❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #مدافع_عشق °○❂
🔻 قسمت #پنج
دشت عباس اعلام میشودڪه میتوانیم ڪمـےاستراحت ڪنیم.
نگاهم رابه زیرمیگیرم وازتابش مستقیم نورخورشیدفرارمیڪنم.
ڪلافه چادرخاڪےام رااززیرپاجمع میڪنم ونگاهےبه فاطمه میندازم..
_ بطری آبو بده خفه شدم ازگرما
_ آب ڪمه لازمش دارم.
_ بابا دارم میپزم
_ خب بپز میخواااامش
_ چیڪارش داری؟؟؟
لبخند میزند،بـےهیچ جوابـے
توازدوستانت جدامیشوی وسمت مامی آیـے...
_ فاطمه سادات؟
_ جانم داداش؟
_ آب رومیدی؟
بطری رامیدهدوتومقابل چشمان من گوشه ای مینشینے،آستین هایت رابالا میزنےوهمانطور ڪه زیرلب ذڪرمیگویـے،وضومیگیری...
نگاهت میچرخدودرست روی من مےایستد،خون به زیرپوست صورتم میدود وگرمیگیرم❣
_ ریحانه؟؟...داداش چفیه اش روبرای چنددقیقه لازم داره...
پس به چفیه ات نگاه ڪردی نه من!چفیه رادستش میدهم واو هم به دست تو!
آن را روی خاڪ میندازی،مهر وهمان تسبیح سبزشفاف رارویش میگذاری،اقامه میبندی ودوڪلمه میگویـے ڪه قلب مرادردست میگیرد وازجا میڪند....
#اللـــــــــــــــــــــه_اڪبـــــــــــــــــــــر
بےاراده مقابلت به تماشا مینشینم.گرماوتشنگـےازیادم میرود.آن چیزی ڪه مرااینقدرجذب میڪندچیست.
نمازت ڪه تمام میشود،سجده میڪنـےڪمـےطولانےوبعدازآنڪه پیشانےات بوسه ازمهر رارهامیڪندبانگاهت فاطمه راصدامیزنے.
اوهم دست مرامیڪشد،ڪنارتودرست دریڪ قدمی ات مینشینیم
ڪتابچه ڪوچڪےرابرمیداری وباحالـےعجیب شروع میڪنـےبه خواندن...
#السلام_علیک_یااباعبدالله
...زیارت عاشورا
وچقدرصوتت دلنشین است
درهمان حال اشڪ ازگوشه چشمانت می غلتد...
فاطمه بعدازان گفت:
_ همیشه بعدازنمازت صداش میڪنےتازیارت عاشورابخونـے...
چقدرحالت را،این حس خوبت را دوست دارم.
چقدرعجیب..ڪه هرڪارت #بوی_خدا میدهد...حتـے لبخندت
دوڪوهه حسینیه باصفایـےداشت ڪه اگرانجا سربه سجده میگذاشتـےبوی عطراززمینش به جانت مینشست
سرروی مهرمیگذارم و بوی خوش راباتمام روح و جانم میبلعم...
اگراینجا هستم همه ازلطف #خداست...
الهـے#شڪرت..
فاطمه گوشه ای دراز ڪشیده وچادرش راروی صورتش انداخته...
_ فاطمه؟!!...فاطمه!!...هوی!
_ هوی و....!.لاالله الا الله....اینجا اومدی ادم شے!
_ هروخ تو شدی منم میشم!
_ خو حالا چته؟
_ تشنمه
_ وای توچراهمش تشنته!ڪله پاچه خوردی مگه؟
_ واع بخیل!..یه اب میخواما...
_ منم میخوام ...اتفاقابرادرا جلو درباڪس آب معدنـےمیدن...
قربونت بروبگیر!خدااجرت بد
بلند میشوم ویڪ لگدآرام به پایش میزنم:خعلـےپررویـے
اززیرچادرمیخندد...
سمت درحسینیه میروم و به بیرون سرڪ میڪشم،چندقدم انطرف تر ایستاده ای و باڪس های آب مقابلت چیده شده.
#تو مسوولـــــــــــــــے
سمت درحسینیه میروم و به بیرون سرڪ میڪشم،چندقدم انطرف تر ایستاده ای و باڪس های آب مقابلت چیده شده.
#تو مسوولـــــــــــــــے
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍ #نویسنده: محیا سادات هاشمی
○⭕️
--------------------•○◈❂
@shohda_shadat
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نودو_پنج 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• از همان اول همین بوده هر ڪسی آرزوی #خدمت داشته باشد به #انقلاب
به #دین، به #مولا... خدا عاشقش میشود
#شهیدش میڪند و تبدیل میشود به تاثیرگذارترین عنصرعالم ، دیگر نه #گرسنه، نه #ترس، نه #جهالت،
نه #خواب به سراغش می آید و نظر
میڪند به وجه الهی روزی میخورد
و به دنیا #عشق میدهد و خیلی هایشان
پای رڪاب حضرت زنده میشوند.
