eitaa logo
میعادگاه شهدا | روشنگری
407 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
19هزار ویدیو
924 فایل
🕯میعادگاه شهدای وَرجُوی 📌شهید پرور ترین روستای ایران آذربایجان شرقی ؛ ۶ کیلومتری جنوب شهرستان مراغه پایگاه شهید رجائی صاحب امتیاز: 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْائوی Www.varjovi.ir @varjovi ۰۹۳۵۴۳۲۱۲۹۴ | ارتباط با مدیر مسئول
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (ع) در حکمت ۲۱۱ نهج البلاغه، در تبیین خطرات تبعيت از هواپرستی چه می فرماید؟ 🔹 (ع) در بخشی از حکمت ۲۱۱ مى فرمايد: «وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ؛ چه بسا كه در چنگالِ و هاى حاكم بر آنها اسيرند». به یقین خداوند دو نيرو به انسان بخشيده است: يكى نيروى عقل كه خوب و بد را با آن تشخيص مى دهد و راه و چاه را مى شناسد و ديگرى انگيزه‌ هاى‌ مختلف‌ نفسانى است، كه آن هم در حد اعتدال براى بقاى انسان ضرورى است؛ خواه علائق جنسى باشد يا علاقه به مال و ثروت و مقام و قدرت؛ اما هنگامى كه اين انگيزه ها طغيان كنند و به صورت هوا و هوسِ سركش درآيند، عقل را در چنگال اسارت خود مى گيرند، به گونه اى كه گاه از تشخيص واضح ترين مسائل باز مى ماند و گاه دست به كارهايى مى زند كه يك عمر بايد جريمه و كفاره آن را بپردازد. به همين دليل در آيات قرآن و روايات اسلامى هشدار زيادى به اين موضوع داده شده است. 🔹 مى فرمايد: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؛ [جاثیه، ۲۳] آيا ديدى كسى را كه معبود خود را خويش قرار داده و خداوند، او را با آگاهى [بر اين كه شايسته هدايت نيست] گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده اى قرار داده است؟! با اين حال، غير از خدا چه كسى مى تواند او را هدايت كند؟! آيا متذكّر نمى شويد؟!». در حديثى از اميرالمومنين (ع) در غررالحكم مى خوانيم:  «غَلَبَةُ الْهَوى تُفْسِدُ الدِّينُ وَ الْعَقْلَ؛ غلبه هواى نفس، هم دين انسان را فاسد مى كند و هم عقل او را». [۱] 🔹همچنین آن حضرت در حدیث دیگری می فرماید: «حَرَامٌ عَلَى كُلِّ عَقْلِ مَغْلُولٍ بِالشَّهْوَةِ أنْ يَنْتَفِعَ بِالْحِكْمَةِ؛ بر تمام عقل هايى كه در چنگال شهوت، اسيرند حرام است كه از علم و دانش بهره مند شوند». [۲] به يقين عقل‌ها متفاوت اند؛ بعضى به اندازه اى نيرومندند كه هيچ انگيزه اى از هوای نفس نمى تواند بر آن چيره شود، و گاه چنان ضعيف است كه با مختصر طغيانِ شهوت از كار مى افتد، همین گونه نيز درجات و مراتب مختلفى دارد و بدترين نوع آن، گرفتاری اندیشه های حاكمان يك جامعه در اسارت هوای نفسشان است؛ آنان جامعه را به سوى بدبختى پيش برده و دين و دنياى مردم را ملعبه هوای نفس سازند. پی نوشت‌ها؛ [۱] تصنيف غررالحكم و دررالكلم‏، تميمى آمدى، دفتر تبليغات‏، قم‏، چ ۱، ص ۶۴ [۲] غررالحكم و دررالكلم‏، تميمى آمدى، دارالكتاب الإسلامی، قم، چ ۲، ص ۳۵۰، قصار ۳۶ 📕پيام امام امير المؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلاميه‏، چ ۱، ج ۱۳، ص ۶۲۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️مراحل نفوذ شیطان در انسان در کلام امام علی (ع) چگونه بیان شده است؟ 🔹در خطبه هفتم نهج البلاغه چگونگی در انسان در چند مرحله دقیقاً بیان شده است و امام علی (ع) آن را با ظرافت و فصاحت و بلاغت ویژه خود در لابه لاى تشبیهات زیبا و گویا به بهترین وجهى شرح مى دهد، به گونه اى که بهتر از آن تصوّر نمى شود. در نخستین مرحله به این حقیقت اشاره مى فرماید که: نفوذ در وجود هر انسانى اختیارى است، نه اجبارى. این انسان ها هستند که به او چراغ سبز نشان مى دهند، و جواز ورودش را در کشور وجود خویش صادر مى کنند، مى فرماید: «اِتَّخَذُوا الشَّیْطانَ لاَمْرِهمْ مِلاکاً؛ [این زشت سیرتان] را ملاک و اساس کار خود قرار دادند». این همان چیزى است که در به روشنى به آن اشاره شده، مى فرماید: «اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلطان عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ؛ [نحل، ۹۹و۱۰۰] او بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان مى کنند تسلّطى ندارد؛ تسلّط او تنها بر کسانى است که او را به سرپرستى خود برگزیده اند و کسانى که به وسیله او شرک می ورزند و به فرمان هایش به جاى فرمان خدا گردن مى نهند». 🔹در مرحله دوّم مى فرماید: «وَاَتَّخَذَهُمْ لَهُ اَشْراکاً؛ (بعد از این انتخابى که از سوى گمراهان انجام مى شود، شیطان نیز انتخابى مى کند و آن این که) آنها را به عنوان دامها [یا شریکان] خویش برگزیده است». سپس در همین مرحله، به توضیح جمله سربسته فوق پرداخته، مى فرماید: «فَباضَ وَ فَرَّخَ فى صُدُورِهِمْ؛ او در درون سینه هاى آنها تخم‌گذارى کرد، سپس آن را مبدّل به جوجه نمود». در این تشبیه جالب امام (ع)، سینه‌ هاى شیطان صفتان را آشیانه ابلیس و محل تخم‌گذاری او معرفى مى کند و به دنبال آن مى افزاید: «وَدَبَّ وَ دَرَجَ فی حُجُورِهِمْ؛ این جوجه‌هاى شیطانى از درون سینه هاى آنها خارج شده، در دامانشان حرکت کرد و پرورش یافت». سپس به بیان مرحله سوّم این پرداخته، مى فرماید: «فَنَظَرَ بِأَعیُنِهِمْ، وَ نَطَقَ بِاَلْسِنَتِهِمْ؛ کارشان به جایى رسید که با چشم آنها نگاه کرد و با زبانشان سخن گفت». یعنى سرانجام این تخم شیطانى که مبدّل به جوجه شده بود و پرورش یافت و قوى شد، تبدیل به شیطانى مى شود متّحد با آنها، یعنى در تمام اعضاى آنها نفوذ میکند، بطورى که صاحب شخصیت دوگانه اى مى شوند. 🔹از یک نظر انسانند و از یک نظر ، ظاهرشان شبیه انسان هاست، امّا باطنشان شیطانى است. چشم و گوش و زبان و دست و پاى آنها همه به فرمان است و طبیعى است که همه چیز را به رنگ شیطانى مى بینند و گوششان آماده شنیدن نغمه هاى شیطان است. در چهارمین مرحله، به نتیجه نهایى این سیر انحرافى تدریجى پرداخته، مى فرماید: «فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَ زَیَّنَ لَهُمْ الْخَطَل؛ (هنگامى که به اینجا رسیدند، شیطان آنها را بر مرکب لغزشها و گناهان سوار کرد، مرکبى که آنها را به سوى انواع معاصى کبیره و کفر و ضلالت مى کشاند) و سخنان فاسد و هزل و را در نظر آنان زینت بخشید».  این سخن شبیه همان چیزى است که امام (ع) در کلام نورانى دیگرى مى فرماید: «آگاه باشید و خطاها همچون مرکب هاى سرکش و لجام گسیخته اند که ، بر آن سوار مى شوند!». [نهج‌البلاغه، خ ۱۶] در پنجمین و آخرین مرحله، مى فرماید: «اعمال آنها اعمال کسى است که شیطان او را در سلطه خود شریک ساخته و سخنان باطل را بر زبان او نهاده است».  🔹اشاره به این که آنها به خوبى گواهى مى دهد که در آنها کرده و به راهى که مى خواهد مى برد. سخنانشان سخنان شیطانى و نگاه هاى آنها نگاه هاى شیطانى، و در مجموع اعمال آنها ردّ پاى شیطان به خوبى دیده مى شود و در واقع امام (ع) مى خواهد در این مرحله، طریق شناخت اینگونه اشخاص را که همان اعمال شیطانى است نشان دهد. آخرین نکته اى که لازم مى دانیم در این اشاره کوتاه ذکر کنیم این است که طبق صریح بعضى از آیات قرآن، منحصر به ابلیس و لشکر پنهانى او نیستند؛ بلکه گروهى از انسان‌ها نیز شیطان نامیده شده اند. چرا که کار آنها عیناً همان کار شیاطین است: «این چنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم که بطور سرّى سخنان فریبنده و بى اساس را براى اغفال مردم ـ به یکدیگر مى گفتند». [ترجمه آیه ۱۱۲ سوره انعام] باید مراقب وسوسه هاى همه آنها بود.  📕پيام امام اميرالمومنين(ع)، ناصر مكارم شيرازى، دارالكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۷ ه‌ش‏، ج ۱، ص ۴۶۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امتیازات برهان نظم بر سایر براهین خداشناسی 🔸اين برهان ويژگى‌ هايى دارد كه به خاطر آنها تا اين حد در بر آن تأكيد و تكيه شده است. برخی از این ویژگی ها عبارتند از: 1⃣ هم دانشمندان را قانع مى‌ كند، و هم توده مردم را؛ يعنى هر گروهى به فراخور حال خويش مى‌ توانند از آن بهره گيرند؛ چرا كه مردم در درك اسرار آفرينش متفاوتند. 2⃣ ، خشكى استدلالات فلسفى را ندارد؛ بلكه به عكس داراى لطافت خاصّى است كه به موازات آگاهى از آن مبدأ بزرگ، عشق و شور و نشاط به انسان مى‌ دهد، و حالت جذبه و شوق نسبت به آن مبدأ بزرگ در او ايجاد مى‌ كند، و او را به خضوع آميخته با عشق وا مى‌ دارد. يا به تعبير ديگر هم عقل انسان را سيراب مى‌ كند، و هم عواطف و اخلاق او را. بالاخره به خاطر بررسى انواع نعمت‌ هاى الهى، ضمن بررسى نظامات اين جهان، سر از شكر «منعم» در مى‌ آورد كه آن خود نيز انگيزه ديگرى از انگيزه‌ هاى خداشناسى است. 3⃣ يك برهان در حال رشد است؛ و يا به تعبير ديگر پايان نايافتنى است؛ چرا كه كبراى آن هر چند در جاى خود ثابت است، ولى صغراى آن دائما جوانه مى‌ زند و شاخ و برگ تازه مى‌ آورد؛ زيرا هريك از اكتشافات علمى درباره اسرار آفرينش، مصداق و صغراى تازه‌ اى براى آن درست مى‌ كند و به اين ترتيب هميشه تازه است و هر روز شكل جديدى به خود مى‌ گيرد، و هم‌دوش با پيشرفت علوم و دانش‌ هاى بشرى حرکت مى‌ كند. 4⃣ انسان را به سير انفسى و آفاقى دعوت مى‌ كند، و اين سير پربركت هر روز سطح معرفت انسان را بالا مى‌ برد و به انديشه او شكوفایی مى‌ بخشد؛ به خصوص اينكه پايه‌ هاى برهان‌ نظم، با زندگى انسان آميخته است و در هر گام با آن روبرو است؛ و مانند بعضى ديگر از استدلالات توحيدى نيست كه در كنار مسائل زندگى و بيرون آن قرار دارد. 5⃣ تنها برهانى است كه فلاسفه تجربى را كه منكر استدلالات خالص عقلى هستند مى‌ تواند به خضوع وادارد؛ و حربه علم را كه در توجيه مادیگرى به آن متوسّل مى‌ شوند، بر ضد خود آنها به كار مى‌ گيرد، و از اين نظر بسيار كارساز است. بنابراين جاى تعجب نيست اگر اكثريت قريب به اتفاق مباحث توحيدى خود را بر پايه آن قرار داده؛ ولى جاى تعجب است كه بعضى از پژوهندگان كه سخت تحت تأثير براهين ديگر (براهين خالص فلسفى) قرار دارند اهمّيّت فوق‌ العاده اين برهان را ناديده گرفته‌ اند؛ گویى از امتيازات و اثرات عميق‌اش آگاهى كافى ندارند. 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ج ۲، ص ۵۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) تبین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«آیه انذار» چگونه بر وجود امام زمان (عج) دلالت دارد؟ 