#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هفتادو_هشت📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• خوابم برد وقتی بیدار شدم خواستم شام درست کنم که #اذان شد ، رفتم مسجد و بعدشم پدرجون اومد دنبالم مشغول بازی با انگشتم بودم سرمو بالا آوردم دوباره مثل همیشه داشت نگام
می کرد از همون نگاه هایی ک #قند تو دلم اب میکردن بی اختیار گفتم : ببخشید غلط کردمو واسه همین وقتا گذاشتن چیزی نگفت ،ادامه دادم
بعدشم تو از نقطه #ضعف من خبر داری وقتی باهات #حرف میزنم نگام نمی کنی حق ندارم قهر کنم؟ چرا چشمای #آسمونیتو ازم میگیری؟نگاهش به دستم بود دستمو گرفت و آورد بالا با دیدن سوختگی ، #اخم خفیفی رو چهرش نشست و گفت : دستت چی شده؟
❥• هیچی ، خورد به ماهیتابه #سوخت
به اون یکی دستم اشاره کرد و گفت : این یکی چی؟ اینم با #چاقو بریدم
دیگه #بلا نبود سر خودت بیاری؟
دست #بسوزه یا #زخم شه یا اصلا #بشکنه مهم نیس التیام پیدا می کنه
#دل بشکنه درست بشو نیست ،توی معراج دلم شکست خودمو با یه بچه بدون تو تصور کردم #پوزخندی زدمو گفتم : تو دیر یا زود #شهید میشی با #تقدیر آدما که نمیشه جنگید.
❥• فقط نگاهم کرد #چشماش یه دنیا حرف داشت،لبخندی زد و گفت : کوفته بخوریم ؟لبخندی زدمو گفتم باشه
کمکش کردم دو تا بالشت گذاشتم پشتش تکیه داد باهم کوفته خوردیم خیلی #خوشمزه بود ظرفا رو گذاشتم تو
مجمه #یاعلی گفتم و با هر سختی بود برش داشتم تا جلوی در سلانه سلانه رفتم #نفسم بالا نمیومد گذاشتمش زمین همون جا نشستم #حسام پتو ها رو کنار زد و بلند شد با عجله اومد سمتم پیشم #زانو زد و گفت : خوبی؟
❥• سرمو به نشونه ی #مثبت تکون دادم ، مجمه رو برداشت و از اتاق رفت چند دقیقه بعد برگشت #دستمو گرفت
و بلندم کرد کنار خودش یه پتو برای
من انداخت یه #بالش هم گذاشت با #شرمندگی نگاش کردم حالش خوب نبود ولی اینطور داشت برام رخت خواب پهن می کرد با #مهربونی گفت: خانومم بیایکم استراحت کن!
درو بستم روسریمو دراوردم و موهای بافته مو باز کردم رفتم توی جام و دراز کشیدم به پهلوم خوابیدم تا بتونم #حسامو ببینم صورتامون نزدیک هم بود.
❥• #حسام شب چشماشو نثار نگاهم کرد دستشو کشید رو گونم #دلم غنج می رفت از نگاهاش مثل کسی که بعد
از سال ها به #معشوقش رسیده نگاش می کردم عشقی که #الهی بود هیچ وقت از شدتش کم نمی شد#حسام با صدای #آرومی گفت : #فاطمه؟
اروم جوابشو داد : #جانم؟...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
@shohda_shadat
•|بِنتَ أَلــــزَهــــــــــــ🌙ـــــــــــرا|•:
#تا_حالا_عاشق_شدی؟
#عشقی که ارزش عاشق شدن رو داشته باشه
عشق #زمینی نه.....زمینت میزنه....
عـــــشق یعنے:
تو دل شب آروم زمزمه ڪنے #الـــهے العـــفو
عـــــشق یعنے:
چشماتو ببندے و بری #زینبیه
عـــــشق یعنے:
شب ڪه همه خوابن تو آروم سر سجاده #اشڪبریزے بگی خدایا #روزیمکنحرم
عـــــشق یعنے:
اعتراف ڪنے #خـــــدایاچقدرازتدورم
منو بڪِش سمت خودت ...
عشق یعنے:
یاد #شهدا و ڪلے حسرت دیدار روی ماهشون ❤️
عـــــشق یعنے:
هرچیز و هرکجایی که بری یاد معشوق بیفتی و دلگیر شی
عـــــشق یعنے:
حسرت یه بار دیدار با #امامزمان
عـــــشق یعنے:
آرامش شبهای جمعه کنار #شهدایگمنام
عـــــشق یعنے:
#شلمچههویزهطلاییهفکهجزیرهمجنون
عـــــشق یعنے:
داشتن #آرزوے شــــــــــهادت
ودر آخر عشق یعنی
روسفیدی پیش #حضرتزهرا(س)
#بهابیانتوامیونفسیومالیوولدی.......
