرانت را بردار و کناری‌ بـنـشــــین ... دلت اگــــر کمی اشــــکـ بریز😭 نه برای حال دلت ... نه✘ برای آری! سخت است جاماندن😔 💔 🌹🍃🌹🍃 براے انهایے که دلشان تنگ شهداست اﻣــﺮﻭﺯ ﺳﺎﻋــﺖ ۱۸ ﭘﺨﺶ ﻣﺴﺘﻘــﻴﻢ اﺯ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬـﺪاے ﺷﻴﺮاﺯ ﺭا ببیـنند 👇👇 https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk 👇 از قطعة شهداے گمنام : قبور مطهر شهید عباس دوران، شهید عبدالله اسکندرے و شهیدان اسلامے نسب ، ظل انوار، اعتمادی ، مهدی زارع ، ملک پـور و... 🌹🌹🌷🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﭘﺨﺶ ﺯﻧﺪﻩ اﺯ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ و ﻗﺒﻮﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﻛﺮﺑﻼﻱ 5 و ﺷﻬﻴﺪ ﺩﻭﺭاﻥ 👇👇👇 ﺗﺎ ﺩﻗﺎﻳﻘﻲ ﺩﻳﮕﺮ: https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk 👆👆👆 *ﻫﺮ ﻛﻲ ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﺷﻬﺪاﺳﺖ اﻧﻼﻳﻦ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﻨﺪ*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺳﻼﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ. 4 اﺭﺩﻳﺒﻬﺸﺖ ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ 🌷🌹🌷 ﻫﺮ ﻛﻲ ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﺷﻬﺪاﺳﺖ اﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼﻡ ﺑﺪﻫﺪ.... 😔😔✋✋ 🌹🌷🌹 اﻟﻬﻲ ﺷﻬﺪا ﻏﺮﻳﺐ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ... http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
صدای بال ملائک ز دور می آید مسافری مگر از شهر نور می آید؟ دوباره عطر مناجات با فضا آمیخت مگر که موسای عمران زطور می آید؟ 🌸🍃 📎 ﻣﻬﺪﻭﻱ ☘🌱☘🌱 اﻟﺘﻤﺎﺱ ﺩﻋﺎﻱ ﻓﺮﺝ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹اگر بخواهم برای شهید کاظمی نامه‌ای بنویسم، خواهم نوشت: " " ✍شهید سلیمانی: این شهید والامقام اینگونه می‌گوید: «من همیشه به احمد (شهید احمد کاظمی) می‌گفتم «الهی دردت بخوره تو سرم»، اصطلاح من بود نسبت به احمد، دورت بگردم. من دلم می‌خواست واقعاً، آنچه مکنونات قلبی من است. از خدا این رو می خوام که خدا هر چه سریعتر به او ملحق کند. به او اگر بنویسم، این را خواهم نوشت من را ببر ...» 🌷 🌷🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷 🌷 🌷 *۱۳۶۰/۱/۲۶* داخل حیاط ایستاده بود هر چه از لای در نگاه می کرد تا ببیند این موقع شب چه کسی پدرش را به حرف می کشد چیزی نمی دید شنید اما درست متوجه حرف هایشان نمی شد آخر سر طاقت نیاورد رفتم تا آخر باز کرد احسان با دو تا از دوستانش جلوی در ایستاده بودند. سلام چطوری آقا احسان! چرا نیامدین داخل؟!! احسان لبخند روی لب آوردن دستش را دراز کرد و دستان او را فشرد و گفت: «سلام مزاحم نمیشم. کار دارم باید برم. فقط آمده بودم یک خبر به عمو بدم و رفع زحمت کنم» حس کنجکاوی و فضولی توی وجودش رخنه کرده بود احسان دنباله حرف‌هایش را با عمویش گرفت. «یه عده از مردم ، خودجوش دکتر ابراهیم یزدی را دعوت کردند تا تو مسجد النبی بره منبر .