🔹در ، آياتی هست كه دلالت می كند كه (عجل الله تعالی فرجه) وجود دارد. در يكى از اين آيات كه به معروف است، خداوند متعال خطاب به پيامبرش مى فرمايد: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ؛ [رعد، ۷] همانا تو بيم دهنده اى و براى هر قومى هدايت گرى است». از آيه فوق به طور وضوح استفاده مى شود كه براى هر قومى در هر عصر و زمان هدايت كننده اى است به حق و حقيقت و اين مقتضاى ربوبيت خداوند است، و نيز استفاده مى شود كه زمين هيچ گاه از هادى به حق خالى نمى گردد، خواه نبى باشد يا غير نبى؛ زيرا اطلاق آيه، حصر مصداق هادى در انبياء را نفى مى كند، همان گونه كه زمخشرى در ذيل آيه شريفه فوق به آن اشاره كرده است، در غير اين صورت لازم مى آيد در عصرهايى كه از نبى خالى است حجت و هادى بشر وجود نداشته باشد. 🔹طبرى در تفسير خود در ذيل آيه فوق از ابن عباس به سند صحيح نقل كرده: «لَمَّا نَزَلَتْ: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» وَضَعَ (صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ) يَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ، فَقَالَ: أَنَا الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى مَنْكِبِ عَلِيٍّ فَقَالَ: أَنْتَ الْهَادِی يَا عَلِيُّ بِكَ يَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ بَعْدِي؛ [۱] هنگامى كه آيه «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» نازل شد، (صلى الله عليه و آله) دست خود را بر سينه گذاشت و فرمود: من منذرم و براى هر قومى هادى است، آن گاه اشاره به شانه (عليه السلام) نمود و فرمود: تنها به واسطه تو است كه هدايت شوندگان بعد از من هدايت مى گردند». حاكم نيشابورى به سند صحيح از امام على (عليه السلام) در ذيل آيه فوق نقل كرده كه فرمود: «رَسُولُ اللَّهِ الْمُنْذِرُ وَ أَنَا الْهَادِی؛ [۲] رسول خدا منذر و من هادى ام». 🔹كلينى به سند صحيح از امام باقر (عليه السلام) در تفسير آيه فوق نقل كرده كه فرمود: «رَسُولُ اللهِ (صلی الله عليه و آله) الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ - نَبِيُّ اللهِ...؛ [۳] رسول خدا (صلى الله عليه و آله) منذر است، و براى هر زمانى و هادى اى است كه مردم را به آنچه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) آورده دعوت مى كند...». و نيز از امام باقر (عليه السلام) نقل كرده كه در ذيل آيه فوق فرمود: «رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه و آله) الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِی، أَمَا وَ اللهِ مَا ذَهَبَتْ مِنَّا وَ مَا زَالَتْ فِينَا إِلَى السَّاعَةِ؛ [۴] رسول خدا (صلى الله عليه و آله) منذر و (عليه السلام) هادى است، آگاه باش به خدا سوگند كه آيه از ما بيرون نخواهد رفت و دائماً در بين ما است تا روز قيامت». پی نوشت‌ها؛ [۱] جامع البيان فى تفسير القرآن، طبرى، دار المعرفه، بيروت، چ اول، ج ‏۱۳، ص ۷۲، سوره رعد، آيه ۷ [۲] المستدرك على الصحيحين، الحاكم النيشابوری، دار الكتب العلمية، بيروت، چ اول، ج ۳، ص ۱۴۰ [۳] الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية، چ چهارم، ج ‏۱، ص ۱۹۱ [۴] الكافی، همان، ص ۱۹۲ 📕موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ هفتم، ۱۳۹۰ش، ص ۲۹۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️خداوند در «قرآن» از چه روش هایی برای اثبات «معاد» استفاده كرده است؟ (بخش اول) 💠يكی از بحث هایی كه درباره مطرح می شود راه های اثبات آن است. خداوند متعال در ، «معاد» را از شش راه اثبات كرده؛ كه به طور فشرده به آن مى پردازيم: 1⃣«بيدارى پس از خواب» 🔹در آيات مربوط به «اصحاب كهف» از این روش برای اثبات معاد استفاده شده است. توضیح اینکه عدّه اى از مشركان در عصر پيامبر (ص) از زنده شدن دوباره انسان با همين جسم خاكى تعجّب كرده، و حتّى گوينده اين سخن را ديوانه و يا افترازننده به خدا مى شمردند: «أَفْتَرَى عَلَى اللهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ» [۱] با بيان داستان بيدار كردن اصحاب كهف پس از آن خوابِ طولانى، صحنه اى از معاد را براى آنها به تصوير كشيد. 2⃣«حيات و مرگ گياهان» 🔹در آيه شريفه ۵ سوره «حجّ» مى خوانيم: «وَ تَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ»؛ (زمين را [در فصل زمستان] خشك و مرده مى بينى؛ امّا هنگامى كه آبِ باران بر آن فرو مى فرستيم، به جنبش در مى آيد و رويش مى كند، و از هر نوع گياهان بهجت انگيز مى روياند). و در ادامه، در آيه ۶ و ۷ همان سوره مى فرمايد:  «ذَلِكَ بِأَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْىِ الْمَوْتَى وَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ - وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَ أَنَّ اللهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ»؛ (اين به خاطر آن است كه [بدانيد] خداوند حقّ است، و اوست كه مردگان را زنده مى كند، و بر هر چيزى تواناست - و اينكه رستاخيز آمدنى است، و شكّى در آن نيست؛ و خداوند تمام كسانى را كه در قبرها هستند زنده مى كند). 🔹چه تفاوتى ميان مرگ و حيات در عالَم گياهان و درختان با زندگى و مرگ در عالَم انسان هاست؟ انسانى كه هر ساله مرگ و حياتِ مجدّدِ گياهان و درختان را مشاهده مى كند و اگر [مثلاً] شصت سال عمر كند، شصت بار شاهد اين صحنه مرگ و حيات نو هست، چطور آن را انكار مى كند، و به طرفدارانِ آن نسبت جنون و كذب مى دهد؟ اگر انسان چشمان خود را باز كند و قدرت بى نهايت خداوند و نمونه هاى عينى صحنه هاى قيامت را تماشا نمايد، از عجايب خلقت، كه «قرآن مجيد» به آن اشاره مى كند، و اينكه خداوند متعال از يك زمين و يك آب و يك هوا انواع گياهان و درختان با خواصّ و ميوه هاى گوناگون مى آفريند، پی به قدرت خدا می برد. امروز دانشمندان چند هزار گياه دارويى كشف كرده اند، كه هر كدام تركيبات مختلف دارويى دارد و همه اينها از آب و هوا و زمينِ واحد است. در ريشه هر يك از اين گياهان، آزمايشگاه عجيبى وجود دارد كه دارويى با خاصيّت ويژه تحويل مى دهد. 3⃣«تكامل جنين در شكم مادر» 🔹يكى از راه هاى اثبات معاد استناد به مراحل مختلف رشد جنين در شكم مادر است كه در آيات متعدّدى از «قرآن مجيد» به چشم مى خورد. به آيه ۵ سوره «حجّ» توجّه فرماييد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِى رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِّنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِى الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمّىً ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً»؛ (اى مردم! اگر در رستاخيز شكّى داريد، [به اين نكته توجّه كنيد كه] ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [چيزى شبيه گوشت جويده شده]، كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل؛ تا براى شما روشن سازيم [كه بر هر چيز قادريم]، و جنين هايى را كه بخواهيم تا مدّت معيّنى در رَحِم [مادران] نگاه مى داريم؛ [و آنچه را بخواهيم ساقط مى كنيم] بعد شما را به صورت طفلى بيرون مى آوريم). اى انسان! تو در شكم مادر هر روز رستاخيزى داشته اى، حال چگونه منكر معادى؟ اگر كتاب هايى كه درباره خلقت انسان در شكم مادر و حالات جنين نوشته شده مطالعه كنيد، از قدرت و عظمت پروردگار حيران مى شويد. آرى! اگر در رستاخيز انسان ترديد داريد در آفرينش جنين مطالعه كنيد. ... پی نوشت؛ [۱] سوره سبأ، آیه۸ 📕داستان ياران، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: عليان نژادى، ابوالقاسم، ‏مدرسه امام على بن ابيطالب(ع)، قم‏، ۱۳۹۰ش، ‏چاپ اول‏، ص ۷۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (ع) در خطبه ۱۰۸ در باب توحید با چه براهینی به اثبات خداوند می‌پردازد؟ 🔹 (ع) در آغاز خطبه ۱۰۸ «نهج البلاغه»، به سراغ حمد و ستايش پروردگار و ذكر جمال و جلال او و براهين ذات مقدّسش مى رود. در عباراتى كوتاه و زيبا و دلنشين، به مهم‌ترين دلايل توحيد اشاره مى كند. نخست مى فرمايد: «الْحَمْدُللهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ؛ ستايش مخصوص خداوندى است كه با آفرينش خود، بر انسان ها تجلى كرده است!». و اين، در واقع اشاره به است كه در جاى جاى آمده است. گاه دست انسان را مى گيرد و به آسمان ها مى برد و سيّارات و ثوابت و كهكشان هاى با عظمت را به او نشان مى دهد و گاه به اعماق اتم مى كشاند و ساختمان شگفت انگيز آن را به انسان ارائه مى دهد. گاه عجايب خلقت پرندگان، گاه شگفتى هاى جهانِ حيوانات و جانداران، گاه اسرار آفرينش نباتات، گاه عجايب اعماق درياها. آرى، به وسيله مخلوقات، خالق را به خلقش نشان داده است و اين، داستان عجيب و طولانى دارد كه هرگز تمام نمى شود. 🔹از يك سو، هر قدر در عظمت عالم آفرينش بينديشيم، به جايى نمى رسيم و از سويى ديگر، در اسرار خلقت آنها و حاكم بر آنها. از تفسير بالا روشن شد كه خلق در «لِخَلْقِهِ» اشاره به انسان ها است و در «بِخَلْقِهِ» اشاره به تمامى مخلوقات است. يكى خاص، و ديگرى عام است. سپس در ادامه اين سخن، اشاره به مى كند و مى فرمايد: «وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ؛ خداوندى كه با حجّت و دليل خود، بر قلب بندگان آشكار شده است!». چه حجّتى از اين بالاتر كه وقتى انسان به قلب و روح خود باز مى گردد، بانگ توحيد و خداشناسى را از هر گوشه آن مى شنود و به همين دليل، هر قدر شياطين در انكار ذات پاكش بكوشند و براى منحرف ساختن بندگان تلاش كنند، هنگامى كه فشارها برچيده شد، و ابرهاى ظلمانى وساوس شيطانى كنار رود، فطرت توحيدى تجلّى مى كند و باز انسان به سوى خدا بر مى گردد. 🔹در سومين جمله، اشاره به دليل سومى مى كند كه مى توان آن را نام نهاد. مى فرمايد: «خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّةٍ، إِذْ كَانَتِ الرَّوِيَّاتُ لاَ تَلِيقُ إِلَّا بِذوِی الضَّمَائِرِ [۱]، وَ لَيْسَ بِذِی ضَمِيرٍ فِی نَفْسِهِ؛ آفريده‌ها را بدون نياز به فكر و انديشه آفريد؛ چرا كه انديشه مخصوص كسانى است كه داراى روح و ضمير باطن هستند و او چنين نيست!». مى دانيم تمام مصنوعات انسانى بازگشت به تفكّر و برنامه ريزى و نقشه كشى هاى قبلى مى كند و اين تفكّر و برنامه ريزى نيز بازگشت به مخلوقات و مصنوعات جهان آفرينش دارد. يعنى هر چه انسان مى سازد، شبيه و مانندى براى آن در جهان خلقت ديده؛ و گاه اَشكال مخلوقات گوناگون را به هم تركيب مى كند و از آن چيزى درست مى كند؛ صنعت كشتى را از مرغان دريايى، و هواپيما را از خلقت پرندگان، و مراكب ديگر را از مراكب صحرايى آموخته است. بنابراين، اوّلا در مصنوعات خود نياز به انديشه و تفكّر دارد و ثانياً نياز به پيروى و تقليد و الگو گرفتن از موجودات اطراف خويش. 