❥• ڪسی ڪه التماس میڪند در راه #خدا به #شهادت برسد یعنی به مقام
#مرضیه رسیده است، ارجعی به او گفته میشود این بالاترین مقام است
#مرضیه یعنی چه؟ یعنی خدای من تو چه میخواهی؟
شهید طبیعت را بهم نمیزند ولی در طبیعت رندانه و عاشقانه ڪار میڪند
ڪافیست گوشه ای از دلت پا بدهد تا #شهدا بغلت ڪنند و مبتلا شوی...
به آنها #توسل ڪن ڪه امامزادگان عشقند یڪ میانبر هم دارد گذشتن از بهترین #دارایی ات یا بهترین #لذتت
مثل گذشتن #ابراهیم از #اسماعیل...
گذشتن #یعقوب از #یوسف...
گذشتن #زلیخا از #یوسف...
گذشتن از #خود تا به #خالق رسیدن...
رسیدن به نعمت ابدی
❥• اگر مردی #جهاد ڪن با جنگ، اردوی جهادی اگر زنی با #خدمت به همسرت و تربیت عمارگونه فرزند از خودت شروع ڪن!
هدف زندگی ما ملاقاته #خداست،
ما می توانیم مشتاق این ملاقات شویم
و سطح ڪیفیتش را تعیین ڪنیم تو اگر فڪر میڪنی به این هدف میرسی و اگر به یاد این هدف باشی #عاشق و #مشتاق خواهی شد همه اش دست خودت است پس #پرواز ڪردنو یاد بگیر باید ڪمی از زمین جدا شد #ترس از ارتفاع ڪه نداری؟ نترس... ترسی ندارد
فقط شاید ڪمی برایت ملموس نباشد
درسته سخته! از قدیم گفتن:
#شهادت_هنر_مردان_خداست... اما میشه
❥• این #شهدا اول مراقبت از دلشون ڪردند و بعد #مدافع_حرم شدند
چون #قلب خانه ی خداست
#القلب_حرم_الله_فلا_تسڪن
#حرم_الله_غیر_الله
مدافعان حرم از حرم خدا خوب دفاع ڪردند ڪه بهشون لیاقت دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها رو دادند
پس برای #شهید شدن گاهی یڪ خلوت سحر هم ڪافی است دل ڪه شهید شود در نهایت انسان شهید میشود،
❥•امضای ظریفی آخر #دفترچه نگاه نمناڪمو میخڪوب خودش ڪرد دفترچه رو بستم و گذاشتم رو قلبم تموم شد اما با دلم بازی ڪرد بندبند وجودمو تسخیر خودش ڪرد حالا میفهمم چقدر از #قافله عقبم این آدما به فڪر همه چیشون بودن فڪر همه جارو میڪردن
صدای #قلبم گوشمو ڪر ڪرده بود سرم داغ ڪرده بود حال عجیبی داشتم یه #بغضی تو دلم #ریشه ڪرده بود ڪه سرباز نمیڪرد...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
@shohda_shadat
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#هوالعشـــــــــق❤
#رمان_عاشقانه_مذهبی_
#قسمت_پنجم
🌹
دشت عباس اعلام میشودڪه میتوانیم ڪمـےاستراحت ڪنیم.
نگاهم رابه زیرمیگیرم وازتابش مستقیم نورخورشیدفرارمیڪنم.
ڪلافه چادرخاڪےام رااززیرپاجمع میڪنم ونگاهےبه فاطمه میندازم..
_ بطری آبو بده خفه شدم ازگرما😭
_ آب ڪمه لازمش دارم.
_ بابا دارم میپزم😠
_ خب بپز😒میخواااامش
_ چیڪارش داری؟؟؟
لبخند میزند،بـےهیچ جوابـے❣
💗
توازدوستانت جدامیشوی وسمت مامی آیـے...
_ فاطمه سادات؟
_ جانم داداش؟
_ آب رومیدی؟
بطری رامیدهدوتومقابل چشمان من گوشه ای مینشینے،آستین هایت رابالا میزنےوهمانطور ڪه زیرلب ذڪرمیگویـے،وضومیگیری...
نگاهت میچرخدودرست روی من مےایستد،خون به زیرپوست صورتم میدود وگرمیگیرم❣
_ ریحانه؟؟...داداش چفیه اش روبرای چنددقیقه لازم داره...