التماس دعای #عاشق شدن 🥀❤️
•
•@shohda_shadat
#دلتنگی...
تا حالا شده یکی کنارت باشه ولی دلت براش تنگ بشه؟؟؟
خدایا.... ماه رمضون تازه تموم شده دلتنگم😭😭...
امروز یهویی غصه دار شدم...
یهو دلم گرفت...
خدايا....العفو... ببخش منو تو این روز بعد از عید... حتی اگه قراره بعد ِ این گناه کنم جلوم و بگیر و نذار.... 😔😔طاقت ناراحتی تو رو ندارم...
طاقت شرمندگی و ندارم دیگ خدا...
بسه برام خدا...
گناه بسه دیگه...
کمکم کن تو پاکی زندگی کنم...
تو پاکی بمیرم..
یه کلام بگم دردم چیه خدا...
کمک کن وقتی مُردَم از ارباب خجالت نکشم... 😭😭😭شرمنده رویِ ماهش نباشم....
💫آمین یارب العالمین بحق اربابم حسین علیه السلام 💫
#الهی بدماءشهدائنا،عجل لولیک الفرج🤲🏻
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
پای درس #استاد_شهید_مرتضی_مطهری #تلنگر روح شرک این است: هر آنچه تو را از خدایت، مشغول کند و نگذار
#تفکرانه
حجاب هایی از جنس نور؟!!🤔
مثلاً علمی که موجب خودبرتربینی و حریص شدن انسان شود بطوری که در کسب و طلب آن، انسان از انجام واجبات و وظایف بندگی اش مثل رسیدگی به خانواده، دستگیری از کسی که الان به ما نیازمند است و طلب کمک دارد، باز بماند یا زمینه حسادت به دیگر طالبان علم، در او به وجود آید. هم چنین اگر بخاطر این علم که در ظاهر امر مقدسی است، خود را از دیگران بهتر بداند.
یا عمل مستحبی که خُلق انسان را تنگ کند و موجب بدرفتاری با اطرافیان گردد.
ویا هر چیزی که ظاهراً مقدس ونیکوست، ولی در انسان عُجب و غرور به وجود می آورد و باعث می شود از واجباتی که در حال به گردن انسان است، کم گذاشته شود.
#شواهد:
در زمان دفاع مقدس عده ای به بهانه پرداختن به علم دین، از جهاد و رفتن به جبهه سرباز زدند.
مادری تأکید بر انجام مستحبات دارد و از رسیدگی به فرزندش که از جهت روحی و جسمی نیازمند به اوست، کوتاهی می کند در صورتی که اگر بخواهد از
✨ مدار بندگی خدا ✨
خارج نشود، وظیفه اصلی او، فعلاً این طفل است که به او محتاج است.
یا حتی انسان به بهانه یه *کار نیک* آنقدر لطمه و آسیب به جسمش می زند که دیگر توان انجام واجباتش را ندارد!
حواسمون باشه
شیطان با شش هزار سال عبادت دچار عجب و غرور شد و از طاعت خدا سرباز زد و از درگاه او رانده شد.
عبادتی که ما انجام می دهیم و یا توفیقی که در زندگی نصیب ما می شود، همه از جانب خداست و باید شکر و حمد الهی را مدام بجا بیاوریم.
انسان از جانب خودش حتی توانایی عبادت را هم ندارد فقط با اختیار، مسیرش را انتخاب می کند و تلاش خود را به کار می بندد
🍃قوت و توان و توفیق، از جانب خداست❤️ همه چیز از جانب خداست، همه وجود ما سهم خداست و باید برای او و در مسیر او، خرج گردد🍃
خداوندا به ما توفیق بده عبد و بنده تو باشیم نه اینکه عبادت کنیم و در ظاهر فقط اعمالی را انجام دهیم که دل خودمان را راضی کنیم به اینکه من جزء عابدان هستم در صورتی که در باطن مستکبر باشم و سر به زنگاه از طاعت و بندگی تو سرباز زنم و خواسته دلم را ترجیح دهم.
اینگونه عبادت موجب آرامش و طمأنینه در انسان نمی شود!
#اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً
#الهی لا تکلنا علی انفسنا طرفة عینٍ ابداً