🔹آن كس كه تمام افعالش است، نه انديشه اى لازم دارد و نه الگويى، تنها خداوند یکتاست. امروز ثابت شده است كه تنها در روى كره زمين ميليونها نوع گياه و حيوان و حشره وجود دارد كه هنوز بسيارى از آنها كه در اعماق درياها و يا در قلب جنگلها و يا درون كويرهاى دوردست و يا مناطق قطبى زندگى مى كنند، براى انسان كشف نشده است؛ آفريده هايى با شگفتى هاى حيرت انگيز و طرز زندگى كاملا متفاوت و ساختمان و تركيب بندى بسيار حساب شده. تمام اينها، ابداعات الهى است، و او يكى از دلايل وجود و علم و قدرت است. گذشته از همه اينها، مصنوعات بشرى با گذشت قرنها و استفاده كردن از تجربه هاى ديگران تكامل مى يابد؛ در حالى كه مخلوقات خداوند چنين نيست و اگر روند تكاملى داشته باشند، از درون خود آن مخلوق سرچشمه مى گيرد، نه با تجربه جديد. پی نوشت: [۱] «ضمائر» جمع «ضمير» از مادّه «ضمور» (بر وزن قبول) گرفته شده، كه در اصل به معناى لاغر و باريك شدن است و از آنجا كه اسرار درون انسان نيز باريك و دقيق است، واژه ضمير به باطن انسان اطلاق شده است. 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، چ اول‏، ج ۴، ص ۵۰۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/تبیبن 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در تبیین مواضع لزوم سكوت كردن و موارد سخن گفتن چه می فرمایند؟ 🔹 (عليه السلام) در حکمت ۱۸۲ اشاره به موارد لزوم سكوت و موارد سخن گفتن كرده مى فرمايد: «لَا خَيْرَ فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ؛ كَمَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِی الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ؛ خاموش ماندن از گفتار حكمت آميز فايده اى ندارد، همان گونه كه سخن گفتن نابخردانه». سكوت بهتر است يا سخن گفتن؟ دانشمندان در اين باره بحث هاى مختلفى كرده اند، گروهى خطرات سخن گفتن و گناهان كبيره و عظيمه ناشى از آن را در نظر گرفته و دستور به داده اند. عده اى فوايد عظيمى را كه در سخن گفتن است در نظر گرفته و سخن گفتن را توصيه مى كنند؛ ولى حق مطلب همان است كه امام (عليه السلام) فرمود. آنجا كه انسان، حكيمانه و عاقلانه سخن بگويد فضيلت است و ترك آن رذيلت، و آنجا كه انسان جاهلانه و نابخردانه سخن بگويد رذيلت است و ترك آن فضيلت. 🔹به همين دليل هم روايات زيادى در مدح سكوت و فضيلت كلام وارد شده: «از امام سجاد (عليه السلام) سؤال شد كه سخن گفتن افضل است يا سكوت؟ فرمود: «لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُما آفاتٌ فَإذَا سَلِما مِنَ الآفاتِ فَالْكَلامُ أفْضَلُ مِنَ السُّكُوتِ»؛ (هر كدام از اين دو آفاتى دارد؛ هرگاه از آفات سالم باشند، سخن گفتن از سكوت افضل است) عرض كردند: اى پسر رسول خدا چگونه است [كه سخن گفتن افضل باشد]؟ امام (عليه السلام) فرمود: «لاَِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ ما بَعَثَ الاَنْبِياءُ وَ الاَوْلِياءُ بِالسُّكُوتِ إنَّما بَعَثَهُمْ بِالْكَلامِ»؛ (خداوند پيامبران و اوصياى آنها را به سكوت مبعوث نكرد؛ بلكه مبعوث كرد تا با مردم سخن بگويند [و پيام خدا را به آنها برسانند]). حضرت در پايانِ اين حديث به نكته جالبى اشاره كرده فرمود: «إنّكَ تَصِفُ فَضْلَ السُّكُوتِ بِالْكَلامِ وَ لَسْتَ تَصِفُ فَضْلَ الْكَلامِ بِالسُّكُوتِ»؛ (حتى هنگامى كه مى خواهى فضيلت سكوت را بيان كنى با كلام بيان مى كنى، و هرگز فضيلت كلام را با سكوت بيان نخواهى كرد)». [۱] 🔹در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) از پدرانش از اميرمؤمنان امام على (عليه السلام) چنين آمده است: «جُمِعَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فی ثَلاثِ خِصالٍ اَلنَّظَرِ وَ السُّكُوتِ وَ الْكَلامِ فَكُلُّ نَظَرٍ لَيْسَ فيهِ اِعْتِبارٌ فَهُوَ سَهْوٌ وَ كُلُّ سُكُوتٍ لَيْسَ فيهِ فِكْرٌ فَهُوَ غَفْلَةٌ وَ كُلُّ كَلامٍ لَيْسَ فيهِ ذِكْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ»؛ (تمام نيكیها در سه خصلت جمع شده است: نگاه كردن و سكوت و سخن گفتن؛ هر نگاهى كه در آن عبرت نباشد سهو و بيهوده است، و هر سكوتى كه در آن فكر نباشد غفلت و بى خبرى است، و هر كلامى كه در آن ياد خدا نباشد لغو است). و در پايان اضافه فرمود: «فَطُوبَى لِمَنْ كانَ نَظَرُهُ عَبَراً وَ سُكُوتُهُ فِكْراً وَ كَلامُهُ ذِكْراً» [۲]؛ (خوشا به حال كسانى كه نگاهشان عبرت، سكوتشان فكر و كلامشان ذكر باشد). نتيجه اين كه، و نيز مانند ساير اعمال انسان اگر در حد اعتدال و شرايط لازم باشند فضيلت، و در غیر این صورت رذیله می باشد، و اين با تفاوت اشخاص، مجالس، مطالب و موضوعات متفاوت می شود، و هر كس مى تواند با دقت، فضيلت را از رذيلت تشخیص دهد. 🔹به يقين، سكوت از امر به معروف و نهى از منكر و از حكم به حق و از شهادت عادلانه و از اندرز و نصيحت هاى مخلصانه و از مشورت خردمندانه جزء رذايل و يا از گناهان كبيره است، ولى سخن گفتن به دروغ، غيبت، تهمت، اهانت، امر به منكر و نهى از معروف، شهادت به باطل و فضول كلام (سخنان بی جا و بى معنا) جزء رذايل اخلاقى و از گناهان كبيره می باشد. تعبير به «حكم» در كلام حضرت تنها به معناى قضاوت كردن در محاكم قضايى يا فتواى به حلال و حرام آن گونه كه بعضى از شارحان پنداشته اند، نيست، بلكه هر سخن حكيمانه و خردمندانه اى را فرا مى گيرد؛ زيرا نقطه مقابل آن در همين كلام «جهل» ذكر شده است. نيز كراراً به مسئله تكلم به حق اشاره كرده و اهل كتاب را نسبت به كتمان حق و سكوت سرزنش مى كند، از جمله مى فرمايد: «وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَكْتُمُونَهُ؛ [آل عمران، ۱۸۷] [به خاطر بياوريد] هنگامى را كه خدا، از كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، پيمانى گرفت كه حتماً آن را براى مردم آشكار سازيد و كتمان نكنيد!». پی نوشت‌ها؛ [۱] وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت (ع)، چ اول، ج ‏۱۲، ص ۱۸۸، باب ۱۱۸ [۱] من لا يحضره الفقيه‏، ابن بابويه، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه، چ دوم‏، ج ‏۴، ص ۴۰۵ 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۱۳، ص ۴۳۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/تبیین @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا خداوند در دنیا به «ظالمان» مهلت می دهد؟ 🔹 (علیه السلام) در خطبه ۹۷ مى فرمايد: «وَ لَئِنْ أَمْهَلَ الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ، وَ هُوَ لَهُ بِالمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ، وَ بِمَوْضعِ الشَّجَا مِنْ مَسَاغِ رِيقِهِ؛ اگر خداوند، و را [چند روزى] مهلت دهد، چنان نيست كه فرصت مجازات او از دستش برود، او در ، بر سر راه ستمگر است و گلوى وى را در دست دارد؛ هر زمان بخواهد مى فشارد، آنچنان كه نتواند آب دهان را فرو بَرَد». 🔹اين همان چيزى است كه كراراً به آن اشاره كرده و مى فرمايد: «وَ لَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ؛ [آل عمران، ۱۷۸] آنها كه شدند تصوّر نكنند اگر به آنان مى دهيم به سودشان است؛ ما به آنها مهلت مى دهيم براى آنكه بر خود بيفزايند و براى آنها اى است». و در جاى ديگر مى فرمايد: «اِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ؛ [فجر، ۱۴] به يقين پروردگار تو در [ظالمان] است». اين موضوع، نه تنها در عصر امام على (علیه السلام) و درباره ستمگران شام و گردنكشان لشكر عراق صادق است، بلكه امروز هم براى همه ما درس آموزنده اى است كه درباره ، نبايد سبب غرور و غفلت آنها گردد. 🔹در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم كه: «خداوند فرشته‌اى را [براى مأموريتى] به زمين فرستاد؛ مدّتى در زمين ماند و سپس به آسمان عروج كرد؛ به او خطاب شد در زمين چه ديدى؟ گفت: شگفتى هاى فراوانى ديدم و از عجيب‌ ترين چيزهايى كه ديدم اين بود كه بنده اى از بندگانت را غرق نعمتت ديدم؛ رزق و روزىِ تو را مى خورد و ادّعاى خدايى مى كرد، من از جرأت و جسارت او در برابر تو و از حلم تو در برابر او در شگفتى فرو رفتم! خداوند فرمود: آيا از من تعجّب كردى؟! من چهارصد سال به او مهلت دادم، كمترين ناراحتى جسمانى پيدا نكرد و هر چه از دنيا مى خواست به آن مى رسيد و غذا و آب او كمترين تغييرى پيدا نمى كرد [اينها همه براى اين بوده است تا او را بيازمايم و بندگان را هم به وسيله او آزمايش كنم]». پی نوشت‌؛ [۱] الخصال‏، ابن بابويه، انتشارات اسلامى‏، قم، چ اول‏‏، ج ‏۱، ص ۴۱ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، چ اول‏، ج ۴، ص ۲۸۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا قرآن برخی از «زندگان» را با تعبیر «مردگان» ياد کرده است؟ 🔹معمولا وجود و عدم اشياء را با عينيّت آنها در خارج و عدم آن محاسبه مى كنند؛ ولى در منطق و وجود و عدم با آثار آنها محاسبه مى شود. ، در صف اند و ، در صف . «قرآن مجيد» بارها روى اين مطلب تأكيد كرده است. گاه به پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد: «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَ لَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ؛ [نمل، ۸۰] به يقين تو نمى توانى سخنت را به گوش برسانى، و نمى توانى كران را هنگامى كه روى برمى گردانند و پشت مى كنند فرا بخوانى». 🔹مسلّم است كه منظور از و در اينجا افرادى هستند كه ظاهراً زنده و داراى گوش شنوا مى باشند؛ امّا چون عكس العمل مناسبى در برابر دعوت پيامبر (ص) نشان نمى دهند، در زمره مردگان و كران محسوب شده اند. و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرآنٌ مُبِينٌ - لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيّاً؛ [یس، ۶۹ و ۷۰] ما شعر به او تعليم نداديم و سزاوار او نيست، اين [كتاب آسمانى] فقط ذكر و قرآن مبين است - تا افرادى را كه ، بيم دهد». 