میخوان از اسم مسجد و شما سوء استفاده کنند» _دکتر یزدی که جزء نهضت آزادی خوب مشکلش چیه؟! احسان نگاه جدی اش را به پسرعمو دوخت و گفت: «آنها مسیرشون منحرف شده و دیگر توی خط امام نیستند» پسر عمو بود مات بود که احسان این اطلاعات را از کجا آورده .احسان رو کرد به عمو و گفت:«فردا شب یک عده به اسم و رسم شما میان پای منبر و به صحبت‌هایش گوش می‌دهند و این اصلا به صلاح نیست» عمو عبایش را که روی شانه اش افتاده بود درست کرد برای چند لحظه ای در فکر فرو رفت و بعد گفت: «من اعلام می‌کنم فردا شب مسجد نمیرم اینطوری اعتراض خودم را نشون میدم» _به هرحال فردا مردم برای نماز مغرب میان مسجد صد در صد یک عده از طرفدار هاشون هم هستند» مکث کوتاهی کرد و ادامه داد« اطلاع رسانی و آگاه کردن مردم به عهده ما» بعد دستش را جلو آورد و به عمو پسر عمو دست داد _«ببخشید این موقع شب زابرا شدید.سلام زن عمو رو برسونید.» فرداشب عمو به مسجد نرفت پسرعمو موقع نماز به مسجد رفت. مردم خودشان امام جماعتی معین و نماز را برگزار کردند. بعد از نماز جمعیت در حال متفرق شدن بود که ماشین جلویی در مسجد توقف کرد صدای بلند شد: «دکتر یزدی اومد» تمام مردانی که در اطراف بودند دور تا دور ماشین را احاطه کردند دکتر یزدی از ماشین پیاده شد پیرمردی جلو رفت و دکتر را خطاب قرار داد: «چرا شما رفتید با نماینده آمریکا توی الجزایر صحبت کردین؟!» صدای همهمه و اعتراض جمعیت بلند شد مردم می‌خواستند به دکتر هم یزدی حمله ور شوند که مرد قد بلند و چهار شانه ای که کنار دکتر یزدی ایستاده بود را روی دست گرفت. با تهدید گفت :«کسی نزدیک نشه! من محافظ دکتر یزدی هستم» کسی نزدیکش نشد .پسر عمو در میان جمعیت چشمش به احسان افتاد به سمتش رفت. همزمان با او سر و کله مجتبی زهرایی هم پیدا شد. نیشش تا بناگوشش باز بود .دستش را روی شانه احسان گذاشت گفت :«داش احسان! دستت درست!همه ی بچه ها رو خبر می کنی بیان استقبال دُکی  جون .ما غریبه بودیم ها!؟!» احسان سر را برگرداند و او گفت:« بازم تو !؟تو که نیازی نیست کسی بهت خبر بده که خودت یه پا کلاغ نامه بری» خنده روی لبهای مجتبی نشست.دستش را بالا برد و فریاد زد: «منافق برو کیش کیش... منافق برو کیش کیش» مردم هم پشت سرش این شعار را تکرار کردند. فشار جمعیت پسرعمو را از احسان و مجتبی دور کرد. با هر ضرب و زوری بود طرفداران یزدی او را وارد مسجد کردند و جمعیت یکسره شعار می داد. یک نفر از میان جمعیت بلند شد و بالای منبر رفت. روبه جمعیت گفت :«من خودم یک زمانی جزء نهضت آزادی بودم و از همه برنامه هاشون خبر دارم اینها از خط امام خارج شدند و اهداف گذشته را دنبال نمی‌کنند» دوباره صدای جمعیت بلند شد : «مرگ بر منافق... مرگ بر ضد ولایت فقیه» _در حضور همه شما مردم چند تا سوال از دکتر یزدی میپرسم که باید بره تو مجلس جواب بده نیروهای کمیته برای متفرق کردن مردم آمدند .احسان و دوستش در میان جمعیت گم شدند. در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