پس به چفیه ات نگاه ڪردی نه من!چفیه رادستش میدهم واو هم به دست تو!
آن را روی خاڪ میندازی،مهر وهمان تسبیح سبزشفاف رارویش میگذاری،اقامه میبندی ودوڪلمه میگویـے ڪه قلب مرادردست میگیرد وازجا میڪند....
#اللـــــــــــــــــــــه_اڪبـــــــــــــــــــــر
💗
بےاراده مقابلت به تماشا مینشینم.گرماوتشنگـےازیادم میرود.آن چیزی ڪه مرااینقدرجذب میڪندچیست.
نمازت ڪه تمام میشود،سجده میڪنـےڪمـےطولانےوبعدازآنڪه پیشانےات بوسه ازمهر رارهامیڪندبانگاهت فاطمه راصدامیزنے.
اوهم دست مرامیڪشد،ڪنارتودرست دریڪ قدمی ات مینشینیم
ڪتابچه ڪوچڪےرابرمیداری وباحالـےعجیب شروع میڪنـےبه خواندن...
#السلام_علیک_یااباعبدالله
...زیارت عاشورا❣
وچقدرصوتت دلنشین است
درهمان حال اشڪ ازگوشه چشمانت می غلتد...
فاطمه بعدازان گفت:
_ همیشه بعدازنمازت صداش میڪنےتازیارت عاشورابخونـے...
💗
چقدرحالت را،این حس خوبت را دوست دارم.
چقدرعجیب..
ڪه هرڪارت #بوی_خدا میدهد...
حتـے لبخندت
🌹
دوڪوهه حسینیه باصفایـےداشت ڪه اگرانجا سربه سجده میگذاشتـےبوی عطراززمینش به جانت مینشست
سرروی مهرمیگذارم و بوی خوش راباتمام روح و جانم میبلعم...
اگراینجا هستم همه ازلطف #خداست...
الهـے#شڪرت..
فاطمه گوشه ای دراز ڪشیده وچادرش راروی صورتش انداخته...
_ فاطمه؟!!...فاطمه!!...هوی!
_ هوی و....!😓.لاالله الا الله....اینجا اومدی ادم شے!
_ هروخ تو شدی منم میشم!
_ خو حالا چته؟
_ تشنمه😖...
_ وای توچراهمش تشنته!ڪله پاچه خوردی مگه؟
_ واع بخیل!..یه اب میخواما...
_ منم میخوام 😁...اتفاقابرادرا جلو درباڪس آب معدنـےمیدن...
قربونت بروبگیر!خدااجرت بده😂
بلند میشوم ویڪ لگدآرام به پایش میزنم:خعلـےپررویـے😒
اززیرچادرمیخندد...
💞
سمت درحسینیه میروم و به بیرون سرڪ میڪشم،چندقدم انطرف تر ایستاده ای و باڪس های آب مقابلت چیده شده.
#تو مسوولـــــــــــــــے😐
#ادامه_دارد...
.
نویسنده :
#میم_سادات_هاشمی
#منبع:رمان عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
☃❄️•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@shohda_shadat
|💛💞|
#استادمون میگفت :
بچہ وقتے میخواد یہ چیزےبراے #بابامامانش بخره ،
از خودشون #پول میگیره و برا اونا میخره و ڪُلے #ذوق میڪنہ از اینڪہ #خودش براشون خریده ...،
در حالیڪہ همش از بابا یا مامانہ!
ما هم اینجورے هستیم ...،
یہ ڪارِ #خوبے ازمون سر میزنہ، #ذوق میڪنیم !
درحالیڪہ همش از #خداست !
[ نبینیم #خودمون رو ]🌱
#پروردگارم 💛
#پروردگار_مهربانم💜
✨(شهدا را یادکنیم باذکرصلوات)✨
اِلَی اللهِ تُرجَعُ الاُمُورُ
سر نوشت همه کارها به دست #خداست
و خداهم که #بدکسی را نمی خواد
@shohda_shadat✨🖤
••📓🖇
#تلنگر⚠️
•°• ڪاࢪگࢪدان دنیا #خـــــداست •°•
مهم نیست نقش ما ثروتــ💸ـــمند است یا تنگــ💔ـــدست
ســـ💪🏻ــالم است یا بیـــ🤕ــمار ...
مهم اینست که محبوبترین کارگردان عالم نقشی به ما داده ...!
✖️ نباید از سخت بودن نقش گله مند بود ✖️
چرا که سخت بودن نقش :
نشانه اعتماد کارگردان به شایستگی بازیگر هست...😍
————••🕊⃞••—————
@shohda_shadat