🔹اميرالمؤمنين امام على (ع) به كميل بن زياد فرمود: «هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ، وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ: أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ، وَ أَمْثْالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ؛ [۱] ، در حالى كه ظاهراً زنده اند! ولى ، تا دنيا برقرار است، مى مانند: جسم آنها از ميان مردم بيرون رفته؛ ولى چهره آنان در آينه دلها نقش بسته است». اگر با اين مقياس قرآنى و روايى، اشخاص و افراد و تمدّن ها و برنامه ها را بسنجيم، جهان چهره ديگرى در نظر ما خواهد داشت و بايد هم مقياس سنجش، همين باشد؛ چرا كه چيزى است كه داراى است؛ آن كس و آن چيز كه آثار حيات نداشته باشد، در واقع مرده است، 🔹و اگر بعد از حيات خود آثار وجودى نشان دهند، تا آن زمان كه آثار وجود آنها در جامعه بشرى است، در زمره محسوب مى شوند. راه خدا چون آثارشان باقى است، زنده و جاويدانند (گذشته از زندگى برزخى بهشتى)؛ و كه جز تباهى و فساد و ويرانى و مرگ اثرى ندارند، به يقين در صف مى باشند. اگر امام علی (ع) گروهى از مردم كوفه و عراق را به عنوان «أَشْبَاحٌ بِلَا أَرْواحٌ» و ناظران نابينا و شنوندگان كر، معرّفى مى كند به خاطر پيروى از همين منطق و همين فلسفه اسلامى است. پی نوشت: [۱] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۴۸۶، (حکمت ۱۴۷) 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۴، ص ۵۲۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در خطبه ۹۱ «نهج البلاغه» برنامه الهى برای آفرینش و تدبیر موجودات را چگونه ترسیم نموده است؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از خطبه ۹۱ ، به و تدبير الهى در خلقت و نظم اشاره می نماید و از اين نظم و تدبير به عنوان آينه اى براى نشان دادن جلال و جمال پروردگار بهره مى گيرد و مى فرمايد: «قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْكَمَ تَقْدِيرَهُ، وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِيرَهُ، وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ». ([خداوند] آنچه آفريده به درستى اندازه گيرى نموده است و به خوبى تدبير كرده و در مسير خودش قرار داده است). به اين ترتيب، مراحل سه گانه «تقدير» و «تدبير» و «توجيه» را بيان فرموده است. ، مقام اندازه گيرى خلقت موجودات است، و ، به راه انداختن آنها در مسير تعيين شده است و ، فراهم ساختن اسباب حركت در اين مسير براى رسيدن به است، 🔹و تمام اين مراحل طبق و برنامه منظّمى است، به گونه اى كه در همه جهان هستى هيچ موجودى نه در آغاز آفرينش و نه در مسير حركت خود به سوى هدف، بى برنامه نيست. به همين جهت بلافاصله مى افزايد: «فَلَمْ يَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ، وَ لَمْ يَقْصُرْ دُونَ الإِنْتِهاءِ إِلى غَايَتِهِ، وَ لَمْ يَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بِالمُضِيِّ عَلَى إِرَادَتِهِ، فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الْأُمُورُ عَنْ مَشِيئَتِهِ؟». (هيچ موجودى از حدّ و منزلت خود تجاوز نكرده و قبل از رسيدن به هدف كوتاهى ننموده است، و به هنگامى كه به آن فرمان داده شد كه مطابق اراده پروردگار حركت كند، سرپيچى ننمود؛ چگونه ممكن است سرپيچى كند، حال آن كه همه چيز از اراده او سرچشمه گرفته است؟!). 🔹در حقيقت اين سخن، اشاره به آن است كه تصوّر نشود حركات موجودات زمينى و آسمانى و پيمودن مراحل وجود در جهان گياهان و حيوانات و انسان و كواكب آسمان بى حساب است. همه در حركات خود سر بر فرمان او دارند و برنامه اى را كه از پيش براى آنها تعيين كرده، اجرا مى كنند و هيچ تخلّفى از برنامه هاى تعيين شده ندارند، و به اين ترتيب، مجموعه اى است از و حركات و جريان هاى برنامه ريزى شده. در آيات نيز، به اين مراتب و مراحل سه گانه اشاره شده است. 🔹در سوره «يس» آيات ۳۸ تا ۴۰ مى فرمايد: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ - وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ - لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِى لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ كُلٌّ فِى فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»؛ (و خورشيد كه پيوسته به سوى قرارگاهش در حركت است، [آيتى ديگر از آيات خدا است] اين و اندازه گيرى خداوند قادر دانا است، و براى ماه منزلگاه هايى قرار داديم [هنگامى كه اين منازل را طى كرد] سرانجام به صورت شاخه كهنه قوسى شكل و زرد رنگ خرما در مى آيد. نه خورشيد را سزاست كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى مى گيرد و هر كدام در مسير خود شناورند). آيات فراوان ديگرى نيز در «قرآن مجيد» است كه به اين حقيقت اشاره مى كند. 🔹در اينجا به دو نكته بايد توجّه داشت: نخست اين كه، آنچه در جمله هاى بالا درباره امر و فرمان و پيروى موجودات از فرمان الهى آمده، همه اشاره به اوامر تكوينيّه الهى، يا به تعبيرى ديگر: اشاره به قوانينى است كه خداوند براى جهان هستى تعيين كرده و همه موجودات را در سیطره اين قوانين قرار داده است، به گونه اى كه تخلّف از اين قوانين براى آنها غير ممكن است. ديگر اين كه، اين سخن هرگز به معناى مجبور بودن انسان در افعال خويش نيست! چرا كه خداوند صفت و را به عنوان يك قانون از قوانين عالم هستى براى انسان قرار داده است، و هرگز انسان نمى تواند اين صفت را از خود سلب كند و به تعبير ديگر: آزادى او هم به فرمان خدا است. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۴، ص ۶۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️خصوصیات منحرفان قوم یهود در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدّ ظلّه العالی) - (بخش سوم) 🔸در ابتداى ظهور پیامبر اسلام (ص) انتظار میرفت که پیش از دیگران با نداى اسلام لبیک گویند؛ چراکه آنها - برخلاف مشرکان - بودند. به علاوه صفات (ص) را نیز در کتابهاى خود خوانده بودند. ولى میگوید: با سابقه بدى که اکثریت آنها دارند، انتظار شما مورد ندارد. چراکه گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب میشودکه با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند. [۱] 💠تحریف توسط گروهی از یهود 🔹در «اسباب النزول» آمده است که گروهى از هنگامى که از طور بازگشتند به مردم گفتند: «ما شنیدیم که خداوند به (علیه السلام) دستور داد فرمان هاى مرا در آنجا که مى توانید انجام دهید، و آنجا که نمى توانید ترک کنید!» و این بود. [۲] درباره گروهى از مى فرماید: «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَکمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کلامَ اللهِ ثُمَ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یعْلَمُونَ؛ [۳] آیا انتظار دارید به آیین شما (مسلمانان) ایمان بیاورند، با اینکه عدّه اى از آن ها سخنان خدا را مى شنیدند و پس از فهمیدن، آن را مى کردند در حالى که علم و آگاهى داشتند». 🔹در فرازی دیگر از قرآن کریم می خوانیم: «فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکتُبُونَ الْکتابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا کتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَ وَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یکسِبُونَ؛ [۴] واى بر آنها که مطالبى با دست خود مى نویسند سپس مى گویند: از طرف خداست تا به بهاى کمى آن را بفروشند، واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واى بر آنها از آنچه از این راه به دست مى آورند!». همچنین جمعى از اوصافى را که براى (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در تورات آمده بود تغییر دادند، و این تغییر به خاطر و بود که همه سال از ناحیه عوام به آن ها مى رسید. که تا آن زمان کم و بیش صفات واقعى او را شنیده بودند، از علماى خود مى پرسیدند آیا این همان نیست که بشارت ظهور او را مى دادید؟ آنها آیات‌ شده را بر آنها مى خواندند تا به این وسیله قانع شوند. [۵] 🔹از مجموع آیاتى که در قرآن مجید در باره آمده است، استفاده مى شود که آنها به انواعى از تحریف در کتاب آسمانى خود دست مى زدند، گاهى تحریف آن ها بود، یعنى عباراتى که در کتاب آسمانى آن ها نازل شده بود، بر خلاف معنى واقعى آن تفسیر مى کردند؛ الفاظ را بصورت اصلى حفظ مى نمودند و معانى آن را دگرگون مى ساختند. گاهى دست به مى زدند، و از روى استهزاء بجاى اینکه بگویند سمعنا و اطعنا (شنیدیم و اطاعت کردیم) مى گفتند: سمعنا و عصینا! (شنیدیم و مخالفت کردیم!). گاهى دست به مخفى ساختن قسمتى از آیات الهى می زدند، آنچه را موافق میل شان آشکار، و آنچه بر خلاف میل شان بود کتمان مى کردند. حتى گاهى با وجود حاضر بودن کتاب آسمانى براى اغفال مردم دست روى قسمتى از آن مى گذاشتند، که طرف نتواند آن را بخواند. [۶] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۱۴ [۲] همان [۳] سوره بقره، آیه ۷۵؛ (پیام امام امیر المومنین (ع)، ج‏۱، ص۶۰۴) [۴] سوره بقره، آیۀ۷۹؛ (تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۱۶) [۵] این شان نزول به طور اجمال در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه مورد بحث، و بطور تفصیل در آیات مناسب دیگر آمده است؛ (تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۳۱۷) [۶] تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۳۱۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (حفظه الله) منبع/ تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه قرآن مجيد و روايات اسلامي، «عُجب» و «خودپسندى» چه آفاتی برای انسان به دنبال دارد؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از نامه ۳۱ به فرزند دلبندش (عليه السلام) میفرمايد: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ، وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ». ([پسرم] بدان كه و ، ضد راستى و درست انديشى، و آفت عقل هاست)؛ اشاره به اينكه ، حقايق را درباره خويش و ديگران درك نمى كند و اين ، حجابى بر عقل او مى افكند تا آنجا كه را صفات برجسته، و را كمال مى بيند، 🔹و گاه يك عمر در اين خطا و باقى مى ماند و با همان حال از دنيا مى رود. به گفته مرحوم مغنيه در «شرح نهج البلاغه» خود، عُجب و همانند شراب است؛ هر دو انسان را مى كند و انسان مست همچون ديوانگان است كه بايد از او فرار كرد. در و ، در نكوهش عُجب و نكته هاى فراوانى آمده است؛ 🔹ازجمله در «آيه ۸ سوره‌فاطر» میخوانيم: «أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللهَ عَليمٌ بِما يَصْنَعُونَ»؛ (آيا كسى كه [بر اثر عُجب و خودپسندى و هواى نفس] براى او شده و آن را زيبا مى بيند [همانند كسى است كه واقع را مى يابد]؟! خداوند هر كس را بخواهد [و سزاوار باشد] گمراه مى سازد و هر كس را بخواهد [و شايسته ببيند] هدايت مى كند پس جانت به سبب تأسف بر آنان از دست نرود؛ خداوند به آنچه انجام مى دهند داناست). 