داره تمام میشه، ترجمه قسمتی از دعای این ماه: ⚜معبود من؛ نهایت بریدن از غیر خودت را به من عطا کن🤲 چشم قلبم را به رویت انوار زیبایت باز کن تا اینکه نور✨ را در هم شکند ⚜مرا به معدن عظمت خودت برسان💕 و سیر جانم را به نقطه بی شکست آویزان کن 🌙 🌹🍃🌹🍃 🌿🎋🌿🎋 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شبها نمازشب می خوند. اولین نفر بود که بلند میشد اذان می گفت و نماز جماعت برگزار می کرد. استاد قرآنمون بود. شبها می یومد و می گفت بیایم سوره ذاریات بخونیم ﺑﻌﺪ ﻫﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ اﻳﻦ ﺳﻮﺭﻩ ﺳﺒﺐ ﻧﻮﺭاﻧﻴﺖ ﺷﺐ اﻭﻝ ﻗﺒﺮ ﻣﻴﺸﻮﺩ 🌹 💐🎊ﺩﺭ ﺷﻬﻴﺪ ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﻴﺪ : ﺻﻠﻮاﺕ 🎊💐 🌹🌷🌹🌷 : ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید قبل از ظهور زندگی جمعی و دعای جمعی را یاد بگیریم.دعای فردی برای ظهور ولی عصر عج تاثیر ندارد.همدلی و استغاثه اجتماعی لازم است. 🌹☘🌹☘ ﺩﻋﺎﻱ ﻫﻤﮕﺎﻧﻲ ﺑﺮاﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻧﺸﻮﺩ ... 🌷☘🌷☘ : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
دختـرم،فاطمه جان سلام بابا جان! خیلی دوست دارم، درسهایت را مرتب بخوان و به حرف مادرت گوش کن. نماز و حجاب یادت نره، یادت نره که وقتی چادر به سر میکردی خوشکل و ناز میشدی، همیشه به یادت هستم، تو هم به یاد من باش باباجونی. 🔰وصیت شهید به همسرش: سعی کن فاطمه و ریحانه را طوری تربیت کنی که با فهمیدن و درک واقعی معنی حجاب ،حجاب را رعایت کنند، همچون که خودت برای بنده و آشنایان آینه حجاب بوده و هستی و به شما افتخار میکنم. 🌷 🌺🌹🌹🌹🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔻 🔅 متفاوت به پایان رسیدن وگرنه مـرگ پایان تمـام قـصه هاست ➕ اﻟﺘﻤﺎﺱ ﺩﻋﺎﻱ ﺷﻬﺎﺩﺕ 🌹🌷🌹 ﺷﺒﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺁﺭاﻡ ﺑﺎﺩ ☘🌷☘🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می گـویند : شهـدا رفتند تا ما بمانیم ... ولـــی من می گویـم : " شهـدا رفتند تا ما هم به دنبالـشان بـرویـم " آری ! جـامانـده ایـم ... دل را بایـد صـافــ کـرد ! 🌹🌷🌹 🌷🌷🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔴 دعای روز اول ماه رمضان 🔅بسم الله الرحمن الرحیم اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ. 🔸خدایا روزه مرا در این روز مانند روزه روزه داران حقیقی قرار ده و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان هوشیار ساز و هم در این روز جرم و گناهم را ببخش ببخش ای خدای عالمیان و از زشتیهایم عفو فرما ای عفو کننده گناهکاران عالم 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷 🌷 🌷 *۱۳۶۰/۲/۸* احسان سرش را کرده بود توی برگه ها و نشریه ها که از حزب‌های مختلف جمع کرده بودند. مهدی سوداگر پرسید :«دنبال چی میگردی احسان؟» _دنبال نشریه فرقان مال گروه فرقان هستم _اینکه یک اسم اسلامیه! دوباره لای کاغذ ها را نگاه کرد و گفت:« می دونم رهبر و جلودار شه یه روحانی به اسم گودرزی.» وقتی به چیزی گیر میداد حتماً چیزهای بوداری از آن به مشامش خورده بود. مهدی پرسید :«اشکالش چیه؟ اسمش که اسلامی است رهبرش هم یک روحانی! تازه حزب جمهوری هم رهبرش روحانیه. این همه حرف و حدیث پشت سر بهشتی هست پشت سر هیچ کدام از رهبر حزب ها نیست» صاف شد و برگشت به چشمهای مهدی نگاه کرد و برای لحظه ای از طرز نگاهش لرزه بر اندام مهدی افتاد. _اتفاقا این گروه‌ها هستند که اصل خطر هستن. بچه مسلمونا از کمونیسم و گروه‌های چی و چی ضربه نمی خورند، از این دست گروه‌ها هست که کله پا میشن. باید دید کدام گروه پیرو ولایت فقیه و امامه» انگشت اشاره اش را کنار چشمش گذاشت و ادامه داد :«سوداگر! من به بهشتی مثل چشمهام اعتماد دارم. دشمن وقتی بخواد کسی را از سر راهش برداره، براش برنامه میچینه، یکیش همین حرفا حدیث هاست» دلیل از همه جا بی خبر وارد چادر شد و پرسید :چی شده؟ _دنبال نشریه فرقانم. می خوام به سرشاخه هاشون دست پیدا کنم. بیشتر از کارشون سردربیارم. احسان هنوز سر شدن داخل نشریه‌ها بود که صدایی از بیرون چادر به گوش رسید _حزب جمهوری!!! جمع کنید این بساط ها رو !خمینی کم جوونای ما را به کشتن میده؟! جنگ تو مملکت راه انداخته..» رگهای پیشانی احسان متورم شد و از چادر بیرون پرید‌. مهدی و جلیل هم دنبالش رفتند .صدا از یکی از روحانیون سرشناس بود. _نشنیدم !کسی به امام توهین کرد؟!» _جوونای ما را فرستاده جلوی توپ تانک. اینجا هم که منافقان را کشت و کشتار راه انداختند.» احسان در مقابل چشم های گرد شده همه دستش را در یقه روحانی فرو کرد. جلیل تا این صحنه را دید احسان را کنار کشید و گفت: «احساساتی برخورد نکن احسان, حالا هر چی میخواد بگه» خشم هنوز در چهره انسان هویدا بود جواب داد:« کسی که مقابل امام بایسته کتک زدن که سهله باید کشتش» دوباره می خواست به سمتش یورش ببرد که جلیل به داخل چادر کشاندش. _ولش کن !حالا هرکی مخالف امام باشه که نیست.. صهیونیست که نیست.. _هرچی میکشیم از دست همینه مخالفان با رهبر می کشیم. مرد چیزی زیر لب بلغور کرد و رفت احسان می‌خواست حرفی نثارش کند که جلیل جلوی دهانش را گرفت و گفت:« احسان حرمت سید بودنش رو نگهدار. اینا گمراهن. باید به راهشان آورد». احسان کمی آرام شد.فردا به همان مسجدی که آن روحانی پیش نماز شب بود بعد از نماز ظهر و عصر رفت کنارش نشست. _بابت دیروز عذرخواهی می کنم. باید حرمت سید بودنتون رو نگه می داشتم. سید لبخندی زد و گفت:« برو حلالت کردم»۰ _حرف امام حجته! امام هر دستوری بده من جونم رو براش میدم. با بصیرت به مسائل نگاه کنید. مردم رو حرف شما حساب باز می‌کنند. از این به بعد هم کسی بخواد جلوی امام وایسه ،جلوش وایمیسم.» اینها را گفت و از مسجد بیرون رفت. در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75