🔹در سخنان‌اميرمؤمنان (عليه السلام) تعبيرات عجيبى درباره و ديده مى شود؛ در يكجا مى فرمايد: «العُجْبُ آفَةُ الشَرَفِ»؛ [۱] (، آفت شرف انسان است). و در جاى ديگر مى فرمايد: «آفَةُ اللُّبِّ العُجْبُ»؛ [۲] (آفت عقل، است). و باز مى فرمايد: «اَلعُجْبُ يُفْسِدُ العَقْلَ»؛ [۳] (، عقل انسان را فاسد مى كند). و در جاى ديگر: «ثَمَرَةُ العُجْبِ البَغْضَاءُ»؛ [۴] (نتيجه آن است كه مردم دشمن انسان مى شوند) و بالأخره مى فرمايد: «العُجْبُ رَأْسُ الحِمَاقَةِ»؛ [۵] (، سرآغاز حماقت است). پی نوشت‌ها؛ [۱] غررالحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، محقق، رجائى، سيد مهدى‏، دار الكتاب الإسلامية، قم، ‏۱۴۱۰ق، چ دوم‏، ص ۵۲، حکمت ۹۸۳؛ [۲] همان، ص ۲۸۰، حکمت ۴۲؛ [۳] همان، ص ۴۴، حکمت ۷۷۶؛ [۴] همان، ص ۳۲۷، حکمت ۲۰؛ [۵] همان، ص ۳۰، حکمت ۴۰۳ 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۹، ص ۵۶۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در حکمت ۲۰۸ نهج البلاغه، درباره لزوم حسابرسی اعمال چه می فرماید؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از حکمت ۲۰۸ مى فرمايد: «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ».(هر كس به خود برسد مى برد و آن كس كه بماند مى بيند). هميشه مسئله در زندگى ماديِ مردم، وسيله اى براى پرهيز از بوده است و وسايل مختلفى براى ثبت و ضبط حساب ها از قديم الايام فراهم كرده اند. در عصر و زمان ما اين وسايل بسيار متنوع و پيچيده شده و دقيق ترين حساب ها را نگهدارى مى كند. سبب مى شود كه اگر انسان احساس كرد، به سراغ نقطه هاى آسيب پذير برود و آنها را كند تا ، تبديل به سود گردد. 🔹اصولاً تمام اين بر اساس و آميخته با آن قرار گرفته است. هر گاه درون خود را ملاحظه كنيم در منطقه خون ما حكمفرماست؛ بيش از بيست فلز و شبه فلز و مواد مختلف حاصل از آن خون ما را تشكيل مى دهد و به مجرد اين كه آن به هم بخورد بيمارى حاصل مى شود. به همين دليل پزشكان اولين دستورى را كه مى دهند اجزاى تشكيل دهنده خون از طريق آزمايش است تا به وسيله اين جلوى بيمارى را بگيرند. 🔹آن كس كه اين آزمايش ها را به فراموشى بسپارد ممكن است زمانى متوجه شود كه و زيان وسيعى دامن او را گرفته، در امور مادى دنيا ورشكست و در مسائل طبيعى مانند سلامتى جسم گرفتار بيمارى هاى غير قابل علاج شده است. مى گويد: در نيز بايد همين گونه؛ بلكه دقيق تر به رسيد. آن كس كه مراقب خويش باشد و دقيق كند مى برد، و كسى كه از آن گردد گرفتار و در و مى شود. 🔹از این رو (صلى الله عليه وآله) در حديثى می فرمایند: «لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتّى يُحاسِبُ نَفْسَهُ أشَدَّ مِنْ مُحاسَبَةِ الشَّريكِ شَرِيكَهُ وَ السَّيِّدُ عَبْدَهُ»؛ [۱] ( فرد باايمانى نخواهد بود، مگر زمانى كه با خود را كند، دقيق تر از آنچه شريك به حساب شريك خود مى رسد يا مولا به حساب بنده خويش). 🔹 در مسائل معنوى و بايد و باشد؛ زيرا غير ما هستند كه حساب دقيق ما را دارند، در حالى كه در امور مادى، هر كس خودش حسابگر خويش است و معمولاً كسى بر او نظارتى ندارد. در این رابطه مى فرماید: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ • كِرَاماً كَاتِبِينَ • يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ»؛ [۲] «و به يقين بر شما گمارده شده • و [اعمال نيك و بد شما] • كه شما چه مى كنيد). 🔹همچنین در آیه ديگر، در خطاب به ، مى فرماید: «هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ [۳] (اين شماست كه ما نوشته ايم و به بر ضدّ شما سخن مى گويد، ما آنچه را انجام مى داديد مى نوشتيم). در تأكيد شده است كه همه روز به خود برسيد، يعنى شب هنگام همان گونه كه معمول بسيارى از بازرگان ها و تجار دفاتر خود را به خانه مى برند و به حساب روز خود مى رسند، شما هم شب هنگام به كه در روز انجام داديد نگاهى بيفكنيد، اگر خطايى بوده كنيد و اگر كار خوبى بوده خدا به جا آوريد و آن را تكرار نماييد. 🔹 (عليه السلام) در حديثى مى فرمايد: «لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإنْ عَمِلَ خَيْراً اِسْتَزادَ اللهَ مِنْهُ وَ حَمِدَ اللهَ عَلَيْهِ وَ إنْ عَمِلَ شَرّاً اِسْتَغْفَرَ اللهَ مِنْهُ وَ تابَ إلَيْهِ»؛ [۴] (كسى كه همه روز به خود نرسد از ما نيست؛ اگر كار خيرى انجام داده از خداوند فزونى بطلبد و خدا را بر آن بگويد، و اگر انجام داده كند و توبه نمايد و به سوى خدا باز گردد). ارباب سير و سلوك نيز براى پيمودن مسير از نخستين توصيه هايى كه به رهروان اين راه مى كنند و سپس آن است، چرا كه بدون آن، پيمودن اين راه پر خوف و خطر امكان پذير نيست. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج ‏۶۷، ص ۷۲، باب ۴۵ [۲] قرآن کریم، سوره انفطار، آيه ۱۰ تا ۱۲ [۳] همان، سوره جاثيه، آيه ۲۹ [۴] بحار الأنوار، همان. 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۱۳، ص ۵۹۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چگونه ممکن است یک نوجوان، امامت و پیشوای مسلمانان قرار گیرد؟ 🔹از آنجا كه (علیه السلام) نخستين امامى بود كه در به منصب رسيد، طبعاً نخستين سؤالى كه در هنگام مطالعه زندگى آن حضرت به نظر مى رسد، اين است كه چگونه يك مى تواند و و پيشوايى مسلمانان را بر عهده بگيرد؟ آيا ممكن است در چنين سنى به آن حد از برسد كه بتواند باشد؟ و آيا در امتهاى پيشين چنين چيزى سابقه داشته است؟ 🔹در پاسخ اين سؤالها بايد توجه داشت: درست است كه دوران شكوفايى عقل و جسم انسان معمولاً حد و مرز خاصى دارد كه با رسيدن آن زمان، جسم و روان به حد كمال مى رسند، ولى چه مانعى دارد كه ، براى مصالحى، اين دوران را براى بعضى از خود كوتاه ساخته، در سالهاى كمترى خلاصه كند. 🔹در از آغاز تاكنون افرادى بوده اند كه از اين بوده اند، و در پرتو لطف و كه از طرف به آنان شده است در به و رهبرى امتى نائل شده اند. براى اينكه مطلب بهتر روشن شود ذيلاً مواردى از اين استثناها را ياد آورى مى كنيم: 💠نبوت «حضرت یحیی» (عليه السلام) در کودکی 🔹 درباره (علیه السلام) و نبوت او و اينكه در به برگزيده شده است، مى فرمايد: «ما فرمان را در كودكى به او داديم». [۱] بعضى از مفسران كلمه را در آيه بالا به معناى هوش و گرفته اند، و بعضى گفته اند: مقصود از اين كلمه، است. مؤيد اين نظريه رواياتى است كه در كتاب «اصول كافى» نقل شده است؛ 🔹از آن جمله، روايتى از (علیه السلام) وارد شده است كه حضرت طى آن با تعبير «حكم» در آيه مزبور، به (علیه السلام) در استشهاد مى كند و مى فرمايد: پس از درگذشت (علیه السلام)، فرزند او (علیه السلام) كتاب و حكمت را از او به ارث برد و اين همان است كه خداوند در قرآن مى فرمايد: «يا يَحْيى خُذِ الْكَتابَ بِقُوّهٍ ٍْوَ آتَيْناهُ الحُكْمَ صَبِيّاً»؛ (اى كتاب (آسمانى) را با نيرومندى بگير، و ما را در به او داديم). [۲] 💠نبوت «حضرت مسيح» (عليه السلام) در روزهای نخستين تولد 🔹با اينكه براى آغاز تكلم و سخن گفتن كودك معمولاً زمانى حدود دوازده ماه لازم است، ولى مى دانيم كه (علیه السلام) در همان زبان به گشود و از مادر خود (كه به قدرت الهى بدون ازدواج باردار شده و نوزادى به دنيا آورده بود و به اين جهت مورد تهمت و اهانت قرار گرفته بود) به شدت دفاع كرد و ياوه هاى معاندين را با و دليل رد كرد، در صورتى كه و با اين محتوا، در شأن است. 🔹 گفتار او را چنين نقل مى كند: «قالَ إِنِّی عَبْدُ اللهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیّاً وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیّاً وَ بَرّاً بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبّاراً شَقِیّاً». ((عيسى) گفت: «بى شك من ، به من (انجيل) عطا فرموده و مرا در هر جا كه باشم وجودى پربركت قرار داده است، و مرا تا آن زمان كه زنده ام به نماز و زكات توصيه فرموده و (نيز مرا) به نيكى در حق مادرم سفارش كرده و جبار و شقى قرار نداده است). [۳] 🔹با توجه به آنچه گفته شد به اين نتيجه مى رسيم كه قبل از نيز، ديگرى از اين و نعمت الهى برخوردار بوده اند و اين امر اختصاص به ما نداشته است. پی نوشت‌ها؛ [۱] وَ آتَيناهُ الحُكمَ صَبِيّاً (سوره مريم، آیه ۱۲) [۲] اصول كافى، تهران، مكتبه الصّدوق، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۸۲ [۳] سوره مريم، آیات ۳۰ تا ۳۲. از بعضى از روايات استفاده مى شود كه (ع در آن زمان كه سخن گفت، بوده و هنوز منصب نداشته است و در سن هفت سالگى به مقام رسالت نائل گرديده است. بنابراين هيچ استبعادى ندارد كه - عليهم السلام - هم در سنّى همانند سنّ حضرت عيسى به برسند (اصول كافى، همان) 📕سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق (ع)، قم، ۱۳۹۰ش، چ۲۳، ص۵۳۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (ع) برکات بعثت پیامبر (ص) را چگونه بیان میفرماید؟ 🔹 (ع) در بخشی از خطبه اول «نهج البلاغه»، اشاره به چهار نکته ميفرمايد: نخست، مسأله و بخشى از و آن حضرت و نشانه هاى نبوّت او. دوّم، وضع دنیا در زمان آنحضرت از نظر انحرافات دینى و اعتقادى و نجات آنها از این ، به وسیله نور محمّدى (ص). سوّم، رحلت پیامبر از دار دنیا. چهارم، که از آنحضرت باقى مانده، یعنى . 🔹در قسمت اوّل ميفرمايد: «اِلى اَنْ بَعَثَ اللهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاِنْجازِ عِدَتِهِ وَ اِتْمامِ نُبُوَّتِهِ»؛ (قرنها گذشت و روزگاران سپری شد] تا اینکه خداوند سبحان، رسول الله صلی الله علیه و آله را براى وفاى به عهد خود و کامل کردن نبوّتش برانگیخت و کرد». سپس اشاره به بخشى از آنحضرت کرده، ميفرمايد: «مَاْخُوذاً عَلَى الْنَبییّنَ میثاقُهُ»؛ (این درحالى بود، که از همه پیمان درباره او گرفته شده بود [که به او ایمان بیاورند و بشارت ظهورش را به پیروان خویش بدهند]). 🔹«مَشْهُورَةً سِماتُهُ، کَریماً میلادُهُ»؛ (در حالیکه نشانه هایش مشهور و پسندیده بود). این تعبیر ممکن است اشاره به کرامت و عظمت پدر و مادر و اجداد او باشد و یا برکاتى که او براى جهانیان فراهم گشت، چه اینکه مطابق نقل تواریخ، همزمان با تولّد آنحضرت در خانه کعبه فرو ریختند، خاموش شد، که مورد پرستش گروهى بود خشکید، و قسمتى از درهم شکست و فروریخت و همه اینها بیانگر آغاز عصرجدیدى در مسیر و مبارزه با بود. 🔹سپس مى افزاید: «وَ اَهْلُ الاَرْضِ یَومَئِذ مِلَل مُتَفَرِّقَة وَ اَهْواء مَنْتَشِرَة وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّت»؛ (در آنروز زمین، داراى مذاهب پراکنده و افکار و خواسته هاى ضدّ و نقیض و راهها و عقاید پراکنده بودند). «بَیْنَ مُشَبِّه للهِ بِخَلْقِهِ اَوْ مُلْحِد فِى اسْمِهِ اَوْ مُشیر اِلى غَیْرِهِ»؛ (گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبیه میکردند و گروهى نام او را بر بتها مینهادند یا به غیر او اشاره و دعوت میکردند). از مادّه «لحد» بر وزن مَهْد به معناى حفره اى است که در یک طرف قرار گرفته است، و به همین جهت به حفره اى که در یک جانب قرار گرفته است لحد میگویند، 🔹سپس به هرکارى که از حدّ وسط منحرف بسوى افراط و تفریط شده، گفته میشود، و و را نیز به همین جهت میگویند، و منظور از جمله بالا «مُلْحِد فِى اسْمِهِ» همان است که دربالا اشاره شد که نام خدا را بر بتها مى نهادند؛ مثلا به یکى از بتها اللات و به دیگرى العزّى و به سوّمى منات میگفتند که به ترتیب از الله و العزیز و المنّان منشتق شده است، و یا اینکه منظور آنست که صفاتى براى خدا همچون صفات مخلوقات قائل میشدند و اسم او را دقیقاً بر مسمّى تطبیق نمیکردند. جمع میان هر دو تفسیر نیز ممکن است. سپس مى افزاید: «پس خداوند آنها را بوسیله آنحضرت از رهایى بخشید و با ، آنان را از نجات داد». 🔹بعد به فراز دیگرى از این بحث پرداخته، ميفرمايد: «سپس خداوند سبحان لقاى خویش را براى (ص) انتخاب کرد، و آنچه را نزد خود داشت براى او پسندید، و او را با رحلت و انتقال از دار دنیا به سراى آخرت، گرامى داشت و از گرفتارى در چنگال مشکلات نجات بخشید»؛ «آرى در نهایت احترام او را قبض روح کرد، درود خدا بر او و آلش باد»؛ «او هم آنچه را انبیاى پیشین براى امّت خود به یادگار گذارده بودند در میان شما به جاى نهاد»، «زیرا آنها هرگز امّت خود را بى سرپرست و بى آنکه راه روشنى در پیش پایشان بنهند و پرچمى برافراشته، نزد آنها بگذارند رها نمیکردند!». 🔹بدیهى است منظور امام(ع) از تعبیر بالا همان چیزیست که در آمده است که طبق این روایت متواتر، (ص) فرمود: «من از میان شما میروم و دو چیز پرارزش در میان شما به یادگار میگذارم: و که اگر به این دو جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو ازیکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار نزد من آیند». به هرحال دلسوزى نسبت به منحصر به حال حیاتشان نبوده است و بدون شک، نگران آینده آنها نیز بوده اند، بیش از آنچه پدر به هنگام وفات، نگران فرزندان خردسال خویش است؛ به همین دلیل نمیتوان باور کرد که آنها را بدون و سرپرست و ، رها سازند و زحمات یک عمر خویش را براى هدایت آنان بر باد دهد.  📕پيام امام اميرالمومنين(ع)، ناصر مكارم شيرازى، دارالكتب الاسلاميه‏، ۱۳۸۷ش‏ ج۱ ص۲۲۸ منبع:وبسایت آیت الله مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) چه توصیه ای به فرماندار خود درباره برخورد با نیکوکاران و بدکاران می کند؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از عهدنامه مالک اشتر، خطاب به او می فرماید: «وَ لاَ يَكُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِيءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَة سَوَاء، فَإِنَّ فِي ذَلِكَ تَزْهِيداً لاَِهْلِ الاِْحْسَانِ فِي الاِْحْسَانِ وَ تَدْرِيباً لاَِهْلِ الاِْسَاءَةِ عَلَى الاِْسَاءَةِ وَ أَلْزِمْ كُلاًّ مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ». (هرگز نبايد افراد و در نظرت باشند؛ زيرا اين كار سبب مى شود به نيكى ها و به اعمال بد گردند، بنابراين هر يك از اينها را مطابق آنچه براى خود خواسته اند ده). 🔹آنچه (عليه السلام) در اين دستور بيان كرده يكى از است؛ از مديريت خداوند و پيامبران بر جهان انسانيت گرفته تا مديريت يك پدر در خانواده. (صلی الله علیه و آله) را به بشارت و انذار دستور مى دهد و او را «مُبشر» و «نذير» مى نامد. خداوند وعده را به و را به داده است. اين اصل در با تمام اختلافاتى كه در عقايد و فرهنگ و حكومت دارند تحت عنوان و ، سارى و جارى است. 🔹دليل آن روشن است؛ زيرا ادامه انگيزه مى خواهد و بازايستادن از كار خلاف نيز انگيزه اى مى طلبد. ممكن است و اعتقادات دينى آثار مطلوبى از خود در اين زمينه به يادگار بگذارند، ولى اين انگيزه ها در همه نيست؛ به علاوه اگر مسأله و نباشد آن انگيزه ها نيز سست مى شود. جمله «وَ أَلْزِمْ كُلاًّ...» اشاره لطيفى به اين نكته است كه وقتى آنها چيزى را براى خود بپسندند دليل ندارد حاكم آن را به آنان ندهد. را براى خود پسنديده و را، بنابراين خواسته خودش را بايد به او داد. 🔹از اين بالاتر، انگيزه اى براى و كيفر بدكار انگيزه اى براى ادامه كار نيكوكار مى شود، همان گونه كه حضرت در عبارت زيباى ديگرى در فرموده: «ازْجُرِ الْمُسِيءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ»؛ [۱] ( را به واسطه مجازات كنيد). اشاره به اينكه وقتى خود را از هاى مادى و معنوى محروم مى بيند مى شود، و بر سر عقل مى آيد و چه بسا از كار خود كند و باز ايستد. پی نوشت: [۱] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۵۰۱، (حکمت ۱۷۷) 📕پيام امام اميرالمومنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۱۰، ص ۴۳۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع / تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه قرآن، «اسراف‌كاران» و «تبذير كنندگان» چگونه مجازات می شوند؟ 🔹 و به معناى وسيع كلمه از است كه با اهمّيّت زياد از آنها ياد كرده و مى فرمايد: «وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ اَصْحَابُ النَّار»؛ [۱] (، اهل آتش اند). گرچه اين سخن در «سوره غافر» از زبان مؤمن آل فرعون نقل شده، ولى قرآن بر آن صحه نهاده است. 🔹همچنين در مورد مى فرمايد: «اِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا اِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ»؛ [۲] ( هميشه بوده اند). روشن است سرنوشت و ، چيزی جز گرفتار شدن در كانونِ قهر و يعنى نيست. و «سرف» بر وزن «هدف» به گفته بعضى از ارباب لغت به معناى از و مرز در هر كارى است، هر چند اين واژه بيشتر در مورد تجاوز از حدّ در هزينه ها اطلاق مى شود. [۳] 🔹به همين دليل و كه از حدّ و تجاوز كرده اند در ، شمرده شده اند، و حتى كشتار افراد بى گناه نيز نوعى اسراف تلقى شده است. از ماده «بذر» در اصل به معناى است، و معمولا در مواردى كه را بدون هدف پراكنده مى سازند و به اصطلاح مى كنند كه نتيجه اش و تضييع است اطلاق مى شود. [۴] 🔹اگر دقيقاً در وضع دنياى امروز و و كه بر آن حاكم است كه نه تنها در مواد غذايى و ، بلكه در همه چيز از و مرز تجاوز مى شود بينديشيم، مى بينيم اين و ، قبل از آنكه موجب شود، را در همين فراهم ساخته است كه صغير و كبير در آتش آن مى سوزند و فريادشان به جايى نمى رسد، آنگاه تصديق خواهيم كرد كه مجازات اسراف و تبذير بايد باشد. پی نوشت‌ها [۱] سوره غافر، آيه ۴۳؛ [۲] سوره اسراء، ۲۷؛ [۳] مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانى، ص ۴۰۷؛ [۴] التحقيق فى كلمات القرآن الكريم‏، مصطفوى، حسن‏، ج ۱، ص ۲۳۸ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، چ ۹، ج ۶، ص ۲۹۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه قرآن عاقبت «ظلم» و بیدادگری و همکاری با ظالمان چیست؟ 🔹در آيات بسيارى از ، و بيدادگران به آتش سوزانِ تهديد شده اند، و تعبيراتى كه درباره آنها وارد شده درباره كمتر گروهى ديده مى شود. اين، نشان مى دهد كه تا چه حدّ، براى ترك و ستم اهميت قائل است. 🔹در «آيه ۲۹ سوره كهف» در شديدترين تهديدات مى فرمايد: «اِنّا اَعْتَدْنَا لِلظّالِمِينَ نَاراً اَحَاطَ بِهِمْ سُرادِقُهَا و اِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَاءَتْ مُرْتَفِقاً» (ما براى آماده كرده ايم كه آنها را از هر سو كرده، و اگر تشنه شوند و تقاضاى آب كنند آبى براى آنها مى آورند همچون كه صورتها را بريان مى كند! چه نوشيدنى بدى! و چه بد محل اجتماعى؟!). 🔹در تعبير كوبنده ديگرى در «آيه ۱۵ سوره جنّ» مى خوانيم: «وَ اَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»؛ (اما ، هيزمِ آتشِ دوزخند!). اين تعبير نشان مى دهد كه از زبانه مى كشد، و همان گونه كه در اين عالم آتش سوزانى بر بودند، در آنجا كه عالَم تجسّم اعمال است وجودشان يك پارچه آتش مى شود و تعبيرى از اين گوياتر و رساتر درباره و ظالم وجود ندارد. [۱] 🔹نه تنها و ستم، را به دوزخ - آن كانون قهر و غضب الهى - مى فرستند؛ بلكه به فرموده (در آيه ۱۱۳ سوره هود) كسانى كه بر آنها تكيه كنند، و يا جزء و آنان باشند نيز مشمول خواهند بود؛ مى فرمايد: «وَ لَا تَرْكَنُوا اِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ اَوْلِياءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ» (تكيه بر نكنيد كه شما را فرا مى گيرد و جز خدا ولىّ و سرپرستى نخواهيد داشت و از سوى هيچ كس يارى نمى شويد). 🔹«تركنوا» از ماده «ركون» به گفته ارباب لغت به معناى اعتماد و تمايل به چيزى است كه لازمه آن قوّت و قدرت است؛ زيرا انسان به چيزى اعتماد مى كند كه داراى قوّت است و لذا واژه «ركن» به ستون يا ديوارى كه ساختمان يا اشياء ديگر را سرپا نگه مى دارد اطلاق مى شود. [۲] با توجه به اينكه آيه فوق هم از نظر عنوانِ ، مطلق است و هم از نظر تعبير به «ركون» شامل هرگونه وابستگى و اعتماد به هر و مى شود و مى فرمايد: سرانجام همه آنها، گرفتارى در چنگال است؛ بلكه در اين نيز غالباً نتيجه اى جز و ناكامى نمى گيرند؛ زيرا هنگامى كه قوى شد بر آنها نيز رحم نمى كند. 🔹به هر حال جايى كه تكيه بر آنها اين گونه مايه بدبختى است، مسلماً كمك كردن به آنها و و ستمگران به طريق اولى، انسان را به مى كشاند و به همين دليل با صراحت تعاون و همكارى بر هرگونه و را ممنوع شمرده و (در آيه ۲ سوره مائده)مى فرمايد: «وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ». در نيز و مجازات براى كسانى كه به نحوى از انحاء، را تقويت كنند، و حتى قلم يا دواتى براى نوشتن يك حكم ظالمانه در اختيارشان بگذارند بيان شده است. پی نوشت‌ها؛ [۱] شبيه همين معنا در سوره هاى سبأ، آيه ۴۲؛ سوره زخرف، آيه ۶۵؛ سوره آل عمران، آيه ۱۵۱؛ سوره ابراهيم، آيه ۲۲؛ سوره مريم، آيه ۷۲؛ سوره اعراف، آيه ۴۱؛ سوره انبياء، آيه ۲۹ و سوره شورى، آيه ۴۵ نيز آمده است. [۲] المصباح المنير فی غريب الشرح الكبير للرافعی، المقری الفيومی، موسسه دار الهجرة، قم‏، بی تا، چ۲، ج ‏۲، ص ۲۳۷ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر،، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ نهم، ج ۶، ص ۲۸۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) چگونه ارزش فرصت عمر را برای بدست آوردن سعادت اخروی به یارانش یادآور می شود؟ 🔹 (عليه السلام) در آخرين بخش از خطبه ۹۴ ، طىّ بيانى كوتاه و بسيار پرمحتوا، تذكّراتى بسيار آموزنده بيان مى فرمايد. نخست مى فرمايد: «إِعْمَلُوا، رَحِمَكُمُ اللهُ»؛ (به بپردازيد خدا شما را رحمت كند!). سپس به مسير اشاره كرده، مى فرمايد: «عَلَى أَعْلَامٍ بَيِّنَةٍ»؛ (و بايد شما بر طبق نشانه هاى روشن [ و (عليهم السلام) بوده باشد]). 🔹سپس اين نكته را يادآورى مى كند كه تشخيص اين راه و مقصد آن، كار مشكلى نيست: «فَالطَّرِيقُ نَهْجٌ يَدْعُو اِلَى دَارِ السَّلَامِ»؛ (راه، است و شما را به خانه امن و امان [ و جاويدان] دعوت مى كند). آنگاه به هاى بسيار گرانبهايى كه در اختيار دارند و غالباً به آن توجّه ندارند، اشاره كرده و طىّ هشت جمله، جوانب مختلف اين را روشن مى سازد. 🔹حضرت مى فرمايد: «وَ أَنْتُمْ فِي دَارِ مُسْتَعْتَبٍ، عَلَى مَهَلٍ وَ فَرَاغٍ، وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ الْأَقْلَامُ جَارِيَةٌ، وَ الْأَبْدَانُ صَحِيحَةٌ وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ، وَ التَّوْبَةُ مَسْمُوعَةٌ، وَ الْأَعْمَالُ مَقْبُولَةٌ»؛ (شما در سرايى هستيد كه مى توانيد از ، [در پيشگاه خداوند] كنيد و رضايت او را جلب نماييد، كافى و فراغت خاطر [براى انجام حسنات و كسب فضايل] داريد، گشوده و قلم ها آماده نوشتن است [و اين، فرصت گرانبهايى است كه نبايد آن را از دست دهيد]، بدن هاى شما سالم و زبان ها آزاد است [و آماده انجام هر كار خير و بيان هر سخن نيكى هستيد]، پذيرفته مى شود، و مقبول مى گردد). 🔹از يك سو، فراهم، و از سوى ديگر، موانع راه قابل برطرف كردن است؛ اگر از اين استفاده نشود، به راستى جاى تأسّف است! به خصوص اينكه، هيچ تضمينى سپرده نشده كه اين تا كى پايدار مى ماند؛ ممكن است در يك لحظه كوتاه، همه چيز پايان گيرد؛ درهاى بسته شود، پرونده هاى مختومه گردد، از نوشتن حَسَنات باز ايستد، عليل و ناتوان به بستر بيمارى افتد، زبان ها از كار بيفتد و هيچ گونه راه بازگشتى وجود نداشته باشد! بارها هشدار داده و همگان را به اين حقيقت توجّه مى دهد كه بعد از ، پشيمانى و سودى ندارد، و تقاضاى بازگشت به و به جايى نمى رسد. 🔹در آیات ۱۰ و ۱۱ سوره منافقون مى فرمايد: «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلاَ أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ» (از آنچه به شما روزى داده ايم انفاق كنيد، پيش از آن كه يكى از شما فرا رسد و بگويد: پروردگارا چرا مرا مدّت كمى به تأخير نينداختى تا در راه خدا صدقه دهم و از باشم!)؛ و بلافاصله مى افزايد: «وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَ اللهُ خَبيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (خداوند هرگز كسى را هنگامى كه اجلش فرا رسد، به تأخير نمى اندازد و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است). 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، چ اول‏، ج ۴، ص ۲۷۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا نعمت های بهشتی همانند نعمت های دنیوی هستند؟ 🔹خداوند در در بیان عظمت های خويش مى فرمايد: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا اُخْفِىَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ» [۱] (هيچ كس نمى داند چه هايى كه مايه هاست براى آنها نهفته شده؟ اين جزاى است كه انجام مى دادند). در حديث مشهورى از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) مى خوانيم: «اِنَّ اللهَ يَقُولُ اَعْدَدْتُ لِعِبَادِي الصّالِحِينَ مَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا اُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ» [۲] (خدا مى فرمايد براى هايى فراهم كرده ام كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بر فكر كسى نگذشته است). 🔹جالب اينكه اين بشارت عظيم در به دنبال توصيف به قيام از بستر در شبها براى مناجات با پروردگار (نماز شب) و نيز توصيف آنها به از تمام چيزهايى كه در اختيار دارند آمده است و اين نشان مى دهد كه در بين و و اعمال نيك؛ و از برترين آنهاست، و جالب تر اينكه عبادتى است مخفيانه و هاى مخلصانه نيز غالباً مخفيانه است و آن را نيز اين چنين مخفى نگه داشته است! 🔹اين نكته نيز قابل توجه است كه تعبير در اصل به معناى سردى و خنك شدن چشم ها است؛ [۳] چرا كه در ميان عرب معروف بوده كه به هنگام شادی فوق العاده از چشم سرازير می شود سرد و خنك است! در حالى كه «اشك غم و اندوه» همواره داغ و سوزان است، و لذا عرب هنگامى كه مى خواست بگويد: فلان موضوع يا فلان حادثه شديداً مايه سرور و خوشحالى است، تعبير به «قرّة العين» يا «قرّة اعين» مى كرد و از آنجا كه اين تعبير در فارسى وجود ندارد معادل و شبيه آن را به كار مى بريم و مى گوييم: مايه است. 🔹به هر حال بعضى از كلمات و آيات است كه هر چه فكر انسان با آن اوج مى گيرد و پرواز مى كند به گرد آن نمى رسد، و هر چه آن را كاوش مى كند به مفاهيم بيشترى دست مى يابد، تا آنجا كه فكر باز مى ايستد و اعتراف مى كند كه به اعماق مفهوم آن نرسيده است، و آيه مورد بحث كه اشاره سربسته و بسيار پرمعنايى به و معنوى و روحانى است به راستى اين گونه است؛ 🔹چرا كه مفهوم آيه اين است هيچ كس حتى پيامبران مرسل و فرشتگان مقرّب الهى نيز نمى توانند به اين حقيقت پى ببرند كه خداوند براى چه پاداشی در نظر گرفته است؟! مسلماً آنها درجاتى از قرب ذات پاك او و مراحلى از وصال ديدار او و مراتبى از عنايات و الطاف او مى رسند كه تا كس بدان نرسد نمى توان آن را درك كند! و چه زيبا گفته است آن شاعر: روزى كه روم همره جانان به چمن - نه لاله و گُل بينم و نه سرو و سمن ؛ رازى كه ميان من و او گفته شود - من دانم و او داند و او داند و من! پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره سجده، آيه ۱۷ [۲] اين حديث را جمع زيادى از مفسّران اسلامى از جمله طبرسى در مجمع البيان فى تفسير القرآن، آلوسى در روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، قرطبى در الجامع لأحكام القرآن، و علامه طباطبايى در الميزان فى تفسير القرآن، نقل كرده اند. [۳] «قرَّ» در لغت (بر وزن حُرّ) به معناى سردى و خنكى است. 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران، ۱۳۸۶ش، چ نهم، ج ۶، ص ۲۳۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️فلسفه «رشد تدریجی» عقل و حواس در کودکان چیست؟ 🔹اگر از آغاز مى‌ داشت، مسلّمآ بسيار رنج مى‌ برد؛ زيرا احساس و مذلّت مى‌ كرد، که چرا نمى‌ تواند راه برود، غذا بخورد و كمترين حركتى داشته باشد؛ بايد او را در پارچه‌ اى بپيچند و در بخوابانند و جامه‌ اى بر او بيفكنند و تر و خشك كنند. (علیه السلام) ضمن اشاره به اين مطلب در حديث معروف توحيد مفضّل مى‌ فرماید: 🔹«بعلاوه اگر متولّد مى‌ شد و زندگى مستقل داشت، شيرينى و اولاد و رابطه‌ اى كه از اين طريق ميان فرزندان و و در تمام عمر برقرار مى‌ شود از ميان مى‌رفت». [۱] گذشته از اينها انتقال به دنياى كاملا جديد و ناشناخته، چنان وحشت و در او ايجاد مى‌ كرد كه ممكن بود فكر و او را آزار دهد؛ ولى آن كه انسان را براى آفريده همه اين اصول را در او پيش‌ بينى فرموده است. 🔹همچنين اگر او كامل بود، يك مرتبه چشم باز مى‌ كرد و صحنه‌ هاى تازه را مشاهده مى‌ نمود و گوش او و آهنگ‌ هاى جديد را مى‌ شنيد؛ و چه بسا قدرت تحمّل آنها را نداشت؛ لذا اين امور تدريجآ و يكى پس از ديگرى صورت مى‌ گيرد. جالب توجّه اينكه مى فرماید: «وَ اللهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لاتَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الأَبْصارَ وَ الأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» [نحل، ۷۸] (و خداوند شما را از خارج نمود، در حالى كه هيچ چيز نمى دانستيد؛ و براى شما، و و قرار داد تا به جا آوريد». 🔹طبق اين آيه، در آغاز هيچ علمى نداشت و حتّى و نداشت؛ سپس خداوند قدرت ، و انديشيدن را به او داد. شايد ذكر واژه (گوش) قبل از ذكر (چشم‌ ها) اشاره به اين است كه در نخست فعاليّت گوش شروع مى‌ شود و بعد از مدّتى چشم‌ ها توانايى ديدن را پيدا مى‌ كنند. حتّى بعضى معتقدند كه در عالم جنين، كم و بيش قدرت شنوايى دارد و آهنگ قلب مادر را مى‌ شنود و به آن عادت مى‌ كند. نوشت: [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربي‏، چ ۲ ج ‏۳، ص ۶۴، باب ۴ 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چ نهم، ج ۲، ص ۹۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️قرآن انگيزه مخالفت يهود با پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را در چه مى داند؟ 🔹خداوند در آيات ۴۱ و ۴۲ سوره بقره را مخاطب ساخته و ضمن تأكيد بر لزوم به «كتاب آسمانى» (صلى الله عليه و آله) كه موافق با نشانه هاى نزد آنها است، مى فرمايد: «و آمِنُوا بِما اَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا اَوَّلَ كافِر بِهِ» (و به آنچه نازل كرده ام بياوريد؛ كه نشانه هاى آن، با آنچه در كتاب شما است، مطابقت دارد؛ و نخستين كافر به آن نباشيد). 🔹يعنى اگر بت پرستان عرب به آن كافر شوند، عجيب نيست، عجيب اين است كه شما آن را انكار كنيد، چرا كه از شما انتظار مى رفت نخستين مؤمنان به او باشيد؛ مگر به خاطر شوق ديدار او و درك حضورش از شهرها و ديار خود به مدينه نيامديد و در انتظار ظهورش روز شمارى نمى كرديد؟! پس چرا قضيه برعكس شود و شما باشيد؟ 🔹سپس به انگيزه اين تغيير روش، اشاره كرده مى فرمايد: به خاطر ، حقايق را پنهان نكنيد: «وَ لا تَشْتَروُا بِآياتى ثَمَناً قَليلا وَ اِيّىَ فَاتَّقُونِ». (و آيات مرا به نفروشيد؛ و تنها از [مخالفت] من بپرهيزيد). اشاره به اين كه هر بهايى در مقابل آن بگيريد ناچيز است، هر چند تمام جهان باشد؛ اما شما دون همتان به خاطر (احياناً براى يك ميهمانى ساليانه) آياتى كه نشانه هاى (صلى الله عليه و آله) را در بر دارد پنهان نموديد. 🔹سپس براى تأكيد بيشتر مى فرمايد: «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِل وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ». (و را با نياميزيد؛ و حقيقت را با اينكه [از آن] آگاهيد كتمان نكنيد). در حقيقت در اين زمينه مرتكب چندين تخلف شدند: 1⃣عهد كرده بودند كه اولين مؤمنان به پيامبر (صلى الله عليه و آله) باشند در حالى كه از شدند. 2⃣ را با آميختند تا چهره آن را مكتوم دارند و مردم را به بيفكنند. 3⃣ را آگاهانه كردند و را به بهاى كمى فروختند. آيات متعدد ديگرى: نيز در آمده كه از همين معنا، يعنى از سوى حكايت دارد و ظاهراً همه آنها اشاره به همين مسأله كتمان است. 📕پيام قرآن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش ، ج ۸، ص ۳۸۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️تا چه اندازه انسان مجاز است، از انسان هاى دیگر اطاعت کند؟ 🔹با اندکى تأمل در «آیه ۳۱ سوره توبه» پاسخ این سؤال روشن مى شود، خداوند مى فرماید: «وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً» (و هیچگاه به آنها دستورى داده نشده که خدایان متعدد براى خود انتخاب کنند، بلکه به آنها دستور داده شده که تنها را بپرستند). «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ» (معبودى که هیچ کس جز او شایسته پرستش نیست). «سُبْحانَهُ عَمّا یُشْرِکُونَ». ( که است از آنچه آنها شریک وى قرار مى دهند). 🔹 در این آیه، درس بسیار پر ارزشى به همه پیروان خود مى دهد و یکى از عالى ترین را ضمن آن خاطر نشان مى سازد، مى فرماید: هیچ حق ندارد بى قید و شرط انسانى را بپذیرد؛ زیرا این کار مساوی است با پرستش او؛ همه اطاعت ها باید در چهارچوبه در آید و پیروى از دستور یک تا آنجا مجاز است که با مخالفت نداشته باشد، این انسان هر کس و هر مقامى مى خواهد باشد؛ 🔹زیرا ، مساوى است با ، و شکلى است از بت پرستى و ، اما متأسفانه مسلمانان با فاصله گرفتن از این دستور مهم اسلامى و بر پا ساختن گرفتار ، پراکندگى ها، استعمارها و استثمارها شده اند، و تا این بت ها شکسته نشود و کنار نرود، نباید انتظار برطرف شدن ها را داشته باشند. 🔹اصولاً اینگونه از بت پرستى هاى زمان که در برابر سنگ و چوب سجده مى کردند، است؛ زیرا آن پرستش کنندگان خویش را هیچ گاه نمى کردند. اما انسان هایى که به شکل «بت» در مى آیند بر اثر ، پیروان خود را به زنجیر مى کشند و گرفتار همه گونه و بدبختى مى گردانند. 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمى مکارم شيرازى، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و دوم، ج ۷، ص ۴۲۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه امام علی (علیه السلام) «غم و اندوه» چه آثار زیان باری دارد؟ 🔹 (عليه السلام) در حکمت ۱۴۳ تأثير غم و اندوه را در و انسان بيان میدارد و ميفرمايد: «اَلْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ» ( و اندوه نيمى از پيرى است). اشاره به اين كه غم و ، در موارد بسیار انسان را پير میكند، هرچند انسان به حسب سن و سال پير نشده باشد، موهاى او تدريجاً سفيد شده، و قامت وى خميده و قواى بدن رو به تحليل میرود و از نظر فكرى و روحى نيز احساس پيرى میكند. منظور حضرت اين است كه انسان تا میتواند و را به خود راه ندهد و از آثار سوء آن بپرهيزد. 🔹البته انكار نمیتوان كرد اسباب غم و مختلف است و بخشى از آن قابل اجتناب نيست؛ گاه مربوط به مسائل دينى و معنوى است كه انسان به هرحال با آن دست به گريبان خواهد بود. در حديث معروفى از ابن عباس میخوانيم كه میگفت: «هيچ آيه اى شديدتر و مشكلتر از اين آيه «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ...» [۱] بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) نازل نشد و از اين رو هنگامى كه اصحاب آنحضرت پرسيدند: اى رسول خدا! چرا به اين زودى موهاى شما سفيد شده و آثار پيرى نمايان گشته؟ فرمود: «شَيَّبَتْني هُودُ وَ الْواقِعَةُ»؛ [۲] (سوره هود و واقعه مرا پير كرد). 🔹گفته شده علت همان دستورى است كه خداوند به پيغمبرش درباره در مقابل و كينه توز و بى رحم داده است. ميدانيم سوره «هود» و «واقعه» هر دو در مكه نازل شده در زمانى كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) سخت از طرف مشركان در فشار بود و گفته اند: سوره «هود» بعد از وفات «ابوطالب» و «خديجه» نازل شد كه امواج غم و اندوه از هر سو قلب پاك پيامبر (ص) را احاطه كرده بود. 🔹اما بسيارى از و اندوه، امورى هستند كه انسان میتواند خود را از آن دور دارد يا نسبت به آن بى اعتنا باشد، از اين رو در حديثى آمده است كه غم و را زايل میكند؛ زيرا سرچشمه بسيارى از غمها است، هنگامى كه انسان به زيارت اهل قبور میرود و پايان كار دنيا را مى بيند كه ثروتمند و مسكين همه در يكجا خفته اند و هيچكدام جز كفنى با خود از اين دنيا نبرده اند پيدا میكند. 🔹در طب امروز اين مسئله به روشنى ثابت شده كه سرچشمه بسيارى از بيماریهاى جسمى است، بيمارى هاى اعصاب، قلب، معده و غير آن در بسيارى از موارد از فشارهاى عصبى و به اصطلاح و غم و ناشى میشود و درمانى جز خلاص كردن خود از غم و اندوه ها ندارد، و اگر انسان عزم راسخ و داشته باشد میتواند خود را از آن دور دارد. بسيارى از حكما و شعرا براى كمك كردن به انسانها براى فراموشىِ اسبابِ اينگونه غم و اندوه ها سخنان نغز و پربارى دارند. 🔹شاعر عرب ميگويد: «ما فاتَ مَضى وَ ما سَيَأْتيكَ فَأَيْنَ - قُمْ فَاغْتَنِمِ الْفُرْصَةَ بَيْنَ الْعَدَمَيْنِ»؛ و شاعر فارسى زبان ميگويد: «از دى كه گذشت هيچ از آن ياد مكن - فردا كه نيامدست فرياد نكن». در واقع اين دو شاعر گويا مطلب خود را از حديث (عليه السلام) اخذ كرده اند، آنحضرت ميفرمايد: «در برابر امور دنيا و شكيبايى پيشه كنيد، زيرا ساعتى بيش نيست؛ آنچه گذشته است نه دردى از آن احساس میكنى نه سرورى و آنچه نيامده است نمیدانى چيست، بنابراين براى تو همان ساعتى است كه در آن هستى پس در برابر پيشه كن و بر صبر نما». [۳] 🔹در حقيقت بسيارى از افكار غم انگيز، است كه ما خودمان آن را براى خود فراهم ميكنيم. مثلا مى نشينيم خود را با افراد بالادست ميكنيم و بر محروميت خود اشك میريزيم و گاه میگوييم: اى كاش فلان فرصت را از دست نمیداديم كه اگر نداده بوديم امروز چه ثروت يا چه مقامى داشتيم. به همين دليل دستور داده شده است كه هميشه به از خود نگاه كنيد تا و خرم باشيد و نگاه به نكنيد تا و اندوهگين نشويد. [۴] 🔹البته بسيار میشود كه به هنگام ما يك روى سكه را مى بينيم و نگران ميشويم، در حالى كه سوى ديگر سكه ممكن است امورى باشد كه بهترين كمك را به ما بكند. ميفرمايد: «فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً» [۵] (چه بسا چيزى شما نباشد، و خداوند در آن قرار مى دهد). شاعر ميگويد: «جبين گره مكن از هر بدى كه پيش آيد - كز اين نوشته تو يك روى صفحه میخوانى؛ به روى ديگر آن نهفته خداى - كه شكر كردنِ آن تا به حشر نتوانى». [۶] 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۱۳، ص ۱۶۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین @shohadayevarjovi
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️با وجود اینکه وسعت و تنگی رزق و روزی دست خداست پس کار و کوشش انسان چه فایده ای خواهد داشت؟ 🔹از بسيارى از آيات و «مقدّر بودن روزى» و در منابع مختلف استفاده مى شود كه وسعت و فراخى روزى يا تنگى و ضيق آن، به اراده و نسبت داده شده است، تا بندگان خود را . به تعبير ديگر: به هر كس آنچه بوده است داده و براى هر كس آنچه مايه صلاح حالش بوده مقرّر فرموده. اين تعبيرات سؤالات متعدّدى بر مى انگيزد. نخست اينكه: اگر چنين است پس و كوشش، براى رزق و چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟ 🔹ديگر اينكه: اين گونه برداشت ها سبب ركود فعّاليت هاى اجتماعى و عقب ماندگى جامعه مى گردد؛ جامعه اى كه بايد پر نشاط و پر اميد به فعّاليت هاى گسترده بپردازد و در ميدان رقابت از جوامع غير مسلمان عقب نماند. «قرآن مجيد» مى فرمايد: «نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِی الْحَيَاةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ» [۱] (ما و [روزى] آنها را در در ميانشان تقسيم كرديم و بعضى را بر بعضى برترى داديم). 🔹ولى پاسخ اين سؤال ها در آمده است كه هرگاه كنار هم چيده شود، ديگر ابهامى باقى نمى ماند. از يك سو، در «نهج البلاغه» و كلمات (علیه السلام) میخوانیم: «إِنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ، فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتاكَ» [۲] ( بر دو گونه است: قسمتى از آن، تو بايد به بروى، و قسمتى از آن، او به دنبال تو مى آيد به گونه اى كه اگر به سراغش نروى به خواهد آمد). 🔹واقعيت نيز چنين است كه قسمت مهمّى از چيزى است كه انسان بايد در راه آن تلاش و كند و تمام هوش و و خود را به كار گيرد و بدون اينها هرگز به آن نخواهد رسيد؛ ولى بخش ديگرى از روزی ها، است كه به سراغ انسان مى آيد و به او نشان مى دهد كه اگر چه تلاش و كوشش يك اصل مهم است، امّا منحصر به آن نيست و در همه حال بايد به او دل بست و همه چيز را از او دانست. 🔹در روايت ديگرى مى خوانيم: از جمله كه مستجاب نمى شود، دعاى انسان سالمى است كه در خانه نشسته و دست از و كوشش برداشته و عرضه مى دارد: خدايا به من روزى ده! [فرشتگان الهى] به او مى گويند: اين دعاى تو مستجاب نيست، برخيز و تلاش كن. (عليه السلام) مى فرمايد: «أَرْبَعٌ لاَيُسْتَجَابُ لَهُمْ دُعَاءٌ: الرَّجُلِ جَالِسٌ فِي بَيْتِهِ، يَقُولُ: يَا رَبِّ ارْزُقْنِي! فَيَقُولُ لَهُ: أَلَمْ آمُرْكَ بِالطَّلَبِ». [۳] 🔹از سوى ديگر، در بسيارى از موارد هماهنگ با است، يعنى خداوند مقدّر كرده آنها كه و كوشش مى كنند سهم بيشترى داشته باشند، و آنها كه سُست و سهم كمتر. اين هماهنگىِ تقدير و تدبير، پاسخ روشنى به كسانى مى دهد كه به بهانه از سرباز مى زنند و تن به مى دهند. از سوى سوم، بى شك استعداد جسمانى و فكرى همه يكسان نيست و افراد بشر از نظر هوش و استعداد و مديريّت اقتصادى و توان جسمى براى كار كردن بسيار تفاوت دارند و همين، سرچشمه تفاوت بهره هاى آنها در اين قسمت مى شود؛ 🔹آن كس كه اين تفاوت ها را كرده، طبعاً تفاوت هاى روزى را نيز مقدّر فرموده است و انتظار يكسان بودن همه انسانها از نظر روح و جسم، انتظار بسيار بى جايى است؛ مانند انتظار مساوى بودن همه اعضاى بدن و تمام استخوان ها و عضلات؛ چرا كه در مجموعه بدن، هر عضوى مأموريتى دارد و توان او به اندازه مأموريت اوست و مجموعه نيز، همانند يك بدن است با تفاوت ها در جهات مختلف و طبعاً با تفاوت در . نتيجه اينكه: آنچه در و درباره آمده، مى تواند اشاره اى به تمام آنچه در سه نكته بالا گفتيم بوده باشد و اين چيزى بر خلاف عدالت نيست؛ بلكه عين و است. پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره زخرف، آيه ۳۲ [۲] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۴۰۴، (نامه ۳۱) [۳] الکافی، دار الكتب الإسلامية، تهران، ‏۱۴۰۷ق، چ ۴، ج ‏۲، ص ۵۱۱ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۴، ص ۱۷۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) منبع/ تبیین 📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی 🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی @varjovi @shohadayevarjovi